حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 595
  • دیروز: 473
  • 7 روز قبل: 2796
  • 1 ماه قبل: 18324
  • کل بازدیدها: 2403413





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • زفاک
  • زهرا بانوی ایرانی


  •   نمازت ، رزقی است از سوی خداوند   ...


    نمازت ، رزقی است از سوی خداوند


    اذکاری که صبح و شام می خوانی رزق است.

    یا زمانی که خواب هستی سپس ناگهان بیدار می شوی ، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار می شوی و نماز می خوانی رزق است

    چون بعضی ها بیدار نمی شوند .

    زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی ، خداوند صبری به تو می دهد که چشمانت را از آن بپوشی . این صبر ، رزق است.

    زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت می دهی. این فرصت نیکی کردن ، رزق است.

    گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست نباشد ، ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی. این تلنگر ، رزق است.

    یکباره یاد امام زمانت می افتی و سلامی به ایشان هدیه می کنی و دلت حسابی تنگ می شود ..

    رزق واقعی این است !!!

    رزق خوبی ها ؛ نه ماشین ، نه درآمد .

    اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش می دهد.

    اما رزق خوبی ها را فقط به دوستدارانش می دهد.

    الهی

    رویم را نیکو کردی ،

    خویم را هم نیکو گردان…

    آمین

    علامه حسن زاده آملی

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-12-27] [ 07:51:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حُسن عاقبت   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اِذا اَرادَ اللهُ بِعَبْد خَيْراً وَفَّقَهُ لاِِنْفاذِ اَجَله فى اَحْسَنِ عَمَلِه، وَ رَزَقَهُ مُبادَرَةَ مُهَلِه فى طاعَتِه قَبْلَ الْفَوْتِ»;
    «خداوند هنگامى كه درباره كسى خير و خوبى اراده كند، به او توفيق مى دهد كه به هنگام پايان عمر در بهترين حال و اعمال باشد، و نيز او را موفّق مى دارد كه قبل از پايان گرفتن عمر براى خود ذخيره اى كرده باشد»(1).

     

    شرح و تفسير

    حُسن عاقبت داراى اهميّت ويژه اى است. به همين جهت، دعا براى عاقبت به خيرى بسيار ارزشمند است.
    با توجّه به اين اصل كه: «أجل خبر نمى كند» و براى پيك أجل، سالم و مريض، پير و جوان، زن و مرد، شب و روز، كودك و بزرگ، عالم و جاهل و ديگر امور تفاوتى ندارد، انسان بايد بسيار مواظب عاقبت امر خويش باشد. بعضى اشخاص به هنگام مرگ در بدترين حالات هستند; در مجلس گناه، در حال مستى، در حال سرقت و دزدى و مانند آن. و برخى ديگر در بهترين حالات; مثل اين كه نماز صبحش را خوانده و پس از نماز سر بر سجده شكر نهاده، و در همان لحظه به ملاقات خداوند مى شتابد. يا در حال طواف، يا در حال روزه، يا در جبهه و در حال جهاد و مانند آن جان به جان آفرين تسليم مى كند.
    به ما سفارش شده است كه هميشه آماده باشيم، اگر گناهى كرده ايم توبه كنيم، اگر حقّى از كسى بر گردن داريم فوراً بپردازيم. و انجام اين امور را به ديگران و آينده واگذار نكنيم.
    معيار رستگارى، عقيده و انديشه هايى است كه هنگام مرگ همراه انسان است; چه بسيار افرادى بودند كه در طول عمر خود در مسير خدايى نبودند، ولى به هنگام مرگ عاقبت به خير شدند!(2) و برعكس اشخاصى هم وجود داشتند كه در طول زندگى به ظاهر در مسير حق بودند، ولى عاقبت به شر گرديدند!.
    رمز عاقبت به خير شدن اين است كه انسان هميشه آماده باشد و حقوق الله و حقوق الناس را پرداخته باشد; چرا كه در زمان حيات و زندگى ممكن است با قطراتى اشك دريايى از آتش را خاموش كرد، امّا بعد از مرگ پرونده ها بسته مى شود و امكان جبران وجود ندارد.


     
    1. ميزان الحكمة، باب 4145، حديث 21939، (جلد 10، صفحه 591).
    2. شرح حال برخى از اين افراد سعادتمند را در كتاب «عاقبت بخيران عالم» مطالعه فرماييد.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حساب رس خود باش!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَ مَنْ غَفَلَ عَنْها خَسِرَ»;
    «هر كس به محاسبه اعمال خويش بپردازد سود مى برد و هر كس از آن غافل شود زيان مى كند»(1).

     

    شرح و تفسير

    «محاسبه» در روايات اسلامى مورد تأكيد ويژه اى قرار گرفته است و علماء سير و سلوك پافشارى زيادى نسبت به آن مى كنند. محاسبه چيست؟
    در پاسخ بايد بگوييم: انسان در طول عمر خويش سرمايه هاى مهمّى دارد كه مشغول خرج كردن و هزينه نمودن آن هاست، محاسبه آن است كه مراقب باشد در مقابل هزينه نمودن اين سرمايه هاى مهمّ، چه چيزى به دست مى آورد؟ آيا سرمايه هاى باارزشى همچون عمر، عقل، مذهب، ايمان و مانند آن را خوب به كار مى گيرد؟ خداوند اهل حساب و كتاب است و با اين كه علم او بى پايان است، براى همه انسان ها نامه عمل درست كرده، و اعمال و رفتار و كردار و عقايد آن ها را مورد محاسبه قرار مى دهد و چه نامه اعمال دقيق و منظّمى كه كوچك ترين اعمال انسان در آن از قلم نمى افتد(2). تمام نظام هستى بر اساس حساب و كتاب حركت مى كند. پس چرا انسان، كه حتّى قطره اى از اقيانوس عالم هستى محسوب نمى شود، اهل حساب و كتاب نباشد؟!
    ما بايد خويشتن را هر روز، يا هفته اى يكبار، يا ماهى يكبار به حساب رسى بكشيم; چقدر عبادت خالص انجام داده ايم؟ چقدر به مردم خدمت كرده ايم؟ چه اندازه از حق و حقوق خود گذشت كرده ايم؟ آيا حق و حقوقى از ديگران پايمال نكرده ايم؟ آيا به ديگران بدهكار نيستم؟ و صدها سؤال ديگر; چون اگر اهل حساب و كتاب نباشيم شكست مى خوريم. ناگهان متوجّه مى شويم تمام سرمايه از كف رفته و در مقابل هيچ چيز به دست نياورده ايم!
    با اين توضيح روشن شد كه چگونه شخصى كه به محاسبه نفس خويش مى پردازد سود مى برد و به چه شكل كسى كه از محاسبه خويشتن غافل مى شود زيان مى كند و خسران مى بيند.


     
    1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 208.
    2. مشرح مباحث مربوط به «نامه عمل» را در «پيام قرآن»، جلد 6، صفحه 75، مطالعه فرماييد.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حاصل ازدواج تنبلى و ناتوانى!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اِنَّ الاَْشْياءَ لَمَّا ازْدَوَجَتِ ازْدَوَجَ الْكَسَلُ وَ الْعَجْزُ، فَنَتَجَ مِنْها الْفَقْرُ»;
    «هنگامى كه هر چيزى با ديگرى ازدواج كرد، «كسالت» با «ناتوانى» ازدواج نمود و حاصل اين ازدواج فقر و نادارى شد!»(1).

     

    شرح و تفسير

    تعبيرى كه در اين روايت آمده بسيار زيباست. حضرت طبق اين روايت مى فرمايد: در آغاز خلقت، اشياء مختلف با يكديگر ازدواج كردند و در كنار يكديگر قرار گرفتند، هر چيزى با كفو و چيز متناسب خويش ازدواج كرد و سنخيّت ها و تناسب ها در نظر گرفته شد، «كسالت» كفو و متناسب و هم سنخ «عجز» شناخته شد و با او ازدواج نمود و ثمره ازدواج آن ها «فقر» و «تنگدستى» و بدبختى بود.
    در حقيقت در اين روايت دو عامل و ريشه مهمّ فقر، كه قابل اجتناب هم هستند، بيان شده است:
    عامل اوّل تنبلى است; تنبلى راهى است كه بدون شك به فقر و تنگدستى منتهى مى گردد.
    و عامل دوم ناتوانى است; كه اين خود دو رقم است:
    الف) ناتوانى هاى طبيعى، مثل اين كه شخصى از بدو تولّد نابينا بوده است.
    ب) ناتوانى هاى خود خواسته كاذب، كه فراوان است. نيروى واقعى هر انسانى ده برابر نيرويى است كه به كار گرفته مى شود. اين ادّعا به هنگام عصبانيّت قابل لمس است.
    اگر در جامعه اى عجز و ناتوانى ها از بين برود، ناتوانى هايى كه بر اثر تلقين به نفس منجر به إنزوا و سستى و خمودى مى گردد، و افراد جامعه باور كنند كه توانا هستند، بدون شك تحوّلى عجيب رخ خواهد داد، و كلّ جامعه، افرادى متحرّك و پويا خواهند شد.
    فقر و ناتوانى آثار سوء فراوانى به دنبال خواهد داشت، دين و ايمان و آبروى انسان را بر باد مى دهد، عزّت و استقلال را متزلزل مى كند و انسان را وابسته مى نمايد. ايران در زمان شاه سلطان حسين آن قدر ضعف و سستى از خود نشان داد كه افغان ها تمام كشور را اشغال كردند و ثروت آن را به يغما بردند. ولى همين ملّت عاجز و درمانده وقتى فرماندهى همچون «نادر» پيدا كرد و ضعف و سستى را كنار گذاشت، موفّق شد كشور خود را از لوث بيگانگان نجات داده و آن ها را بيرون كند.
    در عصر و زمان خود ما، ملّت ايران قبل از انقلاب ذليل و ناتوان بود، امّا با قيام امام خمينى (رحمه الله)آن نيروى پنهان در وجود مردم بسيج شد و همچون سيلى پرخروش بنيان طاغوت را برانداخت.
    در عصر پيامبر (صلى الله عليه وآله)، آن حضرت با همان عرب هاى وحشى عصر جاهليّت، كه انواع ذلّت و زبونى در جامعه آنان ديده مى شد، پس از مدّت كوتاهى قسمت عمده دنيا را فتح كرد!.
    ژاپنى ها در جنگ جهانى دوم تمام هستى خود را از دست دادند، امّا اراده و پشتكار خود را حفظ كرده و با تمام قوا به فعاليّت پرداختند، تا آن جا كه هم اكنون قسمت عمده بازارهاى دنيا را در اختيار گرفته اند!.
    انسان هاى موفّق قبل از طلوع آفتاب فعاليّت خويش را آغاز مى كنند و تا دير هنگام نمى خوابند، تعطيلات فراوان ندارند و اساس برنامه آن ها بر كار و فعاليّت و عدم تعطيل است.
    در روايتى مى خوانيم كه: «عطسه از سوى خدا و خميازه از شيطان است!»(1) فلسفه آن روشن است; زيرا انسان پس از عطسه سر حال و آماده فعاليّت مى شود، ولى هنگامى كه خميازه مى كشد، نشان از تنبلى و خستگى و ميل به خواب دارد.
    آخرين نكته اين كه فقر در اين روايت تنها فقر اقتصادى نيست، بلكه فقر علمى را هم شامل مى شود. آدم هاى تنبل و ناتوان در علم هم راه به جايى نمى برند!.


     
    1. بحار الانوار، جلد 75، صفحه 59.
    2. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 52.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چراغى از پيش بفرست!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «ما تُقَدِّمْ مِنْ خَيْر يَبْقَ لَكَ ذُخْرُهُ، وَ ما تُؤَخِّرْهُ يَكُنْ لِغَيْرِكَ خَيْرُهُ»;
    «آنچه پيش از خود بفرستى براى تو ذخيره مى شود و آنچه (را براى بعد از مرگت) تأخير بيندازى، فايده اش تنها براى ديگران است (و مسؤوليّتش متوجّه توست!)»(1).

     

    شرح و تفسير

    جنون ثروت اندوزى در دنياى امروز بيش از هر زمان ديگر به چشم مى خورد، بدون اين كه حساب كنند، و از خود بپرسند كه هدف اصلى و فلسفه ثروت چيست؟ آن ها كه ديوانهوار در فكر جمع ثروتند و حتّى كمترين توجّهى به راه هاى تحصيل آن، از نظر حلال و حرام و ظلم و عدالت ندارند، آيا هيچ فكر نمى كنند ثروت هاى كلان را نه با خود مى توان برد، و نه همه آن را مى توان خورد؟! آيا با خود نمى انديشند كه جمع كردن و گذاشتن و رفتن، سپس تمام مسؤوليّت هاى آن را به دوش كشيدن، كار عاقلانه اى نيست؟!(2).
    توجّه و تفكّر در مضمون اين روايت براى همگان، مخصوصاً براى اغنياء و ثروتمندان، مى تواند زندگى آن ها را دگرگون سازد و مسير آن ها را تغيير دهد. به داستان زير توجّه كنيد:
    «يكى از ثروتمندان بزرگ به يك ضيافت و ميهمانى دعوت مى شود، شب هنگام به همراه خدمتكار خود به سمت محلّ ميهمانى حركت مى كنند، خادم كه براى رفع تاريكى و روشن شدن مسير چراغى در دست داشت، عمداً پشت سر ارباب خود حركت مى كند.
    ارباب مى گويد: چراغى كه از پشت سر حركت كند براى من چه فايده اى دارد؟ بيا جلوتر از من حركت كن تا از نور چراغ استفاده كنم.
    خادم، كه فردى باهوش و نكته سنج و موقعيّت شناس بود، ضمن تصديق و تأييد سخن ارباب خويش گفت: «آقاجان! من هم همين عقيده را دارم، مى گويم: خيرات و مبرّاتى كه پس از مرگ انسان انجام مى شود، مانند چراغ پشت سر است و اثر چندانى ندارد، براى جهان آخرتت چراغى از پيش بفرست!».
    اين سخن پرمغز خادم در آن موقعيّت مناسب اثر فراوانى بر آن فرد ثروتمند گذاشت; به گونه اى كه بسيارى از املاكش را وقف بر كارهاى خير كرد. تا آن جا كه مى گويند: بعد از موقوفات حضرت امام رضا (عليه السلام)بيش ترين موقوفات در مشهد توسّط ايشان انجام شده است!.


     
    1. نهج البلاغه، نامه 69.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 160.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تفسيرى ديگر از تقوى   ...

     

     

     

     

    حضرت على (عليه السلام) در نامه اى خطاب به معاويه فرمود:
    «فَاتَّقِ اللهَ فى نَفْسِكَ، وَ نازِعِ الشَّيْطانَ قِيادَكَ، وَ اصْرِفْ اِلَى الاْخِرَةِ وَجْهَكَ، فَهِىَ طَريقُنا وَ طَريقُكَ، وَ احْذَرْ اَنْ يُصيبَكَ اللهُ مِنْهُ بِعاجِل قارِعَة تَمَسُّ الاَْصْلَ، وَ تَقْطَعُ الدّابِرَ»;
    «از خدا بترس! و با شيطان كه در رام كردنت مى كوشد، ستيزه كن! و روى خويش را به سوى آخرت، كه راه من و تو است، بگردان و بترس از آن كه خداوند تو را به زودى به يك بلاى كوبنده، كه ريشه ات را بزند و دنباله ات را قطع كند، دچار سازد!»(1)

     

    شرح و تفسير

    از تعبيرات فوق تفسير ديگرى براى تقوى استفاده مى شود و آن اين كه: «تقوى آن است كه انسان زمام اختيارش را به شيطان نسپرد، و بى تقوايى سپردن زمام اختيار به دست شيطان است». براى توضيح بيش تر بايد توجّه داشت كه مردم از اين ديدگاه بر سه دسته اند:
    1ـ كسانى كه شيطان از انحراف و به دست گرفتن زمام اختيار آن ها نااميد است، البتّه اين دسته عدّه معدودى به نام «مخلصين» هستند كه در قرآن مجيد از قول شيطان در باره آن ها مى خوانيم: (لاَُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعينَ اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصينَ); و (به يقين) همگى انسان ها و بنده هايت را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را»(2). خداوند متعال نيز اين ها را بيمه كرده است و لهذا مى فرمايد: (اِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ); «بر بندگانم (بندگان مخلص) تسلّط نخواهى يافت»(3). اين دسته از بندگان خدا عبارتند از: معصومين (عليهم السلام)، اوليا الله و كسانى كه قدم جاى قدم آن ها نهاده اند. آن ها عوامل و ريشه هاى فساد را در درون خود از بين برده اند، به همين دليل شيطان راهى به آن ها ندارد.
    2ـ كسانى كه كاملا در اختيار شيطان هستند، حتّى گاه بدون دستور او به دنبالش حركت مى كنند! وضع اين ها روشن و نيازى به بحث ندارد.
    3ـ گروه سوم كسانى هستند كه نه تابع مطلق خداوند هستند، و نه تسليم محض شيطان مى باشند، بلكه گاهى سر بر فرمان خداوند مى نهند و گاه فريب شيطان را خورده به دنبال او حركت مى كنند!
    خداوند درباره اين گروه، كه تعداد آن ها كم نيست، در آيه 201 سوره اعراف مى فرمايد: (اِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فِاذاهُمْ مُبْصِرُونَ); «پرهيزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسه هاى شيطان شوند، به ياد (خدا و پاداش و كيفر او) مى افتند; و (در پرتو ياد او، راه حق را مى بينند و) ناگهان بينا مى گردند». شيطان به گِرد قلب انسان مى چرخد، تا دريچه اى براى نفوذ خود بيابد و نفوذ كند. دريچه مقام، مال، شهوت، زن و بچّه، تعريف هاى بى جا و مانند آن. بايد حدّاقل در زمره اين گروه قرار گيريم تا بتوانيم با ياد خدا بصير و بينا شويم و سارق شيطانى را همانند سارق اموال با هوشيارى خود فرارى دهيم و اگر غفلت كنيم و در خواب غفلت فرو رويم، شيطان سرمايه ما را به سرقت مى برد.
    پروردگارا! ما را در مسير رسيدن به زمره مخلصين يارى فرما.


     
    1. نهج البلاغه، نامه 55.
    2. سوره حجر، آيات 40 و 41.
    3. سوره حجر، آيه 42.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تعليم و تعلّم الزامى است   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام): 
    «ما اَخَذَ اللهُ عَلى اَهْلِ الْجَهْلِ اَنْ يَتَعَلَّمُوا، حَتّى اَخَذَ عَلى اَهْلِ الْعِلْمِ اَنْ يُعَلِّمُوا»;
    «خداوند از جاهلان و افراد نادان پيمان يادگيرى نگرفت، مگر آن دم كه از دانايان و دانشمندان پيمان گرفت كه آن ها را تعليم دهند»(1).

     

    شرح و تفسير

    دو برنامه مهمّ و مسلّم در اسلام وجود دارد كه اجراى آن ضامن سلامت جامعه و سعادت مردم در دنيا و آخرت در تمام جهات زندگى است. آن دو عبارتند از: 1ـ ارشاد ناآگاهان 2ـ امر به معروف و نهى از منكر.
    تفاوت اين دو در اين است كه در اوّلى شخصى كه مرتكب خلاف مى شود نمى داند و تخلّف مى كند، بر اثر جهل و ناآگاهى دست به كار خلاف مى زند; ولى در دومى دانسته مرتكب خلاف و منكر مى شود و يا از انجام معروف دست مى كشد.
    بدون شك پياده كردن اين دو برنامه اساسى و مهمّ، كه از وظايف انبيا و اوليا بلكه به اعتبارى از وظايف خداوند است، ثمرات و آثار بزرگى به دنبال خواهد داشت و جامعه را احياء و زنده مى كند. مبلّغان دينى و كسانى كه عهده دار هدايت مردم هستند نبايد از هيچ يك از اين دو برنامه غافل شوند و هر كدام را با شرايط و ويژگى هاى خاصّ خود انجام دهند.
    نكته جالبى كه از حديث فوق استفاده مى شود اين كه به همان نسبت كه نادانان و ناآگاهان در برابر اعمال خويش مسؤولند و بايد به دنبال فراگيرى علم بروند، دانشمندان و دانايان نيز در برابر اعمال آن ها مسؤولند، بلكه شايد مسؤوليّت آن ها بيش تر باشد! بدين جهت خداوند از نادانان پيمان تعليم گرفتن و از دانايان پيمان تعليم دادن گرفته است.


     
    1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 478.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:24:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تا زبان اصلاح نشود   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «وَ لَقَدْ قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وآله): لايَسْتَقيمُ ايمانُ عَبْد حَتّى يَسْتَقيمَ قَلْبُهُ، وَ لايَسْتَقيمُ قَلْبُهُ حَتّى يَسْتَقيمَ لِسانُهُ»;
    «حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد: پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود: ايمان هيچ بنده اى اصلاح و محكم نمى شود، مگر اين كه قلبش اصلاح گردد و قلب هيچ كس اصلاح نمى گردد، مگر اين كه زبانش اصلاح شود»(1).

     

    شرح و تفسير

    براى ايجاد و تقويت ايمان دو راه وجود دارد: نخست راه عقل و استدلال و ديگر راه شهود و باطن. جستجوى ايمان از هر يك از دو راه فوق، بدون اصلاح دل امكان پذير نيست. اگر بخواهيم از راه استدلال وارد شويم، معرفت موانعى دارد كه اگر آن موانع را برطرف نكنيم موفّق نخواهيم شد. شيطان با آن هوش سرشارش از مطلبى روشن و واضح غافل شد و در پاسخ به اين سؤال: چرا بر آدم به همراه ساير فرشتگان سجده نكردى؟ گفت: (لمْ اَكُنْ لاَِسْجُدَ لِبَشَر خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصال مِنْ حَمَإ مَسْنُون); «من هرگز براى بشرى كه او را از گل خشكيده اى، كه از گل بدبويى گرفته شده است، آفريده اى سجده نخواهم كرد»(2). در حالى كه
    عظمت آدم به خاطر جسم او نبود، بلكه بر اثر روح الهى كه در او دميد شد، عظمت پيدا كرد. ولى شيطان متوجّه اين مطلب نشد; چون براى اين معرفت مانع داشت و آن تكبّر و حبّ ذات بود. بنابراين انسان هوى پرست هم نمى تواند از راه استدلال خداپرست شود. نتيجه اين كه اگر از راه استدلال بخواهيم به ايمان برسيم اصلاح قلب و دل لازم است.
    و امّا اگر قرار باشد اين راه از طريق شهود و باطن طى شود، از طريقى كه بتوان همچون على (عليه السلام) ادّعا كرد: «ماكُنْتُ اَعْبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَهُ; پروردگارى را كه نبينم پرستش نمى كنم»(3)، روشن است كه نياز به قلب و دل پاك و اصلاح شده اى دارد.بايد گرد و غبار قلب را گرفت تا بتوان يار را ديد!
    جمال يار ندارد غبار و پرده *** ز دل غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد

    رابطه قلب و زبان
    آن روز كه حضرت على (عليه السلام) از قول پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) اين حديث را فرمود، علماى اخلاق نبودند; ولى آن ها اكنون مى گويند كه بزرگ ترين و بيش ترين گناهان به وسيله زبان انجام مى شود. بعضى از علماى اخلاق، گناهان كبيره اى كه به وسيله زبان انجام مى شود را بيست عدد شمرده اند، در حالى كه ما در كتاب اخلاق در قرآن تا 30 گناه كبيره براى زبان نوشته ايم!(4) گناهانى كه بعضى از آن ها شديدتر از زناست!(5).
    خوانندگان محترم! تا زبان اصلاح نشود هيچ كس به هيچ جا نمى رسد. 
    چرا كه زبان ابزار و وسيله اى است كه در همه جا در اختيار انسان هست; امّا ابزار ساير گناهان هميشه در اختيار نيست. و از اين بدتر اين كه متأسّفانه قبح و زشتى گناهان زبان كاسته شده و در برخى موارد از بين رفته است. اگر كسى خداى ناكرده در مسجد بساط قمار پهن كند همه به او اعتراض مى كنند، ولى اگر شخصى غيبت كند، كه بدتر از قمار است، كمتر كسى به او اعتراض مى كند.
    بنابراين بايد مواظب زبان خويش، مخصوصاً به هنگام عصبانيّت، حسادت، بروز مشكلات و مصائب باشيم، كه اصلاح زبان يكى از گام هاى سير و سلوك و مقدّمه اصلاح قلب است.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 176.
    2. سوره حجر، آيه 33.
    3. اصول كافى، جلد اوّل، صفحه 98 كتاب التوحيد، باب فى ابطال الرؤية.
    4. به اخلاق در قرآن، جلد اوّل، صفحه 316 به بعد، مراجعه كنيد.
    5. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: «اَلْغيبَةُ اَشَدُّ مِنَ الزِّنا». ميزان الحكمة، جلد 7، صفحه 333.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:24:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پى آمد آرزوهاى طولانى   ...

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَطْوَلُ النّاسِ اَمَلا اَسْوَئُهُمْ عَمَلا»;
    «طولانى ترين آرزوهاى انسانى، متعلّق به انسان هايى است كه بدترين اعمال و كردار را دارند»(1).

     

    شرح و تفسير

    حضرت، بين آرزوهاى طولانى و اعمال زشت و بد، رابطه اى برقرار مى كند، و مى فرمايد: نه تنها آرزوهاى طولانى بد است، بلكه هر چه طولانى تر باشد اعمال زشتى كه از انسان سر مى زند نيز زشت تر مى باشد.
    در مورد «طول امل» (آرزوهاى دراز) مباحث مختلفى، مطرح گشته است(2)، كه در اين جا به طرح دو سؤال و پاسخ آن اكتفا مى شود:
    سؤال: در رواياتى كه پيرامون «آرزوها» بحث مى كند، تضادّى ديده مى شود; از يك سو رواياتى، مانند آنچه در بالا آمد، «آرزو» را يك امر منفى و غيرارزشى معرّفى كرده و مردم را از آن برحذر مى دارد، و از سوى ديگر مى دانيم كه اگر اميد و آرزو نباشد زندگى متلاشى مى شود; چرا كه انسان با اميد و آرزو زنده است. به همين جهت در روايتى از پيامبر 
    پاسخ: آرزو در حدّ معمول و معقول چيز خوبى است و اين همان چيزى است كه رحمت است و مايه ادامه زندگى; امّا آرزوهاى طولانى و نامعقول، آرزوهايى كه تمام ذهن و فكر انسان را اشغال كند، آرزوهايى كه ميان او و سعادتش فاصله بيندازد، بدون شك چنين آرزوهايى مطلوب نيست و روايت فوق و مانند آن اشاره به چنين آرزوهايى دارد.
    سؤال ديگر: چرا آرزوهاى طولانى آثار بسيار منفى و نامطلوبى بر اعمال انسان مى گذارد؟
    پاسخ: زيرا انسان را از مرگ، حساب و كتاب و دادگاه عدل الهى غافل مى نمايد، انسانى كه از جهان آخرت غافل شود، سالم نخواهد ماند.
    علاوه بر اين كه وقتى انسان فكر و استعداد و نيروى محدود خويش را در مسير تحقّق آرزوهاى طولانى به كار گرفت، ديگر توانى برايش باقى نمى ماند كه اعمال نيك انجام دهد. در روايت تكان دهنده اى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «وَ الَّذى نَفْسُ مُحَمَّد بِيَدِه ما طَرَفْتُ عَيناىَ اِلاّ ظَنَنْتُ اَنَّ شَفَراىَ لايَلْتَقيانِ حَتّى يَقْبِضَ اللهُ روُحى; قسم به خدايى كه جان محمّد در دست اوست، هر زمان كه پلك هاى چشمانم را بر روى هم مى گذارم، قبل از اين كه چشمانم را باز كنم، احتمال مى دهم قبض روح شوم!»(4). كمترين واحد زمانى در ادبيّات ما «يك چشم بر هم زدن» است، تضمينى براى ادامه زندگى ما حتّى به اندازه يك چشم بر هم زدن نيست، بنابراين بايد آرزوهاى خويش را كوتاه كنيم و بيش تر به فكر تهيّه زاد و توشه اى براى جهان آخرت، كه مقصد اصلى است، باشيم.
    «كسى كه يقين دارد بالاخره (با مرگ) از دوستان خود جدا مى شود، و (در نهايت) همنشين خاك مى گردد و مواجه با حساب (و كتاب الهى در يوم المعاد) مى گردد و نيازى به آنچه در دنيا جمع كرده ندارد و محتاج چيزهايى است كه براى آخرتش فرستاده است، سزاوار است چنين انسانى آرزوهاى خويش را كوتاه و اعمال نيكش را فراوان كند»(5).


     
    1. ميزان الحكمة، باب 117، حديث 720، (جلد اوّل، صفحه 144).
    2. مشروح اين مباحث را در «اخلاق در قرآن»، جلد دوم، صفحه 177، مطالعه فرماييد.
    3. ميزان الحكمة، باب 113، حديث 673، (جلد اوّل، صفحه 140).
    4. ميزان الحكمة، باب 118، حديث 729، (جلد اوّل، صفحه 145).
    5. ميزان الحكمة، باب 118، حديث 724، (جلد اوّل، صفحه 145).
     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:23:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پنج دستور براى زندگى بهتر   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «يا كُمَيْلُ! قُلِ الْحَقَّ عَلى كُلِّ حال وَ وادِّ الْمُتَّقينَ وَ اهْجُرِ الْفاسِقينَ وَ جانِبِ الْمُنافِقينَ وَ لا تُصاحِبِ الْخائِنينَ»;
    «اى كميل! از گفتن حق در هر حال دريغ مكن، و انسان هاى باتقوى را دوست بدار، از فاسقين و گنهكاران دورى كن، و مراقب منافقين و دو رويان باش، و با خيانت پيشگان رفاقت و مصاحبت نكن»(1).

     

    شرح و تفسير

    حضرت على (عليه السلام) طبق اين روايت، براى بهتر زيستن پنج دستور به كميل، كه يكى از دوستان بسيار مورد علاقه آن حضرت بود، مى دهد.
    دستور اوّل: «اى كميل! هيچ گاه از گفتن حق خوددارى مكن» در تمام عمرت طرفدار حق باش; چه در سختى و چه در راحتى، چه به هنگام قدرت و چه زمانى كه فاقد قدرت هستى، چه بر تخت قدرت و چه بر خاك مذلّت، خلاصه در تمام طول عمرت، كه در اين دنيا زيست مى كنى، حرف حق و سخن حق بگو. حضرت سپس به كميل سفارش مى كند، با چه كسانى زندگى كند و از چه كسانى فاصله بگيرد:
    دستور دوم: «اى كميل! همراه پرهيزكاران باش و دوستشان بدار»; زيرا دوست متّقى و پرهيزكار، چون به خاطر رضاى خدا با تو دوست هست، در سختى و مشكلات تو را رها نمى كند و به همين جهت تو را به گناه تشويق نمى نمايد و به همين علّت مانع از اطاعت و بندگى تو نمى گردد. آرى مودّت پرهيزكاران را هميشه در خزانه قلبت حفظ كن. حضرت سپس به كميل دستور مى دهد كه از سه طايفه خوددارى نمايد:
    دستور سوم: «اى كميل! زندگى ات را از فاسقين و اهل گناه «جدا كن»، اهل گناه بالاخره تو و خانواده ات را آلوده مى كنند، پس براى حفظ خود و خانواده ات از آن ها كناره بگير و با آن ها قطع رابطه كن.
    دستور چهارم: «اى كميل! مواظب مكر و حيله منافقين باش» اين كه در مورد فاسقين دستور به هجران وجدايى مى دهد، ولى نسبت به منافقين امر به مواظبت و مراقبت مى كند، بدين جهت است كه در هر جامعه اى منافق وجود دارد و نمى توان آن ها را جداسازى كرد و به راحتى قابل شناسايى نيستند، و اتّفاقاً مسلمين بيش ترين ضربه را از همين طائفه خورده اند و لهذا بايد مواظب شيطنت و مكر و فريب آن ها بود، هر چند نتوان جامعه را از آن ها پاك كرد.
    دستور پنجم: «اى كميل! با خيانت كاران رفاقت نكن» انسان هاى خيانت پيشه صلاحيّت رفاقت، شراكت، دوستى، و مانند آن را ندارند.
    اگر در اين كلام دقّت شود و در يك جامعه عملى گردد، قطعاً در آن جامعه تحوّلى روى خواهد داد; زيرا هر جامعه اى از خيانت، نفاق، گناه و كتمان حق رنج مى برد و نيازمند تقوى و پاكى و بيان حقايق و انسان هاى پرهيزكار است. اگر جامعه اى را از صفات رذيله فوق پاك كنيم و به ويژگى هاى خوب زينت بخشيم بدون شك جامعه اى ايده آل خواهد شد.


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 413.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:23:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.