روزی امام حسن علیه السلام به فرزندان و بستگان خویش فرمود: «انی اموت بالسم; من با سم به شهادت می‏رسم.» اهل بیت ایشان پرسیدند: چه كسی به شما سم خواهد داد؟ فرمودند: «جاریتی او امراتی ; كنیزم یا همسرم.» به او عرض كردند: «اخرجها عن ملكك علیها لعنة الله; او را - كه لعنت‏خدا بر او باد - از ملك خویش خارج سازید.»

امام علیه السلام فرمودند: «هیهات من اخراجها و مُنیتی علی یدها; هرگز چنین نمی‏كنم و حال آنكه آرزوی من به دست او محقق می‏شود». «ما لی منها محیص و لو اخرجتها ما یقتلنی غیرها كان قضأ مقضیا و امرا واجبا من الله; مرا گریزی از این شهادت نیست و اگر او را خارج كنم كسی غیر از او نیست كه مرا بكشد [درحالی كه] شهادت من قضای حتمی و امر واجبی از ناحیه خداوند است.»

چند روزی از این خبر نگذشته بود كه معاویه (لعنة‏الله علیه) همسر آن حضرت را فریب داد و به واسطه او، آن حضرت را به شهادت رساند. امام علیه السلام درهنگام شهادت به همسرش چنین فرمود: «یا عدوة الله! قتلتنی قاتلك الله اما والله لاتصیبن منی خلفا و لاتنالین من الفاسق، عدو الله خیرا ابدا; ای دشمن خدا! تو مرا كشتی، خدا تو را بكشد، آگاه باش كه به خدا سوگند! از من فرزندی باقی نخواهی گذاشت و از [معاویه] فاسق و دشمن خدا به تو خیری نخواهد رسید.»

منبع: مناقب ابن شهر آشوب، همان، ج‏3، ص‏175.

موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



[یکشنبه 1396-06-12] [ 10:40:00 ب.ظ ]