حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 60
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 5849
  • 1 ماه قبل: 21565
  • کل بازدیدها: 2408452





  • رتبه






    کاربران آنلاین

  • مينا عبدالهي


  •   با چه كسى مشورت كنيم؟   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «لا تُدْخِلَنَّ فى مَشْوَرَتِكَ بَخيلا يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ، وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ، وَ لا جَباناً يُضْعِفُكَ عَنِ الاُْمُورِ، وَ لا حَريصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ»;
    «با افراد بخيل مشورت مكن كه تو را از خدمت به خلق خدا بازمى دارند و از تهيدستى مى ترسانند، و با افراد ترسو مشورت مكن كه اراده تو را براى انجام كارهاى مهمّ تضعيف مى كنند، و اشخاص حريص را مشاور خود قرار مده كه حرص را با ستمگرى در نظر تو زينت مى بخشند»(1).

    شرح و تفسير

    مشورت از دستورات مهمّ اسلامى است و انعكاس وسيعى در قرآن مجيد و روايات اسلامى دارد، به گونه اى كه يكى از سوره هاى قرآن مجيد به اين مضمون نامگذارى شده است. مشورت با افراد واجد شرايط به پيشرفت برنامه هاى صحيح و سازنده انسان كمك شايانى مى كند و آثار و فوايد زيادى به همراه دارد.
    امّا به همان اندازه كه مشورت با افراد ارزنده، به پيشرفت برنامه هاى صحيح كمك مى كند، مشورت با افرادى كه نقاط ضعف روشنى دارند، زيان بخش است و نتيجه معكوس دارد، به همين دليل امام اميرمؤمنان (عليه السلام)مؤكّداً توصيه مى كند كه از انتخاب سه دسته به عنوان مشاور، مخصوصاً در امور مهمّ اجتماعى، خوددارى شود: بخيلان، ترسوها، حريص ها; يكى دست انسان را مى گيرد تا انسان از مواهب خدا داد بذل و بخشش نكند، ديگرى اراده او را سست مى كند تا سراغ كارهاى مهمّ نرود و سومى انسان را براى حرص و ولع بيش تر تشويق به تجاوز به حقوق ديگران مى نمايد(2).


     
    1. نهج البلاغه، نامه 53.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 87. مشروح مباحث مربوط به مشورت را در ذيل آيه شريفه (و شاورهم فى الامر) در جلد سوم تفسير نمونه، صفحه 142 به بعد، مطالعه فرماييد.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-12-27] [ 12:12:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ايمان و عمل، دو دوست هميشگى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَلاْيمانُ وَ الْعَمَلُ اَخَوانِ تَوْأمانِ وَ رَفيقانِ لايَفْتَرِقانِ»;
    «ايمان و عمل همزاد يكديگر و دو قلو هستند و همچون دو رفيقى هستند كه از يكديگر جدا نمى شوند»(1).

    شرح و تفسير

    بحث هاى فراوانى پيرامون رابطه ايمان و عمل در روايات اسلامى مطرح شده است، مى دانيم تعليمات اسلام را معمولا به دو قسم اصول و فروع دين تقسيم مى كنند; يعنى دين شبيه به درختى است كه ريشه ها و شاخه هايى دارد. اصول دين همان ريشه هاى درخت هستند كه آب و موادّ غذايى را از زمين مى گيرند و به شاخه ها مى رسانند، اگر ريشه ها بخشكد شاخه ها هم مى خشكد. و فروع دين همان شاخه هاست و روشن است كه درخت بدون شاخه نيز درخت نيست و دوامى نخواهد داشت. ميوه درخت دين مقامات معنوى، اخلاق و قرب الى الله است. صفات و ويژگى هاى انسانى، ميوه هاى اين درخت است. اين درخت با اين سه بخش، مفيد است و بدون آن بى اثر، يعنى هر سه بخش آن ضرورى است.
    شايد مسأله اصول و فروع دين را از همين درختى كه ذكر شد و به صورت يك مثال بسيار زيبا در قرآن مجيد آمده گرفته باشند.
    دشمن اگر در گذشته به سراغ شاخه هاى اين درخت مى رفت و آن ها را قلع و قمع مى كرد، اكنون ريشه اين درخت پربار را هدف قرار داده است، و عجيب اين كه با تمام قدرت و تجهيزات به جنگ دين آمده و خطرناك ترين سلاح او در اين نبرد، استفاده از خود دين است! با تفسيرهاى غلط و نابه جايى كه از دين مى كند مى خواهد ريشه دين را بزند. در اين جاست كه همه مسلمان ها بايد بسيار هوشيار و بيدار باشند و از ملامت هيچ ملامت كننده اى نهراسند.
    با توجّه به اين مقدّمه معناى حديث فوق روشن مى شود كه ايمان و عمل نيز بسان اين درخت مورد نياز هستند و اگر از هم جدا شوند ثمره اى نخواهند داشت. تعبير به «توأمان» مفهوم خاصّى دارد; يعنى از هم تفكيك ناپذير هستند. بنابراين معنى ندارد كه انسان ايمان داشته باشد; ولى به دنبال آن عمل نباشد. اگر ايمان در پى خود عمل به همراه نداشته باشد، بايد در آن ايمان شك و ترديد كرد! شايد به همين جهت است كه در قرآن مجيد معمولا هر جا كه سخن از ايمان به ميان مى آيد به دنبال آن مسأله عمل صالح نيز مطرح مى شود.
    شخصى، كه رابطه ايمان و عمل را نمى دانست، خدمت امام صادق (عليه السلام)رسيد و از آن حضرت پرسيد: «اَلا تُخْبِرُنى عَنِ الاْيمانِ، أقَوْلٌ هُوَ وَ عَمَلٌ، اَمْ قَوْلٌ بِلا عَمَل؟; آيا ايمان تركيبى از عقيده و عمل است، يا تنها عقيده است و اعمال جزء ايمان محسوب نمى شود؟».
    امام در جواب فرمود: «اَلاْيمانُ عَمَلٌ كُلُّهُ(2); ايمان تمامش عمل است» نه اين كه شاخه اى از آن عمل باشد.


     
    1. غرر الحكم، جلد 2، صفحه 136، حديث 2094; شبيه اين روايت از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)نيز نقل شده است. به ميزان الحكمه، جلد اوّل، صفحه 306 (باب 262، حديث 1289) مراجعه كنيد. روايات ديگرى به همين مضمون در مأخذ مذكور خواهيد يافت.
    2. سفينة البحار، جلد اوّل، صفحه 152.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:12:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اهميّت فوق العاده صبر و شكيبايى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ، فَاِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاِْيمانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لا خَيْرَ فى جَسَد لا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لا فى ايمان لا صَبْرَ مَعَهُ»;
    «شما را به صبر سفارش مى كنم; زيرا «صبر» نسبت به «ايمان» همچون «سر» است نسبت به «بدن»، (همان گونه كه) جسم بى سر ارزشى ندارد، ايمان بدون صبر و شكيبايى نيز بى ارزش است»(1).

    شرح و تفسير

    صبر مسأله مهمّى است كه در آيات قرآن و روايات معصومان (عليهم السلام) به صورت گسترده مطرح شده است. در اهميّت فوق العاده صبر همين بس كه طبق آنچه از برخى آيات قرآن مجيد استفاده مى شود، صبر مهم ترين عامل ورود به بهشت است; آيه 24 سوره رعد اشاره به اين مطلب دارد: (سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ); «(فرشتگان به بهشتيان مى گويند:) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان! چه نيكوست سرانجام آن سرا(ى جاويدان)!».

    راز اهميّت صبر
    هنگامى كه در اهميّت صبر دقيق مى شويم و آن را موشكافى مى كنيم، درمى يابيم كه تمام واجبات و محرّمات در صبر خلاصه شده است; زيرا انجام واجبات و ترك محرّمات بدون صبر امكان پذير نيست!
    صبر بر دو قسم است: 1ـ صبر منفى 2ـ صبر مثبت.
    صبر منفى و نادرست عبارت است از اين كه انسان در مقابل هر حادثه اى تسليم شود; در مقابل ظلم، بيمارى، فقر و مانند آن تسليم گردد و هيچ مقاومتى از خود بروز ندهد. اين، صبر منفى مى باشد و همان چيزى است كه دشمنان اديان بشرى مى گفتند: «اديان زايده فكر ستمكاران است كه براى ادامه ظلم خويش آن را درست كرده اند!».
    قسم دوم صبر، كه بسان «سر» نسبت به «بدن» است، صبر مثبت مى باشد. اين نوع صبر است كه به انسان نيرويى ده برابر نيروى حالت عادى مى بخشد! قرآن مجيد در اين رابطه مى فرمايد:
    (يا اَيُّهَا النَّبِىُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِأَتَيْنِ وَ اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِأَةٌ يَغْلِبُوا اَلْفاً مِن الَّذينَ كَفَروُا بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ); «اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشويق كن. هرگاه بيست نفر با استقامت از شما باشد، بر دويست نفر غلبه مى كنند، و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند پيروز مى گردند; چرا كه آن ها گروهى هستند كه نمى فهمند»(2).
    صبر در مقابل طاعت پروردگار و دورى از معاصى صبر مثبت است. صبر يك صفت برجسته اخلاقى است كه در دنيا هم بسيار مفيد است. بنابراين نه دين، و نه دنيا را بدون صبر نمى توان به دست آورد(3).

     


    1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 82.
    2. سوره انفال، آيه 65.
    3. ماهيّت و ضرورت صبر، جايگاه صبر و صابران در قرآن، آفات صبر و ديگر مباحث مربوط به صبر را در كتاب سيماى صابران در قرآن، نوشته دكتر يوسف قرضاوى مطالعه فرماييد.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:12:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اوّل خودت، سپس ديگران!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام): 
    «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماماً فَعَلَيْهِ اَنْ يَبْدَأَ بِتَعْليمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْليمِ غَيْرِه، وَ لْيَكُنْ تَأْديبُهُ بِسيرَتِه قَبْلَ تَأْديبِه بِلِسانِه»;
    «كسانى كه خود را پيشواى مردم قرار مى دهند بايد قبل از آن كه به مردم آموزش بدهند خود را آموزش دهند، و بايد مردم را با اعمالشان به رعايت آداب الهى دعوت كنند، پيش از آن كه با زبانشان دعوت نمايند»(1).

    شرح و تفسير

    كسانى كه در مقام رهبرى و هدايت و مديريّت هستند، خواه در يك مجموعه بزرگ مثل يك كشور باشند، و يا مجموعه اى كوچك مثل يك خانواده، چنين اشخاصى تمايل دارند افراد تحت نظر آن ها به سخنانشان گوش فرا دهند و دستورهاى آن ها را پذيرا گردند. در علم روانشناسى و روانكاوى در مورد راه نفوذ در مردم بحث هاى فراوانى مطرح شده است; ولى بيش تر جنبه مصنوعى و ساختگى دارد. امّا در تعاليم اسلامى، دستورات جالبى در اين زمينه مى بينيم كه هماهنگ با طبيعت و فطرت انسانى است.
    از جمله روايت فوق اشاره اى به همين مطلب دارد; حضرت در قسمت اوّل حديث مى فرمايد: «قبل از تعليم ديگران، معلّم خويش باش». يعنى از خودسازى شروع كنيد تا در دگرسازى توفيق يابيد; طبيبى كه خود بيمار است و به علاج خود نمى پردازد، اگر به سراغ طبابت براى ديگران برود موفّق نخواهد بود و مصداق ضرب المثل مشهور «طبيب يداوى الناس و هو عليل»(2) خواهد بود.
    سپس آن حضرت در قسمت دوم روايت مى فرمايد: «قبل از دعوت ديگران به هر عمل، خود عامل به آن باشيد!» يعنى از تأديب عملى استفاده كنيد، همان گونه كه پيشوايان بزرگ دين چنين بودند. نصيحت عالم بى عمل به سخريّه و مسخره كردن شباهت بيش ترى دارد! بدين جهت در روايات براى عالم بى عمل تشبيه هاى جالبى آمده است(3).


     
    1. بحارالانوار، جلد 2، صفحه 56.
    2. ضرب المثل فوق يك مصرع از شعر شاعر معروف «كميت بن زيد بن خنيس» است، بيت مورد اشاره طبق آنچه در تفسير قمى، جلد اوّل، صفحه 46 آمده، چنين است:
    «و غير تقى يأمر الناس بالتقى *** طبيب يداوى الناس و هو عليل»
    انسان بى تقوايى كه، مردم را به پرهيزكارى فرامى خواند، همانند طبيب بيمارى است كه در صدد معالجه بيماران برمى آيد! شرح حال اين شاعر پرتوان و باارزش را در الغدير، جلد 2، صفحه 196، مطالعه فرماييد.
    3. به برخى از اين روايات در ميزان الحكمة، باب 3628 اشاره شده است.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:12:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امنيّت و آرامش در سايه دين   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «مَنِ اسْتَحْكَمَتْ لى فيهِ خَصْلَةٌ مِنْ خِصالِ الْخَيْرِ احْتَمَلْتُهُ عَلَيْها و اغْتَفَرْتُ فَقْدَ ماسِواها وَ لا اَغْتَفِرُ فَقْدَ عَقْل وَ لا دين، لاَِنَّ مُفارَقَةَ الدّينِ مُفارَقَةُ الاَْمْنِ … وَ فَقْدَ الْعَقْلِ فَقْدُ الْحَياةِ»;
    «كسى كه يكى از صفات برجسته خير در وجود او ريشه دار شود، چنين شخصى را تحمّل مى كنم و اگر ضعف ها و كاستى هايى در قسمت هاى ديگر داشته باشد مى بخشم، ولى دو چيز قابل تحمّل نيست، يكى فقدان عقل و ديگرى فقدان دين، زيرا بدون دين امنيّتى وجود ندارد و فقدان عقل موجب از بين رفتن زندگى مى گردد!»(1).

    شرح و تفسير

    اين جمله اميرالمؤمنين (عليه السلام) جمله بسيار پرمحتوايى است و اشاره به خطراتى دارد كه ممكن است در هر جامعه اى رخ دهد. در دنياى امروز ما با دو خطر روبرو هستيم:
    نخست اين كه عقل به معناى واقعى آن در خطر است! هر چند عقل به معناى شيطنت، و عقل به معناى جذب و جلب منافع مادّى در خطر نيست. و دليل اين خطر هم اين است كه هوى و هوس روى عقل انسان را مى گيرد و حجابى بر آن مى افكند. يكى از موانع شناخت هوى و هوس است. هواپرستان به صورت هاى مختلف هوى پرستى را ترويج مى كنند، حتّى بازيچه بچه ها را به گونه اى مى سازند كه آن ها را به هوى پرستى راهنمايى مى كند!
    ديگر اين كه دين هم در خطر است، چون هواپرستان دين را مانع راه خويش مى دانند و با تمام قدرت با آن مى جنگند و با ضعيف شدن نقش دين در جوامع امروزى، شاهد ناامنى هاى فراوانى در بخش هاى مختلف جامعه هستيم; ناامنى اجتماعى، سياسى، اخلاقى، نظامى، اقتصادى از مصاديق بارز اين ناامنى هاست. هر چند دين و عقل از سوى حكمرانان جهان فعلى مورد بى مهرى، بلكه هجوم قرار گرفته است. ولى اقبال و رويكرد مردم به اين دو عطيّه الهى روز به روز بيش تر مى شود; مخصوصاً نسبت به دين اسلام كه پاسخ گوى نيازهاى بشر در تمام زمان هاست.
    بنابراين، با توجّه به حملاتى كه از يك سو به دين و عقل مى شود (به گونه اى كه سعى در محو اين دو پايه اصلى حيات مى گردد) و با توجّه به عطش مردم دنيا نسبت به دين اسلام از سوى ديگر، مسؤوليّت دانشمندان و مفسّران دين و قرآن صد چندان مى شود.


     
    1. اصول كافى، جلد 1، صفحه 31، (كتاب العقل و الجهل، حديث 30).
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امارت و اسارت!   ...

     

     

     


    على (عليه السلام) مى فرمايد:
    «اُمْنُنْ عَلى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ اَميرَهُ، وَ احْتِجْ اِلى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ اَسيرَهُ، وَاسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَكُنْ نَظيرَهُ»;
    «به هر كس مى خواهى نيكى كن تا امير او شوى! و به هر كس مى خواهى محتاج شو تا اسير او گردى! و از هر كس مى خواهى بى نياز شو تا همانند او شوى!»(1).

    شرح و تفسير

    در روابط اجتماعى افراد و ملّت ها، اين قانون با قدرت تمام حكومت مى كند كه: «حكومت از آنِ دستِ دهنده است، و دستِ گيرنده خواه و ناخواه زير دست است!» افراد و ملّت هاى نيازمند در واقع بردگانى هستند كه فرمان بردگى خود را با ابراز نياز و احتياج به ديگران امضاء كرده اند، بدين جهت تقاضاى كمك از ديگران در اسلام امرى نكوهيده و غير اخلاقى محسوب مى شود و تنها به افراد خاصّى اجازه اين كار داده شده است، بنابراين مسلمان واقعى كسى است كه بكوشد ارتباط اجتماعى خود را با ديگران بر اساس كمك متقابل قرار دهد، نه يك جانبه، و كمك گرفتن بلاعوض بايد مخصوص افراد معلول و از كارافتاده باشد(2).
    نكته ديگرى كه از حديث جالب فوق استفاده مى شود اين است كه: 
    اسارت يا امارت، عزّت و ذلّت، خوشبختى و بدبختى، فقر و غنا و مانند آن امور تصادفى نيستند; بلكه معلول عواملى و علّت هايى هستند كه خود ما آن را فراهم مى كنيم. بايد سعى و تلاش كنيم تا عوامل نيك بختى و بدبختى را بشناسيم، تا به سراغ قسمت اوّل برويم و از دوم اجتناب كنيم.


     
    1. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 400 و 421 و جلد72، صفحه 107 و جلد 71،صفحه 411.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 26.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اغنياى واقعى!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «لا غِنَى كَالْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ كَالْجَهْلِ»;
    «هيچ سرمايه اى همچون عقل نيست و هيچ فقرى همچون جهل و نادانى نيست»(1).

    شرح و تفسير

    غنا و بى نيازى دو گونه است: 1ـ بى نيازى برون ذاتى. 2ـ بى نيازى درون ذاتى.
    منظور از بى نيازى برون ذاتى آن است كه انسان به وسيله اشياء خارج از ذاتش از ديگران بى نياز شود; به وسيله مقام، قدرت، دوستان، پول و مانند آن. اين غناى برون ذاتى است كه چندان اعتبار ندارد، به همين جهت اين نوع غنا عطش روحى انسان را فرو نمى نشاند و لهذا ثروتمندان تشنه تر هستند! بر اين اساس است كه وقتى از بهلول مى پرسند: شخصى نذر كرد كه به فقيرترين مردم كمك مالى كند، بايد به چه كسى بدهد؟ گفت: «به هارون الرشيد!»(2).
    2ـ نوع دوم، غناى درون ذاتى است; يعنى كسى كه با استفاده از سرمايه درونى وجود خويش و بدون كمك گرفتن از ابزار بيرون خويش غنى است. چنين اشخاصى در سايه ايمان، اعتماد به نفس، قناعت، توكّل بر خدا، تقوى، كه سرمايه هاى بزرگى محسوب مى شود، به غناى درون ذاتى دست مى يابند و از همه غنى ترند. ويژگى مهمّ سرمايه هاى درون ذاتى اين است كه دزدان نمى توانند آن را به سرقت ببرند. حضرت على (عليه السلام)خود از جمله كسانى است كه غناى درون ذاتى دارد. بدين جهت در دوران بيست و پنج ساله سكوتش همانند كوه ايستادگى و مقاومت مى كند و هنگامى كه به قدرت مى رسد اسير قدرت نمى گردد، بلكه قدرت را اسير خويش مى نمايد و به دنيا همچنان بى اعتناست.
    آرى، آن حضرت در اوج قدرت دنيا را از كفش پر وصله اش بى ارزش تر!(3)
    و از برگ جويده شده در دهان ملخ كم بهاتر!(4)
    و از عطسه بز كم قيمت تر!(5)
    و از استخوان خنزيرى كه در دست شخص جذامى باشد(6)، پست تر معرّفى مى كند! اين است سرمايه واقعى و جاودانى.


     
    1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 54.
    2. داستان مذكور را به شكلى كه در بالا آمده است در منابع معتبر نيافتيم. ولى داستانى شبيه به آن در كتاب «بهلول عاقل»، صفحه 31 وجود دارد. به اين داستان توجّه كنيد:«روزى هارون الرشيد مبلغى پول به بهلول داد تا آن را صرف نيازمندان كند، بهلول پول را گرفت و پس از لحظه اى به خليفه بازگرداند! هارون از علّت آن پرسيد. بهلول جواب داد: هر چه فكر كردم محتاج تر از خليفه كسى را نيافتم!»
    3. نهج البلاغه، خطبه 33.
    4. نهج البلاغه، خطبه 224.
    5. نهج البلاغه، خطبه 3.
    6. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 236.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اعتدال در همه چيز   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «مَنْ بالَغَ فِى الْخُصُومَةِ اَثِمَ، وَ مَنْ قَصَّرَ فيها خُصِمَ»;
    «كسى كه در خصومت و دشمنى زياده روى كند مرتكب گناه مى شود، و كسى كه در آن كوتاهى نمايد مغلوب مى گردد»(1).

    شرح و تفسير

    مسأله اعتدال و ميانه روى در همه چيز، از مسايلى است كه اسلام به آن دعوت مى كند. اين مسأله آن قدر مهمّ است كه حتّى به هنگام خصومت و دشمنى با دشمنان سر سخت، مطلوب مى باشد.
    تجربه نشان داده است كه تندروى ها و كندروى ها همواره به مشكلات مختلفى ختم مى گردد، بدين جهت اصل «إعتدال» يك اصل فراگير است كه در كلّ نظام هستى حاكم است، در گردش سيّارات به دور خورشيد تعادل بسيار حسّاسى وجود دارد، به گونه اى كه اگر فاصله آن ها با خورشيد نزديك تر شود جذب خورشيد مى شوند و بر اثر حرارت خورشيد نابود مى گردند و اگر دورتر شوند از حوزه جاذبه آن فرار مى كنند و از انرژى خورشيد بهره نمى گيرند. اين تعادل و اعتدال در سيستم بدن ما انسان ها نيز عجيب و حيرت آور است، هرگاه تعادل به هم مى خورد فوراً بيمارى ها آغاز مى گردد.

    پيام روايت
    اين حديث شريف به ما مى آموزد كه ما هم بايد در زندگى شخصى خويش در همه چيز معتدل باشيم; حتّى در دشمنى ها و دوستى ها، در بحث ها و مناظره ها، در عبادت ها و كارها و فعاليّت هاى زندگى، در إبراز محبّت ها و غم و شادى ها، و خلاصه در همه چيز اعتدال را بايد مراعات كرد.
    در تفسير آيه شريفه 143 سوره بقره (وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمَّةً وَسَطاً)آمده است كه منظور از «كذلك» قبله مسلمان هاست; يعنى همان گونه كه قبله شما مسلمان ها در وسط شرق و غرب عالم و در وسط قبله يهود و نصارى مى باشد، خود شما هم امّتى متعادل باشيد(2).
    ما اين مطلب را در شبانه روز حداقل ده بار از خداوند طلب مى كنيم: (اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ); «پروردگارا! ما را به راه راست، آن راهى كه غير از چپ و راست است، هدايت فرما!».


     
    1. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 419.
    2. تفسير نمونه، جلد اوّل، صفحه 483.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      أسباب شرف و عزّت آدمى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «يا كُمَيْلُ! اَحْسَنُ حِلْيَةِ الْمُؤْمِنُ التَّواضُعُ، وَ جَمالُهُ التَّعَفُّفُ، وَ شَرَفُهُ التَّفَقُّهُ، وَ عِزُّهُ تَرْكُ الْقالِ وَ الْقيلِ»;
    «اى كميل! بهترين زينت انسان باايمان تواضع و فروتنى است، و زيبايى و جمال مؤمن در عفّت و پاكدامنى است، و شرافت او در آگاهى است، و عزّت او در ترك قيل و قال و گفت و گوهاى بى ثمر است!»(1).

    شرح و تفسير

    حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) طبق اين روايت، به چهار مطلب مهمّ و سرنوشت ساز اشاره مى نمايد، و در حقيقت در اين چهار جمله فرهنگ سازى مى كند و مفهوم تازه اى براى بعضى كلمات ارايه مى دهد. كه براى رعايت اختصار به شرح جمله اوّل اكتفاء مى كنيم:
    مرو». آيا منظور از «مشى» در آيه شريفه، «راه رفتن» معمولى است كه از مصاديق تواضع است، يا «مشى» در اين جا به معناى وسيع كلمه است و شامل خط و مشى اجتماعى، سياسى، فرهنگى و رفتار كوچك و بزرگ مى شود؟ بعيد نيست معناى دوم مراد باشد.
    در روايتى از امام على (عليه السلام)مى خوانيم: «ثَمَرَةُ التَّواضُعِ اَلَْمحَبَّةُ وَ ثَمَرَةُ الْكِبْرِ اَلْمَسَبَّةُ; ميوه درخت تواضع محبّت و دوستى و جلب قلوب است و ميوه درخت تكبّر و خود برتربينى، كينه و عداوت و دشمن سازى است»(2).
    تواضع، كه معناى آن ترك خودبرتربينى مى باشد، براى همه، خصوصاً اهل علم و كسانى كه الگوهاى جامعه محسوب مى گردند، بسيار مهمّ است. يكى از نشانه هاى تواضع ابتدا به سلام است، طبق برخى روايات پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) همواره ابتدا به سلام مى كرد(3) و بدين طريق قلب مردم را به سوى خويش جلب مى كرد. چرا ما از چيزى كه اين قدر كم هزينه و پراستفاده است، بهره بردارى نمى كنيم؟!

    اقسام تواضع
    تواضع سه شاخه دارد. 1ـ تواضع در مقابل خداوند. 2ـ تواضع در مقابل خلق خداوند 3ـ تواضع در مقابل حق.
    منظور از تواضع در برابر خداوند روشن است، همان گونه كه تواضع در برابر خلق خدا هم روشن است. اين نكته لازم به ذكر نيست كه منظور از «خلق خدا» در اين جا مؤمنان است، بنابراين تواضع در مقابل كفّار و دشمنان معنى ندارد، بلكه بايد در برابر آن ها عزيز و سربلند بود.
    و امّا تواضع در برابر حق، مطلبى است كه پاى بسيارى از كسانى كه داراى تواضع نوع اوّل و دوم هستند نسبت به آن مى لنگد! ما بايد جرأت پذيرش اشتباهات خود را داشته باشيم و همواره در مقابل حق سر تسليم فرود آوريم، هر چند ناگوار باشد و طرف مقابل، از نظر سنّ و سال، يا تحصيل، يا موقعيّت اجتماعى و خانوادگى، پايين تر از ما باشد.
      


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 413.
    2. غرر الحكم، حديث 4614ـ 4613، (به نقل از اخلاق در قرآن، جلد 2، صفحه 74).
    3. منتهى الآمال، جلد اوّل، صفحه 54.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      أسباب شرف و عزّت آدمى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «يا كُمَيْلُ! اَحْسَنُ حِلْيَةِ الْمُؤْمِنُ التَّواضُعُ، وَ جَمالُهُ التَّعَفُّفُ، وَ شَرَفُهُ التَّفَقُّهُ، وَ عِزُّهُ تَرْكُ الْقالِ وَ الْقيلِ»;
    «اى كميل! بهترين زينت انسان باايمان تواضع و فروتنى است، و زيبايى و جمال مؤمن در عفّت و پاكدامنى است، و شرافت او در آگاهى است، و عزّت او در ترك قيل و قال و گفت و گوهاى بى ثمر است!»(1).

    شرح و تفسير

    حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) طبق اين روايت، به چهار مطلب مهمّ و سرنوشت ساز اشاره مى نمايد، و در حقيقت در اين چهار جمله فرهنگ سازى مى كند و مفهوم تازه اى براى بعضى كلمات ارايه مى دهد. كه براى رعايت اختصار به شرح جمله اوّل اكتفاء مى كنيم:
    مرو». آيا منظور از «مشى» در آيه شريفه، «راه رفتن» معمولى است كه از مصاديق تواضع است، يا «مشى» در اين جا به معناى وسيع كلمه است و شامل خط و مشى اجتماعى، سياسى، فرهنگى و رفتار كوچك و بزرگ مى شود؟ بعيد نيست معناى دوم مراد باشد.
    در روايتى از امام على (عليه السلام)مى خوانيم: «ثَمَرَةُ التَّواضُعِ اَلَْمحَبَّةُ وَ ثَمَرَةُ الْكِبْرِ اَلْمَسَبَّةُ; ميوه درخت تواضع محبّت و دوستى و جلب قلوب است و ميوه درخت تكبّر و خود برتربينى، كينه و عداوت و دشمن سازى است»(2).
    تواضع، كه معناى آن ترك خودبرتربينى مى باشد، براى همه، خصوصاً اهل علم و كسانى كه الگوهاى جامعه محسوب مى گردند، بسيار مهمّ است. يكى از نشانه هاى تواضع ابتدا به سلام است، طبق برخى روايات پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) همواره ابتدا به سلام مى كرد(3) و بدين طريق قلب مردم را به سوى خويش جلب مى كرد. چرا ما از چيزى كه اين قدر كم هزينه و پراستفاده است، بهره بردارى نمى كنيم؟!

    اقسام تواضع
    تواضع سه شاخه دارد. 1ـ تواضع در مقابل خداوند. 2ـ تواضع در مقابل خلق خداوند 3ـ تواضع در مقابل حق.
    منظور از تواضع در برابر خداوند روشن است، همان گونه كه تواضع در برابر خلق خدا هم روشن است. اين نكته لازم به ذكر نيست كه منظور از «خلق خدا» در اين جا مؤمنان است، بنابراين تواضع در مقابل كفّار و دشمنان معنى ندارد، بلكه بايد در برابر آن ها عزيز و سربلند بود.
    و امّا تواضع در برابر حق، مطلبى است كه پاى بسيارى از كسانى كه داراى تواضع نوع اوّل و دوم هستند نسبت به آن مى لنگد! ما بايد جرأت پذيرش اشتباهات خود را داشته باشيم و همواره در مقابل حق سر تسليم فرود آوريم، هر چند ناگوار باشد و طرف مقابل، از نظر سنّ و سال، يا تحصيل، يا موقعيّت اجتماعى و خانوادگى، پايين تر از ما باشد.
      


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 413.
    2. غرر الحكم، حديث 4614ـ 4613، (به نقل از اخلاق در قرآن، جلد 2، صفحه 74).
    3. منتهى الآمال، جلد اوّل، صفحه 54.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.