قال على (عليه السلام):
«يا كُمَيْلُ! اِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ اَوْعِيَةٌ، فَخَيْرُها اَوْعاها، فَاحْفَظْ عَنّى ما اَقُولُ لَكَ، اَلنّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانِىٌّ، وَ مُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاة، وَ هَمَجٌ رَعاعٌ اَتْباعُ كُلِّ ناعِق، يَميلُونَ مَعَ كُلِّ ريح، لَمْ يَسْتَضيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ، وَ لَمْ يَلْجَئُوا اِلى رُكْن وَ ثيق»;
«اى كميل! اين دل ها همانند ظرف هاست; بهترين آن ها، ظرفى است كه قدرت حفظ و نگهدارى و گنجايش بيش ترى داشته باشد، بنابراين آنچه براى تو مى گويم حفظ كن. مردم سه گروهند: اوّل علماى ربّانى، دوم دانش طلبانى كه در راه نجات دنبال تحصيل علم هستند، و سوم احمقان بى سر و پا كه دنبال هر صدايى مى روند (و پاى هر پرچمى سينه مى زنند) و با هر بادى حركت مى كنند! همان ها كه با نور علم روشن نشده اند و به ستون محكمى تكيه نكرده اند»(1).

 

شرح و تفسير

محتواى اين روايت مهمّ است; زيرا هر قدر فهم و درك مخاطب بالاتر باشد، گوينده حكيم و عالمى چون اميرمؤمنان (عليه السلام) مطالب والاترى بيان مى كند. و از آن جا كه مخاطب در اين حديث كميل بن زياد است، كه از اصحاب خاص و محرم أسرار آن حضرت مى باشد، روايت اهميّت خاصّى دارد.
«يا كُمَيْلُ! اِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ اَوْعِيَةٌ، فَخَيْرُها اَوْعاها»; حضرت در اوّلين جمله دل هاى انسان ها را تشبيه به ظرف هايى كرده است، و روشن است كه بهترين آن ها، ظرفى است كه گنجايش بيش تر و قدرت حفظ و نگهدارى بهترى داشته باشد. بنابراين قلب و دلى بهترين دل ها است كه گنجايش بيش ترى براى علم و معرفت داشته باشد.
از جمله آغازين حديث نكته مهمّى روشن مى شود و آن اين كه: فيض خداوند همانند همه صفاتش بى نهايت و نامحدود است، پس چرا بهره انسان ها از فيض خدا متفاوت است؟
پاسخ اين پرسش با دقّت در جمله اوّل حديث، كه قابليّت ها متفاوت است، روشن مى شود. ظرف هايى كه انسان ها براى جمع آورى معرفت و استفاده از فيض الهى آورده اند متفاوت مى باشد، بدين جهت بهره آن ها متفاوت است، باران رحمت الهى از آسمان بر همه سرزمين ها نازل مى شود، امّا بهره همه زمين ها يكسان نيست; بلكه هر زمينى به اندازه استعداد و وسعتش از باران بهره مى گيرد. پس همان گونه كه اين جا مشكل از ناحيه باران نيست، بلكه از ناحيه زمين هاست، آن جا هم مشكل از ناحيه فيض خداوند نيست، بلكه مشكل از ناحيه ظرفيّت ما انسان هاست. حضرت على (عليه السلام) پس از اين كه كميل بن زياد را به اين نكته مهمّ توجّه مى دهد، مى فرمايد:
«اَلنّاسُ ثَلاثَةٌ»; مردم سه دسته اند; يعنى تمام انسان ها در يكى از اين سه دسته جاى دارند و دسته چهارمى وجود ندارد، بايد دقّت كنيم كه در كدام دسته قرار داريم.
1ـ «فَعالِمٌ رَبّانِىٌّ»; دسته اوّل علماى ربّانى هستند، دانشمندانى كه كار تربيت مردم را بر عهده گرفته اند و همچون خورشيد تابان با نور علم خويش به تربيت نفوس مى پردازند، نه عالمى كه خاموش است و در گوشه اى خزيده است; آرى، عالمى كه در وسط جامعه و قلب اجتماع به هدايت خلق مى پردازد. اگر جزء اين گروه باشيم چه افتخارى از آن بالاتر، كه انسان بر جايگاه پيامبران تكيه زند!.
2ـ «وَ مُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاة»; دسته دوم دانش طلبانى هستند كه در برابر دانشمندان زانو بر زمين زده اند، تا با استفاده از نور علم آن ها نجات يابند. تفاوت گروه اوّل و دوم همانند تفاوت ماه و خورشيد است! خورشيد خود منبع توليد نور است; امّا ماه نور توليد نمى كند، ولى از نور خورشيد استفاده مى كند و آن را منعكس مى نمايد تا ديگران هم استفاده كنند. كسانى كه در اين گروه هستند نيز انسان هاى خوشبختى هستند و مى توانند با سعى و تلاش در زمره گروه اوّل قرار گيرند و به تربيت انسان هاى آماده بپردازند.
3ـ «وَ هَمَجٌ رَعاعٌ»; دسته سوم از مردم ـ كه متأسّفانه تعداد آن ها كم نيست ـ افراد احمق، نادان، بى هدف و بى برنامه هستند، كه نه خود داراى نور هدايت هستند و نه از نور هاديان جامعه استفاده مى كنند! حضرت برخلاف دو گروه اوّل كه به بيان جمله كوتاهى درباره آن ها قناعت كرد، به شرح حال اين گروه مى پردازد و چهره آن ها را كاملا روشن مى نمايد، بدين جهت چهار ويژگى آن ها را به شرح زير بيان مى كند:
الف) «اَتْباعُ كُلِّ ناعِق»; اين ها استقلال فكرى ندارند و به دنبال هر صدايى حركت مى كنند، امروز پاى پرچم اين گروه سينه مى زنند و فردا كه اين گروه در موقعيّت بدى قرار گيرند بر ضدّ آن ها شعار سر مى دهند! دلخوش كردن به حمايت و طرفدارى چنين انسان هايى كمال سادگى است. نه زنده باد گفتن آن ها مايه تقويت است و نه مرده باد گفتنشان مايه تزلزل و ضعف مى باشد.
ب) «يَميلُونَ مَعَ كُلِّ ريح»; انسان هاى ضعيف الاراده اى كه جزء دسته سوم هستند از خود وزنى ندارند. بدين جهت قادر بر حفظ خود در برابر طوفان هاى اجتماعى نمى باشند، بلكه به همراه هر بادى از هر سويى به حركت درمى آيند، و حتّى نسيمى آن ها را از جا مى كند و به همراه خود مى برد!
ج) «لَمْ يَسْتَضيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ»; اين گروه از نور علم هاديان جامعه بهره اى نبرده اند، در ظلمت و تاريكى بسر مى برند. اين جمله در حقيقت علّت بدبختى و مشكلات اين گروه است. اين افراد چون از نور هدايت مربيّان دلسوز جامعه استفاده نكرده اند، انسان هاى ضعيف الاراده و بىوزنى شده اند و نه تنها خود در جامعه سرگردان و حيران هستند، بلكه مايه خطر و ضرر براى ساير مردم نيز محسوب مى گردند.
د) «وَ لَمْ يَلْجَئُوا اِلى رُكْن وَ ثيق»; اين جمله دليل ديگرى براى بىوزنى گروه سوم است، از آن جا كه اين گروه تكيه گاهى در جامعه ندارند، يعنى نه خود تكيه گاه هستند و نه به تكيه گاه محكم و مطمئنّى پناه برده اند، بدين جهت با كوچك ترين نسيمى حركت مى كنند و لحظه به لحظه تغيير جهت مى دهند و رنگ عوض مى كنند.
آفرين و هزاران آفرين و درود بى انتها بر گوينده اين سخنان پرارزش! حال بايد لحظه اى با خود خلوت كنيم و انگشت تفكّر بر پيشانى نهيم، تا ببينيم كه در كدام گروه هستيم. اگر در گروه اوّل يا دوم هستيم خدا را بر اين نعمت بزرگ شكر گوييم و اگر خداى ناكرده در زمره گروه سوم هستيم، هر چه زودتر به فكر اصلاح خويش برآييم، كه فردا دير است!.


 
1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 147.
موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



[شنبه 1394-12-29] [ 06:52:00 ق.ظ ]