حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 2047
  • دیروز: 1092
  • 7 روز قبل: 2006
  • 1 ماه قبل: 11408
  • کل بازدیدها: 2481400





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • فريده حبيبيان
  • زفاک
  • فائزه ابوالقاسمی
  • anam


  •   ابن الصباغ مالكي   ...

     

    ابن الصباغ مالكي اين نويسنده نامدار اهل تسنن نيز كه در كتاب خود به نام الفصول المهمة در ارتباط با مناقب امام جعفر صادق (عليه السلام) مطالب قابل توجهي را ذكر نموده است در اين باره مي نويسد:

    «مناقب جعفر الصادق (عليه السلام) فاضلة أو صفاته في الشرف كاملة، و شرفه علي جبهات الأيام سائلة، و أندية المجد و الغر بمفاخره و مآثره آهلة.»

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [جمعه 1396-06-10] [ 09:57:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مستجاب الدعوه بودن   ...

    شبلنجي

    اين عارف بزرگ رباني نيز كه يكي ديگر از مؤلفين مشهور اهل تسنن است در كتاب معروفش به اسم نورالابصار نوشته است: «كان جعفر الصادق(رضي الله عنه) مستجابا لدعوة و اذا سأل الله شيئاً لم يتم قوله الا و هو بين يديه.»

    يعني: جعفر صادق (رضي الله عنه) مستجاب الدعوه بود و دعايش هميشه مورد قبول حق تعالي واقع مي شد و چون از خداوند چيزي مي خواست هنوز قولش پايان نيافته بود چيز مورد نظر برايش مهيا بود.

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 09:57:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چرا تنها به امام ششم جعفر صادق (علیه السلام) ميگويند؟   ...
     
     
     
    با توجه به اينکه همه امامان صادق و راستگو هستند، چرا تنها به امام ششم جعفر صادق (علیه السلام)مي گويند؟
    پاسخ: لقب صادق را جدش پيامبر به او داده است، در روايتى از رسول خدا آمده است كه فرمود: ... و خداوند از صلب فرزندم محمد باقر(علیه السلام) پسرى آورد كه كلمه حق و زبان صدق و راستى است. 
    ابن مسعود مى پرسد: نام او چيست ؟ پيامبر مى‏ فرمايند: جعفر صادق(علیه السلام) كه راستگو و درست كردار است و هر كس به او طعن زند و بدگويد و هر كه دست رد بر سينه او زند، به من بد گفته و دست رد بر سينه من زده است.

    از امام زين­ العابدين‏ (علیه السلام) سؤال شد: چرا به امام صادق‏ صادق گفته مي‏ شود و حال آن كه همه شما صادق و راستگو هستيد؟
     فرموند: رسول(صلی الله علیه و آله وسلم) فرموند: «موقعي كه فرزند من جعفر بن محمد بن علي بن حسين‏ متولد شد، او را صادق بگوييد، زيرا پنجمين فرزند او جعفر (جعفر كذاب) نام دارد و به­ دروغ ادعاي امامت خواهد كرد و نزد خدا كذاب و افترا زننده به خدا است» (1)

    بنا براين با اين نام گذاري مي خواستند بگويند که در ميان امامان فقط يک جعفر وجود دارد و اگر جعفر ديگري ادعاي امامت کرد، او يقينا کذاب و دروغگو است .
     

    1- شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة،ص319؛ علل الشرايع،ج1،ص234؛ احتجاج طبرسي، ج2،ص49؛ الخرائج راوندي ،ج1،ص269؛ مناقب ابن شهرآشوب،ج3،ص393.
    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 09:56:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تقرير10   ...

    - امام صادق عليه السلام فرمود:
    هر كس تا چهل سالگى راه دستى دارد و چون باين سن رسيد خدا بفرشتگانش وحى كند كه بنده مرا عمرى دادم بر او سخت گيريد و درشتى كنيد و پاسش داريد و كم و زياد و خرد و درشت عملش را بنويسيد از امام صادق پرسيدند از قول خداى عز و جل (فاطر 37) آيا بشما عمرى نداديم كه متذكر در آن تذكر يابد؟ فرمود سرزنش هيجده ساله است .
    2- امام صادق (عليه السلام) فرمود:
    پيره مردى را روز قيامت بياورند و نامه عملش را بدستش دهند و از برونش ‍ كه بسوى مردم است جز بدى ديده نشود و بر او بسيار ناگوار گذرد و ميگويد پروردگارم فرمائى بدوزخ روم جبار جل جلاله ميفرمايد اى پيرمرد من شرم دارم كه تو را عذاب كنم با اينكه در دنيا نماز ميخواندى ، بنده مرا ببهشت بريد.
    3- رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
    هر مؤمنى بميرد و يك ورق از او بماند كه دانشى بر آن باشد ورقه روز قيامت ميان او و دوزخ پرده شود و خداى تبارك و تعالى بهر حرفى كه در آن نوشته است شهرى او دهد كه هفت برابر دنيا باشد مؤمنى نباشد كه يك ساعت نزد عالمى نشيند جز آنكه پروردگارش عز و جل ندا كند نزد حبيبم نشستى بعزت و جلالم سوگند تو را با او ساكن بهشت كنم و و باك ندارم .
    4- امام صادق عليه السلام فرمود:
    مردم خداى عز و جل را بسه روش بپرستيدند يك طبقه براى رغبت در ثواب اين پرستش حريصانست و بر اساس طمع است و ديگرى از ترس ‍ دوزخ اين عبادت بنده ها است و از ترس است ولى من از دوستى او را بپرستم اين عبادت كريمانست و مايه آسودگيست براى گفته او عز و جل (سوره نمل 89) و براى گفته خداى عز و جل (سوره آل عمران 31) بگو اگر شما دوست داريد خدا را پيرو من باشيد تا خدا شما را دوست دارد و گناهانتان را بيامرزد و هر كه خدا را دوست دارد خدايش دوستدارد و هر كه را خدا دوست دارد از آسودگانست .
    5- امام صادق عليه السلام فرمود:
    براى يارى مؤمن از طرف خدا همين بس كه به بيند دشمنش خدا را نافرمانى ميكند.
    6- از اصغ بن نباته كه گفت :
    امير المؤمنين عليه السلام فرمود منم خليفه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و وزيرش و وارثش
    منم برادر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم و وصيش و حبيبش منم برگزيده رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و صاحب او منم عموزاده رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و شوهر دخترش و پدر فرزندانش ‍ منم سيد اوصياء و وصى سيد انبياء من حجت عظمى و آيت كبرى و مثل اعلى و باب پيغمبر مصطفى صلي الله عليه وآله وسلم منم عروه وثقى و كلمه تقوى و امين خداى تعالى و ذكره بر اهل دنيا.
    7- امام صادق عليه السلام فرمود:
    چون فاسق فسق خود را آشكار كرد غيبت ندارد.
    8- رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:
    جبرئيل از طرف خداى جليل جل جلاله نزد من آمد و گفت اى محمد خداى جل جلاله بتو سلام ميرساند و ميفرمايد برادرت على را مژده بده كه هر كه دوستش دارد من عذابش نكنم و هر كه دشمنش دارد ترحم نكنم .
    9- رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:
    در روز قيامت بنده اى گام بر ندارد تا از چهار چيز پرسش شود از عمرش كه در چه گذرانده و از جوانى اش كه در چه بسر رسانده و از مالش كه از كجا آورده و از دوستى ما خانواده .
    10- عايشه گويد:
    حضور رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) بودم كه على بن ابى طالب آمد و آن حضرت فرمود اين سيد عربست گفتم يا رسول اللّه تو سيد عرب نيستى ؟ فرمود من سيد اولاد آدمم و على سيد عرب گفتم سيد يعنى چه ؟ گفت كسى كه طاعتش فرض است چون طاعت من .
    11- معمر گويد:
    حضور امام صادق عليه السلام نشسته بودم كه زيد بن على بن الحسين عليه السلام آمد و دو پشته در خانه را گرفت امام صادق عليه السلام فرمود عمو جانم تو را بخدا پناه دهم كه همان بدار زده كناسه باشى مادر زيد گفت بخدا حسد تو را باين گفتار وادارد براى پسرم فرمود كاش از حسد بود كاش از حسد بود تا سه بار سپس فرمود پدرم از جدم برايم روايت كرده كه از اولادش زيد نامى خروج كند و در كوفه كشته شود و در كناسه بدار رود و از گورش بر آورند براى روحش درهاى آسمان گشوده گردد و اهل آسمانها بدو شاد گردند جانش را در گلوگاه پرنده اى نهند تا او را در هر جاى بهشت خواهد گردش دهد،
    12- جابر جعفى گويد:
    حضور ابو جعفر محمد بن على (عليه السلام) رسيدم و برادرش زيد خدمت او بود و معروف بن خربوذ مكى هم وارد شد امام پنجم عليه السلام فرمود اى معروف از اشعار طرفه اى كه دارى برايم بخوان معروف اين قطعه را سرود:
    ابو مالك بجانت ناتوان نيست نميورزد عناد از گفته خويش و ليكن بود سيدى رادمرد به آقائى است او بفرمان تو ضعيف و سست همچون ديگران نيست نه از نهى حكيمش دشمنى كيش طبيعت بلند است و شيرين خورند كفايت كند بهر تو كار تو
    گويد امام پنجم دست بر شانه هاى زيد گذاشت و فرمود اى أ بو الحسن اين ستايش براى تو است .

    امالي اثر شيخ صدوق (ره)

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 09:56:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      گلوله...اذان...   ...

     

    سحر بود…
    سپاه سیاه و سپید
                        شب و روز
                                 در پشت ، در پیش
    صفوف سواران منظم
    نه یک دانه کم
    نه یک دانه پیش

    سحر بود
          و در این میان خنجر شب
    به پهلوی خورشید خورد
    شفق زد…
    زمین از تماشای این صحنه افسرد

    سحر بود
    زن و مرد و پیر و جوان میهمان
    حرم جانِ جانِ جهان
    حرم میزبان
    صدای اذان با صدای گلوله یکی شد

    سحر بود
    سپاه شب و روز
                و پیکار دیگر…
    و خورشید یکبار دیگر…

     

    شاعر: حمیدرضا فاضلی

     

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 09:56:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تهذيب40   ...

    رفيق خائن

    شخصى قصد سفر نمود از دوستش كه به ديانت و امانت معروف و مشهور بود، تقاضا كرد روزى يك مرتبه به منزل او برود و چنانچه زوجه اش به چيزى نياز داشت آن را بر طرف نمايد.
    دوست با كمال ميل پذيرفت و آن شخص با خيالى آسوده به سفر رفت .
    رفيق هر روز براى خبر گيرى و رفع نيازمنديهاى همسر دوست خود به او سركشى مى كرد. روزى بر اثر وزش باد چشمش به زوجه صالحه آن مرد نيكو كار افتاد. به قصد خيانت دست به سوى او دراز كرد.
    آن زن پاكدامن گفت : آيا حيا نمى كنى ؟
    مرد خجالت كشيد و بيمناك شد كه اگر رفيقش از سفر بيايد و بر اين امر آگاه شود، چه جواب بگويد.بناچار آن شهر را ترك كرد و به شهر ديگرى رفت . هنگامى كه به شهر ديگر وارد شد. پرسيد: زاهدترين و با تقواترين اين شهر كيست ؟
    شخصى را به او معرفى كردند.
    از گروهى ديگر در باره شخص معرفى شده پرسيد.
    گفتند: او فاسق ترين فرد اين شهر است .
    مرد تازه وارد تعجب كرد. پرسيد: فسق اين مرد چيست ؟
    گفتند: سه فسق آشكار دارد:
    اول اينكه او لواط مى كند و هميشه پسر بچه زيبائى همراه دارد.
    دوم اينكه منزل او در محله يهوديان است در حالى كه همه مسلمانانى كه در آن محله منزل داشتند منازل خود را فروختند و از آن محله بيرون آمدند. ولى او منزلش را نفروخته ، گويا ميل و علاقه اى به آنان دارد.
    سوم اينكه شارب الخمر است و بيشتر شرابهاى يهوديان را او مى خرد.
    مرد تازه وارد بيشتر تعجب كرد، و در صدد تحقيق بر آمد. نشانى او را پرسيد. به محله يهوديها رفت . در منزل او را كوبيد. شخص ‍ مورد نظر در را باز كرد. پسر بچه زيبائى همراه او ديد. داخل منزل شد. بوى شراب به مشامش رسيد. دانست هر سه علامت صحيح است .
    شخص تازه وارد با تعجب به صاحبخانه گفت : من تازه وارد اين شهر شده ام و از متقى ترين مردم شهر سؤ ال كردم ، ترا معرفى كردند. اما گروهى ديگر تو را فاسقترين مردم شهر مى دانند. قضيه چيست ؟.
    مرد زاهد متقى گفت : چه فسقى به من نسبت داده اند؟
    شخص تازه وارد آن سه فسق را اظهار داشت .
    شخص پرهيز كار گفت : دو جواب دارم يكى تفصيلى و ديگرى اجمالى .
    جواب تفصيلى آنست كه اين پسر بچه ، فرزند من است . و چون بعضى جوانان جاهل شهر عصر پنجشنبه كه مزد هفته خود را مى گيرند، مى آيند از يهوديان اين محل شراب مى خرند و اين ننگ بزرگى براى ما مسلمانان است ، من با در آمد هر هفته خود شراب مى خرم و به اين چاه وسط حياط مى ريزم تا به اين ترتيب توانسته باشم از ميگسارى جوانان مسلمان جلوگيرى كنم .
    و اما منزل ، يهوديان خواستند آن را به قيمت زيادى از من بخرند، ولى چون در اين خانه سالها عبادت پروردگار كرده ام ، راضى نشدم كافران در اين منزل سكونت گزينند.
    واما جواب اجمالى اينست كه مردم به شهرت من در ديندارى و امانتدارى اطمينان نكنند كه عيالشان را به من بسپارند و من در امانت دوست خود نظر خيانت كنم و ناچار شوم وطن خود را ترك نمايم .

    كشكول شيخ بهايي

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 09:56:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قصه 9   ...

    تكبر و سركشى ابليس‏

    ابليس گرچه فرشته نبود(29) ولى از عابدان ممتاز خدا با نام حارث در ميان كرّوبيان و فرشتگان، به عبادت خدا اشتغال داشت، و به فرموده حضرت على عليه‏السلام: او شش هزار سال خدا را عبادت نمود، كه معلوم نيست از سال‏هاى دنيا است يا سال‏هاى آخرت، در عين حال لحظه‏اى تكبر، همه عبادت او را پوچ و نابود ساخت.(30)

    همه فرشتگان فرمان حق را به طور سريع اجرا كردند، ولى ابليس بر اثر تكبر، از سجده نمودن خوددارى ورزيد، و در صف كافران قرار گرفت.(31)

    مطابق آيه 34 بقره، ابليس در اين نافرمانى، مرتكب سه انحراف و خلاف شد:

    1 - خلاف عَملى - چنان كه تعبير به اَبى (سركشى كرد) بيانگر آن است، كه موجب فسق او شد.

    2 - خلاف اخلاقى، چنان كه تعبير به استكبر (تكبر ورزيد) حاكى از آن است كه موجب خروج او از بهشت، و داخل شدنش به دوزخ گرديد.

    3 - خلاف عقيدتى، كه با مقايسه كبرآميز خود، عدل الهى را انكار كرد وَ كانَ مِنَ الكَافِرينَ؛ (از كافران گرديد).

    خداوند به ابليس خطاب كرد و فرمود: اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه از سجده كردن مخلوقاتى كه با قدرت خود آن را آفريدم سرباز زدى؟

    ابليس در پاسخ خدا، نه تنها عذرخواهى نكرد، بلكه با مقايسه غلط خود كه مقايسه جسم خود با جسم آدم بود گفت: من از آدم بهترم، مرا از آتش آفريده‏اى، ولى آدم را از گِل و آتش بر گِل برترى دارد.

    همين تكبر و خودبرتربينى ابليس باعث شد كه به او فرمان داد:

    فَاخرج مِنها فَاءِنَّكَ رَجِيمٌ - وَ اءنّ عَليكَ لعنَتِى اِلى يَومِ الدِّينِ؛

    از آسمان‏ها و صفوف فرشتگان خارج شو كه تو رانده درگاه منى - و قطعاً لعنت من بر تو تا روز قيامت ادامه دارد.

    ابليس گفت: پروردگارا! مرا تا روزى كه انسان‏ها برانگيخته مى‏شوند (روز قيامت) مهلت بده.

    خداوند فرمود: تو از مهلت شدگان هستى، ولى تا روز و زمان معين.

    ابليس (كه از اين مهلت، بيشتر مغرور شد و از آن جا كه در رابطه با آدم عليه‏السلام رانده درگاه خدا شده بود، همه دشمنى خود را به آدم آشكار كرد و) گفت: خدايا به عزتت سوگند، همه انسان‏ها را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان خالص تو را از ميان آن‏ها، كه بر آن‏ها سلطه ندارم.(32)

    قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 09:56:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      وصال32   ...

    32- أَبُو عَبْدِ اللّهِ الْعَاصِمِيّ عَنْ عَلِيّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرّضَا ع قَالَ ذُكِرَ عِنْدَهُ أَصْحَابُنَا وَ ذُكِرَ الْعَقْلُ قَالَ فَقَالَ ع لَا يُعْبَأُ بِأَهْلِ الدّينِ مِمّنْ لَا عَقْلَ لَهُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنّ مِمّنْ يَصِفُ الكافي ج : 1 ص : 82هَذَا الْأَمْرَ قَوْماً لَا بَأْسَ بِهِمْ عِنْدَنَا وَ لَيْسَتْ لَهُمْ تِلْكَ الْعُقُولُ فَقَالَ لَيْسَ هَؤُلَاءِ مِمّنْ خَاطَبَ اللّهُ إِنّ اللّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ فَقَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ وَ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ وَ عِزّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ شَيْئاً أَحْسَنَ مِنْكَ أَوْ أَحَبّ إِلَيّ مِنْكَ بِكَ آخُذُ وَ بِكَ أُعْطِي‏
    اصول كافى جلد 1 ص :32 رواية: 32

    ترجمه :
    32- حسن بن جهم گويد: جمعى از ياران ما خدمت حضرت رضا عليه السلام سخن از عقل به ميان آوردند. امام فرمود: ديندارى كه عقل ندارد اعتنائى به او نباشد. گفتم: قربانت گردم. بعضى از مردمى كه به امامت قائلند ما نقصى بر آنها نمى‏بينيم در صورتى كه به اندازه عقلشان عقل شايسته ندارند فرمود: ايشان مورد خطاب خدا نيستند (زيرا خدا عاقل را امر و نهى مى‏كند و به اندازه عقلشان پاداش و كيفر مى‏دهد) خدا عقل را آفريد به او فرمود: پيش آى پيش آمد، برگرد، برگشت فرمود به عزت و جلالم بهتر و محبوبتر از تو چيزى نيافريدم باز خواست و بخششم متوجه تو است.

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 09:55:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حدیثی از امام صادق علیه السلام   ...

     

    از امام صادق، عليه السلام،

    روايت شده كه فرمودند: 

    هر كس چهل روز صبح هنگام، دعاي عهد را بخواند از ياران قائم ما است

    و اگر قبل از ظهور آن حضرت از دنيا برود

    خداوند او را در زمان ظهور از قبر بيرون مي آورد

    كه در خدمت حضرت باشد.

    خداوند به هر كلمه اي از اين دعا هزار حسنه عطا فرمايد

    و هزار گناه محو مي نمايد.

    مفاتیح الجنان

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 09:55:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      وصال31   ...

    31- عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْمُحَارِبِيّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اللّهِ عَنْ مَيْمُونِ بْنِ عَلِيّ‏ٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَلِيلٌ عَلَى ضَعْفِ عَقْلِهِ
    اصول كافى جلد 1 صفحه: 32 روايه: 31

    ترجمه :
    31- و نيز فرمود: خود بينى انسان دليل بر سستى خودش مى‏باشد.

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 09:55:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.
     
     
    مداحی های محرم