پلاکش را آرام باز کرد و انداخت داخل رودخانه.

دستش را گرفتم و با عصبانیت گفتم:” این چه کاری بود کردی؟ ” اشک چشمانش سرازیر شد…

سرش را بالا آورد و گفت: “حاجی! من سید هستم. می خواهم مثل مادرم زهرا(س) گمنام بمانم. “

گمنامی برای شهرت پرست ها درد آور است. اگر نه ، همه اجر ها در گمنامی است.

شهید سید مرتضی آوینی

موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



[یکشنبه 1397-07-08] [ 08:22:00 ب.ظ ]