قال على (عليه السلام):
«لا تَجْعَلوُا عِلْمَكُمْ جَهْلاً، وَ يَقينَكُمْ شَكًّا، اِذا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلوُا وَ اِذا تَيَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا»;
«علم و دانش خود را تبديل به جهل و نادانى نكنيد! و يقين خويش را مبدّل به شك و ترديد ننماييد! هنگامى كه به چيزى علم پيدا كرديد طبق آن عمل كنيد، و زمانى كه يقين يافتيد اقدام نماييد»(1).
شرح و تفسير
در روح و جان آدمى، امور مختلفى وجود دارد; يكى از آن ها ادراك است كه آن را علم ناميده اند، و يكى ديگر از آن ها باورهاست.
سؤال: فرق بين «علم» و «باور» چيست؟
پاسخ: علم همان آگاهى است; چه قلب و جان انسان آن را بپذيرد و چه نپذيرد. ولى هر گاه انسان نسبت به چيزى علم پيدا كرد و دل و جانش نيز آن آگاهى را پذيرفت و در برابر آن تسليم شد، به آن «باور» مى گويند. خداوند در آيه 14 سوره نمل به اين مطلب اشاره دارد، مى فرمايد:
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوّاً) «آن ها آيات الهى را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند».
فرعون، مخصوصاً بعد از مشاهده معجزات حضرت موسى (عليه السلام)، علم به خدا داشت و مى دانست كه «او» خالق جهان هستى و همه موجودات است، ولى اين مطلب را «باور» نداشت و در برابر آن تسليم نبود.
حضرت على (عليه السلام)در روايت فوق علم و يقين را بر اساس آثار آن ها مورد ارزيابى قرار مى دهد. بدين جهت علمى كه به آن عمل نمى شود را جهل، و يقينى كه موجب اقدام نمى گردد را شك و ترديد معرّفى مى كند; زيرا كسى كه، مثلا، مدّعى است يقين به قيامت دارد، ولى هيچ اثرى در اعمال او ديده نمى شود، در حقيقت قيامت را باور نكرده است! بنابراين از ديدگاه فرهنگ اسلامى همه چيز زمانى ارزش پيدا مى كند كه در عمل تحقّق پيدا كند و مورد عمل قرار مى گيرد و چيزى كه عينيّت ندارد و فقط جنبه تئورى و ذهنى دارد ارزش چندانى در فرهنگ اسلامى ندارد.
سؤال: چرا به علم و يقين عمل نمى شود؟
پاسخ: در پاسخ به اين سؤال به دو عامل مى توان اشاره كرد:
1ـ ضعف علم و يقين از عوامل عمل نكردن به آن چيزى است كه نسبت به آن علم داريم. اگر حقيقتاً بدانيم كه خوردن مال يتيم مانند خوردن آتش است،(2) هرگز اقدام به خوردن آن نمى كنيم. پس تزلزل پايه هاى ايمان و ضعف مبانى اعتقادى و علمى سبب مى شوند كه ايمان در عمل نمايان نشود.
2ـ گاه هوى و هوس هاى سركش مانع از عمل كردن به علم و يقين مى گردد، هوى و هوس ها گاهى همچون سيلاب هاى قوى سدّ محكم علم و يقين را در هم مى شكنند و براى جلوگيرى از چنين ضايعاتى بايد پايه هاى ايمان و يقين محكم تر گردد، تا بدان جا كه هيچ سيلابى قادر بر شكستن سدّ ايمان و يقين نباشد.
1. نهج البلاغه، كلمات قصار. شماره 274.
2. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: «در سفر معراج عدّه اى را ديدم كه آتش از دهانشان وارد و از پشت آن ها خارج مى گشت! از جبرئيل پرسيدم: آن ها كيانند؟ جبرئيل گفت: «آن ها كسانى هستند كه اموال يتيمان را به ظلم خورده اند!» (ميزان الحكمه، باب 4238، حديث 22590).
[جمعه 1394-12-28] [ 11:44:00 ب.ظ ]