روى ان معاوية ساءل الحسن بن على عليه السلام بعد الصلح ان يخطب الناس ، فامتنع فناشده ان يفعل ، فوضع له كرسى فجلس عليه ثم قال :

الحمدلله الذى توحد فى ملكه ، و تفرد فى ربوبية يؤ تى الملك من يشاء، و ينزعه عمن يشاء، و الحمدلله الذى اكرم بنا مؤمنكم و اخرج من الشرك اولكم و حقن دماء اخركم فبلاؤ نا عندكم قديما و حديثا احسن البلاء ان شكرتم او كفرتم

ايهاالناس ! ان رب على كان اعلم بعلى حين قبضه اليه ، و لقد اختصه ، بفضل لن تعهدوا بمثله ، و لن تجدوا مثل سابقته .

فهيهات هيهات طالما قلبتم له الامور حتى اعلاه الله عليكم و هو صاحبكم غزاكم فى بدر و اخواتها، جرعكم رنقا و سقاكم علقا، و اذل رقابكم و شرقكم بريقكم ، فلستم بملومين على بغضه

و ايم الله لاترى امة محمد خفضا ما كانت سادتهم و قادتهم فى بنى امية و لقد وجه الله اليكم فتنة لن تصدوا عنها حتى تهلكوا لطاعتكم طواغيتكم و انضوائكم الى شياطينكم فعندالله احتسب ما مضى و ما ينتظر من سوء رغبتكم و حيف حلمكم

ثم قال :

يا اهل الكوفة ! لقد فارقكم بالامس سهم من مرامى الله ، صائب على اعداء الله نكال على فجار قريش لم يزل اخذا بحناجرها، جاثما على انفسها ليس ‍ بالملومة ، فى امر الله ولابالسروقة ، لمال الله ، و لابالفروقة فى حرب اعداء الله ، اعطى الكتاب خواتيمه و عزائمه ، دعاه فاجابه ، وقاده فاتبه ، لاتاءخذه فى الله لومة لائم ، فصلوات الله عليه و رحمته

(30) خطبه آن حضرت در فضيلت پدرش بعد از آن كه صلح كرد

روايت شده : بعد از آنكه امام صلح كرد معاويه از ايشان خواست كه خطبه اى بخواند، امام امتناع كرد، او را سوگند داد كه عمل نمايد، براى امام جايگاهى ترتيب دادند، امام بر آن قرار گرفت و فرمود:

سپاس خدائى را سزاست كه در فرمانروائيش يگانه ،و در پروردگاريش ‍ تنهاست ، پادشاهى ، را به هر كه خواهد بدهد، و از هر كه بخواهد مى گيرد، و سپاس خدائى را سزاست كه مؤمنتان را به ما گرامى داشت ، و گذشتگان را از شرك رهايى بخشيد، و خون گروه ديگرى از شما را از ريختن حفاظت كرد، پس آزمايش ما در گذشته و حال نزد شما بهترين آزمون بوده است ، چه شكر گزاريد، و چه ناسپاس باشيد.

اى مردم ! پروردگار على عليه السلام به او داناتر بود، در زمانيكه او را به سوى خود فراخواند، و او را به فضيلتى مخصوص گردانيد، كه همانند آن را سراغ نداريد، و مانند آنرا نمى يابيد.

بسيار دور است ، بسيار دور است چه بسيار كارها را براى او دشوار گردانيدند، تا اينكه خداوند او را بر شما پيروز گرداند، درحاليكه از همنشين شما بود، در جنگ بدر و غير آن با شما جنگيد، آب گل آلودى را به شما خورانيد، و آب تلخى را به شما نوشانيد، و شما را ذليل گردانده و شما را اندوهناك ساخت ، شما نسبت به بغض او ملامت نمى شويد.

و به خدا سوگند امت پيامبر به جايگاهى نخواهد رسيد تا آنگاه كه رهبر و پيشوايشان در بنى اميه ، باشد، و خداوند به سوى شما فتنه اى گسيل داشته كه از آن بازداشته نمى شويد، تا اينكه بخاطر اطاعتشان از ستمگران و پناه بردن به شياطين هلاك گرديد، آنچه در گذشته ها انجام گرفته ، و آنچه از آينده از رغبتهاى زشت و افكار پستى كه در انتظار آنم را به حساب خداوند مى گذارم .

آنگاه فرمود: اى اهل كوفه ديروز كسى از شما جدا شد كه تيرى بود از تيرهاى الهى ، كوبنده دشمنان او درهم كوبنده بدكاران ، قريش بود، همواره آنان را تحت اختيار داشته و از او در وحشت بودند، در مورد اوامر الهى مورد ملامت قرار نگرفته و از مال خدا چيزى را به سرقت نمى برد، و از جنگ با دشمنان خدا فرار نمى كرد، تمامى قرآن به او داده ، شده ، او را خوانده اجابت نمود، او را رهبرى كرد تبعيت نمود، در كارهاى الهى از ملامت ملامت گران نمى هراسيد، پس درود و رحمت الهى بر او باد.

موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



[شنبه 1395-03-29] [ 11:28:00 ب.ظ ]