حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 491
  • دیروز: 5961
  • 7 روز قبل: 7597
  • 1 ماه قبل: 12221
  • کل بازدیدها: 2395284





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • مبينا درويش
  • ترنم
  • فائزه ابوالقاسمی


  •   شرط قبولی اعمال ما چیست؟   ...

     

    ۶۹۵۵۲۴۰۴۰۳۴۸۷۶۳۷۰۹۷۷

     

    آن هنگام که خدا ابلیس را به سجده آدم امر کرد، ابلیس تکبر نموده از خدا خواست که او را از این فرمان معاف داشته در عوض، عبادتی کند که هیچ کس خدا را آن گونه عبادت نکرده باشد! خداوند در پاسخ او فرمود: عبادت آن است که من فرمان می دهم نه آن که تو می خواهی[۱]

    یعنی عبادت، اطاعت فرمان خدا است، و تنها به سجده رفتن و تضرع نمودن عبادت نیست. نماز و دعا به شرطی عبادت است که در اطاعت از فرمان خدا باشد.

    امام صادق علیه السلام فرمودند:

    به خدا قسم اگر ابلیس پس از نافرمانی و تکبر از اطاعت دستور خدا، به مقدار عمر دنیا بر خدا سجده می کرد، برای او سودی نمی داشت و خدا از او نمی پذیرفت، مگر اینکه او طبق فرمان خدا بر آدم سجده می کرد. وضعیت این امتی که بعد از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم نافرمانی کرده گمراه شده است نیز چنین است. بعد از ترک گفتن پیشوایی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای آنها منصوب کرد، خداوند هرگز عملی از آنها را نمی پذیرد و نیکیهای آنها را بالا نمی برد، مگر اینکه از آن جهتی که خدا امر کرده است بیایند و امامی را که خدا به ولایتش امر کرده اطاعت کنند و از بابی که خدا و رسول برای آنها گشوده اند وارد شوند.[۲]

    امام باقر یا امام صادق علیهما السلام فرمودند: خاندانی در بنی اسرائیل بودند که در پی چهل روز عبادت، هر چه از خدا طلب می کردند، خداوند به آنها مرحمت می فرمود. یکی از آنان به عبادتی چهل روزه پرداخت ولی دعای او پذیرفته نشد. به نزد حضرت عیسی شکایت کرد. حضرت عیسی علیه السلام تطهیر نموده نماز خواند. آن گاه به درگاه حق دعا کرد. وحی آمد:

    یَا عِیسَى إِنَّ عَبْدِی أَتَانِی مِنْ غَیْرِ الْبَابِ الَّذِی أُوتَى مِنْهُ إِنَّهُ دَعَانِی وَ فِی قَلْبِهِ شَکٌّ مِنْکَ فَلَوْ دَعَانِی حَتَّى یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ- فَالْتَفَتَ عِیسَى ع فَقَالَ تَدْعُو رَبَّکَ وَ فِی قَلْبِکَ شَکٌّ مِنْ نَبِیِّهِ قَالَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ کَلِمَتَهُ قَدْ کَانَ وَ اللَّهِ مَا قُلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ أَنْ یَذْهَبَ بِهِ عَنِّی فَدَعَا لَهُ عِیسَى ع فَتَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ وَ صَارَ فِی حَدِّ أَهْلِ بَیْتِهِ کَذَلِکَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَبْدٍ وَ هُوَ یَشُکُّ فِیناَ.

    اى عیسى این بنده‏ام از غیر آن بابى که باید نزد من آیند نزد من آمده، او مرا خوانده در حالى که در نبوّت و پیغمبر بودن تو در شکّ است بنا بر این اگر باندازه‏اى مرا بخواند که گردنش قطع و بندهایش از هم بگسلد من دعایش را مستجاب نخواهم کرد. عیسى به وى رو کرده فرمود: پروردگارت را مى‏خوانى و در دل خود به پیامبرش شک دارى؟ گفت: اى روح و کلمه خدا، به خدا سوگند همین طور است که مى‏فرمائى، از خداوند بخواه که این شک را از دل من بزداید. عیسى براى وى دعا کرد و خداوند از وى پذیرفت، و او در حدّ سایر افراد خاندان خویش قرار گرفت. ما خاندان نیز این چنین هستیم، خداوند عمل بنده‏اى را که در باره ما شک دارد قبول نمی ‏فرماید. [۳]

    در عصر حاضر نیز، آن بابی که هیچ عبادتی جز از طریق ولایت او پذیرفته نیست، وجود مقدس امام زمان علیه السلام است. در زیارت جامعه، خطاب به این بزرگواران می گوییم:

    و بموالاتکم تقبل الطاعه المفترضه.
    با ولایت شما است که خداوند عبادات واجب را می پذیرد.

    پس کسی که خدا را از غیر این باب، بندگی کند، خدا از او نخواهد پذیرفت.

    نماز و روزه و حج و زکات تنها با یک شرط قبول است

    امام صادق علیه السلام در نامه ای به مفضل بن عمر مرقوم فرمودند:

    کسی که نماز خوانده، زکات بدهد، حج و عمره بجا آورد ولی معرفت آن کس که خدا اطاعت او را واجب ساخته است نداشته باشد، نه نماز خوانده، نه روزه گرفته، نه زکات داده، نه حج و عمره بجا آورده، نه از جنابت غسل کرده و تطهیر نموده، و نه حرامی را رها کرده و نه حلالی را حلال داشته است. برای او نماز نیست هر چند که رکوع و سجود کند، و برای او زکات و حجی نخواهد بود. تمام این اعمال با شناخت آن فردی انجام می شود که خداوند بزرگ با امر به اطاعت او بر مردم منت نهاده است.[۴]

    مضمون روایات فوق در مجامع حدیثی شیعه آن قدر زیاد است که فقهاء شیعه در آغاز کتب فقهی خویش، بابی تحت عنوان «ابطال العباده بدون ولایه الائمه علیهم السلام و اعتقاد امامتهم» گشوده اند. یعنی هر عبادتی که بدون ولایت ائمه و اعتقاد به امامت آنها انجام شده باشد باطل است. محدث بزرگ شیعه، مرحوم شیخ حر عاملی باب ۲۹ جلد اول از کتاب وسائل الشیعه خویش را به این مطلب اختصاص داده و در آن ۱۹ حدیث نقل نموده و محدث نوری در مستدرک الوسائل، ۶۶ حدیث دیگر به این مجموعه در این موضوع افزوده است.

    ین قبیل روایات، در کتب اهل سنت نیز نقل شده است. جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل نموده که فرمودند:

    یَا عَلِیُّ لَوْ أَنَّ أُمَّتِی صَامُوا حَتَّى یَکُونُوا کَالْحَنَایَا وَ صَلُّوا حَتَّى یَکُونُوا کَالْأَوْتَارِ ثُمَّ أَبْغَضُوکَ لَأَکَبَّهُمُ اللَّهُ عَلَى وُجُوهِهِمْ فِی النَّار. [۵]
    ای علی اگر امت من آن قدر روزه بگیرند که همچون کمان (گوژ پشت) شده و آن قدر نماز بخوانند که چون زه (لاغر) شوند ولی تو را دشمن بدارند، خداوند آنان را در آتش جهنم می افکند.

    پس از آنجائی که اولین شرط قبولی و کمال حج در هر زمان، شناخت حجت آن زمان است، از این رو در دوران غیبت بر منتظران واجب است نسبت به شناخت حجت خدا یعنی امام زمان(ع) اقدام نموده تا حج کامل و مقبول را تجربه نمایند. زیرا بر اساس روایات بسیاری که در کتاب های حدیثی آمده، عبادت و حج بدون ولایت نه تنها حج کامل نبوده، بلکه مورد قبول درگاه حق تعالی نیز نمی باشد.

    در این زمینه امام باقر(ع)می‌فرماید:

    أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَهَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِه. [۶]‏
    همانا اگر مردى شب‏ها را بعبادت بپا خیزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش بحج رود، و امر ولایت ولى خدا را نشناسد تا از او پیروى کند و تمام اعمالش با راهنمائى او باشد، براى او از ثواب خداى جل و عز حقى نیست‏.

    راه کاری برای ایام غیبت

    امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

    إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَهً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَهُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِی یُشَکُّ فِی وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَاتَ أَبُوهُ بِلَا خَلَفٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ حَمْلٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِیهِ بِسَنَتَیْنِ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَیْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یَمْتَحِنَ الشِّیعَهَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ یَا زُرَارَهُ، قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ الزَّمَانَ أَیَّ شَیْ‏ءٍ أَعْمَلُ قَالَ یَا زُرَارَهُ إِذَا أَدْرَکْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ:

    اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏[۷]

    براى آن جوان پیش از آنکه قیام کند، غیبتی است، عرض کردم: چرا؟ فرمود: میترسد- و با دست اشاره بشکم خود کرد- (یعنى میترسد شکمش را پاره کنند) سپس فرمود: اى زراره! اوست که چشم براهش باشند، و اوست که در ولادتش تردید شود: برخى گویند: پدرش بدون فرزند مرد، و برخى گویند: در شکم مادر بود (که پدرش وفات یافت و سپس هم بدنیا نیامد) و برخى گویند: دو سال پیش از وفات پدرش متولد شد و اوست که در انتظارش باشند ولى خداى عز و جل دوست دارد شیعه را بیازماید»

    در زمان (غیبت) است اى زراره که اهل باطل شک می کنند، زراره گوید: من عرض کردم، قربانت، اگر من به آن زمان رسیدم چکار کنم؟ فرمود: اى زراره: اگر به آن زمان رسیدى، با این دعا از خدا بخواه:

    «خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانى، من رسولت را نشناسم. خدایا تو پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانى، من حجت تو را نشناسم. خدایا حجت خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانى، از طریق دینم گمراه می شوم.»

    در روایت فوق امام صادق علیه السلام از جمله وظایف مهم منتظران در دوران غیبت را ذکر دعایی می داند که در آن اشاره به شناخت امام زمان علیه السلام شده است. شاید اختصاص پیدا کردن این دعا به دوران غیبت به این جهت باشد که در دوران پنهان زیستی امام، معرفت به او بخاطر فقدان ظاهری ایشان سخت تر از دورهای دیگر است. پس این راه سخت را همه ما باید به پیمائیم.

     

    پی نوشت:

    [۱]. مضمون فوق در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ج۶۳، ص۲۵۰٫
    [۲]. حر عاملی، حسین، وسائل الشیعه، ج۱، باب۲۹، ح۵٫
    [۳]. کلینی، محمد، کافی، ج۲، ص۴۰۰٫
    [۴]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ج۲۷، ص۱۷۵٫
    [۵]. مناقب ابن مغازلی شافعی:۲۹۷ ح ۳۴۰٫
    [۶]. کلینی، محمد، کافی، ج۲،ص۱۹٫
    [۷]. کلینی، محمد، کافی، ج۱، ص۳۳۷٫


    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-06-04] [ 12:50:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      درد دل با امام زمان   ...

    درد دل با امام زمان

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-06-03] [ 07:55:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      معنای صلوات این است که...   ...

    معنای صلوات این است که…

    استاد علامه طباطبایی(ره) می‌فرمودند: معنای صلوات این است که…

    «هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیکمْ وَ مَلائِکتُهُ…»

    علی (علیه السلام) می‌فرماید:

    دعا یا حاجت خود را محفوف به صلوات بر رسول خدا کنید؛ زیرا صلوات بر حضرت دعایی مستجاب است و چون به همراه صلوات حاجت خود را خواسته‌اید، خدای سبحان چنین نیست که یکی از دو امام سجاد (علیه السلام) در سجادیه، روش دعا کردن و حاجت خواستن را به ما می‌آموزد؛ در بسیاری از فقرات ادعیه آن حضرت، صلوات به چشم می‌خورد، هر مطلبی را که از خدا می‌خواهد قبل یا بعدش صلوات است، چون خدا در پرتو صلوات دعای همراه آن را نیز مستجاب می‌کند.

    صلواتی را که خدا و فرشتگان بر پیامبر می‌فرستند بر مؤمنان نیز می‌فرستند! مؤمن، به جایی می‌رسد که خدای سبحان و فرشتگان بر او صلوات می‌‌فرستند! در سوره احزاب هر دو مسئله بازگو شده است، یعنی هم صلوات خدا و ملائکه بر پیامبر و هم صلوات خدا و فرشتگان بر مؤمنان.

    صلوات خدا، که صفت فعل اوست همان نورانی کردن است، قول خدا همان فعل خداست، وقتی توفیقی نصیب انسان شد که در فضای دلش تاریکی احساس نکرد بلکه نورانیتی دید، معلوم می‌شود صلوات الهی و فرشتگان نصیب او شده است. خدای متعال در تجلیل از پیامبر می‌فرماید:

    «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»؛

    وقتی خدا بخواهد بر پیامبر عظیم الشأن صلوات بفرستد همه فرشتگان را همراه خود ذکر می‌کند مثل این که وقتی مهمان عزیزی وارد شهری می‌شود و شخصیتی بخواهد از او به نحو احسن تجلیل کند با همه دوستان و آشنایانش به دیدار او می‌روند.

    لیکن خدای متعال در تجلیل از مؤمنان و صلوات بر آنان، می‌فرماید:

    «هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیکمْ وَ مَلائِکتُهُ…»، یعنی خدا جدا و فرشتگان جدا بر مؤمنان درود می‌فرستند. تفاوت دیگر در این است که درباره پیامبر نفرمود که ما بر او صلوات می‌فرستیم تا او را از ظلمت‌ها خارج و به نور برسانیم؛ زیرا او خود نور است و مصداق کامل «وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ» ولی درباره مؤمنان می‌فرماید: خداوند بر شما درود می‌فرستد و فرشتگان نیز، تا شما را از ظلمت‌ها به نور خارج کنند، معلوم می‌شود صلوات خدا یعنی نورانی کردن و اگر این فیض قطع شود و خداوند بر کسی درود نفرستد در ظلمت خواهد ماند.

    باید خود را با این معیار بسنجیم که اگر توفیق اطاعت و انجام تکالیف شرعی نصیب ما شد و از احکام و آداب عبادات کم و بیش به حکمت آنها ره یافتیم، بدانیم که صلوات خدا و فرشتگان نصیب ما شده است وگرنه لغزش داشتیم و گرفتار گناه شده‌ایم. وقتی مؤمن از این راه نورانی شد هم راه خود را می‌بیند و هم می‌تواند راهبر باشد و به دیگران راه نشان دهد. علی (ع) می‌فرماید: «لَیْسَ فِی البَرْقِ ‏الخاطِفِ مُسْتَمْتِعٌ لِمَنْ یَخُوضُ فِى الظُلْمَهِ»؛ انسانی که در تاریکی فرو رفته، مسافری که در شب تاریک ره گم کرده برای او رعد و برق لحظه‌ای مفید نخواهد بود، او با یک لحظه برق آسمانی راهی به جایی نمی‌برد، انسان دنیا زده هم مانند گرفتاری است که در تاریکی فرو رفته باشد برای چنین شخصی اگر گاهی نوری در دلش جهید و خاموش شد چندان مفید نیست.

    ذیل آیه «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ» روایتی شریف از معصوم (علیهما السلام) نقل شده که فرمود:

    «بل قُلُوبُنَا أَوْعِیَهٌ لِمَشِیئَهِ اللَّهِ» دل‌های ما ظرف اراده خداست، خدای سبحان اگر بخواهد در جهان، کار مشخصی انجام دهد با اراده انجام می‌دهد و اراده خدا صفت فعل و زاید بر ذات اوست و در موجودی ممکن و مظهر ظهور می‌کند، آن مظهر قلب معصوم اولیای الهی است.

    لذا مرحوم استاد علامه طباطبایی(ره) می‌فرمودند:

    معنای صلوات بر محمد و آل محمد (علیه السلام)‌ این است که خدایا رحمتت را بر آنان فرو فرست که از آنان به ما برسد، اگر بخواهد رحمتی ببارد ابتدا بر این خاندان می‌بارد و سپس به دیگران می‌رسد لذا طلب رحمت کردن مستلزم اجابت دعا است.

    مرحوم سید حیدر آملی این سخن بلند را نقل می‌کند و به محقق طوسی هم منسوب است که درباره حضرت ولی عصر ارواحنا فداء گفته می‌شود:

    «بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»؛

    به یمن وجود امام عصر (عج) جهانیان روزی می‌خورند و به پاس وجود آن حضرت آسمان و زمین بر جاست.

    پس همه برکات از این خانواده به سایرین می‌رسد.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-06-02] [ 07:29:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عاقبت شوم برداشتن مرز محرم و نامحرم   ...

    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
    لان یطعن فی راس احدکم بمخفط من یدیه خیر له من ان یمس امراة لا تحل له
    اگر سوزنی با شدت و ضربه بر سر یکی از شما فرود آید، بهتر از آن است که زنی را که نامحرم است لمس کند. (مرات النساء ص 117)
    احکام تکلیفى، مجموعه ‏اى از بایدها و نبایدهایى است که از کتاب و سنّت و سیره مسلمانان گرفته شده و بر عموم مسلمانان واجب است به آن‏ها توجه داشته باشند و برنامه عملى خود را بر اساس آن تنظیم نمایند.
    متأسفانه بعضى از اشخاص گمان مى‏ کنند دستورات اسلام بسیار سخت و پیچیده است، در حالى ‏که تکالیف الهى، آسان و انعطاف‏ پذیر است و این موضوع از روایات و آیات قرآن به خوبى فهمیده مى ‏شود.
    رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره شوخی با زن نامحرم فرمود:
    من فاکه امراة لا یملک ها حبس به کل کلمة کلمها فی الدنیا الف عام فی النّار، و المراة اذ طاوعت الرجل فالنزمها او قبل ها او باشرها خراما او فاکهها واصاب منها فاحشة فعلیها من الوزر ما علی الرّجل فان غلبها علی نفسها کان علی الرّجل وزره ووزرها.
    هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می کنند. و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی برقرار سازد یا با وی بخندد و منجر به عمل خلاف شود، این زن هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست. ولی اگر زن راضی نبوده و مرد به زور مرتکب این عمل زشت شد، گناه هر دو بر گردن مرد خواهد بود. (عِقاب الاعمال: ص 652 )
    رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم درباره ارتباط زن و مرد نامحرم فرمود:
    باعدوا بین انفاس الرّجال و النساء فانه اذا کانت المعاینة واللقاء کان الدّاء الّذی لا دواء له.
    بین مردان و زنان نامحرم جدایی ایجاد کنید [تا با هم برخورد و تماس نداشته باشند]؛ زیرا هنگامی که آنان رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و با هم رفت و آمد داشتند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.(بهشت جوانان، ص 468 )
    براستی چرا بعضی خانواده ها باور ندارند که پسر عمو و دختر عمو، پسر خاله و دختر خاله و امثال شوهر خواهر و یا زن برادر نامحرم هستند و متاسفانه به خاطر این که طرف مقابل را در حد معصوم می دانند گرفتار وابستگی هایی می شوند که گاهی به فحشا هم کشیده می شود. در حالی طرفین اهل فحشا نبودند. به راستی آیا پدر و مادر نمی دانند بخاطر عدم رعایت حرمت های خانوادگی در جرم بچه ها سهیم هستند.
    پدرانی که پیامبر از آن ها بیزار است!

    پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: وای بر اولاد آخر الزمان از دست پدرانشان! سئوال شد یا رسول الله: آیا از پدران مشرکِ آنان؟ فرمودند:
    خیر ،از دست پدران مومن آنها، چون واجبات دین را به فرزندانشان نمی آموزند و اگر اولاد آنها بخواهند، بیاموزند، آنان را منع می کنند. و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند. من از آنها بیزارم و آنها هم از من بیزارند.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-06-01] [ 12:17:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سه ویژگی دختر مومن از زبـان امـام علـی (ع)   ...

    دختران مومن سه ویژگی دارند:
    متکبر،بخیل و ترسو هستند!

    ┘◄ ﺍمیرالمؤمنین ﻋﻠﯽ (علیه السلام) ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ:

    ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺻﻔﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ،ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

    ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

    ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﺮﺳﻮ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

    ﻭ ﺳﻮﻡ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

    ■ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺷﺮﻭﯾﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ.

    ■ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﻢ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺩﺍﺭﺩ.

    ■ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻣﺎل ﺧﻮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ،ﮐﻤﺎﻝ ﺩﻗﺖ ﻭ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ.

    ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼ‌ﻏﻪ ﻓﯿﺾ ﺍﻻ‌ﺳﻼ‌ﻡ-ﺣﮑﻤﺖ266،ﺹ1191

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-05-31] [ 11:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      این که اولیاء خدا به مقامات رسیدند، همه برای همین است!   ...


    خداوند آقا میرزا هاشم قزوینی را رحمت کند. قبر شریف ایشان در مشهد است. ایشان یک وقت در برف سنگین و سرما و یخبندان شدید، در مشهد برای دیدن میرزا مهدی اصفهانی رفته بودند، آن هم در کوچه‌های تنگ آن موقع و آن سرماهای کشنده آن زمان.
    وقتی بیرون می‌آیند، چون با نعلین بودند و سوز عجیب و یخبندان بوده است، زمین یک حالت سُری بوده است، یک دفعه آیت‌الله آمیرزا هاشم قزوینی به آقای حکیمی بیان می‌کند، نعلین را دربیاوریم، سُر می‌خوریم.
    آقای حکیمی بزرگ می‌گوید: «دیدم آقا نعلین را درآورد، پای برهنه، روی یخ راه رفت در حالی که وقتی کوچکترین چیز روی پا می‌خورد، سوز عجیبی بود و انسان اصلاً دیگر نمی‌توانست حرکت کند،»
    تعبیر ایشان این بود که پا به یخ می‌چسبید و دیگر بلند نمی‌شد. می‌گوید: امّا دیدم ایشان آرام آرام، خیلی راحت پاها را برمی‌دارد و اصلاً وضع ایشان تغییری نکرد. تعجّب کردم. من اوّل پایم چسبید. ایشان به من فرمود: «دستت را به من بده.»
    وقتی دستم را گرفت، دیدم من هم دیگر راحت می‌توانم پاهایم را بگذارم. دیگر نه سوزی، نه سرمایی! وقتی در مدرسه رفتیم، گفتم: آقا! این چه وضعی بود؟! فرمودند:
    عزیز دلم! اگر انسان، انسان شد، به عالم مسلّط است، اینکه یخ است، چیزی نیست.
    آقای حکیمی می‌گوید: سؤال کردم که آقا این چطور باید بشود؟ ایشان فرمودند:
    اوّل باید بتوانی خطورات ذهنی خودت را کنترل کنی. آن موقع است که اعمال درست می‌شود… این حدیث را شنیدی که پیامبر بیان می‌کند «انما الاعمال بالنیات»؟!
    اینجا مرحوم حکیمی می‌گوید: آن موقع این روایتی را که من بارها گفته بودم، خودم هم منبرش را رفته بودم، کأنّ اولین بار بود که می‌شنیدم.
    این نیّات همین است. اگر اینجا کنترل شد، اعمال تو هم کنترل شده است امّا اگر اینجا یله و رها شد، وضع درستی پیدا نکرد، حالت، حال درستی نبود، فکرت رها شد، به هر طرف رفت، فکر خطا کردی، معلوم است، ناخوآگاه یک موقعی می‌بینی نعوذبالله، یا در بستر حرامی یا با دستت داری لقمه حرام می‌خوری، یا به زبانت دروغ می‌گویی، یا به چشمت نگاه حرام می‌کنی و اعضاء و جوارحت را نمی‌توانی کنترل کنی.
    لذا اوّل مرحله همین خطورات ذهنی است. این که اولیاء خدا به مقامات رسیدند، همه برای همین است.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-05-30] [ 07:01:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ذکر چیست و آداب آن چگونه است؟   ...

    zekr (1)

    چیستی ذکر

    بعضاً برای برآورده شدن حاجات به ذکر روی می‌آورند. مسلماً برای برآورده شدن هر خواسته‌ای مهمترین مسأله اینست که به خوبی تلاش کنیم و چه زیبا گفته‌اند که از تو حرکت، از خدا برکت. با اینهمه آنچه دانشمندان علوم طبیعی از آن با عنوان «روان» و علمای دین از آن با عنوان «روح»، تعبیر می‌کنند باید در آرامش باشد تا بتوانیم به درستی فعالیت نماییم. یکی از راه‌هایی که برای این مورد وجود دارد ذکر گفتن است. ذکر یعنی تکرار کردن کلمات برای وارد نمودن آن در ضمیر ناخودآگاه. حتی اینکه در مدیتیشن می‌گویند فلان جملات مثبت را در ذهنتان مرور کنید یا با زمزمه تکرارشان کنید در واقع نوعی ذکر است. منتها بالاترین اذکار، حمد خداست چراکه انسان را به مرحله تسلیم در برابر خدا می‌رساند و تنها در این مرحله است که انسان قدرت می‌یابد پا بر کلیه تعلقات و هواهای نفسانی‌اش گذاشته و هر ناممکنی را ممکن گرداند زیرا تسلیم شدن در برابر یک وجود مطلق، اجازه نمی‌دهد در برابر هیچ موجود دیگری تسلیم باشید. به همین دلیل کسی که به این مرحله می‌رسد همانند حضرت علی (ع) از طرفی در خیبر را از جایش در می‌آورد و از طرف دیگر الاغِ بازی یک کودک می‌شود! چنین مقام والایی تنهای برای کسانی است که تسلیم محض خشنودی خدا باشند و هیچ راه دیگری ندارد. با این مقدمه وارد روش یا همان آداب گفتن ذکر می‌شویم.

    آداب ذکر

    قبل از گفتن هر ذکری و اصلاً خواندن هر دعا یا آیه‌ای برای اثرگذاری بیشتر آن باید نکاتی را رعایت کرد. اول اینکه اگر ممکن است محیطمان خلوت، آرام، مرتب و تمیز باشد. دوم اینکه خودمان نیز آراسته و تمیز باشیم، اگر جنب هستیم غسل کنیم و اگر نیستیم وضو بگیریم، به خودمان گلاب یا عطری ملایم بزنیم و رو به قبله بنشینیم. سوم اینکه ذکر باید به زبان اصلی یعنی عربی گفته شود زیرا بخشی از اثرگذاری هر آیه، دعا یا ذکری به آهنگ آن مربوط است که این مورد در همان زبان اصلی وجود دارد و همچنین آن جملات در زبان اولیه کاملاً جا افتاده‌اند اما در زبان‌های دیگر شاید برای برخی حتی خنده‌دار باشند و این موضوع باعث این می‌شود که ذهن از ذکرگویی به جاهای دیگر منحرف شود. مثلاً ممکن است شما بخواهید به‌جای «الله اکبر» بگویید «الله بزرگتر است» که به خودی خود هیچ ایرادی ندارد اما اگر اینطور بگویید چون برای دیگران تازگی دارد باعث می‌شود توجهشان به شما جلب شود و شما نیز طبیعتاً توجه‌تان به آنان و اینکه چه فکری می‌کنند جلب خواهد شد و این موضوع شما را از اصل ذکرتان منحرف می‌کند. چهارم اینکه حتماً باید معنای کلماتی را که می‌گوییم بدانیم زیرا تا وقتی معنا را ندانیم هرگز اثر خود را نخواهد داشت. لذا حتی اگر گفته می‌شود ۱۰۰ آیه بخوانیم باید قبل از آن یا حین آن معنای آیاتی که می‌خواهیم بخوانیم را نیز نگاه کنیم. رعایت این نکته برای نماز نیز بسیار توصیه می‌شود. پنجمین نکته نیز اینست که ذهنمان را از هرچه غیر از ذکر است خالی کنیم و تمام تلاشمان را بکنیم که تنها چیزی که ذهنمان را اشغال می‌کند معنای ذکرمان باشد. این نکته همان است که در مورد آن اصطلاحاً گفته می‌شود ذکر باید با توجه قلبی باشد. ششمین و آخرین نکته نیز فرموده آیت‌الله العظمی محمدعلی شاه‌آبادی (رض) استاد علامه محمد صادقی تهرانی (رض) است که می‌فرمایند ذکر باید به‌گونه‌ای گفته شود که انگار می‌خواهیم به یک کودک چیزی بیاموزیم. دلیل این موضوع اینست که وقتی ذکر می‌گوییم در واقع داریم مطلبی را وارد ضمیر ناخودآگاهمان می‌کنیم و ضمیر ناخودآگاه همانند یک کودک است و هرچقدر با ملایمت و طمأنینه بیشتری مطالب برایش تکرار شود، آن را بهتر می‌پذیرد.

    منبع: پایگاه قرآنیان

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-05-29] [ 12:11:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فضائل شيعيان دوران غيبت(2)   ...


    طبق روايات اهل بيت، شيعيان دوران غيبت درجات والايي درنزد پروردگار دارند. اينان همان كساني اند كه (بنا برروايات) به مقام برادري اول شخص عالم، پيامبرخدا صلي الله عليه وآله وسلم مي رسند1 واز رفقاي ايشان و گرامي ترين امتشان خواهند بود،2 داخل آن دسته از اولياي خدا مي شوند كه خدا درموردشان فرموده:«أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»3و4 و در روز قيامت نيزدردرجه امامان صلوات الله عليهم قرار مي گيرند.5
    چنين شيعياني درزمان غيبت پاداش ياران و همراهان معصومان گذشته صلوات الله عليهم را خواهند داشت. چنان كه آمده است:

    از حكم بن عيينه نقل شده كه گفت : وقتي امير مومنان صلوات الله عليه در روز نهروان خوارج را كشتند، مردي در مقابل حضرت ايستاد و عرضه داشت: يا اميرالمومنين، خوشا به حال ما! زيرا ما در اين جنگ كنار شما حاضر بوديم و به همراه شما اين خوارج را كشتيم. حضرت فرمودند:

    «قسم به آن خدايي كه دانه گندم را شكافت و هرجانداري را آفريد، در اين جنگ، گروهي با ما شركت داشتند كه خدا هنوز پدران و اجدادشان را نيز خلق نكرده است.»
    آن مرد گفت: چگونه گروهي كه خلق نشده اند با ما شريك اند؟ فرمودند:« بله، گروهي در آخر الزمان هستند كه در آنچه ما انجام داديم شركت مي كنند و تسليم مايند. اينان حقيقتا در آنچه ما كرديم شريك مايند.»6
    گذشته از اين، شيعيان اين دوران از ويژگيهايي برتر از شيعيان ديگر روزگاران برخوردارند. مانند آنچه در اين روايت آمده است:
    از حماد بن عمرو، از امام صادق، از پدرشان، از جدشان، از امير مومنان صلوات الله عليهم در حديثي طولاني در باب وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده كه آن حضرت به ايشان فرموده اند:
    « يا علي، بدان كه عجيب ترين مردم از جهت ايمان و بزرگ ترين آنان از جهت يقين گروهي اند كه در آخرالزمان هستند. اينان پيامبر را ملاقات نكرده اند، حجت خدا نيز از ديد ايشان پنهان است و به وسيله ي سياهي روي سفيدي (كنايه از احاديثي كه روي كاغذها نوشته شده) ايمان مي آورند.»7
    نظير اين را شاگرد مكتب امير مومنان صلوات الله عليه بيان مي كند:
    از قنوه دختر رشيد هجري نقل شده كه گفت: به پدرم گفتم: كوشش شما (در راه عبادت) چه قدر زياد است؟ فرمود: دخترجان، گروهي بعد از ما خواهند آمد كه بصيرت آنان در دينشان بهتر از كوشش (عبادي) مسلمانان صدر اسلام است.8
    حال،‌ بايد ديد چگونه مي توان در اين آزمون سخت پيروز شد و به تمام آنچه خاندان وحي صلوات الله عليهم وعده داده اند نايل آمد؟
    طبيبي كه درد را تشخيص مي دهد دارو و درمان را هم در كنار آن به مريض ارائه مي دهد. طبيبان حقيقي جوامع بشري آن انوار مقدسي اند كه با مركز وحي در ارتباط اند و علمشان از منبع لايزال حق منشعب شده است.
    اينان همان گونه كه در روايات به بيان دشواري دوران پرداخته اند، در كنار آن،‌به دستگيري از بيمارانشان نيز پرداخته اند و راههاي مقابله با آفتهاي كشنده اين روزگار را ارائه داده اند.
    چيزي كه هست اين است كه بيمار بايد به خود آيد و درد وبيماري را در وجودش درك كند تا پس از آن، به بهره گيري از دارو بپردازد و خود را در راه بهبود و سلامت قرار دهد. اما اگر در راه يافتن درد در وجود خود و يا پيگيري درمان كوتاهي كند، فقط ضررش به وجود خودش مي رسد و نابودي را براي خود رقم خواهد زد.
    ما در اين سلسله مقالات، به لطف بيكران الهي، بر آنيم تا با استفاده از كلام شفا بخش اين طبيبان حاذق بشر به سان داروخانه اي داروهاي مورد نياز اين بيمار صعب العلاج را -كه به صورت تكاليف لازم الاجراست- در اختيارش بگذاريم و بيمار را به استفاده از آنها ترغيب كنيم. 

    1- رك. بحارالانوار:52/123 ح8 و132 ح36 و همين كتاب: صفحه55 از قسمت مقدمه.
    2- رك. همان:52/129 ح25 .
    3- يونس:62 .
    4- رك. بحار الانوار:52/149 ح76 .
    5- رك. همان:51/151 ح6 .
    6- بحار الانوار:52/131 ح32 .
    7- كمال الدين:1/288 باب25 ح8 .
    8- بحار الانوار:52/130 ح27.
    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-05-28] [ 07:35:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فضائل شيعيان دوران غيبت   ...
    عد از بيان گوشه‌اي از سختيهاي دوران پربلاي غيبت، اين را نيز بايد دانست كه با وجود تمام اين دشواريها كسي نگويد: حال كه قرار است بيشتر شيعيان مرتدّ شوند و فقط تعداد انگشت‌شماري سالم بمانند، پس من نمي‌توانم از آنها باشم، و خداي ناكرده، با اين تصور، حالت نااميدي به او دست بدهد. در نزد امامان معصوم عليهم‌السلام كه حجت خدا بر مردم و واسطه‌ي بين خالق و مخلوق‌اند، آن دسته از شيعيان اين دوران كه بتوانند به تكاليفي كه براي آنان معين شده عمل كنند، از شيعيان ادوار سابق و حتي دوره‌هاي بعد از غيبت نيز برترند؛ چنان كه آمده‌ است:

    «ابوخالد كابلي از امام زين‌العابدين عليه‌السلام نقل كرده كه فرمودند: غيبت دوازدهمين ولي خدا از ميان اوصياي رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامان بعد از ايشان طولاني مي‌شود.
    ابوخالد، شيعيان روزگار غيبتش، هماناني كه به امامتش اعتقاد دارند و انتظار ظهورش را مي‌كشند، برترين شيعيان، هر دوره‌اي هستند، چرا كه خداي- تعالي- از عقل و درك و وشناخت، آن‌قدر به ايشان بخشيده كه پنهان بودن حجت خدا در نزدشان مانند حضور و مشاهده اوست. خدا آنان را در اين زمان به مانند مجاهدان با شمشير در مقابل رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌آله‌وسلم قرار داده، اينان همان مخلصان واقعي و شيعيان راستين و دعوت‌كنندگان به دين خدا در نهان و آشكارند»1
    به جهت همين برتري‌شان، عباداتي كه انجام مي‌دهند در نزد خدا چندين برابر پاداش و اجر دارد. از اين روي است كه اين دسته از شيعيان حتي نسبت به شيعيان دوران ظهور نيز برتري و تفوّق دارند؛ چنان كه آمده است:
    «از عمار ساباطي روايت شده كه گفت: به امام صادق صلوات‌الله عليه عرض كردم: عبادت پنهاني در روزگار حكومت باطل در زمان امامت امامي از شما خاندان كه از ديدگان پوشيده باشد برتر است، يا عبادت در روزگار ظهور حكومت حق در زمان امامت امامي از شما كه آشكار باشد؟ فرمودند: عمار، به خدا قسم كه صدقه دادن پنهاني برتر از صدقه‌ي آشكار است.همچنين عبادت شما در نهان در زمان امامتان كه از ديدگان مستور است در روزگار حكومت باطل، به خاطر ترسي كه شما از دشمنتان در حكومت باطل و حال صلح داريد، برتر است از كسي كه در دوران ظهور دولت حق در امامت امام آشكار خدا را عبادت مي‌كند. عبادت با حالت ترس در دوران حكومت باطل با عبادت در امنيت در روزگار حكومت حق يكسان نيست. 
    بدانيد؛ كسي از شما كه نماز واجبش را در وقتش به صورت فرادا و مخفيانه از ديد دشمنش بخواند،خداي عزيز و جليل به عوض آن برايش ثواب 25 نماز واجب فرادا مي‌نويسد. آن كس از شما شيعيان نيز كه نماز مستحبي را در وقتش (با چنين حالتي) بخواند و تمام كند، خداي عزيز در مقابلش ثواب 10 نماز مستحبي برايش مي‌نويسد. 
    هر كه از شما كار نيكي انجام دهد، خدا براي او ثواب 10 كار نيك به عوضش مي‌نويسد. 
    خداي بزرگ نيكيهاي مؤمنان از شما را، چنانچه اعمالش را شايسته كند و دين‌داري و پرستش خدايش همراه با تقيه در دين و تقيه بر جان خود و امام زمانش باشد و زبانش را نيز حفظ كند، جندين برابر گرداند، كه خداي جليل بخشنده و كريم است.»
    عمّار مي‌گويد كه به ايشان عرض كردم: فداي شما گردم! مرا به عمل ترغيب كرديد و بر آن تحريكم نموديد. اما دوست دارم بدانم چگونه امروز(كه در دوره حكومت باطل و با ترس از دشمن زندگي مي‌كنيم) اعمال ما نسبت به آنچه ياران امام آشكار از شما خانواده در روزگار حكومت حق انجام مي‌دهند، برتري دارد؛ در حالي كه ما و آنها بر يك آيين هستيم و آن آيين خداي عزيز و جليل است؟ 
    حضرت فرمودند: 
    «شما بر آنان سبقت گرفته‌ايد در داخل شدن به دين خدا، نماز خواندن و روزه گرفتن و حج به جاي آوردن، نيز در هر بينش و كار نيكي و در عبادت خدا به صورت پنهاني از ديد دشمنتان در زمان امام غايب؛ در حالي كه از او اطاعت و به همراهش صبر مي‌كنيد، انتظار حكومت حق را داريد، بر جان امامتان و خودتان از (شرّ) پادشاهان ترسانيد و به حق امامتان و خودتان كه در دست ظالمان قرار گرفته و آن را از شما منع كرده و به چسبيدن به دنيا و طلب‌روزي مجبورتان كرده‌اند. همراه با صبر بر دينتان و عبادتتان و اطاعت از پروردگارتان (ياامامتان) و ترس از دشمنتان، نظاره مي‌كنيد. بنابراين، خدا اعمال شما را به اين جهت، مضاعف مي‌گرداند؛ پس خوش گوارايتان باد!»
    او مي‌گويد كه عرضه داشتم:‌فداي شما شوم! پس با اين حساب كه اعمال ما اكنون در امامت شما و اطاعت از شما نسبت به اعمال اصحاب دولت حق برتري دارد، آرزو نمي‌كنيم كه از ياران حضرت قائمعليه‌السلام در زمان آشكار شدن حكومت الاهي باشيم. ايشان فرمودند: 
    «سبحان الله! آيا دوست نداريد كه خداي عزيز و جليل حق و عدالت را در شهرها جاري سازد، حال عموم مردم نيكو شود، خدا به ايشان وحدت دهد و بين دلهاي پراكنده را جمع كند، خدا را در زمينش معصيت نكنند و حدود الاهي در ميان خلقش اقامه گردد. حق به اهلش برگردد و ايشان آشكارش كنند، تا اينكه چيزي از حق به خاطر ترس از كسي پنهان نشود؟ 
    عمّار، آگاه باش، به خدا قسم هيچ‌كدام از شما نيست كه با اين حالت كنوني شما (يعني حال خوف از دشمن و انتظار دولت حق) از دنيا برود مگر اينكه نزد خدا از بسياري از آنها كه در جنگ بدر و احد شركت داشتند و شهيد شدند برتر است؛ پس بشارت بدهيد!»2
    نكته‌ي بسيار مهم شايان توجهي كه در انتهاي اين روايت هست اين است كه مؤمن نبايد با شنيدن افزايش ثواب در نمازها و بقيه‌ي اعمال عبادي‌اش در دوران قبل از ظهور فكر خود را اقتصادي كند و به حساب اين ازدياد پاداشها، در آرزوي پيدايش دولت حق و دعاگوي تعجيل در آن نباشد. اين انديشه نوعي خودپرستي و خودخواهي و عين جهالت و ناداني است؛ زيرا اگر چه پاداش اعمال عبادي چند برابر است ولي همراه با غوطه‌ور شدن در ظلم و فسادي است كه سراسر گيتي را فرامي‌گيرد. گويا، انسان مي‌گويد: گرچه مردم در آتش ستم مي‌سوزند، من به چندين برابر پاداش مي‌رسم. 
    از اين روي امام صادق عليه‌السلام از اين نوع تفكر به تعجب آمده و آن را غلط دانسته و به چنين شخصي گوشزد فرموده‌اند كه اقامه‌ي حق و حقيقت و گسترش عدالت در تمام جهان و نجات همه عالم از يوغ فساد و تباهي از اين پاداشها بالاتر است.
    وانگهي، چنين فردي نمي‌داند در كنار حجت خدا بودن و استضائه از نور وجودش و بهره‌مندي از سرچشمه‌ي فياض علم او بالاتر از پاداش مضاعف اعمالي است كه همراه با جهل و به پيروي از احكام ظاهري و اضطراري صورت مي‌پذيرد؛ چرا كه مطابق روايات زياد وارد شده از جانب حضرات معصومينعليهم‌السلام به هنگام ظهور ، امام زمان عليه‌السلام دست مباركشان را بر سر مردم مي‌گذارند و عقلهايشان كامل مي‌گردد و در نتيجه، علم و معرفت آنان نيز بالا مي‌رود. روز قيامت نيز محاسبه‌ي اعمال مردم براساس عقل و معرفت ايشان خواهد بود.

    1- بحار الانوار:52/122 ح4
    2- بحار الانوار52/127 ح20
    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-05-27] [ 12:18:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      درد دل با امام عصر عليه‌السلام   ...

    emam_12.jpg

    سلام بر تو اي اميد انتظار آسمان و زمين ؛
    و سلام بر تو اي محبوب دلها ؛
    مهربانم! چه دشوار است بر من انتظار رسيدنت؛ از آنكه مشتاقان لحظه شما ديدارت هستند.
    آدينه‌هاي منتظر از پس هم مي‌گذرند و تنها خيال آمدن جمله‌ي موعود مرا آرام مي‌سازد.
    آري چه سخت‌ بر من، كه تو را نبينم و صدايت را نشنوم و ببينم كه خفاشاني بر گل نرگس دشمني‌ها روا مي‌دارند و مي‌خواهند عطر خوش گل از يادها برود و بيشتر در غربت بماند.
    مولاي من! ياريم نما تا فرياد خود را به گوش دوستدارانت برسانم كه اي پروانه‌هاي عاشق، بياييد به فكر غربت و مظلوميت يوسف زهرا باشيم، نگذاريد كه در حصار غفلت و بي‌خبري زنداني شويم.
    بيائيد خود را از گرداب خودخواهي و گردباد هوي و هوس نجات دهيم و مهر اين دنياي پست را از دلمان بيرون نمائيم.
    اي منتظران عالم، بيائيد پيام انتظار را به گوش جهانيان برسانيم و هر صبح جانمان را با نام و ياد مهربانترين پدر عالم معطر و خوشبو كنيم.
    بياييد قلب‌هايمان را شيفته و شيداي مولايمان نمائيم، تا از چشمه‌ي جوشان معرفت او بهره‌مند گرديم كه او اقيانوسي از مهر و صفاست.
    بيائيد سفره‌ي دل را با دعاي فرج او تزئين كنيم و در اين دنياي طوفاني با گام‌هايي استوار و چشماني اميدوار منتظر باشيم تا باد صبا خبر مقدم محبوب دلها را بياورد و آن گاه تلخي هجران به شيريني بدل مي‌گردد.
    مولاي من ! در انتظار روزي خواهيم ماند كه بيايي و چشم‌مان به خاكستر نشسته‌ي ما به ديدارت روشن گردد.
    دلتنگي‌هايمان پايان يابد و نظاره‌گر برافراشته شدن پرچم پيروزي و نابودي پايه‌هاي ظلم و ستم باشيم.

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-05-26] [ 11:03:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.