در آيه 121 سوره (طه) مى خوانيم «وعصى آدم ربَّهُ فغوى»
(آدم پروردگارش را عصيان كرد و از پاداش او محروم ماند).
حال اين سؤال مطرح مى شود كه آيا آدم مرتكب گناهى شده بود؟
مدارك اسلامى اعم از عقل و نقل به ما مى گويد: هيچ پيامبرى مرتكب گناه نمى شود، و مقام پيشوائى خلق به شخص گناهكار، واگذار نخواهد شد، و مى دانيم كه آدم از پيامبران الهى بود، بنابر اين آنچه در اين آيات ذكر شده مانند پاره اى از تعبيرات ديگر كه درباره ساير پيامبران در قرآن آمده است كه نسبت عصيان به آنها داده شده، همگى به معنى «عصيان نسبى» و «ترك اولى» است، نه گناه مطلق.
توضيح اينكه: گناه بر دو گونه است، «گناه مطلق» و «گناه نسبى»، گناه مطلق همان مخالفت نهى تحريمى و مخالفت با فرمان قطعى خداوند است و هرگونه ترك واجب و انجام حرام را شامل مى شود.
اما گناه نسبى آن است كه عمل غيرحرامى از شخص بزرگى سر زند، كه با توجه به مقام و موقعيتش شايسته او نباشد، ممكن است گاهى انجام يك عمل مباح و حتى مستحب در خور مقام افراد بزرگ نباشد در اين صورت انجام آن عمل، «گناه نسبى» محسوب مى شود، مثلاً اگر شخص با ايمان و ثروتمندى براى نجات فقيرى از چنگال فقر، كمك بسيار مختصرى كند، شك نيست كه اين كمك هرچند ناچيز باشد، كار حرامى نيست بلكه مستحب است، ولى هركس آن را بشنود مذمت مى كند آن چنان كه گوئى گناهى مرتكب شده است و اين به خاطر آن است كه از چنان انسان ثروتمند و با ايمانى انتظار بسيار بيشترى مى رود.
به همين نسبت، اعمالى كه از بزرگان درگاه پروردگار سر مى زند، با موقعيت ممتازشان سنجيده مى شود، و گاهى با مقايسه به آن، كلمه «عصيان» و «ذنب» (گناه) بر آن اطلاق مى گردد، فى المثل نمازى كه ممكن است از يك فرد عادى، نماز ممتازى باشد براى اولياى حق، گناه محسوب شود، زيرا يك لحظه غفلت در حال عبادت براى آنها شايسته نيست، بلكه بايد با توجه به علم و تقوى و موقعيتشان به هنگام عبادت غرق در صفات جلال و جمال خدا باشند.
ساير اعمال آنها غير از عبادات نيز چنين است، و با توجه به موقعيت آنها سنجيده مى شود، به همين دليل اگر يك «ترك اولى» از آنها سر زند، مورد عتاب و سرزنش پروردگار قرار مى گيرند (منظور از ترك اولى اين است كه انسان كار بهتر را رها كند و سراغ كار خوب يا مباحى برود).
در روايات اسلامى مى خوانيم كه گرفتارى يعقوب و كشيدن آن همه زجر فراق فرزند، به خاطر آن بود كه نيازمند روزه دارى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه او آمد و او از كمك كردن به وى غفلت نمود و آن فقير، گرسنه و دل شكسته بازگشت.
اين كار اگر از يك فرد عادى سر زده بود، شايد آن قدر مهم نبود اما از يك پيامبر بزرگ الهى و رهبر امت، آن چنان با اهميت تلقى شد كه مجازات بسيار شديدى از طرف خداوند براى آن تعيين گرديد.(1)
نهى آدم از «شجره ممنوعه» نيز يك نهى تحريمى نبود بلكه يك ترك اولى بود، ولى با توجه به موقعيت آدم با اهميت تلقى شد و ارتكاب مخالفت با اين نهى (هرچند نهى كراهتى بود) موجب چنان مؤاخذه و مجازاتى از طرف خدا گرديد.(2)
________________________________________
1 ـ نورالثقلين جلد دوم صفحه 411 نقل از كتاب علل الشرايع.
2 ـ تفسير نمونه 6/123.
[سه شنبه 1395-01-24] [ 10:01:00 ب.ظ ]