رنجهای دوران کودکی حضرت زینب علیها سلام
رویای عجیب حضرت زینب در دوران کودکی:
حضرت زینب خواب دیدند باد شدیدی وزید و همه جا تاریک شد و ایشان به درخت تنومندی پناه بردند ، امام آن درخت بر اثر آن طوفان از ریشه کنده شد و به زمین افتاد. ایشان شاخه آن را محکم گرفتند اما باد به آن نیز امان نداد و آن را قطع کرد. به شاخه دیگر آن پناه بردند اما طوفان آن شاخه را هم شکست ، باز به دو شاخه دیگر آن پناه بردند اما آن هم شکستند.
تعبیر رویای حضرت زینب توسط رسول خدا (ص):
رسول خدا هنگام شنیدن رویایی حضرت زینب گریستند و فرمودند : آن درخت تنومند پدربزرگ توست و شاخه نخست ، مادرت زهرا و شاخه دوم آن پدرت علی و دو شاخه دیگر آن دو برادرت حسن و حسین هستند که روزی دنیا به خاطر از دست دادنشان تاریک می شود و تو به خاطر از دست دادن آن ها لباس عزا بر تن خواهی کرد.
عمر حضرت زینب هنگام رحلت رسول خدا (ص):
پنج سال.
صحنه تکان دهنده ای که حضرت زینب در سنین کودکی شاهد آن بود:
پس از رحلت پ یامبر اکرم غاصبان خلافت جهت بیعت از امام علی به خانه وی یورش بردند و آن را به آتش کشیدند و در این میان حضرت زینب شاهد رفتار وقیحانه و خشونت آمیز دشمنان با پدرشان بودند.
مدت زمان زندگی حضرت زینب با مادرش پس ار رحلت رسول خدا(ص):
بنا بر قولی سه ماه.
وصیت حضرت زهرا در بستر شهادت به دخترش زینب :
اهتمام ورزیدن به دو برادرش حسن و حسین علیهما سلام
احساسات حضرت زینب نسبت به رسول خدا هنگام شهادت حضرت زهرا:
وقتی امیرالمومنین پیکر حضرت زهرا را غسل داد و کفن کرد به فرزندانش فرمود: بیایی از مادرتان توشه بردارید. حضرت زینب در حالیکه با پوشش کاملی به سولی پدر حرکت می کرد ، لحظه ای جدش را به یاد آورد و خطاب به او با آهی جانکاه گفت: ای رسول خدا به راستی با شهادت مادرم فقدان و جای خالی تو را دریافتیم.
حضرت زینب آخرین میزبان حضرت علی :
حضرت علی شب نوزدهم ماه رمضان برای افطار به خانه دخترش زینب رفت. پس از نماز کنار سفره آمد دید زینب دو قرص نان جو و کاسه ای شیر با مقداری نمک در میان سفره نهاده است.
به دخترش فرمود: مگر نمی دانی من پیرو پسرعمویم رسول خدا هستم و در کنار سفره ای که بیش از دو رقم غذا بشاد ، غذا نمی خورم. از این دو غذا (شیر و نمک) یکی را بردار.
زینب شیر را برداشت و آن حضرت سه لقمه از نان جو را با نمک خورد.
در آن شب حضرت علی بسیار از حجره بیرون می آمد و به آسمان نگاه می کرد و می گریست و سپس به حجره باز میگشت و نماز می خواند و گاهی گفتاری را که از شهادتش خبر می داد به زبان می آورد.
زینب هنگام دیدن بی قراری پدرش عرض کرد: ای پدر چرا امشب این گونه مضطرب و پریشان هستی؟
علی در پاسخ فرمود: فرزندم ! صبح امشب ، ضربت شهادت می خورم.
قدام حضرت زینب در سحرگاه ضربت خوردن امام علی :
آن شب شب عجیبی بود ، غم و اندوه در چهره ها موج می زد و اهل خانه احساس خوبی نداشتند…
ناگهان صدای غم بار امیر المومنین در خانه پیچید : این آخرین دیدار من با شماست ، من صبحگاه به استقبال شهادت خواهم رفت.
حضرت زینب با شیندن این حرف دگرگون و غرق ناباوری شد.
اذان صبح که نزدیک شد امام از جایش برخاست و خود را برای بیرون رفتن آماده کرد. حضرت زینب با چهرا ای مضطرب و پریشان مقابل پدرش ایستاد و از او خواست برای نماز صبح به مسجد نرود و فرد دیگری را به مسجد بفرستد.
ولی حضرت مهربان تر از همیشه به دخترش فرمود: دخترم راه گریزی از مرگ نیست و من باید بروم. سپس کاشانه را به قصد مسجد ترک گفت.
حالت شکسته حضرت زینب در بستر شهادت امیر المومنین :
راوی می گوید:زینب و ام کلثوم نزدیک بستر پدرشان رفتند و پس از دیدن وضعیت وخیم پدرشان با حالتی اندوهناک به او گفتند: پدر پس از تو پناهگاه افراد کم سن و سال کیست ، چه کسی جوابگوی افراد بزرگسال در میان عموم مردم خواهد بود. ای پدر غم و اندوهمان برایت طولانی است و پیوسته برایت اشک خواهیم ریخت.
مردم هنگام شنیدن صدای اندوهناک آنان از پشت حجره به شدت گریستند و چشمان امیرالمونین پر از اشک شد.
عمر مبارک حضرت زینب هنگام شهادت حضرت علی :
سی و پنج سال
پرستاری حضرت زینب از امام حسن پس از مجروح شدن ایشان در جنگ با معاویه:
حضرت زینب برادرش را مداوا می کرد و عنایت خاصی به سلامتی ایشان داشت و پس از شفای کامل ان حضرت خداوند متعال را سپاس گفتند.
حضرت زینب و مسمومیت برادرش امام حسن:
وقتی حضرت زینب از مسمومیت امام حسن مطلع شدند ، سراسیمه به زیارت ایشان رفتند. امام حسن نیز پس از اطلاع از آمدن خواهرش دستور دادند ظرفی را که در آن خون استفراغ کرده بودند پنهان کنند تا حضرت زینب از وخیم بودن حالشان مطلع نشوند.
واکنش حضرت زینب هنگام دیدن وضعیت دردناک امام حسن:
حضرت زینب هنگام دیدن وضعیت ناگوار امام حسن ، از حال رفتند.
سن حضرت زینب هنگام شهادت امام حسن:
تقریبا چهل و پنج سال.
مصیبت مضاعف حضرت زینب هنگام تشییع جنازه امام حسن:
بنی امیه به دستور عایشه پیکر امام حسن را تیرباران کرد تا این پیکر مبارک نزد قبر پیامبر برده نشود.
و در این میان عایشه به صراحت کراهتش را نسبت به خاندان اهل بیت اعلام کرد و گفت: مایل نیستم کسی را که دوست ندارم در خ انه ام دفن کنید.