انسان از دو «خود» برخوردار است که در واقع عبارت از دو درجه از نفس اوست؛ درجه عالی که همان مرتبه حیات انسانی است و درجه پایین تر که عبارت از مرتبه حیات گیاهی یا حیوانی اوست.

بسیاری از انسان‌ها «خودِانسانی» را فراموش کرده؛ تنها به فکر «خودِگیاهی» یا «خودِحیوانی» هستند.

گیاهان به ظاهر انسان

بسیاری از ما تنها به فکر خوردن و پوشیدن و خوابیدنِ خود هستیم. در این حالت ما هنوز به مرحله حیوانی نرسیده‌ایم، چه ‌رسد به حیات انسانی.

ما در این مرحله صرفاً گیاه خوبی هستیم؛ زیرا به خوبی می‌خوریم، دائم به فکر ظاهر و آراسته بودن خود هستیم و دیگر هیچ.

قرآن کریم در این باره در آیات مربوط به جنگ و جهاد در راه خدا می‌فرماید: گروهی تنها به فکر خود هستند؛ یعنی روح اصلی و انسانی را فراموش کرده و خودگیاهی یا حیوانی را به یاد دارند: «… وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ … : و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند و درباره خدا، گمانهاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران‏] جاهلیت مى‏بردند.»

استاد علامه جعفری در خاطرات خود می گوید: عدّه از جامعه برتر دنیا در «دانمارک» جمع شده بودند تا درباره ی موضوع مهمّی به بحث و تبادل نظر بپردازند.
موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصّی داریم؛ مثلاً معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیّت آن است. معیار ارزش پول، پشتوانه ی آن است. امّا معیار ارزش انسان در چیست؟
هر کدام از جامعه شناسان صحبت داشتند و معیارهای خاصّی را ارائه دادند. وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می ورزد.
کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است. امّا کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه ی خداست.
علّامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. جامعه شناسان که صحبت مرا شنیدند؛ برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
قرآن کریم در تعبیر دیگر، منشأ خودفراموشی را بی‌بهرگی از علم موجود می‌داند: «وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُون‏: یعنی ما این مثل‏ها را می‏زنیم تا عالمان و آگاهان، عاقل شوند»
وقتی تشویق آن‌ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه السلام) است. آن حضرت در «نهج البلاغه» می: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ: ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست می‌‌‌دارد.»
وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه ی احترام به وجود مقدّس امیرالمۆمنین علی علیه السلام از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.
علّامه در ادامه می فرماید: عشق حلال به این است که انسان (مثلاً) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: آی!!! پنجاه میلیونی!!!. چقدر بدش می آید؟ در واقع می داند که این حرف توهین در حقّ اوست. حالا که تکلیف عشق حلال امّا دنیوی معلوم شد، ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی ارزش است!
حال که ارزش ما انسان ها مشخص شد؛ خوب است بدانیم که ما به مدد الهی قادریم با تکرار اسماء الهی (همانند یا لطیف، یا رحمان و یا غفور و …) و سعی در نزدیک شدن اخلاقمان به آن اسماء، آن ها را در وجود خود متجلّی سازیم.
بیاییم خود را به بهای بی قیمت دنیا نفروشیم و با نزدیک کردن خویش به اسماء الهی، از خودِ انسانی خویشتن نیز فراتر رویم و الهی گونه زندگی کنیم. اللهمّ صلّ علی محمّدٍ و آل محمّد و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزّمان.

موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



[دوشنبه 1394-09-23] [ 09:28:00 ب.ظ ]