حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 906
  • دیروز: 1308
  • 7 روز قبل: 4049
  • 1 ماه قبل: 20154
  • کل بازدیدها: 2406036





  • رتبه







    کاربران آنلاین



      مکارم اخلاق امام مجتبی   ...

    سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله که مظهر فضایل و کمالات و مصداق: «و لقد کرمنا بنی آدم… و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا» [128] بود، برتری آشکار بر همه‌ی مردم عصر خود داشت. عصمت، اعجاز، علم، خصوصیات وراثتی و… او را همانند جد و پدر گرامی‌اش منحصر به فرد نموده بود؛ فضایل و برتری‌های دیگرش همچون زهد، تقوا، عبادت، بندگی، وقار، تواضع و فروتنی، شیرینی کلام و سخن، صبر و تحمل، مقاوت و پارسایی، عفو و بخشندگی، آدب و اخلاق، زیبایی صورت و سیرت و… او را حسن اشتقاق یافته از محسنیت پروردگار نمود و بدان جهت خدایش وی را حسن نامید.

    فنایش در حق سبب شد که از مدینه منوره 20 یا 25 سفر، پیاده به زیارت خانه‌ی معشوق، مسجدالحرام بشتابد و حج به جا آورد. آن گاه که اعتراض می‌کردند، چرا این همه زحمت، مشقت و رنج را تحمل می‌کنی؟ می‌فرمود: «انی لأستحیی من ربی أن ألقاه و لم أمش الی بیته [129]؛ از پروردگارم خجالت می‌کشم که او را زیارت کنم و با پای پیاده به سوی خانه‌اش نرفته باشم.»

    به هنگام نماز چهره‌ی ملکوتی‌اش زرد می‌شد و بر خود می‌لرزید، چرا که خود را در برابر حق می‌دید و وقتی سبب را پرسیدند می‌فرمود:

    «حق علی کل من وقف بین یدی رب العرش أن یصفر لونه و ترتعد مفاصله [130]؛ هر آن کس که در مقابل پروردگار عرش می‌ایستد و عظمت او را درک می‌کند، سزاوار است رنگ صورتش زرد شود و لرزه و ناآرامی بر زانوها و مفاصلش افتد.»

    زهد و بی‌اعتنایی‌اش به مال دنیا باعث شد که سه مرتبه همه‌ی اموالش را در راه خدا میان فقرا و مستمندان تقسیم کند و چیزی از آن را برای خود باقی نگذارد، در صورتی که بیش‌ترین أموال موقوفه و صدقات اهل بیت علیهم‌السلام را در اختیار داشت، او در داشتن خصلت‌های انسانی و الهی، صابران و مجاهدان و همچنین زاهدان و عابدان را أسوه و امام بود.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره‌اش فرمود: «اما الحسن علیه‌السلام فانه ابنی و ولدی و منی و قرة عینی و ضیاء قلبی و ثمرة فؤادی، و هو سید شباب أهل الجنة و حجة الله علی الأمة، أمره أمری و قوله قولی و من عصاه فانه لیس منی؛ امام حسن علیه‌السلام فرزند من و متعلق به من است، او نور چشم، روشنی قلب، میوه‌ی دل و سرور جوانان اهل بهشت است؛ حجت خدا و امام بر امت است؛ فرمانش فرمان من و گفتارش گفتار من است؛ هر کس با او مخالفت کند از من نخواهد بود.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



    [یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      روشن بودن وضع همه‌ی موجودات بر امام   ...

    روزی دو نفر خدمت امام مجتبی علیه‌السلام رسیدند که حضرت به یکی از آن دو فرمود: دیروز درباره‌ی فلان موضوع چنین مطالبی را گفتی؟ او با تعجب به همراهش گفت: گویا آنچه را گذشته است می‌داند!»

    فقال الامام علیه‌السلام: «انا لنعلم ما یجری فی اللیل و النهار - ثم قال: ان الله - تبارک و تعالی - علم رسول الله صلی الله علیه و آله الحلال و الحرام و التنزیل و التأویل، فعلم رسول الله علیا علمه کله و علمنیه أمیرالمؤمنین کله [127]؛

    امام مجتبی علیه‌السلام فرمود: ما می‌دانیم هر آنچه را که در شب و روز اتفاق می‌افتد. سپس فرمود: خداوند بزرگ آموزش داد به رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام احکام حلال و

    حرام را و نیز آموزش داد، قرآن و آنچه را فرو فرستاده و هر چیزی را که نیاز به توضیح و تبیین دارد. آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله هر آنچه را آموخته بود، به وصی خود علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام آموخت و سپس أمیرالمؤمنین علیه‌السلام تعلیم داد به ما همه‌ی آنچه را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله آموخته بود.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آگاهی از اسرار دیگران   ...

    امیرمؤمنان علیه‌السلام روزی در «رحبه» به سر می‌برد که مردی به حضورش آمد و اظهار ارادت کرد و گفت: من از رعایا و ارادتمندان کشور اسلامی شما هستم. حضرت فرمود: تو از رعیت و جمعیت ما نیستی، همانا برای پادشاه کشور روم سؤال‌هایی پیش آمده که پیکش را نزد معاویه در شام فرستاده است و الان آن جاست، لیکن او در جواب عاجز ماند و تو را برای حل مشکلات خود نزد ما فرستاده است. آن مرد اظهار داشت: سخن شما درست است، اما من به صورت نهانی و مخفی بدین جا آمده‌ام و غیر از خداوند، کسی از حرکت من خبر ندارد.

    امیرمؤمنان علیه‌السلام فرمود: پرسش‌هایت را با یکی از دو فرزندم (حسن

    و یا حسین) در میان بگذار.

    گفت: از فرزندت حسن می‌پرسم.

    امام مجتبی علیه‌السلام رو به او کرد و فرمود: آمده‌ای که چنین سؤال‌هایی را مطرح کنی: «کم بین الحق و الباطل؟ و کم بین السماء و الأرض؟ و کم بین المشرق و المغرب؟ و ما قوس قزح؟ و ما العین التی تأوی الیها أرواح المشرکین؟ و ما العین التی تاوی الیها أرواح المؤمنین؟ و ما المؤنت؟ و ما عشرة أشیاء بعضها أشد من بعض؟»

    «فاصله‌ی بین حق و باطل چه مقدار است؟ چقدر فاصله است بین آسمان و زمین؟ میان مشرق و مغرب چه اندازه فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جا جمعند؟ ارواح مؤمنان در کجا جمع می‌شوند؟ خنثی کیست؟ کدام ده چیز است که هریک سخت‌تر از دیگری است؟»

    عرض کرد: یابن رسول الله درست است، پرسش‌های من همین‌هاست که فرمودید:

    امام علیه‌السلام یک به یک را چنین توضیح داد:

    ج 1: بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه را به چشم دیدی حق است و هر چه را با گوش شنیدی، آن را در آغاز باطل بدان.

    ج 2: فاصله‌ی بین آسمان و زمین، به اندازه‌ی درخواست یک ستمدیده و یک لحظه چشم به هم زدن است و هر کس غیر این گوید دروغ است.

    ج 3: فاصله‌ی بین مشرق و مغرب به اندازه‌ی حرکت یک روز خورشید است، صبحگاهان از مشرق طلوع می‌کند و شامگاهان غروب.

    ج 4: در مورد قوس و قزح [124] فرمود: وای بر تو! قوس را به قزح نسبت مده،

    زیرا قزح شیطان است و رنگین کمان، قوس خداست، زیرا بعد از بارش باران رحمت، علامت و نشانه‌ی حاصل‌خیزی و برکت است و امانی است برای مردم از هلاکت و نابودی. [125].

    ج 5: ارواح کفار و مشرکان در جایگاهی به نام «برهوت» جمع می‌شوند.

    ج 6: ارواح مؤمنان در جایگاه وسیعی به نام «سلمی» پناه می‌گیرند.

    ج 7: خنثی کسی است که جنسیت مردانگی و زنانگی وی مشخص نیست؛ او باید صبر کند تا بزرگ شود، چنانچه مرد است محتلم می‌شود و اگر زن است، حیض خواهد شد و سینه‌هایش بیرون می‌زند و ظاهر می‌گردد و چنانچه روشن نشد، با چگونگی ادرار کردنش مشخص می‌شود: اگر جهش داشت (بر دیوار رسید) مرد است و اگر همانند شتر بر زمین ریخت و به پاهایش ترشح کرد زن است.

    ج 8: اما ده موجود محکم و سخت که هرکدام از دیگری مقاومتش بیش‌تر است:

    «سنگ را خداوند محکم آفریده، لیکن محکم‌تر از آن آهن است که سنگ را قطعه قطعه می‌کند و مقاوم‌تر از آهن آتش است که آهن را ذوب می‌نماید و سخت‌تر از آتش آب است که آن را خاموش می‌نماید و سخت‌تر از آب ابرهای بارانزا است که آن را از منطقه‌ای به منطقه‌ی دیگر حمل می‌کند و سخت‌تر از ابرها بادها هستند که آن‌ها را انتقال می‌دهند و محکم‌تر از آن‌ها فرشتگانی هستند که آنان را جابجا می‌نمایند (و فرمان جابه‌جایی می‌دهند) و سخت‌تر از آن فرشتگان، عزرائیل (ملک الموت) است که آن‌ها را می‌میراند و بالاتر از عزرائیل مرگ است که او را نیز می‌میراند و از همه‌ی این‌ها محکم‌تر و بالاتر فرمان خداوند - عز و جل -

    است که مرگ را نیز می‌میراند و خود باقی می‌ماند.» مرد شامی رو به امام مجتبی علیه‌السلام کرد، گفت:

    «گواهی می‌دهم که تو فرزند رسول خدایی و همانا علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام سزاوارتر است برای خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله از معاویه.»

    او آن گاه به شام بازگشت و مطالب را برای معاویه نقل کرد.

    معاویه جواب پرسش‌ها را برای پادشاه روم ارسال داشت تا وجوهی دریافت کند، لیکن او در جواب معاویه نوشت:

    «سوگند به عیسی مسیح که این پاسخ برخاسته از خاندان نبوت و رسالت است و ربطی به تو ندارد و من از این بابت وجهی به تو پرداخت نخواهم کرد.» [126].

    مانند این مطالب و روایات که هر یک نشانگر برتری علمی امام مجتبی علیه‌السلام نسبت به دیگران است فراوان وجود دارد که ما به همین مقدار بسنده می‌کنیم.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سخنرانی امام حسن در کودکی   ...

    امیرمؤمنان علیه‌السلام سعی داشت فرزندش حسن را آن چنان که هست معرفی کند،

    گر چه خردسال است، اما عالم و داناست به طوری که دانشش بر دیگران برتری دارد؛ از این جهت، روزی در مسجدالحرام رو به فرزندش نمود و فرمود:

    «قم فاصعد المنبر فتکلم بکلام لایجهلک قریش من بعدی فیقولون ان الحسن لایحسن شیئا…؛ بر فراز منبر برو و سخن بگو تا قریش بعد از من تو را متهم به جهل و نادانی نکنند و بگویند: حسن فرزند علی زیبایی و شکوه علم و دانش را ندارد.» فرزند پیامبر از منبر بالا رفت و خدای را سپاس شایان گفت و درود و رحمت کوتاهی بر جد و آلش فرستاد و سپس فرمود:

    «ای مردم! از جدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: و من شهر علم و دانشم و علی دروازه‌ی آن است…»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      علم   ...

    دانش و آگاهی امام مجتبی علیه‌السلام از صفات بارز و روشنی بود که هر انسان

    منصف و تشنه‌ی علم را جذب می‌نمود. او از مصادیق روشن «و علم آدم الأسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکة…» [118] بود. او آگاه‌ترین و عالم‌ترین فرد زمان خود پس از أمیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام بود. در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدرش پاسخ‌گویی معضلات علمی و فرهنگی جامعه را به عهده داشت.

    پیامبر و علی - صلوات الله علیهما - همواره می‌کوشیدند، این مطلب برای آیندگان روشن شود که حسن و برادرش حسین امام و رهبر بعد از آنان می‌باشند، به ویژه امام مجتبی علیه‌السلام که بعد از 23 سال در حساس‌ترین دوران، ناخدایی کشتی امامت را به عهده می‌گیرد. از این رو - همان گونه که پیش از این اشاره شد - از دوران کودکی همراه پیامبر در مسجد حضور داشت و از زبان جدش وحی را می‌شنید و آن‌گاه که به خانه بازمی‌گشت، آیات را برای مادرش فاطمه علیهاالسلام تلاوت می‌کرد. در روایت آمده است که:

    روزی علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام زودتر به خانه آمد و از دید فرزندش حسن بن علی علیه‌السلام مخفی گردید تا آیات جدید را که بر پیامبر نازل شده بار دیگر از فرزندش بشنود و چگونگی تلاوت وی را از نزدیک ببیند. حسن علیه‌السلام وارد خانه شد و مادرش از وی خواست تا آیات قرآن را بخواند. اما زبان حسن به لکنت افتاد و از خواندن سریع بازماند. وقتی مادرش او را چنین دید پرسید:

    «یا بنی، لمذا أرتج علیک؛ فرزندم! چرا در گفتارت لرزه و اضطراب می‌بینم؟» امام حسن گفت: «لاتعجبین یا أماه فان کبیرا یسمعنی فاستماعه قد أوقفنی» و نیز در روایت دیگر آمده است: «یا أماه قل بیانی و کل لسانی لعل سیدا یرعانی.» مادرم! گویا شخصیت بزرگی در خانه است که شکوه و جلالش مرا از سخن گفتن باز می‌دارد.

    در این هنگام بود که علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام از محل خفا خارج شد و

    فرزندش حسن را بوسید.

    امام حسن علیه‌السلام در سن چهار سالگی آیات قرآن و دعاهایی را که از جدش پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده بود، برای دیگران می‌خواند.

    حذیفة بن یمان گوید: زیبا و شگفت‌انگیز آن که روزی صحابه در نزدیکی کوه حرا گرد پیامبر جمع شده بودند که حسن در خردسالی با وقار خاصی به جمع آنان پیوست. پیامبر صلی الله علیه و آله نگاهی طولانی به فرزندش کرد، به طوری که چشمش را از او برنمی‌داشت، آن گاه فرمود:

    «أما انه سیکون بعدی هادیا مهدیا، هذا هدیة من رب العالمین لی، ینبی‌ء عنی و یعرف الناس آثاری، و یحی سنتی و یتولی أموری فی فعله، ینظر الله الیه فیرحمه رحم الله من عرف له ذلک و برنی فیه و اکرمنی فیه؛

    آگاه باشید که همانا او (حسن) بعد از من راهنما و هدایت‌گر شما خواهد بود. او تحفه‌ای است از خداوند جهان بر من، از من خبر خواهد داد و مردم را با آثار باقی مانده از من آشنا خواهد کرد، سنت و راه مرا زنده خواهد کرد و افعال و کردارش نشانگر کارهای من است. خداوند عنایت و رحمتش را بر او فرومی‌فرستد. رحمت و رضوان خداوند بر کسی که حق او را بشناسد و به خاطر من به او نیکی کند و به او احترام نماید.»

    سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله که به این جا رسید، ناگاه دیدند مرد عربی، خشمگین و چماق به دست وارد شد و فریاد برآورد:

    کدام یک از شما محمدید؟ یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله با ناراحتی جلو رفته، و گفتند: چه می‌خواهی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آرام بگیرید.

    مرد عرب خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: تو را دشمن داشتم، الآن دشمنی من بیش‌تر شد؛ تو ادعای رسالت و پیامبری کرده‌ای، دلیل و برهانت بر

    این ادعا چیست؟

    حضرت فرمود: چنانچه بخواهی، برهان و دلیل را فرزندم و پاره‌ی تنم حسن ارائه خواهد کرد. آن مرد که گمان کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله او را مسخره می‌کند، گفت: خود از عهده‌ی پاسخ‌گویی برنمی‌آید بچه‌ی خردسالی را می‌فرستد.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «انک ستجده عالما بما ترید؛ به زودی فرزندم حسن را آگاه به خواسته‌های خویش خواهی یافت.»

    امام مجتبی علیه‌السلام جلو آمد و این اشعار را قرائت کرد:

    ما غبیا سألت و ابن غبیی

    بل فقیها اذن و أنت الجهول

    فان تک قد جهلت فان عندی

    شفاء الجهل ما سأل السئول

    و بحرا لا تقسمه الدوالی

    تراثا کان أورثه الرسول

    «ای مرد عرب! پرسش نمی‌کنی تو از سفیه و نادان و یا فرزند سفیهی، بلکه تو در برابر انسان آگاه و فقیهی واقع شده‌ای و این تو هستی که نادانی و جهل بر افکارت مستولی شده؛ پس حال که گرفتار جهل شده‌ای و دوای مریضی‌ات در نزد من است، آنچه را نیازمندی سؤال کن؛ همانا دریای بی‌کران فضایل و علوم ما که یادگار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است، هرگز با برداشتن و گرفتن با سطل‌ها تقسیم و جدا جدا نخواهد شد.»

    سپس فرمود: ای مرد صبر کن! زبان درازی کردی، از حقت تجاوز نمودی و خودت را گول زدی، اما به زودی ایمان خواهی آورد. آن مرد خنده‌ای بر لب نشاند. آن گاه امام علیه‌السلام چگونگی آمدن به مکه مکرمة و اهداف پنهان و زشت [120] وی را توضیح داد و بعد فرمود:

    «تو در شب روشن از منزل خارج شدی، اما باد و طوفان همه جا را تاریک کرده بود؛ ابرها در آسمان متراکم شده بودند؛ تو در اضطراب و حیرت به سر می‌بردی؛ قدرت جلو رفتن و بازگشت را نداشتی؛ ستارگان دیده نمی‌شدند و از طریق آن‌ها راه پیدا نمی‌کردی؛ باد و طوفان تو را غافلگیر کرد؛ خار و خاشاک تو را آزار داد؛ الان که در پیش ما هستی چشم‌هایت خسته و رمقی برایت باقی نمانده است.»

    چون سخنان امام مجتبی علیه‌السلام بدان جا رسید، آن مرد با تعجب گفت:

    «ای پسر! این مطالب را از کجا می‌دانی؟ تو اسرار دل مرا برملا کردی، گویی همراه من بوده‌ای، چگونه است که هیچ مطلب پنهانی از من پیش تو وجود ندارد؟! تو غیب می‌دانی، آن گاه پرسید: اسلام را چگونه پذیرا شوم؟»

    امام مجتبی علیه‌السلام در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله و دیگر یاران آن حضرت، همچون علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام و حذیفه بن یمان و أنس و جمعی از مهاجر و انصار، اسلام را بدان مردم تعلیم نمود و فرمود:

    «الله اکبر، أشهد ان لا اله الا الله، وحده لا شریک له و أن محمدا عبده و رسوله.»

    آن مرد سرانجام اسلام آورد و رسول خدا صلی الله علیه و آله آیاتی از قرآن را به وی تعلیم داد. او رفت و بعد از چند روز با افراد بسیاری از قبیله‌اش خدمت رسول الله صلی الله علیه و آله آمد و همگی مسلمان شدند. بعد از این داستان هر گاه آنان به حسن بن علی علیه‌السلام نگاه می‌کردند، می‌گفتند:

    «او (حسن) هدیه‌ای به ما عنایت کرد که هرگز احدی آن را به ما نداده است.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تغییر جنسیت با نفرین امام   ...

    محمد فتال نیشابوری با سلسله سندش از عیسی بن حسن و او از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمود: بعضی از یاران امام مجتبی علیه‌السلام از آن حضرت پرسیدند: گرفتاری‌هایی را که معاویه برای شما ایجاد می‌کند، چگونه تحمل می‌کنید؟ امام علیه‌السلام پاسخی بدین مضمون داد: «لو دعوت الله - تعالی - لجعل العراق شاما و الشام عراقا و جعل المرأة رجلا و الرجل امرأة؛ چنانچه از پروردگار بخواهم، هر آینه عراق را شام و شام را عراق و همچنین زن را مرد و مرد را زن می‌گرداند.»

    یکی از مردان شامی که حضور داشت با تمسخر گفت: چه کسی بر چنین کاری قادر است؟ امام مجتبی علیه‌السلام نگاهی به او انداخت و فرمود: «انهضی ألا تستحین أن تقعدی بین الرجال؛ ای زن برخیز! آیا خجالت نمی‌کشی که در میان مردان نشسته‌ای.» مرد شامی متوجه شد که تغییر ماهیت داده و به صورت زن درآمده است. امام علیه‌السلام ادامه داد: «و صارت عیالک رجلا و یقاربک و تحمل عنها و تلد ولدا خنثی؛ زن تو نیز مرد شد و با تو نزدیکی خواهد کرد و از او باردار می‌شوی و فرزندی خنثی به دنیا خواهی آورد.»

    سرانجام با قدرت تکوینی امام و دعای مستجابش، آن دو تغییر ماهیت دادند. آن دو خدمت آن بزرگوار آمدند و به عذرخواهی و توبه پرداختند و بسیار پافشاری کردند تا حضرت بار دیگر دعا کرد تا به صورت اول بازگشتند. [117].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعای مستجاب   ...

    ابواسامه گوید: امام صادق علیه‌السلام فرمود: امام حسن علیه‌السلام در یکی از سفرها که پیاده به خانه‌ی خدا می‌رفت، پاهای مبارکش ورم کرده بود. بعضی از یاران آن حضرت گفتند: اگر بر مرکب سوار شوی، ورم پاهایت بهبود خواهد یافت.

    فرمود: هرگز راه خانه‌ی معشوق را سواره طی نخواهم کرد. سپس خطاب به آنان فرمود: در ایستگاه و منزل بعدی مردی سیاه چهره از ما پذیرایی خواهد کرد، او روغنی به همراه دارد که به مجرد استفاده از آن، ورم پاهایم درمان خواهد شد. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! در پیش روی ما ایستگاه هست، لیکن کسی در آن زندگی نمی‌کند. حضرت فرمود: چرا، کسی در آن جاست، هرگاه او را دیدید، روغن را بگیرید و پولش را پرداخت کنید.

    آنان وقتی به منزلگاه رسیدند، خواسته‌ی خود را با آن شخص مطرح کردند. او پرسید: دوا را، برای چه کسی می‌خواهید؟ در پاسخ گفتند: برای حسن بن علی علیهماالسلام. مرد سیاه چهره به همراه غلامش خدمت حضرت آمد، اظهار ارادت و محبت نمود و گفت: «بأبی أنت و امی انما أنا مولاک؛ پدر و مادرم فدای تو باد! همانا من غلام شما هستم [و هرگز پول این دوا را نمی‌گیرم].» آن گاه گفت: ای فرزند پیامبر! زنم حامله است، هنگامی که از خانه‌ام بیرون می‌آمدم، زنم از درد به خود می‌پیچید. از خداوند بخواه به ما پسری عنایت کند و او از موالیان و دوستداران شما باشد.

    امام حسن علیه‌السلام فرمود: «انطلق الی منزلک فان الله - تعالی - قد وهب لک ولدا ذکرا سویا؛ بلند شو و به سوی منزل خود حرکت کن، خداوند پسری نیکو به تو عنایت کرده است.» شیخ کلینی (ره) اضافه می‌کند: «… و هو من شیعتنا [114]؛ آن فرزند از شیعیان ما خواهد بود.» آن مرد وقتی به منزل خود رسید، دعای امام را مستجاب یافت، بی‌درنگ بازگشت و از امام مجتبی علیه‌السلام تشکر فراوان نمود و حضرت نیز آن روغن را به پای خود مالید و در همان لحظه، ورم پاهایش بهبود یافت.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خرما دادن نخل خشک   ...

    حسین بن عبدالوهاب با سلسله سند خویش از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند: امام مجتبی علیه‌السلام در یکی از سفرها با مردی از فرزندان زبیر - که معتقد به امامت زبیر بود - همسفر شد. آنان شتری را نیز کرایه کرده بودند. در میان راه به آبگاهی رسیدند و جهت استراحت توقف نمودند و فرشی را برای نشستن امام مجتبی علیه‌السلام در زیر نخل خرمای خشک گستردند و آن مرد زبیری در زیر نخل دیگر پارچه‌ای را انداخت و نشست. وقتی چشم آن مرد زبیری به درخت خرمای خشک افتاد گفت: اگر خرمایی داشت از آن می‌خوردیم. امام مجتبی علیه‌السلام خطاب به او فرمود:

    خرما می‌دهی؟ جواب داد: آری. حضرت دست به سوی آسمان بلند نمود و دعایی کرد، این جا بود که درخت خرما سبز شد و برگ درآورد و خرمای بسیار مطبوعی داد. ساربان چون این صحنه را دید، گفت: این کار، چیزی جز سحر نیست! امام مجتبی علیه‌السلام فرمود: «لیس هذا بسحر، ولیکن دعوة أولاد الأنبیاء مستجابة؛ این کار سحر نیست، بلکه دعای فرزندان پیامبران مستجاب است» در آن حال یکی از آنان از درخت خرما بالا رفت و آنچه خرما میل داشتند چید و همگی خوردند. [113].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اعجاز   ...

    اشاره

    از ویژگی‌های دیگر امام، داشتن قدرت اعجاز برای اثبات امامت خویش است. در تعریف اعجاز آمده است: مدعی منصب و مقام الهی - مانند نبوت و امامت - کاری را که بر خلاف نظام طبیعی عالم است، انجام می‌دهد، به طوری که دیگران از انجام دادن آن عاجز باشند و آن کار به منظور اثبات ادعای امامت خویش باشد.

    حدیث حبابه دختر جعفر والبیه گواه مطلب فوق است که می‌گوید: بعد از شهادت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام خدمت امام مجتبی علیه‌السلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگریزه هایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگ‌ها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متأثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست. حبابه می‌گوید: این اعجاز امام، دلیل دیگری بر امامت وی بود، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه‌السلام پیش از آن بر این حقیقت تصریح کرده بودند. برای حسن بن علی علیه‌السلام معجزات و کرامات فراوانی نقل شده که

    بعضی از آن‌ها را در ذیل می‌آوریم:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آیه‌ی تطهیر   ...

    امام در مرحله‌ای از ایمان و یقین است که هرگز امیال نفسانی و خطا در اعمال او راه ندارد و این به دلیل نبودن حجاب و مانع میان امام و حقیقت اشیاست؛ به عکس افراد غیر معصوم در برابر هواهای نفسانی و گناهانی از خود ضعف نشان می‌دهند و همواره مانع بسیار بر سر راه دارند. بنابراین امامت غیر معصوم هرگز نمی‌تواند به پیروان خود آرامش و اطمینان در جهت تأمین مصالح دنیوی و اخروی دهد.

    روایات و احادیث متواتر، عصمت انبیا و اوصیا را ثابت می‌کند و

    رسول خدا صلی الله علیه و آله جهت آرامش این سفینه‌ی الهی در میان امواج سهمگین برای اهل بیتش که ناخدایی آن را بر عهده داشتند و حسن بن علی علیه‌السلام دومین آن‌ها بود، بارها این آیه شریفه را تلاوت می‌فرمود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ اراده‌ی [تکوینی] خداوند بر آن تعلق گرفته است که هر گونه پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور گرداند و شما را کاملا پاک سازد.»

    حاکم حسکانی روایات متعددی را از ابوسعید خدری - صحابه‌ی معروف رسول خدا صلی الله علیه و آله - نقل می‌کند که آیه‌ی فوق تنها درباره‌ی پنج تن نازل گردیده است؛ او می‌نویسد:

    آیه‌ی شریفه‌ی تطهیر درباره‌ی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، فاطمه‌ی اطهر، حسن، حسین و علی بن ابی طالب علیه‌السلام نازل گردیده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله آن گاه که آیه‌ی شریفه نازل شد، عبا را بر روی آنان انداخت و فرمود:

    «اللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا ؛ پروردگارا! اینان اهل بیت منند، پس پلیدی و گناه و زشتی را از اینان دور کن و پاکشان گردان.»

    و باز روایت دیگری نقل می‌کند که:

    ابوسعید خدری گفت: وقتی آیه‌ی شریفه‌ی «و أمر أهلک بالصلاة» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدت هشت ماه، هر روز هنگام نماز صبح به در خانه علی علیه‌السلام می‌ایستاد و ندا برمی‌آورد: «الصلاة رحمکم الله؛ برپا دارید نماز را، خداوند رحمتش را بر شما فرو فرستد» و سپس آیه شریفه‌ی: «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس…» را تلاوت می‌نمود.

    حسکانی 136 روایت دیگر نیز از جعفر طیار، ام سلمه، عایشه و… نقل می‌کند.

    پس عصمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت گرامی‌اش به دلیل آنچه گذشت ثابت گردید و روشن شد عصمت امام مجتبی علیه‌السلام مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.