روزى معاويه به امام حسن گفت :

من از تو بهتر هستم !

امام در پاسخ گفت :

چگونه از من بهترى ، اى پسر هند!؟

معاويه گفت :

براى اين كه مردم در اطراف من جمع شده اند ولى اطراف تو خالى است .

امام حسن فرمود:

چقدر دور رفتى اى پسر هند جگرخوار! اين ، بدترين مقامى است كه تو دارى . زيرا آنان كه در اطراف تو گرد آمده اند دو گروهند:

گروهى مطيع و گروهى مجبور.

آنان كه مطيع تو هستند، معصيت كارند و اما افرادى كه به طور اجبار از تو فرمانبردارند طبق بيان قرآن عذر موجه دارند.

ولى من هرگز نمى گويم از تو بهترم چون اصلا در وجود تو خيرى نيست تا خود را با فردى مثل تو مقايسه نمايم ، بلكه مى گويم :

خداى مهربان مرا از صفات پست پاك نموده ، همان طور كه تو را از صفات نيكو و پسنديده محروم ساخته است .

آرى شخصيت انسان در پاكى و اخلاق پاك اوست ، نه در مزاياى مادى .

موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



[سه شنبه 1395-06-30] [ 11:25:00 ب.ظ ]