جناب رسول الله صلى الله عليه وآله قرآن را به ماءدبه الله وصف فرمود، يعنى قرآن سفره الهى است ، اين سفره ، فقط براى انسان گسترده شد، حال ملاحظه بفرماييد كه قابليت انسان و سعه وجودى اين تا چه حد است ، كه مى تواند وعاء اين همه جوامع كلمات نوريه گردد.
اين قرآن سلم است و اين آيات درجات آن ، اقرا وارق .
عارف شبسترى با من دعوى دارد كه :
چه گويم من حديث عالم دل
ترا سر در نشيب و پاى در گل
جهان آن تو و تو مانده عاجز
ز تو محرومتر كس ديد هرگز
چو محبوسان به يك منزل نشسته
به دست عجز، پاى خويش بسته
ميان در بند چون مردان به مردى
درا در زمره اوفوا بعهدى
ترا از بهر اين كار آفريدند
اگر چه خلق بسيار آفريدند
پدر چون علم و مادر هست اعمال
بسان قره العين است احوال
آن نيكبختى كه در مسير تكامل انسانى ، اين منازل و مراحل قرآنى را پيموده است ، ولى و صاحب ولايت تكوينى است كه :
فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد
ديگران هم نكنند آنچه مسيحا مى كرد
بر ضيافتخانه فيض نوالش منع نيست !
در گشاده است و صلا در داده خوان انداخته
امام آن كه فرمود: انا معاشر الانبياء امرنا ان نكلم الناس على قدر عقولهم .
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: ما كلم رسول الله صلى الله عليه وآله العباد بكنه عقله قط .(374)
بديهى است كه حضرت وصى عليه السلام ، از اين نفى مستثنى است ، چه آن جناب نفس پيغمبر و از زيان رسول الله صلى الله عليه وآله مخاطب است ، به خطاب : انك تسمع ما اسمع وترى ما ارى الا انك لست بنبى .(375)
جز وصى عليه السلام ، چه كسى مى توانست كه اسرار معرف نبى خاتم را فهم كند، و آن قول ثقيلى را كه خداوند عالم فرمود: انا سنلقى عليك قولا ثقيلا.(376) حمل نمايد.
چون در روايات ، كلمات وسائط فيض الهى ، در حد فهم و عقل مردم به آنان القاء مى شد، لذا از روايات مرتبه درايت روات به دست مى آيد، كه هر يك در چه حدى از مقامات معنوى بوده اند .(377)