حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 344
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 1924
  • 1 ماه قبل: 11272
  • کل بازدیدها: 2481400





  • رتبه






    کاربران آنلاین



      خداشناسى   ...

     

    درس ششم: دومين راه براى خداشناسى

     

    راهى از برون

    با يك نگاه ساده به جهانى كه در آن زندگى مى كنيم به اين حقيقت مى رسيم كه جهان هستى درهم و برهم نيست، بلكه تمام پديده ها بر خط سير معينى در حركتند و دستگاه هاى جهان همچون لشكر انبوهى هستند كه به واحدهاى منظم تقسيم شده و به سوى مقصد معينى در حركتند.

    نكات ذيل مى تواند هر ابهامى را در اين زمينه برطرف سازد:

    1- براى پديد آمدن و باقى ماندن هر موجود زنده اى بايد يك سلسله قوانين و شرائط خاص دست به دست هم بدهند مثلا براى پديد آمدن يك درخت: زمين، آب و هواى مناسب و حرارت معين لازم است كه دانه را بكاريم و خوب تغذيه و تنفس كند، سبز شود و رشد نمايد.

    در غير اين شرائط رشد آن ممكن نيست، انتخاب اين شرائط و فراهم كردن اين مقدمات نياز به عقل و علم و دانش دارد.

    * * *

     

    2- هر موجودى اثرى مخصوص به خود دارد، آب و آتش هر كدام اثرى مخصوص به خود دارند كه از آنها جدا نمى شود و همواره از قانون ثابتى پيروى مى كنند.

    * * *

     

    3- تمام اعضاى موجودات زنده با يكديگر همكارى دارند، به عنوان نمونه همين بدن انسان كه خود عالمى است، در وقت عمل تمام اعضايش خود آگاه و ناخودآگاه با هماهنگى خاصّى كار مى كنند، مثلا اگر خطرى پيش آيد همگى براى دفاع بسيج مى شوند، اين ارتباط و همكارى نزديك، نشانه ديگرى از نظم در جهان هستى است.

    * * *

     

    4- يك نگاه به صحنه جهان آشكار مى سازد كه نه تنها اعضا و پيكر يك موجود زنده بلكه تمام موجودات مختلف جهان نيز هماهنگى مخصوصى با هم دارند، مثلا براى پرورش موجودات زنده آفتاب مى تابد، ابر مى بارد، نسيم مىوزد، و زمين و منابع زمينى نيز كمك مى كنند، اين ها نشانه وجود يك نظام معيّن در عالم هستى است.

     

    رابطه «نظم» و «عقل»

    زيرا انسان هر كجا نظم و حساب و قوانين ثابتى ديد مى داند كه در كنار آن مبدأ علم و قدرتى را بايد جستوجو كند، و در اين درك وجدانى خود نياز چندانى به استدلال نمى بيند.

    او مى داند هرگز يك آدم نابينا و بى سواد نمى تواند با ماشين تايپ يك انشاءِ خوب، يا يك مقاله اجتماعى و انتقادى بنويسد; و هرگز يك كودك دوساله نمى تواند با گردش دادن نامنظم قلم روى كاغذ، تابلوى زيبا و پرارزشى به وجود آورد; بلكه اگر ما يك انشاء خوب يا مقاله با ارزشى را ديديم مى دانيم آدم با سواد و با عقل و هوشى آن را به وجود آورده، و يا اگر در يكى از موزه ها تابلوى بسيار زيبا و جالبى را مشاهده كرديم شك نخواهيم كرد كه دست نقّاش هنرمند و چيره دستى در اينجاد آن به كار رفته; اگر چه هرگز آن نويسنده و نقّاش هنرمند را نديده باشيم.

    بنابراين هرجا دستگاه منظمى است در كنار آن هم عقل و هوشى وجود دارد و هر قدر آن دستگاه بزرگ تر، دقيق تر و جالب تر باشد علم و عقلى كه آن را ايجاد كرده است به همان نسبت بزرگ تر خواهد بود.

    گاهى براى اثبات اين موضوع كه هر دستگاه منظم نياز به مبدأ عقل و دانش دارد از «حساب احتمالات» كه در رياضيات عالى از آن بحث شده كمك گرفته مى شود و از اين راه اثبات مى كنند كه مثلا يك فرد بى سواد اگر بخواهد به وسيله ماشين تايپ، با فشار دادن روى دكمه هاى ماشين; از روى تصادف، يك مقاله يا يك قطعه شعر را تايپ كند، مطابق حساب احتمالات ميلياردها سال طول مى كشد كه حتى عمر كره زمين براى آن

     

    كافى نيست (براى توضيح بيشتر به كتاب آفريدگار جهان يا كتاب در جستوجوى خدا مراجعه نماييد)

    قرآن مجيد مى گويد:

    (سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق او لم يكف بربك انه على كل شىء شهيد);(1)

    ما نشانه هاى خود را در نظام آفرينش، در سراسر جهان در درون وجود خود انسان ها به آنها نشان مى دهيم تا بدانند او بر حق است، آيا براى اثبات وجود او همين كافى نيست كه او عالم به اسرار همه چيز است».

    * * *

     


     

    1. سوره فصلّت، آيه 53.

     
    موضوعات: 50 درس خدا شناسی  لینک ثابت



    [سه شنبه 1395-01-17] [ 01:10:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خداشناسى   ...

     

    درس ششم: دومين راه براى خداشناسى

     

    راهى از برون

    با يك نگاه ساده به جهانى كه در آن زندگى مى كنيم به اين حقيقت مى رسيم كه جهان هستى درهم و برهم نيست، بلكه تمام پديده ها بر خط سير معينى در حركتند و دستگاه هاى جهان همچون لشكر انبوهى هستند كه به واحدهاى منظم تقسيم شده و به سوى مقصد معينى در حركتند.

    نكات ذيل مى تواند هر ابهامى را در اين زمينه برطرف سازد:

    1- براى پديد آمدن و باقى ماندن هر موجود زنده اى بايد يك سلسله قوانين و شرائط خاص دست به دست هم بدهند مثلا براى پديد آمدن يك درخت: زمين، آب و هواى مناسب و حرارت معين لازم است كه دانه را بكاريم و خوب تغذيه و تنفس كند، سبز شود و رشد نمايد.

    در غير اين شرائط رشد آن ممكن نيست، انتخاب اين شرائط و فراهم كردن اين مقدمات نياز به عقل و علم و دانش دارد.

    * * *

     

    2- هر موجودى اثرى مخصوص به خود دارد، آب و آتش هر كدام اثرى مخصوص به خود دارند كه از آنها جدا نمى شود و همواره از قانون ثابتى پيروى مى كنند.

    * * *

     

    3- تمام اعضاى موجودات زنده با يكديگر همكارى دارند، به عنوان نمونه همين بدن انسان كه خود عالمى است، در وقت عمل تمام اعضايش خود آگاه و ناخودآگاه با هماهنگى خاصّى كار مى كنند، مثلا اگر خطرى پيش آيد همگى براى دفاع بسيج مى شوند، اين ارتباط و همكارى نزديك، نشانه ديگرى از نظم در جهان هستى است.

    * * *

     

    4- يك نگاه به صحنه جهان آشكار مى سازد كه نه تنها اعضا و پيكر يك موجود زنده بلكه تمام موجودات مختلف جهان نيز هماهنگى مخصوصى با هم دارند، مثلا براى پرورش موجودات زنده آفتاب مى تابد، ابر مى بارد، نسيم مىوزد، و زمين و منابع زمينى نيز كمك مى كنند، اين ها نشانه وجود يك نظام معيّن در عالم هستى است.

     

    رابطه «نظم» و «عقل»

    زيرا انسان هر كجا نظم و حساب و قوانين ثابتى ديد مى داند كه در كنار آن مبدأ علم و قدرتى را بايد جستوجو كند، و در اين درك وجدانى خود نياز چندانى به استدلال نمى بيند.

    او مى داند هرگز يك آدم نابينا و بى سواد نمى تواند با ماشين تايپ يك انشاءِ خوب، يا يك مقاله اجتماعى و انتقادى بنويسد; و هرگز يك كودك دوساله نمى تواند با گردش دادن نامنظم قلم روى كاغذ، تابلوى زيبا و پرارزشى به وجود آورد; بلكه اگر ما يك انشاء خوب يا مقاله با ارزشى را ديديم مى دانيم آدم با سواد و با عقل و هوشى آن را به وجود آورده، و يا اگر در يكى از موزه ها تابلوى بسيار زيبا و جالبى را مشاهده كرديم شك نخواهيم كرد كه دست نقّاش هنرمند و چيره دستى در اينجاد آن به كار رفته; اگر چه هرگز آن نويسنده و نقّاش هنرمند را نديده باشيم.

    بنابراين هرجا دستگاه منظمى است در كنار آن هم عقل و هوشى وجود دارد و هر قدر آن دستگاه بزرگ تر، دقيق تر و جالب تر باشد علم و عقلى كه آن را ايجاد كرده است به همان نسبت بزرگ تر خواهد بود.

    گاهى براى اثبات اين موضوع كه هر دستگاه منظم نياز به مبدأ عقل و دانش دارد از «حساب احتمالات» كه در رياضيات عالى از آن بحث شده كمك گرفته مى شود و از اين راه اثبات مى كنند كه مثلا يك فرد بى سواد اگر بخواهد به وسيله ماشين تايپ، با فشار دادن روى دكمه هاى ماشين; از روى تصادف، يك مقاله يا يك قطعه شعر را تايپ كند، مطابق حساب احتمالات ميلياردها سال طول مى كشد كه حتى عمر كره زمين براى آن

     

    كافى نيست (براى توضيح بيشتر به كتاب آفريدگار جهان يا كتاب در جستوجوى خدا مراجعه نماييد)

    قرآن مجيد مى گويد:

    (سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق او لم يكف بربك انه على كل شىء شهيد);(1)

    ما نشانه هاى خود را در نظام آفرينش، در سراسر جهان در درون وجود خود انسان ها به آنها نشان مى دهيم تا بدانند او بر حق است، آيا براى اثبات وجود او همين كافى نيست كه او عالم به اسرار همه چيز است».

    * * *

     


     

    1. سوره فصلّت، آيه 53.

     
    موضوعات: 50 درس خدا شناسی  لینک ثابت



     [ 01:10:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خداشناسى   ...

     

    درس پنجم: يك داستان واقعى

     

    گفتيم آنها كه به زبان خدا را انكار مى كنند، در اعماق روحشان ايمان به خدا وجود دارد.

    شك نيست كه پيروزى ها و موفّقيّت ها - مخصوصاً براى افراد كم ظرفيت - ايجاد غرور مى كند و همين غرور سرچشمه فراموشى مى شود; تا آنجا كه گاهى انسان فطريات خود را نيز به دست فراموشى مى سپارد. امّا هنگامى كه طوفان حوادث، زندگى او را درهم مى كوبد و تندباد مشكلات از هر سو به او حملهور مى شود، پرده هاى غرور و خودخواهى از جلو چشم او كنار مى رود و فطرت توحيد و خداشناسى آشكار مى گردد.

    تاريخ بشر نمونه هاى فراوانى از اين گونه اشخاص به دست مى دهد، كه سرگذشت زير يكى از آنها است:

    وزيرى بود مقتدر و نيرومند كه در عصر خود، بيشتر قدرت ها را به دست گرفته بود و كسى را ياراى مخالفت با او نبود، روزى به مجلسى كه جمعى از دانشمندان دينى در آن حضور داشتند وارد شد و رو به آنها كرده گفت تا كى شما مى گوييد جهان را خدايى است; من هزار دليل بر نفى اين سخن دارم.

     

    اين جمله را با غرور خاصّى ادا كرد، دانشمندان حاضر چون مى دانستند او اهل منطق و استدلال نيست و توانايى و قدرت به قدرى او را مغرور ساخته كه هيچ حرف حقّى در او نفوذ نخواهد كرد; با بى اعتنايى در برابر او سكوت كردند، سكوتى پرمعنى و تحقيرآميز.

    اين جريان گذشت، بعد از مدتى وزير، مورد اتهام قرار گرفت; حكومت وقت، وى را دستگير كرده به زندان انداخت.

    يكى از دانشمندان كه آن روز در مجلس حاضر بود فكر كرد كه موقع بيدارى وى رسيده است، اكنون كه از مركب غرور پياده شده و پرده هاى خودخواهى از جلو چشم او كنار رفته است، و حسّ حق پذيرى در وى بيدار گرديده اگر با او تماس بگيرد و نصيحتش كند نتيجه بخش خواهد بود; اجازه ملاقات با وى را گرفت و به سراغش در زندان آمد، همين كه نزديك آمد; از پشت ميله ها مشاهده كرد كه او در يك اطاق تنها; قدم مى زند و فكر مى كند و اشعارى را زير لب زمزمه مى نمايد; خوب گوش فراداد، ديد اين اشعار معروف را مى خواند:

    ما همه شيران ولى شير عَلَم *** حمله مان از باد باشد دم بدم!

    حمله مان پيدا و ناپيداست باد *** جان فداى آن كه ناپيداست باد!

    يعنى ما همانند نقش هاى شيرى هستيم كه روى پرچم ها ترسيم مى كنند، هنگامى كه باد مىوزد حركتى دارد و گويا حمله مى كند ولى در حقيقت از خود چيزى ندارد و وزش باد است كه به او قدرت مى دهد، ما هم هر قدر قدرتمندتر شويم از خود چيزى نداريم.

    خدايى كه اين قدرت را به ما داده هر لحظه اراده كند، از ما مى گيرد.

     

    دانشمند مزبور ديد نه تنها در اين شرايط منكر خدا نيست، بلكه يك خداشناس داغ شده است; در عين حال بعد از آن كه از او احوال پرسى كرد، گفت: يادتان مى آيد كه روزى گفتيد: هزار دليل بر نفى خدا داريد آمده ام آن هزار دليل را با يك دليل پاسخ گويم: خداوند آن كسى است كه آن قدرت عظيم را به اين آسانى از تو گرفت، او سر به زير انداخت و شرمنده شد و جوابى نداد، زيرا به اشتباه خود معترف بود و در درون جانش نور خدا را مى ديد.

    قرآن مجيد درباره فرعون مى گويد:

    حتى اذا ادركه الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذى آمنت به بنو اسرائيل(1);

    «انكار فرعون تا آن زمان ادامه يافت كه در ميان امواج آب در حال غرق شدن بود، در آن هنگام صدا زد ايمان آوردم كه جز خداى بنى اسرائيل خداى ديگرى نيست».

    * * *

     


     

    1. سوره يونس، آيه 90.

     

    موضوعات: 50 درس خدا شناسی  لینک ثابت



     [ 01:09:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خداشناسى   ...

     

    درس سوّم: خداشناسى از دو راه مطمئن

     

    درباره خداشناسى از دورترين زمان تا امروز كتاب ها نوشته شده و بحث ها و گفتوگوهاى فراوانى در ميان دانشمندان و غير دانشمندان بوده است.

    هر كدام براى پى بردن به اين حقيقت راهى را انتخاب كرده اند; امّا از همه راه ها، بهترين راهى كه مى تواند ما را به زودى به اين مبدأ بزرگ جهان هستى نزديك سازد دو راه است:

     

    1- راهى از درون (نزديك ترين راه)

    2- راهى از برون (روشن ترين راه)

    در قسمت اوّل سرى به اعماق وجود خود مى زنيم و نداى توحيد را از درون جان خود مى شنويم.

    و در قسمت دوم در عالم پهناور آفرينش به گردش مى پردازيم و نشانه هاى خدا را در پيشانى تمام موجودات و در دل هر ذره اى مشاهده مى كنيم هر كدام از اين دو راه، بحث هاى طولانى دارد; امّا كوشش ما اين

    است كه در يك گفتار فشرده، هر يك از اين دو راه را اجمالا مورد بررسى قرار دهيم:

     

    الف - راهى از درون

    درست به اين چند موضوع بينديشيم:

    1- دانشمندان مى گويند: هر انسانى را كه فكر كنيد، از هر نژاد و هر طبقه اى كه باشد اگر او را به حال خود واگذارند و تعليمات خاصى نبيند و حتى از گفتوگوهاى خداپرستان و مادى ها عريان شود; خود به خود متوجّه نيروى توانا و مقتدرى مى شود كه مافوق جهان ماده است و بر تمام جهان حكومت مى كند.

    او در زواياى قلب و اعماق دل و روان خويش احساس مى كند كه ندائى لطيف و پر از مهر و در عين حال رسا و محكم وى را به طرف يك مبدأ بزرگ علم و قدرت كه ما او را خدا مى ناميم مى خواند.

    اين همان نداى فطرت پاك و بى آلايش بشر است.

    2- ممكن است غوغاى جهان مادى و زندگى روزانه و زرق و برق هاى حيات، او را به خود مشغول سازد، و موقتاً از شنيدن اين ندا غافل شود; امّا هنگامى كه خود را در برابر مشكلات و گرفتارى ها مشاهده مى كند; هنگامى كه حوادث وحشتناك طبيعى همانند سيل ها و زلزله ها و طوفان ها و لحظات پراضطراب يك هواپيما در يك هواى نامساعد و خطرناك به او حملهور مى شوند، آرى در اين هنگام كه دست او از تمام وسائل مادى كوتاه مى گردد و هيچ گونه پناهگاهى براى خود نمى يابد،

    اين ندا در درون جان او قوت مى گيرد، احساس مى كند كه از درون وجودش قدرتى او را به سوى خود مى خواند، قدرتى كه برتر از تمام قدرت ها است، نيروى مرموزى كه همه مشكلات در برابر او سهل و ساده و آسان است.

    كمتر كسى را مى توانيد پيدا كنيد كه در برابر حوادث سخت زندگى چنين توجهى را پيدا نكند و بى اختيار به ياد خدا نيفتد و همين موضوع است كه نشان مى دهد ما چقدر به او نزديكيم و او چقدر به ما نزديك است او در روح و جان ماست.

    البته نداى فطرت هميشه در درون جان آدمى هست ولى در اين لحظات قوت بيشترى مى يابد.

    3- تاريخ به ما نشان مى دهد قدرتمندانى كه در لحظات آرامش و عادى حتى از بردن نام خدا ابا مى كردند، امّا به هنگامى كه پايه هاى قدرت خود را متزلزل و كاخ هستى خود را در حال فرو ريختن مى ديدند، دست به دامن اين مبدء بزرگ مى شدند، و نداى فطرت را به روشنى مى شنيدند.

    تاريخ مى گويد: هنگامى كه فرعون در ميان امواج خروشان; خود را گرفتار ديد و مشاهده كرد، آبى كه مايه حيات و آبادى كشور او و سرچشمه تمام قدرت ماديش شده بود، اكنون فرمان مرگ او را اجرا مى كند، و در برابر چند موج كوچك عاجز مانده و دستش از همه جا كوتاه هست، فرياد زد: «الان اعتراف مى كنم كه جز خداى بزرگِ موسى هيچ معبودى نيست» اين ندا در حقيقت از درون فطرت و جان او

    برخاست. نه تنها فرعون، تمام كسانى كه در شرايط او قرار مى گيرند; همين ندا را به روشنى مى شنوند.

    4- خود شما هر گاه به اعماق دلتان مراجعه كنيد تصديق مى كنيد كه نورى در آنجا مى درخشد و شما را به سوى خدا مى خواند، شايد بارها در زندگى حوادث مشكل و طاقت فرسا و بن بست ها براى شما پيش آمده كه دستتان از تمام وسائل عادى براى حل آن كوتاه شده است در آن لحظات حتماً به خاطر شما، اين حقيقت آمده است كه نيروى مقتدرى در اين عالم هستى است كه مى تواند آن مشكل را به راحتى حل كند.

    در اين لحظات، اميد آميخته با عشق به آن مبدأ روح و جان شما را در بر گرفته و ابرهاى تيره و تار يأس را از قلب شما دور ساخته است.

    آرى اين نزديك ترين راهى است كه هر كس از درون جان خود مى تواند به سوى خدا و مبدأ جهان هستى بيابد.

    * * *

     

    تنها يك سؤال:

    مى دانيم اين سؤال ممكن است براى بعضى از شما پيدا شود كه آيا اين احتمال وجود ندارد كه ما بر اثر تعليماتى كه از محيط، و پدر و مادر گرفته ايم در مواقع حسّاس به اين فكر فرو مى رويم؟ و دست تقاضا به درگاه خدا برمى داريم؟

    ما به شما در اين سؤال حق مى دهيم و پاسخ جالبى براى آن داريم كه در درس آينده خواهيد خواند.

     

    قرآن مجيد مى فرمايد:

    (فاذا ركبوا فى الفلك دعوا الله مخلصين له الدين فلما نجاهم الى البر اذا هم يشركون);(1)

    هنگامى كه به كشتى سوار شوند و ضربات طوفان و امواج كوه پيكر; آنها را به مرگ تهديد كند خدا را از روى اخلاص مى خوانند، امّا هنگامى كه خداوند آنها را نجات داد و به ساحل نجات آورد، او را فراموش كرده و دامن بت ها را مى گيرند».

    * * *

     


     

    1. سوره عنكبوت، آيه 65.

     

    موضوعات: 50 درس خدا شناسی  لینک ثابت



     [ 01:07:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خداشناسى   ...

     

    درس دوّم: آثار خداشناسى در زندگى ما

     

    1- خداشناسى و پيشرفت علوم

    فكر كنيد دوستى از سفر آمده و كتابى به عنوان ارمغان براى شما آورده است و مى گويد كتابى است بسيار عالى زيرا نويسنده آن دانشمندى است فوق العاده فهميده، پراطّلاع، دقيق و ماهر و در رشته خود نابغه و به تمام معنى استاد است.

    حتماً شما اين كتاب را سرسرى مطالعه نخواهيد كرد; بلكه به عكس روى تمام جمله بندى ها و تعبيرات و حتّى كلمات آن دقّت مى كنيد و اگر جمله اى از آن را نفهميديد ساعت ها و شايد روزهاى متوالى هر موقع كه فرصت كرديد روى آن برمى گرديد تا معنى و مفهوم آن براى شما روشن شود چرا كه نويسنده آن يك فرد عادى نيست بلكه دانشمند بزرگى است كه كلمه اى را بى حساب نمى نويسند.

    امّا اگر به عكس به شما گفتند اين كتاب ظاهرش ممكن است زيبا باشد امّا نويسنده آن يك فرد كم سواد است كه هيچ مايه علمى ندارد و هيچ حسابى در كار او نيست!

     

    معلوم است كه شما فقط يك نگاه سرسرى به كتاب مى كنيد و هر جاى آن را نامفهوم ديديد مى گوييد اين هم از بى اطّلاعى نويسنده است و حيف است كه انسان وقت خود را براى مطالعه آن تلف كند.

    عالم هستى همانند كتاب بزرگى است كه هر يك از موجودات آن كلمه يا جمله اى از آن را تشكيل مى دهد، از نظر يك فرد خداپرست همه ذرات اين جهان قابل دقّت است، يك انسان با ايمان در پرتو نور خداپرستى; با كنجكاورى خاصّى به مطالعه اسرار آفرينش مى پردازد (و همين موضوع به پيشرفت علوم و دانش هاى انسانى كمك مى كند)، زيرا او مى داند آفريننده اين دستگاه، بى نهايت علم و قدرت دارد، و همه كارش روى حكمت و فلسفه است، بنابراين دقيق تر مطالعه مى كند، عميق تر بررسى مى نمايد تا اسرار آن را بهتر درك كند.

    امّا يك فرد مادى انگيزه اى براى مطالعه عميق اسرار آفرينش ندارد زيرا خالق آنها را طبيعت بى شعور مى داند و اگر مى بينيم بعضى از دانشمندان مادى در صف مكتشفان علوم هستند به خاطر آن است كه آنها غالباً خدا را قبول دارند و فقط نام او را طبيعت مى گذارند، چرا كه براى كار طبيعت; «نظم» و «حساب» و «برنامه» قائل هستند.

    خلاصه، خداپرستى وسيله پيشرفت علوم و دانشهاست.

    * * *

     

    2- خداشناسى و تلاش و اميد

    به هنگامى كه حوادث سخت و پيچيده در زندگى انسان رخ مى دهد،

    و درها ظاهراً به روى او از هر سو بسته مى شود و احساس ضعف و ناتوانى و تنهايى در برابر مشكلات مى كند; ايمان به خدا به يارى او مى شتابد و به او نيرو مى دهد.

    آنها كه ايمان به خدا دارند خود را تنها و ناتوان نمى بينند، مأيوس نمى شوند; احساس ضعف و ناتوانى نمى كنند; چون قدرت خدا بالاتر از همه مشكلات است و همه چيز در برابر او سهل و آسان مى باشد.

    آنها با اميد به لطف و حمايت و كمك پروردگار به مبارزه با مشكلات برمى خيزند و تمام نيروهاى خود را به كار مى گيرند و با عشق و اميد به تلاش و كوشش ادامه مى دهند و بر سختى ها پيروز مى شوند.

    آرى ايمان به خدا تكيه گاه بزرگى براى انسان ها است.

    ايمان به خدا مايه استقامت و پايمردى است.

    ايمان به خدا نور اميد را هميشه در دل ها زنده نگه مى دارد.

    و به همين دليل افراد با ايمان هرگز دست به خودكشى نمى زنند زيرا خودكشى از يأس و نوميدى كامل و احساس شكست سرچشمه مى گيرد امّا افراد با ايمان نه نوميد مى شوند و نه احساس شكست مى كنند.

    * * *

     

    3- خداشناسى و احساس مسئوليّت

    طبيبانى را مى شناسيم كه وقتى بيمار تنگدستى به آنها مراجعه مى كند نه تنها از گرفتن حق ويزيت خوددارى مى نمايند بلكه پول دارو را نيز در اختيار او مى گذارند و حتى اگر احساس خطر براى بيمار خود

    كنند شب را تا به صبح بر بالين او در خانه محقرش مى مانند. اينها افرادى خداپرست و با ايمانند.

    امّا طبيبانى را نيز مى شناسيم كه بدون دريافت پول كوچك ترين گام براى بيمار برنمى دارند، زيرا ايمان محكمى ندارند.

    انسان با ايمان در هر رشته اى كه باشد احساس مسئوليّت مى كند، وظيفه شناس است، نيكوكار و با گذشت است، همواره يك پليس معنوى را در درون جان خود حاضر مى بيند كه مراقب اعمال او است.

    ولى افراد بى ايمان مردمى خودخواه و خودكامه و خطرناكند و هيچ گونه مسئوليتى براى خود قائل نيستند، ظلم و ستم و تجاوز به حق ديگران براى آنها ساده است و كمتر حاضر به نيكوكارى مى باشند.

    * * *

     

    4- خداشناسى و آرامش

    دانشمندان روان شناس مى گويند در زمان ما بيمارى روانى و ناراحتى روحى بيش از هر زمان ديگر است.

    و نيز مى گويند يكى از عوامل اين بيمارى احساس نگرانى است; نگرانى از حوادث آينده; نگرانى از مرگ، نگرانى از جنگ و نگرانى از فقر و شكست.

    آنها اضافه مى كنند: از جمله چيزهايى كه مى تواند نگرانى را از روح انسان دور كند ايمان به خدا است زيرا هر وقت عوامل نگرانى مى خواهد در روح او نفوذ كند ايمان به خدا آن را عقب مى راند

    خدايى كه مهربان است، خدايى كه روزى دهنده است، خدايى كه از حالات بندگانش آگاه و هر گاه رو به سوى او آرند، به آنها كمك مى كند و از ناراحتى ها رهايى مى بخشد.

    به همين جهت مؤمنان واقعى هميشه احساس آرامش مى كنند و هيچگونه نگرانى در روح آنها نيست و چون كارشان براى خدا است اگر زيانى هم كنند جبرانش را از او مى طلبند و حتى در ميدان جنگ لبخند بر لب دارند.

    قرآن مجيد مى گويد:

    (الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن);

    «آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با ستم نيالودند، آرامش و امنيت براى آنهاست».(1)

    * * *

     


     

    1. سوره انعام، آيه 82.

     

    موضوعات: 50 درس خدا شناسی  لینک ثابت



     [ 01:07:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خداشناسى   ...

     

    درس اوّل: خدا جويى

     

    چرا براى شناسايى آفريدگار جهان فكر و مطالعه مى كنيم؟

    1- عشق به آگاهى و آشنايى به جهان هستى، در درون جان همه ما است.

    همه ما به راستى مى خواهيم بدانيم:

    اين آسمان بلندپايه، با اختران زيبايش

    اين زمين گسترده با مناظر دل فريبش

    اين موجودات رنگارنگ، پرندگان زيبا، ماهيان گوناگون، درياها و كوه ها، شكوفه ها و گل ها، انواع درختان سر به آسمان كشيده و… خود به خود به وجود آمده اند، يا اين نقش هاى عجيب به دست نقاشى ماهر و توانا و چيره دست، كشيده شده است؟…

    از اين گذشته، نخستين سؤالاتى كه در زندگى براى همه ما پيدا مى شود; اين است كه:

    از كجا آمده ايم؟ در كجا هستيم؟ و به كجا مى رويم؟

    و ما اگر پاسخ هاى اين پرسش هاى سه گانه را بدانيم; چقدر خوشبخت

    [ 14 ]

    خواهيم بود؟ يعنى بدانيم آغاز زندگى ما از كجا شروع شده و سرانجام به كجا خواهيم رفت؟ و اكنون چه وظيفه اى داريم؟

    روح جستوجوگرِ ما به ما مى گويد: بايد آرام ننشينى تا پاسخ اين سؤالات را پيدا كنى.

    گاهى در يك حادثه رانندگى، كسى مجروح و بيهوش مى شود; و براى درمان قطعى، او را به بيمارستان مى برند; هنگامى كه حال او كمى بهتر مى شود و به هوش مى آيد; نخستين چيزى كه از اطرافيان خود مى پرسد اين است كه اين جا كجاست؟ چرا مرا به اين جا آورده اند؟ و كى از اينجا خواهم رفت؟ اينها نشان مى دهد، كه انسان نمى تواند در برابر اين گونه سؤال ها، خاموش بنشيند.

    بنابراين نخستين چيزى كه ما را به دنبال خداجويى و شناسايى آفريننده جهان هستى مى فرستد; همان روح تشنه و جستوجوگر ما است.

    2- حس شكرگزارى - فكر كنيد شما را به يك ميهمانى آبرومندانه دعوت كرده اند، و همه گونه وسائل پذيرائى براى راحتى شما فراهم ساخته اند، امّا چون شما به اتّفاق برادر بزرگ ترتان كه واسطه اين دعوت است، به اين ميهمانى مى رويد، ميزبان خود را درست نمى شناسيد شك نيست كه به هنگام ورود در اين مجلس دل پذير، نخستين فكر شما اين است كه ميزبان خود را بشناسيد و از او تشكر كنيد.

    ما نيز هنگامى كه به اين سفره گسترده آفرينش نگاه مى كنيم و انواع نعمت هايى كه در اختيار ما قرار دارد; چشمان بينا، گوش هاى شنوا،

    [ 15 ]

    عقل و هوش كافى، نيروهاى مختلف جسمانى و روانى، انواع وسائل زندگى، و روزى هاى پاك و پاكيزه، در اين سفره پهناور مى بينيم، بى اختيار به اين فكر مى افتيم كه بخشنده اين همه نعمت ها را بشناسيم; و اگر چه نياز به تشكر ما نداشته باشد، در برابر او شكرگزارى كنيم و تا اين كار را نكنيم، احساس ناراحتى و كمبود داريم و اين دليل ديگرى است كه ما را به دنبال شناسايى خدا مى فرستد.

    3- پيوند سود و زيان ما با اين مسئله - فكر كنيد در مسير مسافرت خود به چهارراهى مى رسيد كه در آنجا غوغايى بپاست، همه مى گويند در اين چهارراه توقف نكنيد; كه خطرهاى بزرگى دارد، ولى هر دسته اى ما را به سويى دعوت مى كند، يكى مى گويد: بهترين راه اينست كه از سمت شرق برويد، ديگرى سمت غرب را مطمئن ترين راه مى شمارد; سومين دسته ما را به راهى كه ميان اين دو وجود دارد، دعوت مى كنند، و مى گويند تنها راه نجات از خطر و رسيدن به سرمنزل نجات و جايگاه امن و امان كه داراى همه گونه وسيله سعادت است، اين راه است.

    آيا ما به خود اجازه مى دهيم كه بدون مطالعه، يك راه را انتخاب كنيم؟ و يا عقل ما مى پذيرد كه در همانجا متوقف شويم و هيچ راهى را انتخاب نكنيم؟ مسلماً نه.

    بلكه عقل و خرد، به ما مى گويد هر چه زودتر شروع به بررسى و مطالعه كنيم و سخنان هر يك از اين گروه ها را به دقّت بشنويم و در هر كدام نشانه درستى و صداقت و دلائل قانع كننده بود بپذيريم، و با اطمينان خاطر آن راه را انتخاب كرده، پيش برويم.

     

    [ 16 ]

    در زندگى اين دنيا نيز ما چنين حالى را داريم، مذهب ها و مكتب هاى مختلف هر كدام ما را به سوى خود دعوت مى كند، ولى از آنجا كه سرنوشت ما، خوشبختى و بدبختى ما، پيشرفت و عقب افتادگى ما، به بررسى و انتخاب بهترين راه بستگى دارد، خود را ناگزير مى بينيم كه در اين باره فكر كنيم، راهى كه موجب پيشرفت و تكامل ما است انتخاب كنيم و از آنچه ما را به پرتگاه بدبختى و فساد و سيه روزى مى كشاند پرهيز نماييم.

    اين نيز دليل ديگرى است، كه ما را به مطالعه درباره آفريننده جهان هستى دعوت مى كند.

    قرآن مجيد مى گويد:

    (فبشر عباد الذين يستعمون القول فيتبعون احسنه );

    «به بندگان من بشارت ده، آنها كه سخنان گوناگون را مى شنوند; و بهترين را انتخاب مى كنند».(1)

    * * *

     


     

    1. (سوره زمر، آيه 18).

     

    موضوعات: 50 درس خدا شناسی  لینک ثابت



     [ 01:05:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خداشناسى   ...

     

    درس چهارم: پاسخ به يك سؤال مهم

     

    سؤال

    در درس گذشته به اين جا رسيديم كه ما هميشه صداى توحيد و خداپرستى را از درون جان خود مى شنويم و مخصوصاً در مشكلات و گرفتارى ها، اين آهنگ رساتر و قوى تر مى شود; و ما بى اختيار به ياد خدا مى افتيم و از قدرت بى پايان و لطف و محبّت او يارى مى جوييم.

    در اين جا ممكن است، اين سؤال پيش آيد كه اين نداى درونى كه نام آن را نداى فطرت مى گذاريم ممكن است نتيجه تبليغاتى باشد كه در محيط اجتماع و در مكتب و مدرسه و از پدر و مادر شنيده ايم و اين يك نوع عادت براى ما شده است.

     

    جواب

    پاسخ اين اشكال با توجّه به يك مقدمه كوتاه روشن مى شود.

    عادات و رسوم; چيزهاى متغير و ناپايدارند يعنى ما نمى توانيم عادت و رسمى را پيدا كنيم كه در سراسر تاريخ بشر و در ميان تمام اقوام،

    يكسان باقى مانده باشد، مسايلى كه امروز عادت و رسم مى شود، ممكن است فردا دگرگون گردد، به همين دليل عادات و رسوم يك ملّت ممكن است در ميان ملّت هاى ديگر ديده نشود.

    بنابراين اگر مشاهده كنيم موضوعى در ميان تمام اقوام و ملّت ها و در هر عصر و زمان بدون استثناء وجود داشته است بايد بدانيم يك ريشه فطرى دارد و در درون بافت روح و جان انسان قرار گرفته است.

    مثلا علاقه مادر به فرزند به طور قطع نمى تواند نتيجه يك تلقين و يا تبليغ و يا عادت و رسم باشد; زيرا در هيچ قوم و ملّتى و در هيچ عصر و زمانى نمى بينيم مادرى نسبت به فرزند خود مهر نورزد.

    البته ممكن است، مادرى بر اثر ناراحتى روانى خود را از بين ببرد و يا پدرى در زمان جاهليت دختر خود را بر اثر افكار غلط و خرافى زنده به گور كند، ولى اينها موارد بسيار نادر و استثناهاى زودگذرى هستند، كه به سرعت از ميان رفته حالت اصلى يعنى عشق به فرزند، خود را نشان مى دهد.

    * * *

     

    با توجّه به اين مقدّمه، نگاهى به مسئله خداپرستى در ميان انسان هاى امروز و گذشته مى افكنيم:

    (اين درس چون كمى پيچيده است بيشتر دقّت فرماييد)

    1- به گواهى دانشمندان جامعه شناس و مورّخان بزرگ هيچ عصر و زمانى را نمى يابيم كه مذهب و ايمان مذهبى در ميان بشر وجود

    نداشته باشد بلكه در هر عصر و زمان و در هر نقطه اى از دنيا شكلى از مذهب وجود داشته است، و اين خود يك دليل روشنى است بر اين كه خداپرستى از اعماق روح و فطرت انسان سرچشمه گرفته، نه اين كه نتيجه تلقين و رسم و عادت باشد زيرا اگر نتيجه رسم و عادت و تلقين بود، نبايد اين چنين عمومى و جاودانى باشد.

    حتّى قرائنى در دست داريم كه نشان مى دهد اقوامى كه قبل از تاريخ زندگى مى كردند، آنها نيز داراى نوعى مذهب بوده اند (دوران قبل از تاريخ را به زمانى مى گوييم كه هنوز خط اختراع نشده بود و انسان نمى توانست نوشته هايى از خود به يادگار بگذارد).

    البته شك نيست كه اقوام ابتدايى چون نمى توانستند خدا را به عنوان يك وجود مافوق طبيعى بشناسند او را در لابه لاى موجودات طبيعى جستوجو مى كردند و از موجودات طبيعت براى خود بت مى ساختند. ولى انسان با پيشرفت فكرى تدريجاً توانست حق را بيابد و چشم از بت ها كه موجودات مادى هستند برگيرد و در وراى اين جهان مادى به قدرت بزرگ خداوند آشنا گردد.

    * * *

     

    2- بعضى از روان شناسان بزرگ صريحاً مى گويند كه براى روح آدمى چهار بُعد يا چهار حس اصلى وجود دارد:

    1- «حس دانايى»: كه انسان را به دنبال علوم و دانش ها مى فرستند و روح او را تشنه فراگرفتن علم مى كند خواه اين علم، نفع مادى داشته

    باشد يا نه.

    2- «حس نيكى»: كه سرچشمه مسائل اخلاقى و انسانى در جهان بشريّت است.

    3- «حس زيبايى»: كه منشأ پيدايش شعر و ادبيات و هنر، به معنى واقعى، است.

    4- «حس مذهبى»:كه انسان را دعوت به شناسائى خدا و انجام فرمان او مى كند و به اين ترتيب مشاهده مى كنيم كه حس مذهبى يكى از احساسات ريشه دار و اصلى روح انسان است. يعنى هيچ گاه از او جدا نبوده و هيچ گاه از او جدا نخواهد شد.

    * * *

     

    3- در بحث هاى آينده نيز ملاحظه خواهيم كرد كه بيشتر مادى ها و منكران خدا نيز به نوعى اعتراف به وجود خدا كرده اند، اگر چه از بردن نام او خوددارى مى كنند، و نام طبيعت يا نام هاى ديگر بر او مى گذارند، ولى صفاتى براى طبيعت قائل مى شوند كه شبيه صفات خدا است.

    مثلا مى گويند: طبيعت اگر دو كليه به انسان داده است براى اين بوده است كه مى دانسته، ممكن است يكى از اين كليه ها از كار بيفتد و بايد ديگرى كار حياتى آن را ادامه دهد و مانند اين تعبيرات. آيا اين موضوع با طبيعت بى شعور سازگار است؟ يا اين كه اشاره به خداوندى است كه علم و قدرتش بى پايان مى باشد اگر چه نام او را طبيعت گذارده اند.

    از آنچه در اين بحث گفتيم چنين نتيجه مى گيريم كه:

     

    عشق به خدا هميشه در جان ما بوده و خواهد بود.

    ايمان به خدا شعله جاويدانى است كه قلب و روح ما را گرم مى سازد.

    براى شناسايى خدا ما مجبور نيستيم راه هاى طولانى بپيماييم سرى به اعماق وجود خود مى زنيم، ايمان به او را در آن جا مى يابيم.

    قرآن مجيد مى گويد:

    (و نحن اقرب اليه من حبل الوريد(1));

    «ما به انسان از رگ گردن او نزديك تريم».

     


     

    1. سوره ق، آيه 16.

     

    موضوعات: 50 درس خدا شناسی  لینک ثابت



     [ 01:03:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      احترام   ...

    هر کس بزرگسال مسلمانی را گرامی دارد و احترام نماید، خداوند او را در قیامت از سختیها و مشکلات در امان میدارد.

    حضرت رسول (صلوات الله علیه وآله)

    موضوعات: احادیث  لینک ثابت



    [دوشنبه 1395-01-16] [ 09:14:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      احترام   ...
    موضوعات: احادیث  لینک ثابت



     [ 09:14:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      احترام   ...

    هر کس، بزرگسال مسلمانی را گرامی دارد و احترام نماید، خداوند او را در قیامت از سختی ها و مشکلات در امان می دارد.

    حضرت رسول (صلوات الله علیه وآله)

    موضوعات: احادیث  لینک ثابت



     [ 09:14:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.
     
     
    مداحی های محرم