این چند دستگی و اختلاف عقیده و تشتت و پراکندگی، در صفوف سپاه امام مجتبی (ع) نیز منعکس شده و آنرا بصورت ارتش ناهماهنگ با ترکیب ناجور درآورده بود از این رو در مقابله با دشمن خارجی به هیچوجه نمیشد به چنین سپاهی اعتماد کرد.
استاد شیعه شیخ مفید (ره) و دیگر مورخان در مورد این پدیده خطرناک در سپاه امام حسن (ع) مینویسند.
«عراقیان خیلی بکندی و بیعلاقگی برای جنگ آماده شدند و سپاهی که امام حسن (ع) بسیج نمود از گروههای مختلفی تشکیل میشد که عبارت بود از:
1- شیعیان و طرفداران امیرمؤمنان (ع)
2- خوارج که از هر وسیلهای برای جنگ با معاویه استفاده میکردند (شرکت آنها در صفوف سپاهیان امام (ع) بخاطر دشمنی با معاویه بود، نه دوستی با امام حسن «ع»)
3- افراد سودطلب و دنیاپرست که بطمع منافع مادی در سپاه امام (ع) داخل شده بودند.
4- افراد دو دل و شکاک که شخصیت بزرگی هم چون امام حسن (ع) در نظر آنان چندان به معاویه ترجیح نداشت.
5- و بالاخره گروهی که نه بخاطر دین بلکه از روی تعصب، و صرفا به پیروی از رؤسای قبائل خود، برای
جنگ حاضر شده بودند. [38] .
بدین ترتیب سپاه حضرت مجتبی (ع) فاقد یکپارچگی و هماهنگی لازم جهت مقابله با دشمن نیرومندی مثل معاویه بود.
شاید هیچ سندی در ترسیم دورنمای جامعه متشتت و پراکنده آنروز عراق و نشان دادن انگیزههای عراقیان برای جنگ؛ گویاتر و رساتر از گفتار خود آنحضرت نباشد، حضرت مجتبی (ع) در «مدائن» یعنی آخرین نقطهای که سپاه امام تا آنجا پیشروی کرد؛ سخنرانی جامع و مهیجی ایراد نمود و طی آن چنین فرمود:
«هیچ شک و تردیدی ما را از مقابله با اهل شام بازنمیدارد ما با نیروی استقامت و تفاهم داخلی شما با اهل شام میجنگیدیم ولی امروز بر اثر کینهها اتحاد و تفاهم از میان شما رخت بربسته و استقامت خود را از دست داده زبان به شکوه گشودهاید.
وقتی که به جنگ صفین روانه میشدید دین خود را بر منافع دنیا مقدم میداشتید، ولی امروز منافع خود را بر دین خود مقدم میدارید، ما همانگونه هستیم که در گذشته بودیم ولی شما نسبت به ما آنگونه که بودید وفادار نیستید.
عدهای از شما کسان و بستگان خود را در جنگ صفین، عدهای دیگر کسان خود را در نهروان از دست دادهاند، گروه اول بر کشتگان خود اشگ میریزند و گروه دوم، خون کشتگان خود را میخواهند، بقیه نیز از پیروی ما سرپیچی میکنند، معاویه پیشنهادی به ما کرده است که دور از انصاف، و برخلاف هدف بلند و عزت ما است، اینک اگر آماده کشته شدن در راه خدا هستید، با او به مبارزه برخیزیم و با شمشیر پاسخ او را بدهیم، و اگر طالب زندگی و عافیت هستید، پیشنهاد او را بپذیریم و رضایت شما را تامین کنیم.
سخن امام که به اینجا رسید، مردم از هر طرف فریاد زدند: البقیه البقیه: ما زندگی میخواهیم، ما میخواهیم
زنده بمانیم!! [39] .
آیا با اتکا به چنین سپاه فاقد روحیه رزمندگی، چگونه ممکن بود امام (ع) با دشمن نیرومندی مثل معاویه وارد جنگ شود؟ آیا با چنین سپاهی که از عناصر متادی تشکیل شده بود و با کوچکترین غفلت، احتمال میرفت خود؛ حادثهآفرین باشد، هرگز امید پیروزی میرفت؟
اگر فرضا امام حسن «ع» و معاویه جای خود را عوض میکردند و معاویه در رأس چنین سپاهی قرار میگرفت آیا میتوانست جز کاری که امام حسن «ع» کرد بکند؟!
آری همین عوامل دست به دست هم داد و جامعه اسلامی را تا دو قدمی خطر قطعی نزدیک ساخت و حوادث تلخی بوجود آورد که شرح آنرا در فصل بعد میخوانید.