بعضى بر اسلام خرده مى گيرند كه چرا اين آئين الهى با آن همه محتوا و ارزشهاى والاى انسانى مسأله بردگى را به كلى القاء نكرده، و طى يك حكم قطعى و عمومى آزادى همه بردگان را اعلام ننموده است؟!. درست است كه اسلام سفارش زيادى در مورد بردگان كرده، امّا آنچه مهم است آزادى بى قيد و شرط آنها است، چرا انسانى مملوك انسان ديگرى باشد و آزادى را كه بزرگترين عطيه الهى است از دست دهد؟! ‏ در يك جمله كوتاه بايد گفت كه اسلام برنامه دقيق و زمانبندى شده براى آزادى بردگان دارد كه بالمآل همه آنها تدريجاً آزاد مى شوند، بى آنكه اين آزادى عكس العمل نامطلوبى در جامعه به وجود آورد. طرح اسلام براى آزادى بردگان آنچه غالباً مورد توجه قرار نمى گيرد اين است كه اگر نظام غلطى دربافت جامعه اى وارد شود ريشه كن كردن آن احتياج به زمان دارد، و هر حركت حساب نشده نتيجه معكوسى خواهد داشت، درست همانند انسانى كه به يك بيمارى خطرناك مبتلا شده و بيماريش كاملا پيشرفت نموده است، و يا شخص معتادى كه دهها سال به اعتياد زشت خود خو گرفته، در اينگونه موارد حتماً بايد از «برنامه هاى زمان بندى شده» استفاده كرد. صريح تر بگوئيم: اگر اسلام طبق يك فرمان عمومى دستور مى داد همه بردگان موجود در آن زمان را آزاد كنند، چه بسا بيشتر آنها تلف مى شدند، زيرا گاه نيمى از جامعه را بردگان تشكيل مى دادند، آنها نه كسب و كار مستقلى داشتند، و نه خانه و لانه و وسيله اى براى ادامه زندگى. اگر در يك روز و يك ساعت معين همه آزاد مى شدند يك جمعيت عظيم بيكار ظاهر مى گشت كه هم زندگى خودش با خطر مواجه بود و هم ممكن بود نظم جامعه را مختل كند، و به هنگامى كه محروميت به او فشار مى آورد به همه جا حملهور شود و درگيرى و خونريزى به راه افتد. اينجا است كه بايد تدريجاً آزاد شوند، و جذب جامعه گردند، نه جان خودشان به خطر بيفتد، و نه امنيت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست اين برنامه حساب شده را تعقيب كرد. اين برنامه مواد زيادى دارد كه رؤس مسائل آن به طور فشرده و فهرست وار در اينجا مطرح مى شود و شرح آن نياز به كتاب مستقلى دارد: ماده اول ـ بستن سرچشمه هاى بردگى بردگى در طول تاريخ اسباب فراوانى داشته، نه تنها اسيران جنگى و بدهكارانى كه قدرت بر پرداخت بدهى خود نداشتند به صورت برده درمى آمدند كه زور و غلبه نيز مجوز برده گرفتن و برده دارى بود، كشورهاى زورمند نفرات خود را با انواع سلاحها به ممالك عقب افتاده آفريقائى و مانند آن مى فرستادند، و گروه، گروه از آنها را گرفته و اسير كرده و با كشتيها به بازارهاى ممالك آسيا و اروپا مى بردند. اسلام جلو تمام اين مسائل را گرفت، تنها در يك مورد اجازه برده گيرى داد و آن در مورد اسيران جنگى بود، و تازه آن نيز جنبه الزامى نداشت، و اجازه مى داد طبق مصالح، اسيران را بى قيد و شرط يا پس از پرداخت فديه آزاد كنند. در آن روز زندانهائى نبود كه بتوان اسيران جنگى را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و راهى جز تقسيم كردن آنها در ميان خانواده ها و نگهدارى به صورت برده نداشت. بديهى است هنگامى كه چنين شرائطى تغيير يابد هيچ دليلى ندارد كه امام مسلمين حكم بردگى را درباره اسيران بپذيرد بلكه مى تواند آنها را از طريق «من» و «فداء» آزاد سازد، زيرا اسلام پيشواى مسلمين را در اين امر مخير ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام كند، و به اين ترتيب تقريباً سرچشمه هاى بردگى جديد در اسلام بسته شده است. ماده دوم ـ گشودن دريچه آزادى اسلام برنامه وسيعى براى آزاد شدن بردگان تنظيم كرده است كه اگر مسلمانان آن را عمل مى كردند در مدتى نه چندان زياد همه بردگان تدريجاً آزاد و جذب جامعه اسلامى مى شدند. رؤوس اين برنامه چنين است: الف ـ يكى از مصارف هشتگانه زكات در اسلام خريدن بردگان و آزاد كردن آنها است (توبه ـ آيه 60) و به اين ترتيب يك بودجه دائمى و مستمر براى اين امر در بيت المال اسلامى در نظر گرفته شده كه تا آزادى كامل بردگان ادامه خواهد داشت. ب ـ براى تكميل اين منظور مقرراتى در اسلام وضع شده كه بردگان طبق قرار دادى كه با مالك خود مى بندند بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند (در فقه اسلامى فصلى در اين زمينه تحت عنوان «مكاتبه» آمده است)(1). ج ـ آزاد كردن بردگان يكى از مهمترين عبادات و اعمال خير در اسلام است، و پيشوايان اسلام در اين مسأله پيشقدم بودند، تا آنچه كه در حالات على (عليه السلام)نوشته اند: اعتق الفاً من كدّيده: «هزار برده را از دسترنج خود آزاد كردند»(2)! د ـ پيشوايان اسلام بردگان را به كمترين بهانه اى آزاد مى كردند تا سرمشقى براى ديگران باشد، تا آنجا كه يكى از بردگان امام باقر(عليه السلام) كار نيكى انجام داد امام(عليه السلام)فرمود: اذهب فانت حرفانى اكره ان استخدم رجلا من اهل الجنة: «برو تو آزادى كه من خوش ندارم مردى از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم»(3). در حالات امام سجاد على بن الحسين(عليه السلام) آمده است: «خدمتكارش آب بر سر حضرت مى ريخت ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح كرد، امام(عليه السلام) سر را بلند كرد، خدمتكار گفت: والكاظمين الغيظ حضرت فرمود: «خشمم را فرو بردم» عرض كرد: والعافين عن الناس فرمود: «خدا تو را ببخشد» عرض كرد: والله يحب المحسنين فرمود: «برو براى خدا آزادى»(4). هــ در بعضى از روايات اسلامى آمده است: بردگان بعد از هفت سال خود به خود آزاد مى شوند، چنانكه از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم: «كسى كه ايمان داشته باشد بعد از هفت سال آزاد مى شود صاحبش بخواهد يا نخواهد و به خدمت گرفتن كسى كه ايمان داشته بعد از هفت سال حلال نيست(5). در همين باب حديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: مازال جبرئيل يوصينى بالمملوك حتى ظننت انه سيضرب له اجلا يعتق فيه: «پيوسته جبرئيل سفارش بردگان را به من مى كرد تا آنجا كه گمان كردم به زودى ضرب الاجلى براى آنها تعيين مى شود كه به هنگام رسيدن آن آزاد شوند»(6). و ـ كسى كه برده مشتركى را نسبت به سهم خود آزاد كند موظف است بقيه را نيز بخرد و آزاد كند(7). و هر گاه بخشى از برده اى را كه مالك تمام آن است آزاد كند اين آزادى سرايت كرده و خود بخود همه آن آزاد خواهد شد(8)! ز ـ هرگاه كسى پدر يا مادر و يا اجداد و يا فرزندان يا عمو يا عمه يا دائى يا خاله، يا برادر يا خواهر و يا برادر زاده و يا خواهر زاده خود را مالك شود فوراً آزاد مى شوند. ح ـ هرگاه مالك از كنيز خود صاحب فرزندى شود فروختن آن كنيز جائز نيست و بايد بعداً از سهم ارث فرزندش آزاد شود. اين امر وسيله آزادى بسيارى از بردگان مى شد، زيرا بسيارى از كنيزان به منزله همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند. ط ـ كفاره بسيارى از تخلفات در اسلام آزاد كردن بردگان قرار داده شده (كفاره قتل خطا ـ كفاره ترك عمدى روزه ـ و كفاره قسم را به عنوان نمونه در اينجا مى توان نام برد). ى ـ پاره اى از مجازاتهاى سخت است كه اگر صاحب برده نسبت به برده اش انجام دهد خود به خود آزاد مى شود(9).(10) ________________________________________ 1 ـ در زمينه مكاتبه و احكام جالب آن بحث مشروحى در جلد 14 تفسير تفسير نمونه صفحه 459 و 467 داشتيم. 2 ـ بحار الانوار جلد 41 صفحه 43. 3 ـ وسائل جلد 16 صفحه 32. 4 ـ نورالثقلين جلد 1 صفحه 390. 5 ـ وسائل جلد 16 صفحه 36. 6 ـ همان مدرك صفحه 37. 7 ـ شرايع كتاب العتق ـ وسائل الشيعه جلد 16 صفحه 21. 8 ـ «شرايع» كتاب العتق. 9 ـ «وسائل الشيعه» جلد 16 صفحه 26. 10 ـ تفسير نمونه 21/413

موضوعات: 180 پرسش و پاسخ  لینک ثابت



[چهارشنبه 1395-01-25] [ 05:54:00 ب.ظ ]