طلیعه سخن‌
بررسى کمالات اولیاى خدا و الگو قرار دادن آنها یکى از برترین عوامل تربیت صحیح و خودسازى است که مفهوم زندگى عمیق، پویا و حقیقى را به انسان مى‌آموزد و موجب صفاى دل شده و کمک شایانى براى پیمودن مراحل تکامل و وصول به عالى‌ترین درجات هدایت خواهد بود.در گستره جامعه انسانى، مردان و زنان بافضیلتى پدیدار شده‌اند که هر یک به عالى‌ترین مرحله کمال و رشد رسیده و الگوى جاویدانى براى تمام انسان‌ها بوده و خواهند بود.یکى از زنان بسیار بافضیلتى که در تاریخ اهل بیت، بعد از حضرت زهراعلیها السلام‌به عنوان تندیس زنده فضایل شناخته شده است، دختر حضرت على‌علیه السلام، زینب کبرى‌علیها السلام است. وى از جمله زنان نادرى است که بیشترین بخش از فروغ جاودان نور امامت را دریافت نمود و توانست خود را در کمالات و صفات حمیده، همسان و همانند مادرش زهراى اطهرعلیها السلام بسازد.وى دوران کودکى را در آغوش پرمهر رسالت و امامت سپرى کرد و در دامن عصمت و طهارت، تربیت شد و به صفات والاى انسانى و کمالات معنوى و ملکوتى آراسته گردید. حضرت زینب‌علیها السلام تجسّمى از علم و معرفت پیامبرصلى الله علیه وآله، تبلورى از زهد و عبادت على‌علیه السلام، تمثیلى از جانبازى مادر، تشکّلى از صبر و حلم امام حسن‌علیه السلام و نمودارى از شجاعت و شهامت امام حسین‌علیه السلام است. وى بدون آنکه تسلیم شرایط سخت و طاقت‌فرساى پس از شهادت امام حسین‌علیه السلام و اصحابش بشود، با انجام به موقع رسالت خود توانست تبلیغات گسترده دشمن را خنثى کند.
زینب‌علیها السلام و حضور جاودانه‌اش در لحظه‌لحظه تاریخ کربلا، چه در غروب غربت و آوارگى عصر عاشورا، چه در تلخى جانکاه وداع قتلگاه و چه در دفاع از حق در حضور ظالم، الگویى بى‌همتا در همه اعصار و زمان‌هاست. گرچه در میدان مبارزه با طاغوت و یزیدیان و انجام مأموریت و رسالتى که به عهده داشت قهرمان است؛ اما نباید فراموش کرد که وى در تمامى زمینه‌ها، قهرمان و پیشتاز و نمونه کامل و والاى یک بانوى تربیت‌شده در مکتب و دامان اهل‌بیت نبوت و ولایت به شمار مى‌رود. بنابراین هر گلى از گلستان زندگیش را که ببوییم، عطرى جانبخش دارد و هر ورقى از این کتاب سبز را مطالعه کنیم، درسى آموزنده دارد.نام زینب‌علیها السلام چون خورشیدى تابناک بر تارک تاریخ اسلام و تاریخ بشریّت مى‌درخشد و تا آن‌جا که قلب زمانه مى‌تپد، به کالبد مرده انسان‌ها روح و حیات مى‌بخشد و فراراه تاریک آنان را روشن مى‌سازد.علم، عبادت، عفت، تقوى، فصاحت و بلاغت، پایدارى، اراده فولادین، امانتدارى، دفاع خالصانه از حق، یتیم‌نوازى، شرافت، عطوفت، همسردارى، عزّت‌نفس، وفادارى و… از جمله ارزنده‌ترین صفات و کمالات این شیرزن عاشورایى است که در این مقاله به ذکر پاره‌اى از آنها مى‌پردازیم تا معرفت بیشترى نسبت به مقام معنوى و ملکوتى آن بانوى مجلّله پیدا کنیم.
‌بر قلّه دانش
زینب کبرى‌علیها السلام بانویى سرشار از بینش و بصیرت بود که با سیره و سخن خود «فرهنگ برهنگى» و «برهنگى فرهنگى» دیروز و امروز را به خوبى مورد تعرّض قرار داد؛ الگویى ماندگار از شخصیت عظیم خویش به یادگار گذارد و معیارهاى حرکت ارزشى و ضدارزشى را براى همیشه ترسیم کرد.برترین درجه علم، علمى است که از ذات الهى به انسان افاضه مى‌شود که به تعبیر قرآن مجید، علم «لَدُنّى» نام دارد: «و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلماً(1)»: «علم فراوانى از نزد خود به او (حضرت خضر) آموختیم». حضرت زینب‌علیها السلام به شهادت امام سجادعلیه السلام، داراى چنین علمى بود که خطاب به عمّه‌اش فرمود:
«أنْتِ بِحَمْدِاللَّه عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ و فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَةٍ(2)».
«به حمداللَّه تو دانشمند معلم‌ندیده و فهمیده‌اى فهم نیاموخته هستى».
وى در حدود 6 سالگى، شایستگى حفظ خطبه استدلالى، عمیق و جامع مادرش فاطمه زهراعلیها السلام را داشت و این نشانه بارزى از رشد فکرى و بلوغ اندیشه و تعقّل دخترى است که در دامان عصمت و طهارت پرورش یافت و به زلال روح و کمال معنوى و قرب الهى رسید.
یک سال پس از استقرار حضرت على‌علیه السلام در کوفه، زنان و دختران مشتاق دانش، به آن حضرت‌علیه السلام پیام فرستادند و گفتند:
«ما شنیده‌ایم که دختر شما، حضرت زینب‌علیها السلام همانند مادرش، زهراى مرضیّه، منبع سرشار دانش و داراى علوم و کمالات است. اگر اجازه بدهید به محضرش حاضر شده و از آن سرچشمه دانش بهره‌مند شویم». على‌علیه السلام اجازه داد تا دختر عالمه‌اش بانوان مسلمان کوفه را آموزش دهد و مشکلات علمى و دینى آنان را حل کند. زینب‌علیها السلام آمادگى خود را اعلام نمود و بعد از دیدارهاى مقدماتى، جلسه تفسیر قرآن براى آنان تشکیل داد و پرسش‌ها و شبهات آنان را جواب مى‌داد(3).
از سخنان آن حضرت‌علیها السلام در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام، خطبه‌ها و سخنرانى‌هایى که در فرصت‌هاى مختلف در برابر ستمکاران و طاغیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبى معلوم مى‌شود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوى بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم و اکتسابى نبوده است(4). هم‌چنین در جنبه مقام علمیش، علاوه بر توانایى براى ایراد خطبه‌ها، نکته ظریف و اساسى وجود دارد و آن تصمیم‌گیرى‌ها و موضع‌گیرى‌هاى به‌جا در مناسبت‌هاى لازم است که خوب مى‌دانست کجا باید نرم سخن گفت، در کجا باید برآشفت و حماسه آفرید، در کجا باید گریه کرد و اشک ریخت و چه وقت باید عقل و منطق را به کار گرفت(5).
همچنین نام زینب کبرى‌علیها السلام به عنوان یکى از محدثان برجسته شیعه، صفحات کتب رجال را مزیّن کرده است. روایت‌هاى آن حضرت‌علیها السلام در منابع معتبر شیعه از جمله در کتاب‌هاى «من لا یحضره الفقیه»، «وسایل‌الشیعه»، «بحارالانوار» و… موجود است(6) که آنها را از مادر و برادرش حضرت سیدالشهداءعلیه السلام شنیده و براى دیگران روایت کرده است. اهمّ این احادیث بدین شرح است: داستان نزول مائده آسمانى براى حضرت زهراعلیها السلام، حدیث «امّ ایمن» در ماجراى دفن حضرت على‌علیه السلام، خطبه دفاع مادر از حق امامت و مطالبه فدک که سند اخیر را عده‌اى از مورخان و محدّثین نامدار شیعه همچون شیخ صدوق در کتاب «علل الشرایع» و علامه مجلسى در «بحارالانوار» آورده‌اند.به هر حال این بانوى شجاع کربلا راوى حدیث از مادر و برادر خود بوده و از نظر دانشمندان رجالى و حدیث‌شناسان، عدالت و اعتماد این بانوى پاک و بافضیلت در زمینه بیان حدیث و مقامات علمى مورد تأیید قرار گرفته و صداقت و درایت او انکارناپذیر است(7).
عبادت و انقطاع از خلق‌
در میان فضایل و کمالات ملکوتى حضرت زینب‌علیها السلام، خلوت با معشوق و مناجات با قاضى‌الحاجات، درخشندگى خاصى دارد. سراسر زندگى او به خاطر جهاد و هجرت در راه خدا و همراهى و همگامى با پدر، مادر و برادر در جهت انجام وظیفه و احیاى معالم و معارف اسلام، عبادت محسوب مى‌شود.عبادت آن بانوى مکرّمه‌علیها السلام تنها به معناى خاص «عبادت» نبود، بلکه تمام حرکات و سکنات، خروش و فریادها، سفرها و اسارت‌ها، بیدارگرى‌ها و مبارزات و حتى نفس‌هاى او از آنجا که به خاطر خداوند بود، همه از مراتبى عمیق و والا از اخلاص و عبادت خداوند متعال برخوردار بود.اکثر شب‌ها را به تهجّد و تلاوت قرآن، صبح مى‌کرد. به گفته برخى از مورّخان، عبادت‌ها و نمازهاى شب پدر و مادر خود را از نزدیک دیده بود. او در حماسه کربلا شاهد بود که برادرش، حضرت امام حسین‌علیه السلام به برادرش حضرت ابوالفضل‌علیه السلام فرمود: «اى برادر! نزد دشمن برو و یک شب را مهلت بگیر؛ شاید بتوانیم به نماز، دعا و خواندن قرآن استغفار در پیش‌گاه پروردگار مشغول شویم. خدا مى‌داند که من نماز، دعا و استغفار و خواندن قرآن را دوست دارم(8).
در شب یازدهم محرم، على‌رغم آن‌همه خستگى و فرسودگى و مشاهده آن‌همه آلام روحى، نماز شب خود را خواند. امام سجادعلیه السلام فرمود:
«عمه‌ام، زینب‌علیها السلام در مسیر کوفه تا شام تمام نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‌کرد و در بعضى از منازل به خاطر شدت گرسنگى و ضعف، نشسته اداى تکلیف مى‌کرد(9)».
امام حسین‌علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهى است، هنگام وداع با خواهرش فرمود: «خواهر جان مرا در نماز شب فراموش مکن(10)». این، نشان از آن دارد که این بانو به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته بود و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده بود؛ بنابراین دیده‌ها را بازتر و افق‌ها را برتر و معرفت‌ها را قوى‌تر باید کرد تا مقام عبودیت زینب کبرى‌علیها السلام را بهتر شناخت.
‌آفتاب عفت
زینب کبرى‌علیها السلام بانویى سرشار از بینش و بصیرت بود که با سیره و سخن خود «فرهنگ برهنگى» و «برهنگى فرهنگى» دیروز و امروز را به خوبى مورد تعرّض قرار داد؛ الگویى ماندگار از شخصیت عظیم خویش به یادگار گذارد و معیارهاى حرکت ارزشى و ضدارزشى را براى همیشه ترسیم کرد.وى در پاسدارى از عفت و عصمت، سرآمد زنان و دختران روزگار بود و با الهام از پیام آسمانى قرآن و طبق آموزه‌هاى مادرش، فاطمه زهراعلیها السلام، حجاب و عفت را مانند گوهرى ارزشمند براى یک زن مسلمان مى‌دانست و بر این باور بود که زن هنگامى به خداى خود نزدیک‌تر است که خود را از معرض دید مردان بیگانه حفظ نماید(11).
زینب کبرى‌علیها السلام دختر آن مادرى است که براى احقاق حق و دفاع از حقوق رهبر اسلام و حجت خدا از منزل بیرون مى‌آمد و با دشمنان، به احتجاج مى‌پرداخت؛ اما سر تا پا محجوب و پوشیده؛ همان مادرى که وصیّت مى‌کند پیکرش را بعد از مرگ در تابوتى با دیواره‌هاى بلند بگذارند تا از انظار نامحرمان به دور باشد، پس طبیعى است که دختر او هم باید این تعالیم بلند اسلام را رعایت نماید؛ چراکه حفظ شرف و حیثیّت زن، واجب و حجاب از ضروریّات دین است و اصولاً تمام فداکارى‌هاى این بانو براى تحقق احکام اسلام بود. بنابراین عفت و پاکدامنى خویش را حتى در سخت‌ترین شرایط به نمایش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پاى مى‌فشرد.
آن بانوى بزرگوار براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد زد که: «آیا این از عدالت است که زنان و کنیزان خویش را پشت پرده نشانى و دختران رسول خداصلى الله علیه وآله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟ نقاب آنان را دریدى و صورت‌هاى آنان را آشکار ساختى(12)».
نماد کمال عقل‌
برترین معیار عقل‌گرایى در زندگى، ادب و ادب‌آموزى است. کیمیایى که تیرگى‌ها و تاریکى‌هاى قلب را مى‌زداید و نور و روشنایى در رواق وجود انسان مى‌افزاید به گونه‌اى که بهاى بى‌نظیر آدمى با سنجش مقدار ادب هر فردى، قابل تشخیص خواهد بود.
زینب کبرى‌علیها السلام شخصیت شایسته‌اى بود که درس ادب را در مکتب امامت آموخته بود و سیره و سخن پدر و مادر خود را از اعماق وجود خود پذیرفته بود. در گفتار و رفتار، صمیمى، مهربان، صادق و مؤدب بود به گونه‌اى که زنان بسیارى در نخستین برخورد، شیفته شیوه و مجذوب اخلاق روح‌پرور او مى‌شدند(13).
ادب و احترام حضرت زینب‌علیها السلام به برادر خود آن‌چنان بود که هنگامى که عبداللَّه بن عباس به امام حسین‌علیه السلام گفت: شما که به این سفر خطرناک مى‌روید چرا زن‌ها را با خود مى‌برید؟ حضرت زینب‌علیها السلام با شنیدن این سخن سر از محمل خود برآورده و فرمود: «اى پسر عباس! آیا مى‌خواهى بین من و برادرم جدایى بیندازى؟ هرگز من از او جدا نخواهم شد(14)».
در حادثه عاشورا در برابر آن‌همه مصائب و داغ‌ها و حوادث، هرگز از مسیر ادب و عبودیّت نسبت به حضرت حق خارج نشد و هیچ‌گاه کلمه‌اى حاکى از دلتنگى، نارضایتى، اعتراض، شکایت و تنگ‌نظرى بر لب نراند. هرچه مى‌گفت بر طبق رضایت خداوند متعال و مقدرات او بود و بلکه بالاتر از آن در پاسخ طعنه پسر زیاد، مى‌فرمود:
«إنّى ما رَأَیْتُ إلاّ جَمیلاً(15)»: «من جز زیبایى ندیدم».
که این کلام در نظر اهل آن، از بالاترین مراتب توحید، عرفان، قرب به خداى متعال و رسم بندگى و عبودیت، حکایت دارد و کمال ادب عاشق را نسبت به معشوق نشان مى‌دهد.
ایثار
عقیله بنى هاشم‌علیها السلام در این صفت، گوى سبقت را از دیگران ربوده بود. او براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان مى‌خرید و در تمام صحنه‌ها، دیگران را بر خود مقدم مى‌داشت. او در ماجراى کربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمى‌کرد و آن را نیز به کودکان مى‌داد. در بین راه کوفه و شام با این که خود گرسنه و تشنه بود، «ایثار» را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت.امام زین‌العابدین‌علیه السلام مى‌فرمود: «عمه‌ام، زینب‌علیها السلام، در مدت اسارت، غذایى را که به عنوان سهمیه و جیره مى‌دادند، بین کودکان تقسیم مى‌کرد؛ زیرا در شبانه‌روز به هر یک از ما یک قرص نان مى‌دادند. او سختى‌ها و تازیانه‌ها را به جان خود مى‌خرید و نمى‌گذاشت بر بازوى کودکان اصابت کند(16)».
دفاع از حریم ولایت‌
حضرت زینب‌علیها السلام حرکت و هدایت انسان‌ها را بدون امام‌علیه السلام، سکون و هلاکت مى‌دانست و زمام‌دارى زیان‌آلود نااهلان را باعث دورماندن توده‌ها از صراط مستقیم مى‌دید. بدین علت، دفاع و حمایت از مقام امامت و ولایت را سرلوحه مسوؤلیت‌هاى خویش قرار داده بود و با تمام توان، بعد از حادثه عاشورا به ارائه رهنمودهاى شایسته و مبارزه با زرمداران و زورمحوران در قالب خطابه مى‌پرداخت. وى چون دست‌پرورده زهراى اطهرعلیها السلام بود، درس ولایت‌مدارى را از مادر فراگرفته بود. از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتّهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد و از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت بود؛ چه در دوران امامت امام حسین‌علیه السلام و چه در دوران امام سجادعلیه السلام که حتى در چند مورد از جان امام سجادعلیه السلام دفاع کرد و تا پاى جان از او حمایت نمود.
کرامت‌
هر چند هزاران کرامت از این بانوى بزرگوار سر زده است، اما فقط نمونه‌اى را نقل مى‌کنیم. مرحوم ثقةالاسلام نورى از سید محمدباقر سلطان‌آبادى نقل مى‌کند:
«به چشم‌درد شدیدى در چشم چپ مبتلا شدم. هرچه درمان کردم فایده‌اى نکرد و برعکس مریضى‌ام شدیدتر شد. بعضى از دکترها مى‌گفتند قابل علاج نیست. برخى هم قول شش ماه بعد مى‌دادند و من هر روز از روز قبل نالان‌تر مى‌شدم تا این‌که سیاهى چشمم گرفته شد و دیگر نمى‌توانستم بخوابم. در آن موقع یکى از دوستانم براى خداحافظى به دیدنم آمد. او مى‌خواست به کربلا برود. من هم با او همراه شدم. در منزل اول دردچشم شدیدتر شد و همه مرا شماتت مى‌کردند مگر یک نفر. بالاخره به منزل دوم رسیدیم، درد شدیدتر از قبل شد و ورم چشمم افزون‌تر؛ تا اینکه نزدیک سحر آرام شد.در عالم رؤیا عقیله بنى هاشم، زینب کبرى‌3، را دیدم که گوشه مقنعه‌اش را به چشمم مى‌کشید. از خواب بیدار شدم و چشمم خوب شد. دوستانم باور نمى‌کردند، سوار شدیم در بین راه درد و ناراحتى احساس نمى‌کردم. من که همیشه ناراحت و عاجز بودم، پیش خود گفتم: کاش بسته روى چشمم را باز مى‌کردم. تا باز کردم، دیدم همه‌چیز را مى‌بینم. صدا زدم که رفقا بیایید. همه آمدند و گفتند: کدام چشمت درد مى‌کرد؟ گفتم: چشم چپم بود. هرچه نگاه کردند تفاوتى بین چشم چپ و راستم ندیدند(17)».
پی نوشت ها:
1) کهف، 65.
2) سفینة البحار، ج 1، ص 558.
3) ریاحین الشریعة، ج 3، ص 57.
4) زندگى زینب‌علیها السلام، رسولى محلاتى، ص 10.
5) زینب قهرمان‌علیها السلام، احمد صادقى اردستانى، ص 103.
6) ماهنامه مبلّغان، شماره 31، جمادى‌الاولى 1423، ص 21.
7) زنان دانشمند و راوى حدیث، صادقى اردستانى، ص 278.
8) تاریخ طبرى، ج 6، ص 238.
9) ریاحین الشریعة، ج 3، ص 62.
10) همان، ص 62.
11) ماهنامه مبلّغان، شماره 31، ص 18.
12) بحارالانوار، ج 45، ص 134.
13) مجله پیام زن، شماره 128، ص 19.
14) ریاحین الشریهة، ج 3، ص 41.
15) بحارالانوار، ج 45، ص 116.
16) ماهنامه مبلّغان، شماره 33، رجب 1423، ص 43.
17) زندگانى زینب کبرى‌علیها السلام، شهید دستغیب، ص 19 به نقل از ماهنامه مبلّغان، پیش شماره 7، ص 15 - 14.

موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



[شنبه 1394-11-24] [ 04:36:00 ب.ظ ]