مردى محضر حضرت عيسى عليه السلام آمد و عرض كرد:

- مرتكب زنا شده ام ، مرا از گناه پاك كن .

عيسى عليه السلام دستور داد كه اعلام كنند تا تمام مردم را تطهير گناهكار حاضر شوند و براى مجازات وى گودالى كندند. وقتى همه جمع شدند و گناهكار در گودال اجراى قانون الهى قرار گرفت . نگاهى به جمعيت انبوه مردم انداخت كه همه آماده مجازات او بودند. با صداى بلند گفت :

اى مردم ! هر كس خودش آلوده به گناه است و بايد كيفر ببيند، حق ندارد در مجازات من شركت كند.

با شنيدن اين جمله همه رفتند. تنها حضرت عيسى عليه السلام و حضرت يحيى عليه السلام ماندند. در اين هنگام يحيى عليه السلام پيش آمد و به آن مرد نزديك شد و گفت :

- اى گناهكار! مرا موعظه كن !

مرد گفت :

اى يحيى ! مواظب باش خودت را در اختيار هواى نفست مگذارى ! زيرا سقوط كرده و بدبخت خواهى شد.

يحيى عليه السلام گفت :

موعظه اى ديگر بگو!

مرد گفت :

هرگز خطاكارى را به خاطر لغزشش ملامت مكن ! بلكه در فكر نجات او باش !

حضرت يحيى عليه السلام گفت :

باز هم موعظه كن !

مرد گفت :

از به كار بردن غضبت خوددارى نما!

در اين وقت حضرت يحيى گفت :

- موعظه هايت مرا كفايت مى كند.(113)

113- بحار: ج 14، ص 188.

موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



[سه شنبه 1395-06-30] [ 11:26:00 ب.ظ ]