فضل را به ابياتى به تازى سروده عالم جليل شيخ حبيب شعبان (متوفاى 1336 هجرى قمرى )از كتاب نفيس شعراء الغرى ، خاتمه مى دهيم :
وفات حضرت صديقه است و روز عزا
دلا بسوز كه شد تازه روز عاشورا
بود بزرگ مصيب اگر چه قتل حسين
بزرگتر نبود از شهادت زهرا
دريغ و درد كه نيلى ز ضرب سيلى شد
رخى كه بود درخشان چو آفتاب سما
ز تازيانه كين شد كبود بازويى
كه بود بازوى او دستيار دست خدا
چو گشت محسن صديقه سقط ازين ماتم
خروش خاست ز سكان عالم بالا
درى بسوخت ز دست ستم كه بود از قدر
بر آستانه او جبرئيل جبهت سا
رواست تا بايد چشم چرخ خون بارد
از آن ستم كه رسيد از خسان به آل عبا
چنان به خانه زهرا زدند آنش كين
كه زد زبانه او سر به دشت كرب و بلا
نسوختى عدو وار خانه على را در
يزيد را نبر اينگونه زهره ويارا
شكست پهلوى پاك بتول و دخت رسول
كه از شكستن او شد شكسته خاطر ما
نگذشت بسته گر آن روز بازوى حيدر
نبود در غل و زنجير بسته زين عبا
اگر عدو نزدى سيلى آن زمان به بتول
كجا طپانچه به زينب زدند قوم دغا
يقين كه آل عبا شافعان جرم ويند
طرب چو مرثيه خوانى كند بر آل عبا(288)
فصل سوم : امام اول ، سيماى حضرت وصى امام على بن ابى طالب (ع )
بخش اول : فضايل حضرت امير المؤمنين