حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 267
  • دیروز: 5961
  • 7 روز قبل: 7597
  • 1 ماه قبل: 12221
  • کل بازدیدها: 2395284





  • رتبه







    کاربران آنلاین



      حکایت کشف حجاب...   ...

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [یکشنبه 1396-06-12] [ 10:28:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عقاب تیز پرواز جبهه های جنگ شهید احمد کشوری...   ...

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 10:28:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تک تک این ثانیه های عمرم...   ...

    یالطیف

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 10:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مصداق دنیایی گناهان صغيره   ...

    روزى پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه و آله)به همراه عدّه اى از ياران خود به سفر رفتند.
    پيامبر(ص) تصميم گرفت خطر گناهان صغيره را ـ كه مردم به خاطر کوچک بودنش كمتر به آن توجّه مى كنند ـ گوشزد كند.
    در بيابانى خشك و بى آب و علف به اصحابش دستور داد مقدارى هيزم جمع كنند. اصحاب عرض كردند: در اين بيابان هيزمى وجود ندارد!
    حضرت فرمودند: جستجو كنيد. هر مقدار يافتيد، هرچند اندك باشد،كافى است.
    اصحاب پراكنده شدند و هر يك پس از لحظاتى هيزم مختصرى جمع كردند.
    حضرت دستور داد هيزم ها را يك جا بريزند. وقتى هيزم هاى كم، يك جا جمع شد، زیاد و قابل ملاحظه شد.
    سپس حضرت آن هیزم ها را آتش زد. هيزم ها آتش گرفت، آتش شعله كشيد، شعله ها حرارت آفريدند و حرارت سوزان، اصحاب را از دور آتش به عقب راند.
    حضرت در اين جا فرمودند: گناهان کوچک نيز مانند همین هیزم ها، جمع مى شوند و آتش آن، دامان شما را خواهد گرفت. بنابراين، از گناهان صغيره نيز پرهیز کنید.

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 10:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قرب به خدا   ...

     

     

    قرب به خدا

    اگر انسان بداند چه برکات دنیوي و اخروي در گشادهرویی و بشاش بودن است، هیچگاه، چهره درهم فرو

    نمیبرد. عبوس بودن و چهره در هم داشتن نه تنها انسان را ازچشم مردم میاندازد و مایۀ کنیه و دشمنی

    میگردد، که او را از خدا هم دور میکند. امام باقر(ع) فرمودند:

    البِشْرُ الحَسَنُ وَ طَلاقَۀُ الْوَجْهِ مَکْسَ بَۀٌ لِلْمَحَبَّۀِ وَ قُرْبَۀٌ مِنَ الِله وَ عَبُوسُ الْوَجْهِ وَ سُوءُ الْبِشْرِ مَکسَ بَۀٌ لِلْمَقْتِ

    وَ بُعْدٌ مِنَ الِله؛ چهرة خرم و گشادگی رخسار، مایۀ جلب دوستی و نزدیکی به خداست. و ترشرویی و گرفتگی،

    مایۀ دشمنی مردم و دوري از خداست.

    اگر کسی میخواهد محبوب دلهاي مردم باشد، اگر کسی میخواهد محبوب درگاه الهی باشد، میتواند با یک

    چهرة شاداب و با یک لبخند، به این سرمایه بزرگ دست یابد. آیا آسان تر و زیباتر از این راهی براي کسب محبت

    خلق و خالق وجود دارد؟!

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [جمعه 1396-06-10] [ 11:05:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      داستانك20   ...

    دو خاطره آموزنده مهمّ
    مرحوم كلينى به نقل از امام جعفر صادق عليه السلام حكايت فرمايد:

    روزى سه نفر زن حضور پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدند.

    اوّلين نفر از ايشان اظهار داشت : يا رسول اللّه ! شوهر من گوشت نمى خورد، ديگرى گفت : شوهرم بوى خوش عطر استفاده نمى كند، سوّمى عرض كرد: يا رسول اللّه ! شوهرم با من نزديكى نمى كند.

    حضرت رسول از شنيدن چنين سخنانى ناراحت شد و به سمت مسجد حركت نمود، پس از وارد شدن به مسجد در جمع اءصحاب ، بالاى منبر رفت و بعد از حمد و ثناى الهى چنين فرمود:

    چه شده است ! شنيده ام كه بعضى از دوستان من گوشت نمى خورند و عدّه اى بوى خوش استعمال نمى كنند و بعضى ديگر با زنان خود هم بستر نمى گردند.

    همه بدانيد كه مَنِ رسول اللّه گوشت مى خورم و بوى خوش استفاده مى كنم و با زنان خود هم بستر مى شوم .

    پس هركس از روش من در تمام جهات زندگى روى گردان باشد، من از او بيزار خواهم بود.(38) همچنين مرحوم شيخ صدوق آورده است :

    عبداللّه بن عبّاس پسر عموى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، حكايت كند:

    روزى عقيل نزد رسول خدا حضور داشت و حضرت بسيار نسبت به ايشان اظهار علاقه و محبّت مى نمود، علىّ بن ابى طالب عليه السلام وارد شد و اظهار نمود: يا رسول اللّه ! آيا عقيل مورد علاقه و اطمينان شما است ؟

    حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: آرى ، به خدا سوگند! من او را به دو جهت دوست دارم : يكى به جهت خودش و دوّم به جهت دوستيش با ابوطالب .

    و سپس افزود: همانا فرزندش مسلم در محبّت و دفاع از فرزندت حسين عليه السلام كشته خواهد شد و مؤ منين براى او گريان خواهند گشت و ملائكه ها بر او درود خواهند فرستاد.

    ابن عبّاس مى افزايد: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، پس از اين سخنان گريان شد و اشكِ چشم هايش ، بر صورت مباركش جارى گشت و سپس فرمود: من شكايت غاصبين و ظالمين بر اهل بيتم را به خداى سبحان مى كنم .(39)

    چهل دلستان چهل حديث عبدالله صالحي

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 11:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      به دخترم دروغ نگویید   ...

    شهید شیخ شعاعی از جمله شهدای روحانی و بزرگواری است که پس از 29 سال احراز هویت شد. وی متولد 1334 در کرمان است و در سال 65 در عملیات کربلای چهار به شهادت رسیده است. متن ادبی شهید شیخ شعاعی خطاب به والدین و فرزندش چنین است:

    به دخترم دروغ نگویید! نگویید من به سفر رفته ام. نگویید از سفر باز خواهم گشت. نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد. به دخترم واقعیت را بگویید، بگویید بخاطر آزادی تو هزاران خمپاره دشمن سینۀ پدرت را نشانه رفته اند. بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش پریشان شده است، بگویید موشکهای دشمن انگشتان پدرت را در سومار، دستهای پدرت را در میمک، پاهای پدرت را در موسیان، سینه ی پدرت را در شلمچه، چشمان پدرت را درهویزه، حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر، خون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کرده اند؛ اما ایمان پدرت در تمامی جبهه ها می جنگد. به دخترم واقعیت را بگویید. بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و
    نفرت همیشه ای از استعمار در آن بدواند. بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده اند. چرا مادر دیگر نخواهد خندید. چرا گونه ها ی مادر بزرگش همیشه خیس است.
    چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند و چرا پدرش به خانه برنمی گردد. بگذارید دخترم بجای عروسک بازی نارنجک را بیاموزد. بجای ترانه، فریاد را بیاموزد و بجای جغرافیای جهان، تاریخ جهان خواران را بیاموزد.

    به دخترم دروغ نگویید. نمی خواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهانخواران باشد به دخترم واقعیت را بگویید. می خواهم دخترم دشمن را بشناسد. امپریالیسم را بشناسد. استعمار را بشناسد. به دخترم بگویید. من شهید شدم. بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد.

    سلام مرا به دخترم برسانید و این اشعار را که نوشتم برایش نگهدارید که بزرگتر شد خودش بخواند:

    شهیدان زنده اند الله اکبر                                                                   بخون غلطیده اند الله اکبر

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 11:03:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      یا وَجیها عِنْدَ اللّه‏، اشفع لنا عند اللّه‏   ...

    اندوهی جانکاه بر تار و پود مدینه چنگ می‏زند و حُزنی غم‏ انگیز، افلاک را می‏ آشوبد. آسمان سیاه‏پوش می‏شود و فوج فوج، فرشته ‏های عزدار، در نقطه‏ ای به نام بقیع، فرود می‏ آیند! و بقیع، با دیده گریان، انتظار ورود عزیزی را به سوگ می‏نشیند!
    در کوچه کوچه یثرب، بوی غربت و یتیمی می‏وزد! از درها، دیوارها، پنجره ‏ها، ملال و ماتم می‏ بارد! سینه‏ ها، داغ بزرگی را به دفترش می‏کشند و جان‏ها، در آتش مصیبتی عظیم می‏گدازند! چشم‏ها به خون می‏نشینند و دست‏ها، بی‏تابی‏شان را به سرها می‏کوبند! شاید بلایی بزرگ نازل شده؟ شاید خورشید نقاب بر چهره افکنده؟
    شاید ماه برای همیشه در محاق افتاده؟ یا عرش ترک برداشته، که این گونه آشوب در ذرّات عالم به پا شده است.
    بقیع! ای گنجینه دردها و اندوه‏ها، ای نهان خانه اسرار آسمانی!
    لب باز کن! از ناگفتنی‏ها بگو! از دردهای نهانت بگو! امشب میزبان کدام عزیزی؟
    امشب، کدام بهشت گمشده در تو پدیدار خواهد شد؟ کدام آفتاب، در خاکت طلوع خواهد کرد؟
    لب باز کن، مهبط فرشتگان! زیارتگاه قدسیان! آرام جان افلاکیان!
    با من سخن بگو! آن چه را که تو می‏دانی و ما نمی‏دانیم! از اندوه‏های بی‏شماری که جگرت را به آتش می‏کشد! از زخم‏های فراوانی که بر پیکرت نشسته است! بقیع! ای سرزمین اندوه‏های آسمانی! امشب، سر به دامان کدام عزیز خواهی گذاشت! در ذهن لحظه‏هایت، حضور افلاکی کدام مهربان جاری است! امشب، گویا میهمان عزیزی داری!
    چشم به راهی امشب پایان می‏گیرد! انتظارت به سر می‏آید! امشب او حتما خواهد آمد! صدای گریه را نمی‏شنوی؟ صدا از خانه ششمین خورشید زمین است! صدا از خانه فرزند فاطمه است!
    می‏آید … ، با جگری سوخته از زهر کینه!
    ساغر جان امام غریب و بزرگ، لبریز از آتش زهر روزگار شده است!
    می‏ ید! معدن رسالت، دریای سخاوت، کوه حلم، اقیانوس معرفت… می‏ آید!…
    دنیا همیشه برای درک وسعت آسمانیان حقیر است، اندک است.
    بقیع! آماده باش! بزم پذیرایی بیارای! دیده را فرش راهش کن!
    آغوش بگشا! و جسم بی‏جانِ جان عالم را، در برگیر! آرام‏تر! که این پیکر مطهر، زخم فراوان دیده است! زخم کینه ‏توزی دنیا! زخمِ نامردمی‏ها! زخم اسلام نمایان بی‏ دین!
    زخم نابرابری‏ها! شقاوت‏ها!
    صدای گریه می‏ آید!… صدای ضجه فرشتگان!
    بقیع، امشب دوباره، در خاک تو خورشیدی خواهد دمید و ستاره‏ای به آسمان خواهد شتافت!

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 11:03:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سوال و جواب هارون و بهلول   ...


    آورده اند موقعی که هارون الرشید از سفر حج مراجعت می کرد .
    بهلول در سر راه او ایستاد و منتظر بود و همینکه چشمش به هارون افتاد سه مرتبه به آواز بلند صدا زد هارون خلیفه پرسید صاحب صدا کیست گفتند بهلول مجنون است.
    هارون بهلول را صدا زد و چون به نزد هارون رسید خلیفه گفت من کیستم ؟
    تو آن کسی هستی که اگر به ضعیفی در مشرق ظلم کنند تو را بازخواست خواهند کرد . هارون از شنیدن این سخن به گریه افتاد و گفت:
    راست گفتی الحال از من حاجتی بخواه . بهلول گفت:
    حاجت من این است که گناهان مرا بخشیده و مرا داخل بهشت کنی .
    هارون گفت این کار از عهده من خارج است ولی من می توانم قرضهای تو را ادا نمایم . بهلول گفت:
    قرضبه قرض ادا نمی شود که تو خود مقروضمردمی . پسشما اموال مردم را به خودشان برگردانید و سزاوار نیست که مال مردم را به من بدهی .
    گفت دستور می دهم که برای تامین معاشت و حقوقی بدهند تا مادام العمر براحتی زندگی کنی .
    بهلول گفت :
    ما همه بندگان وظیفه خوار خدا هستیم آیا ممکن است که خداوند رزق تو را در نظر بگیرد و مرا فراموش نماید ؟

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 11:02:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شجره طوبي62   ...

     حکایتِ کرامت

    امام حسن علیہ السلام

    پیشوای دوم ما از جمیع جهات، مقامی برگزیده و ممتاز داشت. او نه تنها معدن علم و تقوی و زهد و عبادت بود بلكه از لحاظ بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان و درماندگان نیز در عصر خود همتایی نداشت. وجود گرامی او آرام بخش دلهای بی‏قرار و نقطه‏ی امید خاكیان بود. آن قدر كرامت داشت كه هیچ فقیری با دست خالی از خانه‏ی او باز نگشت. هیچ آزرده دلی شرح پریشانی خود را نزد او نمی گفت جز آن كه مرهمی بر دل ریش او می نهاد.

    صفحات: 1 · 2

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 11:01:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.