حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 305
  • دیروز: 5961
  • 7 روز قبل: 7597
  • 1 ماه قبل: 12221
  • کل بازدیدها: 2395284





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • ذاكري


  •   ارزش كار   ...

    على پسر ابى حمزه مى گويد:

    امام موسى بن جعفر را ديدم در زمين خود كار مى كرد، وجود مباركش را عرق فرا گرفته بود. گفتم :

    فدايت شوم ! كارگران كجا هستند؟

    امام فرمود:

    اى على ! كسانى با دست كار كرده اند كه از من و پدرم بهتر بودند.

    پرسيدم :

    آنها كيانند؟

    فرمود:

    رسول الله و اميرالمؤ منين عليه السلام و اجداد من همه با دست كار مى كردند، كار كردن روش پيامبران و فرستادگان خدا و بندگان صالح است .(70)

    70- بحار: ج 48، ص 115.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



    [سه شنبه 1395-06-30] [ 11:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عنايت امام كاظم عليه السلام به شيعيان   ...

    روزى هارون الرشيد مقدارى لباس از جمله جبّه زرباف سياه رنگى را - كه پادشاه روم به هارون فرستاده بود - به عنوان قدردانى به على بن يقطين ، هديه كرد.

    على بن يقطين تمام آن لباسها، همراه همان جبه و مبلغى پول و خمس اموال خود را كه معمولا به حضرت مى داد، به محضر امام كاظم فرستاد. امام عليه السلام پول و لباسها را قبول كرد اما جبه را به وسيله آورنده بازگرداند و نامه اى به على بن يقطين نوشت و در آن تاءكيد كرد جبه را نگهدار و آن را هرگز از دست مده ! چون به زودى به آن نيازمند خواهى شد.

    على بن يقطين علت برگرداندن جبه را نفهميد و به شك افتاد در عين حال آن را محفوظ نگه داشت .

    چند روز گذشت ، على به يكى از غلامان خدمتگزارش خشمناك شد و او را از كار بركنار كرد. غلام متوجه بود على بن يقطين هوادار امام كاظم است ، ضمنا از فرستادن هديه ها نيز باخبر بود لذا پيش هارون رفت و از او سخن چينى كرد، گفت :

    على بن يقطين موسى بن جعفر را امام مى داند و هر سال خمس اموال خود را به ايشان مى فرستد، به طورى كه جبه اى را كه خليفه براى احترام از وى داده بود همراه خمس اموال فرستاد.

    هارون الرشيد بسيار غضبناك شد گفت :

    بايد اين قضيه را كشف كنم اگر صحت داشته باشد على را خواهم كشت . همان لحظه دستور داد على را بياوريد همين كه آمد، گفت :

    جبه اى را كه به تو دادم چه كردى ؟

    گفت : نزد من است آن را عطر زده ، در جعبه اى در بسته محفوظ نگه مى دارم ، هر صبح و شام در جعبه باز كرده به عنوان تبرك آن را مى بوسم و دوباره به جايش مى گذارم .

    هارون گفت : هم اكنون آن را بياور!

    على گفت : هم اكنون حاضرش مى كنم ، به يكى از غلامان خود گفت :

    برو كليد فلان اتاق را از كنيز كليددار بگير اتاق را كه باز كردى فلان صندوق را بگشا! جعبه اى را كه رويش مهر زده ام بياور! طولى نكشيد غلام جعبه مهر شده را آورد و در مقابل هارون گذاشت . دستور داد جعبه را باز كردند.

    هنگامى كه هارون جبه را با آن كيفيت ديد كه عطرآگين است خشمش فرو نشست ، به على بن يقطين گفت :

    جبه را به جايش بازگردان و به سلامت برو! هرگز حرف سخن چينان را درباره تو نخواهم پذيرفت و نيز دستور داد به على جايزه بدهند.

    سپس امر كرد به سخن چين هزار تازيانه بزنند در حدود پانصد تازيانه زده بودند كه از دنيا رفت .(69)

    69- بحار: ج 48، ص 137.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام كاظم عليه السلام عابدترين انسان   ...

    حضرت موسى بن جعفر عابدترين ، دانشمندترين ، سخاوتمندترين و گرامى ترين انسان در زمان خود بشمار مى رفت . امام عليه السلام نمازهاى مستحبى شبانه را هميشه مى خواند و آن را به نماز صبح وصل مى كرد سپس ‍ تا طلوع آفتاب مشغول تعقيبات مى شد آنگاه پيشانى بسجده مى گذاشت ، تا هنگام ظهر سر از سجده برنمى داشت (66) همواره چنين دعا مى نمود: ((اللهم انى اساءلك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب )) (67) و اين دعا را تكرار مى كرد.

    يكى از دعايش اين بود: ((عظم الذنب من عبدك فليحسن العفور من عندك )) گناه از بنده ات بزرگ شد پس عفوت نيكو است .

    چنان از ترس خدا مى گريست كه محاسنش از اشك ديدگان تر مى شد. از همه مردم بيشتر به خانواده و خويشانش رسيدگى مى كرد. شبها با زنبيلهايى كه محتوى طلا، نقره ، آرد و خرما بود، به سراغ فقراى مدينه مى رفت و به ايشان مى داد در عين حال نمى فهميدند چه كسى به آنها كمك مى كند.(68)

    66- ظاهرا امام عليه السلام اين سجده ها را در زندان انجام مى داده است .

    67- خدايا! از تو هنگام مرگ ، راحتى و در وقت حساب ، گذشت را خواهانم .

    68- بحار: ج 48، ص 101.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بوى بهشت   ...

    يكى از خدمت گزاران امام صادق عليه السلام به نام سالمه مى گويد:

    حضرت وقت احتضار (از شدت اثر سمى كه به او داده بودند) بى هوش ‍ بود، هنگامى كه به هوش آمد، فرمود:

    به حسن افطس هفتاد دينار بدهيد و به فلانى اين مقدار و به ديگرى فلان مقدار.

    عرض كردم : به كسى اين همه پول مى دهيد كه شمشير كشيد و قصد كشتن شما را داشت ؟

    در پاسخ فرمود: آيا مايل نيستى من از كسانى باشم كه خداوند درباره آنها مى فرمايد:

    ((والذين يصلون ما امر الله به ان يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب )) (64) آرى ! اى سالمه ! خداوند بهشت را آفريد و بويش را خوب و مطبوع قرار داد و بوى دل انگيز بهشت از مسافت دو هزار سال به مشام مى رسد و همين بوى خوش به مشام دو دسته نمى رسد: عاق پدر و مادر و قاطع صله ارحام . (65)

    64- آنان كه پيوندهايى كه خداوند به آن امر كرده است برقرار مى كنند و از پروردگارشان مى ترسند و از بدى حساب (روز قيامت ) بيم دارند. رعد: آيه 21.

    65- بحار: ج 74، ص 96.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عقايد مورد قبول   ...

    عمروبن حريث مى گويد:

    خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم حضرت در منزل برادرش بود. گفتم : فدايت شوم آيا دينى كه پيروى آن هستم براى شما بيان نكنم ؟ (تا بدانم دينم درست است يا نه ؟)

    فرمود: چرا، بيان كن !

    گفتم : دين من بدين قرار است ؛

    1. شهادت مى دهم به اين كه خدايى جز خداى يگانه و بى شريكى نيست .

    2. و اين كه محمد بنده و فرستاده اوست .

    3. روز قيامت در پيش است و شكى در وقوع آن نيست و خداوند مردگان را زنده خواهد كرد.

    4. اقامه نماز و دادن زكات و گرفتن روزه ماه رمضان و حج خانه خدا واجب است .

    5. امامت على عليه السلام پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و امامت حسن و حسين و زين العابدين و محمد باقر و امامت شما بعد از او و اين كه شما امامان من هستيد.

    و بر همين روش زندگى كنم و بميرم و بر اين اساس خدا را پرستش ‍ كنم .

    امام فرمود:

    اى عمرو! به خدا سوگند دين من و دين پدرانم همين است .

    پرهيزگار باش ! و زبانت را جز از سخن خير نگهدار! و نگو من به اراده خودم هدايت شده ام ، بلكه خداوند تو را هدايت كرده است . بنابراين خدا را در مقابل نعمتهايش كه به داده شكرگزار باش ! و از كسانى مباش وقتى كه حاضر است سرزنشش كنند و چون غايب شود پشت سرش غيبت نمايند و مردم را بر دوش خود سوار مكن ! و بر خويشتن مسلط مساز! (به اين كه كارهايى را كه از عهده تو بر نمى آيد، به آنها وعده بدهى .) زيرا اگر مردم را بر خود مسلط كنى ، بر دوشت سوار نمايى ، ممكن است استخوان شانه ات بشكند و درمانده شده از زندگى بيفتى . (63)

    63- بحار: ج 69، ص 5.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      موعظه كنايه آميز   ...

    شقرانى آزاد كرده پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله مى گويد:

    منصور دوانيقى بيت المال را تقسيم مى كرد، من هم رفتم ولى كسى را نداشتم كه برايم واسطه شود تا سهمم را از بيت المال بگيرم . همچنان در خانه منصور متحير ايستاده بودم ناگاه چشمم به امام صادق افتاد، جلو رفته عرض كردم :

    فدايت شوم ! من غلام شما، شقرانى هستم . امام به من محبت نمود، آنگاه حاجت خود را گفتم .

    امام رفت ، طولى نكشيد سهمى برايم گرفت ، همراه خود آورد و به من داد.

    سپس با لحن ملايم فرمود:

    شقرانى ! كار خوب از هر كس خوب است - اما چون تو را به ما نسبت مى دهند و وابسته به خاندان پيغمبر مى دانند - لذا از تو خوب تر و زيباتر است .

    و كار زشت از همه مردم زشت است - ولى از تو به خاطر همين نسبت زشت تر و قبيح تر است .

    امام صادق با سخنان كنايه آميز او را موعظه كرد و رفت .

    شقرانى فهميد كه امام از شرابخوارى او آگاه است در عين حال در حق وى محبت نمود. از اين رو سخت ناراحت شد و خويشتن را سرزنش ‍ كرد.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      گهواره آرام بخش   ...

    ابراهيم پسر مهزم مى گويد:

    در خدمت امام صادق عليه السلام بودم ، شب به خانه ام كه در مدينه بود برگشتم ، بين من و مادرم بگو و مگو شد و من به مادرم درشتى كردم فرداى آن شب پس از نماز صبح ، به خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم ، پيش ‍ از آن كه سخنى بگويم به من فرمود:

    اى پسر مهزم ! با مادرت چه كار داشتى كه شب گذشته با او به درشتى سخن گفتى ؟ آيا نمى دانى رحم او منزل سكونت تو و دامنش گهواره آرام بخش تو بود و پستانش ظرفى بود كه از آن شير مى خوردى ؟ (62)

    62- بحار: ج 74، ص 76.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شرايط قبولى دعا و انفاق   ...

    شخصى محضر امام صادق رسيد عرض كرد:

    دو آيه در قرآن است من هر چه دقت مى كنم محتواى آن را نمى فهمم .

    امام پرسيد: كدام آيه ؟

    او در جواب گفت :

    آيه اول اين است كه خداوند مى فرمايد:

    ((ادعونى استجب لكم )): مرا بخوانيد تا دعاى شما را مستجاب كنم .

    من خدا را مى خوانم ، اما دعايم مستجاب نمى شود!

    حضرت فرمود:

    آيا گمان مى كنى خداوند خلاف وعده كرده ؟

    گفت : نه .

    فرمود: پس علت چيست ؟

    گفت : نمى دانم .

    فرمود:

    اكنون من آگاهت مى كنم ، هر كس خدا را بندگى كند، به دستورات او عمل نمايد، آنگاه دعا كند و شرايط دعا را رعايت كند، خداوند دعاى او را اجابت خواهد كرد.

    پرسيد: شرايط دعا چيست ؟

    امام فرمود:

    نخست حمد خدا را بجاى مى آورى و نعمت هاى او را يادآور مى شوى و بعد شكر مى كنى ، سپس درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرستى ، آنگاه گناهانت را به خاطر مى آورى و اقرار مى كنى ، از آنها به خدا پناه مى برى و توبه مى نمايى ، اين است شرايط قبولى دعا.

    پس از آن فرمود:

    آيه ديگر كدام است ؟

    عرض كرد:

    اين آيه كه مى فرمايد:

    ((ما انفقتم من شى ء فهو يخلفه و هو خير الرازقين )): (61)

    من در راه خدا انفاق مى كنم ولى چيزى جاى آن را پر نمى كند!

    حضرت پرسيد:

    آيا فكر مى كنى خدا از وعده خود تخلف كرده ؟

    در جواب گفت : نه .

    امام فرمود:

    پس علت چيست ؟

    گفت : نمى دانم .

    امام فرمود:

    اگر كسى از شما مال حلالى به دست آورد و در راه حلال انفاق كند هيچ درهمى را انفاق نمى كند مگر اين كه خداوند عوضش را به او مى دهد.

    61- هر چه را انفاق كنيد خداوند عوضش را مى دهد او بهترين روزى رسان است .

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شكايت از مشكلات   ...

    مفضل مى گويد:

    محضر امام صادق عليه السلام رسيدم و از مشكلات زندگى شكايت كردم . امام عليه السلام به كنيز دستور داد كيسه اى كه چهارصد درهم در آن بود، به من داد و فرمود:

    با اين پول زندگيت را سامان بده .

    عرض كردم :

    فدايت شوم ! منظورم از شرح حال اين بود كه در حق من دعا كنى !

    امام صادق عليه السلام فرمود:

    بسيار خوب دعا هم مى كنم .

    و در آخر فرمود:

    مفضل ! از بازگو كردن شرح حال خود براى مردم پرهيز كن ! (60)

    اگر چنين نكنى نزد مردم ذليل و خوار مى شوى . بنابراين براى دورى از ذلت ، درد دلت را هرگز به كسى نگو!

    60- بحار: ج 47، ص 34

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نجات از مرگ ناگهانى   ...

    روزى منصور دوانيقى - خليفه عباسى كسى را به سراغ امام صادق عليه السلام فرستاد. هنگامى كه حضرت نزد وى آمد، او را در كنار خود نشانيد.

    سپس چند بار صدا زد محمد را (57) پيش من بياوريد! مهدى را نزد من بياوريد! و مرتب تكرار مى كرد.

    به منصور گفتند:

    هم اكنون مى آيد، وقتى كه مهدى آمد منصور رو به امام كرده ، گفت :

    آن حديثى را كه درباره صله رحم نقل كردى دوباره بگو تا فرزندم مهدى نيز بشنود.

    امام فرمود:

    آرى ! پدرم از پدرش از جدش از اميرالمؤ منين عليه السلام از رسول خدا روايت كرد كه آن حضرت فرمود:

    مردى كه از عمرش سه سال مانده اگر صله رحم كند خداوند سى سال مانده قطع رحم كند، خداوند به خاطر قطع رحم عمر سى ساله او را سه ساله مى كند.

    سپس اين آيه را خواند: يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب (58)

    منصور: اين حديث نيكو است ولى منظورم اين حديث نيست .

    امام : آرى ! پدرم از پدرش از جدش از اميرالمؤ منين عليه السلام از رسول خدا(ص ) نقل كرد كه فرمود:

    صله رحم خانه ها را آباد مى كند و عمرها را فزونى مى بخشد، اگر چه بجاى آورندگان مردمان خوبى نباشند.

    منصور: اين هم حديثى است ، لكن منظورم اين حديث نيز نيست .

    امام : صله رحم حساب - روز قيامت - را آسان مى كند و از مرگ بد، ناگهانى حفظ مى نمايد.

    منصور: آرى ! منظورم همين حديث بود. (59)

    هدف منصور اين بود كه مى خواست اين حديث را فرزندش بشنود و نسبت به صله ارحام مواظب رفتار خود گردد.

    57- محمد پسر منصور و لقبش مهدى بود.

    58- خداوند هر چرا بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات مى كند و ام كتاب نزد اواست (29 سوره رعد)

    59- بحار: ج 47، ص 163 و ج ، 74 ص 93.

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.