حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 162
  • دیروز: 223
  • 7 روز قبل: 1011
  • 1 ماه قبل: 10451
  • کل بازدیدها: 2480308





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • طلبه میناب
  • ریحانه مقدم
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)
  • anam


  •   متن و تفسیر دعای تحویل سال   ...


    یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ

    ترجمه و معنی فارسی دعای تحویل سال :

    ای تغییر دهنده دلها و دیده‏ها * ای مدبر شب و روز * ای گرداننده سال و حالت ها * بگردان حال ما را به نیکوترین حال

    تفسیر دعای تحویل سال نو :

    «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ»
    قلب و بصیرت قلبی، از مؤلفه‌های مهم معنوی در مسیر کمال انسان است که در قرآن کریم و روایات ناب اسلامی تأکید بسیاری بر آن شده است. قلب سرچشمه تمامی جوشش‌های و خیزش‌های وجود آدمی است.

    «یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ»
    انسان، به تصریح قرآنی «إنی جاعل فی الارض خلیفة»،‌ جانشین خدا بر روی زمین است و این شایستگی را دارد که مرآت تمام‌نمای ربوبی و مجلای ظهور و بروز اسما و صفات الهی شود. یکی از اسمای حق تعالی «مدبّر» است که پروردگار عالمیان به وسیله آن، به تدبیر روز و شب یا تدبیر نظام زمین و آسمان و به طور کلی، نظام خلقت می‌پردازد. انسان نیز باید خویشتن را متخلق به اخلاق الهی نماید و تدبیرگر روز و شب خویش باشد.

    «یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ»
    «حَول» در دعای عید نوروز، به معنای «سال» است و «احوال» جمع حال، به معنای طبیعت و ضمیر یا تغییر و دگرگونی وضعیت انسان است. از این رو، خداوند تغییر دهنده سال و یا دگرگون کننده طبیعت مربوط به مخلوقات است و این صیرورت و تحول در مسیر رشد و کمال موجودات، لازمه امر زندگی و حیات است. در این دعای شریف از درگاه ربوبی می‌خواهیم که طبیعت وجود ما را به بهترین و نیکوترین طبیعت‌ها تبدیل کند و این تغییر باطنی یا ظاهری وجودی ما را همسو با تغییر و دگرگونی طبیعت ظاهری، در مسیر شکوفایی و بالندگی قرار دهد.

    یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال . عید از عود گرفته شده و در لغت به معنای بازگشتن است . دگرگونی سال جدید و بازگشت بهار نو و نوروز، عیدهایی چون عید فطر را تداعی می کند . مسلمان روزه دار پس از یک ماه عبادت روزی را که غبار از فطرت توحیدی اش زدوده شده به فطرت توحید بازگشته است، عید می گیرد . البته مراتب این بازگشت در افراد گوناگون فرق می کند . دعای تحویل سال هم با جملاتی کوتاه همین مسیر را پیش پای انسان می گشاید . مقلب القلوب و الابصار پروردگار است که قلب ها را به سمت کمال دگرگون می سازد و چشم ها را به سوی خود می دوزد . قلب ها چون کرات دگرگون می شوند; ولی پس از دگرگونی، باید استواری یابند; زیرا در ادعیه وارد شده است: «و ثبت قلوبنا علی دینک; قلب های ما را بر دین خود ثابت بدار .» اگر قلوب دگرگون شدند و سپس بر دین الاهی استوار گردیدند، ابصار نیز چنین می شوند ; زیرا ابصار فرمانبردار قلوبند . شاید از این رو اول قلوب و سپس ابصار ذکر شده است . «یا مدبر اللیل و نهار» لیل و نهار نماد ظلمت و نورند . اگر او شب و روز را تدبیر می کند، ظلمت و نور را هم می آفریند . پس فقط او می تواند چنان تدبیر کند که پرده ظلمت از روی دل کنار رود و نور معرفتش بر آینه قلب بتابد . در آیه دویست و پنجاه و هفتم سوره بقره می فرماید: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و . . . ; خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند; آن ها را از ظلمت ها به سوی نور بیرون می برد .» محول سال و حال او است . قرین بودن تحویل سال با تحویل حال نکته ای در خور اهمیت است که کم تر به آن التفات می شود . آن قدر که تحویل سال و رسوم آن خود نمایی می کند، تحویل حال جلوه ای ندارد و در پشت پرده غفلت هیچ انگاشته شده است; راستی چرا در این دعای پر معنا و تنبه بخش، به هنگام تحویل سال، تحویل حال به احسن حال در خواست می شود؟ به نظر می رسد، برای آن است که ابتدا احسن الحال را بفهمیم و سپس در راه تحقق آن گام نهیم؟ تفسیر این احسن الحال را باید در عمق آن دعا یافت که، «اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک; خدایا، بدی حال ما را به خوبی حال خود تغییر ده .» درباره ذات اقدس الاهی، احسن بودن حال بی معنا است; زیرا تفضیل حالی بر حال دیگر، فقدان و وجدان و تبدیل و تبدل می طلبد و ذات اقدس الاهی از آن پیراسته است . برتری حالی بر حال دیگر درباره ما انسان ها کاملا درست می نماید . کمال ما انسان ها در همین است که سوء حال را به حسن حال و حسن حال را به احسن حال تبدیل کنیم . حسن حال الاهی به معنای وجود تمام کمالات به نحو اتم و اکمل در ذات اقدس الاهی است . احسن الحال بودن برای ما یعنی رسیدن به تمام آن کمالات به قدر ظرفیت وجودی مان; زیرا ما حالی احسن و برتر از آن نداریم . تحویل حال به احسن الحال همان تغییر سوء حال انسان به حسن حال الاهی است; و این تغییر وقتی تحقق می یابد که:

    ۱ . از پلیدی گناه رهایی یابیم، زیرا بدترین حال انسان و پست ترین مقام آدم هنگامی است که در باتلاق گناه فرو می رود .

    ۲ . انجام واجبات را چون چراغی فرا راه خود قرار دهیم تا ما را به سوی حسن حال الاهی رهنمون شود .

    ۳ . زنگار صفات پلید را از آینه دل بزداییم تا سوء حال ما به حسن حال نگار تبدیل شود . از این رو، یکی از اعمال عید نوروز، روزه گرفتن است تا انسان خود را در راستای رسیدن به احسن حال، یعنی وصول به حسن حال الاهی، قرار دهد و به اخلاق الله متخلق سازد .

    منبع : سایت سمت خدا


    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [یکشنبه 1395-01-01] [ 12:11:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ‏شرح دعای تحویل سال   ...

    یا مقلّب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محوّل الحول و الاحوال حوّل حالنا الى احسن الحال

    در معارف اسلامى آمده هر روزى که در آن گناه صورت نگیرد عید است چنان که امام صادق علیه‌السلام مى‌فرماید: “کل یوم لا یعصى اللّه فیه فهو یوم عید"(1)

    اما در طول سال چند عید وجود دارد که از آداب و ویژگى خاصى برخوردارند مهم‌ترین آنها اعیاد غدیر، فطر و قربان است، که آثار و برکات زیادى دارند روز ولادت پیامبر مکرم اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله و ائمه اطهار علیهم‌السلام نیز از اعیاد مهم اسلامى به شمار مى‌آیند. عید نوروز که با تحویل سال و چرخیدن یک دور کامل زمین به گرد خورشید شروع مى‌شود، از جمله اعیادى است که جنبه ملى داشته و تاریخ پیدایش آن قبل از اسلام است. این عید با آمدن اسلام و زدودن خرافات از چهره آن مورد موافقت و تأیید ضمنى اسلام قرار گرفت در روایات نیز آمده است که روزى براى حضرت على علیه‌السلام هدیه نوروزى آوردند، فرمودند این چیست؟ گفتند: اى امیرالمؤمنین، امروز نوروز است. حضرت فرمودند: هر روز را براى ما نوروز قرار بدهید.(2)

    امام صادق علیه‌السلام درباره این عید فرموده‌اند: “… و هیچ نوروزى نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجى نباشیم زیرا نوروز از روزهاى ما و شیعیان ما است."(3)

    امام خمینى قدس‌سره در یکى از پیام‌هاى نوروزى مى‌فرماید: “این عید هر چند یک عید اسلامى نیست، ولى اسلام آن را نفى نکرده است."(4)

    مرحوم محمد حسین کاشف الغطاء در جواب این سؤال که اعتقاد شیعه و روش شما درباره روز اول سال (نوروز) چیست؟ چنین نوشتند: نوروز مقتضاى جهان است در بشر و حیوان و جماد، بلکه در آسمان و زمین و هوا و فضا؛ و بر این اساس روایاتى از اهل‌بیت علیهم‌السلام درباره نوروز به ما رسیده که عید گرفتن را تأیید کرده‌اند و نیز به نماز، ذکر و عبادت سفارش نموده‌اند و… .(5)

    در این مقال بر آنیم تا درباره دعاى تحویل سال به چهار نکته اشاره کنیم:

    نکته اول: تعریف و حالات قلب

    واژه قلب 132 مرتبه در قرآن آمده است و در دو معنى استعمال مى‌شود: 1. عضوى که در سمت چپ بدن قرار گرفته و خون را تصفیه و به همه بدن پمپاژ مى‌کند. 2. روح و نفس که هدایت‌کننده همه اعضاء و جوارح بدن است. قلبى که در دعاى مذکور آمده از نوع دوم، است که داراى حالات مختلف بد و خوب مى‌باشد:

    “حالات خوب قلب”

    1. قلب سلیم و پاک؛ على علیه‌السلام مى‌فرماید: خداوند وقتى نسبت به بنده‌اى اراده خیر کند قلب سلیم روزى او مى‌گرداند.(6)

    2. قلب مطمئنه؛ قرآن مى‌فرماید: “اَلا بذکر اللّه تَطمئن القلوب"(7)، همانا با یاد خداوند دل‌ها آرام مى‌گیرد.

    3. قلب نورانى؛ از رسول خدا صلى‌اللّه‌علیه‌وآله در مورد شرح صدر سؤال شد که چیست؟ فرمود نورى است که خداوند در قلب مؤمن قرار مى‌دهد و به وسیله آن سینه‌اش وسعت مى‌یابد.(8)

    “حالات بد قلب”

    1. قساوت قلب؛ این حالت همراه با بى‌تفاوتى نسبت به احکام خداوند به وجود مى‌آید، قرآن مى‌فرماید: “و جعلنا قلوبهم قاسیة"(9)، دل‌هاشان را سخت گردانیدیم.

    2. کور شدن قلب؛ شرّالعمى عمى القلب؛ بدترین کورى، کورى قلب است.

    3. انحراف قلب؛ قرآن مى‌فرماید: “فلمَا زاغوا ازاغ اللّه قُلُوبهم"(10)، باز چون از حق روى گردانیدند خدا هم دل‌هاى بى‌نورشان را از سعادت و اقبال بگردانید.

    4. مریض شدن قلب؛ قرآن مى‌فرماید: “فى قلوبهم مرض"(11)، دل‌هاى آنها (منافقین) بیمار است. ‌ ‌

    در چنین حالاتى باید گفت که قلب مرده است.

    عواملى براى به وجود آمدن حالات بد و منفى در قلب وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مى‌شود:

    1. گناه؛ در مناجات مى‌خوانیم “و امات قلبى عظیم جنایتى"(12) اى خدا گناهان بزرگ، دل مرا میرانده است” در روایتى پیامبر اکرم اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله مى‌فرماید: گناه بر روى گناه قلب انسان را مى‌میراند."(13)

    2. دلبستگى به دنیا؛ حضرت على علیه‌السلام مى‌فرمایند: “و اماتت الدنیا قلبه"(14)، دنیا قلب او را میرانده است.

    امام صادق علیه‌السلام نیز قلب سالم را قلبى مى‌دانند که از دنیا دوستى سالم باشد."(15)

    3.پرخورى؛ از پیامبر مکرم اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله نقل شده است که فرمودند: با خوردن آب و غذاى فراوان دل را نمیرانید، چون دل مانند کشتزار است که اگر آب فراوان به آن داده شود مى‌میرد.(16)

    عواملى نیز براى به وجود آمدن حالات خوب در قلب وجود دارد، از جمله:

    1. توبه از گناه؛ حضرت على علیه‌السلام مى‌فرمایند: توبه دلها را پاکیزه مى‌کند و گناه را مى‌شوید.(17)

    2. انجام عبادت از قبیل نماز و روزه؛

    3. یاد مرگ؛

    4. قرآن خواندن؛

    پیامبر مکرم اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله مى‌فرمایند: قلب‌ها زنگار مى‌بندند. مانند زنگ زدن آهنى که آب به آن برسد. گفته شد جلاى این‌گونه قلب‌ها به چه وسیله‌اى ممکن است؟ فرمودند: زیاد یاد کردن مرگ و خواندن قرآن.(18)

    5. یاد خدا؛ حضرت على علیه‌السلام خطاب به فرزندشان فرمودند: تو را سفارش مى‌کنم به این که قلب خود را با یاد خدا آباد کنى.(19)

    6. شنیدن موعظه؛ حضرت على علیه‌السلام مى‌فرمایند: قلب خود را به وسیله موعظه زنده کن.(20)

    7. کم خوردن؛ پیامبر اکرم اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله مى‌فرمایند: هر که خوراکش کم باشد بدنش سالم و دلش پاک مى‌گردد.(21)

    8. هم‌نشینى با اهل معرفت؛ حضرت على علیه‌السلام مى‌فرمایند: “دیدار اهل معرفت آبادانى قلب است."(22)

    9. هم‌نشینى با عاقلان؛ حضرت على علیه‌السلام در جاى دیگرى مى‌فرمایند: آبادانى قلب‌ها در هم‌نشینى عاقلان است.(23)

    نکته دوم: چرا باید هنگام تحویل سال دعا کنیم؟

    از آنجا که با سپرى شدن زمستان و ورود فصل بهار، طبیعت از حالت مردگى بیرون آمده و به سمت سرسبزى پیش مى‌رود، ما هم از حالت مردگى بیرون بیاییم و از خدا بخواهیم که حال ما را بهترین حالات قرار بدهد.

    نکته سوم: بهترین حال کدام است؟

    صلاح و فساد انسان بستگى به قلب او دارد، اگر قلب و تمام وجود انسان متوجه خدا باشد، این بهترین حال براى او است که در این صورت مى‌گویند قلبش زنده است.

    از جمله نشانه‌هاى آن این است:

    1. رحم او زیاد بوده و به فکر دیگران است؛ لذا اگر مشکلى را از یک انسان مشاهده کرد، بى‌تفاوت از کنار آن نمى‌گذرد، بلکه در حد توان جهت رفع آن کوشش مى‌کند.

    2. اشک چشم او زیاد است؛ مثلاً با شنیدن مصایب اهل‌بیت علیهم‌السلام اشک او سرازیر مى‌شود.

    3. از شب اول قبر مى‌ترسد؛ لذا تلاش مى‌کند خود را آماده نماید.

    نکته چهارم: وظیفه ما

    هنگام تحویل سال و آداب عید

    در ایام عید وظایفى داریم که رعایت آنها سبب رشد و تعالى ما مى‌شود که در اینجا به برخى از آن وظایف اشاره مى‌کنیم:

    1. خواندن نیایش تحویل سال؛

    با نو شدن طبیعت، از صمیم دل این ندا را برآوریم که: “یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محوّل الحول و الاحوال حوّل حالنا الى احسن الحال” اى قلب کننده قلب‌ها و چشم‌ها؛ اى تدبیر کننده شب و روز اى متحول کننده حالات، حال ما را به بهترین حالات متحوّل کن.

    2. پوشیدن لباس تمیز؛ امام صادق علیه‌السلام فرمودند: “هنگامى که نوروز آمد، غسل کن و پاکیزه‌ترین لباس‌هاى خود را بپوش و با خوش‌بوترین عطرها خود را معطر ساز."(24)

    3. گشایش در زندگى خانواده؛

    برخى سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام سرپرست خانواده را به سخاوت و گشایش در زندگى در ایّام عید فرا خوانده تا خاطره‌اى شیرین و به یاد ماندنى براى اهل خانه به جاى ماند و حالت جشن و شادى پیدا کند. روزى شهاب به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: “حق زن بر شوهرش چیست؟” حضرت ‌فرمودند: “…هر میوه‌اى که مردم از آن مى‌خورند، باید به اهل خانه خود بخوراند و خوراکى را که مخصوص ایام عید است و در غیر ایام به آنها نمى‌رساند، در ایام عید براى آنان تهیه کند."(25)

    4. روزه گرفتن و برپایى نماز؛ امام ششم علیه‌السلام فرمودند: “چه خوب است که در این روز روزه‌دار باشیم."(26) دستور چهار رکعت نماز، سجده شکر و دعاى مخصوص این روز هم مورد سفارش قرار گرفته است.

    5. درس عبرت گرفتن؛ توجه کنیم که وارد بهار شده‌ایم و باید از این دگرگونى طبیعت درس عبرت بگیریم.

    6. دید و بازدید؛ از دیگر آداب عید نوروز، دیدار برادران و خواهران مسلمان و آگاهى از شادى‌ها و اندوه‌هاى آنان است. معصوم علیه‌السلام در این باره مى‌فرماید: “این روز نوروز است که مردم در آن اجتماع دارند و همدیگر را ملاقات مى‌کنند تا …"(27) دیدار با خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان عزیز؛ و شادباش گفتن سال نو به آنها در این ایام، داراى اهمیت فوق‌العاده‌اى مى‌باشد.

    7.‌ ‌بررسى اعمال گذشته؛ بررسى کنیم که یک سال را چگونه سپرى کردیم و محاسبه‌اى انجام دهیم که چه قدر گناه کرده‌ایم، آبروى چند نفر را بردیم و چقدر کار خیر انجام داده‌ایم؟ اگر اوصاف زشتى در ما هست، در رفع آنها بکوشیم و اگر کارهاى خیرى انجام داده‌ایم، کوشش کنیم که در آینده مداومت داشته باشد. ‌ ‌

    8. کینه‌ها را از دل برکنیم؛ با آمدن بهار، باغ دلمان را پر شکوفه کنیم و همراه با باران بهارى زنگار کینه‌هاى گذشته را از دل برکنیم و سعى کنیم این قدرت روحى را در برابر افردى که با آنها دشمنى داریم، بیشتر کنیم و محبت آنها را در قلب خود ایجاد کنیم، اگر چه ممکن است آنها به ما بدى کرده باشند.

    9. با کسانى که کدورت داریم آشتى کنیم؛ مؤمن باید سعى کند جلوى کدورت‌ها را بگیرد و این ایام فرصت خوبى براى زدودن کدورت‌هاست، لذا آشتى با آنها خدا را خشنود و پشت شیطان را به خاک مالیده و بنده خدا را خوشحال مى‌کند.

    10. رفتن به اماکن مطهره؛ رفتن به اماکن مطهره مثل حرم ملکوتى حضرت امام رضا علیه‌السلام از اهمیت والایى برخوردار است.

    11. رسیدگى به فقرا؛ با کمک به فقرا، آنان را در شادى خودمان شریک نمائیم.

    12. دورى از اسراف؛ از جمله امورى که توجه بدان لازم و ضرورى مى‌باشد، این است که در مهمانى دادن و پذیرایى، از اسراف جلوگیرى کنیم و بدانیم کمال ما در ولخرجى و سفره‌هاى رنگین آن‌چنانى نیست.

    حجةالاسلام رضا باقى‌زاده

    ———-پى‌نوشت‌ها———-

    1ـ نهج‌البلاغه، حکمت 428.

    2ـ من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 191.

    3ـ بحارالانوار، ج 14.

    4ـ اطلاعات، تاریخ 27/12/74.

    5ـ مجله فرهنگ جهاد، شماره 6، ص 49.

    6ـ غررالحکم.

    7ـ سوره رعد، آیه 28.

    8ـ مجمع البیان، ج4، ص363.

    9ـ سوره مائده، آیه” 13.

    10- سوره صف، آیه 5.

    11ـ سوره بقره، آیه 10.

    12ـ مناجات خمسه عشر.

    13ـ مجموعه ورام، ج 7، ص 118.

    14ـ نهج‌البلاغه، خطبه 85.

    15ـ نور الثقلین، ج 4، ص 58.

    16ـ مستدرک الوسایل، ج 3.

    17ـ غرر الحکم.

    18ـ کنز العمال، خبر 42130.

    19ـ نهج‌البلاغه، نامه 31.

    20ـ همان، نامه” 31.

    21ـ مجموعه ورام، ج 2، ص 229.

    22ـ غرر الحکم.

    23ـ نهج‌البلاغه، نامه 31.

    24ـ المیزان، ج 20، ص 144.

    25ـ وسایل الشیعه، ج 15، ص 249.

    26ـ میزان الحکمه، ج 7، ص 133.

    27ـ همان، ص131.

    منبع: http://radioquran.ir

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 12:05:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ياد خدا   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «يا كُمَيْلُ! سَمِّ كُلَّ يَوْم بِاسْمِ اللهِ، وَ قُلْ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ، وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللهِ، وَ اذْكُرْنا وَ سَمِّ بِاَسْمائِنا وَصَلِّ عَلَيْنا، وَ اَدِرْ بِذلِكَ عَلى نَفْسِكَ وَ ما تَحُوطُهُ عِنايَتُكَ، وَ تُكَفُّ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ اِنْ شاءَ اللهِ»;
    «اى كميل! هر روز را با ياد خدا آغاز كن و ذكر «لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ» را هر روز فراموش نكن، و توكّل بر خدا بكن (هر روز «تَوَكَّلت عَلَى الله» بگو) و همه روز يادى از ما كن (و صلوات بر ما بفرست). سپس به خودت و خانه ات و خانواده ات فوت كن. (با انجام اين اعمال) به فضل خداوند از شرّ آن روز ايمن خواهى بود»(1).

     

    شرح و تفسير

    انتخاب اين جمله هاى چهارگانه و گذاردن آن ها در كنار هم، همان گونه كه بارها گفته ايم، بى جهت و تصادفى نيست. بلكه به خاطر رابطه اى است كه با يكديگر دارند.
    امّا «بسم الله الرحمن الرحيم» به خاطر اين كه هر كارى در فرهنگ اسلامى بايد با ياد و نام خداوند شروع گردد و هر كار باارزشى بدون آن آغاز شود به سرانجام نمى رسد(2).
    و امّا تكرار «لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ» در هر روز بدين جهت است كه باور كنيم تمام قوّت ها و قدرت ها از اوست، و حايل و مانع بين ما و ناملايمات نيز آن قادر مطلق مى باشد. ما بدون اتّكا بر او نه توان انجام كارى را داريم و نه نيروى دفع موانع.
    و امّا واگذارى همه امور به خداوندِ عالمِ بر سرّ و آشكار و توكّل بر آن قدرت مطلق، بدين جهت است كه با تمام وجود به درگاهش عرض كنيم: «خدايا! ما از خود چيزى نداريم و بدون تكيه بر لطف تو و توكّل بر قدرت و علم تو، قادر بر هيچ كارى نيستيم. هر چه هست از ناحيه تو و به دست توست».
    و بالاخره در پايان با جمله اى كوتاه، به چهارده معصوم (عليهم السلام) متوسّل شويم. مثل اين كه گفته شود: «اَللّهُمَّ صَلّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِه وَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ الاَْئِمَّةِ الْمَعْصُومينَ».
    انسان با انجام اين اعمال چهارگانه و اعتقاد به مضامين آن، هر روزه از شرّ آن در امان خواهد بود، از هر شرّى; هم شرّ نفس خويشتن و هم شرّ شياطين جنّ و انس و هم آفات و بلاها و حوادث گوناگون و خلاصه از هر نوع شرّى در امان خواهد بود.

     

    تخلّق به صفات الله
    مسأله مهمّ در اذكار الله تخّلق به ذكرهاست; يعنى ذكر نبايد صرفاً لقلقه زبان باشد، بلكه بايد در روح و جان انسان نفوذ كند و اثر بگذارد و انسان را به رنگ خودش درآورد. يك قطعه آهن سياه سرد وقتى كه در درون آتش نهاده مى شود به رنگ آتش درمى آيد و متخلّق به خُلق آتش مى گردد. بنابراين، ما هم كه اين ذكرها را تكرار مى كنيم بايد همراه با تكرار آن، تدريجاً پلى از زبانمان به قلبمان بزنيم و مضامين آن را باور كنيم.
    پايان


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 412.
    2. شرح اين مطلب در حديث اوّل گذشت.

    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [شنبه 1394-12-29] [ 06:57:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      هميشه به ضعف ها بينديشيم   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «يا كُمَيْلُ! اِنَّ ذُنُوبَكَ اكْثَرُ مِنْ حَسَناتِكَ، وَ غَفْلَتَكَ اَكْثَرُ مِنْ ذِكْرِكَ، وَ نِعَمَ اللهِ عَلَيْكَ اَكْثَرُ مِنْ عَمَلِكَ»;
    «اى كميل! خطاهايت، از كارهاى خوبت بيش تر، و غفلتت از حضور قلبت فزون تر، و نعمت هاى پروردگار از قدرت شكرگزارى تو بيش تر است.(1)».

     

    شرح و تفسير

    در تفسير جملات سه گانه فوق بايد به اين نكات توجّه كرد:
    1ـ اين كه نعمت هاى پروردگار فزون تر از قدرت شكرگزارى انسان هاست مطلبى واضح و بديهى است. به عنوان مثال، اگر نعمت بسيار ارزشمندِ چشم از انسان گرفته شود، چه مصيبت بزرگى رخ مى دهد! اگر انسان بخواهد تا آخر عمر تنها شكر همين يك نعمت را بجا آورد، آيا قادر خواهد بود؟ چشمه جوشانى كه در چشم انسان ها وجود دارد و دائماً سطح چشم را مرطوب نگه مى دارد، و اگر نباشد پلك ها چشم را آزار خواهند داد و در مدّت زمان كوتاهى بينايى انسان را از بين خواهند برد، و چاه فاضلابى كه اضافه آب چشم را جذب مى كند و اگر نباشد انسان دائماً گريان و صورتش خيس خواهد بود! آيا اين ها نعمت هاى بزرگ الهى نيستند؟ اگر يكى از اين ها نبود (چشمه جوشان، يا چاه فاضلاب) چه مى شد؟ گاهى از اوقات نعمت هايى داريم كه در طول زندگى متوجّه آن نمى شويم! حقيقتاً كه نعمت هاى پروردگار فزون تر از قدرت شكرگزارى ما انسان هاست.
    2ـ امّا جمله دوم: «وَ غَفْلَتَكَ اَكْثَرُ مِنْ ذِكْرِكَ»، با يك محاسبه ساده آن را هم تصديق خواهيم كرد. در طول شبانه روز چقدر به ياد خدا هستيم؟ تمام نمازهاى شبانه روزى ما چقدر طول مى كشد؟ در مدّتى كه مشغول خواندن نماز هستيم، چقدر به ياد خدا هستيم؟ اگر به ياد خدا باشيم، همه گمشده ها را در نماز نمى يابيم! كيست كه دائماً متوجّه خدا باشد؟ آيا در حال خواب و كار به ياد خدا هستيم؟ بله، اولياء الله در حال خواب هم به ياد خدا هستند، ولى آن ها انگشت شمار هستند. نتيجه اين كه مدّت زمان غفلت از ياد خدا، بيش تر از زمان حضور قلب است.
    3ـ امّا جمله سوم: «اِنَّ ذُنُوبَكَ اكْثَرُ مِنْ حَسَناتِكَ»، نيز با قدرى تفكّر روشن مى شود. متأسّفانه بسيارى از گناهان را گناه نمى شمريم! دروغ ها، تهمت ها غيبت ها، ناشكرى ها، شايعه سازى ها، نقل شايعات، تمسخر ديگران و مانند آن. يا برخى كارها شايسته شخصيّت انسان نيست، ولى انجام مى دهيم! مثل پرگويى، نماز بى حضور قلب، نمازى كه شك بين 3 و 4 و 5 مى كنيم، اتلاف وقت و مانند آن. و گاهى حسناتى را انجام مى دهيم كه به ظاهر حسنه است، ولى هنگامى كه در آن دقيق مى شويم مى بينيم كه عبادت نيست. بنابراين گناهان ما از حسنات ما بيش تر است.
    سؤال: هدف حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) از اين جملات سه گانه چيست؟
    پاسخ: هدف حضرت اين است كه مبادا ما خود را از خداوند طلبكار بدانيم، بلكه بايد همواره خويش را بدهكار پروردگار حساب كنيم و به فكر جبران باشيم. يكى از رموز تكامل همين است كه خود را ناقص بدانيم. آن كس كه خود را كامل مى داند، اوّل بدبختى و توقّف اوست.


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 415.

    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 06:56:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      همه چيز در پرتو انديشه!   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «اَلا لا خَيْرَ فى عِلْم لَيْسَ فيهِ تَفَهُّمٌ، اَلا لاخَيْرَ فى قِرائَة لَيْسَ فيها تَدَبُّرٌ، اَلا لاخَيْرَ فى عِبادَة لا فِقْهَ فيها»;
    «آگاه باشيد! علمى كه در آن فهم نباشد فايده اى ندارد. بدانيد! قرائت قرآن اگر همراه با تدبّر و انديشه (در معانى آن) نباشد بى فايده است. آگاه باشيد! عبادتى كه در آن تفكّر و انديشه نباشد خيرى ندارد»(1).

     

    شرح و تفسير

    سؤال: در جمله اوّل مى خوانيم: «علمى كه در آن فهم نباشد خيرى ندارد» مگر مى شود علم و دانشى بدون تفهّم حاصل گردد؟
    پاسخ: بله، بسيار است علم و دانش هايى كه حاصل آن تنها ذخيره كردن مشتى دانستنى ها و قواعد يا فورمول هاى خشك است كه صاحب آن، در آن تفكّر نمى كند و به نتيجه آن نمى انديشد. دانشمندى كه توانست هسته اتم را بشكافد و اين نيروى عظيم را آزاد كند، براى چه هدفى اين كار را كرد؟ آيا هدفش نابودى همه موجودات زنده و از بين بردن تمام آثار حيات و زندگى در شهر «ناكازاكى» و «هيروشيماى» ژاپن بود، كه هنوز هم بعد از ده ها سال متأسّفانه آثار شوم آن موجود است!؟
    يا منظورش توليد نيروگاه هاى برق بود، تا به وسيله آن جهان را روشن كند و چرخ هاى كارخانجات را به گردش درآورد و استفاده هاى مثبت فراوان ديگر از آن بشود؟
    متأسّفانه بسيارى از دانشمندان مادّى در علوم و دانش هاى خويش تفهّم ندارند، بدين جهت دنيا تبديل به ظلمتكده اى مى گردد. دنيايى كه دانشمندان آن هدفى جز لذّات مادّى ندارند و براى آن ها تفاوتى نمى كند كه با اختراعات و اكتشافات آن ها كارخانجات داروسازى فعّال شود يا كارخانجات بمب سازى، بلكه هر كدام درآمد بيش ترى عايد آن ها كند و دلارهاى فزون ترى به جيب آن ها سرازير نمايد، همان را ترجيح مى دهند! چنين دنيايى حقيقتاً ظلمتكده و چنان دانشى در حقيقت زيانبار است!
    در جمله دوم مى خوانيم: «آگاه باشيد تلاوت قرآن اگر توأم با انديشه نباشد سودى ندارد» آرى، بسيارند كسانى كه قرآن تلاوت مى كنند، ولى مورد لعن قرآن هستند(2)! زيرا به دستورات اين نسخه شفابخش آسمانى عمل نمى كنند; آن ها هنگامى كه آيات مربوط به غيبت را مى خوانند، در حالى كه خود غيبت مى كنند مورد لعن اين آيات قرار مى گيرند! هنگامى كه آيات مربوط به ربا را قرائت مى كنند، در حالى كه آلوده به اين گناه بزرگ و كثيف هستند، مورد لعن آيات ربا واقع مى شوند! و همچنين در ساير آياتى كه به آن عمل نمى كنند.
    «تدبّر» از ريشه «دَبْر» (بر وزن ابر) گرفته شده و به معناى عاقبت انديشى است، تلاوت كننده قرآن هنگام تلاوت آيات شريفه بايد به عاقبت كسانى كه آيات تلاوت شده در مورد آن ها سخن مى گويد بينديشد كه قرائت يك آيه همراه با تدبّر از يك ختم قرآن بى تدبّر ارزشمندتر است!
    در جمله سوم مى فرمايد: «عبادت بدون تفكّر هم فايده اى ندارد». آيا هنگامى كه در مقابل پروردگار مى ايستيم و آيات بلند و پرمحتواى سوره حمد را مى خوانيم، در معانى آن آيات تفكّر مى كنيم؟ وقتى به (اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينُ)مى رسيم، نگاهى به قلب خويش كنيم و ببينيم آيا حقيقتاً فقط خدا را مى پرستيم و فقط از او كمك مى گيريم؟ يا هواى پرستى، مال پرستى، مقام پرستى در كُنج دل ما جايى براى پرستش خدا نگذارده است!؟ هنگامى كه به تشهّد مى رسيم و به يگانگى خداوند شهادت مى دهيم، سرى به قلب خويش بزنيم و ملاحظه كنيم كه آيا هيچ بتى در خانه قلب ما وجود ندارد، يا اين خانه خدا به اشغال انواع بت ها در آمده است؟ آرى بايد عبادت همراه با تفكّر باشد، چرا كه يك عبادت همراه با تفكّر مى تواند سرنوشت ما را متحوّل و دگرگون نمايد.


     
    1. اصول كافى، كتاب فضل العلم، باب صفة العلماء، حديث سوم.
    2. ميزان الحكمة، باب 2311، حديث 16250، (جلد 8، صفحه 90).
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 06:56:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      همه چيز حساب و كتاب دارد!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ عَمَل ثَواباً وَ لِكُلِّ شَىْء حِساباً»;
    «خداوند حكيم براى هر عمل نيكى ثواب و براى هر چيزى حساب قرار داده است»(1).

     

    شرح و تفسير

    مسأله «محاسبه» رستاخيز يكى از ضروريّات دين ماست. بدين جهت يكى از نام هاى فراوان روز قيامت(2)، «روز حساب رسى» مى باشد.
    جمله تركيبات بدن انسان است! تمام اين ها طبق حساب معيّنى است كه اگر كم يا زياد شود انسان بيمار مى شود. بنابراين بيمارى بر اثر بر هم ريختن حساب است. نه تنها تركيبات شيميايى بدن انسان حساب و كتاب دارد، بلكه حركات فيزيكى بدن نيز حساب دارد; يعنى مثلا مشخّص است كه ضربان يك قلب سالم در هر سنّ و سالى به هنگام خواب چقدر و در هنگام بيدارى چقدر، به هنگام راه رفتن چقدر و به هنگام دويدن چه مقدار!
    ضربان نبض آن قدر روى حساب و كتاب است كه دكترهاى قديم از طريق آن، انواع بيمارى ها را تشخيص مى دادند. از اين مهم تر، طبيبى مى گفت: «مى توانم تمام بيمارى ها را از نگاه به چشم بيمار متوجّه شوم، چشم آينه تمام بيمارى هاى انسان است!». اين ها همه نشانه حساب دقيق در سراسر عالم آفرينش است. اگر اين را باور كنيم، يقين پيدا مى كنيم كه در شريعت نيز، همانند طبيعت، حساب خاصّى حاكم است.
    حضرت على (عليه السلام) در حديث فوق به همين مطلب اشاره دارد: «هر عمل خيرى ثواب و هر كار بدى حساب دارد». بايد بدانيم كه تمام حوادث بزرگ و كوچك معلول علّت هايى است; هر چند به بسيارى از آن ها پى نمى بريم و انسان موفّق كسى است كه علّت هر حادثه اى را بيابد و از آن عبرت بگيرد.
    مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار نقل مى كند كه: «به حضرت على (عليه السلام) خبر دادند مار يكى از ياران شما را گزيده و بسيار ناراحت است و بى تابى مى كند.
    حضرت فرمود: او را به خانه اش ببريد، به اين زودى خوب نمى شود، او دارد كيفر يك عمل بد خود را پس مى دهد!
    دو ماه طول كشيد تا اين فرد خوب شد، پس از بهبودى خدمت امام رسيد و از حضرتش توضيح خواست.
    حضرت فرمود: تو نزد فلان حاكم ظالم بودى، قنبر وارد شد، تو به احترام قنبر تمام قامت برخواستى، آن حاكم پرسيد: چرا جلوى اين مرد بلند شدى؟ تو در جواب گفتى: آيا شما قنبر را نمى شناسيد؟! او كسى است كه ملائكه آسمان پر و بال خويش را بر سر راهش پهن مى كنند تا او از روى آن عبور كند! حاكم عصبانى شد و قنبر را كتك زد. به خاطر آن تعريف نابجاى تو، كه باعث آزار قنبر شد، مار تو را گزيد!»(3).
    اگر حساب ها اين قدر دقيق است، پس بايد بيش تر مواظب اعمال خويش باشيم و در سلب توفيق ها، از بين رفتن نشاط عبادت ها، گرفتارى ها، مشكلات و امور ديگر، طبق اين قانون به دنبال علّت آن باشيم.
     


     
    1. غرر الحكم، حديث شماره 4779.
    2. در تفسير پيام قرآن، جلد 5، صفحه 49 به بعد، هفتاد نام براى روز قيامت ذكر شده است.
    3. بحار الانوار، جلد 26، صفحه 237.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 06:56:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      هم طراز شهيدان   ...

     

     

     


    حضرت على (عليه السلام) فرمود:
    «مَا الُْمجاهِدُ الشَّهيدُ فى سَبيلِ اللهِ بِاَعْظَمَ اَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ»;
    «آن كس كه در راه خدا جهاد كند و شربت شهادت بنوشد، بلند مقام تر از آن كس نيست كه توانايى بر گناه داشته باشد و دامن خود را آلوده نكند!»(1).

     

    شرح و تفسير

    بزرگ ترين جهاد از نظر منطق اسلام، جهاد با هوس هاى سركش، مخصوصاً در محيط هاى آلوده است. حتّى جهاد با دشمن آن گاه نتيجه بخش خواهد بود كه با اخلاص و اتّحاد و نيّت پاك و به دور از خودخواهى و أغراض شخصى صورت گيرد و اين ها جز با پرورش اخلاقى كافى و جهاد با نفس ممكن نيست.
    به همين دليل حضرت على (عليه السلام)مى فرمايد: «آن ها كه در ميدانِ جهادِ با هوا و هوس پيروز مى گردند و در محيط هاى آلوده دامان خود را پاك نگه مى دارند، كمتر از مجاهدان شهيد در راه خدا نيستند!» بلكه در ادامه اين حديث در نهج البلاغه مى خوانيم كه اين گونه افراد در رديف فرشتگان آسمانى هستند!(2).
    سرّ اين اهميّت فوق العاده، و تأكيدهاى فراوان رهبران دينى بر مبارزه با هواى نفس، تا آن جا كه آن را «جهاد اكبر» ناميده اند، اين است كه منشأ بسيارى از گناهان يا تمام گناهان هواهاى نفسانى و هوس هاى شيطانى است و از آن جا كه خطر اين دشمن انسانيّت زياد و محدوده عملياتى اش گسترده و از نظر زمان و مكان محدوديتى ندارد، لذا مبارزه با آن ارزش ويژه اى محسوب مى شود و جهادگر با آن هم رديف شهيدان مى گردد و خوشا به حال هر دو گروه!.


     
    1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 474.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 43.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 06:55:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      هدف نهايى بعثت   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «فَبَعَثَ اللهُ تَعالى مُحَمَّداً (صلى الله عليه وآله) بِالْحقِّ، لِيُخْرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاَْوْثانِ اِلى عِبادَتِه، وَ مِنْ طاعَةِ الشَّيْطانِ اِلى طاعَتِه»;
    «خداوند متعال محمّد (صلى الله عليه وآله) را به حق مبعوث ساخت، تا بندگانش را از پرستش بت ها خارج و به عبادت خود دعوت كند، و آن ها را از زير بار طاعت شيطان آزاد ساخته به اطاعت خود سوق دهد»(1).

     

    شرح و تفسير

    آيات و روايت متعدّدى وجود دارد كه در آن ها اهداف مهمّى براى بعثت پيامبران الهى مطرح شده است(2). روايت فوق به دو هدف از اهداف مهمّ بعثت مى پردازد، كه در آيات قرآن نيز به آن اشاره شده است:
    1ـ رها ساختن مردم از پرستش بت ها و هدايت آن ها به پرستش خداوند يگانه.
    2ـ رها ساختن مردم از پيروى شيطان و فراخواندن آنان به پيروى از خداوند رحمان.
    در مورد هدف اوّل بايد توجّه داشت كه «اوثان»، كه مفرد آن «وثن» است و به معنى «بت» مى باشد، معناى وسيعى دارد; بنابراين هر چند با ظهور پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و زحمات فراوان آن حضرت، بت پرستى به ظاهر برچيده شد، ولى با توجّه به اين كه در فرهنگ اسلامى هر چيزى كه انسان را از خدا دور سازد و به خود جذب كند بت مى باشد، در عصر و زمان ما انواع ديگرى از بت پرستى وجود دارد! كه بايد مردم را از آن رها ساخت و به سوى پرستش خداى يكتا دعوت كرد.
    در روايتى از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) مى خوانيم:
    «يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ بُطُونُهُمْ آلِهَتُهُمْ، وَ نِساؤُهُمْ قِبْلَتُهُمْ، وَ دَنا نيرُهُمْ دينُهُمْ، وَ شَرَفُهُمْ مَتاعُهُمْ، وَ لايَبْقى مِنَ الاْيمانِ اِلاّ اِسْمُهُ; زمانى بر مردم خواهد آمد كه شكم هايشان معبود آن ها، و زنانشان قبله گاه آن ها، و سرمايه شان دين آن هاست، و شرفشان را در معرض فروش قرار مى دهند و از ايمان جز نام آن باقى نمى ماند …». (مردم كه از اين سخن، پس از برچيده شدن بساط بت پرستى در عصر رسول الله (صلى الله عليه وآله) بسيار متعجّب شده بودند پرسيدند:) يا رَسُولَ الله! اَيَعْبُدُونَ الاَْصْنامَ; آيا امكان دارد كه مسلمانان دوباره به بت پرستى روى آورند؟ قالَ: «نَعَمْ، كُلُّ دِرْهَم عِنْدَهُمْ صَنَمٌ»; حضرت فرمودند: «بله (البتّه نه به شكل بت پرستان قبل از اسلام، بلكه) هر درهمى بتى براى آن ها محسوب مى شود (و آن ها را از ياد خدا غافل مى سازد!)(3).
    در روايت ديگرى نيز مى خوانيم: «هنگامى كه اوّلين درهم و دينار را ساختند، شيطان بسيار خوشحال شد و آن ها را بر چشمش نهاد و سپس آن ها را بوسيد و گفت: شما نور چشمان من هستيد! اگر از اين پس انسان ها بت پرستى نكنند، امّا شما را بپرستند، من غمى نخواهم داشت!»(4).
    آنچه گفته شد يك نوع بت پرستى است كه در عصر ما رواج دارد و بت پرستى أشكال ديگرى هم دارد كه تعريف كامل آن در جمله زير آمده است: «كُلُّما شَغَلَكَ عَنِ اللهِ فَهُوَ صَنَمُكَ; هر چيزى كه تو را از ياد خدا باز دارد آن بت توست».
    اگر بعضى از دل ها را بشكافيم بت خانه بزرگى خواهد بود! دلى كعبه پروردگار است كه جز خدا در آن دل نباشد و اگر غير خدا را هم بخواهد، در راستاى رضايت خداوند باشد.
    امّا در مورد هدف دوم نيز بايد توجّه داشت كه شيطان مفهوم وسيعى دارد; زيرا شيطان به معناى يك موجود طغيانگر در برابر خداوند است، بنابراين پيروى از هر موجودى كه در برابر خداوند طغيانگرى مى كند پيروى از شيطان است. حتّى گوش فرادادن به هر سخنى اطاعت از صاحب آن سخن شمرده مى شود; اگر آن سخن براى رضاى خدا باشد، عبادت الهى محسوب مى شود و اگر در راه خلاف باشد، عبادت شيطان است(5).


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 147.
    2. مشروح اين آيات را در پيام قرآن، جلد 7، صفحه 13 به بعد، مطالعه فرماييد.
    3. بحار الانوار، جلد 22، صفحه 453.
    4. بحار الانوار، جلد 70، صفحه 137.
    5. ميزان الحكمة، باب 2496، حديث 11352، (جلد 6، صفحه 19).

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 06:55:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نقش انتظار فرج در زندگى ما   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام): 
    «اَلْمُنْتَظِرُ لاَِمْرِنا كَالْمُتَشَحِطِّ بِدَمِه فى سَبيلِ اللهِ»;
    «كسى كه در انتظار ظهور ما باشد مانند كسى است كه در ميدان جهاد به خون آغشته است»(1).

     

    شرح و تفسير

    دو تفسير براى اين روايت مى توان ذكر كرد; كه منافاتى با يكديگر ندارد.
    1ـ منتظران ظهور اعمالى انجام مى دهند كه نتيجه اش با نتيجه جهاد در راه خداوند يكى است; همان گونه كه حضرت على (عليه السلام)مى فرمايد: «جهاد باعث عظمت و علوّ و سربلندى دين و نصرت حق و عدالت مى شود»(2). نتيجه انتظار منتظران واقعى نيز همين امور است، انتظارى كه در پرتو آن خودسازى و اجراى احكام اسلام و رسانيدن نداى دين با استفاده از قلم و بيان و تمام وسايل روز به اقصى نقاط عالم تحقّق يابد.
    سؤال: ما چگونه منتظرانى هستيم؟
    پاسخ: برخى از منتظران فقط با تكرار اين جمله «آقا! در ظهورت شتاب كن»، خود را منتظر مى دانند!
    برخى ديگر، انتظار را فقط در خواندن دعاى «ندبه» و زيارت «آل ياسين» و مانند آن خلاصه كرده اند.
    برخى علاوه بر اين، به مسجد مقدّس جمكران نيز مشرّف مى شوند، و همين را كافى مى دانند!
    اين گونه تفسيرها از انتظار سبب مى شود كه وقتى چنين روايات پرمعنايى را مى بينيم تعجّب مى كنيم و از خود مى پرسيم: «كه چطور ثواب يك دعا، با تلاش مجاهدى كه در خون خود غلطيده برابر است؟!». امّا اگر انتظار را به آماده سازى مردم سراسر جهان براى ظهور آن حضرت تفسير كنيم، انتظار معادل جهاد بلكه گاهى ابعاد گسترده تر دارد!
    2ـ بُعد بيرونى انتظار همان تفسير اوّل بود; امّا بُعد درونى انتظار جهاد با نفس است، ما بايد خود را بسازيم و آماده كنيم. چون او مجرى عدالت است، من اگر ظالم باشم چگونه مى توانم منتظر ظهور او باشم. او طيّب و طاهر است، من اگر آلوده باشم چگونه مدعى انتظار اويم و … . بنابراين انتظار واقعى در صورتى تحقّق مى يابد كه جهاد با نفس را انجام دهيم و چنان ساخته شويم كه لايق سربازى آن حضرت گرديم. روشن است كه جهاد با نفس به مراتب سخت تر از جهاد با دشمن است، به همين جهت حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) در آن حديث مشهور خطاب به مسلمانانى كه از جنگى سخت برگشته بودند فرمود: «مَرْحَباً بِقَوْم قَضَوْا اَلْجِهادَ الاَْصْغَرَ وَ بَقِىَ عَلَيْهِمُ الْجِهادُ الاَْكْبَرَ، قالُوا: وَ مَا الْجِهادُ الاَْكْبَرُ؟ قالَ: اَلْجِهادُ مَعَ النَّفْسِ»(3).
    نتيجه اين كه انتظار بايد در بعد درونى و بيرونى آن براى مردم تفسير شود تا به صورت بى محتوى در نيايد و در محدوده دعا خلاصه نشود. اگر ما در انتظار مهمان محترمى باشيم، چه مى كنيم؟ هم خود را تميز مى كنيم و هم خانه تكانى مى نماييم. آيا منتظران امام زمان ـ عجل الله فرجه ـ نبايد خانه تكانى كنند؟!.


     
    1. بحار الانوار، جلد 10، صفحه 104.
    2. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 252.
    3. ميزان الحكمة، باب 586، حديث 2741، (جلد 2، صفحه 140).
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 06:55:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نشانه هاى جهل و نادانى   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «اِنَّ قُلُوبَ الْجُهّالِ تَسْتَفِزُّهَا الاَْطْماعُ وَ تَرْتَهِنُهَا الْمُنى وَ تَسْتَعْلِقُهَا الْخَدائِعُ»;
    «قلب هاى انسان هاى نادان را طمع از جاى خود تكان مى دهد و آرزوهاى دراز آن را به گروگان مى گيرد، و زرق و برق دنيا آن را در دام خود اسير مى سازد»(1).

     

    شرح و تفسير

    حضرت اميرالمؤمنين على (عليه السلام) طبق روايت فوق، سه نشانه براى روح و قلب افراد نادان بيان مى كند:
    1ـ نخست اين كه طمع قلب آن ها را از جايگاه اصلى خود تكان داده است. طمع به معناى انتظار بيهوده از كسى داشتن است; مثل اين كه شخصى كارى كرده كه استحقاق هزار تومان مزد دارد، ولى انتظار دارد كه ده برابر آن به او بدهند.
    2ـ ديگر اين كه آرزوهاى طولانى، كه يكى از عوامل قساوت قلب است(2)، قلب جاهل را به گروگان گرفته است. طبيعى است كه گروگان قادر بر انجام وظايف خويش نيست و در نتيجه نمى تواند عكس العمل هاى مناسبى ارايه دهد. بدين جهت عكس العمل هاى انسان نادان در مقابل كُنش هاى مختلف، مناسب نيست.
    3ـ نشانه سوم قلب جاهل، توجّه به ظواهر و غفلت از واقعيّت هاست. عالِم، اسير زرق و برق هاى دنياى مادّى نمى شود و واقعيّت ها را مى بيند، ولى جاهل دائماً گرفتار اوهام و خيالات است و اسير دامِ زرق و برق دنياست، بدين جهت خطّ سير عالِم كه بر اساس درك واقعيّت ها طراحى شده، صراط المستقيم، ولى مسير جاهل بيراهه است.
    سؤال: چرا، عالم واقع بين است و جاهل اسير ظواهر است و خيال پرور؟
    پاسخ: اوّلا «علم» روشنايى و «جهل» تاريكى است(3) و طبيعى است كسى كه روشنايى در اختيار دارد واقعيّات را دريابد و كسى كه در تاريكى گام برمى دارد اسير اوهام و خيالات شود. ثانياً جاهل گرفتار هوى و هوس است، و هوى و هوس چشم حق بين انسان را كور مى كند. بدين جهت عالم واقع بين است و جاهل دچار اوهام و خيالات مى شود.


     
    1. اصول كافى، جلد اوّل، كتاب العقل و الجهل، حديث 16.
    2. اين مطلب در روايات مختلفى از معصومين (عليهم السلام) نقل شده است. به ميزان الحكمة، باب 3402، جلد 8، صفحه 238 مراجعه فرماييد.
    3. ميزان الحكمة، باب 2833، حديث 13379، (جلد 6، صفحه 452).
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 06:54:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.
     
     
    مداحی های محرم