شك نيست كه اراده به مفهومى كه در انسان وجود دارد در خداوند بزرگ راه ندارد.
زيرا انسان قبلاً چيزى را تصور مى كند (مثلاً نوشيدن آب را) و بعد فوائد آن را در نظر مى گيرد، و پس از تصديق به فايده، شوق و اشتياقى به انجام اين كار در او پديد مى آيد، و هنگامى كه شوق به مرحله نهائى رسيد فرمان به عضلات صادر مى شود، وانسان به سوى انجام كار حركت مى كند.(1)
ولى مى دانيم هيچيك از اين مفاهيم (تصور، تصديق، شوق، فرمان، نفس، و حركت عضلات) در مورد خداوند معنى ندارد، زيرا اينها همه امورى حادثند. پس اراده در او چيست؟
اينجاست كه دانشمندان علم عقائد و فلاسفه اسلامى به سراغ مفهومى رفته اند كه با وجود بسيط و خالى از هرگونه تغيير و تبديل الهى سازگار باشد.
اينها گفته اند اراده خداوند بر دو گونه است:
1 ـ اراده ذاتى خداوند همان علم به نظام اصلح در جهان آفرينش، و خير و صلاح بندگان در احكام و قوانين شرع است.
او مى داند بهترين نظام براى عالم هستى چيست، و هر موجودى در چه مقطعى بايد حادث گردد، اين «علم» سرچشمه تحقق موجودات، و حدوث پديده ها در زمان هاى مختلف است.
همچنين او مى داند مصلحت بندگان از نظر قوانين و احكام در چيست؟ و روح قوانين و احكام همين علم او به مصالح و مفاسد است (دقت كنيد).
2 ـ اراده فعلى او عين ايجاد است و جزء صفات فعل شمرده مى شود، بنابراين اراده او بر خلقت زمين و آسمان عين ايجاد آنها است، و اراده او بر وجوب نماز و تحريم دروغ عين واجب و حرام نمودن اين دو است.
كوتاه سخن اينكه: اراده ذاتى خداوند عين «علم» و عين ذات او است و اراده فعلى خداوند عين «ايجاد» است.(2)
________________________________________
1 ـ بعضى از فلاسفه اراده را همان «شوق مؤكد» مى دانند، در حاليكه بعضى ديگر علاوه بر شوق مؤكد فعل و حركتى از نفس نيز قائلند، و اراده را همان «فعل نفسانى» مى شمرند (دقت كنيد).
2ـ تفسير پيام قرآن4/153
[سه شنبه 1395-01-24] [ 10:01:00 ب.ظ ]