عمروبن حريث مى گويد:

خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم حضرت در منزل برادرش بود. گفتم : فدايت شوم آيا دينى كه پيروى آن هستم براى شما بيان نكنم ؟ (تا بدانم دينم درست است يا نه ؟)

فرمود: چرا، بيان كن !

گفتم : دين من بدين قرار است ؛

1. شهادت مى دهم به اين كه خدايى جز خداى يگانه و بى شريكى نيست .

2. و اين كه محمد بنده و فرستاده اوست .

3. روز قيامت در پيش است و شكى در وقوع آن نيست و خداوند مردگان را زنده خواهد كرد.

4. اقامه نماز و دادن زكات و گرفتن روزه ماه رمضان و حج خانه خدا واجب است .

5. امامت على عليه السلام پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و امامت حسن و حسين و زين العابدين و محمد باقر و امامت شما بعد از او و اين كه شما امامان من هستيد.

و بر همين روش زندگى كنم و بميرم و بر اين اساس خدا را پرستش ‍ كنم .

امام فرمود:

اى عمرو! به خدا سوگند دين من و دين پدرانم همين است .

پرهيزگار باش ! و زبانت را جز از سخن خير نگهدار! و نگو من به اراده خودم هدايت شده ام ، بلكه خداوند تو را هدايت كرده است . بنابراين خدا را در مقابل نعمتهايش كه به داده شكرگزار باش ! و از كسانى مباش وقتى كه حاضر است سرزنشش كنند و چون غايب شود پشت سرش غيبت نمايند و مردم را بر دوش خود سوار مكن ! و بر خويشتن مسلط مساز! (به اين كه كارهايى را كه از عهده تو بر نمى آيد، به آنها وعده بدهى .) زيرا اگر مردم را بر خود مسلط كنى ، بر دوشت سوار نمايى ، ممكن است استخوان شانه ات بشكند و درمانده شده از زندگى بيفتى . (63)

63- بحار: ج 69، ص 5.

موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



[سه شنبه 1395-06-30] [ 11:25:00 ب.ظ ]