هارون پسر عنتره از پدرش نقل مى كند:

در فصل سرما در محضر مولا على عليه السلام وارد شدم . قطيفه اى كهنه بر دوش داشت و از شدت سرما مى لرزيد. گفتم : يا اميرالمؤ منين ! خداوند براى شما و خانواده تان بيت المال مانند ديگر مسلمانان سهمى قرار داده كه مى توانيد به راحتى زندگى كنيد. چرا اين اندازه به خود سخت مى گيريد و اكنون از سرما مى لرزيد؟

فرمود: به خدا سوگند! از بيت المال شما حبه اى برنمى دارم و اين قطيفه اى كه مى بينيد همراه خود از مدينه آورده ام . غير از آن چيزى ندارم .(19)

19- بحار: ج 40، ص 344.

موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



[سه شنبه 1395-06-30] [ 11:23:00 ب.ظ ]