حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 193
  • دیروز: 306
  • 7 روز قبل: 1602
  • 1 ماه قبل: 9307
  • کل بازدیدها: 2388489





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • مهنــــا
  • نور الدین
  • زهرا پورپيرعلي


  •   امارت و اسارت!   ...

     

     

     


    على (عليه السلام) مى فرمايد:
    «اُمْنُنْ عَلى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ اَميرَهُ، وَ احْتِجْ اِلى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ اَسيرَهُ، وَاسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَكُنْ نَظيرَهُ»;
    «به هر كس مى خواهى نيكى كن تا امير او شوى! و به هر كس مى خواهى محتاج شو تا اسير او گردى! و از هر كس مى خواهى بى نياز شو تا همانند او شوى!»(1).

    شرح و تفسير

    در روابط اجتماعى افراد و ملّت ها، اين قانون با قدرت تمام حكومت مى كند كه: «حكومت از آنِ دستِ دهنده است، و دستِ گيرنده خواه و ناخواه زير دست است!» افراد و ملّت هاى نيازمند در واقع بردگانى هستند كه فرمان بردگى خود را با ابراز نياز و احتياج به ديگران امضاء كرده اند، بدين جهت تقاضاى كمك از ديگران در اسلام امرى نكوهيده و غير اخلاقى محسوب مى شود و تنها به افراد خاصّى اجازه اين كار داده شده است، بنابراين مسلمان واقعى كسى است كه بكوشد ارتباط اجتماعى خود را با ديگران بر اساس كمك متقابل قرار دهد، نه يك جانبه، و كمك گرفتن بلاعوض بايد مخصوص افراد معلول و از كارافتاده باشد(2).
    نكته ديگرى كه از حديث جالب فوق استفاده مى شود اين است كه: 
    اسارت يا امارت، عزّت و ذلّت، خوشبختى و بدبختى، فقر و غنا و مانند آن امور تصادفى نيستند; بلكه معلول عواملى و علّت هايى هستند كه خود ما آن را فراهم مى كنيم. بايد سعى و تلاش كنيم تا عوامل نيك بختى و بدبختى را بشناسيم، تا به سراغ قسمت اوّل برويم و از دوم اجتناب كنيم.


     
    1. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 400 و 421 و جلد72، صفحه 107 و جلد 71،صفحه 411.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 26.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-12-27] [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اغنياى واقعى!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «لا غِنَى كَالْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ كَالْجَهْلِ»;
    «هيچ سرمايه اى همچون عقل نيست و هيچ فقرى همچون جهل و نادانى نيست»(1).

    شرح و تفسير

    غنا و بى نيازى دو گونه است: 1ـ بى نيازى برون ذاتى. 2ـ بى نيازى درون ذاتى.
    منظور از بى نيازى برون ذاتى آن است كه انسان به وسيله اشياء خارج از ذاتش از ديگران بى نياز شود; به وسيله مقام، قدرت، دوستان، پول و مانند آن. اين غناى برون ذاتى است كه چندان اعتبار ندارد، به همين جهت اين نوع غنا عطش روحى انسان را فرو نمى نشاند و لهذا ثروتمندان تشنه تر هستند! بر اين اساس است كه وقتى از بهلول مى پرسند: شخصى نذر كرد كه به فقيرترين مردم كمك مالى كند، بايد به چه كسى بدهد؟ گفت: «به هارون الرشيد!»(2).
    2ـ نوع دوم، غناى درون ذاتى است; يعنى كسى كه با استفاده از سرمايه درونى وجود خويش و بدون كمك گرفتن از ابزار بيرون خويش غنى است. چنين اشخاصى در سايه ايمان، اعتماد به نفس، قناعت، توكّل بر خدا، تقوى، كه سرمايه هاى بزرگى محسوب مى شود، به غناى درون ذاتى دست مى يابند و از همه غنى ترند. ويژگى مهمّ سرمايه هاى درون ذاتى اين است كه دزدان نمى توانند آن را به سرقت ببرند. حضرت على (عليه السلام)خود از جمله كسانى است كه غناى درون ذاتى دارد. بدين جهت در دوران بيست و پنج ساله سكوتش همانند كوه ايستادگى و مقاومت مى كند و هنگامى كه به قدرت مى رسد اسير قدرت نمى گردد، بلكه قدرت را اسير خويش مى نمايد و به دنيا همچنان بى اعتناست.
    آرى، آن حضرت در اوج قدرت دنيا را از كفش پر وصله اش بى ارزش تر!(3)
    و از برگ جويده شده در دهان ملخ كم بهاتر!(4)
    و از عطسه بز كم قيمت تر!(5)
    و از استخوان خنزيرى كه در دست شخص جذامى باشد(6)، پست تر معرّفى مى كند! اين است سرمايه واقعى و جاودانى.


     
    1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 54.
    2. داستان مذكور را به شكلى كه در بالا آمده است در منابع معتبر نيافتيم. ولى داستانى شبيه به آن در كتاب «بهلول عاقل»، صفحه 31 وجود دارد. به اين داستان توجّه كنيد:«روزى هارون الرشيد مبلغى پول به بهلول داد تا آن را صرف نيازمندان كند، بهلول پول را گرفت و پس از لحظه اى به خليفه بازگرداند! هارون از علّت آن پرسيد. بهلول جواب داد: هر چه فكر كردم محتاج تر از خليفه كسى را نيافتم!»
    3. نهج البلاغه، خطبه 33.
    4. نهج البلاغه، خطبه 224.
    5. نهج البلاغه، خطبه 3.
    6. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 236.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اعتدال در همه چيز   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «مَنْ بالَغَ فِى الْخُصُومَةِ اَثِمَ، وَ مَنْ قَصَّرَ فيها خُصِمَ»;
    «كسى كه در خصومت و دشمنى زياده روى كند مرتكب گناه مى شود، و كسى كه در آن كوتاهى نمايد مغلوب مى گردد»(1).

    شرح و تفسير

    مسأله اعتدال و ميانه روى در همه چيز، از مسايلى است كه اسلام به آن دعوت مى كند. اين مسأله آن قدر مهمّ است كه حتّى به هنگام خصومت و دشمنى با دشمنان سر سخت، مطلوب مى باشد.
    تجربه نشان داده است كه تندروى ها و كندروى ها همواره به مشكلات مختلفى ختم مى گردد، بدين جهت اصل «إعتدال» يك اصل فراگير است كه در كلّ نظام هستى حاكم است، در گردش سيّارات به دور خورشيد تعادل بسيار حسّاسى وجود دارد، به گونه اى كه اگر فاصله آن ها با خورشيد نزديك تر شود جذب خورشيد مى شوند و بر اثر حرارت خورشيد نابود مى گردند و اگر دورتر شوند از حوزه جاذبه آن فرار مى كنند و از انرژى خورشيد بهره نمى گيرند. اين تعادل و اعتدال در سيستم بدن ما انسان ها نيز عجيب و حيرت آور است، هرگاه تعادل به هم مى خورد فوراً بيمارى ها آغاز مى گردد.

    پيام روايت
    اين حديث شريف به ما مى آموزد كه ما هم بايد در زندگى شخصى خويش در همه چيز معتدل باشيم; حتّى در دشمنى ها و دوستى ها، در بحث ها و مناظره ها، در عبادت ها و كارها و فعاليّت هاى زندگى، در إبراز محبّت ها و غم و شادى ها، و خلاصه در همه چيز اعتدال را بايد مراعات كرد.
    در تفسير آيه شريفه 143 سوره بقره (وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمَّةً وَسَطاً)آمده است كه منظور از «كذلك» قبله مسلمان هاست; يعنى همان گونه كه قبله شما مسلمان ها در وسط شرق و غرب عالم و در وسط قبله يهود و نصارى مى باشد، خود شما هم امّتى متعادل باشيد(2).
    ما اين مطلب را در شبانه روز حداقل ده بار از خداوند طلب مى كنيم: (اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ); «پروردگارا! ما را به راه راست، آن راهى كه غير از چپ و راست است، هدايت فرما!».


     
    1. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 419.
    2. تفسير نمونه، جلد اوّل، صفحه 483.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      أسباب شرف و عزّت آدمى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «يا كُمَيْلُ! اَحْسَنُ حِلْيَةِ الْمُؤْمِنُ التَّواضُعُ، وَ جَمالُهُ التَّعَفُّفُ، وَ شَرَفُهُ التَّفَقُّهُ، وَ عِزُّهُ تَرْكُ الْقالِ وَ الْقيلِ»;
    «اى كميل! بهترين زينت انسان باايمان تواضع و فروتنى است، و زيبايى و جمال مؤمن در عفّت و پاكدامنى است، و شرافت او در آگاهى است، و عزّت او در ترك قيل و قال و گفت و گوهاى بى ثمر است!»(1).

    شرح و تفسير

    حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) طبق اين روايت، به چهار مطلب مهمّ و سرنوشت ساز اشاره مى نمايد، و در حقيقت در اين چهار جمله فرهنگ سازى مى كند و مفهوم تازه اى براى بعضى كلمات ارايه مى دهد. كه براى رعايت اختصار به شرح جمله اوّل اكتفاء مى كنيم:
    مرو». آيا منظور از «مشى» در آيه شريفه، «راه رفتن» معمولى است كه از مصاديق تواضع است، يا «مشى» در اين جا به معناى وسيع كلمه است و شامل خط و مشى اجتماعى، سياسى، فرهنگى و رفتار كوچك و بزرگ مى شود؟ بعيد نيست معناى دوم مراد باشد.
    در روايتى از امام على (عليه السلام)مى خوانيم: «ثَمَرَةُ التَّواضُعِ اَلَْمحَبَّةُ وَ ثَمَرَةُ الْكِبْرِ اَلْمَسَبَّةُ; ميوه درخت تواضع محبّت و دوستى و جلب قلوب است و ميوه درخت تكبّر و خود برتربينى، كينه و عداوت و دشمن سازى است»(2).
    تواضع، كه معناى آن ترك خودبرتربينى مى باشد، براى همه، خصوصاً اهل علم و كسانى كه الگوهاى جامعه محسوب مى گردند، بسيار مهمّ است. يكى از نشانه هاى تواضع ابتدا به سلام است، طبق برخى روايات پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) همواره ابتدا به سلام مى كرد(3) و بدين طريق قلب مردم را به سوى خويش جلب مى كرد. چرا ما از چيزى كه اين قدر كم هزينه و پراستفاده است، بهره بردارى نمى كنيم؟!

    اقسام تواضع
    تواضع سه شاخه دارد. 1ـ تواضع در مقابل خداوند. 2ـ تواضع در مقابل خلق خداوند 3ـ تواضع در مقابل حق.
    منظور از تواضع در برابر خداوند روشن است، همان گونه كه تواضع در برابر خلق خدا هم روشن است. اين نكته لازم به ذكر نيست كه منظور از «خلق خدا» در اين جا مؤمنان است، بنابراين تواضع در مقابل كفّار و دشمنان معنى ندارد، بلكه بايد در برابر آن ها عزيز و سربلند بود.
    و امّا تواضع در برابر حق، مطلبى است كه پاى بسيارى از كسانى كه داراى تواضع نوع اوّل و دوم هستند نسبت به آن مى لنگد! ما بايد جرأت پذيرش اشتباهات خود را داشته باشيم و همواره در مقابل حق سر تسليم فرود آوريم، هر چند ناگوار باشد و طرف مقابل، از نظر سنّ و سال، يا تحصيل، يا موقعيّت اجتماعى و خانوادگى، پايين تر از ما باشد.
      


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 413.
    2. غرر الحكم، حديث 4614ـ 4613، (به نقل از اخلاق در قرآن، جلد 2، صفحه 74).
    3. منتهى الآمال، جلد اوّل، صفحه 54.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      أسباب شرف و عزّت آدمى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «يا كُمَيْلُ! اَحْسَنُ حِلْيَةِ الْمُؤْمِنُ التَّواضُعُ، وَ جَمالُهُ التَّعَفُّفُ، وَ شَرَفُهُ التَّفَقُّهُ، وَ عِزُّهُ تَرْكُ الْقالِ وَ الْقيلِ»;
    «اى كميل! بهترين زينت انسان باايمان تواضع و فروتنى است، و زيبايى و جمال مؤمن در عفّت و پاكدامنى است، و شرافت او در آگاهى است، و عزّت او در ترك قيل و قال و گفت و گوهاى بى ثمر است!»(1).

    شرح و تفسير

    حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) طبق اين روايت، به چهار مطلب مهمّ و سرنوشت ساز اشاره مى نمايد، و در حقيقت در اين چهار جمله فرهنگ سازى مى كند و مفهوم تازه اى براى بعضى كلمات ارايه مى دهد. كه براى رعايت اختصار به شرح جمله اوّل اكتفاء مى كنيم:
    مرو». آيا منظور از «مشى» در آيه شريفه، «راه رفتن» معمولى است كه از مصاديق تواضع است، يا «مشى» در اين جا به معناى وسيع كلمه است و شامل خط و مشى اجتماعى، سياسى، فرهنگى و رفتار كوچك و بزرگ مى شود؟ بعيد نيست معناى دوم مراد باشد.
    در روايتى از امام على (عليه السلام)مى خوانيم: «ثَمَرَةُ التَّواضُعِ اَلَْمحَبَّةُ وَ ثَمَرَةُ الْكِبْرِ اَلْمَسَبَّةُ; ميوه درخت تواضع محبّت و دوستى و جلب قلوب است و ميوه درخت تكبّر و خود برتربينى، كينه و عداوت و دشمن سازى است»(2).
    تواضع، كه معناى آن ترك خودبرتربينى مى باشد، براى همه، خصوصاً اهل علم و كسانى كه الگوهاى جامعه محسوب مى گردند، بسيار مهمّ است. يكى از نشانه هاى تواضع ابتدا به سلام است، طبق برخى روايات پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) همواره ابتدا به سلام مى كرد(3) و بدين طريق قلب مردم را به سوى خويش جلب مى كرد. چرا ما از چيزى كه اين قدر كم هزينه و پراستفاده است، بهره بردارى نمى كنيم؟!

    اقسام تواضع
    تواضع سه شاخه دارد. 1ـ تواضع در مقابل خداوند. 2ـ تواضع در مقابل خلق خداوند 3ـ تواضع در مقابل حق.
    منظور از تواضع در برابر خداوند روشن است، همان گونه كه تواضع در برابر خلق خدا هم روشن است. اين نكته لازم به ذكر نيست كه منظور از «خلق خدا» در اين جا مؤمنان است، بنابراين تواضع در مقابل كفّار و دشمنان معنى ندارد، بلكه بايد در برابر آن ها عزيز و سربلند بود.
    و امّا تواضع در برابر حق، مطلبى است كه پاى بسيارى از كسانى كه داراى تواضع نوع اوّل و دوم هستند نسبت به آن مى لنگد! ما بايد جرأت پذيرش اشتباهات خود را داشته باشيم و همواره در مقابل حق سر تسليم فرود آوريم، هر چند ناگوار باشد و طرف مقابل، از نظر سنّ و سال، يا تحصيل، يا موقعيّت اجتماعى و خانوادگى، پايين تر از ما باشد.
      


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 413.
    2. غرر الحكم، حديث 4614ـ 4613، (به نقل از اخلاق در قرآن، جلد 2، صفحه 74).
    3. منتهى الآمال، جلد اوّل، صفحه 54.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اركان سه گانه جامعه انسانى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «قامَتِ الدُّنْيا بِثَلاثَة: بِعالِم ناطِق مُسْتَعْمِل لِعِلْمِه، وَ بِغَنِىّ لايَبْخَلُ بِمالِه عَلى اَهْلِ دينِ الله عَزَّوَجَلَّ، وَ بِفَقير صابِر. فَاِذا كَتَمَ الْعالِمُ عِلْمَهُ، وَ بَخِلَ الْغَنِىُّ، وَ لَمْ يَصْبِرِ الَْفقيرُ، فَعِنْدَها الْوَيْلُ وَ الثَّبُورُ»;
    «دنيا بر سه چيز استوار است: دانشمند سخنورى كه به دانش و سخنان خويش عمل مى كند و ثروتمندى كه از دادن اموالش به بندگان نيازمند خداوند بخل نمىورزد و نيازمندى كه صبر و تحمّل دارد; بنابراين اگر دانشمند، دانش خود را مخفى كند (و در اختيار ديگران نگذارد) و ثروتمند بخل بورزد (و به فقراء كمك نكند) و فقير صبرپيشه نكند، مصيبت و هلاك دنيا را فرا مى گيرد»(1).

    شرح و تفسير

    از روايت فوق نكاتى استفاده مى شود; دو نكته آن بسيار مهمّ است:
    1ـ «عالِم» بايد «ناطق» باشد و گرنه همچون گنج پنهان در زير خاك ها، نتيجه اى براى جامعه نخواهد داشت. بنابراين سخنورى عالم، نه تنها عيب محسوب نمى شود، بلكه لازمه يك عالم از ديدگاه امام على (عليه السلام)است. همان گونه كه خود آن حضرت، كه مصداق كامل و أتمّ «عالم» بود، سخنورى بسيار قوى و بى نظير بود. علاوه بر اين، «نطق» عالم، بايد همچون «نُطق» پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) باشد كه «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»(2). بنابراين آنچه مى گويد بايد در مسير رضايت خداوند باشد، نه جهت إرضاى هواى نفس!
    2ـ «عالم ناطق» و «دانشمند سخنور» قبل از آن كه مردم را دعوت به چيزى كند، بايد خود عامل به آن باشد. و پيش از آن كه مردم را از عمل به چيزى نهى كند، لازم است خود تارك آن باشد. در اين صورت است كه چنين دانشمندى، عالم ربانى مى شود و «نگاه كردن به چهره او» حتّى «نظر كردن به درب خانه اش» و «حضور در مجلسش» همه عبادت محسوب مى گردد و سخنش جهاد فى سبيل الله شمرده مى شود(3).
    اگر عالم دانش خويش را احتكار نكرد، بلكه آن را منتشر نمود و قبل از مردم خود به آن عمل كرد، و ثروتمند فقراء را در استفاده از اموالش شريك كرد، و فقراء هم در مقابل فقر صبور و پر تحمّل بودند، اجتماع دچار مشكلى نخواهد شد; ولى مصيبت و هلاكت زمانى است كه نه دانشمند دانش خويش را در اختيار نيازمندان بگذارد، و نه ثروتمند دست فقير و نيازمند را بگيرد، و نه نيازمند صبر و تحمّل داشته باشد.
    خواننده محترم! هر يك از ما و شما در يكى از اين سه دسته هستيم. از خداوند بخواهيم در آنچه وظيفه ماست، موفّقمان بدارد.
    3. شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: «اين كه از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: «نگاه كردن به چهره علما عبادت است» منظور چه عالمى است؟ حضرت فرمودند: «منظور عالمى است كه هنگامى كه به چهره اش نگاه مى كنى، به ياد جهان آخرت مى افتى و امّا عالمى كه چنين نباشد نگاه كردن به چهره اش (نه تنها عبادت محسوب نمى شود، بلكه) باعث فتنه است!» (ميزان الحكمة، باب 2845، حديث 13438).


     
    1. بحارالانوار، جلد 10، صفحه 119. روايت فوق به أشكال مختلف نقل شده و به گونه ديگر، در نهج البلاغه، در بخش كلمات قصار، شماره 372 نيز آمده است.
    2. سوره النجم، آيه 3.
    3. شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: «اين كه از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: «نگاه كردن به چهره علما عبادت است» منظور چه عالمى است؟ حضرت فرمودند: «منظور عالمى است كه هنگامى كه به چهره اش نگاه مى كنى، به ياد جهان آخرت مى افتى و امّا عالمى كه چنين نباشد نگاه كردن به چهره اش (نه تنها عبادت محسوب نمى شود، بلكه) باعث فتنه است!» (ميزان الحكمة، باب 2845، حديث 13438).
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اركان اصلى توبه   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَلتَّوْبَةُ عَلى اَرْبَعَةِ دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَ اسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ وَ عَزْمٌ اَنْ لايَعُودَ»;
    «توبه بر چهار پايه استوار است 1ـ پشيمانى درونى 2ـ استغفار زبانى 3ـاستغفار عملى 4ـ تصميم جدّى بر عدم بازگشت به گناه»(1).

    شرح و تفسير

    برداشت غالب مردم از توبه، برداشت نادرستى است و لهذا آثار آن، هم در توبه هاى فردى و هم در توبه هاى اجتماعى كم است.
    توضيح اين كه ساختمان عظيم توبه بر روى يكى دو پايه بنا نمى شود، بلكه بايد اركان چهارگانه آن مراعات گردد و به تعبير ديگر آثار توبه بايد در تمام وجود انسان آشكار شود. با توجّه به اين مقدّمه كوتاه، به شرح اصول چهارگانه توبه مى پردازيم:
    ركن اوّل: نخستين قدم توبه پشيمانى درونى است، حقيقتاً در درون قلب و روح و جان تائب تحوّل و انقلابى رخ دهد و از گناهى كه مرتكب شده تنفّر پيدا كند و پشيمان گردد.
    ركن دوم: هر چند پشيمانى درونى اوّلين گام توبه است، ولى تنها ركن آن نيست. بدين جهت بايد اين تحوّل و انقلابى كه در درون او پيدا شده در ساير اعضاء بدنش نيز اثر بگذارد و به وسيله زبانش، كه ترجمان قلب او است، آشكار گردد. زبان هم به دنبال قلب از گناه توبه كند و استغفار گويد. بنابراين هماهنگى قلب و زبان در تنفّر از گناه، دو ستون از ستون هاى چهارگانه توبه است.
    ركن سوم: اين است كه اين حالت ندامت و پشيمانى از زبان به ساير اعضا هم منتقل شود و آن ها را به عكس العمل وادارد، تا انسان براى جبران گذشته كارى انجام دهد. اعضاء انسان در اين مرحله سه كار مى تواند انجام دهد، تا نهال نوپاى توبه استحكام يابد و بارور گردد:
    الف) حق و حقوق مردم كه بر اثر گناهان پايمال شده را جبران كند; اگر غيبتى كرده، حلّيت بطلبد. اگر قلب مؤمنى را شكسته جبران كند. اگر مال مردم را تلف كرده، جبران نمايد. خلاصه هر حقّى از هر شخصى بر عهده اوست ادا كند.
    ب) حقوق خداوند را نيز ادا كند; اگر عبادتى را ترك كرده انجام دهد. اگر ترك آن عبادت قضا و كفّاره اى دارد بجا آورد. و اين امور را به پس از مرگ موكول نكند!
    ج) بدى ها و خطاها و گناهان گذشته را با خوبى ها و عبادات جبران نمايد. شاهد بر اين مرحله از توبه جمله (اِلاّ الَّذينَ تابُوا وَ اَصْلَحُوا); «مگر كسانى كه توبه كردند و (به دنبال آن) خود را اصلاح نمودند». مى باشد، كه در آيات متعدّدى از قرآن مجيد آمده است(2). گناه مثل بيمارى است و اگر گناه كبيره باشد همانند بيمارى هاى سخت است، شخصى كه مبتلى به بيمارى سختى مى گردد و پس از معالجه و مداوا از بستر برمى خيزد، قواى او تحليل رفته، چشم ها گودافتاده، لاغر شده و توانايى لازم ندارد. بايد علاوه بر معالجه و درمان، تقويت شود تا نيروى خويش را بازيابد. گناه نيز ايمان و فضايل انسانى را تضعيف مى كند، پس از توبه بايد آن فضايل تضعيف شده را با كارهاى صالح و شايسته تقويت نمود.
    ركن چهارم: تصميم به ترك گناه در آينده، يعنى توبه راه را به انسان تا آخر عمر نشان دهد. نتيجه اين كه توبه طبق فرمايش امام على (عليه السلام) يك تحوّل كامل ايجاد مى كند و تنها تعلّق به زبان ندارد. در مورد جامعه هم چنين است، جامعه گناه زده پس از توبه بايد اين مراحل چهارگانه را طى كند. آيا ما پس از انقلاب اين چهار مرحله را در جامعه خويش پياده نموده ايم؟


     
    1. ميزان الحكمة، باب 459، حديث 2160، (جلد اوّل، صفحه 548).
    2. سوره بقره، آيه 160. شبيه اين جمله در آيات 89 آل عمران، 119 نحل، و 5 نور، نيز آمده است.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ارزش واقعى اعمال   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «يا كُمَيْلُ! لَيْسَ الشَّأْنُ اَنْ تُصَلِّيَ وَ تَصُومَ وَ تَتَصَدَّقَ، اَلشَّأْنُ اَنْ تَكُونَ الصَّلاةُ بِقَلْب نَقِيٍّ وَ عَمَل عِنْدَ اللهِ مَرضِيٍّ، وَ خُشُوع سَوِيٍّ»;
    «اى كميل! مهمّ اين نيست كه نماز بخوانى و روزه بگيرى و در راه خدا انفاق كنى، مهمّ اين است كه در نماز (و ساير اعمال) با قلبى پاك و به طور شايسته در پيشگاه خدا قرارگيرى، و عملت آميخته با خشوع بوده باشد»(1).

    شرح و تفسير

    جنبه هاى واقعى اعمال و چگونگى و كيفيّت عمل است كه ارزش واقعى آن را تعيين مى كند، نه ظاهر و مقدار آن. همان طور كه على (عليه السلام) به كميل تأكيد مى كند كه به جاى پرداختن به ظاهر عمل و اهميّت دادن به زيادى مقدار آن، به روح عمل بپردازد; زيرا هدف نهايى از اين اعمال تربيت و پرورش و تكامل انسان است و آن در گرو پاكى عمل است، نه زيادى عمل(2).
    توضيح اين كه: عبادت داراى روح و جسم است، جسم عبادت همان اعمال و افعال ظاهرى است. جسم نماز، قرائت صحيح، ركوع، سجده و ساير افعال و اركان نماز است كه بايد به طور صحيح انجام شود، ولى روح نماز توجّه به مضامين بلند اذكار، و صيقل دادن روح زنگار گرفته در پرتو قرآن و توجّه به خداوند و تقويت توحيد در شاخه هاى مختلفش و توجّه به نبوّت و معاد و مانند آن و خلاصه بودن در راه مستقيم الهى است.
    عبادت واقعى توجّه به هر دو جنبه عبادت را مى طلبد، همان گونه كه نماز بى روح نماز نخواهد بود، نماز بى جسم نيز نماز نيست و همان طور كه مسلمانى كه بدون توجّه به مضامين و معانى اذكار نماز و خلوص نيّت، فقط به جسم نماز قناعت مى كند در اشتباه است، مسلمان نماهايى كه به بهانه واصل شدن به معرفة الله، نماز يا ساير عبادات را رها مى كنند و مدّعى اند كه به روح و عمق نماز توجّه دارند، نيز در اشتباه بزرگ ترى هستند!


     
    1. تحف العقول مترجم، صفحه 186.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 118.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:03:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اخلاق و گنج هاى روزى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «فى سَعَةِ الاَْخْلاقِ كُنُوزُ الاَْرْزاقِ»;
    «اخلاق خوش كليد گنج هاى روزى است»(1).

    شرح و تفسير

    هنگامى كه به بحث پيرامون صفت «حُسن خُلق» در تفسير اخلاق در قرآن، جلد 3، صفحه 135 رسيديم، دامنه اين بحث را بسيار گسترده يافتيم و على رغم مطالعات قبلى پيرامون اين موضوع، تعبيراتى در قرآن و احاديث يافتيم كه در كمتر مسأله اى ديده مى شود!
    به عبارت ساده تر، حسن خلق، خوشرويى، ادب، برخورد مناسب با مردم، از اساسى ترين مسايل اسلام است. روايات زياد با تعبيرات كم نظير و تأكيدات فراوان نشان مى دهد كه پيامبر (صلى الله عليه وآله)اهميّت بسيار زيادى براى حُسن خُلق قايل بوده است. متأسّفانه در ميان گروهى از مسلمانان يا به اين مسأله اهميّت داده نمى شود، يا بر خلاف آن عمل مى شود تا آن جا كه بعضى خيال مى كنند كه آدم خوب بايد عبوس، ترشرو، خشن، خشك و بداخلاق باشد! در حالى كه اين اشتباه بزرگى است.
    در واقع آنچه در اين روايت آمده يكى از فوايد دنيوى اخلاق خوش است. تجربه نشان داده كسانى كه اخلاق خوشى داشته اند، كار و زندگى آن ها هم رونق داشته است. چهل سال قبل آمارى از رونق كسب و كار برخى از كسبه ديدم كه طبق آن آمار، كسبه خوش اخلاق 70% و كسبه بداخلاق 30% موفّق بودند; يعنى سهم خوش اخلافى 40% است! چرا كه حسن خلق مردم را به سوى خود مى كشاند و اخلاق بد دافعه دارد.
    همه مسلمانان مخصوصاً كسانى كه با مردم برخورد بيش ترى دارند بايد اخلاقى نيكو داشته باشند، كه اخلاق خوش هم جامعه را آباد مى سازد و هم باعث طول عمر مى شود، چنانكه در حديث آمده است: «اِنَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ يَعْمُرانِ الدّيارَ وَ يَزيدانِ فِى الاَْعْمارِ»(2).
    سؤال: چرا حسن خلق باعث وسعت روزى مى شود؟
    پاسخ: در مثال فوق مشترى زمانى از يك كاسب جنس مى خرد كه به او اعتماد كند. اگر نسبت به كاسب مشكوك و بدبين باشد از او فرار مى كند. بنابراين كاسب بايد اعتماد مشترى را جلب كند و يكى از طرق جلب اعتماد برخورد خوب است. مشترى حسن خلق فروشنده را به حساب درستى و امانت و صداقت و اعتماد او مى گذارد.
    شخصى نقل مى كرد كه براى معالجه به يكى از كشورهاى غربى رفته بودم، پس از پايان معالجه و پذيرايى بسيار شايسته، درخواست صورت حساب كردم، آن ها در كمال ادب و احترام گفتند: در اين باره عجله نكنيد، شما به سلامت به ايران بازگرديد، آن گاه ما صورت حساب را براى شما ارسال مى كنيم و شما هزينه بيمارستان را سر فرصت به شماره حسابى كه درون آن نامه است ارسال داريد!
    در مقابل، بيمارستان هايى در كشور اسلامى ما وجود دارد كه تا پول نگيرند، بيمار را اساساً پذيرش نمى كنند! اين كجا و آن كجا؟
    متأسّفانه آنچه را حضرت على (عليه السلام)نسبت به آن بيمناك بود ـ سبقت ديگران در عمل به اسلام ـ در برخى از امور تحقّق يافته است!.


    1. ميزان الحكمة، باب 1114، حديث 5077، (جلد سوم، صفحه 151).
    2. ميزان الحكمة، باب 1114، حديث 5077، (جلد سوم، صفحه 151).
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:03:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      احسان و نيكوكارى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «نِعْمَ زادُ الْمَعادِ الاِْحْسانُ اِلَى الْعِبادِ»(1) و قال فى رواية اخرى: «رَأْسُ الاْيمانِ الاِْحْسانُ اِلَى النّاسِ»(2);
    «احسان و كمك به بندگان خدا، زاد و توشه مناسبى براى جهان پس از مرگ است». و در روايت ديگرى فرمود: «كمك به مردم بخش مهمّى از ايمان است».

    شرح و تفسير

    يكى از بركات حكومت اسلامى «جشن عاطفه ها»، «جشن نيكوكارى»، «طرح إكرام» و طرح هاى مشابه آن است، كه مردم براى كمك به اقشار محروم جامعه بسيج مى شوند. بدون شك كمك به مردم از عبادت هاى مهمّ، بلكه يكى از مهم ترين عبادات است.
    بدين جهت حضرت على (عليه السلام) در روايت اوّل اين كار را بهترين زاد و توشه جهان آخرت معرّفى مى نمايد. اگر اين روايت را در كنار آيه شريفه (تَزَوَّدُوا فَاِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى); «زاد و توشه برگيريد، كه بهترين زاد و توشه تقوى است»(3) بگذاريم روشن مى شود كه احسان زاييده تقوى، و تقوى زاييده احسان است. بنابراين انگيزه اصلى مردم از كمك ها، برخواسته از تقوى و اعتقادات آن هاست و در حقيقت اسلام قوى ترين مشوّق احسان و نيكوكارى است.
    در روايت دوم رابطه احسان و ايمان مطرح شده است، انسان ضعيف الايمان احسان نمى كند، ولى مؤمنان راستين اهل احسانند. جالب اين كه در اين روايات تنها احسانِ به مسلمانان يا مؤمنان مطرح نشده است، بلكه در يكى احسان به بندگان خدا و در ديگرى احسان به مردم مطرح شده است و مفهوم آن اين است كه حتّى نيكى به فقراء و نيازمندانِ غير مسلمان باعث فزونى تقوى و ايمان مى گردد، زيرا خداوند تمام بندگانش را دوست دارد و كسى كه بندگان خدا را دوست داشته باشد، خدا را دوست دارد. بدين جهت احسان به هر نيازمندى مشروع و پسنديده است.

     آثار احسان و نيكوكارى
    احسان دو رقم تأثير دارد; تأثيرى در احسان كننده (مُحْسِنْ) دارد، و تأثيرى ديگر در احسان شونده. تأثيرى كه اين عمل در احسان كننده دارد، بسيار مهم تر از تأثير آن در احسان شونده است. (برخلاف آنچه معمولا تصوّر مى شود و بدين جهت در بسيارى از موارد احسان همراه با منّت و آزار و اذيّت است). جالب اين كه قرآن مجيد درباره زكات، كه نوعى احسان است، تعبير به «تُطَهِّرُهُمْ» و «تُزَكّيهِمْ»(4) دارد; يعنى احسان باعث «طهارت» و «تزكيه» احسان كننده مى شود، به رشد اخلاقى او كمك مى كند و باعث از بين رفتن صفات زشت و رذيله او مى گردد.
    شاهد اين مطلب روايتى است كه مى گويد: «صدقه اى كه به فقير مى دهيد قبل از اين كه به دست فقير برسد، به دست خدا مى رسد!»(5)
    آيه انفاق(6) هم به خوبى دلالت بر اين مطلب دارد، كه انفاق باعث رشد و نموّ انفاق كننده مى گردد.
    نكته آخر اين كه احسان نه تنها طهارت فردى را به دنبال دارد، بلكه باعث طهارت اجتماعى نيز مى گردد; زيرا يكى از عوامل مهمّ بسيارى از گناهان اجتماعى فقر است، و هنگامى كه در سايه احسان فقر برچيده شود، جامعه نيز پاك مى گردد.

     


     
    1. غرر الحكم، جلد 6، صفحه 161، حديث 9912.
    2. غرر الحكم، جلد 4، صفحه 52، حديث 5253.
    3. سوره بقره، آيه 197.
    4. اين دو جمله در آيه شريفه 103 سوره توبه آمده است.
    5. صحيح مسلم، جلد 2، صفحه 702، (به نقل از مثال هاى زيباى قرآن، جلد اوّل، صفحه 109).
    6. منظور از آيه انفاق، آيه 261 سوره بقره است.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:03:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


    1 2 3 4 5 ...6 ...7 8 10 11

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.