حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 429
  • دیروز: 5961
  • 7 روز قبل: 7597
  • 1 ماه قبل: 12221
  • کل بازدیدها: 2395284





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ


  •   (23)خطبته عليه السلام لما اتى اصحابه الى معاوية   ...

    خالفتم ابى حتى حكم و هو كاره ، ثم دعاكم الى قتال اهل الشام بعد التحكيم ، فاءبيتم حتى صار الى كرامة الله ، ثم بايعتمونى على ان تسالموا من سالمنى ، و تحاربوا من حاربنى ، و قد اتانى ان اهل الشرف منكم قد اتوا معاوية ، و بايعوه بحسبى منكم ، لاتغرونى من دينى و نفسى (23) خطبه آن حضرت هنگاميكه اصحابش به معاويه پيوستند با پدرم مخالفت كرديد تا اينكه تحكيم را پذيرفت ، در حاليكه خواستار آن نبود، آنگاه بعد از واقعه تحكيم شما را به نبرد با شاميان برانگيخت باز امتناع ورزيديد، تا اينكه به سراى ديگر شتافت ، آنگاه شما با من بيعت كرديد كه با هر كه سازش كنم سازش كنيد، و با هر كه بجنگم بجنگيد، اما به من خبر رسيده كه بزرگان شما به معاويه پيوسته و با او بيعت كرده اند، شما را شناختم ، پس مرا در دين و جانم فريب ندهيد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



    [شنبه 1395-03-29] [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (22) خطبته عليه السلام فى غدر اصحابه به   ...

    روى انه لما مات على عليه السلام جاء الناس الى الحسن عليه السلام و قالوا: انت خليفة ابيك و وصيه و نحن السامعون المطيعون لك ، فمرنا بامرك فقال عليه السلام : كذبتم و الله ما وفيتم لمن كان خيرا منى فكيف تفون لى و كيف اطمئن اليكم و لااثق بكم ان كنتم صادقين فموعد ما بنى و بينكم معسكر المدائين فوافوا الى هناك فركب و ركب معه من اراد الخروج ، و تخلف عنه كثير فماوفوا بما قالوه ، و بما وعده و غروه كما غروا اميراالمؤمنين عليه السلام من قبله ، فقال خطيبا و قال : غررتمونى كما غررتم من كان من قبلى ، معن اى امام تقاتلون بعدى مع الكافر، الظالم الذى لم يؤ من بالله و لابرسوله قط، و لااظهر الاسلام ، هو و بنى امية الا فرقا من السيف و لو لم يبق لبنى امية الا عجوز درداء، بغت دين الله عوجا، و هكذا قال رسول الله صلى الله عليه و آله . ثم وجه اليه قائدا فى اربعة الاف و كان من كندة ، و امره ان يعسكر بالانبار و لايحدث شيئا حتى ياءتيه امره - ثم ذكر صيرورة الرجل الى معاوية بسبب تطميعه ، الى ان قال : - فبلغ ذلك الحسن عليه السلام فقام خطيبا و قال : هذا الكندى توجه الى معاوية و غدر بى و بكم ، و قد اخبرتكم مرة بعد مرة ، انه لاوفاء لكم ، انتم عبيد الدنيا، و انا موجه رجلا اخر محله ، و انى اعلم انه سيفعل بى و بكم ما فعل صاحبه و لايراقب الله فى ولا فيكم فبعث اليه رجلا من مراد فى اربعة الاف ، و تقدم اليه بمشهد من الناس و توكد عليه ، و اخبره انه سيغدر كما غدر الكندى ، فحلف له بالايمان التى لاتقوم لها الجبال انه لايفعل فقال الحسن عليه السلام : انه سيغدر - ثم ذكر غدره بالامام عليه السلام . (22) خطبه آن حضرت در حيله اصحابش به آن حضرت روايت شده : هنگامى كه اميرالمؤمنين عليه السلام رحلت فرمود مردم نزد امام حسن عليه السلام آمده و گفتند: تو خليفه و جانشينى پدرت مى باشى ، و ما پيرو تو و شنونده فرامين تو هستيم ، ما را به امرت آشنا نما، امام فرمود: به خدا سوگند دروغ گفتيد، و به كسى كه از من بهتر بود وفا نكرديد چگونه به من وفا مى كنيد، و چگونه به شما مطمئن باشم ، در حاليكه به شما اعتمادى ندارم ، اگر راست مى گوئيد موعد من و شما پادگان مدائن است ، به آنجا بيائيد. امام سوار شد و هر كه قصد داشت ، با ايشان سوار شد، و بسيارى ماندند، و به گفتار خود وفا نكردند، و همچنانكه به اميرالمؤمنين عليه السلام مكر زدند به ايشان نيز حيله نمودند، امام برخاست و فرمود: به من حيله زديد، همچنانكه با كسى كه قبل از من بود نيز حيله زدند، با كدام پيشوائى بعد از من مى خواهيد بجنگيد، با كافر ستمكارى كه به خدا و رسولش يك لحظه ايمان نياورده ، اسلام را نه او و نه بنى اميه ظاهر نساختند مگر از ترس شمشير، و اگر از بنى اميه تنها يك پيرزن فرتوتى باقى نماند، دين خدا را به انحراف مى كشاند، و اينگونه پيامبر خبر داده است . آنگاه شخصى كه از كنده بود را همراه چهار هزار سرباز به سوى معاويه فرستاد و فرمود تا در انبار چادر بزنند، و تا دستور او نيامده كارى نكنند - آنگاه ذكر مى كند كه معاويه او را تطميع كرد و به سوى خود خواند، تا آنجا كه گويد: اين خبر كه به امام رسيد برخاست و فرمود: اين كندى به سوى معاويه رفته و به من خيانت نموده است ، همواره به شما خبر داده ام كه وفا در شما نيست ، و بنده دنيائيد، من مرد ديگرى را جاى او قرار ميدهم و مى دانم كه همانند او عمل مى كند، و خداوند را در مورد من و شما مراقبت نمى كند. پس امام مردى از قبيله مراد را همراه چهار هزار نفر به سوى معاويه فرستاد و پيشاپيش مردم آمد و از او تاءكيدات محكمى گرفت ولى خبر داد كه همانند فرد گذشته خيانت مى كند، اما او سوگندهاى محكمى خورد كه پايدار مى ماند، امام فرمود: او خيانت مى كند - سپس خيانت او به امام را ذكر مى كند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (21) خطبته عليه السلام فى ذم اصحابه لتثاقلهم عن الجهاد   ...

    اما والله ما ثنانا عن قتال اهل الشام ذلة و لاقلة و لكن كنا نقاتلهم بالسلامة و الصبر فشيبت السلامة بالعداوة و الصبر بالجزع و كنتم تتوجهون معنا و دينكم امام دنياكم ، و قد اصبحتم لان و دنياكم امام دينكم و كنالكم و كنتم لنا و قد صرتم اليوم علين ثم اصبحتم تعدون قتيلين : قتيلا بصفين تبكون عليهم و قتيلا بالنهر تطلبون بثارهم ، فاما الباكلى فخاذل و اما الطالب فثائر و ان معاوية قد دعا الى امر ليس فيه عز و لانصفة فان اردتم الحياة قبلناه منه و اغضضنا على القذى و ان اردتم الموت بذلناه فى ذات الله و حاكمناه الى الله فنادى القوم باجمعهم : بل البقية و الحياة (21) خطبه آن حضرت در مذمت احصابش به خاطر عدم اهتمامشان به جهاد به خدا سوگند ما هرگز در مبارزه با مردم شام پشيمانى و ترديدى نداريم ، ما اكنون با دشمن با سلامت و صبر مى جنگيم ، پس سلامت با دشمنى و صبر با ناراحتى مخلوط شده است ، و شما آن روز كه (در جنگ صفين ) همراه ما بوديد، دينتان ، پيشاپيش دنيايتان بود، ولى امروز دنيايتان دين شما را به پشت سر افكنده است و ما براى شما و شما براى ما بوديد، اما اكنون دشمن ما شده ايد. و در برابر دو گروه از كشته شدگان قرار داريد: كشته هائى كه در صفين بودند و برآنها مى گرييد، و كشته هايى كه در نهروان خواستار انتقام آنهائيد، گريه كننده خوار، و انتقامجو خواستار انتقام است . و معاويه ما را به كارى مى خواند كه در آن عزتى نيست ، اكنون اگر براى مرگ آماده ايد، بر او حمله مى بريم ، و با ضربه هاى شمشير بر او فرمان مى رانيم ، و اگر خواهان زندگى هستيد دعوتش را مى پذيريم و به درخواستش رضايت مى دهيم . هنوز سخنان امام پايان نيافته بود، كه از همه سوى لشكر فرياد برآمد: زنده مى مانيم ، زنده مى مانيم .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (20) خطبته عليه السلام فى تحريض اصحابه للقتال   ...

    روى انه لما سار معاوية الى العراق ، و بلغ جسر منبج ، نادى المنادى : الصلاة جامعة ، فلما اجتمعوا، خرج الحسن عليه السلام فصعد المنبر، فحمدلله و اثنى عليه ، ثم قال : اما بعد فان الله كتب الجهاد على خلقه و سماه كرها ثم قال لاهل الجهاد من المؤمنين : اصبروا ان الله مع الصابرين (26)فلستم ايها الناس نائلين ما تحبون الا بالصبر على ما تكرهون انه بلغنى ان معاوية بلغه انا كنا از معنا على المسير اليه ، فتحرك لذاته ، فاخرجوا رحمكم الله الى معسكركم بالنخلية حتى ننظر و تنظرون و نرى و ترون قال : و انه فى كلامه ليتخوف خذلان الناس له (20) خطبه آن حضرت در تحريض اصحابش به جنگ روايت شده : هنگاميكه معاويه به سوى عراق آمد و به پل منبج رسيد، منادى ندا كرد و همه را دعوت به اجتماع نمود، هنگامى كه مجتمع شدند امام بالاى منبر رفت ، و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اما بعد، خداوند فرمان جهاد را بر بندگانش نگاشت ، اگر چه آنان را ناخوشايند باشد، و به مجاهدين ، مؤمن فرمود: صبر كنيد كه خداوند با صابران است اى مردم به خواست ، و آرمانتان نمى رسيد مگر آنكه بر آن چه ناخوشايند، مى شماريد، صبر كنيد. به من خبر رسيده كه معاويه دانسته است كه به سوى او حركت كرده ايم ، او هم به جانب ما آمده است خدا شما را ببخشايد، همگى به سوى نخليه قرارگاه ارتش است حركت كنيد، تا بنگريد، چه مى شود. راوى گويد: امام در بيان اين كلمات بود، در حاليكه از نقض پيمان مردم در هراس بود.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (19) خطبته عليه السلام بعد البيعة له   ...

    نحن حزب الله الغالبون ، و عترة رسوله الاقربون و اهل بيته الطيبون الطاهرون ، و احد الثقلين اللذين خلفهما رسول الله صلى الله عليه و آله فى امته و التالى كتاب لله فيه تفصيل كل شى ء لاياءتيه الباطل من بين يديه و لامن خلفه فالمعمول علينا فى تفسيره ، لانتظنى تاءويله بل نتيقن حقائقه ، فاطيعونا، فان طاعتنا مفروضة اذ كانت بطاعة الله عزوجل و رسوله مقرونة قال الله عزوجل : يا ايها الذين امنو اطعيوا لله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم فان تنازعتم فى شى ء فردوه الى الله و الرسول (23) و لو ردوه الى الرسول و الى اولى الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم (24) و احذركم الاصغاء لهتاف الشيطان ، فانه لكم عدو مبين ، فتكونوا اولياءه الذين قال لهم : لاغالب لكم اليوم من الناس و انى جار لكم فلما تراءت الفئتان نكص على عقبيه ، و قال انى برى ء منكم اين ارى ما لاترون (25) فتلقون الى الرماح وزرا، و الى السيوف ، جزرا، و للعمد حطما، وللسهام غرضا، ثم لاينفع نفسا ايمانها لم تكن امنت من قبل او كسبت فى ايمانها خيرا (19) خطبه آن حضرت بعد از بيعت با او ما از حزبل خدائيم كه پيروز مى باشيم ، و از خاندان و نزديكان پيامبر هستيم ، مائيم اهل بيت پاك و پاكيزه رسول خدا صلى الله عليه و آله و يكى از دو يادگار گرانبهائى كه او از خود به جاى گذاشت ، ما يادگار رسول خدا صلى الله عليه و آله بعد از كتاب خدائيم ، كه بيان هر چيز در آن است ، و باطل از پيش و پس در آن داخل نشده و همه چيز به آن باز مى گردد. پس تفسير قرآن در اختيار ماست ، ما هرگز در بيان مفاهيم قرآن اشتباه نمى كنيم ، بلكه حقائق آن را آشكار مى سازيم ، پس از ما فرمان بريد، كه فرمانبرى از ما بر شما واجب است ، زيرا به اطاعت خدا و پيامبرش مقرون مى باشد. و خداوند مى فرمايد: اى ايمان آورندگان از خدا و رسول او و صاحبان امر از بيان خود پيروى كنيد و اگر در چيزى اختلاف نموديد، آن را به خدا و رسولش بازگردانيد و اگر به پيامبر خدا و صاحبان امر از بيان خودشان رجوع دهند كسانى كه حقايق را از قرآن استنباط مى كنند شما را آگاه خواهند ساخت . و شما را بر حذر مى دارم از اينكه فرياد شيطان را بشنويد، كه دشمن آشكار شماست ، و از دوستان شيطان نباشيد، كه خداوند درباره آنان فرموده : شيطان رفتار آنان را بر ايشان ، زينت داد و گفت : امروز هيچ كس بر شما پيروز نخواهد شد و من شما را پناه مى دهم ، ولى چون آن گروهها نمودار شدند، شيطان به پيروان خود پشت كرد و گفت : من از شما بيزارم ، و من چيزى را مى بينيم كه شما نمى بينيد. آنگاه است كه پشت ها را آماج نيزه ها، و پيكرها را در معرض شمشيرها و تيرها و بنيانها را عرصه شكستها مى سازيد، پس كسى كه از پيش ايمان نياورده ايمانش به او سودى نمى بخشد، و از كردارش خيرى نمى بيند، و خدا داناتر است .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (18) خطبته عليه السلام لما مات ابوه عليه السلام   ...

    ايها الناس ! ان الدنيا دار بلاء و فتنة و كل ما فيها فالى زوال و اضمحلال فلما بلغ الى قوله : و انى ابايعكم على ان تحاربوا من حاربت و تسالموا من سالمت فقال الناس : سمعنا و اطعنا فمرنا باءمرك يا اميرالمؤمنين (18) خطبه آن حضرت هنگاميكه پدرش وفات يافت اى مردم ! دنيا خانه بلاء و آشوب است ، و آنچه در آن است زائل و نابود مى گردد. تا آن جا كه فرمود: و من با شما بيعت مى كنم به اين كه با هر كه جنگيديم بجنگيد، و با هر كه صلح كردم صلح كنيد. مردم گفتند: شنيده و اطاعت مى كنيم ، اى اميرالمومنين امرت را بيان نما.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (17) خطبته عليه السلام لما مات ابوه عليه السلام   ...

    ايها الناس ! اتقوا الله فانا امراؤ كم و اولياؤ كم ، و انا اهل البيت الذين قال الله فينا: نما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا (22) (17) خطبه آن حضرت هنگامى كه پدرش وفات يافت اى مردم ! تقواى الهى پيشه سازيد، ما اميران و اولياى شما هستيم ، و ما خاندانى هستيم كه خداوند درباره ما فرموده : خداوند اراده كرده است كه از شما خاندان رجس و پليدى را دور گرداند، و شما را پاك و پاكيزه گرداند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (16) خطبته عليه السلام فى فضل ابيه و نفسه عليه السلام   ...

    روى انه عليه السلام خطب بعد وفاة ابيه وذكره فقال : خاتم الوصيين و وصى خاتم الانبياء و امير الصديقين و الشهداء والصالحين ثم قال : ايها الناس ! فقد فارقكم رجل ما سبقه الاولون ولايدركه الاخرون لقد كان رسول الله صلى الله عليه و آله يعطيه الراية فيقاتل جبرئيل عن يمينه ، و ميكائيل عن يساره ، فما يرجع حتى يفتح الله عليه ما ترك ذهبا و لافضة الا شيئا على صبى له و ما ترك فى بيت المال الا سبعمائة درهم فضلت من عطائه اراد ان يشترى بها خادما لام كلثوم ثم قال : من عرفنى فقد عرفنى ، و من لم يعرفنى فانا الحسن بن محمد النبى صلى الله عليه و آله ثم تلا هذا لاية قول يوسف : و اتبعت ملة ابائى ابراهيم و اسحاق و يعقوب (20) ان ابن البشير، و انا ابن النذير، و انا ابن الداعى الى الله و انا بن السراج المنير، و انا ابن الذى ارسل رحمة للعالمين ، و انا من اهل بيت الذين اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا و انا من اهل البيت الذين كان جبرئيل ينزل عليهم ومنهم كان يعرج و انا من اهل البيت الذين افترض الله مودتهم و ولايتهم فقال فيما انزل على محمد صلى الله عليه و آله : قل لااساءلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى و من يقترف حسنة (21) و اقتراف الحسنة مودتنا اهل البيت و فى رواية : ايها الناس ! فى هذه الليلة نزل القرآن ، و فى هذه الليلة رفع عيسى بن مريم ، و فى هذه الليلة قتل يوشع ابن نون و فى هذه اللية مات ابى اميرالمؤمنين و الله لايسبق ابى احد كان قبله من الاوصياء الى الجنة ولامن يكون بعده و ان كان رسول الله صلى الله عليه و آله و اله ليبعثه فى السرية فيقاتل جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره ، و ما ترك صفراء و لابيضاء الا سبعمائة درهم فضلت من عطائه ، كان يجمعها ليشترى بها خادما لاهله (16) خطبه آن حضرت در فضيلت خودش و پدرش روايت شده : آن حضرت بعد از شهادت پدرش در مين مسلمانان آمده و پدرش را به ياد آورد و فرمود: او آخرين اوصياى الهى و وصى آخرين پيامبر خداوند و پيشواى راستگويان و شهداء و صالحان بود. آنگاه فرمود: اى مردم ! ديشب مردى از ميان شما رفت كه نه از پيشينيان و نه از آيندگان كسانى بر او پيشى نمى گيرد، پيامبر هميشه پرچم جهاد را به او مى سپرد، جبرئيل از سمت راست ، و ميكائيل از سمت چپ او مى جنگيدند، و جز با پيروزى باز نمى گشت ، و خداوند پيروزى مسلمانان را به دست او تحقق مى بخشد، او در زمان شهادت چيزى از طلا و نقره از خود باقى نگذارده ، جز چيزى كه يكى از كودكانش داشت ، و در بيت المال پولى را باقى نگذارد، جز هفتصد درهمى كه از عطايش باقى مانده بود و مى خواست براى ام كلثوم كنيزى بخرد. آنگاه فرمود: اى مردم ! هر كس مرا مى شناسد، كه مرا مى شناسد، و آنكه نمى شناسد، بداند كه من حسن پسر على عليه السلام هستم . آنگاه اين آيه كه حكايت قول حضرت يوسف است را خواند: دين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى كردم . من پسر را انذار كننده ، و من پسر خواننده به سوى خدا، و من پسر كسى هستم كه به عنوان رحمت براى جهانيان فرستاده شده است ، و من از خاندانى هستم كه خداوند پليدى را از آنان دور ساخت و ايشان را پاك و پاكيزه گرداند، و من از خاندانى هستم كه جبرئيل بر آنان نازل مى شد، واز خانه ايشان به سوى آسمان عروج مى كرد. و من از خاندانى هستم كه خداوند دوستيشان و ولايتشان را واجب گردانيد، و در آنچه بر پيامبر نازل كرد فرموده است : بگو در برابر آنچه انجام داده ام اجر و پاداشى نمى خواهم ، جز محبت به خاندانم را، و هر كه كار نيكى انجام دهد (ما هم بر پاداش نيكى او مى افزائيم ) و نيكى كردن همانا دوستى ما خاندان است . و در روايتى اينگونه آمده است : اى مردم ! در اينشب قرآن نازل شد، و در اين شب عيسى بن مريم به آسمان عروج كرد، و در اين شب يوشع بن نون به شهادت رسيد، و در اين شب پدرم اميرالمؤمين عليه السلام رحلت كرد، سوگند به خدا كسى از اوصياء الهى بر پدرم در رفتن به بهشت سبقت نميگيرد، و بعد از او نيز كسى به پايه او نرسد. و اگر پيامبر او را به جنگى مى فرستاد، جبرئيل در سمت راست و ميكائيل در سمت چپ او مى جنگيد، و از پولهاى زرد و سفيد چيزى را باقى نگذارد، جز هفتصد درهمى كه از قسمتش باقى مانده بود، و آن را جمع آورى كرده ، تا براى خانواده اش خادمى بخرد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (15) خطبته عليه السلام فى فضلهم بعد شهادة ابيه عليه السلام   ...

    روى انه ما قتل اميرالمومنين عليه السلام رقى الحسن بن على عليهماالسلام ، فاراد الكلام ، فخنقته العبرة فقعد ساعة ثم قام فقال : الحمدلله الذى كان فى اوليته وحدانيا و فى ابتدا ما ابتدع و انشاءما خلق ، على غير مثال كان سبق مما خلق ربنا اللطيف بلطف ربوبية و بعلم خبره فتق و باحكام قدرته خلق جميع ما خلق ، فلا مبدل لخلقه ولامغير لصنعه و لامعقب لحكمه و لاراد لامره و لامستزاح عن دعوته خلق جميع ما خلقه و لازوال لملكه و لاانقطاع لمدته ، فوق كل شى ء علا، من كل شى ء دنا، فتجلى ، لخلقه من غير ان يكون يرى ، و هو بالمنظر الا على احتجب بنوره ، و سما فى علوه ، فاستتر عن خلقه و بعث اليهم شهيدا عليهم و بعث فيهم النبيين مبشرين و منذرين ، ليهلك من هلك عن بينة ، و يحيى من حى عن بينة ، و ليعقل العباد عن ربهم ما جهلوه فيعرفوه بربوبية بعد ما انكروه و الحمدلله الذى احسن الخلافة علينا اهل البيت و عنده نحتسب عزانا فى خير الاباء رسول الله صلى الله عليه و آله و عند الله نحتسب عزانا فى اميرالمؤمنين عليه السلام و لقد اصيب به الشرق و الغرب و الله ما خلف درهماو لادينارا الا اربعمائة درهم اراد انيبتاع لاهله خادم و لقد حدثنى حبيبى جدى رسول الله صلى الله عليه و آله ان الامر يملكه اثنا عشر اماما من اهل بيته و صوفته ما منا الا مقتول او مسموم ثم عزل عن منبره فدعا بابن ملجم لعنة الله ، فاتى له قال : يابن رسول الله استبقنى اكن ،لك و اكفيك امر عدوك بالشام ، فعلاه الحسن عليه السلام بسيفه ، فاستقبل اسيف بيده ، فقطع خنصره ثم ضربة على يا فوخه ، فقتله لعنة الله عليه (15) خطبه آن حضرت در فضيلت اهل بيت بعد از شهادت پدرش روايت شده : هنگامى كه اميرالمؤمين عليه السلام به شهادت رسيد، امام حسنم عليه السلام بالاى منبر رفت و خواست سخنى بگويد اما گريه ايشان را امان نداد، لحظاتى نشست آنگاه ايستاد و فرمود: سپاس خدائى را سزاست ، كه در آغاز يگانه بود، و در ازل به خداوندى برترى يافت ، به بزرگى و توانايى برتر گرديد، آغاز نمود، آن چه را ايجاد كرد، و پديد آورد آن چه را كه خلق نمود، در حاليكه نمونه اى در گذشته از آنها وجود نداشت . پروردگار مهربان به علم الهى خود و به دانش بسيارش موجودات را پديد آورد و به سبب قدرت بسيارش مخلوقات را ايجاد نمود از اينرو كسى را ياراى تبديل خلقش ، و تغيير دادن موجوداتش و مواخذه كردن در برابر حكمش نمى باشد، امرش را رد كننده ، و خوانده اش را مانعى نمى باشد. تمامى موجودات را خلق كرد، در حاليكه حكومتش را زوالى نبوده ، و مدت آن را پايانى نمى باشد، برتر از هرچيز گشته ، و به هر چيز نزديك است ، براى خلق تجلى كرده بدون آنكه ديده شود و او در جايگاه برترى است . به نورش پوشيده شده ، و در برتريش اوج گرفته است از اينرو از مخلوقاتش ‍ پوشيده گرديده است ، به سوى ايشان شاهدى را فرستاد، و بين ايشان پيامبرانى را فرستاد، كه بشارت دهنده و ترساننده هستند، تا هر كه به هلاكت مى رسد، و هر كه هدايت يابد با دليل و برهان و تواءم باشد و تا اينكه مردم بدانند آنچه نسبت به پروردگارشان در مورد آن جاهلند و بعد از انكار او را بشناسند. و سپاس خدائى را سزاست كه خلافت را براى ما اهل بيت گرامى داشت و مصيبت خود را در حق پيامبر بهترين پدر، نزد خداوند به حساب مى آوريم ، و نيز مصيبت خود در حق اميرالمؤمين عليه السلام را نزد خداوند محاسبه مى كنيم ، شرق و غرب جهان به شهادت او دچار مصيبت گرديد، سوگند به خداوند كه او درهم و دينارى از خود به جاى نگذاشت ، جز چهار صد درهم كه مى خواست ، براى خانواده اش از آن كنيزى را بخرد. دوستم و جدم پيامبر به من خبر داد كه خلافت را دوازده امام از خاندان و برگزيدگان از آن حضرت به دست خواهند گرفت ، تمامى ما يا به قتل مى رسيم ، يا مسموم مى گرديم . آنگاه از منبر پائين آمد، و ابن ملجم را فرا خواند، او را نزد حضرتش آوردند، او گفت : اى پسر رسول خدا مرا باقى گذار براى تو كار خواهم كرد، و در مورد دشمنت ، در شام تو را يارى مى نمايم ، امام شمشيرى بر او زد، او دست خود را جلو برد، انگشت او قطع گرديد، آنگاه ضربت ديگرى بر او نواخت و او را به قتل رساند، - لعنت الهى بر او باد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (14) خطبته عليه السلام فى فضل اهل البيت   ...

    روى انه طعن اقوام من اهل الكوفة فى الحسن بن على عليهماالسلام فقالوا: انه عى لايقوم بحجة فبلغ ذلك اميرالمومنين عليه السلام فدعا لحسن فقال : ياابن رسول الله ان اهل الكوفة قد قالوا فيك مقالة اكرهها، فاخبر الناس ، فقال : يا اميرالمؤمين لااستطيع الكلام و انا انظر اليك فقال اميرالمؤمين عليه السلام : انى متخلف عنك فناد الصلاة جامعه ، فاجتمع المسلمون فصعد المنبر فخطب خطبة بليغة و جيزة ، فضج المسلمون بالبكاء، ثم قال : ايها الناس ! اعقلوا عن ربكم ان الله عزوجل اصطفى ادم ونوحا و ال ابراهيم ا آل عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم . بنحن الذرية من آدم ، و الاسرة من نوح ، و الصفوة من ابراهيم ، و السلالة من اسماعيل و آل من محمد صلى الله عليه و آله نحن فكم كالسماء المرفوعة ، و الارض المدحوة و المشس الضاحية ، و كالشجرة الزيتونة ، لاشرقية ولاغربية التى بورك زيته النبى اصلها، و على فرعها و نحن والله ثمرة تلك الشجرة فمن تعلق بغض ‍ من اغصانها نجا، و من تخلف عنها فالى النار هوى فقام اميرالمؤمنين عليه السلام من اقصى الناس ، يسحب رداءه من خلفه ، حتى علاالمنبر مع الحسن عليه السلام فقبل بين عينيه ثم قال : يا بن رسول الله اثبت على القوم حجتك و اوجبت عليهم طاعتك فويل لمن خالفك (14) خطبه آن حضرت در فضيلت اهل بيت روايت شده : گروهى از مردم كوفه به امام حسن عليه السلام طعنه زدند، كه قادر نيست كلام خود را بيان نمايد، اين سخن به گوش اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد، امام حسن عليه السلام را خواست و فرمود: اى پسر پيامبر مردم كوفه در مورد تو سخنى مى گويند كه آن را زشت مى شمارم ، خود را به مردم بنمايان ، امام حسن عليه السلام گفت : من هنگامى كه چشمانم به شما مى افتد قادر به سخن گفتن نيستم ، آن حضرت فرمود: من به كنارى مى روم ، ندا داده شد و مردم جمع شدند، امام بالاى منبر رفت و خطبه اى بسيار كوتاه و بليغ خواند، كه مردم گريستند، آنگاه فرمود: اى مردم ! در سخن پروردگاراتان بينديشيد، كه فرموده : خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد، كه بعضى از آنها فرزندان يكديگرند، و خدا شنوا و دانا است . پس ما فرزندان آدم ، و از تيره نوح و از برگزيدگان ابراهيم ، و سلاله اسماعيل و خاندان محمديم صلى الله عليه و آله ما در ميان شما مانند آسمان برافراشته ، و زمين گسترده ، و خورشيد، درخشان ، و همانند درخت زيتونى هستيم كه به شرق و غرب متمايل نبوده و زيتونش بركت داده شده است . پيامبر ريشه آن ، و على ساقه آن و سوگند به خدا كه ما ميوه آن درختيم ، هر كه به شاخه اى از شاخه هاى آن چنگ زند نجات يافته ، و هر كه از آن تخلف ورزد در آتش سقوط مى كند. آنگاه حضرت على عليه السلام از آخر جمعيت برخاست ، در حاليكه رداء ايشان از پشت سرش كشيده مى شد، تا اينكه بالاى منبر كنار امام حسن عليه السلام قرار گرفت و بين چشمهاى ايشان را بوسيد، و فرمود: اى پسر پيامبر حجتت را بر مردم ثابت كرده ، و اطاعتت را واجب ساختى پس واى بر كسى كه تو را مخالفت نمايد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.