حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 402
  • دیروز: 352
  • 7 روز قبل: 1592
  • 1 ماه قبل: 9518
  • کل بازدیدها: 2388841





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • گلپونه
  • دهقان
  • مدرسه علمیه حضرت زینب کبری ارومیه
  • فطرس
  • avije danesh
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)


  •   فضیلت و اعمال عید قربان   ...

     

    در تعالیم دینی چهار روز است که به عنوان عید تعیین گشته است که عبارتند از: عید فطر، عید قربان، عید غدیر و روز جمعه. در این میان عید قربان یکی از اعیاد مهم و بزرگ مسلمین به شمار می رود به نحوی که برخلاف بسیاری از اعیاد، مورد اختلاف نبوده و همه فِرَق مسلمین این روز را عید محسوب می کنند؛ لذا در دعای مخصوص قنوت نماز عید می خوانیم: «اللهم انی اسألک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلی الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا…؛ بارالها! به حق این روزی که آن را برای مسلمانان عید و برای محمد صلی الله علیه واله ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قراردادی…» و بدین گونه عید را فقط مخصوص مؤمنین ندانسته و همه مسلمین را در آن سهیم می دانیم و اعتقاد داریم این گردهمایی عظیم رهیافتی برای رسیدن به اعتصام به حبل الله است که یکی از مهم ترین دستورات اجتماعی اسلام است.


      

    فلسفه قربانی کردن در عید قربان

    از جمله آموزه های اسلام برای تکامل و رشد انسان ها، ایثار از جان و مال در راه خداوند یگانه می باشد؛ به این معنا که انسان، همه دارایی ها و امکاناتش را امانتی الهی بداند که باید در طریق بندگی هزینه کند. قربانی کردن نیز نمادی از قطع دلبستگی و وابستگی ها و جلوه ای از ایثار مال و جان در راه محبوب واقعی و رضای خداوند متعال می باشد. البته آنچه که از قربانی کردن و رسیدن به مقام قرب الهی به وسیله ذبح گوسفند، لحاظ شده است قطع علقه های روحی و مالی است که باعث تقوای قلب و طهارت نفس می گردد.

    خداوند متعال اصل  قربانی کردن را از شعائر الله دانسته و آن را نشانه ی بزرگداشت و سپاس گزاری مؤمنان بر نعمت هدایت معرفی کرده و قربانی کننده را در گروه و خیل محسنین و نیکوکاران داخل کرده است.

    در قرآن کریم آمده است: «وقتی شما قربانی می کنید آنچه که متعلق به خدا است، تقوای شماست نه گوشت و پوست قربانی»[1] بنابراین در قربانی کردن هر چند ظاهر کار سر بریدن است؛ اما واقعیت قضیه نهایت تسلیم، سرسپردگی، عشق و علاقه بنده به مولای خود است؛ و در واقع قربانی کردن نمادی از قربانی کردن هواهای نفسانی و ذبح نفس اماره و نوعی جهاد با نفس در جهت زدودن تعلقات و وابستگی های دنیوی و مادی و رهایی از زندان مال پرستی و دنیاطلبی است.

     

    تمسک به قربانی برای دفع بلا

    در کلام و سیرهی بزرگان، میتوان نمونههایی را یافت که برای دفع بلا به سنّت «قربانی» تمسّک جستهاند. بنابراین هر چند قربانی روز عید قربان، به صورت ویژهای مورد تأکید واقع شده است؛ اما در سیره علما میبینیم که در سایر ایام نیز این سنّت را اجرا میکردهاند.

     

    1. در استفتائی از آیت الله العظمی مکارم شیرازی سؤال شده است که: آیا در حال حاضر و یا به طور کلی قربانی کردن احشام برای مواردی همچون خرید خانه، ماشین و … در دین مبین اسلام توصیه شده است؟ آیا می توان به جای قربانی مبلغ آن را به نیازمندان یا سازمان بهزیستی و … هدیه نمود؟

    ایشان در پاسخ فرمودهاند: «توصیه خاصّی در این زمینه نیست. هدف انجام کار خیر است و قربانی برای خدا و کمک به محرومان و مؤمنان از این طریق ان شاءالله موجب دفع بلا می شود.»[2]

     

    2. آیت الله مسعودی میگوید: «… دو سه مرتبه در همان بحبوحه نهضت 41  یا 42، آقای بهجت(ره) به من فرمودند که شما به آقای خمینی بگویید فردا صبح ساعت فلان دو رأس گوسفند قربانی کند و من میآمدم به امام (ره) اطلاع میدادم، ایشان هم بلا فاصله به من میگفت شما به قصاب بگویید دو رأس گوسفند از طرف ما قربانی کند، بعد پولشان را میدهیم.

    بار دیگر نیز آقای بهجت به من پیغام داد که به امام بگویم: سه رأس گوسفند قربانی کند، آقا هم بلافاصله دستور داد سه رأس قربانی کنند.

    اینها همه مسائلی بود که بین امام و آیتالله بهجت بود و ما فقط ظواهرش را میدیدیم و از باطنش اطلاع نداشتیم.»[3]

     

    3. شهید صیاد شیرازی، می‌گفت: «آقا (آیت الله بهاءالدینی) در شب‌های عملیات دستور قربانی و صدقات به ما می‌داد و ما می‌دیدیم به واسطه آن صدقات و قربانی چه خطرهای مهمی از کنار گوش ما رد می‌شد که اگر نیم دقیقه پس و پیش می‌شد، به حیات ما خاتمه می‌داد.»[4]

     

    4. آقای حسین حیدری کاشانی (از شاگردان آیت الله بهاءالدینی) در کوران جنگ تحمیلی بود. شبی خواب دیدم که بیابان‌های جنوب را آب بسته‌اند و دور آب در محاصره بعثی‌هاست و صیاد تنها ایستاده بود و دشمن در صدد دستگیری ایشان. با وحشت از خواب بیدار شدم. خدمت حضرت آیت الله بهاءالدینی رفتم و خوابم را گفتم و اظهار داشتم: ناراحتم.

    ایشان فرمود: «برو یک گوسفند برای سلامتی صیاد قربانی کن.»

    رفتم و این کار را کردم. بعد از چند روز آقای صیاد خدمت آقا آمد.

    آقا به ایشان فرمود: «فلانی خوابی دیده بود و ناراحت بود برای شما. ما گفتیم گوسفندی برای سلامتی شما قربانی کند.» ایشان اظهار تشکر کرد.[5]

     

    آداب و اعمال شب و روز عید قربان

    الف) شب عید قربان

    شب دهم ذیحجه شبی مبارک و جزء چهار شبی است که احیاء و شب زنده داری در آن ها مستحب است. در شب عید قربان، درهای آسمان باز بوده و برای این شب اعمالی ذکر شده است:

    1- زیارت امام حسین علیه السلام .

    2- خواندن دعای «یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلیَ الْبَرِیَّةِ» که در شب جمعه هم وارد شده است.

     

    ب) روز عید قربان

    روز دهم ذیحجه که روز عید قربان می باشد بسیار روز شریفی است و برخی از اعمال آن عبارت است از:

     

    1- غسل

    غسل در این روز سنّت مؤکد است و بعضی از علماء نیز آن را واجب دانسته‎اند.

     

    2- دعا

    خواندن دعاهائی که وارد شده پیش از نماز عید و بعد از آن از جمله دعای ندبه و دعای چهل و هشتم صحیفه سجادیه که اوّل آن «اَللّهُمَّ هذا یَوْمٌ مُبارَکٌ» است و دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه که اینگونه آغاز می‎شود: «یا مَنْ یَرْحَمُ مَنْ لا یَرْحَمُهُ الْعِبادُ».

     

    3- نماز

    نماز عید قربان دو رکعت است: در رکعت اول، بعد از خواندن حمد و سوره، باید پنج تکبیر بگوید، بعد از هر تکبیر یک قنوت بخواند، بعد از قنوت پنجم، تکبیر دیگری بگوید، به رکوع رود، دو سجده بجا آورد، برخیزد و در رکعت دوم چهار تکبیر بگوید، بعد از هر تکبیر قنوت بخواند و تکبیر پنجم را بگوید، به رکوع رود، بعد از رکوع دو سجده کند، تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد. در روز عید قربان مستحب است که بعد از نماز، با گوشت قربانی افطار شود.

    نماز عید، سورهٴ مخصوصی ندارد، امّا بهتر است در رکعت اول آن، سورهٴ شمس و در رکعت دوم، سورهٴ غاشیه یا در رکعت اول سوره «سبح اسم» و در رکعت دوم سوره «شمس» را بخوانند.

    همچنین در قنوت نماز عید قربان، هر دعا و ذکری خوانده شود کافیست، امّا بهتر است این دعا خوانده شود:

    اللّهُمَّ أَهْلَ الْکِبْریاءِ وَالْعَظَمةِ وَ أهْلَ الجُودِ وَالجَبَرُوتِ وَ أهْلَ العَفْو وَالرَّحْمَةِ وَ أهْلَ التَقّویٰ وَالمَغْفِرَة، أسْئَلُکَ بَحَقِّ هدا الْیوَمِ الّذی جَعَلْتَهُ لِلمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمّدٍ صَلّیٰاللهُ عَلیْه وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاَ وَ مَزیداً، أن تُصَلّی عَلیٰ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تُدْخِلنی فی کُلِّ خَیْرٍ أدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ أنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آل مُحَمَّدٍ، صَلَوٰاتُکَ عَلَیُهِ وَ عَلَیْهِمْ، اللّهُمَّ إنی أسْئَلَکَ خَیرَ مٰا سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّٰالِحُونَ وَاعُوذُ بِکَ مِمّا اسْتَعاذَ عِبادُکَ الْمُخْلِصوُنَ

    «خدایا ای اهل بزرگی و عظمت و ای شایسته بخشش و قدرت و سلطنت و ای شایسته عفو و رحمت و ای شایسته تقوا و آمرزش از تو خواهم به حق این روزی که قرارش دادی برای مسلمانان عید و برای محمّد صلی الله علیه و آله ذخیره و شرف و فزونی مقام که درود فرستی بر محمّد و آل محمّد و درآوری مرا در هر خیری که درآوردی در آن خیر محمّد و آل محمّد را و برونم آری از هر بدی و شری که برون آوردی از آن محمّد و آل محمّد را که درودهای تو بر او و بر ایشان باد. خدایا از تو خواهم بهترین چیزی را که درخواست کردند از تو بندگان شایسته ات و پناه برم به تو از آنچه پناه بردند ازآن بندگان شایسته ات.»

     

    4- تکبیر

    خواندن تکبیرات برای کسی که در منا باشد بعد از پانزده نماز که اولش نماز ظهر روز عید است و آخرش نماز صبح روز سیزدهم است. و کسانی که در سایر شهرها هستند نیز بعد از ده نماز از ظهر روز عید تا صبح دوازدهم این تکبیرات را بگویند. که این تکبیرات بنا بر روایت صحیح در اصول کافی از این قرار است:

    اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ و لِلّه الْحَمْدُ اللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما اَبْلانا.

    خدا بزرگتر از توصیف است، معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگتر است، و ستایش خاص خدا است خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائی کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزی ما کرد از چهارپایان انعام (شتر و گاو و گوسفند) و ستایش خاص خدا است برای آنکه آزمود ما را.

    و مستحب است که به مقداری که توانایی است این تکبیرات بعد از نمازها تکرار شود.

     

    5- قربانی کردن

    یکی از اعمال این عید بزرگ که  سنت  مؤکد نیز می باشد قربانی کردن است که مختص به حاجیان نبوده بلکه همه مسلمانان بسته به استطاعت مالی خویش می توانند قربانی کنند.

     

    در منابع روایی، روایاتی از معصومین علیهم السلام نقل شده است که اشاره به جملات دعا گونه ایشان هنگام ذبح قربانی دارد. شیخ طوسی در یکی از کتاب های خود نقل کرده است که: رسول خدا صلوات الله علیه هنگام ذبح قوچی فرمودند: «اللهمّ تقبّل من محمّد و آل محمّد و من امّة محمّد؛ خدایا این قربانی را از من محمد و آل محمد و هم چنین امت محمد قبول فرما!»[6]

    در جایی دیگر وارد شده است: شخصی که طریقه ذبح کردن قربانی را می داند بهتر آن است که خودش ذبح کند و اگر نمی دانست کسی را دستور دهد و خود او نیز حاضر باشد. در وقت ذبح قربانی پیشانی آن را به طرف قبله نموده و «بسم الله الرحمن الرحیم» گفته و ذبح نماید و بعد از ذبح قربانی این دعا را بخواند: « وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، حَنِیفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ‏، إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، لا شَرِیکَ لَهُ، وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ‏، و أنا من المسلمین، اللهم منک و لک، بسم الله و الله أکبر، اللهم‏ تقبل‏ منی‏»[7]

    و نیز از مولای متقیان امیر مومنان علیه السلام نقل شده است که: قربانی مسلمان را جز مسلمان نکشد و هنگام ذبحش بگوید: «بسم اللَّه و اللَّه اکبر وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ،إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکی وَ مَحْیای وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، لا شَرِیک لَهُ وَ بِذلِک أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ.»[8]

     

    پی نوشت: 


    [1] حج، آیه 37.

    [2] پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی، استفتائات قربانی.

    [3] پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی بهجت.

    [4] پایگاه جهان نیوز.

    [5] پایگاه جهان نیوز.

    [6] محمد باقر کمره ای ترجمه آسمان و جهان (ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الانوار علامه مجلسی)، ج‏9، ص 182.

    [7] المقنع، شیخ صدوق، ص275.

    [8] همان، ص 219.


    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-07-02] [ 01:00:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چرا «عرفه»؟   ...

    … تا غروب آفتاب دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می‌ریخت … تا بالاخره بخشیده شد…

     

    نهم ذیحجه (در ایران، فردا پنجشنبه) روز عرفه است. خداوند متعال در این روز به سه مکان و سه گروه از انسانها، توجه ویژه دارد:

     

    1. کربلا و زائران امام حسین (ع).

     

    1. ۲٫ صحرای عرفات (در نزدیکی مکه) و حجاج بیت الله.

     

    ۳  .  هر جا از دنیا که دستی به سوی او بلند شود و دلی بشکند.

     

     

     

    عرفه

     

    ـ آنگاه که جبرئیل (ع) مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) می‌آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت : «عرفت؟» یعنی «یاد گرفتی؟» و او پاسخ داد آری. لذا به این نام خوانده شد.

     

    ـ وجه دیگر اینکه مردم از این جایگاه و در این سرزمین به گناه خود اعتراف می‌کنند.

     

    ـ بعضی دیگر هم آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد ؛ چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است.(۱)

     

     

     

    حضرت آدم (ع) در عرفات

     

    مطابق روایتی از  امام صادق(ع)، وقتی جد اعلای ما حضرت آدم (ع) از  باغ بهشتی به زمین فرود آمد، چهل روز هر بامداد بر فراز کوه صفا با چشم گریان در حال سجده بود. جبرئیل (ع)، فرود آمد و پرسید:

     

    ـ چرا می گریی، ای آدم؟

     

    ـ چرا نگریم در حالیکه از جوار خداوند به این دنیا فرود آمده ام؟

     

    ـ به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.

     

    ـ چگونه ؟

     

    جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبحگاهان عازم صحرای عرفات شد. جبرئیل هنگام خروج از مکه، احرام بستن و لبیک گفتن را به او آموخت و چون عصر روز عرفه فرا رسید، آدم  را به غسل فرا خواند و پس از نماز عصر، او  را به وقوف در عرفات دعوت کرد و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:

     

    سبحانک اللهم و بحمدک

     

    لا اله الا انت

     

    علمت و ظلمت نفسی

     

    واعترفت بذنبی

     

    اغفر لی انک انت الغفور الرحیم
    یعنی:

     

    جز تو خدایی نیست

     

    کار بدی کردم و بر خود ظلم نمودم

     

    اینک به گناه خود اعتراف می‌کنم

     

    مرا ببخش که تو بخشنده و مهربانی.

     

    آدم (ع) تا غروب آفتاب همچنان دعا میکرد  و با تضرع اشک می‌ریخت. وقتی که آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد و شب را  آنجا گذراند. صبحگاهان در مشعر بپاخاست و به دعا پرداخت… تا اینکه سرانجام بخشیده شد …

     

     

     

     

     

    حضرت ابراهیم (ع) در عرفات

     

    جبرئیل(ع) در صحرای عرفات،  مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع)  آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

     

     

     

    پیامبر خاتم (ص) در عرفات

     

    دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام، کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته برخی مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر آنرا به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.

     

     رسول گرامی اسلام (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماع عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:

     

    … ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این مکان ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی می شود. به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست به صاحبش برگرداند.

     

    ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام ، حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنها امانتهای الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.

     

    … من در میان شما دو چیز به یادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.

     

    هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به رضایت به  دست آورده باشد…

     

     

     

    تسبیحات حضرت رسول (ص) در روز عرفه :

     

    سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُکْمُهُ
    منزه است خدایى که عرش او در آسمان و  فرمان و حکمش در زمین است

     

    سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ
    منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد
    سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّهِ رَحْمَتُهُ
    منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است
    سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَهِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ
    منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد
    سُبْحانَ الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ
    منزه است خدایى که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش
    پس بگو
    سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ صد مرتبه
    منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است
    و بخوان توحید صد مرتبه و آیه الکرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه و بگو
    لااِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیى وَیُمیتُ
    معبودى جز خدا نیست یگانه اى که شریک ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده کند و بمیراند
    وَیُمیتُ وَیُحْیى وَهُوَ حَىُّ لا یَموُتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ
    و بمیراند و زنده کند و او است زنده اى که نمیرد هرچه خیر است بدست او است و او بر هر چیز
    قَدیرٌ ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ وَاَتوُبُ اِلَیْهِ ده مرتبه
    توانا است آمرزش خواهم از خدایى که معبود بحقى جز او نیست که زنده و پاینده است و بسویش توبه کنم
    یا اَللّهُ ده مرتبه یا رَحْمنُ ده مرتبه یا رَحیمُ ده مرتبه یا بَدیعَ السَّمواتِ وَالاْرْضِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ ده مرتبه یا حَىُّ یا قَیُّومُ ده مرتبه یا حَنّانُ یا مَنّانُ ده مرتبه یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ده مرتبه آمینَ ده مرتبه

     

     

     

    برخی از اعمال شب و روز عرفه:

     

    ۱٫احیا و نماز و عبادت در شب عرفه

     

    1. دعا در شب عرفه (که گفته شده است مستجاب می‌گردد) .

     

    1. زیارت امام حسین (ع) در شب عرفه.

     

    1. غسل.

     

    1. روزه روز عرفه (اگر سبب ضعف و مانع از دعا و مناجات نشود) .

     

    1. قرائت دعای عرفه امام حسین علیه السلام (که بهتر است بعد از نماز عصر باشد) .

     

    1. قرائت دعای عرفه امام سجاد علیه السلام (که در صحیفه سجادیه موجود است).

     

    1. زیارت امام حسین (ع) در روز عرفه.

     

    1. زیارت حضرت اباالفضل العباس (س) در روز عرفه .

     

    1. اعتراف و اقرار به گناهان.

     

    1. دو رکعت نماز که در رکعت اوّل بعد از حمد، سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره کافرون خوانده می‌شود. سپس چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از حمد،پنجاه مرتبه سوره توحید (این نماز در واقع همان نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است) .

     

    تذکر : از مشاهده فهرست بالا نترسید. هر کدام را که حال و حوصله دارید انجام دهید. انجام غسل کارساده ای است که جزو کارهای روزمره ماست؛ فقط باید نیت غسل عرفه کرد. دو رکعت نماز و بعد خلوت با خدا بیش از ۱۰ دقیقه وقت نمی‌گیرد ولی به دل‌های ما صفا و جلا می‌دهد. فقط بدانیم که: خداوند بزرگ و کریم است. کیفیت هم معمولا از کمیتمهم‌تر است.

     

     

     

    صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین (ع)

     

    حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه های خود در صحرای عرفات بیرون آمدند و رو به دامن«کوه رحمت» نهادند و در سمت چپ کوه رو به کعبه همایشی تشکیل دادند که موضوع آن شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود. فهرست مطالب آن عبارت بود از:

     

    ۱ـ شناخت خدا و صفات الهی.

     

    ۲ـ شناخت خود یا خودشناسی.

     

    ۳ـ شناخت جهان.

     

    ۴ـ شناخت آخرت.

     

    ۵ـ شناخت پیامبران.

     

    ۶ـ خودسازی با صفات الهی.

     

    ۷ـ پرورش نفس با کمالات الهی.

     

    ۸ـ توبه و بازگشت به خدای مهربان.

     

    ۹ـ دور کردن صفات نکوهیده از خود با تسبیح پروردگار.

     

    ۱۰ـ فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا.

     

    ۱۱ـ شناخت و درخواست بهترین مسئلت ها.

     

    ۱۲ـ تبدیل خود پرستی نفس به خدا پرستی.

     

    ۱۳ـ تبدیل خود برتر بینی نفس به تواضع و فروتنی.

     

    ۱۴ـ تبدیل خودخواهی نفس به ایثار و غیر خواهی.

     

    ۱۵ـ تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.

     

     

     

    رهیافت‌هایی از دعای عرفه امام حسین (ع)

     

     

     

    ۱ـ ستایش حق تعالی:

     

    ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری بپای صنعت او نرسد. بخشنده بیدریغ است. اوست که بدایع خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت…….

     

     

     

    ۲ـ تجدید عهد و میثاق با خدا:

     

    پروردگارا بسوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اینکه چیز قابل ذکری باشم…….

     

     

     

    ۳ـ خود شناسی:

     

     و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکیهای سه گانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیک از امورم را بخودم وا نگذاشتی……..

     

     

     

    ۴ـ راز آفرینش انسان:

     

    ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم بدنیا آوردی. و  در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را بجانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی……..

     

     

     

    ۵ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:

     

    تا اینکه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیکرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینکه فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی…….

     

     

     

    ۶ـ نعمتهای خداوند:

     

    آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بیکرانت بر من. و باحسان عمیم خود نسبت به من، تا اینکه همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی……

     

     

     

    ۷ـ شهادت به بیکرانی نعمت های الهی:

     

    الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم

     

    و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوستهای جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لبهای من پنهان است……

     

     

     

    ۸ـ ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی:

     

    گواهی می دهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد………..

     

     

     

    ۹ـ ستایش خدای یگانه:

     

    معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. که وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم:

     

    حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برش باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد…..

     

     

     

    ۱۰ـ خواسته های یک انسان متعالی:

     

    خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را می بینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت بمن عطا فرما!

     

     

     

    ۱۱ـ سپاس به تربیت های الهی:

     

    خداوندا! ستایش از آن تست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار تست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو بیاراستی. بخاطر لطفی که به من داشتی والا……

     

     

     

    ۱۲ـ نیازهای تربیتی از خدا:

     

    و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن جهان نجات بده و از شر بدیهایی که ستمکاران در زمین می کنند نگاه بدار………….

     

     

     

    ۱۳ـ شکایت به پیشگاه خداوند:

     

    خدایا! مرا به که وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانیکه مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتیکه تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی؟

     

     

     

    ۱۴ـ ای مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی:

     

    ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحق و یعقوب، و ای پروردگار جبرئیل، مکائیل و اسرائیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان……

     

     

     

    ۱۵ـ تو پناهگاه منی:

     

    تو پناهگاه منی، بهنگامی که راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم.

     

     

     

     

     

    ۱- فرهنگ دهخدا / ج ۱۰ جدید / ص ۱۵۸۱۸

    منبع: دعای عرفه عبدالکریم بی آزار شیرازی

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-07-01] [ 12:48:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پوشش و زینت زن   ...

    هرکس لباسش نازک باشد، دینش نازک است.

    1- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: هلاکت زنان امت من در دو چیز است: « طلا و لباس نازک‌‌ » ( شیخ مفید، امالی)

    2 - حضرت علی علیه السلام فرمودند: بر شما باد بر پوشیدن لباس ضخیم؛ چرا که هرکسلباسش نازک باشد، دینش نازک است.

    3 - اسماء دختر ابوبکر و خواهر عایشه به خانه پیغمبراکرم (صلی الله علیه واله) آمد درحالی که جامه‌های نازک و بدن نما پوشیده بود. رسول اکرم(صلی الله علیه واله) روی خویشرا از وی برگرداند و فرمود: ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر از مچ دست به پایین و صورتش (الدرالمنثور ج 5)

    4 - رسول خدا (صلی الله علیه واله) می‌فرماید: برای زن جایز نیست مچ پایش را برای مرد نامحرمآشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد

    اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت می‌کند.

    دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ می‌شود.

    سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت می‌کنند.

    چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است. هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمی‌کند و همچنین موی سر و مچ پای خود را نمایان نمی‌سازد و هر زنی که این کارها را برای غیرشوهرش انجام دهد دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسبت به خود خشمگین کرده است.

    5 - رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیرشوهر مگذار و در غیاب شوهر خود را خوشبو مکن و مچ پا را نشان مده اگر چنین کنید دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده اید.

    6 - پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) زنان را از پوشیدن لباس‌های توجه برانگیز بر حذر می‌داشتند.

    7- امام صادق علیه السلام به یکی ازخواهران محمدبن ابی‌عمیر فرمود: وقتی که به دیدار برادرت رفتی لباسهای رنگارنگ و تحریک‌آمیز برتن نکن.

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-06-31] [ 08:06:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      توصیه های اخلاقی و تربیتی به والدین   ...

     

    مهرورزی به فرزند

    محبت و خوش رفتاری، نقش بسیار مهمی در تربیت صحیح فرزند دارد. محبت، احساسات پاک کودک را شکوفا می سازد و کمبود عاطفه و عقده های روانی، دامن گیر فرزندان نمی شود. همچنین، زمینه رحمت خداوند را فراهم می سازد.

    امام صادق «علیه السلام» می فرماید:

    «اِنَّ اللّهَ عزّوجَلَّ لَیَرْحَمُ الرَّجُلَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِه»

    «خداوند بزرگ به آدمی به خاطر شدت علاقه و دوستی به فرزندش، رحم می کند.»

    ایشان در سخن دیگری فرموده است:

    «اَحبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُم وَ اِذا وَعَدْتُمُوهُم فَفُوا لَهُم فَانَّهُم لا یَروُنَ اِلاّ اَنَّکُم تَرْزَقُونَهُم».

    «به کودکان محبت کنید و به آن ها رحم نمایید و هرگاه به آنان وعده ای دادید، وفا کنید؛ زیرا آن ها شما را روزی دهنده خود می دانند.»

    رسول گرامی اسلام در منزل همه روزه که از خواب بر می خاست، دست محبت بر سر فرزندان خود می کشید.

    امام صادق «علیه السلام» از رسول خدا «صلی الله علیه و آله» نقل می کند:

    «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَه کَتَبَ اللّهُ عَزُّوجَلَّ لَهُ حَسَنةً وَ مَن فَرَحهُ فَرَّحَهُ اللّهُ یَوْمَ القِیامَةِ»

    «آن کس که فرزند خود را ببوسد، خداوند حسنه ای در نامه عمل او می نویسد و هر کس که فرزندش را شاد کند، خدا او را در روز قیامت شاد خواهد کرد.»

    فرزندان امروز، پدران و مادران و مسئولان فردایند. اگر به قدر کافی و به شایستگی محبت نبینند، به کمبود عاطفه دچار می شوند و در آینده، جامعه با نشاطی نخواهیم داشت. بر همین اساس، امام صادق «علیه السلام» توصیه می کند:

    «أکثِروا من قُبلةِ اولادِکم فانَّ لَکُم بِکُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجةً»

    «فرزندانتان را زیاد ببوسید؛ زیرا برای شما در هر بوسه ای درجه ای است.»

     

    عدالت ورزی به فرزندان

    رفتار عادلانه با فرزندان بسیار پر اهمیت است. در صورت رعایت نکردن این امر میان فرزندان، انواع کینه ها و عقده ها در آنان نسبت به یکدیگر پدید می آید.

    با زیاد بودن تعداد فرزندان، وظیفه پدر و مادر درباره این مسئله حساس تر و سنگین تر است.

    پدر و مادر باید رفتار عادلانه ای با کودکان داشته باشند و در نقش یک قاضی عادل و عاقل با آن ها برخورد کنند. هیچ کدام را بر دیگری ترجیح ندهند و در رفتار و گفتار، در محبت و خشم، تنبیه و تشویق، یکسان عمل کنند.

    رسول خدا «صلی الله علیه و آله» به مردی که یکی از بچه های خود را بوسید و دیگری را از خود دور کرد، فرمود: «چرا با فرزندان خود به طور مساوی رفتار نکردی؟!».

    در روایت دیگری امام صادق «علیه السلام» فرمود:

    «اِعْدِلُوا بَیْنَ اَولادِکُم کَما تُحِبُّونَ اَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُم»

    «بین فرزندان خود به عدالت رفتار کنید، همان گونه که خودتان مایلید فرزندان شما و مردم، بین شما به عدل و تساوی رفتار کنند.»

    اگر رفتار بزرگ ترها با فرزندان از روی عدالت و برابری نباشد، عقده حقارت، بدبینی، کینه توزی، دشمنی های خطرناک، درگیری های بی مورد و بهانه گیری های بی جا دامن گیر آنان خواهد شد. پس بکوشیم تا توصیه های روایی و آموزه های دینی را فرارویمان بگشاییم و با عمل به آن ها، سعادت و سلامت را تحفه فرزندانمان بسازیم.
    هدایت عملی

    تعلیم و تربیت افراد به ویژه فرزندان، آن گاه تأثیرگذار خواهد بود که با عمل همراه باشد:

    «کُونُوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیْرِ ألْسِنَتِکُم؛»

    «مردم را در عمل و به غیر زبانتان به خوبی ها دعوت کنید».

    پدرو مادر افزون بر آنکه با گفتار و پند و اندرز باید بهترین راهنمای فرزندان خود باشند، باید در عمل نیز آموزه های دینی را به کودکان خود بیاموزند. والدین باید در همه زمینه ها به اخلاق و رفتار خود توجه کنند و همواره در حضور فرزندان با اعمال درست خود، راهنمای راستین آنان باشند. اگر پدران و مادران کودکان را به راستی در گفتار و کردار امر کنند، ولی خود این گونه عمل نکنند، فرزندانشان دچار سرگردانی و خشم و نفرت می شوند و امر و نهی والدین دیگر تأثیری نخواهد داشت.

    بنابراین، در صورتی خصلت ها و کردار نیک در کودکان نهادینه می شود که اینان در زندگی، از پدر و مادر خود الگوی عملی بگیرند.

    کودکانی که وفا و محبت و دل سوزی پدر و مادر خود را در حق آشنایان و همسایه ها از فقیر و غنی ببینند. آنان نیز ناخودآگاه به سوی خوبی ها رهنمون می شوند.

    امام حسین «علیه السلام» می فرماید: «مادرم زهرا «علیهاالسلام» را دیدم که در شب جمعه تا صبح نماز می خواند و تک تک مؤمنان را دعا می کرد و هنوز خود را دعا نکرده بود، از او پرسیدم: چرا به خودت دعا نمی کنی؟ جواب داد: پسرم! اول همسایه، بعد خویشتن؛ «الجار ثم الدّار»

    در روایت دیگری از امام صادق «علیه السلام» می خوانیم:

    «مُرِ الصِّبِیَّ فَلْیَتَصَدَّقْ بِیَدِهِ بِالْکَسْرَةِ وَ الْقَبْضَةِ وَ الشَّی ءِ و اِنْ قَلَّ»

    «کودکان خود را در صدقه دادن و احسان به هم نوعان تمرین دهید.»

     

    بازی با کودک

    با ورود به بازی کودک، در واقع او را بدون تربیت به حال خود رها نمی کنیم، بلکه به تنهایی و نگرانی او پاسخ درست می دهیم و شادی و اطمینان خاطر را به او هدیه می کنیم. وقتی پدر یا مادر با فرزند خود رفتاری محبت آمیز داشته باشد و در همه حال با او و در کنار او باشد، کودک احساس تنهایی و خودمحوری نمی کند و عواطف و احساسات جمعی در او شکوفا می شود. در شیوه رفتاری رسول خدا و امامان معصوم «علیهم السلام» فراوان به چشم می خورد که با صبر و مهربانی، با بچه ها بازی می کردند. به ویژه رسول خدا «صلی الله علیه و آله» با بچه های بی سرپرست یا بی خانمان همبازی می شد. به آنها سلام می کرد، آنها را به دوش می گرفت، می بوسید و نوازش می کرد. علی «علیه السلام» نیز برای کودکان یتیم داستان می گفت، آنها را می خندانید و در آغوشش می فشرد. از رسول گرامی اسلام روایت است: «مَنْ کانَ عِنْدَهُ صَبِیُّ فَلْیتصابَّ لَهُ»

    «کسی که در نزدش کودکی است، باید با او کودکانه رفتار کند.»
    کودکان و عادت های نیکو

    در تربیت کودکان، ایجاد عادت های خوب و ریشه کن کردن عادت های بد، در آنان مسئله ای پر اهمیت است. از همان دوران کودکی هر عادتی را به راحتی می توان در کودک شکل داد. در سال های بعد نیز هم زمان با رشد او لازم است دیگر عادت ها و مهارت های رفتاری مانند وفای به عهد، ایثار، بخشش و کمک به اطرافیان را به آنان آموخت. حضرت علی «علیه السلام» می فرماید:

    «العادَةُ طَبْعُ ثانٍ؛ «عادت برای مردم طبیعت دومی به شمار می آید.»

    بنابراین، واجب است که پدران و مادران برای ایجاد اخلاق نیکو و عادت های پسندیده در فرزند خویش، دقت کافی به این امر داشته باشند؛ چرا که شیوه زندگی فرزندان در آینده، به نوع صفت ها و عادت های دریافتی او در گذشته بستگی دارد.

    کودکان با فطرتی پاک و سالم متولد می شوند. از این رو، بر والدین فرض است که نهایت دقت و هوشیاری خود را در حفظ این نهاد پاک به کار گیرند. باید کودکان را به کارهای خوب و عادت های نیک راهنمایی کرد، تا سرانجام جزو رفتارهای ثابت آنان شود. به خاطر خوبی هایشان تشویق شوند و از بدی هایشان باید آگاه شوند و سپس آنها را در ترک شان یاری کرد.

    آموزش دینی

    بنا بر سفارش اسلام و دستورهای تربیتی امامان معصوم «علیهم السلام» از لحظه تولد فرزند باید در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت که با این حرکت، تربیت دینی کودک از ساعت های پس از تولد او شروع می شود.

    رسول اکرم «صلی الله علیه و آله»، پس از تولد امام حسن و امام حسین «علیهماالسلام» در گوش راستشان اذان، در گوش چپشان اقامه گفتند، چنان که ابوا می گوید: «رَأیْتُ رسولَ اللّه «صلی الله علیه و آله» أذَّنَ فِی اُذُن الحَسَنِ «علیه السلام» لَمّا وُلِدَ وَ اَذَّنَ کذلک فی اُذُنِ الحسین «علیه السلام» لما وُلِدَ»

    امام باقر «علیه السلام» نیز در رهنمودی به والدین می فرماید:

    «اِذا بَلَغَ الغُلامُ ثلاثَ سنین فَقُلْ لَهُ سَبْعَ مَرّاتٍ قُل لا اِله الاّ الله ثُمّ یُتْرَکُ حتّی تَمَّ له ثَلاثَ سنین.»

    «وقتی فرزندت به ابتدای سه سالگی رسید، هفت بار به او تلقین کن تا بگوید «لا اله الاّ الله» و آنگاه رهایش کن تا سه سالش تمام شود، آنگاه دوباره آموزش دینی او را شروع کن.»

    آن گاه که پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» به نماز می ایستاد، امام حسن «علیه السلام» را نیز همراه خود داشت. رسول خدا در روایتی توصیه می کند: «عَلِّمُوا اولادَکم الصَّلوةَ اِذا بَلَغُوا سَبْعا».

    «فرزندانتان که به هفت سالگی رسیدند، به آنها نماز بیاموزید.»

    کودک و مربی

    محیط، جامعه و خانواده، سه عامل مؤثر در مسائل تربیتی اند که سعادت و شقاوت آدمی در گرو چگونگی تأثیر آن هاست. استاد و مربی نیز کانون تربیتی مهمی است که کودکان از اخلاق، کردار و افکار او الگو می گیرند و می کوشند پیوسته از آنان پیروی کنند.

    کودکی که تربیت گذشته او نادرست بوده است، می تواند با آموزش ها و مراقبت های استاد به خیر و سعادت نزدیک شود. برای مثال معاویه دوم از خانواده نامبارکی برخاست، ولی تأثیر آموخته های مربی بر او به حدی بود که پس از مرگ یزید در مسجد شام، آن گاه که همه آمده بودند تا با او بیعت کنند، پس از حمد و ثنای خدا، به رسول اکرم و اهل بیتش درود فرستاد و سپس گفت:

    ای مردم! جدم معاویه و پدرم یزید، غاصب حق خلافت بودند و بر من سخت ناگوار است که می دانم آنها الان به عذاب الهی دچارند. مردم! خلافت، حق علی «علیه السلام» و فرزندان اوست. بروید و امام حق را بشناسید.

    گفتنی است پس از بررسی های فراوان معلوم شد که استاد معاویه پسر یزید، از شیعیان اهل بیت بوده که او را این گونه متحول ساخته است.

    امام صادق «علیه السلام» درباره فضیلت معلم و استاد می فرماید:

    «مُعَلِّمَ الخَیْرِ تَسْتَغْفِرُ لَهُ دَوابُّ الارْضِ وَ حیتانُ البَحْرِ وَ کُلُّ صغیرَةٍ و کَبیرةٍ فی أرْضِ اللّهِ وَ سمائِهِ.»

    «معلمی که مردم را به خیر و نیکی فرا می خواند، همه جنبندگان زمین و ماهیان دریا و هر موجود کوچک و بزرگی در آسمان و زمین برای او طلب مغفرت می کنند.»

    از سوی دیگر، امامان معصوم «علیهم السلام» هشدار داده اند که از هر معلمی نیاموزیم. چنان که امام کاظم «علیه السلام» فرمود: «لا عِلْمَ الاّ مِنْ عالِمٍ ربّانِیٍّ؛ «از استادان با تقوا و خداشناس استفاده کنید».

    این بزرگوار می فرماید:

    «لا تَتَعَلَّمَ العِلْم مِمَّن لَمْ یَنْتَفِعْ به فَانَّ مَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ عِلْمُهُ لا یَنْفَعُکَ.»

    «از عالمی که از علمش استفاده نمی کند و خود را نساخته است، دانش نیاموز؛ زیرا آن کس که علمش به او نفعی نمی رساند، به تو نیز نفعی نخواهد رساند.»

    کودک و دوستان

    انتخاب دوستان و نوع ارتباط با آنان، یکی از مسائل سرنوشت ساز تربیتی است. پدر و مادر وظیفه دارند در انتخاب دوست شایسته و درستکار، به فرزند خود کمک کنند. بدون راهنمایی والدین در این زمینه فرزندان به سرعت به بیراهه می روند. سعدی درباره تأثیر دوستان و هم نشینان بر فکر و شخصیت افراد می سراید:

    تو اول بگو با کیان زیستی

    پس آن گه بگویم که تو کیستی

    شاید این شعر برگرفته از این سخن رسول اللّه «صلی الله علیه و آله» باشد که:

    «الْمَرْءُ علی دینِ خَلیلِهِ فَلْیَنْظُرْ اَحَدُکُم مَنْ یُخالِلُ.»

    «انسان با دین و آیین دوست خود شناخته می شود. پس باید بنگرد که با چه کسی دوست می شود».

    دوست و همراه خوب، آگاه و مسئول می تواند آدمی را به روشنایی ها و پاکی ها رهنمون سازد.»

    علی «علیه السلام» در کلامی ارزشمند می فرماید:

    «اِنّما سُمِّیَ الرَّفیقُ لانَّهُ یَرْفِقُکَ عَلی صَلاحِ دینِکَ فَمَنْ أعانَکَ عَلی صَلاحِ دینکَ فَهُو الرّفیقُ».

    «رفیق را رفیق نامند، به این علت که تو را به صلاح و رستگاری و دین داری کمک می کند. پس کسی که تو را در اصلاح شدن و دین داری کمک رساند، رفیق واقعی توست.»

    چه بسا مادران و پدران فرهیخته و دانایی که رنج چندین ساله آنان در تربیت فرزندشان را دوستان ناشایست بر باد دادند و چه بسا فرزندان فاسد و تبهکاری که از راه هم نشینی و هم فکری با دوستان خوب، به رشد و تکامل انسانی رسیدند. بنابراین، انتخاب دوست و روابط سالم میان آن ها، یکی از عوامل مهم تربیتی به شمار می آید.

    پی نوشت ها:

    1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 82.

    2. من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 310.

    3. وسائل الشیعه، ج 5، ص 126.

    4. اصول کافی، ج 6، ص 49.

    5. وسائل الشیعه، ج 5، ص 126.

    6. طبرسی، مکارم اخلاق، ص 112.

    7. بحارالانوار، ج 23، ص 11.

    8. اصول کافی، ج 2، ص 77.

    9. محمد دشتی، مسئولیت تربیت، ص 133؛ به نقل از: دلائل الامامة، ص 56.

    10. وسائل الشیعه، ج 2، ص 261.

    11. همان، ج 5، ص 126.

    12. مسئولیت تربیت، ص 127؛ به نقل از: غرر الحکم و درر الکلم، ص…

    13. بحارالانوار، ج 43، ص 282.

    14. متقی هندی، کنز العمال، ح 45230.

    15. بحارالانوار، ج 104، ص 95.

    16. دکتر حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج 1، ص 355.

    17. بحارالانوار، ج 2، ص 17.

    18. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 4، ص 298.

    19. بحارالانوار، ج 2، ص 99.

    20. همان، ج 74، ص 192.

    21. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 158.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-06-30] [ 07:59:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      هفت عملی که مانع استجابت دعا می‌شوند   ...

    در حدیثی از امام سجاد علیه السلام هفت گناه نام برده شده که مانع از استجابت و پذیرش دعای انسان در بارگاه الهی می‌شوند.

    در احادیث و روایات علت‌های گوناگونی برای مستجاب نشدن دعا بیان شده است که در این گزارش به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.

    ۱. گناه
    اساساً گناه به‌طور کلی سبب می‌شود که پرده‌های عصمت انسان دریده شود؛ گناه می‌تواند موجب نزول بلا، عدم استجابت دعا، گرفتن رزق و روزى و از بین رفتن خیر و برکت در زندگی انسان و… شود. اصولاً این خاصیت و اثر طبیعی گناه است. این چیزی است که در منابع دینی ما به آن اشاره شده است.

    در حدیثی آمده است خداوند می‌فرماید: «گاهى بنده از من حاجتى می‌طلبد و من آن‌را اجابت می‌کنم، ولى او گناه می‌کند، من هم به فرشتگان می‌گویم: این بنده به وسیله گناه، خود را در معرض خشم من قرار داد، و خود را مستحقّ محرومیت از نعمت من کرد، پس از این به خواسته خود نزد من نایل نخواهد شد، مگر به بندگیم گردن نهد».[۱]

    امام علی(ع): «گناه مانع اجابت می‌شود. راه دعا را با گناهان بسته‌ای. بنابراین، دیر اجابت شدن دعایت را بعید ندان».[۲]

    «تعجب است از کسی که دعا می‌کند و اجابت آن‌را کُند می‌شمارد، در حالی‌که اجابت را با گناهان، بسته است».[۳]

    امام سجاد(ع): «گناهانى که مانع استجابت دعا می‌شوند، عبارت‌اند از: ۱. نیّت بد داشتن، ۲. پلیدى باطن، ۳. دوروئى با برادران دینى، ۴. اطمینان نداشتن به [خدا در] اجابت دعا، ۵. تأخیر نمازهاى واجب تا وقت بگذرد، ۶. ترک تقرّب جستن به خدا به وسیله نیکى و خیرات، ۷. بد دهنى و گفتن سخن زشت».[۴]

     

    ۲. استفاده از مال حرام
    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس لقمه‌ای از حرام بخورد، تا چهل شب نمازش قبول نمی‌شود و تا چهل صبح دعایش مستجاب نمی‌گردد».[۵]
    ابن عبّاس می‌گوید: این آیه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله تلاوت شد: «اى مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است، بخورید».[۶] سعد بن ابی‌وقّاص برخاست و گفت: اى پیامبر خدا! دعا کن تا خدا دعایم را مستجاب گردانَد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای سعد! خوراکت را پاک گردان تا دعایت مستجاب شود».[۷]

    ۳. ستم کردن به مردم و کمک کردن به ستم‌کاران
    یکی دیگر از موانع اجابت دعا ظلم و ستم به مردم و راضی بودن به ظلم ستم‌کار در حق مظلوم است. اگر کسی در حق برادر دینی‌اش و یا دیگر افراد مسلمان ستمی روا دارد و حقوق آنها را پایمال نماید، هرگاه به درگاه خدا تضرّع و زاری نماید و به درگاه الهی دست به دعا بلند کند، خدای متعال جواب او را نخواهد داد، و بر او غضب خواهد نمود.

    ظلم و ستم، رشته محبّت الهی را پاره می‌کند، همان‌طور که خدای متعال می‌فرماید: «همانا خداوند ستم‌کاران را دوست نمی‌دارد».[۸]

    رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «قطعاً خداوند دعای ستم‌دیده‌ای را که به دیگری چنان ستمی را روا داشته است، نمی‌پذیرد».[۹]

    «ستم نکنید که در این صورت، دعا می‌کنید و دعایتان مستجاب نمی‌شود، و باران می‌طلبید و باران نمی‌آید، و [از خدا] یاری می‌جویید و یاری نمی‌شوید».[۱۰]

    امام علی(ع): «خداوند عزّ و جلّ به عیسی بن مریم(ع) وحی فرمود که به اشراف بنی اسرائیل بگو: جز با دل‌های پاک و دیدگان فروهشته و دستانی پاکیزه و به ستم نیالوده به خانه‌ای از خانه‌های من وارد نشوند. و به آنان بگو: بدانید که من دعای کسی از شما را که حقّ یکی از آفریدگان من بر گردن او است، مستجاب نمی‌کنم».[۱۱]

    امام صادق(ع): «هر کس ستم‌کاری را در ستمش، معذور بدارد(ستم او را توجیه کند) خداوند کسی را بر او مسلّط می‌گرداند که به وی ستم کند. پس چنانچه [برای رفع ستم او از خود] دعا کند، خداوند دعایش را مستجاب نمی‌کند و در برابر ستمی هم که به او می‌شود، به وی اجری نمی‌دهد».[۱۲]

    نقل شده است؛ بنی اسرائیل به مدت هفت سال دچار قحطی شدند و خداوند متعال به پیامبرانشان وحی فرمود که؛ «اگر پیاده به سوی من آیید، چندان که زانوانتان بساید، و چندان دست به آسمان برکشید که دست‌هایتان به کرانه‌های آسمان رسد، و آن اندازه دعا کنند که زبان‌هایتان از دعا کردن خسته شود دعای هیچ‌یک از شما را نمی‌پذیرم و به هیچ گریه کننده‌ای از شما رحم نخواهم کرد تا آن‌گاه که حقوق مردم را به صاحبان آنها باز گردانید». آنان چنین کردند و همان روز، باران آمد.[۱۳]

    ۴. نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها
    یکی دیگر از موانع اجابت دعا نافرمانی از پدر و مادر است، به‌طوری که قلب آنان آزرده گردد و آنها ناراضی و ناخرسند شوند.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله: «حجاب در برابر دعا، سرپیچى از پدر و مادر است».[۱۴]‏

    امام صادق(ع): «گناهانی که دعا را رد می‌کنند و فضا را تاریک می‌گردانند، نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها است».[۱۵]

    ۵. بریدن از خویشاوندان
    یکی دیگر از موانع استجابت دعا، بریدن از خویشاوندان و ارحام است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «بریدن پیوند خویشاوندی، مانع اجابت دعا می‌شود».[۱۶]

    ۶. ترک امر به معروف و نهی از منکر
    رسول خدا صلی الله علیه و آله: «ای مردم! خداوند به شما می‌فرماید: امر به معروف و نهی از منکر کنید پیش از آن‌که دعا کنید و دعایتان را مستجاب نکنم و از من بخواهید و به شما ندهم و از من یاری طلبید و یاریتان نرسانم».[۱۷]

    رسول خدا صلی الله علیه و آله: «هر گاه مردم امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند، خداوند بَدان آنها را برایشان مسلّط گرداند، و در این هنگام نیکانشان دعا کنند و دعایشان مستجاب نشود».[۱۸]

    امام کاظم(ع): «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و گرنه نابکاران شما، زمام کارهایتان را به دست می‌گیرند و در این صورت دعاهای نیکانتان مستجاب نخواهد شد».[۱۹]

    ۷. سبک شمردن نماز
    رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آنچه به سَبُک شمارنده نماز می‌رسد، می‌فرماید: «امّا پیامدهاى دنیوى سَبُک شمردن نماز: ۱. خداوند، برکت را از عمر او برمی‌دارد؛ ۲. خداوند، برکت را از روزى او برمی‌دارد؛ ۳. خداوند، سیماى (نشان) صالحان را از چهره او می‌زداید؛ ۴. هر عملى را که انجام می‌دهد، پاداش نمی‌یابد؛ ۵. دعایش به آسمان، بالا نمی‌رود؛ ۶. در دعاى صالحان، بهره‌اى نخواهد داشت».[۲۰]

    منبع: باشگاه خبرنگاران جوان؛

    منابع:
    [۱]. دیلمی، حسن، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج ‏۱، ص ۱۴۹، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
    [۲]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص ۵۲۴، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.‏
    [۳]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏۷۵، ص ۷۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
    [۴]. صدوق، محمد بن على‏، معانی الاخبار، ص ۲۷۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
    [۵]. بحار الانوار، ج ‏۶۳، ص ۳۱۴؛ أبو شجاع دیلمی، شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، ج ۳، ص ۵۹۱، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
    [۶]. بقره، ۱۶۸.
    [۷]. أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الأوسط، ج ۶، ص ۳۱۰، قاهره، دار الحرمین، بی‌تا.
    [۸]. بقره، ۱۹۰.
    [۹]. قادری هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج ۳، ص ۵۰۳، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۱ق.
    [۱۰]. هیثمی، نور الدین علی بن أبی‌بکر، مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۴۲۳، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۱ق.
    [۱۱]. صدوق، محمد بن على‏، خصال، ج ‏۱، ص ۳۳۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
    [۱۲]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏۲، ص ۳۳۴، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
    [۱۳]. غزالی طوسی، أبو حامد محمد، احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۳۰۷، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا.
    [۱۴]. حلوانی، حسین بن محمد، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص ۳۷، قم، مدرسه الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
    [۱۵]. الکافی، ج ‏۲، ص ۴۴۸.
    [۱۶]. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص ۳۷.
    [۱۷]. منذری، عبد العظیم بن عبد القوی، الترغیب و الترهیب من الحدیث الشریف، ج ۳، ص ۱۶۴، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
    [۱۸]. صدوق، محمد بن على‏، الامالی، ص ۳۰۸، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
    [۱۹]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، ص ۵۰، نجف اشرف، المکتبه الحیدریه، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق.
    [۲۰]. ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص ۲۲، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 07:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نیایش با طعم سیب های بهشتی   ...

    آیت الله حسن زاده آملی

    الهی، عقل گوید: «الحذر الحذر!» عشق گوید: «العجل، العجل؛ آن گوید دور باش و این گوید زودباش!

    الهی، ضعیف ظلوم و جهول کجا، و واحد قهّار کجا؟!

    الهی، آن که از خوردن و خوابیدن شرم دارد، از دیگر امور چه گوید؟!

    الهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من کیست که تو داراییِ منی.

    الهی، در ذات خود متحیّرم تا چه رسد در ذات تو.

    الهی، نعمت سکوتم را به برکت «و اللّهُ یضاعِفُ لِمَنْ یَشاء» اَضعافِ مضاعفه گردان!

    الهی، به لطفت دنیا را از من گرفته ای، به کرمت آخرت را هم از من بگیر!

    الهی، روزم را چون شبم روحانی گردان، و شبم را چون روز نورانی!

    الهی، حسنم کردی، اَحسنم گردان!

    الهی، دندان دادی، نان دادی؛ جان دادی، جانان بده!

    الهی، همه از گناه توبه می کنند، و حسن را از خودش توبه ده!

    الهی، گویند که بُعد، سوز و گداز آوَرَد؛ حسن را به قرب سوز و گداز دِه!

    الهی، خودت گفته ای «و لا تَیأسُوا من روحِ اللّه» نا امید چون باشم؟!

    الهی، انگشتری سلیمانی ام دادی، انگشت سلیمانی ام ده!

    الهی، سرمایه کسبم دادی، توفیق کسبم ده!

    الهی، اگر ستّار العیوب نبودی، ما از رسوایی چه می کردیم؟

    الهی، من «اللّه اللّه» گویم، اگر چه «لا اله الا اللّه» گویم.

    الهی، مستِ تو را حدّ نیست، ولی دیوانه ات سنگ بسیار خورد. حسن مست و دیوانه توست.

    الهی، ذوق مناجات کجا و شوقِ کرامات کجا؟!

    الهی، علمم موجب ازدیاد حیرتم شده است؛ ای علم محض و نور مطلق؛ بر حیرتم بیفزا!

    الهی، اثر و صنع توأم، چگونه به خود نبالم؟!

    الهی، دو وجود ندارد و یکی را قرب و بُعد نَبُوَد.

    الهی، هر چه بیشتر دانستم نادان تر شدم، بر نادانی ام بیفزا!

    الهی، دل داده معنا را از لفظ چه خبر و شیفته مسمّا را از اسم چه اثر؟!

    الهی، کلمات و کلامت که این قدر شیرین و دلنشین اند، خودت چونی؟

    الهی، اگر از من پرسند کیستی، چه گویم؟

    الهی، هر چه بیشتر فکر می کنم دورتر می شوم.

    الهی، محبّت والد به ولد بیش از محبّت ولد به والد است که آن اثر است نه این؛ با این که اعداد است و علیّت و معلولیت نیست، پس محبت تو به ما که علّت مطلق مایی تا چه اندازه است؛ یُحِبُّکُم کجا و یُحِبُّونَهُم کجا؟!

    الهی، داغ دل را نه زبان تواند تقریر کند و نه قلم یارد به تحریر رساند؛ الحمدللّه که دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است.

    پی نوشت ها:

    1. سوره بقره (2) آیه 261.

    2. سوره یوسف (12) آیه 87.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-06-29] [ 07:24:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اهل بیت، ستارگان آسمان امامت   ...

    در آسمان ولایت و امامت هرگاه امامی چشم از جهان فرو بست، و ستاره ی وجودش به حسب ظاهر در این دنیا غروب کرد، امام دیگر جای او را گرفته، و با نور پر فروغش، عالم هستی را روشن و منور خواهد ساخت و از این طریق ما انسانها از نعمت بی نظیر امامت بهرمند شده و به واسطه ی عمل به دستورات نورانی امامان عزیزمان به آرزوی قلبی خود که سعادت ابدی باشد دست خواهیم یافت.

    اگر حضور پر خیر وبرکت معصومین نبود بی درنگ خداوند متعال عنایت خود را از این دنیا برداشته و با کشیدن عمود خیمه ی حیات به زندگی تمام موجودات این عالم پایان می بخشید.

    «أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ ص كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِیكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ‏».1

    شرح گفتار

    امیر متقیان علی علیه السلام در ابتدای این فراز از کلام نورانی خود با تشبیهی بسیار زیبا و حکیمانه به بیان موقعیت و جایگاه رفیع اهل بیت «علیهم السلام» پرداخته و در عبارتی بسیار عمیق و پر معنا در این باره می فرمایند: «آگاه باشید مثل آل محمد «صلی الله علیه وآله وسلم» چونان ستارگان آسمان است».

     

    چنانچه ملاحظه فرمودید: امیر بیان علی «علیه السلام» اهل بیت را به ستارگان آسمان تشبیه نموده است. با اندکی دقّت و تأمل پیرامون این سخن گهربار خواهیم یافت که این تشبیه از آن جهت است که اهل بیت و ستارگان در امر هدایت و راهنمایی با هم شباهت و اشتراک دارند، زیرا در گذشته پیش از اینکه قطب نما اختراع شود و کشتی ها بتوانند به وسیله آن، طبق نقشه راه، مسیر خود را به سوی مقصد باز یابند سفر دریایی بدون استفاده از ستاره ها امکان پذیر نبود به همین جهت شب هایی که آسمان ابری بود نمی توانستند به راه خود ادامه دهند، چرا که در صورت ادامه مسیر خطر مرگ آنها را تهدید می کرد و لذا ناخدا کشتی را متوقف می کرد.

     

     

    حال با توجه به آن چه بیان شد وجه شباهت اهل بیت به ستارگان روشن و مشخص می شود، چرا که این امر در مورد اهل بیت مسلم است که، نجات مردم از هلاکت اخروی و دست یافتن آنها به خوشبختی ابدی تنها در سایه ی هدایت و راهنمایی سعادت آفرین اهل بیت میسور و امکان پذیر خواهد بود، و لذا مطابق فرمایش علی علیه السلام می توان گفت: که اهل بیت در آسمان ولایت و امامت همچون ستارگان پر فروغی هستند که با آموزه های حکیمانه ی خود مسیر سعادت و خوشبختی را به خوبی به ما انسان ها نشان داده اند، تا در سایه ی عمل به آنها پایانی درخشان را برای خود به ارمغان آوریم.
    نجات مردم از هلاکت اخروی و دست یافتن آنها به خوشبختی ابدی تنها در سایه ی هدایت و راهنمایی سعادت آفرین اهل بیت میسور و امکان پذیر خواهد بود،

    بر اساس همین مطلب است که در روایات بر اطاعت و فرمان پذیری از اهل بیت «علیهم السلام» تأکید فراوان شده است.

    در روایتی ابى صامت حلوانى از قول امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که ایشان فرمود: «امیر المۆمنین (علیه السلام) این فضیلت را دارد؛ كه هر چه را آورده باید عمل كرد و از هر چه غدقن كرده پرهیز نمود، پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همان حق طاعتى را دارد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) داشت، و [لذا همان طور که] پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر همه برترى دارد، امیر المۆمنین نیز بر همه برتری دارد، هر كه از او پیش افتد همانند كسى است كه از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پیش افتد، هر كه خود را از او برتر داند چون كسى است كه بر رسول خدا برترى جوید، هر كه در خُرد یا درشت با او مخالفت کند در حد شرك به خدا است، زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همان باب ورود بر خدا است كه جز از او نمی توان به خدا روی آورد، و همان راهى است كه هر كه آن را پیمود به خدا عز و جل رسید، امیر المۆمنین (علیه السلام) هم پس از وى چنین بود، و این حكم درباره همه ائمه یكى پس از دیگرى جارى است، خدای عز و جل آنها را ستون هاى زمین ساخته، تا مبادا به اهل خود بلرزد، آنها دیركهاى اسلام و راهدار راه اویند، كسى به حق نرسد جز به راهنمائى آنها، و كسى از راه گمراه نشود و بیراهه نیفتد، جز بواسطه کوتاهی در حق آنها، امین خدایند بر هر چه از علم خود نازل كرده و در آنچه عذر دانسته و در آنچه بیم داده است. از سوی خدا حجّت رسا هستند بر هر كس که در زمین است، درباره آخر آنها همان حكم جارى است كه درباره اول آنها جارى بود، كسى بدان مقام نرسد مگر به یارى خدا…»2.

    اگر ستاره ای غروب کند ستاره ی دیگر طلوع می کند!

    در ادامه امیرالمۆمنین ( علیه السلام) به تداوم داشتن امر امامت و استمرار آن اشاره نموده و در قالب مثال می فرماید:

    « إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِیكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ»:

    اگر ستاره ای غروب کند ستاره ی دیگری به جای آن طلوع خواهد کرد. گویا مى‏بینم در پرتو خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نعمت ‏هاى خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید رسیده ‏اید.

    این فرمایش از مولای متقیان بیانگر آن است که در آسمان ولایت و امامت هرگاه امامی چشم از جهان فرو بست، و ستاره ی وجودش به حسب ظاهر در این دنیا غروب کرد، امام دیگر جای او را گرفته، و با نور پر فروغش، عالم هستی را روشن و منور خواهد ساخت و از این طریق ما انسانها از نعمت بی نظیر امامت بهرمند شده و به واسطه ی عمل به دستورات نورانی امامان عزیزمان به آرزوی قلبی خود که سعادت ابدی باشد دست خواهیم یافت.

    در روایتی شاگرد برجسته ی امام صادق علیه السلام ابو بصیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم معنای این آیه که می فرماید:« ِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد».چیست؟!

    حضرت در پاسخ فرمود: منذر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) است و هادی علی (علیه السلام) است.

    آنگاه حضرت به ابوبصیر فرمود: آیا امروز هم از میان ما خانواده و راهنما وجود دارد؟!

    ابوبصیر می گوید: عرض کردم آری یابن رسول الله. همواره هادیانی یکی پس از دیگری از میان شما خانواده وجود داشته، تا اینکه این امر به شما منتهی شده است [و اکنون شما هادی این امت هستید].

    حضرت وقتی این پاسخ را شنید برای تأیید آن فرمود: خدا تو را رحمت کند، اگر این آیه فقط در مورد یك شخص باشد و آن شخص بمیرد در نتیجه دستورى كه در آیه داده شده و نیز خود احكام قرآن از بین رفته است.

    اما چنین نیست، بلكه پیوسته در هر زمان امامى است زنده و معنى این آیه همان طور كه براى مردم گذشته وجود داشته براى آیندگان نیز خواهد بود.3

    فرمایش نورانی امام صادق علیه السلام بیانگر این مطلب است که امر امامت پیوسته تا قیامت ادامه داشته و هیچ گاه زمین از حجت خدا خالی نمی ماند.
    اهل بیت

    خیمه ی حیات به برکت آنها پابر جاست!

    مطابق روایات معتبر، ضرورت و لزوم وجود امام در هر عصر و زمانی، به اندازه ای است که تداوم موجودات عالم هستی به وجود او بستگی دارد و در صورت نبود وی حیات آنها به مخاطره خواهد افتاد. ما در ادامه به عنوان نمونه به ذکر تعدادی از این روایات اشاره می کنیم.

    در روایتی سالار شهیدان حسین بن علی ( علیه السلام) این حقیقت انکار ناپذیر را به زیبایی بیان نموده و در این باره می فرماید: «ما پیشواى مسلمانانیم و حجت خدا بر جهانیان و سرور مۆمنین و رهبر سفید چهرگان و مولاى مۆمنین. ما موجب امان و آسایش مردم در روى زمین هستیم، همان طور كه ستارگان موجب امان اهل آسمانند. خداوند بواسطه ما آسمان را نگهداشته كه بر زمین فرو نریزد مگر باذن و اجازه او، و بوسیله ی ما زمین را نگهداشته كه اهلش را تكان ندهد، باران بواسطه ما مى‏ بارد و رحمت بواسطه ما گسترش مى یابد و زمین نعمت هاى خود را خارج می كند. اگر نباشد راهنمائى از ما خانواده زمین اهلش را فرو می‏برد.

    از زمانى كه خداوند آدم را آفرید زمانى از حجت خالى نبود یا حجتى آشكار و مشهور و یا غائب و مستور و تا روز قیامت از حجت خالى نخواهد بود اگر چنین نبود خدا پرستش نمی گردید.» 4

    در روایتی دیگر، زراره می گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض كردم: آیا ممكن است امام از دنیا برود با اینكه فرزندى نداشته باشد؟!

    حضرت فرمود: نه چنین چیزى امكان ندارد. عرض كردم: ممكن است روى زمین امام وجود نداشته باشد؟! فرمود: نه، مگر خداوند بخواهد بر مردم خشم بگیرد و طومار زندگى آنها را در هم نوردد.5

    در روایت دیگر ابراهیم بن محمود گفت: حضرت رضا علیه السّلام فرمود: ما حجت خدا هستیم در روى زمین و خلیفه او در میان بندگان، و امین اسرار خدا، و كلمه‏ تقوى‏ و دستاویز محكم و گواهان خدا و نشانه‏ هاى او در میان مردم. بواسطه ما خداوند آسمانها و زمین را از ریزش نگه میدارد، بواسطه ما باران مى‏ بارد و رحمت خدا پراكنده مى‏ گردد. زمین خالى از رهبرى از ما خانواده نخواهد بود، چه ظاهر و آشكار باشد و یا پنهان. اگر یك روز خالى از حجت باشد اهلش را فرو مى‏ برد مانند دریا.6

    بنابراین مطابق روایاتی که بیان شد می توان گفت: اگر خیمه ی حیات دنیا پا برجا مانده و خالق متعال نعمت هایش را در اختیار موجودات هستی قرار داده تنها به برکت انفاس قدسی حضرات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) است.

    در اثر روح بلند و عرشی آن عزیزان است که چرخ نظام در حال گردش بوده وخون حیات در آن جریان دارد .

    اگر حضور پر خیر وبرکت معصومین نبود بی درنگ خداوند متعال عنایت خود را از این دنیا برداشته و با کشیدن عمود خیمه ی حیات به زندگی تمام موجودات این عالم پایان می بخشید.
    در آسمان ولایت و امامت هرگاه امامی چشم از جهان فرو بست، و ستاره ی وجودش به حسب ظاهر در این دنیا غروب کرد، امام دیگر جای او را گرفته، و با نور پر فروغش، عالم هستی را روشن و منور خواهد ساخت و از این طریق ما انسانها از نعمت بی نظیر امامت بهرمند شده و به واسطه ی عمل به دستورات نورانی امامان عزیزمان به آرزوی قلبی خود که سعادت ابدی باشد دست خواهیم یافت.
    کمک رسانی به شیعیان در سخت ترین شرایط!

    جالب است که بدانید مطابق روایات معتبر، شیعیان و پیروان ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) همواره مورد توجه ائمه اطهار بوده، بگونه ای که در لحظات حساس و سخت زندگی آنها را تنها نگذاشته و مشتاقانه به یاری و کمک آنها خواهند شتافت. که بی تردید یکی ازسخت ترین آن لحظات، لحظه مرگ و جان کندن است.

    در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده که ایشان فرمود: فقط از شما شیعیان وقتی نفسش به گلویش رسید، ملک الموت بر او فرود آمده و به او می گوید: آنچه را امید داشتی به تو داده شد و آنچه را که از آن می ترسیدی نسبت به آن در امان هستی، و آنگاه دری از بهشت به سوی او باز می شود و به او گفته می شود: به جایگاه خود در بهشت نگاه کن، و بنگر این رسول خدا صلی الله علیه و آله وعلی وحسن و حسین (علیهم السلام) هستند و این است گفته خداوند که می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ كانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَة» :کسانی که ایمان آوردند و تقوای الهی پیشه کردند*- در زندگى دنیا و در آخرت شاد (و مسرور) خواهند بود.7

    از مرگ باکی ندارم!

    حارث همدانی از دوستان و پیروان مخلص امام علی (علیه السلام) بود و در جایگاه بلندی در پیشگاه آن حضرت قرار داشت او بیمارشد. حضرت علی (علیه السلام) برای احوال پرسی با او ملاقات فرمودند و پس از گفتگویی به او فرمودند: ای حارث! به تو مژده می دهم که در لحظه مرگ مرا می بینی و می شناسی، و همچنین به هنگام عبور از پل صراط، و در کنار حوض کوثر و هنگام مقاسمه .

    حارث عرض کرد مقاسمه چیست؟! حضرت فرمودند :مقاسمه آن است که من دوزخیان را به سوی دوزخ و بهشتیان را به سوی بهشت تقسیم می کنم. می گویم ای آتش! این دوست من است او را رها کن و این دشمن من است او را بگیر .

    سپس امام علی (علیه السلام) دست حارث را گرفت و فرمود :ای حارث! همین گونه که دستت را گرفتم پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستم را گرفت، در آن هنگام که از حسادت قریش و منافقین به آن حضرت شکایت نمودم، به من فرمود: وقتی که روز قیامت برپا شود من ریسمان و دامن عصمت خدا را بگیرم و تو ای علی! دامن مرا بگیری و شیعیانت دامن تو را بگیرند، سپس سه بار فرمودند :ای حارث!تو با آن کس که دوستش داری هستی و همراه اعمالت می باشی .

    حارث برخاست و از شدّت خوشحالی نمی توانست لباس خود را جمع کند و روپوش خود را می کشانید و می گفت :پس از این سخن دیگر هیچ باکی از مرگ ندارم که من بر مرگ وارد شوم یا آنکه مرگ بر من وارد شود.8

    بنابراین ما در این دنیا باید تمام سعی و تلاش خود را انجام دهیم، که با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) در ارتباط باشیم تا در سایه ی این ارتباط نورانی، خالق هستی درهای رحمت خویش رابه روی ما گشوده شده، و تا آخرین نفس ما را از آثار و برکات بی نظیر اهل بیت (علیهم السلام) را بهره مند سازد.

    منبع: سایت تبیان
    پی نوشتها:

    1- فرازی از خطبه 100نهج البلاغه ،ص186،ترجمه محمّد دشتی

    2-کافی، ج 1،ص، 486

    3- بحارالأنوار، ج23، ص،5،باب1

    4-همان، ص 5

    5-همان،ص36

    6-همان،ص35

    7-همان،ج6،ص177،باب9

    8-همان،ص178

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 07:23:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فتنه‌های آخرالزّمان و راه های رهایی از آن   ...

     فتنه های آخرالزمان چنان حق و باطل را ممزوج خواهند کرد که تنها کسانی می توانند از آنها به سلامت عبور کنند که دارای بصیرت و استقامت باشند.

    فتنه های آخرالزمان چنان حق و باطل را ممزوج خواهند کرد که تنها کسانی می توانند از آنها به سلامت عبور کنند که دارای بصیرت و استقامت باشند. بصیرت بنا به فرمایش مقام معظم رهبری در دوسطح تعریف می شود: سطح زیرین آن داشتن نگاه توحیدی است که موجب داشتن هدف الهی و تلاش خستگی ناپذیر در راه آن گشته و در حقیقت زمینه همه تلاش ها و مبارزات انسانی در جامعه خواهد بود.

    و سطح دیگر آن در حوادث زندگی خودنمایی خواهد کرد، به این شکل که برای اینکه انسان در حوادث زندگی دچار بی بصیرتی نشود، باید پیرامون آنها تدبر کند و از آنها به شکل سطحی و عامیانه عبور نکند و با این سنجش بصیرت پیدا کند، چنانکه امیرالمومنین علی(علیه السلام) می فرماید:

    “فإنَّمَا البَصیرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ و نَظَرَ فَأبصَرَ"(1)و به دنبال این بصیرت صبر و ایستادگی تا تحقق اهداف، لازم و اساس کار است و الا یک وزنه سنگین را آدم ضعیفی هم ممکن است، بردارد و یک لحظه سر دست بلند کند؛ لیکن نمی تواند نگه دارد و آن را می اندازد.

    فتنه انگیزی میان مسلمانان حرام، بلکه از گناهان کبیره است؛ از این رو، نمّامی و سخن‌چینی از این جهت که موجب فتنه‌انگیزی می‌شود از گناهان کبیره برشمرده شده است. لیکن ایجاد فتنه و اختلاف میان مشرکان برای تضعیف آنان و تقویت جبهه حق جایز است؛ بلکه برخی آن را بر حسب مصلحت و ضرورت، مستحب یا واجب دانسته‌اند.(2)

     

    معنای فتنه

    le="text-align: justify;">فتنه را در لغت، امتحان و آزمودن معنا کرده‌اند.(3) این واژه معمولاً درباره آن دسته از امتحاناتی به کار برده می‌شود که با تلخی و سختی همراه است.(4)

    در «قرآن کریم»، این واژه برای همین معنا،(5) بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق،(6) شرک و کفر،(7) افتادن در معاصی و نفاق،(8) اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل،(9) گمراهی،(10) کشتار و اسارت،(11) تفرقه و اختلاف میان مردم(12) و … به کار رفته است.

    صحابه و تابعین با تفاوت آراءشان روایات متعددی را نقل نموده اند که پیامبر اکرم (ص ) مردم را از فتنه و آشوب های بعد از خود برحذر داشته است. و در میان صحابه، حذیفۀ بن یمان در علم و آگاهی به روایات فتنه ها معروف بوده، زیرا وی در پرستش نمودن از پیامبر (ص ) درباره آشوب ها و حفظ آن روایات اهتمام می ورزید. از این رو بسیاری از رویات مربوط به فتنه ها را در منابعی می یابیم که با ذکر سند و نسبت به حذیفه از پیامبر (ص ) و یا از امیرمؤمنان علی (ع ) نقل شده، زیرا حذیفه از یاران خاص آن حضرت نیز بوده است.(13)

    حضرت علی(ع)، منشأ فتنه‌ها را چنین بیان نموده‌اند:
    «همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی، امّا پیروی از هوای نفس از حق باز می‏ دارد و امّا آرزوی دراز، آخرت را در طاق نسیان می‏ نهد. همانا دنیا، پشت‌كنان، كوچ كرده و می‏ رود و آخرت، كوچ كرده و به سوی ما می‏ آید و هر كدام را فرزندانی است. پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ زیرا امروز كار هست و محاسبه نیست و فردا محاسبه هست و كار نیست و همان فتنه‏ ها و آشوب‏ ها از هواپرستی آغاز می‏شود و از احكام بدعت و خود پرداخته، شروع می ‏گردد. در این احكام خود پرداخته با خدا مخالفت می‏ شود و مردانی در عهده‌دار شدن آنها، به جای مردانی دیگر می‏ نشینند.

    اگر حق خالص در میان بود، اختلاف به چشم نمی‏ خورد و اگر باطل محض در میان بود، بر هیچ خردمندی پوشیده نمی ‏ماند؛ لیكن مشتی از حق و مشتی از باطل برگرفته شده و با هم آمیخته گردیده و اینجاست كه شیطان به دوست‌داران خود چیره می ‏گردد و كسانی رهایی می‏ یابند كه از طرف خداوند، عاقبت نیكی برای آنها رقم خورده باشد.

    امیرالمومنین(ع)در نقلی از رسول خدا(ص) می‏ فرماید:
    «چگونه خواهید بود، زمانی كه فتنه ‏ای شما را در برگیرد كه در آن كودكان بیش از آن به نظر می‏ رسند كه هستند [سنّ و سالشان بیشتر به نظر می‏ رسد] و جوانان به پیری می‏ رسند. مردم به كژراهه می ‏روند و آن را چونان سنّت خویش می‏ گزینند و هر گاه بخشی از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته می‏ شود سنّت دگرگون شده است و این در نظر مردم كاری زشت آید و در پی آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بكوبد؛ چنان كه آتش هیزم را می‏ كوبد و آسیاب طعمه خود را. آنها دین می‏ آموزند؛ امّا نه برای خدا و دانش می‏ جویند؛ امّا نه برای عمل و به وسیله كار آخرت، دنیا را می ‏طلبند.»(14)

    مصادیق فتنه‌ها
    حضرت امیر(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمودند:
    برای امتم بیش از هر چیز از گمراهی پس از معرفت، فتنه‌های گمراه کننده و شهوت، شکم و فرج بیمناکم.(15)

    در بیانات آن حضرت، صحبت از فتنه فراگیری است که در آخرالزّمان، میان تمام مسلمانان رخ می‌دهد که تا زمان ظهور ادامه می‌یابد.

    امیرالمومنین(ع)در نقل دیگری از رسول خدا(ص) می‏ فرماید:
    «جبرئیل به نزدم آمد و گفت: یا محمّد! به زودی در امّتت فتنه به پا خواهد شد. پرسیدم: چگونه از آن می‌توان خارج شد؟ گفت: در کتاب خدا خبر پیشینیان و آنها که پس از شما می‌آیند و حکم (آنچه) ما بین شما (رخ می‌دهد) آمده است. فاصل میان حقّ و باطل است و هزل نیست، هر ستم‌کاری که بدان عمل نکند، خداوند او را در هم می‌شکند و هر کس جز در آن به دنبال هدایت باشد، خداوند گمراهش خواهد ساخت. ریسمان محکم الهی و ذکر حکیم و صراط مستقیم است.»(16)

    در دیگر روایات حضرت امیر(ع)، دسته نجات یابنده را خود و شیعیانشان(17) و تمام پیروان خویش،(18) معرفی نموده‌اند.

    «رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبی كه مرا به آسمان‌ها بردند، قصرهایی دیدم كه از یاقوت سرخ و زبرجد سبز و درّ و مرجان و طلای خالص بود، كاه‌گل آنها از مشك خوشبو و خاكش از زعفران و دارای میوه و نخل خرما و انار بود و حوریه‏ و زن‌های زیبا و نهرهای شیر و عسل كه بر روی درّ و جواهر می‏ گذشت و در كنار آن دو نهر خیمه‏ ها و غرفه‏ هایی بنا شده بود و در آنها خدمت‌كارها و پسرانی بودند و فرش‌هایش از استبرق و سندس و حریر بود و طناب‌هایی در آنها بود.

    گفتم: «ای حبیب من، جبرئیل! این قصرها از آن كیست؟ و قصّه آنها چیست؟»

    جبرئیل گفت: این قصرها و آنچه در آن است و چندین برابر آن، مخصوص شیعیان برادرت و جانشین تو، پس از تو بر امّت علی است و ایشان را در آخرالزّمان به نامی كه دیگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتی كه این نام برای آنان زینت است؛ زیرا ایشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده ‏اند و سواد اعظم اینانند و اینها مخصوص شیعیان فرزندت حسن، پس از اوست و برای شیعیان برادرش حسین، پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی پس از اوست و مخصوص شیعیان فرزندش جعفر بن محمّد پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی بعد از او و برای شیعیان فرزندش حسن بن علی پس از او و برای شیعیان فرزندش محمّد المهدی پس از اوست. ای‏ محمّد! اینان امامان پس از تو نشانه‏ های هدایت و چراغ‌های روشن در تاریكی‏ ها هستند، شیعیانشان تمامی فرزندان تو هستند و دوست‌داران آنها پیروان حق و دوستان خدا و رسولند كه باطل را واگذارده و از آن دوری كرده ‏اند و آهنگ حق نموده و از آن پیروی كرده ‏اند، آنها را در زمان زندگی‏شان دوست داشته و پس از مرگشان زیارت كنند، درصدد یاری آنهایند و به دوستی آنها اعتماد كنند، رحمت خدا بر ایشان باد؛ زیرا او آمرزنده و مهربان است.»

    شدّت این فتنه را از آنجا می‌توان دریافت که ایشان می‌فرمایند:

    «…اگر کسی را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل می‌کشانند و به عکس.»(19)

    سختی این فتنه‌ها برای مؤمنان نیز از این روایت قابل درک است که ایشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند که فرمود:

    «زمانی بر مردم می‏آید كه دل مؤمن در نهادش آب می ‏شود، همان طور كه سرب در آتش آب می ‏شود و نیست سبب آن، مگر اینكه فتنه‏ ها و بدعت‌هایی را كه در دین آنها ظاهر گشته مشاهده می‌كند و توانایی تغییر و بر طرف ساختن آنها را ندارد.»(20)

    در جای دیگر از حضرتش نقل شده که: «مؤمنان آخرالزّمان از کنیزان پست‌تر شمرده خواهند شد.»(21)

    آثار بروز فتنه‌ها در جامعه

    هر چند فتنه‌ها سختی‌ها و تلخی‌های خاصّ خود را به دنبال می‌آورد؛ لیکن شیرینی‌هایی در پی آن نصیب مؤمن می‌شود که شاید از هیچ راه دیگری تحصیل آنها برای مؤمن ممکن نباشد:

    ـ از فتنه‌های آخرالزّمان کراهت نداشته باشید که منافقان را نابود می‌کنند.(22)

    ـ در ضمن وصایای رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) آمده است: «ای علی! شگفت‌آورترین مردم از نظر ایمان و بزرگ‌ترین آنان از نظر یقین، مردمانی باشند كه در آخرالزّمان پیامبری ندیدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سیاهی و سفیدی كتاب ایمان آورده ‏اند.»(23)

    امام صادق(ع) فرمود:
    «پس از آنكه عثمان كشته شد و با امیرالمؤمنین(ع) بیعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشریف برد و خطبه ‏ای خواند كه امام صادق(ع) آن خطبه را بیان فرمودند. حضرت امیر(ع) در آن خطبه می‌فرماید: «هان كه گرفتاری شما به گرفتاری همان روز كه خداوند پیغمبرش را برانگیخت، بازگشت نموده است. سوگند به آنكه او را به حق برانگیخت، حتماً باید گرفتار وسوسه شوید و غربال گردید تا آنكه زیرورو شوید و بالا و پایین گردید و حتماً باید افرادی كه كوتاه آمده ‏اند، پیشی گیرند و آنانی كه پیشی گرفته‏ اند، كوتاه بیایند. به خدا قسم هیچ نشانه‏ ای را پنهان نكرده ‏ام و هیچ دروغی نگفته ‏ام و مرا از این مقام و چنین روز آگاهی بود.»(24)

    مسلّماً هر آزمونی که سخت‌تر باشد، بسیاری نمی‌توانند در آن قبول شوند، در عین آنکه آن عدّه‌ای که توفیق و پیروزی می‌یابند، تعدادی اندک بوده و جایگاهی رفیع خواهند داشت.

    راه رهایی از این فتنه های آخرالزمانی در بیانات امیرمؤمنان(ع) در دو قالب عمومی و فردی قابل دسته بندی است. راه عمومی همان تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) است. راه فردی که به برخی از صحابه توصیه می شده ـ الزاماً شامل همگان نبوده ـ سکوت، قعود و… است.

    روایت مربوط به تمسک به قرآن را پیش از این مرور کردیم.(25) دربارة تمسک به اهل بیت(ع)، روایات متعددی از امیرمؤمنان(ع) نقل شده که با توجه به جامعیت روایت ذیل و دربرداشتن راه تحقق آن، از بیان دیگر موارد خودداری و به نقل همین مورد اکتفا می کنیم.(26)

    امیر مؤمنان(ع) در ضمن خطبه ای بلند راه هایی را برای رهایی از فتنه ها و مصون ماندن از عذاب الهی که فرجام فرو افتادگان در آنهاست فراروی مؤمنان نهادند. در اینجا به مناسبت، به فرازهایی از این سخن گران سنگ توجه می کنیم:

    من و رسول خدا(ص) بر لب حوض هستیم و خاندان ما با ما هستند پس هر کس ما را بخواهد باید گفتار ما را بگیرد و به کردار ما عمل کند زیرا ما خاندانی هستیم که شفاعت از آن ماست. برای دیدار ما در کنار حوض با هم رقابت کنید، چون ما دشمنان را از آن دور و دوستانمان را از آن سیراب می سازیم. هر کس از آن آب نوشد هرگز تشنه نشود، و حوض ما پر است و از دو آبریز بهشتی در او ریخته می شود؛ یکی «تسنیم» و دیگری «معین». در دو طرف این حوض، زعفران است. کسی را بر ما نمی گزیدند ولی اوست که از بندگانش هر که را بخواهد ویژه رحمتش کند، پس خدا را ستایش می کنم بدین نعمت ها که مخصوص شما قرار داده و بر حلال زادگی شما، چون یاد ما خانواده، شفای هر درد، بیماری و وسوسة شک آور است، و البته دوستی ما خشنودی خداست، و هر کسی که راه ما را گیرد، فردا در «حظیر القدس» و «فردوس برین» با ماست، و منتظر امر ما همچون کسی است که در راه خدا به خونش غلتد، و هر که فریاد ما را بشنود ولی ما را یاری نکند خدا به رو بر سر دو سوراخ بینی او را در دوزخ سرنگون سازد.

    1. استقامت و تقیّه در برابر دشمنان: ما درِ گشایش، چون مبعوث شوند و همه راه ها بر مردم بسته شود، ماییم «باب حطّه» که در اسلام است هر کس در او آید نجات یابد و هر که از آن دور شود فرو افتد. خدا به ما آغاز کرد و به ما پایان داد و آنچه را بخواهد به ما می زداید و به ما پایدار سازد و به ما باران فرود آید، مبادا فریبنده شما را از خدا فریب دهد، اگر بدانید درماندن شما میان دشمنانتان و تحمّل اذیت ها چه اجری دارید چشم شما روشن شود، و اگر مرا نیابید چیزهایی بینید که آرزوی مرگ کنید از ستم و دشمنی و خودبینی و سبک شمردن حق خدا و ترس، چون چنین شود همه به رشته خدا بچسبید و از هم جدا نشوید، و بر شما باد به صبر و نماز و تقیّه.

    2. ثبات و دوری از رنگ به رنگ شدن: و بدانید که خداوند دشمن میدارد بندگان متلوّن و همه رنگ خود را، پس از حق و ولایت اهل حق دور نشوید چون هر کس دیگری را جای ما برگزیند نابود است و هر که پیرو آثار ما شود به ما پیوندد، و هر که از غیر راه ما رود غرق شود همانا برای دوستان ما فوج هایی از رحمت خداست و برای دشمنان ما فوج هایی از عذاب خدا، راه ما میانه است، و رشد و صلاح در برنامه ماست، بهشتیان به خانه های شیعیان ما چنان نگاه می کنند که ستاره درخشان را در آسمان می بینند.

    3. پرهیز از دنیاگرایی: هر کس از ما پیروی کند گمراه نشود، و هر که منکر ما شود هدایت نگردد، و نجات نیابد آنکه بر زبان ما کمک دهد دشمن ما را و یاری نشود آنکه ما را وابگذارد. پس به طمعِ دنیای پوچ و بی ارزشی که سرانجام از شما دور شود و شما نیز از آن زوال یابید از ما روی نگردانید، زیرا هر کس دنیا را بر ما ترجیح دهد افسوس فراوان دارد. خداوند متعال [از زبان این فرد] می فرماید: «ای وای بر من که جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حقّ خود ظلم و تفریط کردم».(27)

    4. شناخت حقّ امامان معصوم(ع): چراغ راه مؤمن شناخت حق ماست، و بدترین کوری نابینایی فضیلت ماست که با ما بی جهت و بدون گناه به دشمنی برخاسته فقط به جرم اینکه ما او را به سوی حق و دوستی خواندیم و دیگران او را به سوی فتنه دعوت کردند، آنها را بر ما ترجیح داد. ما را پرچمی است که هر که در سایة آن درآید، او را جا دهد و هر که بسوی او پیش تازد پیروز است و هر که از آن واماند نابود، و هر که بدان چنگ زند نجات یابد، شمایید آبادگران زمین که (خداوند) شما را در آن جای داد تا ببیند چه می کنید، پس مراقب خدا باشید در آنچه از شما دیده می شود، بر شما باد به راه روشن بزرگ تر، در آن بروید که دیگری جای شما را نگیرد. سپس حضرت این آیة قرآن را تلاوت فرمود: «به سوی آمرزش پروردگارتان بشتابید و به راه بهشتی که عرضش به قدر پهنای آسمان و زمین است و آن برای اهل ایمان به خدا و پیمبرانش مهیا گردیده».(28)

    5. پیشه کردن تقوی: پس بدانید شما به بهشت نمی رسید مگر به تقوی، و هر که رها سازد پیروی از آنکه خدا فرمان اطاعت او را داده، برانگیخته شود برای او شیطانی که قرین و مونس او گردد.

    6. عدم سازش با ستمکاران: شما را چه باشد که به دنیا تکیه کردید، و به ستم خشنودید، و فرو گذاشتید آنچه را که عزت و سعادت شما و نیروی علیه ستمگران در آنست، نه از خدایتان شرم دارید، و نه به حال خود فکر می کنید. شما در هر روز ظلم می شوید ولی از خواب بیدار نمی گردید، و سستی شما پایان نپذیرد، آیا نمی بینید دین شما کهنه می شود و شما سرگرم دنیایید، خدای بزرگ می فرماید: «و شما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست باشید و گر نه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید یافت و هرگز کسی، یاری شما نخواهد کرد».(29)و(30)

    روایاتی که مخاطبش افراد متوسطی است که در فتنه ها احتمال لغزششان بیش از نجات به نظر می آید از این قرارند:

    7. ذکر و یادآوری همیشگی: دانشمند آن کس است که ارزش خویش را بشناسد، در نادانی مرد همین بس که قدر خود را نشناسد و دشمن ترین بندگان نزد خدا همانا بنده ای است که خدا او را به خودش واگذارد، سرگردان و حیران از راه راست باشد و هدفش را نداند چیست و بدون راهنما راه را بپیماید. اگر به سوی کسب مال دنیا دعوت شود اجابت می کند اگر به سوی آخرت دعوت شود کاهلی می کند گویا عملی را که برای دنیا انجام می دهد بر او واجب است و آنچه برای آخرت انجام می دهد از او ساقط. اینها در زمانی است که در آن زمان کسی سالم نمی ماند جز مؤمنی که دائم الذکر است و کم اذیت، که اگر حاضر باشد کسی او را نشناسد و اگر غایب باشد جستجویش نکنند.

    8. عدم اشاعة گناه: اینان چراغ های هدایت و مشعل های فروزان برای شبروان هستند و برای سخن چینی و فساد در گردش نیستند، نادان و سفیه نباشند که گناهان را انتشار دهند و اشاعه فاحشه کنند. خداوند درهای رحمتش را بروی اینان می گشاید و از ایشان عذاب سختش را برطرف می کند. ای مردم همانا روزگاری می آید که مردم فقط به اسم اسلام بی نیاز باشند و از اسلام خبری نباشد آن چنان که ظرف تنها به آنچه که در آن ریخته می شود بی نیاز باشد.(31)

    به امید آنکه خداوند همة ما را از شرّ فتنه های آخرالزمان برهاند و از تمام ابتلائات این دوره سربلند بیرون آورد. انشاءالله

    منبع:مشرق

    پی‌نوشت‌ها:
    1- نهج البلاغه، خطبه 153.
    2- جواهر الکلام، ج۲۲، ص۷۳.
    3- تهذیب اللغـة، ج 14، ص 296؛ مقاییس اللغـ[، ج 4، ص 472.
    4- النهایـة، ج 3، ص410.
    5- عنکبوت، آیه 2.
    6- مائده، آیه 49.
    7- بقره، آیه 193.
    8- حدید، آیه 14.
    9- انفال، آیه 73.
    10- مائده، آیه 41.
    11- نساء، آیه 101.
    12- توبه، آیه 47.
    13- کتاب عصر ظهور ( علامه کورانی )
    14- روضه کافی، ص58.
    15- السنن الوارده، ص۳۷.
    16- تفسیر عیْاشی، ج 1، ص 3.
    17- بحارالانوار، ج 24، ص 146.
    18- بحارالانوار، ج 28، ص 10.
    19- الصّراط المستقیم، ج 2، ص 153.
    20- امالی طوسی، ج 2، ص 132.
    21- فتن ابن حماد، ص123.
    22- کنز العمّال، ج 11، ص 189.
    23- من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 366.
    24- الغیبة نعمانی، ص 201.
    25- الدرالمنثور، ج2، ص227.
    26- کمال الدین، ج2، ص654.
    27- زمر، آیة 56.
    28- حدید، آیة 21.
    29- هود، آیة 113.
    30- نهج السعاده، ج3، ص421.
    31- إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 35.

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-06-28] [ 07:23:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نگهداری عمل خیر   ...


    س1: در روایت معروفی حضرت فرمودند: « الْإِبْقَاءُ عَلَى‏ الْعَمَلِ‏ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ قَالَ وَ مَا الْإِبْقَاءُ عَلَى‏ الْعَمَلِ‏ قَالَ يَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَةٍ وَ يُنْفِقُ نَفَقَةً لِلَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ فَكُتِبَ لَهُ سِرّاً ثُمَّ يَذْكُرُهَا[1] وَ تُمْحَى فَتُكْتَبُ لَه عَلَانِيَةً ثُمَّ يَذْكُرُهَا فَتُمْحَىوَ تُكْتَبُ لَهُ رِيَاء» [کتاب شریف كافي ج‏2 ؛ ص296]

    ج: یُذَکِّرُها نیست یَذکُرُها، ذکر می­کند بله، کارش را می­گوید، این طرف و آنطرف می­ نشیند و می­ گوید. اول برای خاطر خدا کار خیر می­کند بعد در مسجد می­نشیند به آن می­گوید و آنهم به آن دیگری می­گوید. اول کار سرّی است، کار سرّی ثوابش بیشتر است بعد دیگر علنی می­شود ثوابش پایین می­آید. لذا نگه داشتن عمل خیر سرّی کار سختی است، نفس نمی­گذارد آدم کار خیر انجام دهد، اگر نتوانست و انجام داد می­گوید دعوتشان کن و بگو، این طرف و آن طرف بنشین بگو، اگر نگویی از بین می­رود و کسی نمی­فهمد. او هم می­نشیند و می­گوید کار خراب می شود. نباید گفت و خیلی هم سخت است نگهداری­اش کرد مثل یک حیوان قوی را که آدم در قفس نگه دارد و او با چه فشاری می­­خواهد آزاد شود؟ اینجوری است آن کار فشار می آورد تا بالاخره آزاد می­شود. می­گوید به هر عنوانی (مرا آزاد کن)؛ مثلاً می­گوید:« می­خواستم بگویم مردم هم یاد بگیرند این کار خیر را هم انجام بدهند»، از این طور چیزها می­گوید. غرض این است که از قفس بیرون بیاید، دومین­ کار خیر هم همینجور، تا آخر هم همینجور نمی­گذارد آنجا بماند که به درد بخورد.

    س2: اگر توانست نگه دارد چه می­شود؟

    ج: اینها که موفق می­شوند و کاری می­کنند و نمی­گویند معلوم می­شود دیگر از پل عُجب هم گذشته­اند دیگر، نگهداری­اش خیلی سخت است.

    پرسش و پاسخ از عارف بالله حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه مدرسه حضرت صاحب الأمرعج 06/07/1391

    [1] - فرد سوال کننده روایت را با عبارت یُذَکِّرُها خواندند و استاد رحمه الله تصحیح نمودند.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-06-27] [ 07:24:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عوامل تحکیم بنیان خانواده در اسلام   ...

    آن چه در عصر حاضر ذهن اندیشمندان و جامعه شناسان را به خود مشغول ساخته مسائل مربوط به خانواده است.
    خانواده به عنوان مهمترین کانون بشری، عنصر اساسی در تشکیل، پیشرفت و موفقیت یک جامعه و ملت است، و لذا سعادت هر جامعه ای منوط به نیکبختی خانواده های آن جامعه است.
    بنابراین، باید هر چه بیشتر در جهت نیل به سعادتمندی آن کوشید که دست یابی به این مهم تنها از طریق شناسایی کامل عوامل تحکیم بنیان خانواده امکان پذیر است.
    در این مقاله مهمترین این عوامل از جمله : ایمان و فضیلت گرایی، عشق و محبت، شناخت نقش ها و وظایف خانوادگی، وجود همکاری و تفاهم بین اعضا، عدالت، اخلاق نیکو، مدیریت صحیح و رعایت ادب و احترام، اعتماد و نیز وفاداری اعضای خانواده به یکدیگر مورد بررسی و تحلیل واقع گردیده است.

    مقدمه:
    زندگی مقدمه ی آخرت است، اما همین مقدمه چون بنیان تکامل است، بسیار حساس و سرنوشت ساز است، لذا نباید آن را دست کم گرفت و ساده انگاشت١.
    یکی از محیط هایی که انسان اغلب از آغاز تا پایان زندگی با آن رابطه ی تنگاتنگ و سرنوشت ساز دارد کانون خانواده است.
    حال باید دانست برای موفقیت در زندگی خانوادگی کسب چه مهارت هایی ضرورت دارد.
    بدون شک از جمله مهم ترین مهارت های زندگی خانوادگی آشنایی نسبت به عوامل تحکیم بنیان خانواده و عمل براساس این آشنایی است.
    خوشبختانه دین اسلام با دقت در تمام جوانب نیازهای انسان، در این مسئله هم مثل سایر موارد دیدگاهی کامل و روشنگرانه دارد.
    شیوه های دین آمیزه ای از شیوه های شناختی، عاطفی و رفتاری است. هم به نیازهای مادی توجه دارد و هم به نیازهای معنوی، هم بعد شناخت و عقلانیت را در برمی گیرد، هم بعد عاطفی و هم بعد رفتار را. بنابراین آموزه های دین هم جامع نگرند و هم واقع نگر٢.
    ● مفهوم حقوقی خانواده: خانواده یک واحد حقوقی است که لااقل از یک زن و یک مرد که بین آنها رابطه ی زوجیت به وجود آمده ناشی می شود، ولی وجود زن و مرد اگرچه در ابتدا شرط حدوث آن است، ولی شرط بقای آن نیست، مانند خانواده ای که از یک مادر و یک فرزند تشکیل می شود و پدر خانواده مرده باشد. به هر صورت لااقل دو نفر شرط تحقق آن است٣.

    عوامل فراوانی در تحکیم بنیان خانواده و جهت زیبا و سرزندگی آن مؤثرند که در ذیل به مهمترین آنها پرداخته شده است:
    ١ – ایمان و فضیلت گرایی اعضای خانواده: در قرآن توصیه های مکرری به تقوا در تشکیل خانواده شده است، چنان که می خوانیم: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا ۴؛ ای مردم! از مخالفت پروردگارتان بپرهیزید ، همان کسی که همه ی شما را از یک انسان آفرید، و همسر او را از جنس او خلق کرد، و از آن دو مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت و از خدایی بپرهیزید که هنگامی که چیزی از یکدیگر می خواهید نام او را می برید، از قطع رابطه با خویشان خود بپرهیزید، زیرا خداوند مراقب شماست.»

    >
    همچنین خداوند در سوره ی بقره شرط ازدواج با مشرکان را ایمان آنها دانسته است: «وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ …؛ و با زنان مشرک و بت پرست تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید، کنیز باایمان از زن آزاد بت پرست بهتر است، هر چند شما را به شگفتی آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست در نیاورید تا ایمان نیاورده اند، یک غلام باایمان از یک مرد آزاد بت پرست بهتر است هر چند (مال و موقعیت و زیبایی او) شما را به شگفتی آورد… .»۵
    استدلال قرآن در آیه چنین است که گرچه مشرکان به دلیل آزاد و زیبا بودن، برتری ظاهری دارند، اما چون زناشویی با آنان باعث لغزش های اخلاقی و عقیدتی فرد مسلمان می شود، کنیزان و بردگان مسلمان بر آنان ترجیح دارند. این امر برای جوانان که گاه سخت شیفته و شیدای جمال و زیبایی ظاهری یا موقعیت مادی و اجتماعی دختران و پسران می شوند و ارزش های دینی و معنوی را فدای آن می سازند، هشدار و رهنمون مناسبی است. گفتنی است بسیاری از ازدواج هایی که براساس زیبایی های ظاهری شکل گرفته، بعدها از هم فرو پاشیده است.۶ در واقع این آیه تاکید بر ایمان، عقیده و فرهنگ مشترک است.7

    ٢ – وجود عشق، مهر و محبت میان اعضای خانواده: انسان تشنه ی دوستی و محبت است. انگیزه ی بسیاری از تلاش ها و زحمات طاقت فرسای زندگی محبت است و وجود آن در خانواده انسان را به فعالیت و کسب معاش وا می دارد.
    امام صادق علیه السلام می فرماید: هر گاه کسی را دوست داشتی او را بدان آگاه ساز، زیرا این کار دوستی را در میان شما استوارتر می سازد. ٨
    همچنین امام صادق علیه السلام در سخن دیگری بر کوشش در مهرورزی بر برادران دینی تأکید نموده و چه نیکوست که این امر از خانواده آغاز گردد: شایسته است مسلمان در … و یاری بر مهرورزیدن به هم و …کوشا باشند که خدای عزوجل فرموده: «رحماء بینهم» ٩
    مهر و محبت اعضای خانواده به همدیگر سبب جلب رضایت و رحمت خدا می شود که بدیهی است چنین خانواده ای پایدار و سعادتمند است، چرا که پیامبر(ص) فرمود: هنگامی که مرد به زن خود با مهر و صفا بنگرد و همسرش همان سان به او نگاه کند، خدای فرزانه به آن دو به دیده ی مهر می نگرد.١٠

    اما در عین حال حدود عواطف خانوادگی باید رعایت گردد، چنان که هر گاه عضوی از خانواده به مرحله ای از فساد و گمراهی برسد که راهی برای نجات او نباشد باید آن را از خانواده جدا و دیگر اعضا را از شر او محفوظ داشت، همچون عضوی که در اثر بیماری یا صدمه ناعلاج، از بدن جدا می گردد تا موجب عفونت و تباهی دیگر اعضای بدن نشود .

    فاتحان این میدان نوح علیه السلام و لوط علیه السلام هستند که همسر و فرزند خود را به سبب فساد دینی ترک گفتند. آنان حدود عواطف خانوادگی را بر رعایت حدود الهی منطبق ساختند، که آیات ۴۵، ۴۶ و ٨١ سوره ی هود بیانگر این حقیقت است، تا الگویی برای دیگر انسانها ارائه گردیده باشد.
    ٣ – آشنایی کامل اعضای خانواده با حقوق و وظایف خود: حق و وظیفه از هم جدا نیستند، یعنی هر کس حقی داشته باشد، در مقابل وظیفه ای نیز دارد و بالعکس هر گاه وظیفه ای وجود داشته باشد، حقی نیز وجود دارد، این موضوع در مورد تمام افراد بشر ثابت است و لذا تنها خداست که حقوقی دارد اما وظیفه ای بر او نیست.١١

    بدیهی است که اعضای خانواده نیز نسبت به هم حقوق و وظایفی دارند که به شرح ذیل است:

    الف) حق والدین بر فرزندان: امام سجاد علیه السلام در رساله ی حقوق خود، حق پدر و مادر بر فرزندان را این گونه بیان می فرماید: حق مادرت این است که بدانی او تو را حمل کرده آن گونه که کسی، کس دیگر را حمل نکند و از شیره ی جانش تو را خورانده آن گونه که کسی دیگری را نخوراند، و به راستی، او با گوش و چشم و دست و پا و مو پوست و تمام اندامش تو را نگهداری کرده و از این نگهداری، خشنود و شاد و پیوسته کار بوده است و هر ناگواری و رنج و سختی و نگرانی را تحمل کرده تا این که دست قهر[طبیعت] را از تو دور سازد و تو را به دنیا آورده و آن گاه خشنود بوده که تو سیر باشی و او گرسنه باشد، تو پوشیده باشی و او برهنه ماند، تو را بنوشاند و خود تشنه ماند، تو را در سایه دارد و خود در آفتاب باشد، با تنگنایی خویش به تو نعمت بخشد، با شب بیداری تو را شیرینی خواب چشاند، و شکمش آوند وجود تو و دامنش پرورش تو و پستانش مشک نوشین تو و وجودش پرستار تو بوده، گرم و سرد دنیا را برای تو و به خاطر تو به جان خریده پس به اندازه ی این همه [تلاش مادر] سپاسش دار و جز به یاری و توفیق خداوند، تو را یارای آن سپاس داری نباشد، حق پدرت این است که بدانی به راستی او ریشه ی توست و تو شاخه ی اویی و چون او نبود تو نیز نبودی، پس هرگاه در خویش چیزی دیدی که پسندیده آمد پس آگاه باش که این نکویی در تو ریشه در پدرت دارد پس خدای را ستایش نما و به اندازه ی آن نکویی، سپاسش دار و لا قوۃ الا بالله.١٢

    از این جاست که انسان در می یابد چرا خداوند مسئله ی نیکی به پدر و مادر و شکر زحمات آنها را مقدمه ای بر شکر خود شمرده است: و َوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ َفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی؛ ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند … می گوید: پروردگارا مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی به جا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی و فرزندان مرا صالح گردان.١٣

    ب) حق فرزندان بر والدین: امام سجاد علیه السلام در این مورد نیز در قالب رساله ی حقوق فرمودند: «حق فرزند تو این است که بدانی او از توست و در پسند و ناپسند دنیای زود گذر، دنباله روی توست و به درستی که تو در تربیت نیکو و راهنمایی به سوی پروردگارش و یاری رسانی او در فرمان پذیری از خداوند نسبت به خویشتن و حق فرزندت پرسیده خواهی شد پس [اگر وظیفه ات را به انجام رسانی] پاداش گیری و چون [کم کاری کنی] بازخواست شوی. پس کار فرزندت را چونان کسی که کارش را در این سرای زودگذر با نیکو ثمری بیاراید، انجام بده و در روابط تو و فرزندت به سبب نگهداری خوب و ثمر الهی که از او گرفته ای نزد پروردگار، عذرت پذیرفته باشد و لا قوۃ الا بالله».١۴

    ج) وظیفه ی هر یک از زن و مرد نسبت به کل خانواده: خداوند در قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛ ١۵ دستور امر به معروف و نهی از منکر یک دستور عام است که همه ی مسلمین نسبت به یکدیگر دارند ولی از این آیه و روایاتی که درباره ی حقوق فرزند و مانند آن در منابع اسلامی وارد شده، به خوبی استفاده می شود که انسان در مقابل همسر و فرزند خویش مسئولیت سنگین تری دارد و موظف است تا آن جا که می تواند در تعلیم و تربیت آنها بکوشد، آنها را از گناه بازدارد و به نیکی ها دعوت نماید، نه این که تنها به تغذیه ی جسم آنها اکتفا کند.١۶

    امام علی علیه السلام در این مورد فرمودند: «علموا انفسکم و اهلیکم الخیر و ادبوهم؛ خود و خانواده¬ی خویش را نیکی بیاموزید و آنها را ادب کنید.»
    پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز فرمودند: «بدانید همهی شما نگهبانید و همه در برابر کسانی که مأمور نگهبانی از آنها هستید مسئولید … مرد نگهبان خانواده ی خویش است و در مقابل آنها مسئول، زن نیز نگهبان خانواده، شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسئول است.»١٧

    در آیه ی دیگری از قرآن می خوانیم خطاب خدا به پیامبرش را که: «وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ؛ خانواده ی خود را به نماز فرمان ده.»١٨

    همچنین موسی علیه السلام مأمور تأمین امنیت، سلامت و راهنمایی خانواده ی خود می شود: «إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى؛ هنگامی که [موسی] از دور آتشی مشاهده کرد، و به خانواده ی خود گفت: درنگ کنید که من آتشی دیدم، شاید شعله ای از آن برای شما بیاورم یا به وسیله ی این آتش راه را پیدا کنم.»١٩
    د) حقوق و وظایف زن و شوهر نسبت به یکدیگر: طبق آیه ی: «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَه؛٢٠ همان طور که مرد بر زن حقوقی دارد، زن نیز بر مرد حقوقی خواهد داشت، یعنی طرفین باید از حقوق خود سوء استفاده نکنند و حق یکدیگر را ادا نمایند آن هم به صورت شایسته، چنان که در آیه از لفظ «بالمعروف» استفاده شده است.٢١

    از مهمترین وظایف متقابل همسران می توان به موارد زیر اشاره کرد:

    ٭ مهرورزی؛ همان طور که در مورد عامل دوم نیز بحث شد، اساساً کانون خانواده براساس حس مهرورزی شکل می گیرد، آن هم با مهرورزی با قلب، زبان و عمل و چنان که بنیاد خانواده براساس مهر و عشق ورزی است، بقا و ماندگاری آن نیز مرهون استمرار آن است و زندگی که براساس ارزش های روحی و معنوی شکل گرفته باشد ماندگار است چرا که زیبایی های معنوی پایان ناپذیرند.٢٢

    امام سجاد علیه السلام در مورد ضرورت مهرورزی به همسران چنین فرمودند: «حق همسرت آن است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه ی سکون و همنشینی تو قرار داده است و باید بدانی که او نعمت خداوند بر توست. پس او را گرامی بدار و با او با رفق و مدارا برخورد نما و هر چند حق تو بر او بیشتر است، اما حق او بر تو این است که با او مهربانی کنی.»٢٣

    ٭٭ همدلی و همراهی٢۴
    علاوه بر این تقدس حق شوهر بر زن چنان والاست که هم ردیف شرکت در جهاد فی سبیل الله قرار گرفته، چنان که امیرمؤمنان علیه السلام میفرماید: «جهاد المراۃ حسن التبعل؛ جهاد زن نیکو همسرداری کردن است.»٢۵

    خداوند در یک کلام، حق و وظیفه ی میان زن و شوهر را روشن نموده است: «هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ؛٢۶ که حکایت از پیوند تنگاتنگ مرد و زن چونان پیراهن تن یکدیگر می کند، و بیان می دارد که همسران مایه ی زینت همند، عیبهای یکدیگر را می پوشانند، یکدیگر را محافظت می کنند و از گناه باز می دارند و لذا این تعبیر نهایت نزدیکی همسران را نشان می دهد و مساوات آنها را با به کار بردن لفظ و کلمات مثل هم رعایت نموده است.27

    ۴ – تفاهم و همکاری میان اعضای خانواده: مهم¬ترین عاملی که سبب تفاهم و همکاری اعضای خانواده میگردد وجود روحیه ی مشورت در خانواده است که در عین ایجاد خانواده ای مستحکم و صمیمی، بهترین محافظ در برابر مشکلات و موانع زندگی نیز هست، چنان که مولی علی علیه السلام فرمودند: «و لا ظهیر کالمشاوره؛ هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست.»٢٨

    در طول تاریخ زندگانی بشر نیز بهترین و مستحکم ترین کانونهای خانوادگی، آنها بوده اند که زن و شوهر و فرزندان با همفکری و همکاری حرکت نموده اند، و نمونه ی بارز و برترین الگوی آن در زندگی امام علی علیه السلام و حضرت زهرا(س) به چشم می خورد، اما خانواده هایی که یکی یا هر دو در امور خیر و معنوی همکار و همفکر نیست چنین نیستند که در ذیل به سه نمونه اشاره میگردد:

    الف) خانواده ای که مرد خوب اما زن بد است، مثل لوط علیه السلام و نوح علیه السلام و همسرانشان
    ب) خانواده ای که زن خوب اما مرد بد است، مثل آسیه و فرعون
    ج) خانواده ای که در خبائث همفکر و همکارند نه امور خیر، مثل ابو لهب و همسرش٢٩

    5– وجود روحیه ی صبر و پایداری و متانت در فراز و فرودهای زندگی: فوری ترین و شایع ترین واکنش در برابر حوادث ناگوار و ناخوشایند، بی تابی کردن است. طبع اولیه ی انسان این است که در برابر ناخوشایندی های زندگی بی تاب میگردد. قرآن میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا؛ همانا انسان حریص و بی تاب آفریده شده است، هرگاه بدی به او برسد بی تاب می-شود.»٣٠

    امام کاظم علیه السلام فرمودند: «المصیبه للصابر واحده و للجازع اثنتان؛ مصیبت برای شخص بردبار یکی است و برای شخص بی قرار دو تا»٣١ و این از آن روست که برای فرد شکیبا تنها آسیب ناشی از مصیبت باقی می ماند که آن هم در اثر صبر از هم فرو می پاشد. چنان که امام علی علیه السلام فرمودند: «الصبر یمحص الرزیه؛ شکیبایی مصیبت را از هم می پاشد.»٣٢
    اما برای فرد بیقرار و بی تاب هم آسیب ناشی از مصیبت می ماند و هم آسیب های ناشی از بی تابی ها، و لذا اگر بی تابی بر کسی چیره شود روی آسایش را نخواهد دید.
    پیامبر(ص) در این باره میفرماید: «من استولی علیه الضجر رحلت عنه الراحه؛ کسی که بی تابی و تنبلی بر او چیره شود آسودگی از او رخت بربندد.»٣٣
    در قرآن نیز به صبر و بالا بردن سطح مقاومت بارها سفارش شده است: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ؛ ٣۴ بنابراین قرآن به صبر و شکیبایی فراخوانده اما علاوه بر این الگوهای صبری چون یعقوب، ایوب و پیامبر گرامی اسلام(ص) و … را نیز معرفی می نماید.٣۵
    ۶ – برخورداری از روحیه ی گذشت و بزرگواری و تقویت آن: گذشت عاملی مؤثر در تقویت و حتی ایجاد دوستی ها است، چنان که خداوند می فرماید: «وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ؛ هرگز نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است.»٣۶ و لذا اگر در دشمنی ها گذشت و بزرگواری چنین تأثیری می گذارد، بدیهی است در خانواده که به طور طبیعی روابط دوستانه وجود دارد عمیقاً کارساز خواهد بود.
    اما خود این گذشت و بزرگواری ها از ایمان و تقوای اعضای خانواده سرچشمه می گیرد چرا که امام سجاد علیه السلام فرمودند: «لاکرم الا بتقوی؛ بزرگواری جز به پرهیزگاری نباشد.»٣٧
    ٧ – حاکمیت صداقت در فضای خانواده: بی صداقتی ابتدا روح و شخصیت خود فرد را تخریب می سازد و سپس به خانواده و آن جامعه ای که آن شخص در آن مقیم است نیز زیان وارد می نماید، امام باقر علیه السلام فرمودند: «ان الکذب هو خراب الایمان؛ دروغ ویران گر ایمان است.»٣٨ و لذا چگونه می توان انتظار داشت گناهی که ایمان را از بین میبرد به خانواده ای که باید بر مبنای ایمان شکل بگیرد و زندگی نماید، صدمه وارد نسازد.
    ٨ – مدیریت و برنامه ریزی صحیح در خانواده: خانواده به عنوان واحد کوچک اجتماعی نیازمند رهبری واحد است که قرآن روی سرپرستی مرد تأکید دارد و می فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ؛ مردان سرپرست و نگهبان زنانند.»٣٩
    حضرت علی علیه السلام فرمودند: «از زنان بد بپرهیزید و مراقب نیکان شان باشید، در خواسته های نیکو همواره فرمان بردارشان نباشید تا در انجام منکرات طمع نورزند.»۴٠ و لذا امام علیه السلام در این جملات فمینیسم و تفکر زن سالاری را نفی می فرمایند.
    ٩ – رعایت اخلاق نیکو و رعایت ادب و احترام متقابل در خانواده: دارا بودن اخلاق خوش یکی از اصول بسیار مهم و سرنوشت ساز در حیات انسانها است.
    خوش اخلاقی در محیط زندگی، نه تنها انسان را از انواع نگرانیها و تشنجات عصبی مصون می دارد، بلکه عامل بسیار مؤثری برای پیروزی بر مشکلات و دشواری هایی است که برای انسان پیش می آید. امام صادق علیه السلام میفرمایند: «لاعیش اهنا من حسن الخلق؛ حیاتی خوش گوارتر از خوش خلقی نیست.»۴١
    علاوه بر این، هر انسانی به شخصیت خویش علاقه مند است و عدم رعایت این امر موجب بریدن رشته ی محبت و ایجاد فاصله بین افراد می گردد.
    حفظ حرمت و شخصیت دیگران در گرو احترامی است که در برخوردها از انسان ظاهر می گردد. رعایت این مسئله خصوصاً از سوی کسانی که با هم انس و الفتی دارند باعث استحکام دوستی و گرمی روابط آنها خواهد شد،۴٢ که بارزترین مصداق آن خانواده است.
    در واقع، اخلاق نیک به مثابه ی روغنی است که از سایش و فرسودگی قطعات انسانی در اثر برخورد و اصطکاک مداوم جلوگیری می کند. آمارها نشان می دهد که یکی از مؤثرترین عوامل فروپاشی خانواده ها سوء خلق همسران است.
    برخی از مفسران مقصود از آیه: «فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ۴٣ که در توصیف همسران بهشتی است، زنان خیر، نیک منش، زیبارو و زیبا سیرت دانسته اند. بر این اساس مقصود از «حسان» تنها زیبایی چهره و اندام نیست بلکه زیبایی سیرت نیز هست. ۴۴ که بالطبع خوش خلقی از برترین مصادیق آن است، چنان که در حدیث است: «البر حسن الخلق؛ نیکویی بر خوی نیکوست.»۴۵
    الف) احترام فرزندان به پدر و مادر: در قرآن کریم میخوانیم: «وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ، وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا؛۴۶ در این آیات دستور احترام به پدر و مادر پس از مسئله ی توحید بیان گردیده و این نشان دهنده ی اهمیت این حکم است.

    در این آیات همچنین سه دستور مهم در مورد نحوه ی رفتار با والدین آمده است:

    ١ – به کار نبردن کمترین تعابیر بی ادبانه یعنی «اف» چه رسد به فریاد زدن بر آنها؛
    ٢ – خضوع در برابر آنها؛
    ٣ – دعا در حق پدر و مادر۴٧ .

    ب ) احترام زن و مرد نسبت به یکدیگر: پایه و اساس خانواده، احترام و محبت زن و شوهر نسبت به هم و رعایت حقوق یکدیگر است. دین اسلام نیز در این زمینه بسیار سفارش نموده است،۴٨ چنان که امام باقر علیه السلام میفرمایند: «هر کس زن گرفت باید او را گرامی بدارد و بر او احترام کند.»۴٩
    ١٠ – وجود اعتماد در خانواده و پرهیز از سوء ظن: در خانواده افراد باید از سوءظن بپرهیزند و اگر موضوعی ذهنشان را به خود مشغول نمود باید با صراحت و صداقت آن را مطرح نمایند تا درستی یا نادرستی آن بررسی گردد.۵٠
    ١١ – پرهیز از آفت حسد: افراد خانواده باید یار هم در مسیر پیشرفت باشند چرا که سعادت خانواده در گرو سعادت فرد فرد آن است و لذا حسد آفتی در روابط خانوادگی محسوب می گردد، چنان که در خانواده ی یعقوب علیه السلام ، حسادت برادران یوسف علیه السلام بر او موجب جدایی اعضای خانواده از همدیگر هم به لحاظ بعد مکانی و هم بعد روحی و روانی گردید؛ یوسف علیه السلام از کانون خانواده جدا شد و یعقوب علیه السلام سالها از پسرانش دل رنجیده بود.
    در حدیثی از مولی امیر المؤمنین علیه السلام آمده: «الحسد ینکه العیش؛ حسد زندگی را تنگ سازد.»۵١
    ١٢ – وفاداری اعضای خانواده نسبت به یکدیگر: رازداری یکی از مهمترین شروط وفاداری همسر است که در آیه: «وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَىٰ بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ ۖ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هَٰذَا ۖ قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ؛۵٢ به آن اشاره شده است.
    این نکته نیز بسیار اهمیت دارد که آتش خیانت تمام خانواده ها را تهدید می کند چرا که انبیایی چون نوح و لوط علیه السلام از سوی همسران خود به آن مبتلا گردیدند: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ.۵٣
    در هر صورت وفاداری اعضای خانواده سبب ایجاد صمیمیت و محبت میگردد و نیز سپری است محکم در برابر مشکلات و سختی ها و پشتیبانی است پایدار جهت استحکام بنیان خانواده.
    نتیجه گیری تهیه کننده:
    انسان همواره به شناخت آن چه در طول زندگی با آن در ارتباط است نیاز دارد، از جمله مهمترین آنها خانواده است که نحوه ی تشکیل و بقاء آن نقش مهمی در سعادتمندی افراد، جوامع و ملت ها دارد و لذا باید در تحکیم بنیان های خانوادگی بسیار کوشا بود.
    دین اسلام در این عرصه نیز همچون سایر ابعاد و عرصه ها آموزه های متعالی و حیات بخشی را ارائه می نماید و لذا بر عواملی چون وجود ایمان و تقوا، عشق و محبت، وفاداری، اعتماد متقابل، صبر و شکیبایی، مدیریت صحیح، اخلاق نیکو، شناخت حقوق و وظایف و … در اعضای خانواده پرداخته است.

    پی نوشتها:
    ١ – عباس پسندیده، رضایت از زندگی، قم، دار الحدیث، ١٣٨۴، ص٧.
    ٢ – پیشین، ص٩.
    ٣ – عبدالکریم بهجت پور، محمدعلی رضایی اصفهانی، ابراهیم کلانتری، علی نصیری، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، معارف، ١٣٨۵، ص٢۵٧.
    ۴ – نساء/١
    ۵ – بقره/٢٢١
    ۶ – عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، معارف، ١٣٨۵، ص٢۴٨.
    ٧ – عبدالمجید معادی¬خواه، فروغ بی¬پایان قرآن کریم، ذیل لغت خانواده.
    ٨ – عباس اسماعیلی یزدی، فرهنگ تربیت، قم، دلیل ما، ١٣٨۵، ص٢۵٧.
    ٩ – محمد بن حسن حر عاملی، آداب معاشرت از دیدگاه معصومین علیه السلام [برگزیده وسائل الشیعه]، ترجمه: محمدعلی فارابی و یعسوب عباسی علی کمر، مشهد: بنیاد پژوهش¬های اسلامی، ١٣٨۶، ص١۶٠.
    ١٠ – علی کرمی فریدنی، نهج الفصاحه، قم، حلم، ١٣٨۵.
    ١١ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج٢، ص ١١٠-١١١.
    ١٢ – ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن زاده، قم، آل علی، ١٣٨٧، ص۴۶٠-۴۶١؛ محمدباقر مجلسی، توحید مفضل، ص٢۵.
    ١٣ – احقاف/١۵
    ١۴ – ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن زاده، قم، آل علی، ١٣٨٧، ص۴۶١.
    ١۵ – تحریم/۶
    ١۶ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج٢۴، ص٢٩٣.
    ١٧ – پیشین، ص٢٩۴.
    ١٨ – طه/١٣٢
    ١٩ – طه/١٠
    ٢٠ – بقره/٢٢٨
    ٢١ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج٢، ص١١٠-١١١.
    ٢٢ – عبد الکریم بهجت¬پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢۶٠.
    ٢٣ – پیشین؛ ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن¬زاده، قم: آل علی، ١٣٨٧، ص۴۶٠.
    ٢۴ – عبد الکریم بهجت¬پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢۶١.
    ٢۵ – نهج البلاغه، حکمت ١٣١.
    ٢۶ – بقره/١٨٧
    ٢٧ –ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم: دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج١، ص۶۵٠.
    ٢٨ –نهج البلاغه، حکمت۵۴.
    ٢٩ –محسن قرائتی، چهارصد نکته از تفسیر نور، تدوین: عباس باباییان، تهران: مرکز فرهنگی درس¬هایی از قرآن، ١٣٨٨ ، ص١٨٠.
    ٣٠ – معارج/١٩-٢٠
    ٣١ – ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن¬زاده، قم: آل علی، ١٣٨٧، ص٧۵۴.
    ٣٢ – عبد الواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه: محمدعلی انصاری، قم: امام عصر، ١٣٨۵، ص۵٠، ح۶٩٧.
    ٣٣ – عباس پسندیده، رضایت از زندگی، قم: دار الحدیث، ١٣٨۴، ص٢٢٨، به نقل از شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه ، ج ۴، ص ٣۵۵، ح۵٧۶٢.
    ٣۴ – بقره/۴۵
    ٣۵ – عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢٠٣.
    ٣۶ – فصلت/٣۴
    ٣٧ –محمد بن علی بن بابویه [شیخ صدوق] الخصال، ترجمه: صادق حسن زاده، [بی جا]: ارمغان طوبی، ١٣٨٧، ج١، ص٣۶ و ٣٧، ح۶٢.
    ٣٨ – محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، اصول کافی، ج٢، ص٣٣٩ ، ح۴.
    ٣٩ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم: دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ذیل آیه¬ی ٣۴ سوره¬ی نساء.
    ۴٠ – نهج البلاغه، خطبه¬ی ٨٠.
    ۴١ –عباس اسماعیلی یزدی، فرهنگ تربیت، قم: دلیل ما، ١٣٨۵، ص٢۵٩.
    ۴٢ – پیشین، ص٢۵٨.
    ۴٣ – الرحمن/٧٠
    ۴۴ – عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢۵١؛ محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج١٩، ص١٨٧، ترجمه: محمدباقر موسوی همدانی.
    ۴۵ –قاضی قضاعی، شهاب الاخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم)، [بی جا]: علمی، ١٣۶١، ص١٧، ح۴٣.
    ۴۶ – اسراء/٢٣-٢۴
    ۴٧ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم: دارالکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج١٢، ص٧۵-٧۶.
    ۴٨ – مجتبی حسینی، احکام روابط زن و شوهر (پرسش¬ها و پاسخ¬های دانش¬جویی، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه¬ها، دفتر نشر معارف، ١٣٨٨، ص۵۵.
    ۴٩ – پیشین، به نقل از بحار الانوار، ج١٠٣، ص٢٢۴.
    ۵٠ – پیشین ، ص۵٢.
    ۵١ – عبد الواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه: محمدعلی انصاری، قم: امام عصر، ١٣٨۵، ح٨۵١.
    ۵٢ – تحریم/٣
    ۵٣ – تحریم/١٠

    منبع: http://www.bayannoor.ir

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-06-26] [ 07:07:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.