انتشار متن عربى كتاب به نام «اصل الشيعة و اصولها» انعكاس فوق العاده اى در شرق و غرب ايجاد كرد وسيل نامه ها از دانشمندان و مستشرقين درباره اين اثر نفيس به سوى ناشر كتاب «سيّد عبدالرزاق حسنى» سرازير گرديد. گرچه همه اين نامه ها اكنون در دسترس ما نيست ولى قسمتى از اين نامه ها كه در مجله «اعتدال» انتشار يافته در دسترس ماست و ما آنها را براى اطّلاع خوانندگان عزيز از نوع قضاوت دانشمندان بزرگ درباره اين كتاب ذيلا از نظر مى گذرانيم:

1. دانشمند روسى «كراتشكوفسكى» از «لنينگراد» چنين نوشت:

«كتاب «اصل الشيعة و اصولها» از كتابهاى پر ارزش و معتبرى است كه هيچ دانشمندى از آن بى نياز نيست. من اين كتاب را در برابر كتاب «فجر الاسلام» كه سال گذشته به دست آوردم مى خوانم»!

2. دانشمند آلمانى «ژوزف شخت» از «كونيكوسوج» مى نويسد:

«چند روز قبل هنگامى كه از سفر بازگشتم كتاب «اصل الشيعة و اصولها» به دستم رسيد، من صميمانه از شما و از علاّمه كاشف الغطا تشكر مى كنم، من آن را بررسى كردم و معلومات قابل توجهى از آن كسب نمودم و به دانشجويان توصيه خواهم كرد كه از آن استفاده كنند، آيا كسى از دانشمند و صاحب علم سزاوارتر به تعليم افراد هست؟!».

3. دانشمند معروف ترك دكتر «هـ . ر يترفى» از «استانبول» چنين مى نويسد:

«كتاب «اصل الشيعة و اصولها» را كه براى من مرحمت فرموده بوديد مطالعه كردم، و آن را هديه گرانبهايى يافتم كه فوق العاده با ارزش است! من از علاّمه بزرگوار مؤلف كتاب در برابر اين خدمت بزرگ تشكر مى كنم، و به زودى به تمام مستشرقين اطلاع خواهم داد كه لازم است اين كتاب را تهيه كنند».

4. سالم كرنكوى استاد دانشگاه «برن» از «آلمان» مى نويسد:

«فوق العاده از همت عالى شما كه كتاب «اصل الشيعة و اصولها» را براى من فرستاديد متشكرم. من اين كتاب را با دقت تمام مطالعه كردم، آن را كتابى يافتم كه مى تواند تشنگانى را كه مى خواهند اطلاعات صحيحى از عقايد شيعه داشته باشند، كاملا سيراب كند.

من نيز در تأييد گفتار مؤلف دانشمند اين كتاب عقيده دارم كه در عين اختصار و فشرده بودن مى تواند اطلاعات فراوانى كه جز با چندين كتاب قطور حاصل نمى گردد درباره مذهب شيعه در اختيار انسان بگذارد.

و از اين گذشته آيا با ترقى و پيشرفت تمدن در زمان ما مى توان تمام گذشته را حفظ كرد؟ من تصور مى كنم اگر پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) نيز در عصر ما حيات داشت پاره اى از امورى را كه سابقاً حلال نبود، تجويز مى كرد!

مثلا ما مى بينيم مؤلف محترم كتاب شخصاً اجازه داده اند عكس ايشان برداشته شود با اينكه طبق عقيده قدما و روايات ائمه(عليهم السلام) اين كار ممنوع شناخته مى شد. ولى در هر حال اين از صلاحيت من بيرون است كه درباره اين مسأله و امثال آن بحث كنم، زيرا مؤلف دانشمند منظورش توضيح عقايد شيعه به همان صورتى كه در اوايل اسلام وجود داشته بوده است و به راستى كه از عهده اين كار برآمده، من به مستشرقين اين سرزمين ها توصيه خواهم كرد كه اين كتاب را تهيه كنند تا علوم خود را در اين زمينه به ميزان قابل ملاحظه اى افزايش دهند».

مجله «اعتدال» پس از نقل اين نامه اضافه مى كند: ما گفتار آقاى سالم كرنكوى و بحثى را كه درباره عكسبردارى از نظر قوانين اسلامى نموده اند به اطلاع علاّمه كاشف الغطا رسانيديم ايشان چنين فرمودند:

«تصويرى كه از نظر اسلام حرام است تنها مجسمه سازى است آن هم مجسمه موجودات ذى روح كه با دست ساخته مى شود، اما عكس گرفتن با وسايل معمولى يا غير آن مشمول دلايل شرعى تحريم تصوير نيست و آن دلايل ناظر به چنين حكمى نيست، بنابراين بر همان اباحه اصلى باقى است، ولى البتّه اسلام و قوانين آن ذاتاً آنچنان وسيع و دامنه دار هستند كه با هر نوع تمدن صحيحى سازگار و هماهنگ مى باشند، بدون اينكه گذشته و امروز آن تفاوتى پيدا كند».

5. دانشمند معروف احمد زكى پاشا شيخ العرب در نامه خود از «قاهره» به ناشر كتاب «اصل الشيعة و اصولها» سيّد عبدالرزاق حسنى چنين مى نويسد:

«فوق العاده از هديه اى كه براى من فرستاديد (كتابى كه علاّمه بزرگ كاشف الغطا تأليف فرموده است) متشكرم.

به راستى كه با اسلوب زيبا و جالبى، اين كتاب نوشته شده و مؤلف (كاشف الغطا) پرده ها را از روى حقايق كنار زده و مسايلى را كه تاكنون درباره شيعه، همان هايى كه تاكنون در مورد خود سخن نمى گفتند و مذهب خود را به ما معرفى نمى كردند، فاش نموده است.

ما بايد از خرافاتى كه استاد احمد امين بدون تحقيق و مراجعه، درباره شيعه انتشار داده ممنون باشيم! زيرا همانها سبب شد كه علاّمه كاشف الغطا قلم به دست بگيرد و حقايقى را درباره شيعه با متانت هر چه بيشتر به پيروى از منطق (ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ) بنويسد و منتشر سازد، بدون اينكه عواطف مذهبى ديگران را جريحه دار نمايد.

ولى ما معتقديم شما در اين سخن مبالغه كرده ايد كه مى گوييد بعضى از اهالى مصر و فلسطين و سوريه شيعه را گناهكار مى دانند. ما اين سخن جايز نمى شمريم و شيعه در ميان ما كاملا محترم مى باشد. شايد كسى كه اين سخن را به شما گفته مزاح و شوخى كرده و يا نظر سويى داشته است.

اما آنچه در كتابهاى بعضى (از دانشمندان اهل سنّت) درباره شيعه ديده مى شود و نسبتهاى ناروا و ضد و نقيض و گمراه كننده به آنها داده اند، در حقيقت عامل اصلى آن خود شيعه ها هستند كه در ابراز عقايد و معرفى مذهب خود تا كنون كوتاهى نموده اند!

ولى در هر حال بايد اين امور باطل را كه از نزاعهاى سياسى عثمانيها مايه گرفته، رها كرد; و بدبختانه هم مصر و هم ايران از قربانيهاى اين سياست شوم بوده اند. با اينكه مصر يك كشور سنى بود، ولى سياستهاى توسعه طلبانه و استعمارى عثمانيها و غير عثمانيها نه به حقايق اعتنا داشت و نه به عواطف مذهبى.

خلاصه اينكه من معتقدم انتشار اين كتاب بزرگترين فايده را در ايجاد وحدت عربى واسلامى كه عامل اساسى و مؤثر بقاى همه ماست دارد.

ما به اين استاد بزرگ كه اين مسئوليت مهم را به دوش گرفته آفرين مى گوييم. مسئوليتى كه انجام آن جز از امثال او و كسانى كه خدا آنها را براى مبارزه با كجرويها و اصلاح مفاسد و تجديد حيات و نشاط ديرين اين امّت انتخاب كرده، ساخته نيست. ما اميدواريم در سايه اين فعاليتها، ملت ما بتواند در پرتو آفتاب حقيقت دوش بدوش ملت هاى مترقى جهان پيش برود».(1)

6. دانشمند و نويسنده معروف امير البيان «شكيب ارسلان» مترجم و شارح كتاب «حاضر العالم الاسلامى» ضمن نامه خود از «ژنو» چنين مى نويسد:

«حضرت استاد دانشمند، مجتهد بزرگ و عالى مقام الشيخ محمد حسين آل كاشف الغطا اطال الله بقائه، نامه گرامى را زيارت كردم و بر نعمت سلامت وجود آن استاد بزرگوار خدا را شكر گفتم. كتابهايى كه اهدا فرموده بوديد، رسيد و پيش از همه به مطالعه كتاب «اصل الشيعة و اصولها» مبادرت جستم و بسيار از آن استفاده كردم.

به راستى تمام تأليفات شما سودمند و مفيد است، و براى مسلمانان در عصر ما جزء ضروريات محسوب مى شود، و از آنها مى توان دريافت كه شيعه و سنى، در چه چيزها تفاهم و در چه مسايلى اختلاف نظر دارند.

شما با كوششها و مجاهدتهاى خود فاصله ميان اين دو دسته را تا آنجا كه ممكن است كم مى كنيد، هنگام استدلال با اطلاعات كافى و دلايل روشن مطالب را مورد بحث قرار مى دهيد. من در آينده نزديكى نظرات خود را مشروحاً درباره اين كتاب و قسمتهايى از آن كه فوق العاده مرا تحت تأثير قرار داده، و نقاط مبهمى كه از نظر من نياز به توضيح است خدمت شما مى فرستم».

7. وزير مختار سابق امريكا در بغداد «لود بليو. هندرسن» كه يكى از مستشرقين و اهل مطالعه درباره كشورهاى شرقى محسوب مى گردد ضمن نامه خود به «شيخ عبدالغنى خضرى» كه از اساتيد مدرسه امام كاشف الغطا بود چنين نوشت:

«… پس از بازگشت از مسافرت اخير اطلاع يافتم كه يكى از مأمورين اداره ما اقدام به ترجمه رساله فشرده شما درباره شيعه كه از كتاب «اصل الشيعة و اصولها» اقتباس شده، نموده است. به عقيده من اين رساله بهترين مدرك قابل اطمينان درباره معتقدات و اصول مذهب شيعه است كه تاكنون كوششهاى فراوانى براى كسب اطلاعات بيشترى در پيرامون آن نموده ام.

من نسخه اى از متن عربى و ترجمه انگليسى آن را به واشنگتن مى فرستم، زيرا مايل هستم علماى دولت ما كه تحولات اين بخش از جهان را مطالعه و بررسى مى كنند ـ مانند خودم ـ معلومات بيشتر و كاملترى درباره معتقدات عالى شيعه پيدا كنم.

از جمله مسايلى كه ارزش رساله شما را آشكارتر مى سازد اينكه من تاكنون هر چه كوشش كردم نتوانسته ام نسخه اى از كتاب علاّمه كاشف الغطا را در بغداد بيابم…».

و در نامه ديگرى كه به مناسبت تشكر از ارسال كتاب «اصل الشيعة و اصولها» براى او نوشته است، اضافه مى كند:

من و دوستانم معتقديم كه بايد تمام اين كتاب به زبان انگليسى ترجمه شود تا همه مردمى كه به اين زبان آشنايى دارند ـ و از جمله هموطنان ما ـ از عقايد و مذهب شيعه به خوبى مطلع گردند.(2)

* * *

________________________________________

1 . احمد «زكى پاشا» در ذيل نامه خود انتفادهايى بر كتاب «اصل الشيعه و اصولها» گرفته و از مؤلف تقاضاى پاسخ نموده است آنچه از اين انتقادها قابل ذكر است فقط دو مورد مى باشد:

الف) در مورد مسأله «متعه» چنين مى نويسد: «… اما مسأله متعه و ازدواج موقت با آن همه بحث و استدلال متين و جالبى كه كرده ايد باز وسوسه هايى در ذهن من از نظر نظام شرعى و اجتماعى آن باقى است: مثلا با فرزندى كه از طريق معته به وجود مى آيد چه بايد كرد؟ با اينكه پدرش پس از پايان مدت عقد موقت سفر كرده و بعداً فرزند به دنيا آمده است، استاد كاشف الغطا در بيانات خود اين نقطه مبهم را روشن نساخته است».

ب) «شما مخالفان «متعه» را مخالف صريح قرآن مجيد معرفى مى كنيد، ولى خود شما در مسأله ارث معتقد هستيد كه زن در حالات خاصى ارث نمى برد (از جمله در مورد زنان متعه) آيا اين فتوا بر خلاف نص قرآن نيست؟ پس اگر «عمر» در مورد متعه آن طور فتوا داده است ائمه اهل بيت(عليهم السلام) نيز در مورد ارث چنين فتوا داشته اند…».

كاشف الغطا در پاسخ انتقاد مى نويسد: «پاسخ اين ايراد بسيار روشن است، زيرا اوّلا: عين اين ايراد در عقد دائمى نيز ممكن است پيش آيد به اين معنا كه كسى با زنى در غير وطن خود ازدواج دائمى مى كند و سپس او را طلاق داده و مسافرت مى نمايد، چنانچه فرزندى از آن زن به وجود آيد با اين فرزند چه بايد كرد؟ هر فكرى براى او مى كنيم در مورد فرزند متعه همان را انجام خواهيم داد.

ثانياً: شكى نيست كه فرزند مزبور ملحق به پدر است و او موظف مى باشد وى را تحت كفالت خود قرار داده و نفقه بدهد و در اين موضوع كوچكترين فرقى ميان فرزند عقد دائم و عقد موقت نيست».

اين بود پاسخ مرحوم كاشف الغطا از ايراد اوّل.

نگارنده نيز در پاورقى هاى بحث «متعه» كه در اواخر كتاب عنوان خواهد شد بحث لازم را درباره فرزندان ازدواج موقت نموده است و با توجه به آن هيچ گونه جاى گفتگويى براى ايراداتى نظير ايراد فوق باقى نمى ماند.عمده اين است كه برادران اهل سنّت بر اثر تبليغات مسموم اين و آن تصوير ديگرى از ازدواج موقت در ذهن دارند، و آن را چيزى شبيه به «خود فروشى» و «فحشا» خيال مى كنند كه تنها با خواندن صيغه عقد بدون هيچ قيد و شرط ديگرى انجام مى شود. در حالى كه اين فكر صد در صد اشتباه است و شرح آن را در پاورقى هاى بحث متعه مطالعه خواهيد فرمود.

و در پاسخ ايراد دوم چنين مى فرمايد: «اين مسأله ميان همه مسلمين مورد اتّفاق است كه اگر حديثى با آيات قرآن مجيد مخالف باشد از درجه اعتبار به كلى ساقط است و بايد آن را دور انداخت; روشن است كه منظور از مخالفت همان «تباين كلى» است، يعنى مضمون حديث درست نقطه مقابل مضمون آيه بوده باشد ولى اگر در قرآن مجيد يك حكم «عام» وارد شود و در حديث يك حكم «خاص» هيچ مانعى ندارد كه عموم آيه را به وسيله حديث خاص تخصيص بزنيم، اكثر علماى اسلام بلكه همه آنها ظاهراً در جواز تخصيص عمومات قرآن با احاديث خاصه اتّفاق نظر دارند.

نتيجه اينكه: مخالفت گفتار خليفه دوم با آيه متعه به صورت «تباين كلى» است و اين موضوع به هيچوجه جايز نمى باشد ولى مخالفت رواياتى كه ارث را در پاره اى از موارد منع كرده با آيات ارث مخالفت «عام و خاص» است و اين معنا كاملا جايز است».

2 . همان طور كه سابقاً هم اشاره شد كتاب «اصل الشيعة و اصولها» نه تنها به زبان انگليسى بلكه به زبانهاى هندى و پارسى نيز ترجمه شده است اميد است در آينده به زبانهاى ديگرى نيز ترجمه گردد.

موضوعات: آئين ما (اصل الشیعه و اصولها)  لینک ثابت



[جمعه 1395-01-27] [ 09:56:00 ب.ظ ]