حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 5572
  • دیروز: 482
  • 7 روز قبل: 1842
  • 1 ماه قبل: 9843
  • کل بازدیدها: 2389323





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • گلپونه
  • زفاک
  • نجفی زهرا
  • نویسنده محمدی


  •   مؤمنان واقعى!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَلْمُؤْمِنُ وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزاهِزِ، ثَبُوتٌ عِنْدَ الْمَكارِه، صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلاء، شَكُورٌ عِنْدَ الرَّخاء، قانِعٌ بِما رَزَقَهُ اللهُ، لا يَظْلِمُ الاَْعْداءَ، وَ لا يَتَحامَلُ لِلاَْصْدِقاءِ، النّاسُ مِنْهُ فى رَاحَة، وَ نَفْسُهُ مِنْهُ فى تَعَب …»;
    «مؤمن در مقابل حوادث سخت و تكان دهنده ثابت و استوار، و به هنگام ناخوش آيندها محكم و پا برجاست، در برابر بلاها صبور و پرتحمّل، در مقابل نعمت ها شاكر و سپاس گزار، و به آنچه خداوند روزى اش ساخته قانع است. مؤمن به دشمنانش نيز تعدّى نمى كند، و بار خود را بر دوش دوستانش نمى گذارد، مردم از او در آرامش اند، (هر چند) جان و تنش در زحمت باشد»(1).

     

    شرح و تفسير

    احاديث فراوانى در مورد ويژگى هاى افراد باايمان وارد شده، كه هر كدام از يك زاويه شخصيّت مؤمن را بيان مى كند. در روايت فوق نُه صفت از صفات مؤمنان واقعى بيان شده، كه قسمتى از آن اخلاق فردى مؤمن را بيان مى كند و بخشى ديگر مربوط به اخلاق جمعى و نوع برخورد او با اجتماع است. در آغاز اشاره اى به صفات فردى او دارد:
    1 و 2ـ «اَلْمُؤْمِنُ وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزاهِزِ، ثَبُوتٌ عِنْدَ الْمَكارِه»: «هزاهز» از ماده «هَزَّ» به معنى حوادث تكان دهنده است، و اين كلمه مفهوم وسيعى دارد. اين حوادث تكان دهنده، گاه مصائب، گاه حملات دشمن، گاه بيمارى هاى صعب العلاج، و گاه زلزله ها و طوفان هاى سخت و طاقت فرساست. مؤمن در مقابل تمام اين حوادث استوار و ثابت قدم و همچون كوه مى باشد، مؤمن به كمك ايمانش در مقابل طوفان ها، خود را گم نمى كند و دست پاچه نمى شود، بلكه باوقار، طوفان ها را از سر مى گذراند.
    3ـ «صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلاء»; به هنگام بلاء و حوادث دردناك، كه دامنگير هر انسانى مى شود، بى تابى و بى قرارى نمى كند، جزع و فزع نمى نمايد، بلكه صبر را پيشه خويش مى سازد، تا از امتحان الهى سرافراز بيرون آيد.
    4ـ «شَكُورٌ عِنْدَ الرَّخاء»; مؤمن همان گونه كه مصيبت و نقمت كاسه صبرش را لبريز نمى كند و او را از خود بى خود نمى سازد، فزونى نعمت نيز او را از ياد خدا، يعنى صاحب اصلى اين نعمت ها، غافل نمى كند; بلكه به هنگام راحتى هم به ياد خداست و شكر نعمت هايش را مى گذارد. مؤمن نه تنها در زبان و گفتار شاكر نعمت هاى الهى است، بلكه در عمل هم چنين است; يعنى نعمت هاى الهى را فقط در مسير رضاى پروردگار صرف مى كند.
    5ـ «قانِعٌ بِما رَزَقَهُ الله»; مؤمن به آنچه دارد قانع است، و ثمره قناعت آرامش است. بدين جهت با يك زندگى ساده به آرامش مى رسد، امّا افرادى هستند كه با داشتن كاخ ها و ثروت ها كمترين آرامشى ندارند.
    در ذيل روايت به چهار ويژگى اجتماعى آن ها اشاره مى فرمايد: ستم آن ها به كسى نمى رسد، حتّى به دشمنان آن ها، و بر دوستان خود تحميل نمى كنند، عادت به فراافكنى مشكلات ندارند، لذا همه مردم از دست آن ها در راحتند، هر چند خودشان در مشكل باشند.
    خداوندا ما را يارى كن كه مصداق بارز اين صفات والا باشيم.


     
    1. ميزان الحكمة، باب 291، حديث 1408، (جلد اوّل، صفحه 332).

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [شنبه 1394-12-29] [ 06:51:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مؤمن آينه مؤمن است   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «يا كُمَيْلُ! اَلْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ، لاَِنَّهُ يَتَأَمَّلُهُ فَيَسُدُّ فاقَتَهُ وَ يُجْمِلُ حالَتَهُ»;
    «اى كميل! مؤمن آينه ساير مؤمنان است، زيرا (براى او دو كار انجام مى دهد)، 1 ـ نقاط ضعف او را برطرف مى سازد و 2 ـ نقاط قوّتش را بيش تر مى كند»(1).

     

    شرح و تفسير

    امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) در روايت مذكور به دو خدمت از مهمّ ترين خدمات متعدّدى كه يك آينه انجام مى دهد اشاره فرموده است، ولى اين دو، ويژگى هايى دارد كه در اين جا به پنج مورد آن اشاره مى شود:
    1ـ آينه عيب و حُسن، نقطه ضعف و قوّت، بدى و خوبى افراد را بدون سر و صدا و جار و جنجال به آن ها نشان مى دهد. بدون اين كه ديگران، حتّى كسانى كه در كنار آينه هستند، متوجّه شوند اين كار را انجام مى دهد و آبروى شخص را نمى برد.
    2ـ آينه صاف خوبى و بدى را به همان اندازه اى كه هست نشان مى دهد، نه كمتر و نه زيادتر. جناحى نيز عمل نمى كند، كه عيوب دوستانش را كوچك جلوه دهد و خوبى هاى آن ها را بزرگ و در مورد ديگران بالعكس عمل كند.
    3ـ آينه عيب انسان را بيان مى نمايد، ولى هرگز او را ملامت و سرزنش نمى كند و انسان را نزد ديگران تحقير و كوچك نمى نمايد.
    4ـ بيان حُسن و عيب كسى كه در مقابل آينه قرار مى گيرد هميشگى است و آينه از اين كار خسته نمى شود، نه مانند بعضى افراد كه اگر خسته نباشد، سرحال باشد، گرفتارى نداشته باشد، به فكر معايب و محاسن دوستش مى باشد و گرنه گويا چشم ها را برهم مى گذارد و هيچ نمى بيند.
    5ـ انسان هر چه به آينه نزديك تر شود عيب و حسن خود را بهتر متوجّه مى شود، البتّه به شرط اين كه آينه مقابل او چهار صفت داشته باشد:
    الف) بايد نور و روشنايى در آن بيفتد و گرنه نمى تواند كارى كند.
    ب) گرد و غبار و زنگار نداشته باشد، بلكه بايد تميز و صاف باشد.
    ج) آينه نبايد كج و معوج باشد، بلكه بايد صاف و شفّاف باشد.
    د) كسى كه به آينه نگاه مى كند بايد چشم بينا داشته باشد، آينه تنها در صورتى قابل استفاده است كه بيننده آن چشم بينا داشته باشد.
    با توجّه به ويژگى هاى پنج گانه آينه، و اين كه مؤمن به آينه تشبيه شده است، شخص مؤمن نيز بايد داراى اين اوصاف باشد. ولى متأسّفانه بعضى، فقط عيوب ديگران را مى بينند و چشمانشان را به روى خوبى ها بسته اند. بدين جهت طرف مقابل هم حرف او را نمى پذيرد.
    ما بايد به هنگام تذكّر و امر به معروف، محاسن را قبل از معايب بيان كنيم، تا صاحب عيب بپذيرد و در صدد رفع آن برآيد. بعضى ديگر، عيوب مردم را در أنظار ديگران مطرح مى كنند و آن ها را تحقير و سرزنش مى نمايند. برخى، هر چه به دوست خود نزديك تر مى شوند، كمتر عيوب او را متذكّر مى شوند. و آخرين سخن اين كه مؤمن علاوه بر اين كه براى تك تك مؤمنين آينه است، بايد براى كلّ جامعه هم آينه اى با شرايط چهارگانه بالا باشد. همان گونه كه رسانه ها، مطبوعات، روزنامه ها، كتاب ها و مانند آن نيز مى توانند آينه هاى عمومى خوبى باشند; مشروط بر اين كه آنچه راهست بگويند، نه آنچه را دوست دارند.


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 414.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 06:51:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نوروز برای ملت ایران یعنی توجه به خداوند   ...

     

    سایت دفتر مقام معظم رهبری در بخش جلوه ها و مناسبت درباره آغاز سال جدید و ایام نوروز منتشر کرده است که به شرح ذیل منتشر می شود.

    نوروز برای ملت ما، عبارت است از اوّلاً : توجّه مردم به خدا. اوّلِ تحویلِ سال که می‌شود، مردم دعا می‌خوانند، «یا محوّل الحول والاحوال» می‌گویند، آغاز سال را با یاد خدا شروع می‌کنند، توجّه خود را به خدا زیاد می‌کنند. این، ارزش است. ثانیاً نوروز را بهانه‌ای برای دید و بازدید و رفع کدورتها و کینه‌ها و محبّت به یکدیگر قرار می‌دهند. این همان برادری و عطوفت اسلامی و همان صله‌ی رحم اسلام است؛ بسیار خوب است. ضمناً نوروز را بهانه‌ای برای زیارت اعتاب مقدّسه قرار می‌دهند؛ به مشهد مسافرت می‌کنند - که همیشه یکی از پرجمعیت‌ترین اوقات سال در مشهد مقدّس، اوقات عید نوروز بوده است - این بسیار خوب است.

     

    ۱/فروردین/۱۳۷۷

    منبع : سایت دفتر مقام معظم رهبری

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 06:29:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فتاوای رهبر انقلاب درباره آغاز سال جدید   ...

    سایت دفتر مقام معظم رهبری در بخش احکام روزانه فتاوای رهبر انقلاب درباره آغاز سال جدید و ایام نوروز منتشر کرده است که به شرح ذیل منتشر می شود.

    1-  نیمی از فامیل نزدیک من اهل حجاب نیستند و در مهمانی ها روسری سر نمیکنند و در جواب می گویند دل آدم پاک باشد و از این قبیل حرفها، من نیز با ایشان بزرگ شدم و 4 سال است سعی در رعایت احکام دینی دارم.رفت و آمدم را با ایشان کم کردم و سالی یکی دو بار برای صله رحم رفت و آمد داریم. حال تکلیفم را نمیدانم آیا باید با ایشان قطع رابطه کنم یا همینطور ادامه بدهم؟

    ج) - اگر معاشرت با آنان مستلزم ارتکاب گناه نبوده و نیز موجب تأیید ایشان در عدم التزام به امور دینی نباشد، مانعی ندارد. ولی به هر حال لازم است حریم و ضوابط شرعی مراعات گردد. و اگر احتمال بدهید که ترک معاشرت با آنها موقتاً موجب خودداری آنها از ارتکاب معصیت می‏ شود به عنوان امر به معروف و نهی از منکر واجب است.

    و باید توجه داشت که قطع رحم جایز نیست؛ و صله‌ی رحم منحصر در دید و بازدید نیست بلکه از ‏طرق دیگر مانند تلفن، نامه و امثال آن نیز محقّق می‌شود.‏

    2 -  مراد از رحم، که قطع صله با آن ها جائز نیست، چه کسانی هستند ؟


    ج) - مقصود از ارحام، خویشاوندان نَسَبی هستند مشروط به این که آن قدر نسب دور نباشد که عرفاً از ارحام شمرده نشوند. و بطور کلی ‌قطع ارحام حرام است ولی صله‌ی رحم منحصر در دید و بازدید نیست بلکه از طرق دیگر مانند تلفن، نامه و امثال آن نیز محقّق می‌شود.

    3 - طبق نظر حضرت آقا آیا پهن کردن و چیدن سفره ی هفت سین در نوروز جزء خرافات شمرده می شود و حرام است یا خیر؟


    ج:‌ فی نفسه اشکال ندارد هر چند اینگونه امورجنبه مذهبی ندارد.  

     4 – آیا  از میوه هایی که در باغ دیگری روی زمین افتاده میتوان استفاده کرد؟ یا در حد چند عدد از درخت چید؟ آیا برای این چند عدد باید از صاحب باغ اجازه گرفت؟

    ج) : بدون رضایت صاحب میوه ها جایز نیست مگر این که صاحب میوه ها از آن اعراض کرده باشد. همچنین اگر درمسیر خود به درخت میوه‌ای درجادّه برخورد کند،می‌تواند ازمیوه‌های مذکوراستفاده کند مشروط به اینکه:

    اولاً به قصد استفاده ازمیوه به آن مسیر نرفته باشد.

    ثانیا به درخت آسیب نرساند.

    ثالثاً همان جا میوه را خورده و به همراه خود نبرد.

    رابعاً داخل ملک دیگری نیز نشود.

    5 ـ خوردن و جمع کردن مقداری میوه از باغ دیگران که زیر درختان ریخته و خراب خواهد شد چه حکمی دارد؟


    ج) : اگر بداند مالک میوه ها راضی است اشکال ندارد، در غیر این صورت باید رضایت مالک را جلب کند. و در صورتی که دسترسی به او برای جلب رضایت ندارد و اگر میوه ها استفاده نشود خراب می شود، می تواند از میوه ها استفاده کند و پول آن را به مالکش بدهد، و اگر دسترسی به مالکش نداشت پول آن را از طرف مالکش صدقه بدهد.                                          

    6 - اگر در مجلسی از مؤمنی غیبت کنند، میدانم که نهی از منکر بر ما واجب است، سؤال من این است که: علاوه بر نهی از منکر، آیا دفاع از آبروی آن مؤمن هم بر ما واجب است (به گونه ای که اگر آن غیبت تهمت باشد بتوانیم به اطرافیان ثابت کنیم که این حرف درست نیست) و اگر از آبرویش دفاع نکردیم، آیا گناه کرده ایم؟


    ج: ردّ غیبت (نفی نسبتی که غیبت کننده به غیبت شونده می دهد) واجب است.

    7 - آیا انجام مراسم روز سیزدهم فروردین ( سیزده بدر) اشکال دارد؟

    ج : فی نفسه حرام نیست؛ هر چند چنین چیزی مبنای شرعی ندارد.

    8 - در هنگام رانندگی در جاده‌ها وظیفه‌ی راننده‌ای که به حیوانات یا به پرندگان برخورد کرده و موجب مرگ آنها شده است چیست؟

    ج) : اگر ملک شخصی بوده ضامن است، ولی اگر مالک خاصی نداشته و جزء حیوانات بیابان بوده ضامن نیست.  

    9 – آیا ریختن پوست میوه و زباله‌های تجزیه‌شدنی در کوه و دشت و طبیعت اشکال شرعی دارد؟

    ج) : اگر موجب اذیت مردم  شود و یا خلاف قانون باشد، جایز نیست.

    10 - من چندین سال پیش با جسم تیزی بر روی درختی نوشته‌ای را حک کرده‌ام؛ الآن باید چکار کنم؟

    ج) : اگر آن درخت مالکی داشته، رضایت مالک را جلب کنید.

     
    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 01:16:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      لباس تقوى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «فَاِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّةِ اَوْلِيائِه، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى، وَ دِرْعُ اللهِ الْحَصينَةُ»;
    «بى شك جهاد درى از درهاى بهشت است، كه خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است، جهاد لباس تقوى و زره مستحكم خداست»(1).

     

    شرح و تفسير

    تقوى در اين حديث پرمعنى به لباس تشبيه شده است. اميرمؤمنان على (عليه السلام) در حقيقت با اين جمله، به آيه 26 سوره اعراف اشاره دارد; آن جا كه خداوند متعال مى فرمايد:
    (يا بَنى آدَمَ قَدْ اَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارى سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ); «اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستاديم كه اندام شما را مى پوشاند و مايه زينت شماست; امّا لباس تقوى بهتر است. اين ها (همه) از آيات خداست، تا متذكّر نعمت هاى او شوند».
    خداوند متعال در اين آيه شريفه بر بندگان خويش به خاطر لباس منّت مى گذارد و تعبير «أنْزَلْنا» در مورد لباس جالب است، سرّ آن اين است كه خداوند آب را از آسمان نازل مى كند، حيوانات آن را مى نوشند و گياهان مورد نياز آن ها مى رويد و تغذيه مى كنند. سپس بر بدن آن ها پشم و مو مى رويد و انسان ها با آن پشم و موها براى خويش لباس تهيّه مى كنند. البتّه مى توان گفت كه در تعبيراتى مانند «أنزلنا» لازم نيست كه هميشه يك عُلوّ مكانى مثل عُلوّ آسمان نسبت به زمين باشد; بلكه علوّ مقامى هم كافى است. چرا كه خداوند مكان خاصّى ندارد.
    بنابراين چون خداوند متعال لباس را به انسان ارزانى داشته، تعبير به «انزلنا» شده است; هر چند لباس در روى زمين آماده شده باشد.

     

    نقش لباس
    لباس سه نقش اساسى دارد:
    1ـ جنبه حفاظت دارد; زيرا جلوى آسيب هاى خارجى را مى گيرد.
    2ـ ساتر العيوب است و از آشكار شدن عيوب انسان جلوگيرى مى نمايد.
    3ـ باعث زينت و احترام انسان مى شود; زيرا انسان برهنه شبيه به حيوانات است و لهذا مى توان لباس را تابلوى شخصيّت انسان دانست و بسيارى از صفات اخلاقى انسان را روى اين تابلو مى توان قرائت كرد. از تابلوى لباس به راحتى مى توان پى برد كه صاحب آن كم حوصله است يا پرحوصله؟ منظّم است، يا نامنظّم؟ تند است، يا ملايم؟ با خانواده اش مشكل دارد، يا ندارد؟
    خلاصه اين كه لباس اين سه هدف را دنبال مى كند و اگر نگاهى به لباس هايى كه اكنون پوشيده مى شود، مخصوصاً آنچه برخى از جوانان و زنان مى پوشند، بيندازيم متوجّه خواهيم شد كه متأسّفانه پاره اى از آن ها هدف هاى اصلى لباس خود را فراموش كرده اند!
    به هر حال تقوى نيز لباسى است كه اين سه هدف را دنبال مى كند:
    اوّلا: تقوى از روح انسان محافظت مى كند و او را از لغزش هاى اخلاقى حفظ مى كند; لغزش هاى اخلاقى كه نه تنها روح او را مجروح، بلكه كرامت انسانى او را نابود مى كند!.
    ثانياً: تقوى عيوب اخلاقى انسان را مى پوشاند و مانع بروز آن مى گردد.
    و ثالثاً: تقوى زينت و نشانه شخصيّت است، انسان متّقى حتّى در نزد انسان هاى بى تقوى محترم است.
    تقوى تنها يك لباس عادى و معمولى نيست، بلكه به عنوان لباس جنگ هم مى تواند مورد استفاده قرار گيرد. و از آن جا كه جهاد يك رويداد دائمى زندگى انسان است، مخصوصاً در بُعد جهاد اصغر و مبارزه با نفس، نياز به اين لباس دائمى و هميشگى است.
    بنابراين بايد همواره از اين لباس رزم سود جست، تا انسان را از آفات و خطرات حفظ كند و عيوب او را بپوشاند و زينت مناسبى برايش باشد.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 27.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [جمعه 1394-12-28] [ 11:48:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      گناهان پنهان!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَللّهُمَّ اغْفِرْلى رَمَزاتِ الاَْلْحاظِ، وَ سَقَطاتِ الاَْلْفاظِ، وَ شَهَواتِ الْجَنانِ، وَ هَفَواتِ اللِّسانِ»;
    «الهى! نگاه هاى اشارت آميز، سخنان بى فايده، خواسته هاى نابجاى دل، و لغزش هاى زبان را بر من ببخش!»(1).

     

    شرح و تفسير

    از احاديث و روايات معصومان (عليهم السلام) استفاده مى شود كه دو نوع گناه، بسيار خطرناك است:
    1ـ نخست گناهان صغيره، مخصوصاً براى افراد متديّن كه معمولا از گناهان كبيره فاصله مى گيرند و چون آن ها را با اهميّت تلقّى مى كنند آلوده آن نمى شوند، ولى نسبت به گناهان صغيره اين برخورد را ندارند و بدين جهت خطر آلودگى به آن وجود دارد.
    2ـ نوع دوم گناهانى كه مخفى و پنهان است و جز انسان و خدايش هيچ كس از آن آگاه نمى گردد.
    روايت فوق پيرامون قسم دوم اين گناهان بحث مى كند. اين روايت هر چند در قالب دعا و طلب بخشايش از اين نوع گناهان است، ولى در حقيقت نوعى درس براى مخاطبين است كه از چنان گناهانى بپرهيزند. گناهان پنهانى نظير استهزا كردن و تحقير نمودن شخصى محترم، با نگاه چشم، يا اشاره بى موردى كه باعث ريختن آبروى انسان آبرومندى گردد، يا گناهانى كه با شوخى هاى بى مورد و الفاظ بى ارزش و ناشايست انجام مى گيرد، شوخى هايى كه گاه جدّى تر از جدّى است! و برخى از اين طريق انتقام جويى مى كنند! و گناهانى نظير ريا و خودنمايى كه سدّ مهمّى در برابر قبولى طاعات و عبادات محسوب مى گردد.
    خلاصه بايد از اين نوع گناهان، كه مانعى براى انجام آن جز ايمان و تقوى وجود ندارد، به خداوند كريم پناه ببريم. و از خدا بخواهيم كه اين گناهان را بر ما ببخشد.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 78.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:48:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      كمال عفّت و خويشتن دارى   ...

     

    قال على (عليه السلام):

    «تَمامُ العِفافِ اَلرِّضا بِالکَفافِ»؛
    «كمال عفّت در آن است كه انسان به مقدار نيازش قناعت كند»(1).

     

    شرح و تفسير

    علماء علم اخلاق معتقدند كه صفات فضيلت اخلاقى حدّ وسط بين إفراط و تفريط است، كه هر دو رذيله اخلاقى محسوب مى شود. آن ها براى انسان چهار صفت اصلى اخلاقى قائلند; شجاعت، عفّت، حكمت و عدالت.
    عفّت حدّ اعتدال قوّه شهويّه است، اگر از حدّ بگذرد شهوت مى شود. شهوترانى و شهوت پرستى; البتّه شهوت به معناى عامّ كلمه; يعنى تسليم خواسته هاى نفس شدن. و اگر پايين تر از حدّ اعتدال باشد تنبلى محسوب مى شود و اگر در حدّ اعتدال باشد عفّت است. مثلا علاقه به مال و كار و فعاليّت براى تحصيل آن، اگر زياد از حدّ باشد دنياپرستى است كه مذموم مى باشد، و اگر اصلا دنبال آن نرود سستى و تنبلى است كه آن هم مذموم مى باشد، امّا اگر در حدّ اعتدال و به اندازه نياز باشد عفّت است كه امر بسيار خوبى شمرده مى شود. با توجّه به اين مقدّمه به شرح و تفسير روايت بازمى گرديم.
    حضرت مى فرمايد: «كمال عفّت در اين است كه انسان به مقدار نيازش قناعت كند».
    محقّقان مى گويند: ثروت هاى دنيا در سه مسير مصرف مى گردد:
    1ـ ضروريات زندگى; بدين معنى كه به حدّاقل احتياجات زندگى قناعت شود.
    2ـ مسايل رفاهى; كه بالاتر از ضروريات زندگى است، امّا در حدّ اسراف نيست.
    3ـ شهوات و هوس ها; متأسّفانه آمارها نشان مى دهد كه قسمت عمده ثروت هاى دنيا در مسير سوم مصرف مى شود و حدّ و حصرى ندارد و نمونه هاى فراوانى مى توان براى آن ذكر كرد كه كاخ هاى شاهان و سرمايه داران بزرگ و زرق و برق هاى دنياپرستان نمونه بارز آن است.
    روايت مزبور قطعاً شامل مورد اوّل مى شود و بدون شك مورد سوم را نفى مى كند، امّا ممكن است مورد دوم را نيز شامل شود، زيرا آنچه بالاتر از ضروريّات زندگى است و در حدّ اسراف نمى باشد، جزء نيازهاى انسان محسوب مى گردد.


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:48:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قلّه رفيع جود و سخاوت   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «غايَةُ الْجُودِ اَنْ تُعْطى مِنْ نَفْسِكَ الَْمجْهُودَ»;
    «نهايت (و قلّه رفيع) جود و بخشش آن است كه در حدّ توان، به ديگران بذل و بخشش نمايى»(1).

     

    شرح و تفسير

    در عالم هستى همه موجودات طبيعتاً بخشنده هستند و از آنچه دارند در اختيار ديگران مى گذارند; از جمله اين موجودات مى توان به خورشيد عالم افروز اشاره كرد. خورشيد دائماً در حال بخشش «نور» «حرارت» و «انرژى» به جهان هستى است. بر اثر اين بذل و بخشش، روزانه سيصد هزار ميليون تُن از وزن خورشيد كاسته مى شود! ولى اين موجود پربركت، همچون شمع مى سوزد تا محفل موجودات منظومه شمسى را روشن سازد.
    انسان كه گل سرسبد موجودات جهان هستى است، و تمام جهان هستى براى خدمت به او خلق شده اند، و مقامى بالاتر از فرشتگان و ملائك دارد، و خليفه و نماينده خداوند در زمين است، نيز بايد هماهنگ با اين قانون كلّى، ديگران را از امكاناتى كه دارد محروم نسازد و وصله اى ناهمرنگ با موجودات بخشنده جهان هستى نباشد. آيا شايسته است آدمى كه همه چيز از خداوند مى خواهد و اميدوار است خداوند حاجت هاى او را برآورده كند، و آنچه را مى خواهد به او ببخشد، خود بُخل ورزد و حاضر نباشد حاجت كسى را برآورده سازد؟
    روايت فوق به همه سفارش مى كند كه هماهنگ با نظام هستى حركت كنند و آنچه در توان دارند در كمك به ديگران مضايقه نكنند. جود و بخشش آثار مهمّى در دنيا و آخرت دارد و آثار معنوى آن به قدرى گسترده است كه حتّى ممكن است انسان هاى بى ايمانِ بخشنده را نيز از آتش نجات دهد!
    از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه به «عُدَى»، فرزند «حاتم طايى» فرمود:
    «دُفِعَ عَنْ اَبيكَ الْعَذابُ الشَّديدُ لِسَخاءِ نَفْسِه; عذاب شديد از پدرت به خاطر سخاوتش برداشته شد!»(2).
    مباحث مربوط به جود و بخشش دامنه دار است(3)، در اين جا به همين مقدار قناعت مى كنيم، به اميد آن كه ما نيز همچون ساير موجودات جهان هستى، ديگران را در امكانات خويش سهيم كنيم.


     
    1. ارشاد مفيد، صفحه 158 (به نقل از ميزان الحكمة، باب 633، حديث 2977).
    2. بحار الانوار، جلد 68، صفحه 354.
    3. مشروح اين مباحث را در «اخلاق در قرآن»، جلد 2، صفحه 385 به بعد، مطالعه فرماييد.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:48:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قلعه نفوذناپذير!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اِعْلَمُوا عِبادَ الله، اِنَّ التَّقْوى دارُ حِصْن عَزيز، وَ الْفُجُورَ دارُ حِصْن ذَليل، … اَلا وَ بِالتَّقْوى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطايا، وَ بِالْيَقينِ تُدْرَكُ الْغايَةُ الْقُصوى»;
    «اى بندگان خدا! بدانيد كه تقوى قلعه اى محكم و نيرومند است، امّا بدكارى و گناه حصارى است سست و بى دفاع … آگاه باشيد كه با تقوى مى توان ريشه گناهان را بريد و با يقين به برترين درجه مقصود نائل شد»(1).

     

    شرح و تفسير

    انسان در اين دنيا مورد هجوم انواع آفات و بلاهاست، هم از نظر جسمانى و هم از نظر روحى. خداوند متعال يك نوع ابزار دفاعى در جسم انسان قرار داده كه ميكروب ها را دفع مى كند و اگر اين نيروى دفاعى نبود انسان عمر چندانى نمى كرد. بيمارى ايدز، كه متأسّفانه ارمغان عصر ماست، نيروى دفاعى جسم انسان را از بين مى برد و گلبول هاى سفيد را نابود مى سازد.
    خداوند در مسايل روحى و اخلاقى نيز يك نيروى دفاعى آفريده كه جلوى بيمارى ها را مى گيرد و آن تقوى است; آدم بى تقوى مانند مبتلايان به ايدز مى باشد! از روايت فوق، علاوه بر تشبيه زيبايى، كه شرح آن گذشت، دو نكته ديگر روشن مى شود:
    نخست معلوم مى گردد كه تقوى همان نيروى دفاعى درونى است. تقوى همان عدالت است، و عدالت همان تقوى است، تقوى اگر به مراحل بالا برسد همان عصمت است.
    نكته دوم اين كه بهترين راه مبارزه با تهاجم فرهنگى دشمنان اسلام، تقوى است. ما براى حفظ سلامت جسم نمى توانيم تمام جامعه را از ميكروب ها پاك كنيم، امّا مى توانيم نيروى دفاعى بدن را تقويت كنيم. در مورد روح نيز چنين است كه هر چند نمى توان تمام جامعه را از همه صفات رذيله و تهاجم ضد ارزشى دشمن پاك كرد، امّا مى توان تقوى را در درون تقويت نمود. و با نيروى تقوى با آن مقابله كرد.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 157.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:47:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قلعه تسخيرناپذير تقوى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «فَاعْتَصِمُوا بِتَقْوَى اللهِ، فَاِنَّ لَها حَبْلا وَثيقاً عُرْوَتُهُ، وَمَعْقِلا مَنيعاً ذِرْوَتُهُ»;
    «(اى مسلمانان!) تقوى را پيشه خود سازيد، و به آن چنگ بزنيد; زيرا تقوى ريسمانى استوار، و دستگيره اى محكم، و پناهگاهى مطمئن است»(1).

     

    شرح و تفسير

    اميرمؤمنان على (عليه السلام) در اين فراز از خطبه خود دو تشبيه براى تقوى بيان فرموده است:
    در جمله اوّل تقوى را به ريسمانى تشبيه كرده كه دستگيره آن محكم است، چنين تشبيهى براى قرآن مجيد نيز بيان شده است(2).
    اين تشبيه ممكن است اشاره به يكى از دو چيز باشد:
    1ـ دنيا مانند چاهى است كه مردم در اعماق آن هستند، در چنين وضعيّتى ريسمان محكمى لازم است تا مردم با تمسّك به آن، از چاه نجات يابند. حضرت على (عليه السلام)تقوى را به منزله ريسمانى معرّفى كرده است كه انسان مى تواند به وسيله آن از چاه هواى نفس و جهان مادّه رهايى يابد.
    2ـ كوهنوردانى كه مى خواهند از درّه هاى خطرناك عبور كنند، معمولا يك طناب طولانى همراه دارند و همه آن ها به آن طناب متّصل هستند تا اگر يكى لغزيد، بقيّه او را نگهدارند و احتمال اين كه همه آن ها بلغزند بسيار كم است، بنابراين اگر يك نفر بلغزد سقوط نمى كند، چون به آن ريسمان متّصل است.
    شايد آيه شريفه (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لاتَفَرَّقُوا)(3) نيز اشاره به همين مطلب باشد، كه وقتى همه راهيان قلّه سعادت به ريسمان الهى چنگ زدند و به آن متّصل شدند، اگر بعضى لغزش هايى داشته باشند، ديگران او را از سقوط حفظ مى كنند.
    در تشبيه دوم، تقوى به قلّه اى تشبيه شده كه خارج از دسترس دشمن است. انسان متّقى برفراز چنين قلّه تسخيرناپذيرى قرار دارد.
    آرى با تمسّك به ريسمان تقواى الهى مى توان از چاه مخوف هواى نفس خارج شد و به قلّه كمال و سعادت صعود كرد و از دسترس دشمن در پناهگاهى مطمئن قرار گرفت.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 190.
    2. در روايتى از امام رضا (عليه السلام) قرآن به «حبل الله المتين» توصيف شده است. به ميزان الحكمة، باب 3294، حديث 16136، (جلد 8، صفحه 70) مراجعه كنيد.
    3. سوره آل عمران، آيه 103.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:47:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.