حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 3035
  • دیروز: 1092
  • 7 روز قبل: 2006
  • 1 ماه قبل: 11408
  • کل بازدیدها: 2481400





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • ممبيني
  • صادق بيگي
  • نورفشان


  •   عشق حسين (ع ) در كانون دل پيغمبر(ص )   ...

    يعلى پسر مره مى گويد:

    روزى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به مهمانى دعوت شده بود، مى رفتند، ناگاه با حسين روبه رو شدند كه با كودكان در كوچه بازى مى كرد.

    حسين با ديدن پيغمبر صلى الله عليه و آله به سوى آن حضرت آمد.

    رسول گرامى دستهاى خود را گشود (بغل باز كرد) تا او را به آغوش ‍ بگيرد.

    اما كودك جست و خيز مى كرد، اين طرف آن طرف مى دويد، پيامبر مى خنديد و او را مى خندانيد تا اين كه حسين را گرفت .

    آنگاه يكى از دستهايش را زير چانه و دست ديگرش را پشت گردن او گذارد و لبهايش را بر لبهاى حسين گذاشت و بوسيد و فرمود:

    حسين از من است و من از حسينم ، خدايا! دوست بدار آن كسى را كه حسين را دوست بدارد و حسين يكى از فرزندان فرزند (نوه ) من است .(35)

    35- بحار: ج 43، ص 271.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



    [سه شنبه 1395-06-30] [ 11:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      برخورد منطقى با سخن چين   ...

    شخصى سخن چين ، به حضور امام حسن رسيد.

    عرض كرد:

    فلانى از شما بدگويى مى كند.

    امام به جاى تشويق چهره درهم كشيد و به او فرمود:

    تو مرا به زحمت انداختى .

    از اين كه غيبت يك مسلمان را شنيدم بايد درباره خود استغفار كنم و از اين كه گفتى آن شخص با بدگويى از من ، مرتكب گناه شده بايستى براى او نيز دعا كنم .(34)

    34- بحار: ج 43، ص 350.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      رعايت ادب   ...

    روزى امام حسن و امام حسين عليه السلام از محلى مى گذشتند. پيرمردى را ديدند كه مشغول وضو است . ولى به طور صحيح وضو نمى گيرد، آداب و شرايط آن را بجا نمى آورد. - چون آموختن آدم جاهل واجب است - از اين رو تصميم گرفتند به طور غير مستقيم با كمال ادب ، صحيح وضو گرفتن را به او بياموزند.

    نخست با يكديگر به بحث و گفتگو پرداختند طورى كه پيرمرد سخنانشان را بشنود.

    يكى گفت :

    وضوى تو صحيح نيست وضوى من درست است .

    ديگرى گفت :

    نه ، وضوى تو درست نيست وضوى من صحيح است .

    سپس نزد پيرمرد آمدند و گفتند:

    ما در حضور شما وضو مى گيريم نگاه كن ! و ببين ! كداميك از ما خوب وضو مى گيريم و درباره ما داور باش !

    هر دو وضوى درست و كاملى جلوى چشم پيرمرد گرفتند.

    آنگاه از پيرمرد پرسيدند:

    وضوى كداميك از ما صحيح تر و بهتر است ؟ پيرمرد متوجه شد كه وضوى صحيح چگونه است و منظور اصلى آن دو كودك آموختن او است . با كمال فروتنى اظهار داشت :

    عزيزان ! وضوى هر دوى شما خوب و صحيح است من پيرمرد نادان هنوز درست وضو گرفتن را نمى دانم و شما بخاطر محبت و دل سوزى كه بر امت جدتان داريد، مرا آگاه ساختيد و وضوى درست و صحيح را به من آموختيد، سپاسگزارم .(33)

    33- بحار: ج 43، ص 319.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مسابقه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام   ...

    روزى امام حسن با برادرش امام حسين عليه السلام مشغول نوشتن بودند. حسن به برادرش حسين (ع ) گفت :

    خط من بهتر از خط تو است .

    حسين : نه ، خط من بهتر است .

    - حالا كه اين طور است مادرمان فاطمه عليهاالسلام در حق ما قضاوت كند.

    - مادر جان ! خط كداميك از ما بهتر است ؟

    زهراى مرضيه براى اين كه هيچ كدامشان ناراحت نگردند، قضاوت را به عهده اميرالمؤ منين گذاشت و فرمود:

    برويد از پدرتان بپرسيد.

    - پدر جان شما بفرماييد خط كداميك از ما بهتر است ؟

    على عليه السلام احساس كرد اگر قضاوت كند يكى از آنان ناراحت خواهد شد، از اين رو فرمود:

    عزيزانم برويد از جدتان پيامبر اكرم بپرسيد.

    - پدر بزرگ و مهربان خط كدام يك از ما بهتر است ؟

    - من درباره شما قضاوت نمى كنم ، مگر اين كه از جبرئيل بپرسم .

    جبرئيل خدمت رسول خدا رسيد عرض كرد:

    يا رسول الله ! من هم در بين ايشان قضاوت نمى كنم بايد اسرافيل بين آنان قضاوت كند.

    اسرافيل گفت :

    من نيز تا از خداوند پرسش نكنم ، قضاوت نخواهم كرد.

    اسرافيل : خدايا! خط حسن بهتر است يا خط حسين ؟

    خطاب آمد: قضاوت به عهده مادرشان فاطمه عليهاالسلام است بايد بگويد خط كدام يك از آنان بهتر است .

    حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود:

    عزيزانم دانه هاى اين گردن بند را ميان شما پراكنده مى كنم هر كدام از شما بيشترين دانه ها را جمع كند خط او بهتر است .

    آنگاه دانه هاى گردن بند را پراكنده كرد، خداوند به جبرئيل دستور داد به زمين فرود آمده دانه هاى گردن بند را بين ايشان تقسيم كند تا هيچ كدام آن دو بزرگوار رنجيده خاطر نشود.

    جبرئيل نيز براى احترام و تعظيم ايشان امر خدا را بجا آورد.(32)

    32- - بحار: ج 43، ص 309.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فاطمه عليهاالسلام در صحراى محشر   ...

    جابربن عبدالله انصارى (صحابه ارزشمند پيامبر) مى گويد:

    به امام باقر عليه السلام گفتم :

    فدايت شوم ! تقاضا مى كنم حديثى در مورد عظمت مادرت فاطمه برايم بفرماييد كه هر وقت آن را براى پيروان شما خاندان رسالت باز گفتم ، شاد و خرسند شوند.

    امام باقر فرمود:

    پدرم از رسول خدا نقل كرد كه پيامبر فرمود:

    وقتى كه روز قيامت فرا مى رسد براى پيغمبران الهى منبرهايى از نور نصب مى شود كه در ميان آنها منبر من بلندترين منبرها خواهد بود. آنگاه خداوند مهربان مى فرمايد:

    اى پيامبر برگزيده ام ! سخنرانى كن ! و من آن روز چنان سخنرانى مى كنم كه هيچ كس حتى پيامبران و سفيران الهى نيز همانند آن را نشنيده باشند.

    سپس منبرهايى براى جانشينان پيغمبران نصب مى شود و در ميان آنها منبر جانشين من ((على )) از همه منبرها بلندتر است آنگاه خداوند به او دستور مى دهد سخنرانى كند و او سخنرانى مى كند كه هيچ كدام از جانشينان پيغمبران خدا مانند آن را نشنيده باشند.

    پس از آن براى فرزندان پيامبران ، منبرهايى از نور نصب مى شود و براى دو فرزندم و دو گل باغ زندگى من ((حسن و حسين )) منبرى مى گذارند و از آنان درخواست مى شود سخنرانى كنند و آن دو نور ديده ام سخنرانى خواهند كرد كه هيچ يك از فرزندان پيغمبران نشنيده اند.

    سپس فرشته وحى ، جبرئيل امين ندا مى دهد كه ((فاطمه )) دختر گرامى پيامبر كجاست ؟

    آنگاه فاطمه پا مى شود.

    از جانب خداوند ندا مى رسد كه اى اهل محشر! اكنون شكوه و بزرگوارى از آن كيست ؟

    پيامبر و اميرالمؤ منين و دو فرزند گرامى شان جواب مى دهند از آن خداى بى همتا.

    خداوند مى فرمايد:

    اى اهل محشر! من عظمت و بزرگوارى را بر پيامبر برگزيده ام محمد، و بندگان عزيزم على ، فاطمه ، حسن و حسين قرار دادم .

    هان اى اهل محشر!

    سرها را به زير آوريد و چشمانتان را بر هم نهيد! اين فاطمه دخت پيامبر است كه به سوى بهشت گام برمى دارد.

    سپس جبرئيل امين شترى از شترهاى بهشت را كه دو سوى آن از انواع زينتهاى بهشتى آراسته و مهارش از لؤ لؤ تازه و زين آن از مرجان است ، مى آورد، بانوى دو جهان بر آن شتر سوار مى شود، آنگاه خداوند مهربان دستور مى دهد يكصد هزار فرشته از سمت راست و يكصد هزار فرشته از سمت چپ فاطمه را همراهى كنند و يكصد هزار فرشته را ماءمور مى كند كه آن بانو را بر روى بالهاى خويش گرفته و با اين شكوه و جلال او را به در بهشت برسانند.

    هنگامى كه به در بهشت مى رسد، به پشت سر خويش نگاه مى كند، از جانب خداوند ندا مى رسد:

    اى دختر پيامبر محبوب من چرا وارد بهشت نمى شوى ؟

    جواب مى دهد:

    خداوندا! دوست دارم در چنين روزى مقام و منزلت من به همگان روشن گردد.

    ندا مى رسد:

    اى دختر حبيب من برگرد به سوى محشر نظاره كن ! هر كس در سويداى قلب او مهر تو يكى از فرزندان معصوم تو است برگير و او را وارد بهشت ساز.

    سپس امام باقر فرمود:

    هان اى ((جابر))! به خدا سوگند! كه مادرم فاطمه آن روز شيعيان و دوستان خود را از ميان مردم جدا مى كند، همانند پرنده اى كه دانه هاى سالم را از ميان دانه هاى فاسد بر مى چيند. آنگاه پيروانش به همراه آن بانو به سوى بهشت روان مى شوند.

    وقتى كه بر در بهشت مى رسند بر دلهايشان الهام مى گردد بايستند و آنها مى ايستند. در اين وقت از سوى پروردگار ندا مى رسد:

    اى دوستان من ! چرا ايستاده ايد شما كه مورد شفاعت فاطمه قرار گرفته ايد.

    پاسخ مى دهند:

    بار پروردگارا! دوست داريم در اين چنين روزى ارزش بندگى و محبت اهل بيت رسالت را ببينم و مقام ما شناخته شود.

    ندا مى رسد:

    دوستان من به سوى صحراى محشر بنگريد! هر كس شماها را به خاطر محبتتان به فاطمه دوست مى داشت و هر كس در راه محبت شما به فاطمه اطعام و احسان مى كرد و آن كس كه به خاطر شما به آن بانو، لباس ‍ مى پوشانيد و آب گوارا مى داد و هر كس غيبت غيبت كننده را به خاطر داشتن محبت شما به فاطمه رد مى كرد و از شما دفاع مى نمود… دست همه آنان را بگيريد و به همراه خود داخل بهشت جاويد بسازيد.(31)

    31- بحار: ج 8، ص 51.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بانگ اذان بلال !   ...

    هنگامى كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله چشم از جهان فرو بست بلال - اذان گوى پيغمبر صلى الله عليه و آله - از گفتن اذان خوددارى كرد و گفت :

    من بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله براى هيچ كس اذان نخواهم گفت .

    روزى فاطمه فرمود:

    دوست دارم صداى اذان گوى پدرم را بشنوم .

    وقتى كه سخن فاطمه به گوش بلال رسيد آماده گفتن اذان شد.

    هنگامى كه دوبار گفت :

    الله اكبر، الله اكبر،

    زهراى مرضيه خاطره دوران پدر بزرگوارش را به ياد آورد ديگر نتوانست از گريه خوددارى كند و بلند گريست .

    وقتى كه بلال گفت :

    اشهد ان محمد رسول الله .

    فاطمه عليهاالسلام ضجه اى زد و بر زمين افتاد و غش كرد به طورى كه گمان كردند زهرا دنيا را وداع نمود.

    مردم آمدند، گفتند: بلال اذان بگو! دختر پيغمبر صلى الله عليه و آله دنيا را وداع كرد.

    بلال اذان را ناتمام گذاشت . وقتى فاطمه عليهاالسلام به هوش آمد فرمود:

    بلال اذان را تمام كن !

    بلال پاسخ داد:

    اى بانوى بانوان دو جهان ! از اين كه هرگاه صداى اذان مرا مى شنوى چنين احساسات بر تو هجوم مى آورد، از جانت مى ترسم .

    فاطمه عليهاالسلام نيز او را بخشيد.(30)

    بلال از آن وقت ديگر براى عموم اذان نگفت .

    30- بحار: ج 43، ص 157.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سه جمله زيبا در لوح   ...

    بانوى بانوان فاطمه عليها السلام روزى نزد پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و از برخى مشكلات زندگى شكايت كرد.

    پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله لوحى به او داد و فرمود:

    دخترم ! آنچه را در لوح نوشته شده بخوان و به خاطر بسپار!

    زهرا بر آن نگريست و ديد نوشته شده :

    من كان يومن باالله و اليوم الاخر فلا يوذى جاره ، و من كان يومن باالله و اليوم الاخر فليكرم ضيفه ، و من كان يومن باالله و اليوم الاخر فليقل خيرا او يسكت .

    هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد همسايه خود را نبايد بيازارد و هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد مهمانش را احترام كند هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد سخن حق بگويد يا سكوت كند.(29)

    29- بحار: ج 43، ص 61.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پسنديده ترين صفت زن مسلمان   ...

    حضرت على عليه السلام مى فرمايد:

    در محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله بوديم ، فرمود:

    به من بگوييد بهترين و پسنديده ترين چيز براى يك زن مسلمان چيست ؟

    ما همگى از پاسخ عاجز مانديم .

    سپس از خدمت حضرت بيرون آمديم و من به خانه برگشتم ، قضيه را به فاطمه اطلاع دادم .

    زهراى مرضيه اظهار داشت :

    بهترين چيز براى يك زن مسلمان آن است كه مردهاى نامحرم را نبيند و مردهاى اجنبى هم او را نبينند.

    آنگاه خدمت پيامبر اسلام برگشتم و پاسخ فاطمه را به حضرت رساندم . پيغمبر صلى الله عليه و آله از شنيدن جواب به قدرى خوشحال شد كه فرمود: ان فاطمه بضعه منى

    حقا فاطمه پاره تن من و جزء وجود من است .(28)

    28- بحار: ج 43، ص 54 و ج 103، ص 238. با تفاوت

    ظاهرا پرسش رسول اكرم براى اظهار عظمت حضرت فاطمه (س ) بوده . بدين جهت على عليه السلام پاسخ پرسش را در مجلس بيان نكرد.(م )

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فاطمه عليهاالسلام نورى در پرستشگاه   ...

    پيامبر اسلام مى فرمايد:

    دخترم فاطمه ، بانوى بانوان اولين و آخرين هر دو جهان است .

    فاطمه پاره وجود من است .

    فاطمه نور ديدگان من است .

    فاطمه ميوه دل من است .

    فاطمه روح و جان من است .

    فاطمه حوريه اى است ، در چهره انسان .

    هنگامى كه او در محراب عبادت ، در برابر پروردگارش مى ايستد، نور وجودش به فرشتگان آسمان مى درخشد، همان گونه كه ستارگان به زمينيان مى درخشند.

    خداى مهربان به فرشتگان مى فرمايد:

    هان اى فرشتگان من ! به بنده شايسته ام (فاطمه ) بنگريد! كه در درگاهم قرار گرفته است و از خوف و وحشت به خود مى لرزد. فاطمه با تمام وجود مشغول پرستش من است . اينك شما را شاهد مى گيرم شيعيان او را از آتش ‍ دوزخ امنيت بخشيدم .(27)

    27- بحار: ج 43، ص 174.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      درمان گناه   ...

    كميل يكى از ياران مخلص اميرالمؤ منين است ، مى گويد:

    از اميرالمؤ منين عليه السلام پرسيدم ، انسان گاهى گرفتار گناه مى شود و به دنبال آن از خدا آمرزش مى خواهد، حد آمرزش خواستن چيست ؟

    فرمود:

    حد آن توبه كردن است .

    كميل : همين مقدار؟

    امام عليه السلام : نه .

    كميل : پس چگونه است ؟

    امام : هرگاه بنده گناه كرد، با حركت دادن بگويد استغفرالله .

    كميل : منظور از حركت دادن چيست ؟

    امام : حركت دادن دو لب و زبان ، به شرط اين كه دنبال آن حقيقت نيز باشد.

    كميل : حقيقت چيست ؟

    امام : دل او پاك باشد و در باطن تصميم گيرد به گناهى كه از آن استغفار كرده باز نگردد.

    كميل : اگر اين كارها را انجام دادم از استغفاركنندگان هستم ؟

    امام : نه !

    كميل : چرا؟

    امام : براى اين كه تو هنوز به اصل آن نرسيده اى .

    كميل : پس اصل و ريشه استغفار چيست ؟

    امام : انجام دادن توبه از گناهى كه از آن استغفار كردى و ترك گناه . اين مرحله ، اولين درجه عبادت كنندگان است .

    به عبارت ديگر، استغفار اسمى است شش معنى دارد؛

    1. پشيمانى از گذشته .

    2. تصميم بر بازنگشتن بدان گناه به هيچ وجه . (تصميم بر اين كه گناهان گذشته را هيچ وقت تكرار نكنى .)

    3. پرداخت حق همه انسانها كه به او بدهكارى .

    4. اداى حق خداوند در تمام واجبات .

    5. از بين بردن (آب كردن ) هرگونه گوشتى كه از حرام بر بدنت روييده است ، به طورى كه پوستت به استخوان بچسبد سپس گوشت تازه ميان آنها برويد.

    6. به تنت بچشانى رنج طاعت را، چنانچه به او چشانيده اى لذت گناه را.

    در اين صورت توبه حقيقى تحقق يافته و انسان توبه كنندگان به شمار مى رود.(26)

    26- بحار: ج 6، ص 27.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.
     
     
    مداحی های محرم