در آيه شريفه 22 سوره انبياء مى خوانيم «لو كان فيهما آلهة الاّ اللّه لفسدتا) اگر در آسمان و زمين خدايانى جز «اللّه» بود هر دو فاسد مى شدند و نظام جهان برهم مى خورد.

در اينجا اين سوال مطرح است كه: تعدد خدايان در صورتى منشأ فساد در جهان مى شود كه آنها به مبارزه با يكديگر برخيزند، امّا اگر قبول كنيم آنها افرادى حكيم و آگاهند، حتماً با كمك هم جهان را اداره مى كنند.

پاسخ اين سؤال چندان پيچيده نيست، حكيم بودن آنها، تعدد آنها را از بين نمى برد، هنگامى كه بگوئيم آنها متعددند، مفهومش اين است كه از هر نظر يكى نيستند، چرا كه اگر از تمام جهات يكى بودند، يك خدا مى شدند بنابراين هرجا تعدّد است حتماً تفاوت ها و اختلافاتى وجود دارد كه خواه ناخواه در اراده و عمل اثر مى گذارد و جهان هستى را به هرج و مرج و فساد مى كشاند. (دقت كنيد).

اين برهان تمانع را به صورت هاى ديگرى نيز بيان كرده اند كه از حوصله بحث ما بيرون است و آنچه در بالا گفتيم بهترين طرز بيان آن است.

در بعضى از اين استدلالها، روى اين تكيه شده است كه اگر دو اراده در آفرينش حكمفرما بود، اصلاً جهانى موجود نمى شد، در حالى كه آيه فوق، سخن از فساد جهان و اختلال نظم مى گويد، نه از موجود نشدن جهان (دقت كنيد).

جالب اينكه در حديثى كه هشام بن حكم از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده چنين مى خوانيم: كه امام (عليه السلام) در پاسخ مرد بى ايمانى كه سخن از تعدد خدايان مى گفت: فرمود: «اين دو خدائى كه تو مى گوئى يا هر دو قديم و ازلى و نيرومندند ويا هردو ضعيف و ناتوان، يا يكى قوى و ديگرى ضعيف؟.

اگر هر دو قوى باشند چرا هركدام ديگرى را كنار نمى زند و تدبير جهان را به تنهائى بر عهده نمى گيرد، و اگر چنين گمان كنى كه يكى قوى و ديگرى ضعيف است، توحيد خدا را پذيرفته اى، زيرا دومى ضعيف است و ناتوان، بنابراين خدا نيست.

واگر بگوئى آنها دو هستند، از دو حال خارج نيست، يا از تمام جهات متفقند يا مختلف، اما هنگامى كه ما آفرينش را منظم مى بينيم و كواكب آسمان هر كدام در مسير ويژه خود سير مى كنند و شب و روز بانظم خاصى جانشين يكديگر مى شوند و خورشيد و ماه هر يك، برنامه ويژه خود را دارند، اين هماهنگى تدبير جهان و انسجام امورش دليل بر اين است كه مدبّر يكى است.

از اين گذشته، اگر ادعا كنى خداوند دوتا است لابد در ميان آنها بايد فاصله اى (امتيازى) باشد تا دو گانگى درست شود، در اينجا آن فاصله (امتياز) خود موجود سومى: ازلى خواهد بود، و به اين ترتيب خدايان، سه مى شوند، واگر بگوئى سه هستند، بايد ميان آنها دو فاصله (امتياز) باشد، در اين صورت بايد به پنج وجود قديم ازلى قائل شوى، و به همين ترتيب، عدد، بالا مى رود و سر از بى نهايت در مى آورد»(1).

آغاز اين حديث، اشاره به برهان تمانع است، و ذيل آن اشاره به برهان ديگرى است، كه آن را «برهان فرجه» يا «تفاوت ما به الاشتراك، و ما به الامتياز» مى گويند.

در حديث ديگرى مى خوانيم كه «هشام بن حكم» از «امام صادق»(عليه السلام) پرسيد: ماالدليل على ان الله واحد؟ قال: اتصال التدبير و تمام الصنع، كما قال الله عزوجل: لوكان فيهما آلهة الاالله لفسدتا.

«هشام» مى گويد: عرض كردم چه دليلى بر يگانگى خدا وجود دارد؟ فرمود: پيوستگى و انسجام تدبير جهان، و كامل بودن آفرينش، آنگونه كه خداوند متعال فرموده: لو كان فيهما آلهة الاالله لفسدتا (اگر در آسمان و زمين، خدايانى جز او بودند جهان به فساد كشانده مى شد)(2)(3)

________________________________________

1 ـ توحيد صدوق (طبق نقل تفسير نورالثقلين ج 3 صفحه 417 و 418).

2 ـ همان مدرك.

3 ـ تفسير نمونه 13/383

موضوعات: 180 پرسش و پاسخ  لینک ثابت



[سه شنبه 1395-01-24] [ 10:01:00 ب.ظ ]