حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 248
  • دیروز: 306
  • 7 روز قبل: 1602
  • 1 ماه قبل: 9307
  • کل بازدیدها: 2388489





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • میثاق
  • نازنین


  •   پوشش و زینت زن   ...

    هرکس لباسش نازک باشد، دینش نازک است.

    1- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: هلاکت زنان امت من در دو چیز است: « طلا و لباس نازک‌‌ » ( شیخ مفید، امالی)

    2 - حضرت علی علیه السلام فرمودند: بر شما باد بر پوشیدن لباس ضخیم؛ چرا که هرکسلباسش نازک باشد، دینش نازک است.

    3 - اسماء دختر ابوبکر و خواهر عایشه به خانه پیغمبراکرم (صلی الله علیه واله) آمد درحالی که جامه‌های نازک و بدن نما پوشیده بود. رسول اکرم(صلی الله علیه واله) روی خویشرا از وی برگرداند و فرمود: ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر از مچ دست به پایین و صورتش (الدرالمنثور ج 5)

    4 - رسول خدا (صلی الله علیه واله) می‌فرماید: برای زن جایز نیست مچ پایش را برای مرد نامحرمآشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد

    اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت می‌کند.

    دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ می‌شود.

    سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت می‌کنند.

    چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است. هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمی‌کند و همچنین موی سر و مچ پای خود را نمایان نمی‌سازد و هر زنی که این کارها را برای غیرشوهرش انجام دهد دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسبت به خود خشمگین کرده است.

    5 - رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیرشوهر مگذار و در غیاب شوهر خود را خوشبو مکن و مچ پا را نشان مده اگر چنین کنید دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده اید.

    6 - پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) زنان را از پوشیدن لباس‌های توجه برانگیز بر حذر می‌داشتند.

    7- امام صادق علیه السلام به یکی ازخواهران محمدبن ابی‌عمیر فرمود: وقتی که به دیدار برادرت رفتی لباسهای رنگارنگ و تحریک‌آمیز برتن نکن.

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-06-31] [ 08:06:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      توصیه های اخلاقی و تربیتی به والدین   ...

     

    مهرورزی به فرزند

    محبت و خوش رفتاری، نقش بسیار مهمی در تربیت صحیح فرزند دارد. محبت، احساسات پاک کودک را شکوفا می سازد و کمبود عاطفه و عقده های روانی، دامن گیر فرزندان نمی شود. همچنین، زمینه رحمت خداوند را فراهم می سازد.

    امام صادق «علیه السلام» می فرماید:

    «اِنَّ اللّهَ عزّوجَلَّ لَیَرْحَمُ الرَّجُلَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِه»

    «خداوند بزرگ به آدمی به خاطر شدت علاقه و دوستی به فرزندش، رحم می کند.»

    ایشان در سخن دیگری فرموده است:

    «اَحبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُم وَ اِذا وَعَدْتُمُوهُم فَفُوا لَهُم فَانَّهُم لا یَروُنَ اِلاّ اَنَّکُم تَرْزَقُونَهُم».

    «به کودکان محبت کنید و به آن ها رحم نمایید و هرگاه به آنان وعده ای دادید، وفا کنید؛ زیرا آن ها شما را روزی دهنده خود می دانند.»

    رسول گرامی اسلام در منزل همه روزه که از خواب بر می خاست، دست محبت بر سر فرزندان خود می کشید.

    امام صادق «علیه السلام» از رسول خدا «صلی الله علیه و آله» نقل می کند:

    «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَه کَتَبَ اللّهُ عَزُّوجَلَّ لَهُ حَسَنةً وَ مَن فَرَحهُ فَرَّحَهُ اللّهُ یَوْمَ القِیامَةِ»

    «آن کس که فرزند خود را ببوسد، خداوند حسنه ای در نامه عمل او می نویسد و هر کس که فرزندش را شاد کند، خدا او را در روز قیامت شاد خواهد کرد.»

    فرزندان امروز، پدران و مادران و مسئولان فردایند. اگر به قدر کافی و به شایستگی محبت نبینند، به کمبود عاطفه دچار می شوند و در آینده، جامعه با نشاطی نخواهیم داشت. بر همین اساس، امام صادق «علیه السلام» توصیه می کند:

    «أکثِروا من قُبلةِ اولادِکم فانَّ لَکُم بِکُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجةً»

    «فرزندانتان را زیاد ببوسید؛ زیرا برای شما در هر بوسه ای درجه ای است.»

     

    عدالت ورزی به فرزندان

    رفتار عادلانه با فرزندان بسیار پر اهمیت است. در صورت رعایت نکردن این امر میان فرزندان، انواع کینه ها و عقده ها در آنان نسبت به یکدیگر پدید می آید.

    با زیاد بودن تعداد فرزندان، وظیفه پدر و مادر درباره این مسئله حساس تر و سنگین تر است.

    پدر و مادر باید رفتار عادلانه ای با کودکان داشته باشند و در نقش یک قاضی عادل و عاقل با آن ها برخورد کنند. هیچ کدام را بر دیگری ترجیح ندهند و در رفتار و گفتار، در محبت و خشم، تنبیه و تشویق، یکسان عمل کنند.

    رسول خدا «صلی الله علیه و آله» به مردی که یکی از بچه های خود را بوسید و دیگری را از خود دور کرد، فرمود: «چرا با فرزندان خود به طور مساوی رفتار نکردی؟!».

    در روایت دیگری امام صادق «علیه السلام» فرمود:

    «اِعْدِلُوا بَیْنَ اَولادِکُم کَما تُحِبُّونَ اَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُم»

    «بین فرزندان خود به عدالت رفتار کنید، همان گونه که خودتان مایلید فرزندان شما و مردم، بین شما به عدل و تساوی رفتار کنند.»

    اگر رفتار بزرگ ترها با فرزندان از روی عدالت و برابری نباشد، عقده حقارت، بدبینی، کینه توزی، دشمنی های خطرناک، درگیری های بی مورد و بهانه گیری های بی جا دامن گیر آنان خواهد شد. پس بکوشیم تا توصیه های روایی و آموزه های دینی را فرارویمان بگشاییم و با عمل به آن ها، سعادت و سلامت را تحفه فرزندانمان بسازیم.
    هدایت عملی

    تعلیم و تربیت افراد به ویژه فرزندان، آن گاه تأثیرگذار خواهد بود که با عمل همراه باشد:

    «کُونُوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیْرِ ألْسِنَتِکُم؛»

    «مردم را در عمل و به غیر زبانتان به خوبی ها دعوت کنید».

    پدرو مادر افزون بر آنکه با گفتار و پند و اندرز باید بهترین راهنمای فرزندان خود باشند، باید در عمل نیز آموزه های دینی را به کودکان خود بیاموزند. والدین باید در همه زمینه ها به اخلاق و رفتار خود توجه کنند و همواره در حضور فرزندان با اعمال درست خود، راهنمای راستین آنان باشند. اگر پدران و مادران کودکان را به راستی در گفتار و کردار امر کنند، ولی خود این گونه عمل نکنند، فرزندانشان دچار سرگردانی و خشم و نفرت می شوند و امر و نهی والدین دیگر تأثیری نخواهد داشت.

    بنابراین، در صورتی خصلت ها و کردار نیک در کودکان نهادینه می شود که اینان در زندگی، از پدر و مادر خود الگوی عملی بگیرند.

    کودکانی که وفا و محبت و دل سوزی پدر و مادر خود را در حق آشنایان و همسایه ها از فقیر و غنی ببینند. آنان نیز ناخودآگاه به سوی خوبی ها رهنمون می شوند.

    امام حسین «علیه السلام» می فرماید: «مادرم زهرا «علیهاالسلام» را دیدم که در شب جمعه تا صبح نماز می خواند و تک تک مؤمنان را دعا می کرد و هنوز خود را دعا نکرده بود، از او پرسیدم: چرا به خودت دعا نمی کنی؟ جواب داد: پسرم! اول همسایه، بعد خویشتن؛ «الجار ثم الدّار»

    در روایت دیگری از امام صادق «علیه السلام» می خوانیم:

    «مُرِ الصِّبِیَّ فَلْیَتَصَدَّقْ بِیَدِهِ بِالْکَسْرَةِ وَ الْقَبْضَةِ وَ الشَّی ءِ و اِنْ قَلَّ»

    «کودکان خود را در صدقه دادن و احسان به هم نوعان تمرین دهید.»

     

    بازی با کودک

    با ورود به بازی کودک، در واقع او را بدون تربیت به حال خود رها نمی کنیم، بلکه به تنهایی و نگرانی او پاسخ درست می دهیم و شادی و اطمینان خاطر را به او هدیه می کنیم. وقتی پدر یا مادر با فرزند خود رفتاری محبت آمیز داشته باشد و در همه حال با او و در کنار او باشد، کودک احساس تنهایی و خودمحوری نمی کند و عواطف و احساسات جمعی در او شکوفا می شود. در شیوه رفتاری رسول خدا و امامان معصوم «علیهم السلام» فراوان به چشم می خورد که با صبر و مهربانی، با بچه ها بازی می کردند. به ویژه رسول خدا «صلی الله علیه و آله» با بچه های بی سرپرست یا بی خانمان همبازی می شد. به آنها سلام می کرد، آنها را به دوش می گرفت، می بوسید و نوازش می کرد. علی «علیه السلام» نیز برای کودکان یتیم داستان می گفت، آنها را می خندانید و در آغوشش می فشرد. از رسول گرامی اسلام روایت است: «مَنْ کانَ عِنْدَهُ صَبِیُّ فَلْیتصابَّ لَهُ»

    «کسی که در نزدش کودکی است، باید با او کودکانه رفتار کند.»
    کودکان و عادت های نیکو

    در تربیت کودکان، ایجاد عادت های خوب و ریشه کن کردن عادت های بد، در آنان مسئله ای پر اهمیت است. از همان دوران کودکی هر عادتی را به راحتی می توان در کودک شکل داد. در سال های بعد نیز هم زمان با رشد او لازم است دیگر عادت ها و مهارت های رفتاری مانند وفای به عهد، ایثار، بخشش و کمک به اطرافیان را به آنان آموخت. حضرت علی «علیه السلام» می فرماید:

    «العادَةُ طَبْعُ ثانٍ؛ «عادت برای مردم طبیعت دومی به شمار می آید.»

    بنابراین، واجب است که پدران و مادران برای ایجاد اخلاق نیکو و عادت های پسندیده در فرزند خویش، دقت کافی به این امر داشته باشند؛ چرا که شیوه زندگی فرزندان در آینده، به نوع صفت ها و عادت های دریافتی او در گذشته بستگی دارد.

    کودکان با فطرتی پاک و سالم متولد می شوند. از این رو، بر والدین فرض است که نهایت دقت و هوشیاری خود را در حفظ این نهاد پاک به کار گیرند. باید کودکان را به کارهای خوب و عادت های نیک راهنمایی کرد، تا سرانجام جزو رفتارهای ثابت آنان شود. به خاطر خوبی هایشان تشویق شوند و از بدی هایشان باید آگاه شوند و سپس آنها را در ترک شان یاری کرد.

    آموزش دینی

    بنا بر سفارش اسلام و دستورهای تربیتی امامان معصوم «علیهم السلام» از لحظه تولد فرزند باید در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت که با این حرکت، تربیت دینی کودک از ساعت های پس از تولد او شروع می شود.

    رسول اکرم «صلی الله علیه و آله»، پس از تولد امام حسن و امام حسین «علیهماالسلام» در گوش راستشان اذان، در گوش چپشان اقامه گفتند، چنان که ابوا می گوید: «رَأیْتُ رسولَ اللّه «صلی الله علیه و آله» أذَّنَ فِی اُذُن الحَسَنِ «علیه السلام» لَمّا وُلِدَ وَ اَذَّنَ کذلک فی اُذُنِ الحسین «علیه السلام» لما وُلِدَ»

    امام باقر «علیه السلام» نیز در رهنمودی به والدین می فرماید:

    «اِذا بَلَغَ الغُلامُ ثلاثَ سنین فَقُلْ لَهُ سَبْعَ مَرّاتٍ قُل لا اِله الاّ الله ثُمّ یُتْرَکُ حتّی تَمَّ له ثَلاثَ سنین.»

    «وقتی فرزندت به ابتدای سه سالگی رسید، هفت بار به او تلقین کن تا بگوید «لا اله الاّ الله» و آنگاه رهایش کن تا سه سالش تمام شود، آنگاه دوباره آموزش دینی او را شروع کن.»

    آن گاه که پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» به نماز می ایستاد، امام حسن «علیه السلام» را نیز همراه خود داشت. رسول خدا در روایتی توصیه می کند: «عَلِّمُوا اولادَکم الصَّلوةَ اِذا بَلَغُوا سَبْعا».

    «فرزندانتان که به هفت سالگی رسیدند، به آنها نماز بیاموزید.»

    کودک و مربی

    محیط، جامعه و خانواده، سه عامل مؤثر در مسائل تربیتی اند که سعادت و شقاوت آدمی در گرو چگونگی تأثیر آن هاست. استاد و مربی نیز کانون تربیتی مهمی است که کودکان از اخلاق، کردار و افکار او الگو می گیرند و می کوشند پیوسته از آنان پیروی کنند.

    کودکی که تربیت گذشته او نادرست بوده است، می تواند با آموزش ها و مراقبت های استاد به خیر و سعادت نزدیک شود. برای مثال معاویه دوم از خانواده نامبارکی برخاست، ولی تأثیر آموخته های مربی بر او به حدی بود که پس از مرگ یزید در مسجد شام، آن گاه که همه آمده بودند تا با او بیعت کنند، پس از حمد و ثنای خدا، به رسول اکرم و اهل بیتش درود فرستاد و سپس گفت:

    ای مردم! جدم معاویه و پدرم یزید، غاصب حق خلافت بودند و بر من سخت ناگوار است که می دانم آنها الان به عذاب الهی دچارند. مردم! خلافت، حق علی «علیه السلام» و فرزندان اوست. بروید و امام حق را بشناسید.

    گفتنی است پس از بررسی های فراوان معلوم شد که استاد معاویه پسر یزید، از شیعیان اهل بیت بوده که او را این گونه متحول ساخته است.

    امام صادق «علیه السلام» درباره فضیلت معلم و استاد می فرماید:

    «مُعَلِّمَ الخَیْرِ تَسْتَغْفِرُ لَهُ دَوابُّ الارْضِ وَ حیتانُ البَحْرِ وَ کُلُّ صغیرَةٍ و کَبیرةٍ فی أرْضِ اللّهِ وَ سمائِهِ.»

    «معلمی که مردم را به خیر و نیکی فرا می خواند، همه جنبندگان زمین و ماهیان دریا و هر موجود کوچک و بزرگی در آسمان و زمین برای او طلب مغفرت می کنند.»

    از سوی دیگر، امامان معصوم «علیهم السلام» هشدار داده اند که از هر معلمی نیاموزیم. چنان که امام کاظم «علیه السلام» فرمود: «لا عِلْمَ الاّ مِنْ عالِمٍ ربّانِیٍّ؛ «از استادان با تقوا و خداشناس استفاده کنید».

    این بزرگوار می فرماید:

    «لا تَتَعَلَّمَ العِلْم مِمَّن لَمْ یَنْتَفِعْ به فَانَّ مَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ عِلْمُهُ لا یَنْفَعُکَ.»

    «از عالمی که از علمش استفاده نمی کند و خود را نساخته است، دانش نیاموز؛ زیرا آن کس که علمش به او نفعی نمی رساند، به تو نیز نفعی نخواهد رساند.»

    کودک و دوستان

    انتخاب دوستان و نوع ارتباط با آنان، یکی از مسائل سرنوشت ساز تربیتی است. پدر و مادر وظیفه دارند در انتخاب دوست شایسته و درستکار، به فرزند خود کمک کنند. بدون راهنمایی والدین در این زمینه فرزندان به سرعت به بیراهه می روند. سعدی درباره تأثیر دوستان و هم نشینان بر فکر و شخصیت افراد می سراید:

    تو اول بگو با کیان زیستی

    پس آن گه بگویم که تو کیستی

    شاید این شعر برگرفته از این سخن رسول اللّه «صلی الله علیه و آله» باشد که:

    «الْمَرْءُ علی دینِ خَلیلِهِ فَلْیَنْظُرْ اَحَدُکُم مَنْ یُخالِلُ.»

    «انسان با دین و آیین دوست خود شناخته می شود. پس باید بنگرد که با چه کسی دوست می شود».

    دوست و همراه خوب، آگاه و مسئول می تواند آدمی را به روشنایی ها و پاکی ها رهنمون سازد.»

    علی «علیه السلام» در کلامی ارزشمند می فرماید:

    «اِنّما سُمِّیَ الرَّفیقُ لانَّهُ یَرْفِقُکَ عَلی صَلاحِ دینِکَ فَمَنْ أعانَکَ عَلی صَلاحِ دینکَ فَهُو الرّفیقُ».

    «رفیق را رفیق نامند، به این علت که تو را به صلاح و رستگاری و دین داری کمک می کند. پس کسی که تو را در اصلاح شدن و دین داری کمک رساند، رفیق واقعی توست.»

    چه بسا مادران و پدران فرهیخته و دانایی که رنج چندین ساله آنان در تربیت فرزندشان را دوستان ناشایست بر باد دادند و چه بسا فرزندان فاسد و تبهکاری که از راه هم نشینی و هم فکری با دوستان خوب، به رشد و تکامل انسانی رسیدند. بنابراین، انتخاب دوست و روابط سالم میان آن ها، یکی از عوامل مهم تربیتی به شمار می آید.

    پی نوشت ها:

    1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 82.

    2. من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 310.

    3. وسائل الشیعه، ج 5، ص 126.

    4. اصول کافی، ج 6، ص 49.

    5. وسائل الشیعه، ج 5، ص 126.

    6. طبرسی، مکارم اخلاق، ص 112.

    7. بحارالانوار، ج 23، ص 11.

    8. اصول کافی، ج 2، ص 77.

    9. محمد دشتی، مسئولیت تربیت، ص 133؛ به نقل از: دلائل الامامة، ص 56.

    10. وسائل الشیعه، ج 2، ص 261.

    11. همان، ج 5، ص 126.

    12. مسئولیت تربیت، ص 127؛ به نقل از: غرر الحکم و درر الکلم، ص…

    13. بحارالانوار، ج 43، ص 282.

    14. متقی هندی، کنز العمال، ح 45230.

    15. بحارالانوار، ج 104، ص 95.

    16. دکتر حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج 1، ص 355.

    17. بحارالانوار، ج 2، ص 17.

    18. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 4، ص 298.

    19. بحارالانوار، ج 2، ص 99.

    20. همان، ج 74، ص 192.

    21. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 158.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-06-30] [ 07:59:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      هفت عملی که مانع استجابت دعا می‌شوند   ...

    در حدیثی از امام سجاد علیه السلام هفت گناه نام برده شده که مانع از استجابت و پذیرش دعای انسان در بارگاه الهی می‌شوند.

    در احادیث و روایات علت‌های گوناگونی برای مستجاب نشدن دعا بیان شده است که در این گزارش به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.

    ۱. گناه
    اساساً گناه به‌طور کلی سبب می‌شود که پرده‌های عصمت انسان دریده شود؛ گناه می‌تواند موجب نزول بلا، عدم استجابت دعا، گرفتن رزق و روزى و از بین رفتن خیر و برکت در زندگی انسان و… شود. اصولاً این خاصیت و اثر طبیعی گناه است. این چیزی است که در منابع دینی ما به آن اشاره شده است.

    در حدیثی آمده است خداوند می‌فرماید: «گاهى بنده از من حاجتى می‌طلبد و من آن‌را اجابت می‌کنم، ولى او گناه می‌کند، من هم به فرشتگان می‌گویم: این بنده به وسیله گناه، خود را در معرض خشم من قرار داد، و خود را مستحقّ محرومیت از نعمت من کرد، پس از این به خواسته خود نزد من نایل نخواهد شد، مگر به بندگیم گردن نهد».[۱]

    امام علی(ع): «گناه مانع اجابت می‌شود. راه دعا را با گناهان بسته‌ای. بنابراین، دیر اجابت شدن دعایت را بعید ندان».[۲]

    «تعجب است از کسی که دعا می‌کند و اجابت آن‌را کُند می‌شمارد، در حالی‌که اجابت را با گناهان، بسته است».[۳]

    امام سجاد(ع): «گناهانى که مانع استجابت دعا می‌شوند، عبارت‌اند از: ۱. نیّت بد داشتن، ۲. پلیدى باطن، ۳. دوروئى با برادران دینى، ۴. اطمینان نداشتن به [خدا در] اجابت دعا، ۵. تأخیر نمازهاى واجب تا وقت بگذرد، ۶. ترک تقرّب جستن به خدا به وسیله نیکى و خیرات، ۷. بد دهنى و گفتن سخن زشت».[۴]

     

    ۲. استفاده از مال حرام
    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس لقمه‌ای از حرام بخورد، تا چهل شب نمازش قبول نمی‌شود و تا چهل صبح دعایش مستجاب نمی‌گردد».[۵]
    ابن عبّاس می‌گوید: این آیه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله تلاوت شد: «اى مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است، بخورید».[۶] سعد بن ابی‌وقّاص برخاست و گفت: اى پیامبر خدا! دعا کن تا خدا دعایم را مستجاب گردانَد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای سعد! خوراکت را پاک گردان تا دعایت مستجاب شود».[۷]

    ۳. ستم کردن به مردم و کمک کردن به ستم‌کاران
    یکی دیگر از موانع اجابت دعا ظلم و ستم به مردم و راضی بودن به ظلم ستم‌کار در حق مظلوم است. اگر کسی در حق برادر دینی‌اش و یا دیگر افراد مسلمان ستمی روا دارد و حقوق آنها را پایمال نماید، هرگاه به درگاه خدا تضرّع و زاری نماید و به درگاه الهی دست به دعا بلند کند، خدای متعال جواب او را نخواهد داد، و بر او غضب خواهد نمود.

    ظلم و ستم، رشته محبّت الهی را پاره می‌کند، همان‌طور که خدای متعال می‌فرماید: «همانا خداوند ستم‌کاران را دوست نمی‌دارد».[۸]

    رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «قطعاً خداوند دعای ستم‌دیده‌ای را که به دیگری چنان ستمی را روا داشته است، نمی‌پذیرد».[۹]

    «ستم نکنید که در این صورت، دعا می‌کنید و دعایتان مستجاب نمی‌شود، و باران می‌طلبید و باران نمی‌آید، و [از خدا] یاری می‌جویید و یاری نمی‌شوید».[۱۰]

    امام علی(ع): «خداوند عزّ و جلّ به عیسی بن مریم(ع) وحی فرمود که به اشراف بنی اسرائیل بگو: جز با دل‌های پاک و دیدگان فروهشته و دستانی پاکیزه و به ستم نیالوده به خانه‌ای از خانه‌های من وارد نشوند. و به آنان بگو: بدانید که من دعای کسی از شما را که حقّ یکی از آفریدگان من بر گردن او است، مستجاب نمی‌کنم».[۱۱]

    امام صادق(ع): «هر کس ستم‌کاری را در ستمش، معذور بدارد(ستم او را توجیه کند) خداوند کسی را بر او مسلّط می‌گرداند که به وی ستم کند. پس چنانچه [برای رفع ستم او از خود] دعا کند، خداوند دعایش را مستجاب نمی‌کند و در برابر ستمی هم که به او می‌شود، به وی اجری نمی‌دهد».[۱۲]

    نقل شده است؛ بنی اسرائیل به مدت هفت سال دچار قحطی شدند و خداوند متعال به پیامبرانشان وحی فرمود که؛ «اگر پیاده به سوی من آیید، چندان که زانوانتان بساید، و چندان دست به آسمان برکشید که دست‌هایتان به کرانه‌های آسمان رسد، و آن اندازه دعا کنند که زبان‌هایتان از دعا کردن خسته شود دعای هیچ‌یک از شما را نمی‌پذیرم و به هیچ گریه کننده‌ای از شما رحم نخواهم کرد تا آن‌گاه که حقوق مردم را به صاحبان آنها باز گردانید». آنان چنین کردند و همان روز، باران آمد.[۱۳]

    ۴. نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها
    یکی دیگر از موانع اجابت دعا نافرمانی از پدر و مادر است، به‌طوری که قلب آنان آزرده گردد و آنها ناراضی و ناخرسند شوند.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله: «حجاب در برابر دعا، سرپیچى از پدر و مادر است».[۱۴]‏

    امام صادق(ع): «گناهانی که دعا را رد می‌کنند و فضا را تاریک می‌گردانند، نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها است».[۱۵]

    ۵. بریدن از خویشاوندان
    یکی دیگر از موانع استجابت دعا، بریدن از خویشاوندان و ارحام است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «بریدن پیوند خویشاوندی، مانع اجابت دعا می‌شود».[۱۶]

    ۶. ترک امر به معروف و نهی از منکر
    رسول خدا صلی الله علیه و آله: «ای مردم! خداوند به شما می‌فرماید: امر به معروف و نهی از منکر کنید پیش از آن‌که دعا کنید و دعایتان را مستجاب نکنم و از من بخواهید و به شما ندهم و از من یاری طلبید و یاریتان نرسانم».[۱۷]

    رسول خدا صلی الله علیه و آله: «هر گاه مردم امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند، خداوند بَدان آنها را برایشان مسلّط گرداند، و در این هنگام نیکانشان دعا کنند و دعایشان مستجاب نشود».[۱۸]

    امام کاظم(ع): «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و گرنه نابکاران شما، زمام کارهایتان را به دست می‌گیرند و در این صورت دعاهای نیکانتان مستجاب نخواهد شد».[۱۹]

    ۷. سبک شمردن نماز
    رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آنچه به سَبُک شمارنده نماز می‌رسد، می‌فرماید: «امّا پیامدهاى دنیوى سَبُک شمردن نماز: ۱. خداوند، برکت را از عمر او برمی‌دارد؛ ۲. خداوند، برکت را از روزى او برمی‌دارد؛ ۳. خداوند، سیماى (نشان) صالحان را از چهره او می‌زداید؛ ۴. هر عملى را که انجام می‌دهد، پاداش نمی‌یابد؛ ۵. دعایش به آسمان، بالا نمی‌رود؛ ۶. در دعاى صالحان، بهره‌اى نخواهد داشت».[۲۰]

    منبع: باشگاه خبرنگاران جوان؛

    منابع:
    [۱]. دیلمی، حسن، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج ‏۱، ص ۱۴۹، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
    [۲]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص ۵۲۴، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.‏
    [۳]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏۷۵، ص ۷۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
    [۴]. صدوق، محمد بن على‏، معانی الاخبار، ص ۲۷۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
    [۵]. بحار الانوار، ج ‏۶۳، ص ۳۱۴؛ أبو شجاع دیلمی، شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، ج ۳، ص ۵۹۱، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
    [۶]. بقره، ۱۶۸.
    [۷]. أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الأوسط، ج ۶، ص ۳۱۰، قاهره، دار الحرمین، بی‌تا.
    [۸]. بقره، ۱۹۰.
    [۹]. قادری هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج ۳، ص ۵۰۳، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۱ق.
    [۱۰]. هیثمی، نور الدین علی بن أبی‌بکر، مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۴۲۳، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۱ق.
    [۱۱]. صدوق، محمد بن على‏، خصال، ج ‏۱، ص ۳۳۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
    [۱۲]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏۲، ص ۳۳۴، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
    [۱۳]. غزالی طوسی، أبو حامد محمد، احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۳۰۷، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا.
    [۱۴]. حلوانی، حسین بن محمد، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص ۳۷، قم، مدرسه الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
    [۱۵]. الکافی، ج ‏۲، ص ۴۴۸.
    [۱۶]. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص ۳۷.
    [۱۷]. منذری، عبد العظیم بن عبد القوی، الترغیب و الترهیب من الحدیث الشریف، ج ۳، ص ۱۶۴، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
    [۱۸]. صدوق، محمد بن على‏، الامالی، ص ۳۰۸، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
    [۱۹]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، ص ۵۰، نجف اشرف، المکتبه الحیدریه، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق.
    [۲۰]. ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص ۲۲، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 07:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نیایش با طعم سیب های بهشتی   ...

    آیت الله حسن زاده آملی

    الهی، عقل گوید: «الحذر الحذر!» عشق گوید: «العجل، العجل؛ آن گوید دور باش و این گوید زودباش!

    الهی، ضعیف ظلوم و جهول کجا، و واحد قهّار کجا؟!

    الهی، آن که از خوردن و خوابیدن شرم دارد، از دیگر امور چه گوید؟!

    الهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من کیست که تو داراییِ منی.

    الهی، در ذات خود متحیّرم تا چه رسد در ذات تو.

    الهی، نعمت سکوتم را به برکت «و اللّهُ یضاعِفُ لِمَنْ یَشاء» اَضعافِ مضاعفه گردان!

    الهی، به لطفت دنیا را از من گرفته ای، به کرمت آخرت را هم از من بگیر!

    الهی، روزم را چون شبم روحانی گردان، و شبم را چون روز نورانی!

    الهی، حسنم کردی، اَحسنم گردان!

    الهی، دندان دادی، نان دادی؛ جان دادی، جانان بده!

    الهی، همه از گناه توبه می کنند، و حسن را از خودش توبه ده!

    الهی، گویند که بُعد، سوز و گداز آوَرَد؛ حسن را به قرب سوز و گداز دِه!

    الهی، خودت گفته ای «و لا تَیأسُوا من روحِ اللّه» نا امید چون باشم؟!

    الهی، انگشتری سلیمانی ام دادی، انگشت سلیمانی ام ده!

    الهی، سرمایه کسبم دادی، توفیق کسبم ده!

    الهی، اگر ستّار العیوب نبودی، ما از رسوایی چه می کردیم؟

    الهی، من «اللّه اللّه» گویم، اگر چه «لا اله الا اللّه» گویم.

    الهی، مستِ تو را حدّ نیست، ولی دیوانه ات سنگ بسیار خورد. حسن مست و دیوانه توست.

    الهی، ذوق مناجات کجا و شوقِ کرامات کجا؟!

    الهی، علمم موجب ازدیاد حیرتم شده است؛ ای علم محض و نور مطلق؛ بر حیرتم بیفزا!

    الهی، اثر و صنع توأم، چگونه به خود نبالم؟!

    الهی، دو وجود ندارد و یکی را قرب و بُعد نَبُوَد.

    الهی، هر چه بیشتر دانستم نادان تر شدم، بر نادانی ام بیفزا!

    الهی، دل داده معنا را از لفظ چه خبر و شیفته مسمّا را از اسم چه اثر؟!

    الهی، کلمات و کلامت که این قدر شیرین و دلنشین اند، خودت چونی؟

    الهی، اگر از من پرسند کیستی، چه گویم؟

    الهی، هر چه بیشتر فکر می کنم دورتر می شوم.

    الهی، محبّت والد به ولد بیش از محبّت ولد به والد است که آن اثر است نه این؛ با این که اعداد است و علیّت و معلولیت نیست، پس محبت تو به ما که علّت مطلق مایی تا چه اندازه است؛ یُحِبُّکُم کجا و یُحِبُّونَهُم کجا؟!

    الهی، داغ دل را نه زبان تواند تقریر کند و نه قلم یارد به تحریر رساند؛ الحمدللّه که دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است.

    پی نوشت ها:

    1. سوره بقره (2) آیه 261.

    2. سوره یوسف (12) آیه 87.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-06-29] [ 07:24:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اهل بیت، ستارگان آسمان امامت   ...

    در آسمان ولایت و امامت هرگاه امامی چشم از جهان فرو بست، و ستاره ی وجودش به حسب ظاهر در این دنیا غروب کرد، امام دیگر جای او را گرفته، و با نور پر فروغش، عالم هستی را روشن و منور خواهد ساخت و از این طریق ما انسانها از نعمت بی نظیر امامت بهرمند شده و به واسطه ی عمل به دستورات نورانی امامان عزیزمان به آرزوی قلبی خود که سعادت ابدی باشد دست خواهیم یافت.

    اگر حضور پر خیر وبرکت معصومین نبود بی درنگ خداوند متعال عنایت خود را از این دنیا برداشته و با کشیدن عمود خیمه ی حیات به زندگی تمام موجودات این عالم پایان می بخشید.

    «أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ ص كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِیكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ‏».1

    شرح گفتار

    امیر متقیان علی علیه السلام در ابتدای این فراز از کلام نورانی خود با تشبیهی بسیار زیبا و حکیمانه به بیان موقعیت و جایگاه رفیع اهل بیت «علیهم السلام» پرداخته و در عبارتی بسیار عمیق و پر معنا در این باره می فرمایند: «آگاه باشید مثل آل محمد «صلی الله علیه وآله وسلم» چونان ستارگان آسمان است».

     

    چنانچه ملاحظه فرمودید: امیر بیان علی «علیه السلام» اهل بیت را به ستارگان آسمان تشبیه نموده است. با اندکی دقّت و تأمل پیرامون این سخن گهربار خواهیم یافت که این تشبیه از آن جهت است که اهل بیت و ستارگان در امر هدایت و راهنمایی با هم شباهت و اشتراک دارند، زیرا در گذشته پیش از اینکه قطب نما اختراع شود و کشتی ها بتوانند به وسیله آن، طبق نقشه راه، مسیر خود را به سوی مقصد باز یابند سفر دریایی بدون استفاده از ستاره ها امکان پذیر نبود به همین جهت شب هایی که آسمان ابری بود نمی توانستند به راه خود ادامه دهند، چرا که در صورت ادامه مسیر خطر مرگ آنها را تهدید می کرد و لذا ناخدا کشتی را متوقف می کرد.

     

     

    حال با توجه به آن چه بیان شد وجه شباهت اهل بیت به ستارگان روشن و مشخص می شود، چرا که این امر در مورد اهل بیت مسلم است که، نجات مردم از هلاکت اخروی و دست یافتن آنها به خوشبختی ابدی تنها در سایه ی هدایت و راهنمایی سعادت آفرین اهل بیت میسور و امکان پذیر خواهد بود، و لذا مطابق فرمایش علی علیه السلام می توان گفت: که اهل بیت در آسمان ولایت و امامت همچون ستارگان پر فروغی هستند که با آموزه های حکیمانه ی خود مسیر سعادت و خوشبختی را به خوبی به ما انسان ها نشان داده اند، تا در سایه ی عمل به آنها پایانی درخشان را برای خود به ارمغان آوریم.
    نجات مردم از هلاکت اخروی و دست یافتن آنها به خوشبختی ابدی تنها در سایه ی هدایت و راهنمایی سعادت آفرین اهل بیت میسور و امکان پذیر خواهد بود،

    بر اساس همین مطلب است که در روایات بر اطاعت و فرمان پذیری از اهل بیت «علیهم السلام» تأکید فراوان شده است.

    در روایتی ابى صامت حلوانى از قول امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که ایشان فرمود: «امیر المۆمنین (علیه السلام) این فضیلت را دارد؛ كه هر چه را آورده باید عمل كرد و از هر چه غدقن كرده پرهیز نمود، پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همان حق طاعتى را دارد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) داشت، و [لذا همان طور که] پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر همه برترى دارد، امیر المۆمنین نیز بر همه برتری دارد، هر كه از او پیش افتد همانند كسى است كه از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پیش افتد، هر كه خود را از او برتر داند چون كسى است كه بر رسول خدا برترى جوید، هر كه در خُرد یا درشت با او مخالفت کند در حد شرك به خدا است، زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همان باب ورود بر خدا است كه جز از او نمی توان به خدا روی آورد، و همان راهى است كه هر كه آن را پیمود به خدا عز و جل رسید، امیر المۆمنین (علیه السلام) هم پس از وى چنین بود، و این حكم درباره همه ائمه یكى پس از دیگرى جارى است، خدای عز و جل آنها را ستون هاى زمین ساخته، تا مبادا به اهل خود بلرزد، آنها دیركهاى اسلام و راهدار راه اویند، كسى به حق نرسد جز به راهنمائى آنها، و كسى از راه گمراه نشود و بیراهه نیفتد، جز بواسطه کوتاهی در حق آنها، امین خدایند بر هر چه از علم خود نازل كرده و در آنچه عذر دانسته و در آنچه بیم داده است. از سوی خدا حجّت رسا هستند بر هر كس که در زمین است، درباره آخر آنها همان حكم جارى است كه درباره اول آنها جارى بود، كسى بدان مقام نرسد مگر به یارى خدا…»2.

    اگر ستاره ای غروب کند ستاره ی دیگر طلوع می کند!

    در ادامه امیرالمۆمنین ( علیه السلام) به تداوم داشتن امر امامت و استمرار آن اشاره نموده و در قالب مثال می فرماید:

    « إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِیكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ»:

    اگر ستاره ای غروب کند ستاره ی دیگری به جای آن طلوع خواهد کرد. گویا مى‏بینم در پرتو خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نعمت ‏هاى خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید رسیده ‏اید.

    این فرمایش از مولای متقیان بیانگر آن است که در آسمان ولایت و امامت هرگاه امامی چشم از جهان فرو بست، و ستاره ی وجودش به حسب ظاهر در این دنیا غروب کرد، امام دیگر جای او را گرفته، و با نور پر فروغش، عالم هستی را روشن و منور خواهد ساخت و از این طریق ما انسانها از نعمت بی نظیر امامت بهرمند شده و به واسطه ی عمل به دستورات نورانی امامان عزیزمان به آرزوی قلبی خود که سعادت ابدی باشد دست خواهیم یافت.

    در روایتی شاگرد برجسته ی امام صادق علیه السلام ابو بصیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم معنای این آیه که می فرماید:« ِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد».چیست؟!

    حضرت در پاسخ فرمود: منذر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) است و هادی علی (علیه السلام) است.

    آنگاه حضرت به ابوبصیر فرمود: آیا امروز هم از میان ما خانواده و راهنما وجود دارد؟!

    ابوبصیر می گوید: عرض کردم آری یابن رسول الله. همواره هادیانی یکی پس از دیگری از میان شما خانواده وجود داشته، تا اینکه این امر به شما منتهی شده است [و اکنون شما هادی این امت هستید].

    حضرت وقتی این پاسخ را شنید برای تأیید آن فرمود: خدا تو را رحمت کند، اگر این آیه فقط در مورد یك شخص باشد و آن شخص بمیرد در نتیجه دستورى كه در آیه داده شده و نیز خود احكام قرآن از بین رفته است.

    اما چنین نیست، بلكه پیوسته در هر زمان امامى است زنده و معنى این آیه همان طور كه براى مردم گذشته وجود داشته براى آیندگان نیز خواهد بود.3

    فرمایش نورانی امام صادق علیه السلام بیانگر این مطلب است که امر امامت پیوسته تا قیامت ادامه داشته و هیچ گاه زمین از حجت خدا خالی نمی ماند.
    اهل بیت

    خیمه ی حیات به برکت آنها پابر جاست!

    مطابق روایات معتبر، ضرورت و لزوم وجود امام در هر عصر و زمانی، به اندازه ای است که تداوم موجودات عالم هستی به وجود او بستگی دارد و در صورت نبود وی حیات آنها به مخاطره خواهد افتاد. ما در ادامه به عنوان نمونه به ذکر تعدادی از این روایات اشاره می کنیم.

    در روایتی سالار شهیدان حسین بن علی ( علیه السلام) این حقیقت انکار ناپذیر را به زیبایی بیان نموده و در این باره می فرماید: «ما پیشواى مسلمانانیم و حجت خدا بر جهانیان و سرور مۆمنین و رهبر سفید چهرگان و مولاى مۆمنین. ما موجب امان و آسایش مردم در روى زمین هستیم، همان طور كه ستارگان موجب امان اهل آسمانند. خداوند بواسطه ما آسمان را نگهداشته كه بر زمین فرو نریزد مگر باذن و اجازه او، و بوسیله ی ما زمین را نگهداشته كه اهلش را تكان ندهد، باران بواسطه ما مى‏ بارد و رحمت بواسطه ما گسترش مى یابد و زمین نعمت هاى خود را خارج می كند. اگر نباشد راهنمائى از ما خانواده زمین اهلش را فرو می‏برد.

    از زمانى كه خداوند آدم را آفرید زمانى از حجت خالى نبود یا حجتى آشكار و مشهور و یا غائب و مستور و تا روز قیامت از حجت خالى نخواهد بود اگر چنین نبود خدا پرستش نمی گردید.» 4

    در روایتی دیگر، زراره می گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض كردم: آیا ممكن است امام از دنیا برود با اینكه فرزندى نداشته باشد؟!

    حضرت فرمود: نه چنین چیزى امكان ندارد. عرض كردم: ممكن است روى زمین امام وجود نداشته باشد؟! فرمود: نه، مگر خداوند بخواهد بر مردم خشم بگیرد و طومار زندگى آنها را در هم نوردد.5

    در روایت دیگر ابراهیم بن محمود گفت: حضرت رضا علیه السّلام فرمود: ما حجت خدا هستیم در روى زمین و خلیفه او در میان بندگان، و امین اسرار خدا، و كلمه‏ تقوى‏ و دستاویز محكم و گواهان خدا و نشانه‏ هاى او در میان مردم. بواسطه ما خداوند آسمانها و زمین را از ریزش نگه میدارد، بواسطه ما باران مى‏ بارد و رحمت خدا پراكنده مى‏ گردد. زمین خالى از رهبرى از ما خانواده نخواهد بود، چه ظاهر و آشكار باشد و یا پنهان. اگر یك روز خالى از حجت باشد اهلش را فرو مى‏ برد مانند دریا.6

    بنابراین مطابق روایاتی که بیان شد می توان گفت: اگر خیمه ی حیات دنیا پا برجا مانده و خالق متعال نعمت هایش را در اختیار موجودات هستی قرار داده تنها به برکت انفاس قدسی حضرات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) است.

    در اثر روح بلند و عرشی آن عزیزان است که چرخ نظام در حال گردش بوده وخون حیات در آن جریان دارد .

    اگر حضور پر خیر وبرکت معصومین نبود بی درنگ خداوند متعال عنایت خود را از این دنیا برداشته و با کشیدن عمود خیمه ی حیات به زندگی تمام موجودات این عالم پایان می بخشید.
    در آسمان ولایت و امامت هرگاه امامی چشم از جهان فرو بست، و ستاره ی وجودش به حسب ظاهر در این دنیا غروب کرد، امام دیگر جای او را گرفته، و با نور پر فروغش، عالم هستی را روشن و منور خواهد ساخت و از این طریق ما انسانها از نعمت بی نظیر امامت بهرمند شده و به واسطه ی عمل به دستورات نورانی امامان عزیزمان به آرزوی قلبی خود که سعادت ابدی باشد دست خواهیم یافت.
    کمک رسانی به شیعیان در سخت ترین شرایط!

    جالب است که بدانید مطابق روایات معتبر، شیعیان و پیروان ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) همواره مورد توجه ائمه اطهار بوده، بگونه ای که در لحظات حساس و سخت زندگی آنها را تنها نگذاشته و مشتاقانه به یاری و کمک آنها خواهند شتافت. که بی تردید یکی ازسخت ترین آن لحظات، لحظه مرگ و جان کندن است.

    در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده که ایشان فرمود: فقط از شما شیعیان وقتی نفسش به گلویش رسید، ملک الموت بر او فرود آمده و به او می گوید: آنچه را امید داشتی به تو داده شد و آنچه را که از آن می ترسیدی نسبت به آن در امان هستی، و آنگاه دری از بهشت به سوی او باز می شود و به او گفته می شود: به جایگاه خود در بهشت نگاه کن، و بنگر این رسول خدا صلی الله علیه و آله وعلی وحسن و حسین (علیهم السلام) هستند و این است گفته خداوند که می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ كانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَة» :کسانی که ایمان آوردند و تقوای الهی پیشه کردند*- در زندگى دنیا و در آخرت شاد (و مسرور) خواهند بود.7

    از مرگ باکی ندارم!

    حارث همدانی از دوستان و پیروان مخلص امام علی (علیه السلام) بود و در جایگاه بلندی در پیشگاه آن حضرت قرار داشت او بیمارشد. حضرت علی (علیه السلام) برای احوال پرسی با او ملاقات فرمودند و پس از گفتگویی به او فرمودند: ای حارث! به تو مژده می دهم که در لحظه مرگ مرا می بینی و می شناسی، و همچنین به هنگام عبور از پل صراط، و در کنار حوض کوثر و هنگام مقاسمه .

    حارث عرض کرد مقاسمه چیست؟! حضرت فرمودند :مقاسمه آن است که من دوزخیان را به سوی دوزخ و بهشتیان را به سوی بهشت تقسیم می کنم. می گویم ای آتش! این دوست من است او را رها کن و این دشمن من است او را بگیر .

    سپس امام علی (علیه السلام) دست حارث را گرفت و فرمود :ای حارث! همین گونه که دستت را گرفتم پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستم را گرفت، در آن هنگام که از حسادت قریش و منافقین به آن حضرت شکایت نمودم، به من فرمود: وقتی که روز قیامت برپا شود من ریسمان و دامن عصمت خدا را بگیرم و تو ای علی! دامن مرا بگیری و شیعیانت دامن تو را بگیرند، سپس سه بار فرمودند :ای حارث!تو با آن کس که دوستش داری هستی و همراه اعمالت می باشی .

    حارث برخاست و از شدّت خوشحالی نمی توانست لباس خود را جمع کند و روپوش خود را می کشانید و می گفت :پس از این سخن دیگر هیچ باکی از مرگ ندارم که من بر مرگ وارد شوم یا آنکه مرگ بر من وارد شود.8

    بنابراین ما در این دنیا باید تمام سعی و تلاش خود را انجام دهیم، که با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) در ارتباط باشیم تا در سایه ی این ارتباط نورانی، خالق هستی درهای رحمت خویش رابه روی ما گشوده شده، و تا آخرین نفس ما را از آثار و برکات بی نظیر اهل بیت (علیهم السلام) را بهره مند سازد.

    منبع: سایت تبیان
    پی نوشتها:

    1- فرازی از خطبه 100نهج البلاغه ،ص186،ترجمه محمّد دشتی

    2-کافی، ج 1،ص، 486

    3- بحارالأنوار، ج23، ص،5،باب1

    4-همان، ص 5

    5-همان،ص36

    6-همان،ص35

    7-همان،ج6،ص177،باب9

    8-همان،ص178

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 07:23:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فتنه‌های آخرالزّمان و راه های رهایی از آن   ...

     فتنه های آخرالزمان چنان حق و باطل را ممزوج خواهند کرد که تنها کسانی می توانند از آنها به سلامت عبور کنند که دارای بصیرت و استقامت باشند.

    فتنه های آخرالزمان چنان حق و باطل را ممزوج خواهند کرد که تنها کسانی می توانند از آنها به سلامت عبور کنند که دارای بصیرت و استقامت باشند. بصیرت بنا به فرمایش مقام معظم رهبری در دوسطح تعریف می شود: سطح زیرین آن داشتن نگاه توحیدی است که موجب داشتن هدف الهی و تلاش خستگی ناپذیر در راه آن گشته و در حقیقت زمینه همه تلاش ها و مبارزات انسانی در جامعه خواهد بود.

    و سطح دیگر آن در حوادث زندگی خودنمایی خواهد کرد، به این شکل که برای اینکه انسان در حوادث زندگی دچار بی بصیرتی نشود، باید پیرامون آنها تدبر کند و از آنها به شکل سطحی و عامیانه عبور نکند و با این سنجش بصیرت پیدا کند، چنانکه امیرالمومنین علی(علیه السلام) می فرماید:

    “فإنَّمَا البَصیرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ و نَظَرَ فَأبصَرَ"(1)و به دنبال این بصیرت صبر و ایستادگی تا تحقق اهداف، لازم و اساس کار است و الا یک وزنه سنگین را آدم ضعیفی هم ممکن است، بردارد و یک لحظه سر دست بلند کند؛ لیکن نمی تواند نگه دارد و آن را می اندازد.

    فتنه انگیزی میان مسلمانان حرام، بلکه از گناهان کبیره است؛ از این رو، نمّامی و سخن‌چینی از این جهت که موجب فتنه‌انگیزی می‌شود از گناهان کبیره برشمرده شده است. لیکن ایجاد فتنه و اختلاف میان مشرکان برای تضعیف آنان و تقویت جبهه حق جایز است؛ بلکه برخی آن را بر حسب مصلحت و ضرورت، مستحب یا واجب دانسته‌اند.(2)

     

    معنای فتنه

    le="text-align: justify;">فتنه را در لغت، امتحان و آزمودن معنا کرده‌اند.(3) این واژه معمولاً درباره آن دسته از امتحاناتی به کار برده می‌شود که با تلخی و سختی همراه است.(4)

    در «قرآن کریم»، این واژه برای همین معنا،(5) بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق،(6) شرک و کفر،(7) افتادن در معاصی و نفاق،(8) اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل،(9) گمراهی،(10) کشتار و اسارت،(11) تفرقه و اختلاف میان مردم(12) و … به کار رفته است.

    صحابه و تابعین با تفاوت آراءشان روایات متعددی را نقل نموده اند که پیامبر اکرم (ص ) مردم را از فتنه و آشوب های بعد از خود برحذر داشته است. و در میان صحابه، حذیفۀ بن یمان در علم و آگاهی به روایات فتنه ها معروف بوده، زیرا وی در پرستش نمودن از پیامبر (ص ) درباره آشوب ها و حفظ آن روایات اهتمام می ورزید. از این رو بسیاری از رویات مربوط به فتنه ها را در منابعی می یابیم که با ذکر سند و نسبت به حذیفه از پیامبر (ص ) و یا از امیرمؤمنان علی (ع ) نقل شده، زیرا حذیفه از یاران خاص آن حضرت نیز بوده است.(13)

    حضرت علی(ع)، منشأ فتنه‌ها را چنین بیان نموده‌اند:
    «همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی، امّا پیروی از هوای نفس از حق باز می‏ دارد و امّا آرزوی دراز، آخرت را در طاق نسیان می‏ نهد. همانا دنیا، پشت‌كنان، كوچ كرده و می‏ رود و آخرت، كوچ كرده و به سوی ما می‏ آید و هر كدام را فرزندانی است. پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ زیرا امروز كار هست و محاسبه نیست و فردا محاسبه هست و كار نیست و همان فتنه‏ ها و آشوب‏ ها از هواپرستی آغاز می‏شود و از احكام بدعت و خود پرداخته، شروع می ‏گردد. در این احكام خود پرداخته با خدا مخالفت می‏ شود و مردانی در عهده‌دار شدن آنها، به جای مردانی دیگر می‏ نشینند.

    اگر حق خالص در میان بود، اختلاف به چشم نمی‏ خورد و اگر باطل محض در میان بود، بر هیچ خردمندی پوشیده نمی ‏ماند؛ لیكن مشتی از حق و مشتی از باطل برگرفته شده و با هم آمیخته گردیده و اینجاست كه شیطان به دوست‌داران خود چیره می ‏گردد و كسانی رهایی می‏ یابند كه از طرف خداوند، عاقبت نیكی برای آنها رقم خورده باشد.

    امیرالمومنین(ع)در نقلی از رسول خدا(ص) می‏ فرماید:
    «چگونه خواهید بود، زمانی كه فتنه ‏ای شما را در برگیرد كه در آن كودكان بیش از آن به نظر می‏ رسند كه هستند [سنّ و سالشان بیشتر به نظر می‏ رسد] و جوانان به پیری می‏ رسند. مردم به كژراهه می ‏روند و آن را چونان سنّت خویش می‏ گزینند و هر گاه بخشی از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته می‏ شود سنّت دگرگون شده است و این در نظر مردم كاری زشت آید و در پی آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بكوبد؛ چنان كه آتش هیزم را می‏ كوبد و آسیاب طعمه خود را. آنها دین می‏ آموزند؛ امّا نه برای خدا و دانش می‏ جویند؛ امّا نه برای عمل و به وسیله كار آخرت، دنیا را می ‏طلبند.»(14)

    مصادیق فتنه‌ها
    حضرت امیر(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمودند:
    برای امتم بیش از هر چیز از گمراهی پس از معرفت، فتنه‌های گمراه کننده و شهوت، شکم و فرج بیمناکم.(15)

    در بیانات آن حضرت، صحبت از فتنه فراگیری است که در آخرالزّمان، میان تمام مسلمانان رخ می‌دهد که تا زمان ظهور ادامه می‌یابد.

    امیرالمومنین(ع)در نقل دیگری از رسول خدا(ص) می‏ فرماید:
    «جبرئیل به نزدم آمد و گفت: یا محمّد! به زودی در امّتت فتنه به پا خواهد شد. پرسیدم: چگونه از آن می‌توان خارج شد؟ گفت: در کتاب خدا خبر پیشینیان و آنها که پس از شما می‌آیند و حکم (آنچه) ما بین شما (رخ می‌دهد) آمده است. فاصل میان حقّ و باطل است و هزل نیست، هر ستم‌کاری که بدان عمل نکند، خداوند او را در هم می‌شکند و هر کس جز در آن به دنبال هدایت باشد، خداوند گمراهش خواهد ساخت. ریسمان محکم الهی و ذکر حکیم و صراط مستقیم است.»(16)

    در دیگر روایات حضرت امیر(ع)، دسته نجات یابنده را خود و شیعیانشان(17) و تمام پیروان خویش،(18) معرفی نموده‌اند.

    «رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبی كه مرا به آسمان‌ها بردند، قصرهایی دیدم كه از یاقوت سرخ و زبرجد سبز و درّ و مرجان و طلای خالص بود، كاه‌گل آنها از مشك خوشبو و خاكش از زعفران و دارای میوه و نخل خرما و انار بود و حوریه‏ و زن‌های زیبا و نهرهای شیر و عسل كه بر روی درّ و جواهر می‏ گذشت و در كنار آن دو نهر خیمه‏ ها و غرفه‏ هایی بنا شده بود و در آنها خدمت‌كارها و پسرانی بودند و فرش‌هایش از استبرق و سندس و حریر بود و طناب‌هایی در آنها بود.

    گفتم: «ای حبیب من، جبرئیل! این قصرها از آن كیست؟ و قصّه آنها چیست؟»

    جبرئیل گفت: این قصرها و آنچه در آن است و چندین برابر آن، مخصوص شیعیان برادرت و جانشین تو، پس از تو بر امّت علی است و ایشان را در آخرالزّمان به نامی كه دیگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتی كه این نام برای آنان زینت است؛ زیرا ایشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده ‏اند و سواد اعظم اینانند و اینها مخصوص شیعیان فرزندت حسن، پس از اوست و برای شیعیان برادرش حسین، پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی پس از اوست و مخصوص شیعیان فرزندش جعفر بن محمّد پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی بعد از او و برای شیعیان فرزندش حسن بن علی پس از او و برای شیعیان فرزندش محمّد المهدی پس از اوست. ای‏ محمّد! اینان امامان پس از تو نشانه‏ های هدایت و چراغ‌های روشن در تاریكی‏ ها هستند، شیعیانشان تمامی فرزندان تو هستند و دوست‌داران آنها پیروان حق و دوستان خدا و رسولند كه باطل را واگذارده و از آن دوری كرده ‏اند و آهنگ حق نموده و از آن پیروی كرده ‏اند، آنها را در زمان زندگی‏شان دوست داشته و پس از مرگشان زیارت كنند، درصدد یاری آنهایند و به دوستی آنها اعتماد كنند، رحمت خدا بر ایشان باد؛ زیرا او آمرزنده و مهربان است.»

    شدّت این فتنه را از آنجا می‌توان دریافت که ایشان می‌فرمایند:

    «…اگر کسی را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل می‌کشانند و به عکس.»(19)

    سختی این فتنه‌ها برای مؤمنان نیز از این روایت قابل درک است که ایشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند که فرمود:

    «زمانی بر مردم می‏آید كه دل مؤمن در نهادش آب می ‏شود، همان طور كه سرب در آتش آب می ‏شود و نیست سبب آن، مگر اینكه فتنه‏ ها و بدعت‌هایی را كه در دین آنها ظاهر گشته مشاهده می‌كند و توانایی تغییر و بر طرف ساختن آنها را ندارد.»(20)

    در جای دیگر از حضرتش نقل شده که: «مؤمنان آخرالزّمان از کنیزان پست‌تر شمرده خواهند شد.»(21)

    آثار بروز فتنه‌ها در جامعه

    هر چند فتنه‌ها سختی‌ها و تلخی‌های خاصّ خود را به دنبال می‌آورد؛ لیکن شیرینی‌هایی در پی آن نصیب مؤمن می‌شود که شاید از هیچ راه دیگری تحصیل آنها برای مؤمن ممکن نباشد:

    ـ از فتنه‌های آخرالزّمان کراهت نداشته باشید که منافقان را نابود می‌کنند.(22)

    ـ در ضمن وصایای رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) آمده است: «ای علی! شگفت‌آورترین مردم از نظر ایمان و بزرگ‌ترین آنان از نظر یقین، مردمانی باشند كه در آخرالزّمان پیامبری ندیدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سیاهی و سفیدی كتاب ایمان آورده ‏اند.»(23)

    امام صادق(ع) فرمود:
    «پس از آنكه عثمان كشته شد و با امیرالمؤمنین(ع) بیعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشریف برد و خطبه ‏ای خواند كه امام صادق(ع) آن خطبه را بیان فرمودند. حضرت امیر(ع) در آن خطبه می‌فرماید: «هان كه گرفتاری شما به گرفتاری همان روز كه خداوند پیغمبرش را برانگیخت، بازگشت نموده است. سوگند به آنكه او را به حق برانگیخت، حتماً باید گرفتار وسوسه شوید و غربال گردید تا آنكه زیرورو شوید و بالا و پایین گردید و حتماً باید افرادی كه كوتاه آمده ‏اند، پیشی گیرند و آنانی كه پیشی گرفته‏ اند، كوتاه بیایند. به خدا قسم هیچ نشانه‏ ای را پنهان نكرده ‏ام و هیچ دروغی نگفته ‏ام و مرا از این مقام و چنین روز آگاهی بود.»(24)

    مسلّماً هر آزمونی که سخت‌تر باشد، بسیاری نمی‌توانند در آن قبول شوند، در عین آنکه آن عدّه‌ای که توفیق و پیروزی می‌یابند، تعدادی اندک بوده و جایگاهی رفیع خواهند داشت.

    راه رهایی از این فتنه های آخرالزمانی در بیانات امیرمؤمنان(ع) در دو قالب عمومی و فردی قابل دسته بندی است. راه عمومی همان تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) است. راه فردی که به برخی از صحابه توصیه می شده ـ الزاماً شامل همگان نبوده ـ سکوت، قعود و… است.

    روایت مربوط به تمسک به قرآن را پیش از این مرور کردیم.(25) دربارة تمسک به اهل بیت(ع)، روایات متعددی از امیرمؤمنان(ع) نقل شده که با توجه به جامعیت روایت ذیل و دربرداشتن راه تحقق آن، از بیان دیگر موارد خودداری و به نقل همین مورد اکتفا می کنیم.(26)

    امیر مؤمنان(ع) در ضمن خطبه ای بلند راه هایی را برای رهایی از فتنه ها و مصون ماندن از عذاب الهی که فرجام فرو افتادگان در آنهاست فراروی مؤمنان نهادند. در اینجا به مناسبت، به فرازهایی از این سخن گران سنگ توجه می کنیم:

    من و رسول خدا(ص) بر لب حوض هستیم و خاندان ما با ما هستند پس هر کس ما را بخواهد باید گفتار ما را بگیرد و به کردار ما عمل کند زیرا ما خاندانی هستیم که شفاعت از آن ماست. برای دیدار ما در کنار حوض با هم رقابت کنید، چون ما دشمنان را از آن دور و دوستانمان را از آن سیراب می سازیم. هر کس از آن آب نوشد هرگز تشنه نشود، و حوض ما پر است و از دو آبریز بهشتی در او ریخته می شود؛ یکی «تسنیم» و دیگری «معین». در دو طرف این حوض، زعفران است. کسی را بر ما نمی گزیدند ولی اوست که از بندگانش هر که را بخواهد ویژه رحمتش کند، پس خدا را ستایش می کنم بدین نعمت ها که مخصوص شما قرار داده و بر حلال زادگی شما، چون یاد ما خانواده، شفای هر درد، بیماری و وسوسة شک آور است، و البته دوستی ما خشنودی خداست، و هر کسی که راه ما را گیرد، فردا در «حظیر القدس» و «فردوس برین» با ماست، و منتظر امر ما همچون کسی است که در راه خدا به خونش غلتد، و هر که فریاد ما را بشنود ولی ما را یاری نکند خدا به رو بر سر دو سوراخ بینی او را در دوزخ سرنگون سازد.

    1. استقامت و تقیّه در برابر دشمنان: ما درِ گشایش، چون مبعوث شوند و همه راه ها بر مردم بسته شود، ماییم «باب حطّه» که در اسلام است هر کس در او آید نجات یابد و هر که از آن دور شود فرو افتد. خدا به ما آغاز کرد و به ما پایان داد و آنچه را بخواهد به ما می زداید و به ما پایدار سازد و به ما باران فرود آید، مبادا فریبنده شما را از خدا فریب دهد، اگر بدانید درماندن شما میان دشمنانتان و تحمّل اذیت ها چه اجری دارید چشم شما روشن شود، و اگر مرا نیابید چیزهایی بینید که آرزوی مرگ کنید از ستم و دشمنی و خودبینی و سبک شمردن حق خدا و ترس، چون چنین شود همه به رشته خدا بچسبید و از هم جدا نشوید، و بر شما باد به صبر و نماز و تقیّه.

    2. ثبات و دوری از رنگ به رنگ شدن: و بدانید که خداوند دشمن میدارد بندگان متلوّن و همه رنگ خود را، پس از حق و ولایت اهل حق دور نشوید چون هر کس دیگری را جای ما برگزیند نابود است و هر که پیرو آثار ما شود به ما پیوندد، و هر که از غیر راه ما رود غرق شود همانا برای دوستان ما فوج هایی از رحمت خداست و برای دشمنان ما فوج هایی از عذاب خدا، راه ما میانه است، و رشد و صلاح در برنامه ماست، بهشتیان به خانه های شیعیان ما چنان نگاه می کنند که ستاره درخشان را در آسمان می بینند.

    3. پرهیز از دنیاگرایی: هر کس از ما پیروی کند گمراه نشود، و هر که منکر ما شود هدایت نگردد، و نجات نیابد آنکه بر زبان ما کمک دهد دشمن ما را و یاری نشود آنکه ما را وابگذارد. پس به طمعِ دنیای پوچ و بی ارزشی که سرانجام از شما دور شود و شما نیز از آن زوال یابید از ما روی نگردانید، زیرا هر کس دنیا را بر ما ترجیح دهد افسوس فراوان دارد. خداوند متعال [از زبان این فرد] می فرماید: «ای وای بر من که جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حقّ خود ظلم و تفریط کردم».(27)

    4. شناخت حقّ امامان معصوم(ع): چراغ راه مؤمن شناخت حق ماست، و بدترین کوری نابینایی فضیلت ماست که با ما بی جهت و بدون گناه به دشمنی برخاسته فقط به جرم اینکه ما او را به سوی حق و دوستی خواندیم و دیگران او را به سوی فتنه دعوت کردند، آنها را بر ما ترجیح داد. ما را پرچمی است که هر که در سایة آن درآید، او را جا دهد و هر که بسوی او پیش تازد پیروز است و هر که از آن واماند نابود، و هر که بدان چنگ زند نجات یابد، شمایید آبادگران زمین که (خداوند) شما را در آن جای داد تا ببیند چه می کنید، پس مراقب خدا باشید در آنچه از شما دیده می شود، بر شما باد به راه روشن بزرگ تر، در آن بروید که دیگری جای شما را نگیرد. سپس حضرت این آیة قرآن را تلاوت فرمود: «به سوی آمرزش پروردگارتان بشتابید و به راه بهشتی که عرضش به قدر پهنای آسمان و زمین است و آن برای اهل ایمان به خدا و پیمبرانش مهیا گردیده».(28)

    5. پیشه کردن تقوی: پس بدانید شما به بهشت نمی رسید مگر به تقوی، و هر که رها سازد پیروی از آنکه خدا فرمان اطاعت او را داده، برانگیخته شود برای او شیطانی که قرین و مونس او گردد.

    6. عدم سازش با ستمکاران: شما را چه باشد که به دنیا تکیه کردید، و به ستم خشنودید، و فرو گذاشتید آنچه را که عزت و سعادت شما و نیروی علیه ستمگران در آنست، نه از خدایتان شرم دارید، و نه به حال خود فکر می کنید. شما در هر روز ظلم می شوید ولی از خواب بیدار نمی گردید، و سستی شما پایان نپذیرد، آیا نمی بینید دین شما کهنه می شود و شما سرگرم دنیایید، خدای بزرگ می فرماید: «و شما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست باشید و گر نه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید یافت و هرگز کسی، یاری شما نخواهد کرد».(29)و(30)

    روایاتی که مخاطبش افراد متوسطی است که در فتنه ها احتمال لغزششان بیش از نجات به نظر می آید از این قرارند:

    7. ذکر و یادآوری همیشگی: دانشمند آن کس است که ارزش خویش را بشناسد، در نادانی مرد همین بس که قدر خود را نشناسد و دشمن ترین بندگان نزد خدا همانا بنده ای است که خدا او را به خودش واگذارد، سرگردان و حیران از راه راست باشد و هدفش را نداند چیست و بدون راهنما راه را بپیماید. اگر به سوی کسب مال دنیا دعوت شود اجابت می کند اگر به سوی آخرت دعوت شود کاهلی می کند گویا عملی را که برای دنیا انجام می دهد بر او واجب است و آنچه برای آخرت انجام می دهد از او ساقط. اینها در زمانی است که در آن زمان کسی سالم نمی ماند جز مؤمنی که دائم الذکر است و کم اذیت، که اگر حاضر باشد کسی او را نشناسد و اگر غایب باشد جستجویش نکنند.

    8. عدم اشاعة گناه: اینان چراغ های هدایت و مشعل های فروزان برای شبروان هستند و برای سخن چینی و فساد در گردش نیستند، نادان و سفیه نباشند که گناهان را انتشار دهند و اشاعه فاحشه کنند. خداوند درهای رحمتش را بروی اینان می گشاید و از ایشان عذاب سختش را برطرف می کند. ای مردم همانا روزگاری می آید که مردم فقط به اسم اسلام بی نیاز باشند و از اسلام خبری نباشد آن چنان که ظرف تنها به آنچه که در آن ریخته می شود بی نیاز باشد.(31)

    به امید آنکه خداوند همة ما را از شرّ فتنه های آخرالزمان برهاند و از تمام ابتلائات این دوره سربلند بیرون آورد. انشاءالله

    منبع:مشرق

    پی‌نوشت‌ها:
    1- نهج البلاغه، خطبه 153.
    2- جواهر الکلام، ج۲۲، ص۷۳.
    3- تهذیب اللغـة، ج 14، ص 296؛ مقاییس اللغـ[، ج 4، ص 472.
    4- النهایـة، ج 3، ص410.
    5- عنکبوت، آیه 2.
    6- مائده، آیه 49.
    7- بقره، آیه 193.
    8- حدید، آیه 14.
    9- انفال، آیه 73.
    10- مائده، آیه 41.
    11- نساء، آیه 101.
    12- توبه، آیه 47.
    13- کتاب عصر ظهور ( علامه کورانی )
    14- روضه کافی، ص58.
    15- السنن الوارده، ص۳۷.
    16- تفسیر عیْاشی، ج 1، ص 3.
    17- بحارالانوار، ج 24، ص 146.
    18- بحارالانوار، ج 28، ص 10.
    19- الصّراط المستقیم، ج 2، ص 153.
    20- امالی طوسی، ج 2، ص 132.
    21- فتن ابن حماد، ص123.
    22- کنز العمّال، ج 11، ص 189.
    23- من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 366.
    24- الغیبة نعمانی، ص 201.
    25- الدرالمنثور، ج2، ص227.
    26- کمال الدین، ج2، ص654.
    27- زمر، آیة 56.
    28- حدید، آیة 21.
    29- هود، آیة 113.
    30- نهج السعاده، ج3، ص421.
    31- إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 35.

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-06-28] [ 07:23:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نگهداری عمل خیر   ...


    س1: در روایت معروفی حضرت فرمودند: « الْإِبْقَاءُ عَلَى‏ الْعَمَلِ‏ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ قَالَ وَ مَا الْإِبْقَاءُ عَلَى‏ الْعَمَلِ‏ قَالَ يَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَةٍ وَ يُنْفِقُ نَفَقَةً لِلَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ فَكُتِبَ لَهُ سِرّاً ثُمَّ يَذْكُرُهَا[1] وَ تُمْحَى فَتُكْتَبُ لَه عَلَانِيَةً ثُمَّ يَذْكُرُهَا فَتُمْحَىوَ تُكْتَبُ لَهُ رِيَاء» [کتاب شریف كافي ج‏2 ؛ ص296]

    ج: یُذَکِّرُها نیست یَذکُرُها، ذکر می­کند بله، کارش را می­گوید، این طرف و آنطرف می­ نشیند و می­ گوید. اول برای خاطر خدا کار خیر می­کند بعد در مسجد می­نشیند به آن می­گوید و آنهم به آن دیگری می­گوید. اول کار سرّی است، کار سرّی ثوابش بیشتر است بعد دیگر علنی می­شود ثوابش پایین می­آید. لذا نگه داشتن عمل خیر سرّی کار سختی است، نفس نمی­گذارد آدم کار خیر انجام دهد، اگر نتوانست و انجام داد می­گوید دعوتشان کن و بگو، این طرف و آن طرف بنشین بگو، اگر نگویی از بین می­رود و کسی نمی­فهمد. او هم می­نشیند و می­گوید کار خراب می شود. نباید گفت و خیلی هم سخت است نگهداری­اش کرد مثل یک حیوان قوی را که آدم در قفس نگه دارد و او با چه فشاری می­­خواهد آزاد شود؟ اینجوری است آن کار فشار می آورد تا بالاخره آزاد می­شود. می­گوید به هر عنوانی (مرا آزاد کن)؛ مثلاً می­گوید:« می­خواستم بگویم مردم هم یاد بگیرند این کار خیر را هم انجام بدهند»، از این طور چیزها می­گوید. غرض این است که از قفس بیرون بیاید، دومین­ کار خیر هم همینجور، تا آخر هم همینجور نمی­گذارد آنجا بماند که به درد بخورد.

    س2: اگر توانست نگه دارد چه می­شود؟

    ج: اینها که موفق می­شوند و کاری می­کنند و نمی­گویند معلوم می­شود دیگر از پل عُجب هم گذشته­اند دیگر، نگهداری­اش خیلی سخت است.

    پرسش و پاسخ از عارف بالله حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه مدرسه حضرت صاحب الأمرعج 06/07/1391

    [1] - فرد سوال کننده روایت را با عبارت یُذَکِّرُها خواندند و استاد رحمه الله تصحیح نمودند.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-06-27] [ 07:24:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عوامل تحکیم بنیان خانواده در اسلام   ...

    آن چه در عصر حاضر ذهن اندیشمندان و جامعه شناسان را به خود مشغول ساخته مسائل مربوط به خانواده است.
    خانواده به عنوان مهمترین کانون بشری، عنصر اساسی در تشکیل، پیشرفت و موفقیت یک جامعه و ملت است، و لذا سعادت هر جامعه ای منوط به نیکبختی خانواده های آن جامعه است.
    بنابراین، باید هر چه بیشتر در جهت نیل به سعادتمندی آن کوشید که دست یابی به این مهم تنها از طریق شناسایی کامل عوامل تحکیم بنیان خانواده امکان پذیر است.
    در این مقاله مهمترین این عوامل از جمله : ایمان و فضیلت گرایی، عشق و محبت، شناخت نقش ها و وظایف خانوادگی، وجود همکاری و تفاهم بین اعضا، عدالت، اخلاق نیکو، مدیریت صحیح و رعایت ادب و احترام، اعتماد و نیز وفاداری اعضای خانواده به یکدیگر مورد بررسی و تحلیل واقع گردیده است.

    مقدمه:
    زندگی مقدمه ی آخرت است، اما همین مقدمه چون بنیان تکامل است، بسیار حساس و سرنوشت ساز است، لذا نباید آن را دست کم گرفت و ساده انگاشت١.
    یکی از محیط هایی که انسان اغلب از آغاز تا پایان زندگی با آن رابطه ی تنگاتنگ و سرنوشت ساز دارد کانون خانواده است.
    حال باید دانست برای موفقیت در زندگی خانوادگی کسب چه مهارت هایی ضرورت دارد.
    بدون شک از جمله مهم ترین مهارت های زندگی خانوادگی آشنایی نسبت به عوامل تحکیم بنیان خانواده و عمل براساس این آشنایی است.
    خوشبختانه دین اسلام با دقت در تمام جوانب نیازهای انسان، در این مسئله هم مثل سایر موارد دیدگاهی کامل و روشنگرانه دارد.
    شیوه های دین آمیزه ای از شیوه های شناختی، عاطفی و رفتاری است. هم به نیازهای مادی توجه دارد و هم به نیازهای معنوی، هم بعد شناخت و عقلانیت را در برمی گیرد، هم بعد عاطفی و هم بعد رفتار را. بنابراین آموزه های دین هم جامع نگرند و هم واقع نگر٢.
    ● مفهوم حقوقی خانواده: خانواده یک واحد حقوقی است که لااقل از یک زن و یک مرد که بین آنها رابطه ی زوجیت به وجود آمده ناشی می شود، ولی وجود زن و مرد اگرچه در ابتدا شرط حدوث آن است، ولی شرط بقای آن نیست، مانند خانواده ای که از یک مادر و یک فرزند تشکیل می شود و پدر خانواده مرده باشد. به هر صورت لااقل دو نفر شرط تحقق آن است٣.

    عوامل فراوانی در تحکیم بنیان خانواده و جهت زیبا و سرزندگی آن مؤثرند که در ذیل به مهمترین آنها پرداخته شده است:
    ١ – ایمان و فضیلت گرایی اعضای خانواده: در قرآن توصیه های مکرری به تقوا در تشکیل خانواده شده است، چنان که می خوانیم: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا ۴؛ ای مردم! از مخالفت پروردگارتان بپرهیزید ، همان کسی که همه ی شما را از یک انسان آفرید، و همسر او را از جنس او خلق کرد، و از آن دو مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت و از خدایی بپرهیزید که هنگامی که چیزی از یکدیگر می خواهید نام او را می برید، از قطع رابطه با خویشان خود بپرهیزید، زیرا خداوند مراقب شماست.»

    >
    همچنین خداوند در سوره ی بقره شرط ازدواج با مشرکان را ایمان آنها دانسته است: «وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ …؛ و با زنان مشرک و بت پرست تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید، کنیز باایمان از زن آزاد بت پرست بهتر است، هر چند شما را به شگفتی آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست در نیاورید تا ایمان نیاورده اند، یک غلام باایمان از یک مرد آزاد بت پرست بهتر است هر چند (مال و موقعیت و زیبایی او) شما را به شگفتی آورد… .»۵
    استدلال قرآن در آیه چنین است که گرچه مشرکان به دلیل آزاد و زیبا بودن، برتری ظاهری دارند، اما چون زناشویی با آنان باعث لغزش های اخلاقی و عقیدتی فرد مسلمان می شود، کنیزان و بردگان مسلمان بر آنان ترجیح دارند. این امر برای جوانان که گاه سخت شیفته و شیدای جمال و زیبایی ظاهری یا موقعیت مادی و اجتماعی دختران و پسران می شوند و ارزش های دینی و معنوی را فدای آن می سازند، هشدار و رهنمون مناسبی است. گفتنی است بسیاری از ازدواج هایی که براساس زیبایی های ظاهری شکل گرفته، بعدها از هم فرو پاشیده است.۶ در واقع این آیه تاکید بر ایمان، عقیده و فرهنگ مشترک است.7

    ٢ – وجود عشق، مهر و محبت میان اعضای خانواده: انسان تشنه ی دوستی و محبت است. انگیزه ی بسیاری از تلاش ها و زحمات طاقت فرسای زندگی محبت است و وجود آن در خانواده انسان را به فعالیت و کسب معاش وا می دارد.
    امام صادق علیه السلام می فرماید: هر گاه کسی را دوست داشتی او را بدان آگاه ساز، زیرا این کار دوستی را در میان شما استوارتر می سازد. ٨
    همچنین امام صادق علیه السلام در سخن دیگری بر کوشش در مهرورزی بر برادران دینی تأکید نموده و چه نیکوست که این امر از خانواده آغاز گردد: شایسته است مسلمان در … و یاری بر مهرورزیدن به هم و …کوشا باشند که خدای عزوجل فرموده: «رحماء بینهم» ٩
    مهر و محبت اعضای خانواده به همدیگر سبب جلب رضایت و رحمت خدا می شود که بدیهی است چنین خانواده ای پایدار و سعادتمند است، چرا که پیامبر(ص) فرمود: هنگامی که مرد به زن خود با مهر و صفا بنگرد و همسرش همان سان به او نگاه کند، خدای فرزانه به آن دو به دیده ی مهر می نگرد.١٠

    اما در عین حال حدود عواطف خانوادگی باید رعایت گردد، چنان که هر گاه عضوی از خانواده به مرحله ای از فساد و گمراهی برسد که راهی برای نجات او نباشد باید آن را از خانواده جدا و دیگر اعضا را از شر او محفوظ داشت، همچون عضوی که در اثر بیماری یا صدمه ناعلاج، از بدن جدا می گردد تا موجب عفونت و تباهی دیگر اعضای بدن نشود .

    فاتحان این میدان نوح علیه السلام و لوط علیه السلام هستند که همسر و فرزند خود را به سبب فساد دینی ترک گفتند. آنان حدود عواطف خانوادگی را بر رعایت حدود الهی منطبق ساختند، که آیات ۴۵، ۴۶ و ٨١ سوره ی هود بیانگر این حقیقت است، تا الگویی برای دیگر انسانها ارائه گردیده باشد.
    ٣ – آشنایی کامل اعضای خانواده با حقوق و وظایف خود: حق و وظیفه از هم جدا نیستند، یعنی هر کس حقی داشته باشد، در مقابل وظیفه ای نیز دارد و بالعکس هر گاه وظیفه ای وجود داشته باشد، حقی نیز وجود دارد، این موضوع در مورد تمام افراد بشر ثابت است و لذا تنها خداست که حقوقی دارد اما وظیفه ای بر او نیست.١١

    بدیهی است که اعضای خانواده نیز نسبت به هم حقوق و وظایفی دارند که به شرح ذیل است:

    الف) حق والدین بر فرزندان: امام سجاد علیه السلام در رساله ی حقوق خود، حق پدر و مادر بر فرزندان را این گونه بیان می فرماید: حق مادرت این است که بدانی او تو را حمل کرده آن گونه که کسی، کس دیگر را حمل نکند و از شیره ی جانش تو را خورانده آن گونه که کسی دیگری را نخوراند، و به راستی، او با گوش و چشم و دست و پا و مو پوست و تمام اندامش تو را نگهداری کرده و از این نگهداری، خشنود و شاد و پیوسته کار بوده است و هر ناگواری و رنج و سختی و نگرانی را تحمل کرده تا این که دست قهر[طبیعت] را از تو دور سازد و تو را به دنیا آورده و آن گاه خشنود بوده که تو سیر باشی و او گرسنه باشد، تو پوشیده باشی و او برهنه ماند، تو را بنوشاند و خود تشنه ماند، تو را در سایه دارد و خود در آفتاب باشد، با تنگنایی خویش به تو نعمت بخشد، با شب بیداری تو را شیرینی خواب چشاند، و شکمش آوند وجود تو و دامنش پرورش تو و پستانش مشک نوشین تو و وجودش پرستار تو بوده، گرم و سرد دنیا را برای تو و به خاطر تو به جان خریده پس به اندازه ی این همه [تلاش مادر] سپاسش دار و جز به یاری و توفیق خداوند، تو را یارای آن سپاس داری نباشد، حق پدرت این است که بدانی به راستی او ریشه ی توست و تو شاخه ی اویی و چون او نبود تو نیز نبودی، پس هرگاه در خویش چیزی دیدی که پسندیده آمد پس آگاه باش که این نکویی در تو ریشه در پدرت دارد پس خدای را ستایش نما و به اندازه ی آن نکویی، سپاسش دار و لا قوۃ الا بالله.١٢

    از این جاست که انسان در می یابد چرا خداوند مسئله ی نیکی به پدر و مادر و شکر زحمات آنها را مقدمه ای بر شکر خود شمرده است: و َوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ َفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی؛ ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند … می گوید: پروردگارا مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی به جا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی و فرزندان مرا صالح گردان.١٣

    ب) حق فرزندان بر والدین: امام سجاد علیه السلام در این مورد نیز در قالب رساله ی حقوق فرمودند: «حق فرزند تو این است که بدانی او از توست و در پسند و ناپسند دنیای زود گذر، دنباله روی توست و به درستی که تو در تربیت نیکو و راهنمایی به سوی پروردگارش و یاری رسانی او در فرمان پذیری از خداوند نسبت به خویشتن و حق فرزندت پرسیده خواهی شد پس [اگر وظیفه ات را به انجام رسانی] پاداش گیری و چون [کم کاری کنی] بازخواست شوی. پس کار فرزندت را چونان کسی که کارش را در این سرای زودگذر با نیکو ثمری بیاراید، انجام بده و در روابط تو و فرزندت به سبب نگهداری خوب و ثمر الهی که از او گرفته ای نزد پروردگار، عذرت پذیرفته باشد و لا قوۃ الا بالله».١۴

    ج) وظیفه ی هر یک از زن و مرد نسبت به کل خانواده: خداوند در قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛ ١۵ دستور امر به معروف و نهی از منکر یک دستور عام است که همه ی مسلمین نسبت به یکدیگر دارند ولی از این آیه و روایاتی که درباره ی حقوق فرزند و مانند آن در منابع اسلامی وارد شده، به خوبی استفاده می شود که انسان در مقابل همسر و فرزند خویش مسئولیت سنگین تری دارد و موظف است تا آن جا که می تواند در تعلیم و تربیت آنها بکوشد، آنها را از گناه بازدارد و به نیکی ها دعوت نماید، نه این که تنها به تغذیه ی جسم آنها اکتفا کند.١۶

    امام علی علیه السلام در این مورد فرمودند: «علموا انفسکم و اهلیکم الخیر و ادبوهم؛ خود و خانواده¬ی خویش را نیکی بیاموزید و آنها را ادب کنید.»
    پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز فرمودند: «بدانید همهی شما نگهبانید و همه در برابر کسانی که مأمور نگهبانی از آنها هستید مسئولید … مرد نگهبان خانواده ی خویش است و در مقابل آنها مسئول، زن نیز نگهبان خانواده، شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسئول است.»١٧

    در آیه ی دیگری از قرآن می خوانیم خطاب خدا به پیامبرش را که: «وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ؛ خانواده ی خود را به نماز فرمان ده.»١٨

    همچنین موسی علیه السلام مأمور تأمین امنیت، سلامت و راهنمایی خانواده ی خود می شود: «إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى؛ هنگامی که [موسی] از دور آتشی مشاهده کرد، و به خانواده ی خود گفت: درنگ کنید که من آتشی دیدم، شاید شعله ای از آن برای شما بیاورم یا به وسیله ی این آتش راه را پیدا کنم.»١٩
    د) حقوق و وظایف زن و شوهر نسبت به یکدیگر: طبق آیه ی: «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَه؛٢٠ همان طور که مرد بر زن حقوقی دارد، زن نیز بر مرد حقوقی خواهد داشت، یعنی طرفین باید از حقوق خود سوء استفاده نکنند و حق یکدیگر را ادا نمایند آن هم به صورت شایسته، چنان که در آیه از لفظ «بالمعروف» استفاده شده است.٢١

    از مهمترین وظایف متقابل همسران می توان به موارد زیر اشاره کرد:

    ٭ مهرورزی؛ همان طور که در مورد عامل دوم نیز بحث شد، اساساً کانون خانواده براساس حس مهرورزی شکل می گیرد، آن هم با مهرورزی با قلب، زبان و عمل و چنان که بنیاد خانواده براساس مهر و عشق ورزی است، بقا و ماندگاری آن نیز مرهون استمرار آن است و زندگی که براساس ارزش های روحی و معنوی شکل گرفته باشد ماندگار است چرا که زیبایی های معنوی پایان ناپذیرند.٢٢

    امام سجاد علیه السلام در مورد ضرورت مهرورزی به همسران چنین فرمودند: «حق همسرت آن است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه ی سکون و همنشینی تو قرار داده است و باید بدانی که او نعمت خداوند بر توست. پس او را گرامی بدار و با او با رفق و مدارا برخورد نما و هر چند حق تو بر او بیشتر است، اما حق او بر تو این است که با او مهربانی کنی.»٢٣

    ٭٭ همدلی و همراهی٢۴
    علاوه بر این تقدس حق شوهر بر زن چنان والاست که هم ردیف شرکت در جهاد فی سبیل الله قرار گرفته، چنان که امیرمؤمنان علیه السلام میفرماید: «جهاد المراۃ حسن التبعل؛ جهاد زن نیکو همسرداری کردن است.»٢۵

    خداوند در یک کلام، حق و وظیفه ی میان زن و شوهر را روشن نموده است: «هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ؛٢۶ که حکایت از پیوند تنگاتنگ مرد و زن چونان پیراهن تن یکدیگر می کند، و بیان می دارد که همسران مایه ی زینت همند، عیبهای یکدیگر را می پوشانند، یکدیگر را محافظت می کنند و از گناه باز می دارند و لذا این تعبیر نهایت نزدیکی همسران را نشان می دهد و مساوات آنها را با به کار بردن لفظ و کلمات مثل هم رعایت نموده است.27

    ۴ – تفاهم و همکاری میان اعضای خانواده: مهم¬ترین عاملی که سبب تفاهم و همکاری اعضای خانواده میگردد وجود روحیه ی مشورت در خانواده است که در عین ایجاد خانواده ای مستحکم و صمیمی، بهترین محافظ در برابر مشکلات و موانع زندگی نیز هست، چنان که مولی علی علیه السلام فرمودند: «و لا ظهیر کالمشاوره؛ هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست.»٢٨

    در طول تاریخ زندگانی بشر نیز بهترین و مستحکم ترین کانونهای خانوادگی، آنها بوده اند که زن و شوهر و فرزندان با همفکری و همکاری حرکت نموده اند، و نمونه ی بارز و برترین الگوی آن در زندگی امام علی علیه السلام و حضرت زهرا(س) به چشم می خورد، اما خانواده هایی که یکی یا هر دو در امور خیر و معنوی همکار و همفکر نیست چنین نیستند که در ذیل به سه نمونه اشاره میگردد:

    الف) خانواده ای که مرد خوب اما زن بد است، مثل لوط علیه السلام و نوح علیه السلام و همسرانشان
    ب) خانواده ای که زن خوب اما مرد بد است، مثل آسیه و فرعون
    ج) خانواده ای که در خبائث همفکر و همکارند نه امور خیر، مثل ابو لهب و همسرش٢٩

    5– وجود روحیه ی صبر و پایداری و متانت در فراز و فرودهای زندگی: فوری ترین و شایع ترین واکنش در برابر حوادث ناگوار و ناخوشایند، بی تابی کردن است. طبع اولیه ی انسان این است که در برابر ناخوشایندی های زندگی بی تاب میگردد. قرآن میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا؛ همانا انسان حریص و بی تاب آفریده شده است، هرگاه بدی به او برسد بی تاب می-شود.»٣٠

    امام کاظم علیه السلام فرمودند: «المصیبه للصابر واحده و للجازع اثنتان؛ مصیبت برای شخص بردبار یکی است و برای شخص بی قرار دو تا»٣١ و این از آن روست که برای فرد شکیبا تنها آسیب ناشی از مصیبت باقی می ماند که آن هم در اثر صبر از هم فرو می پاشد. چنان که امام علی علیه السلام فرمودند: «الصبر یمحص الرزیه؛ شکیبایی مصیبت را از هم می پاشد.»٣٢
    اما برای فرد بیقرار و بی تاب هم آسیب ناشی از مصیبت می ماند و هم آسیب های ناشی از بی تابی ها، و لذا اگر بی تابی بر کسی چیره شود روی آسایش را نخواهد دید.
    پیامبر(ص) در این باره میفرماید: «من استولی علیه الضجر رحلت عنه الراحه؛ کسی که بی تابی و تنبلی بر او چیره شود آسودگی از او رخت بربندد.»٣٣
    در قرآن نیز به صبر و بالا بردن سطح مقاومت بارها سفارش شده است: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ؛ ٣۴ بنابراین قرآن به صبر و شکیبایی فراخوانده اما علاوه بر این الگوهای صبری چون یعقوب، ایوب و پیامبر گرامی اسلام(ص) و … را نیز معرفی می نماید.٣۵
    ۶ – برخورداری از روحیه ی گذشت و بزرگواری و تقویت آن: گذشت عاملی مؤثر در تقویت و حتی ایجاد دوستی ها است، چنان که خداوند می فرماید: «وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ؛ هرگز نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است.»٣۶ و لذا اگر در دشمنی ها گذشت و بزرگواری چنین تأثیری می گذارد، بدیهی است در خانواده که به طور طبیعی روابط دوستانه وجود دارد عمیقاً کارساز خواهد بود.
    اما خود این گذشت و بزرگواری ها از ایمان و تقوای اعضای خانواده سرچشمه می گیرد چرا که امام سجاد علیه السلام فرمودند: «لاکرم الا بتقوی؛ بزرگواری جز به پرهیزگاری نباشد.»٣٧
    ٧ – حاکمیت صداقت در فضای خانواده: بی صداقتی ابتدا روح و شخصیت خود فرد را تخریب می سازد و سپس به خانواده و آن جامعه ای که آن شخص در آن مقیم است نیز زیان وارد می نماید، امام باقر علیه السلام فرمودند: «ان الکذب هو خراب الایمان؛ دروغ ویران گر ایمان است.»٣٨ و لذا چگونه می توان انتظار داشت گناهی که ایمان را از بین میبرد به خانواده ای که باید بر مبنای ایمان شکل بگیرد و زندگی نماید، صدمه وارد نسازد.
    ٨ – مدیریت و برنامه ریزی صحیح در خانواده: خانواده به عنوان واحد کوچک اجتماعی نیازمند رهبری واحد است که قرآن روی سرپرستی مرد تأکید دارد و می فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ؛ مردان سرپرست و نگهبان زنانند.»٣٩
    حضرت علی علیه السلام فرمودند: «از زنان بد بپرهیزید و مراقب نیکان شان باشید، در خواسته های نیکو همواره فرمان بردارشان نباشید تا در انجام منکرات طمع نورزند.»۴٠ و لذا امام علیه السلام در این جملات فمینیسم و تفکر زن سالاری را نفی می فرمایند.
    ٩ – رعایت اخلاق نیکو و رعایت ادب و احترام متقابل در خانواده: دارا بودن اخلاق خوش یکی از اصول بسیار مهم و سرنوشت ساز در حیات انسانها است.
    خوش اخلاقی در محیط زندگی، نه تنها انسان را از انواع نگرانیها و تشنجات عصبی مصون می دارد، بلکه عامل بسیار مؤثری برای پیروزی بر مشکلات و دشواری هایی است که برای انسان پیش می آید. امام صادق علیه السلام میفرمایند: «لاعیش اهنا من حسن الخلق؛ حیاتی خوش گوارتر از خوش خلقی نیست.»۴١
    علاوه بر این، هر انسانی به شخصیت خویش علاقه مند است و عدم رعایت این امر موجب بریدن رشته ی محبت و ایجاد فاصله بین افراد می گردد.
    حفظ حرمت و شخصیت دیگران در گرو احترامی است که در برخوردها از انسان ظاهر می گردد. رعایت این مسئله خصوصاً از سوی کسانی که با هم انس و الفتی دارند باعث استحکام دوستی و گرمی روابط آنها خواهد شد،۴٢ که بارزترین مصداق آن خانواده است.
    در واقع، اخلاق نیک به مثابه ی روغنی است که از سایش و فرسودگی قطعات انسانی در اثر برخورد و اصطکاک مداوم جلوگیری می کند. آمارها نشان می دهد که یکی از مؤثرترین عوامل فروپاشی خانواده ها سوء خلق همسران است.
    برخی از مفسران مقصود از آیه: «فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ۴٣ که در توصیف همسران بهشتی است، زنان خیر، نیک منش، زیبارو و زیبا سیرت دانسته اند. بر این اساس مقصود از «حسان» تنها زیبایی چهره و اندام نیست بلکه زیبایی سیرت نیز هست. ۴۴ که بالطبع خوش خلقی از برترین مصادیق آن است، چنان که در حدیث است: «البر حسن الخلق؛ نیکویی بر خوی نیکوست.»۴۵
    الف) احترام فرزندان به پدر و مادر: در قرآن کریم میخوانیم: «وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ، وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا؛۴۶ در این آیات دستور احترام به پدر و مادر پس از مسئله ی توحید بیان گردیده و این نشان دهنده ی اهمیت این حکم است.

    در این آیات همچنین سه دستور مهم در مورد نحوه ی رفتار با والدین آمده است:

    ١ – به کار نبردن کمترین تعابیر بی ادبانه یعنی «اف» چه رسد به فریاد زدن بر آنها؛
    ٢ – خضوع در برابر آنها؛
    ٣ – دعا در حق پدر و مادر۴٧ .

    ب ) احترام زن و مرد نسبت به یکدیگر: پایه و اساس خانواده، احترام و محبت زن و شوهر نسبت به هم و رعایت حقوق یکدیگر است. دین اسلام نیز در این زمینه بسیار سفارش نموده است،۴٨ چنان که امام باقر علیه السلام میفرمایند: «هر کس زن گرفت باید او را گرامی بدارد و بر او احترام کند.»۴٩
    ١٠ – وجود اعتماد در خانواده و پرهیز از سوء ظن: در خانواده افراد باید از سوءظن بپرهیزند و اگر موضوعی ذهنشان را به خود مشغول نمود باید با صراحت و صداقت آن را مطرح نمایند تا درستی یا نادرستی آن بررسی گردد.۵٠
    ١١ – پرهیز از آفت حسد: افراد خانواده باید یار هم در مسیر پیشرفت باشند چرا که سعادت خانواده در گرو سعادت فرد فرد آن است و لذا حسد آفتی در روابط خانوادگی محسوب می گردد، چنان که در خانواده ی یعقوب علیه السلام ، حسادت برادران یوسف علیه السلام بر او موجب جدایی اعضای خانواده از همدیگر هم به لحاظ بعد مکانی و هم بعد روحی و روانی گردید؛ یوسف علیه السلام از کانون خانواده جدا شد و یعقوب علیه السلام سالها از پسرانش دل رنجیده بود.
    در حدیثی از مولی امیر المؤمنین علیه السلام آمده: «الحسد ینکه العیش؛ حسد زندگی را تنگ سازد.»۵١
    ١٢ – وفاداری اعضای خانواده نسبت به یکدیگر: رازداری یکی از مهمترین شروط وفاداری همسر است که در آیه: «وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَىٰ بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ ۖ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هَٰذَا ۖ قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ؛۵٢ به آن اشاره شده است.
    این نکته نیز بسیار اهمیت دارد که آتش خیانت تمام خانواده ها را تهدید می کند چرا که انبیایی چون نوح و لوط علیه السلام از سوی همسران خود به آن مبتلا گردیدند: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ.۵٣
    در هر صورت وفاداری اعضای خانواده سبب ایجاد صمیمیت و محبت میگردد و نیز سپری است محکم در برابر مشکلات و سختی ها و پشتیبانی است پایدار جهت استحکام بنیان خانواده.
    نتیجه گیری تهیه کننده:
    انسان همواره به شناخت آن چه در طول زندگی با آن در ارتباط است نیاز دارد، از جمله مهمترین آنها خانواده است که نحوه ی تشکیل و بقاء آن نقش مهمی در سعادتمندی افراد، جوامع و ملت ها دارد و لذا باید در تحکیم بنیان های خانوادگی بسیار کوشا بود.
    دین اسلام در این عرصه نیز همچون سایر ابعاد و عرصه ها آموزه های متعالی و حیات بخشی را ارائه می نماید و لذا بر عواملی چون وجود ایمان و تقوا، عشق و محبت، وفاداری، اعتماد متقابل، صبر و شکیبایی، مدیریت صحیح، اخلاق نیکو، شناخت حقوق و وظایف و … در اعضای خانواده پرداخته است.

    پی نوشتها:
    ١ – عباس پسندیده، رضایت از زندگی، قم، دار الحدیث، ١٣٨۴، ص٧.
    ٢ – پیشین، ص٩.
    ٣ – عبدالکریم بهجت پور، محمدعلی رضایی اصفهانی، ابراهیم کلانتری، علی نصیری، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، معارف، ١٣٨۵، ص٢۵٧.
    ۴ – نساء/١
    ۵ – بقره/٢٢١
    ۶ – عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، معارف، ١٣٨۵، ص٢۴٨.
    ٧ – عبدالمجید معادی¬خواه، فروغ بی¬پایان قرآن کریم، ذیل لغت خانواده.
    ٨ – عباس اسماعیلی یزدی، فرهنگ تربیت، قم، دلیل ما، ١٣٨۵، ص٢۵٧.
    ٩ – محمد بن حسن حر عاملی، آداب معاشرت از دیدگاه معصومین علیه السلام [برگزیده وسائل الشیعه]، ترجمه: محمدعلی فارابی و یعسوب عباسی علی کمر، مشهد: بنیاد پژوهش¬های اسلامی، ١٣٨۶، ص١۶٠.
    ١٠ – علی کرمی فریدنی، نهج الفصاحه، قم، حلم، ١٣٨۵.
    ١١ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج٢، ص ١١٠-١١١.
    ١٢ – ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن زاده، قم، آل علی، ١٣٨٧، ص۴۶٠-۴۶١؛ محمدباقر مجلسی، توحید مفضل، ص٢۵.
    ١٣ – احقاف/١۵
    ١۴ – ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن زاده، قم، آل علی، ١٣٨٧، ص۴۶١.
    ١۵ – تحریم/۶
    ١۶ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج٢۴، ص٢٩٣.
    ١٧ – پیشین، ص٢٩۴.
    ١٨ – طه/١٣٢
    ١٩ – طه/١٠
    ٢٠ – بقره/٢٢٨
    ٢١ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج٢، ص١١٠-١١١.
    ٢٢ – عبد الکریم بهجت¬پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢۶٠.
    ٢٣ – پیشین؛ ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن¬زاده، قم: آل علی، ١٣٨٧، ص۴۶٠.
    ٢۴ – عبد الکریم بهجت¬پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢۶١.
    ٢۵ – نهج البلاغه، حکمت ١٣١.
    ٢۶ – بقره/١٨٧
    ٢٧ –ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم: دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج١، ص۶۵٠.
    ٢٨ –نهج البلاغه، حکمت۵۴.
    ٢٩ –محسن قرائتی، چهارصد نکته از تفسیر نور، تدوین: عباس باباییان، تهران: مرکز فرهنگی درس¬هایی از قرآن، ١٣٨٨ ، ص١٨٠.
    ٣٠ – معارج/١٩-٢٠
    ٣١ – ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن¬زاده، قم: آل علی، ١٣٨٧، ص٧۵۴.
    ٣٢ – عبد الواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه: محمدعلی انصاری، قم: امام عصر، ١٣٨۵، ص۵٠، ح۶٩٧.
    ٣٣ – عباس پسندیده، رضایت از زندگی، قم: دار الحدیث، ١٣٨۴، ص٢٢٨، به نقل از شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه ، ج ۴، ص ٣۵۵، ح۵٧۶٢.
    ٣۴ – بقره/۴۵
    ٣۵ – عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢٠٣.
    ٣۶ – فصلت/٣۴
    ٣٧ –محمد بن علی بن بابویه [شیخ صدوق] الخصال، ترجمه: صادق حسن زاده، [بی جا]: ارمغان طوبی، ١٣٨٧، ج١، ص٣۶ و ٣٧، ح۶٢.
    ٣٨ – محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، اصول کافی، ج٢، ص٣٣٩ ، ح۴.
    ٣٩ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم: دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ذیل آیه¬ی ٣۴ سوره¬ی نساء.
    ۴٠ – نهج البلاغه، خطبه¬ی ٨٠.
    ۴١ –عباس اسماعیلی یزدی، فرهنگ تربیت، قم: دلیل ما، ١٣٨۵، ص٢۵٩.
    ۴٢ – پیشین، ص٢۵٨.
    ۴٣ – الرحمن/٧٠
    ۴۴ – عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢۵١؛ محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج١٩، ص١٨٧، ترجمه: محمدباقر موسوی همدانی.
    ۴۵ –قاضی قضاعی، شهاب الاخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم)، [بی جا]: علمی، ١٣۶١، ص١٧، ح۴٣.
    ۴۶ – اسراء/٢٣-٢۴
    ۴٧ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم: دارالکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج١٢، ص٧۵-٧۶.
    ۴٨ – مجتبی حسینی، احکام روابط زن و شوهر (پرسش¬ها و پاسخ¬های دانش¬جویی، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه¬ها، دفتر نشر معارف، ١٣٨٨، ص۵۵.
    ۴٩ – پیشین، به نقل از بحار الانوار، ج١٠٣، ص٢٢۴.
    ۵٠ – پیشین ، ص۵٢.
    ۵١ – عبد الواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه: محمدعلی انصاری، قم: امام عصر، ١٣٨۵، ح٨۵١.
    ۵٢ – تحریم/٣
    ۵٣ – تحریم/١٠

    منبع: http://www.bayannoor.ir

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-06-26] [ 07:07:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عوامل تحکیم خانواده از دیدگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها   ...

    الگوبرداری از سیره ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، بهترین طریق معرفت به خطوط اساسی خانواده ی آرمانی است. مکتب فاطمی سلام الله علیها به لحاظ تعالی برقراری اتحاد عقل عملی با عقل نظری، این قابلیت را دارد که با مراجعه به آن بتوان به معارف جزئی در پرتو معارف کلی دست یافت و در همه ی امور زندگی از آن بهره جست. نوشتار حاضر، در راستای شناخت مهمترین عوامل تحکیم خانواده، ابتدا مقدمات و مبانی آن را در سنت و نگرش حضرت زهرا سلام الله علیها به بحث می گذارد و به مباحثی همچون بینش توحیدی فاطمه سلام الله علیها نسبت به خانواده، بر صواب بودن مقدمات ازدواج و اعتماد و اطمینان به دوام ازدواج می پردازد و سرانجام در بیان عوامل تحکیم خانواده در جلوه های رفتاری و گفتاری حضرت زهرا سلام الله علیها ، مسائلی از قبیل تدبیر در حسن سلوک با همسر، حمایت و دفاع از همسر، حفظ مراتب حجاب، تقسیم کار در خانواده و… را مورد بحث قرار می دهد.

    جلوه های رفتاری فاطمه سلام الله علیها در محیط خانه و خانواده نیز جهادی دیگر بود که لوحی از اندیشه و حسن سلوک را در برابر همه قرون و اعصار گشود. وقتی چنین زنی پا به خانه بخت می گذارد و بر عرش همسری و مادری می نشیند، لحظه لحظه ی حیاتش، تاریخ و جغرافیای آرمانی ترین خانواده را رقم می زند و سرای او در سرسرای تاریخ، اسوه می شود.

    اخلاص، مهمترین سرّ جاودانگی حیات فاطمه سلام الله علیها است. فاطمه سلام الله علیها از حیات و ممات خویش، جز خداوند، اراده نفرمود. حضرت سلام الله علیها موفق ترین بانوی هستی در کامروایی از زندگی، عشق همسر و فرزند بود و از آن جا که حیات خانوادگی خود را نیز برای خداوند می خواست، چنین دعا می فرمود:

    «… احینی ما عملت الحیاة خیراً لی و توفنی اذا کانت خیراً لی، اللهم انی اسألک کلمة الاخلاص…» (مجلسی، 1404ق: ج91، ص225)،

    «خداوندا، مادامی که می دانی در زندگی من خیری است، مرا زنده بدار و آن زمان که مرگ برای من بهتر است، مرا بمیران. خدای من، من از تو کلمه ی اخلاص را مسئلت دارم.»

    معمولاً زنانی که از کانون خانواده ارضا شده و کامروایند، چنان به زندگی دل می بندند و از آن خرسندند که آن را با چیز دیگری معامله نمی کنند؛ ولی فاطمه سلام الله علیها ، حیات خود را با خداوند معامله کرد. وی در همه ی اعمال و رفتارش جز محبت و رضایت دوست، چیزی در نظر نداشت و تحقق این معنا را از درگاه دوست تقاضا نموده و می فرمود:

    «اللهم انی اسئلک بماتحب و ترضی.» (شیخ الاسلامی، 1377: ص227)

    فاطمه سلام الله علیها عشق و محبت به همسر و فرزندانش را نیز، در ظلّ محبت خداوند طلب می کرد؛ چنان که در مقام نیایش با خداوند که منتهای آرزویش بود، این سان مناجات می کرد:

    «اللهم اجعلنا ممن کانه یراک الی یوم القیامة الذی فیه یلقاک و لاتمتنا الا علی رضاک. اللهم واجعلنا ممن اخلص لک بعلمه و احبک فی جمیع خلقه…» (مجلسی، 1404ق: ج87 ، ص338)،

    «خدایا! مرا قرار بده از کسانی که تو را تا روز قیامت (که در آن روز همه مشاهده ات می کنند) در نظر دارند و ما را به جز بر حال رضایت خودت نمیران. خدای من، ما را از کسانی قرار بده که عمل خودشان را برای تو خالص می نمایند و تو را در همه ی خلایق دوست دارند.»

    فراز شریف «واحبک فی جمیع خلقه»، با تحلیل عرفانی، حائز نکات بسیار بلند توحیدی است و نشان دهنده ی این معناست که این بانوی موحد و مخلص، خداوند را در مظاهر خلقی می دیده و محبت او به مظاهر خلق نیز به واسطه ی حب ذاتی به ذات ظاهر بوده است، نه به مظهر؛ یعنی حد واسط محبت فاطمه سلام الله علیها به همسر و فرزندانش نیز، چیزی جز محبت خداوند نبوده است.

    به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

    عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

    حضرت سلام الله علیها در اوج علاقه ی بسیار زیادی که نسبت به همسرش، علی علیه السلام ، داشت، در فرازهایی از سخنان و مناجاتش پرده از لایه های درونی قلب خود برمی دارد و می فرماید:

    «یا رب لیست من احد غیرک تثلج بها صدری و تسرّ بها نفسی و تقربها عینی»،

    «خداوندا، هیچ احدی به جز تو سینه ام را خنک نمی کند و نفسم را مسرور و شادمان نمی نماید و هیچ کس جز تو چشم مرا روشنی نمی دهد.» (قیومی، 1374: ص48)

    حضرت فاطمه سلام الله علیها در زندگی خانوادگی، هر وقت تقاضایی داشت، آن را با رضایت خدا می سنجید و رضایت خدا را بر رضایت خویش مقدم می دانست. به عنوان نمونه، در یک حاجت مشروع، مثل تقاضای خادم، وقتی با پیشنهاد پیامبر(ص) مبنی بر جایگزین نمودن اذکار و تسبیحات به جای خادم مواجه می شود، چنین می فرماید:

    «رضیت عن الله و رسوله، رضیت عن الله و رسوله، رضیت عن الله و رسوله.» (شیخ بهایی، 1411ق: ص49) ایشان سه بار می فرماید:

    «من به آن چه که خدا و رسول(ص) راضی اند، رضایت می دهم.»

    فاطمه سلام الله علیها محبت فرزندان و پاره های قلب خود را نیز با خداوند معامله می کرد. چنان که وقتی پیامبر(ص) ایشان را از ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام و واقعه ی خونبار کربلا آگاه فرمود، فاطمه سلام الله علیها کلمه استرجاع را بر زبان جاری کرد و گریست و آن گاه فرمود: «یا ابة! سلّمت و رضیت و توکّلت علی الله» (کوفی، 1410ق: ص55)، «پدرم، من تسلیم شدم و رضایت دادم و به خداوند توکل می کنم.»
    مسلم است کسی که همه ی وجودش و همه ی محبتش را با رضایت خدا معامله می کند، به آن جا می رسد که خداوند رضایت او را ملاک رضایت خود و غضب وی را معیار غضب خود قرار می دهد.
    بینش فاطمی در انتزاعی ترین لایه های فلسفی و معرفتی، با مسائل عینی و واقعیت های ملموس در ارتباط است. ابعاد نظری شخصیت جامع حضرت فاطمه سلام الله علیها با عرصه ی مسائل خانوادگی و همسرداری ایشان، پیوندی ناگسستنی و معنی دار دارد. حضرت فاطمه سلام الله علیها الگوی جامع شخصیت زن مسلمان اسوه ای است که همه ی مناسبت های استغراق در بحر توحید و وحدانیت را با تمامی شئونات مربوط به عالم کثرت جمع کرده است. وجود بی کرانه ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، مجموعه ای صالح و کامل از تجسم همه ی خوبی ها و زیبایی ها است.
    یکپارچگی و وحدت شخصیت در وجودهای مبارک و متعالی، در چنان اوجی است که همه ی حرکات و سکنات در پرتو آن، یک معنای خاص پیدا می کند و آن معنی چیزی جز عبودیت و عشق ورزی به حقیقت الحقایق نیست. معنای احترام به همسر و رحمت بر فرزند، در وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها ، معنایی جز احترام به خالق و رحمت بر جلوه های او ندارد. بنابراین، نظام رفتاری فاطمی در شئونات خانوادگی، متشکل، منسجم و یکپارچه است. بخش توحیدی این نظام، مجموعه ای دقیق است که در آرمانی ترین اشکال، سازمان یافته است و بین اجزای این رفتار، هیچ نوع خلل، تضاد و تضاربی وجود ندارد و به همین جهت، سازمان نظام مند سیره ی فاطمی در شئونات خانوادگی، این قابلیت را دارد که بتوان از آن قوانین عمومی و خصوصی را انتزاع نمود. روابط کوچک و بزرگ داخلی یا خارجی این سازمان رفتاری، الله محوری است و خداوند در همه ی شبکه های ارتباطی، جلوه های فعل و قول و تقریر فاطمی حضور دارد. در کانون خانه و خانواده وی، خدا موج می زند و پروردگار عامل مهم بستگی همه ی اجزای اندیشه فاطمی است. عاملی که سبب جامعیت عمل و نظر در وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها می شود، فقط و فقط خداوند است.

    اغلب شخصیت ها تنها در معدودی از سویه ها و زمینه های وجودی خود به بلوغ می رسند و از آن جا که دارای اعتدال و جامعیت نیستند، نمی توانند از معارف نظری خود در رابطه با کم و کیف انجام اعمال مدد گیرند. بنابراین، چون حیطه ی عقل نظری و عقل عملی ایشان از هم جدا است، نمی توانند معرفت کلی را با معارف جزئی درآمیزند و هرچند که در وادی اندیشه پیشتازند، لیکن در عرصه و میدان عمل توانمند نیستند؛ اما در شخصیت های متعالی، از آن جا که به اتحاد عقل عملی و عقل نظری رسیده اند، معارف جزئی در پرتو معارف کلی روشن می شود.

    نوشتار حاضر درصدد است تا با بیان قوانین منتزع از سیره ی فاطمی سلام الله علیها که سبب تحکیم خانواده می شود، نمادی برای تشکیل خطوط اساسی یک خانواده آرمانی ترسیم کند.

    مبانی و مقدمات تحکیم خانواده در نگرش و سنت حضرت زهرا سلام الله علیها

    الف) بینش توحیدی فاطمه سلام الله علیها نسبت به خانواده
    حضرت فاطمه سلام الله علیها در والاترین درجات بینش توحیدی به سر می برد. این بانوی «غیب و شهود» و این ملکه ی «بود و نمود»، هر حسن مرتبتی را در سلوک خانوادگی، مرهون بینش توحیدی می دانست. زیرا چنان که اشاره شد، معرفت کلی و معرفت جزئی در گستره ی شناخت فاطمی هیچ گسستی ندارد. وجود نازنین فاطمه سلام الله علیها از آن جا که تاج شهزادگی در ساحت دیدگاه توحیدی بر سر داشت، به الهام ربوی، بر تمام رمز و رازهای کدبانوگری و تدبیر منزل احاطه یافت و خود در این رابطه می فرماید: «الحمدلله الذی لم یجعلنی متحیرة فی امر من اموری»، «حمد خدایی را که مرا در هیچ یک از اموراتم متحیر و سرگردان نگذاشت.» (قیومی، 1374: ص122)

    در مقام صدیقین، موحد همه حقایق را در پرتو حق مطلق ملاحظه می کند و جز یار در دیار هستی، دیّاری نمی بیند. صدق، عامل انکشاف بعضی از حقایق و کشف مغیّبات برای صدیقین است؛ چنان که حضرت یوسف علیه السلام در پرتو مقام صدیقیّت خویش، صور مثالی حقایق جزئی را در رویاها و منامات دریافت می فرمود و البته غیر از تعبیر خواب، بر علوم دیگری نظیر علم مملکت داری و حفظ خزاین نیز اشراف داشت. از اثرات وضعی مقام صدّیقیّت این است که صدّیق در مقام امور جزئی و شئون عالم کثرت نیز، از آگاهی های ژرف و حکمت های شگرفی برخوردار می شود.

    حضرت فاطمه سلام الله علیها دارای بالاترین مرتبه ی صدّیقیّت است. از این رو، وجود مبارک ایشان به «صدیقه کبری» لقب یافت. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «هی صدیقةالکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی»، «حضرت فاطمه سلام الله علیها صدیقه کبری است و عصرها و نسل های پیشین بر محور شناخت و معرفت او می گردد.» (مهاجر، 1413ق: ج1، ص65) برحسب اقتضای این مقام، ایشان در زمینه ی حکمت عملی، بیشترین اشراف را به رموز تدبیر منزل، همسرداری و تربیت فرزند داشتند و سیره ی خانوادگی ایشان نیز، آرمانی ترین آیین ها و روش ها بوده است.

    یکی از بنیانی ترین و ریشه دارترین مبانی تحکیم خانواده این است که بینش زن و مرد نسبت به خانواده، بینشی توحیدی باشد. پیشینه ی ازدواج، خواستگاری، ملاک های همسرگزینی، مهر، جهاز و…، همه و همه در زندگی فاطمه سلام الله علیها توحیدی است و نور الهی سراسر عناصر و شاخصه های زندگی خانوادگی حضرت سلام الله علیها را می پوشاند و این پیام را در سرسرای تاریخ همه همسران، طنین انداز می نماید که رکین ترین و استوارترین عماد در استحکام زندگی خانوادگی را می بایست در عرصه ی بینش توحیدی جستجو کرد.

    فاطمه سلام الله علیها جز خدا را نمی دید و در همه لحظات حیات پاکش، جز خدا و رضایت وی را طلب نمی کرد. شئونات زندگی او نیز در سایه سار خدادوستی و خداپرستی، بالنده می شد. خود درباره ی احوال توحیدی و عرفانی اش می فرماید: «شغلنی عن مسئلته لذّة خدمته، لاحاجة لی غیرالنظر الی وجهه الکریم» (دشتی، 1375: ص99)، «لذتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر خواهشی باز داشته است و حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.»

    این چنین محبت خداوند، نهانی ترین لایه های دل لاهوتی فاطمه سلام الله علیها را سرشار نموده بود و حب همسر و فرزند در پرتو محبت خدا برای وی تفسیر می شد؛ چنان که اصل انتخاب علی علیه السلام به همسری نیز، جز داعیه ی اخلاص نبود. از این رو، هنگامی که به واسطه ی انتخاب علی علیه السلام ، در معرض طعن زنان قریش قرار گرفت، عرض حالی به خدمت حضرت رسول(ص) برد و آن گاه سر به آسمان بلند کرد؛ لبخند زد و فرمود: «رضیت بما رضی الله و رسوله»، «راضی شدم به آن چه خدا و رسول خدا(ص) به آن راضی اند.» (شیخ الاسلامی، 1377: ص273) و روزی که علی علیه السلام از وی پرسید: چرا از رنج گرسنگی و بی طعام ماندن خانه، وی را باخبر نکرده است؛ آن بانو در پاسخ نفرمود که علی جان من از تو شرم می کنم؛ بلکه فرمود: «یا ابالحسن! انی لاستحیی من الهی ان اکلف نفسک مالا تقدر علیه»، «ای ابالحسن! من از خدای خود شرم می کنم که به تو تکلیفی کنم که تو قادر بر انجام آن نیستی.» (همان)

    ب) بر صواب بودن مقدمات ازدواج
    یکی از علل مؤثر در تحکیم خانواده، خالی بودن پیشینه ی ازدواج و مقدمات آن از خلل و فساد است. هرچه نور خدا، نور محبت و صداقت در این پیشینه شعله ورتر باشد، امید این که این نور در سراسر زندگی مشترک زوجین تجلی کند، بیشتر است. چنان چه یکی از عوامل مهم تزلزل خانواده ها، مورد مطالعه قرار گیرد، روشن می شود که در بسیاری از ازدواج های ناموفق، مقدمات غلط و نابجایی وجود داشته که بذر سیاهی ها و کدورت ها را حتی قبل از ازدواج در زمین آن افشانده است. مروری اجمالی بر زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها نشان می دهد که ممهّدات ازدواج ایشان در کمال تعالی و نورانیت بوده اند. در ذیل به نمونه ای از آن ها اشاره می شود:

    1) رضایت زوجین نسبت به اصل ازدواج
    اگر در اندیشه ی یکی از زوجین، ناخشنودی و نارضایتی از اصل ازدواج وجود داشته باشد، این عامل، تأثیرات منفی بسیاری در زندگی مشترک باقی خواهد گذاشت. هم چنین اگر این خشنودی و رضایت، رضایتی الهی نباشد، باز هم این ازدواج، ریشه ی مستحکمی نخواهد داشت. بنابراین، اگر دختری با اجبار خانواده ازدواج کند و خود تمایلی به آن نداشته باشد یا به واسطه علاقه و میل به مال، جاه و جمال مردی، همسر وی شود، در حالی که به لحاظ دین و خلق از او رضایتی ندارد، این ازدواج، ازدواج ممدوحی نمی تواند باشد و سبزی صلح و مودت در آن دیری نخواهد پایید. حضرت فاطمه سلام الله علیها رضایت خود را از ازدواج با علی علیه السلام این گونه اعلام می فرماید: «رضیت بما رضی الله و رسوله» (دشتی، 1375: ص29)، «من به آن چه که خدا و رسول خدا(ص) راضی اند، راضی و خشنودم.»
    کاوش در پهنا و ژرفای این عبارت شریف، تبیین کننده ی این حقیقت است که رضایتی که مقدمه ی ازدواج است، در صورتی سبب تحکیم خانواده خواهد بود که رضایتی الهی و خداپسندانه باشد. مفهوم عکس این قضیه شرطی نیز حجیت دارد و با قراین روایی مورد تأکید و تصریح قرار گرفته است. به تعبیر دیگر، مفهوم عکس این قضیه با منطوق کتاب و سنت، تنصیص شده است. چنان که روایات زیادی مشتمل بر این مضمون، در جوامع حدیثی وارد گردیده که اگر کسی به داعیه ی جمال و مال با کسی ازدواج کند، مال و جمال از او زایل می شود. وقتی عواملی گذرا و بی پایه، ریشه ی یک پیوند قرار گیرند، آن پیوند، با اولین باد خزانی افسرده خواهد شد؛ ولی اگر کسی تنها برای خدا و رضایت او قدم به ساحت زندگی مشترک بگذارد، این نیت الهی در تحکیم بنیان خانوادگی وی مؤثر خواهد افتاد.

    2) رضایت خانواده از ازدواج
    یکی دیگر از عوامل مؤثر در تحکیم خانواده این است که هر دو خانواده به ازدواج فرزندانشان راضی باشند. هرچه این رضایت به لحاظ کمی و کیفی عمیق تر باشد، این ازدواج از ضمانت و کفالت بیشتری برخوردار خواهد بود. آثار سوء ازدواج های تحمیلی، از همان نخستین طلیعه ی ازدواج نمودار می شوند. این تحمیل ها گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم اند. چنان که گاهی خانواده ها به ظاهر فرزندانشان را از ازدواج منع نمی کنند، ولی آثار نارضایتی خود را در گوشه و کنار ممهّدات ازدواج یا پس از آن نشان می دهند و این چنین زوجین به بی رغبتی خانواده های خود پی می برند و این معنا در روحیه ی زندگی مشترک آن ها (خودآگاه یا ناخودآگاه) تأثیر خواهد داشت.
    زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها از این ضمانت محکم برخوردار بود و رضایت و خشنودی پیامبر(ص) از ازدواج فاطمه سلام الله علیها با علی علیه السلام بر هیچ کس پوشیده نبود. پیامبر(ص) در همه ی مراحل زندگی این زوج، به عنوان یک عقل مجرب، از تداوم این ازدواج حمایت می فرمودند و در رفع مشکلات ایشان می کوشیدند.

    3) عدم توجه به ارزش های باطل و دروغین در مراسم ازدواج
    از دیگر عوامل مؤثر در استحکام خانواده، عدم توجه به ارزش های باطل و دروغین در مقدمات ازدواج، نظیر تعیین مهریه، تهیه جهاز، برگزاری مراسم ازدواج و… است. بررسی های به عمل آمده نشان می دهد که گاه کدورت ها و مشکلات خانوادگی در همان سپیده دم زندگی مشترک به واسطه ی این برنامه ها و عدم توجه به ارزش های واقعی در طی آن ها به وجود می آید.
    علی علیه السلام در صداق ازدواجش، همه ی داراییش را به فاطمه سلام الله علیها داد؛ زیرا همه ی دارایی وی، تنها یک زره بود و ما به ازای آن تبدیل به وسایل ضروری زندگی آن دو شد. جهاز فاطمه سلام الله علیها هفده قلم (چادر، مقنعه، پیراهن، حصیر، پرده، لحاف، متکا، لیوان گلین آب خوری، کوزه، کاسه گلی، آفتابه گلی، آسیاب دستی، مشک، تشت، حوله، پوست گوسفند و…) بیش نبود. در تمامی مراسم ازدواج فاطمه سلام الله علیها ، مستحسنات و مستحبات الهی، نورافشانی می نمودند. در مراسم ولیمه، فقرا و اغنیا با یکدیگر دعوت شده بودند. تهلیلات و تکبیرات به جای غنا و لهو و لهب، زینت بخش مجلس عروسی فاطمه سلام الله علیها بود و در ملازمات عقد، نظیر مهر و جهاز و…، مراتب خلوص دیده می شد. وقتی به علی علیه السلام طعنه زدند که تو بافضیلت ترین و شجاع ترین مرد عرب هستی و می توانستی دختر ثروتمندی را به عقد خود درآوری تا خانه ی تو را سرشار از جهاز نفیس کند، آن حضرت علیه السلام فرمود: «انا قوم نرضی بما قدرالله و لانرید الاّ رضی الله و فخرنا بالاعمال، لا بالاموال» (بحرانی، بی تا: ج11، ص363)، «همانا ما گروهی هستیم که به مقررات الهی رضایت داده ایم و جز رضایت خدا چیزی نمی خواهیم و افتخار ما نیز به اعمال نیکو است؛ نه به مال و ثروت» و وقتی به فاطمه سلام الله علیها طعنه زدند که تو همسر مرد فقیری شده ای که هیچ مالی ندارد، آن وجود نازنین فرمود: «رضیت به فوق الرّضا»، «من به علی علیه السلام راضی هستم و رضایت من از او فوق درجات رضایت است.» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص97)

    هنگامی که پیامبر(ص) به فاطمه سلام الله علیها فرمود: «من تو را به مهر چهارصد درهم به همسری علی درآوردم»، ایشان در پاسخ فرمود: «رضیت علیاً و لاارضی بصداق اربعمائة درهم»، «من به علی علیه السلام راضی هستم؛ ولی به چهارصد درهم مهریه راضی نیستم.» سپس رسول خدا(ص) از وی سؤال می کند: «پس تو چه مهریه ای را طلب داری؟» آن حضرت سلام الله علیها می فرماید: «من دل نگران امت توام؛ چه آن که فکر شما نیز مشغول امت است» و آن گاه خداوند شفاعت امت محمد (ص) را به عنوان صداق عقد فاطمه سلام الله علیها به وی تقدیم می فرماید. (شیخ الاسلامی، 1377: ص284)

    چنان که مشهود است، تمامی ارزش ها از نخستین طلیعه ی وصلت علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها ، ارزش هایی الهی و راستین بوده است؛ در صورتی که این ارزش ها در کانون خانواده ی شیعیان ارج نهاده شود، بی شک دیگر شاهد زندگی های از هم پاشیده و نابسامان نخواهیم بود.

    4) الهی بودن مراسم ازدواج
    در تمام مراحل و موارد، مراسم ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها ، الهی بود. ولیمه ی ازدواج، مبارک بود؛ چرا که با آن فقیران مدینه را اطعام نمودند. فاطمه سلام الله علیها با فریاد تکبیر به خانه ی امیرمؤمنان علیه السلام مشرف شد و در میانه ی راه پیراهن عروسی خویش را مسکین بخشید. (مظاهری، 1372: صص 67-66) در روایت وارد شده است:
    «قال علی علیه السلام ، قال لی رسول الله(ص)، یا علی اصنع لاهلک طعاماً فاضلا، ثم قال: من عندنا الحم و الخبز و علیک التمر و السمن، … ثم قال لی رسول الله(ص): ادع من احببت، فاتیت المسجد و هو مشحن بالصحابة، فاستحییت ان اشخص قوماً و ادع قوماً، ثم صعدت علی ربوة هناک و نادیت: اجیبوا الی ولیمة فاطمه سلام الله علیها ، فاقبل الناس ارسالاً، فاستحییت من کثرة الناس و قلة الطعام، فعلم رسول الله مما تداخلنی، فقال یا علی! انی سادعوالله بالبرکة» (مجلسی، 1404ق: ج3، ص94)، «علی علیه السلام می فرماید که رسول خدا(ص) به من فرمود: ای علی! برای اهل خود طعام بافضیلتی تدارک ببین و آن گاه فرمود: گوشت و نان از سوی ما و خرما و روغن از سوی تو تهیه شود؛ سپس فرمود: «ای علی، برو و هر که را خواستی، دعوت کن.» من به مسجد آمدم؛ در حالی که مملو از صحابه بود و شرم کردم از این که گروهی را دعوت کرده و جمعی را واگذارم؛ از این رو ندا دادم: مردم! به ولیمه ی فاطمه سلام الله علیها بشتابید و مردم پذیرفتند؛ من از کثرت مردم و کمبود طعام شرم کردم و پیامبر(ص) از آن چه بر من رفته بود، باخبر شد؛ فلذا فرمود: علی، من برای ولیمه ی تو به برکت یافتن دعا می کنم» و این چنین، نشانه های برکت، رحمت و ایمان از مراسم ازدواج الهی علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها هویدا بود.

    فاطمه سلام الله علیها در شب ازدواجش به جای اندیشه در ارزش های بی ارزش، به حقایق عالم هستی می اندیشید؛ تا آنجا که علی علیه السلام متوجه اشک های پرفروغ و پاک او شده و حال وی را جویا گشت. فاطمه سلام الله علیها فرمود:

    «تفکرت فی حالی و امری عند ذهاب عمری و نزولی فی قبری فشبهت دخولی فی فراشی بمنزلی کدخولی الی لحدی و قبری، فانشدک الله ان قمت الی الصلاة، فنعبدالله تعالی فی هذه اللیلة…» (شافعی، بی تا: ص295)، «در پیرامون حال و رفتارم فکر کردم و به یاد پایان عمر و منزلگاه دیگری به نام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از این جا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت. در این آغازین لحظه های زندگی، تو را به خدا سوگند می دهم که بیا تا به نماز بایستیم و با هم این شب را عبادت کنیم.»

    5) دعا و صدقه در ازدواج
    دعا و صدقه از عوامل بسیار مهمی هستند که می توانند یک ازدواج را بیمه نمایند. دعا و صدقه در روایات و احادیث، به منزله ی سپری معرّفی شده اند که بلاها را دفع می نمایند. هیچ ازدواجی در این عالم محقق نمی شود، مگر این که در معرض بعضی بلیات جزئی یا کلی در اصل یا فروعاتش قرار می گیرد. استفاده از فرمول های غیبی که در باب آثار دعا و صدقه وارد شده است، می تواند حلاّل برخی از مشکلات اصلی و فرعی بنای ازدواج باشد. چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: «ما من قبض و لا بسط الاّ و لله فیه مشیة و قضاء و ابتلاء …» (کلینی، 1362: ج1، ص152)، «هیچ گشایش و تنگی ای وجود ندارد، مگر این که برای خداوند در آن اراده، قضا، امتحان و بلیه ای وجود دارد.»

    االبته مراد از بلا همیشه آفت نیست؛ بلکه حتی اگر در ازدواج رونق و گشایشی باشد، باز هم می توان آن را نوعی بلا دانست. «بلاء» نوعی اختبار و امتحان است و در نیک و بد استعمال می شود. جوهری در صحاح می گوید: «البلاء الاختبار یگو ن بالخیر و الشر. یقال: أبلاه الله بلاء حسناً و ابتلیه معروفاً.» (رک. امام خمینی، 1371: ص236)

    در ازدواج حضرت فاطمه سلام الله علیها ، اثرات شریف دعا و صدقه هویدا است. هنگامی که جهازیه حضرت سلام الله علیها را نزد پیامبر اکرم (ص) آوردند، اشک شوق از دیدگان مبارک ایشان جاری شد و دست به دعا برداشتند: «خدایا مبارک کن این جهازیه را که اغلب آن از گل است» و هنگامی که حضرت رسول(ص)، جواب مثبت فاطمه سلام الله علیها را برای وصلت ایشان به دست آوردند، در طلیعه ی بشارت این وصلت تکبیر گفتند. علی علیه السلام می فرماید: «رسول خدا(ص) وقتی دخترش را به ازدواج من درآورد، نزد من آمد و فرمود: با نام خدا برخیز و این ذکر را بخوان: «علی برکة الله، ماشاءالله، و لاقوة الا بالله، توکلت علی الله…»، «بر سفره خدا می نشینم و راضی می شوم بر آن چه که او بخواهد؛ قدرت و قوتی نیست مگر از جانب خدا؛ پس به او توکل می کنم و یاری می طلبم.» سپس مرا در کنار فاطمه نشانید و گفت: «خداوندا ! اینان محبوب ترین مردم در نزد من می باشند؛ آنان را دوست بدار و خیر و برکت به فرزندان آن ها عطا کن و آنان را از هر آسیبی حافظ باش، من آن ها و فرزندانشان را از شرّ شیطان فریبکار به تو می سپارم.» (شیخ طوسی، 1372: ج1، ص38)

    هر صدقه ی جزئی، بعضی از آفات و سیئات پیرامون ازدواج را دور می کند. متعالی ترین نماد این صدقه، بخشش پیراهن عروسی حضرت زهرا سلام الله علیها در شب زفاف آن حضرت، توسط ایشان بود. چنان که در روایت آمده است:

    «ان النبی(ص) صنع لها قمیصاً جدیداً لیلة عرسها و زفافها و کان لها قمیص مرقوع و اذاً بسائل علی الباب، یقول: اطلب من بیت النبوة قمیصاً خلقا.ً فارادت ان تدفع الیه القمیص المرقوع، فتذکرت قوله تعالی (لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبون)[1] فدفعت له الجدید.» (شیخ الاسلامی، 1377: ص282)، «رسول خدا(ص) برای عروسی حضرت فاطمه سلام الله علیها پیراهن تازه ای تهیه کرد و جامه ی کهنه و وصله داری نیز نزد فاطمه سلام الله علیها بود، در این هنگام سائلی در زد و گفت: از خانه ی رسول خدا(ص) جامه ای کهنه می خواهم. فاطمه سلام الله علیها خواست که جامه ی وصله دار را به وی بدهد، ناگاه به یاد آورد که خداوند فرموده است: «هرگز به فضیلت نمی رسید، مگر انفاق کنید از آن چه دوست دارید.» چنین بود که آن حضرت سلام الله علیها جامه ی نو و جدید خود را به فقیر بخشید.»

    6) اعتماد و اطمینان به دوام ازدواج
    از دیگر عواملی که می تواند سبب تحکیم خانواده شود، این است که زوجین با یقین قدم در عرصه ی ازدواج بگذارند و بدانند که وصلت آن ها دائمی است و اطمینان داشته باشند که هرگز از هم جدا نخواهند شد. تشویش و بیم جدایی، گرمی و زلالی اطمینان را از دل و جان می زداید و تزلزل اعتماد، سبب ظهور اولین رخنه ها در دیواره ی مستحکم نهاد خانواده می شود.

    همان طور که بیان گردید، حضرت فاطمه سلام الله علیها در اولین شبی که به همسری علی علیه السلام درآمدند، تعبیری را بیان داشتند که حکایت از یقین ایشان می کند که از خانه ی علی علیه السلام جز با مرگ جدا نخواهند شد و جز مرگ نمی تواند در اجتماع و الفت این دو خلیل، خللی وارد آورد: «ای علی… من امروز از خانه ی پدر به خانه ی شما منتقل شدم و روزی هم از این خانه به قبر و لحد، پای خواهم گذاشت.» (دشتی، 1375: ص35)

    7) همسر را بهترین همسر دانستن
    یکی از اصلی ترین محورها در تحکیم خانواده این است که زن و شوهر دیدگاه مثبتی درباره ی یکدیگر داشته باشند؛ هرچه این دیدگاه مثبت تر و متعالی تر باشد، به همان میزان هر دو از خوشبختی بیشتری در زندگی زناشویی برخوردار خواهند بود. اصلی ترین عاملی که رایحه ی رضایتمندی و خرسندی را در فضای زندگی مشترک می پراکند، سبزی و خرمی است که شاخسار بینش همسران نسبت به هم را بارور می کند و زمانی مودّت میان زوجین تهدید می شود که پنداشت و نظرگاه آن ها نسبت به همسری با یکدیگر مخدوش شود و نخستین صاعقه ای که دیواره ی اعتماد و محبت بین همسران را می شکافد، این است که یکی از زوجین بپندارد که همسرش وی را لایق همسری خود نمی بیند و یکی از دو همسر یا هر دو، در این اندیشه باشند که بهترین همسر را برای خود برنگزیده اند. این پنداشت در ذهن هر یک از زوجین خلجان کند، موجب تلخ کامی و ناخرسندی در طرفین و البته تلخ تر و سنگین تر برای زوجی خواهد بود که مورد خسران قرار گرفته و می داند که همسرش او را لایق نمی شمارد.

    با الگوبرداری از زندگی مشترک و شکوهمند فاطمه سلام الله علیها ، می توان این معیار وزین را در تحکیم خانواده عرضه نمود که «همسر را بهترین همسر دانستن»، از اولین و اساسی ترین گام های مسیر خوشبختی خانواده است.

    شاهد این مدعی این است که پیامبر(ص) در طلیعه ی زندگی علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها ، نخست، دیدگاه آنان را نسبت به همسری با یکدیگر جویا می شود، آن گاه که از علی علیه السلام می پرسد: «همسرت را چگونه یافتی؟» جواب می شنود: «چه قدر او یاور خوبی در راه اطاعت خدا است» و زمانی که از فاطمه سلام الله علیها سؤال می کند که «تو همسرت را چگونه یافتی؟» آن بانو در پاسخ می گوید: «علی علیه السلام بهترین شوهر است.»

    آن چه که از تأمل و ژرف نگری در این اقوال شریف به دست می آید، این است که خوشبخت ترین و پاک ترین زوج های عالم، همدیگر را تنها لایق همسری خویش نمی دانستند، بلکه یکدیگر را لایق ترین همسر برای هم می دیدند. حضرت فاطمه سلام الله علیها در جواب پدر نفرمود: «بعل خیر»، «او شوهر خوبی است»؛ بلکه فرمود: «او بهترین شوهر است.»

    وجود چنین دیدگاهی میان همسران نه تنها مایه ی خوشبختی، جبران فقدان ها و ملایمت مشکلات است، بلکه موجب پوشاندن نقایص هر یک از زوجین در نظر دیگری است و اگر این نگاه متعالی و زیبا متقابل باشد، لطف این زندگی به سرحد اعلای کمال و بالندگی خواهد رسید.

    عوامل تحکیم خانواده در جلوه های رفتاری و سیره ی حضرت زهرا سلام الله علیها

    الف) حسن سلوک با همسر
    یکی از عوامل بسیار مهم و اساسی در زمینه ی تحکیم خانواده، تدبیر در حسن سلوک با همسر است. این مفهوم از مفاهیم پیچیده ای است که چندین مفهوم دیگر در تشکّل ساختار آن نقش آفرینی می کنند. نوعی فراست و کاردانی در تدبیر منزل و رفتار با همسر، می تواند از تعیین کننده ترین عوامل موفقیت در آیین همسرداری به حساب آید. در این جا نمونه ای از ظرایف و لطایف جلوه های رفتاری و گفتاری فاطمه سلام الله علیها در برخورد با همسر بزرگوارشان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بیان می شود تا در تحلیل جوانب و جزئیات این رفتار، گامی به سوی درک کاربردی مفهوم «فراست و تدبیر در حسن سلوک با همسر»، برداشته شود.

    1) توجه به ظرایف روحیات همسر
    یکی از عوامل استحکام بخش پیوندهای مودّت میان زن و شوهر این است که طرفین بتوانند حالات و روحیات یکدیگر را درک کنند. شاید هیچ عاملی به اندازه ی درک متقابل روحیات در زندگی خانوادگی، نمی تواند آرامش بخش و سازنده باشد. مهمترین عامل و سبب محبت نیز معرفت است (رک. فیض کاشانی، بی تا: ج 8-7 ، ص201) و درک روحیه و شناخت ابعاد وجودی همسر، از تجلّیات معرفت به اوست.

    فاطمه سلام الله علیها ، علی علیه السلام را خوب می شناخت و بر روحیات او مشرف بود. در شرایطی که دیگران علی علیه السلام را درک نمی کردند و از جلوه های رفتاری وی سوء برداشت می نمودند، این همسر گرامی وی بود که او را می شناخت و برای دیگران رفع ابهام می کرد. چنان که در روایتی وارد شده است که یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام وی را در تاریکی های نخلستان تعقیب کرد و شاهد حالات عرفانی و راز و نیاز محیرالعقول او با معبود بود. در این میان، ناگهان مشاهده کرد که حضرت علیه السلام همانند چوب خشکی در زمین عبادتگاه خود فرو افتاد؛ پس از تأمل بیشتر به این گمان یا یقین رسید که علی علیه السلام از دنیا رفته است؛ هراسان به درب منزل او آمد تا این خبر را به فاطمه سلام الله علیها بازگوید؛ آن بانوی جلیل القدر با معرفت و درکی که از روحیات علی علیه السلام داشت، دریافت که علی علیه السلام در حالت خوف الهی بدان صورت درآمده است؛ فلذا فرمود: «… الغیشة التی تأخذه من خشیة الله…» (ابن شهرآشوب، 1379: ص124)، «این حالتی است که به واسطه ی خشیت الهی بر وی عارض شده است.»

    نمونه ی دیگری که از توجه حضرت زهرا سلام الله علیها به ظرایف روحیات همسر بزرگوارشان حکایت دارد، ماجرای واپسین لحظات حیات نورانی آن حضرت سلام الله علیها است. فاطمه سلام الله علیها شدت دلبستگی همسرش، علی علیه السلام ، را به خود می دانست و بر این مطلب آگاه بود که وی با وجودی که قلبی پهناورتر از وسعت تمام هستی و استقامتی عظیم تر از استقامت کوه دارد ولکن از دست دادن فاطمه سلام الله علیها ممکن است وجود او را از هم بپاشد. از این جهت، در واپسین لحظات زندگی، با درک ظرایف روحی همسر، او را به نزد خود خواند و با زبان دلداری و دل آرامی، آرام آرام لحظات مرگ خود را برای وی توصیف کرد تا پذیرش مرگ خود را برای او آسان نماید. یکی از ظرایف مواجه نمودن افراد با مرگ عزیزان این است که این خبر آرام آرام و مرحله به مرحله به ایشان برسد و فاطمه سلام الله علیها با درک لطایف روح علی علیه السلام ، خود این مهم را برعهده گرفت.

    در روایت آمده است که فاطمه سلام الله علیها قبل از شهادت، رؤیای صادقه مبشّره ای دید و برای آرام نمودن علی علیه السلام ، او را به بالین طلبید و رؤیای خود را با او درمیان گذاشت و بدین وسیله او را از جهت روحی آماده نمود: «شبی که خداوند اراده ی قبض روح فاطمه سلام الله علیها و اکرام روح او را داشت، فرارسید؛ حضرت فاطمه سلام الله علیها همسرش را به بالین طلبید و فرمود: پسرعموی من، سلام بر شما، همانا این جبرئیل است که به سوی من آمده و بر من سلام می کند و می گوید: ای محبوبه ی حبیب خدا و میوه ی دل او، امروز تو در محل اعلی و جنت المأوی به او ملحق می شوی و آن گاه فرمود: جبرئیل از نزد من رفت. (پس از مکث و تأمل) حضرت فاطمه سلام الله علیها دوباره فرمود: بر شما سلام باد و آن گاه خطاب به همسرش گفت: ای پسرعموی من، این میکائیل بود که همانند دوستش جبرائیل به من سلام کرد. (بعد از مکث و تأمل دیگری) دوباره فاطمه سلام الله علیها جواب سلامی را داده و چشم هایش را کاملاً باز کرد و به همسرش گفت: ای پسرعموی من، به خدا قسم، به حقیقت این عزرائیل است که بال هایش را در مشرق و مغرب گشوده است و پدرم او را برای من چنین وصف فرموده است…» (سپهر، 1382: ص183)

    البته اخبار دیگری نیز، در باب لحظات آخر حیات فاطمه سلام الله علیها وارد شده است ولکن آن چه از این خبر در راستای مراد منظور نظر برداشت می شود، این است که فاطمه سلام الله علیها با این لطایف و ظرایف سعی داشتند، خبر مرگ خود را با زیباترین و ملایم ترین صورت ممکن، به علی علیه السلام برسانند تا وی در معرض شنیدن خبر سهمگین شهادت ایشان، ازپای درنیاید.

    پرهیز از تقاضای نامقدور
    در زندگی مشترک، توجه به ظرایف روان شناختی که مربوط به روحیه ی مردانه یا زنانه است، در رأس مهمترین عوامل مؤثر در استحکام خانواده قرار دارد. علی علیه السلام هرچند یک انسان کامل و «گون جامع» بود، لکن در قالب آیتی مذکر، در این عالم ظهور کرد و در یکی از شئون امکانی خود، حائز مقام ریاست اقتصادی خانواده گردید. وجود فاطمه سلام الله علیها نیز هر چند حاصل همه ی عظمت های لاهوتی بود، لکن در قالب آیتی مؤنث و تحت تکفل اقتصادی علی علیه السلام به سر می برد و یکی از جهات کمالیه ی زندگی مشترک این دو وجود مقدس، این بود که به ویژگی های زنانه یا مردانه یکدیگر توجه و دقت می فرمودند.

    تقاضا نمودن امری از فردی که قادر بر انجام آن نیست، همیشه و همه جا سبب آسیب هر روحیه ای نمی شود؛ ولی به جهت شرایط خاصی که در زندگی مشترک و روحیه ی زن و شوهر وجود دارد، معمولاً اگر این تقاضا از سوی زنی در برابر همسرش مطرح شود و شوهر قادر بر پاسخ نباشد، نوع خاصی از احساس سرشکستگی را در خود خواهد یافت و این واقعیت روح او را خواهد آزرد.

    آن چه از سطور نورانی زندگی خانوادگی فاطمه سلام الله علیها به دست ما رسیده است، نشان دهنده ی این حقیقت است که فاطمه سلام الله علیها به این معنی توجه وافر داشته و این نکته ی ظریف را همواره رعایت می فرموده است؛ چنان که در تاریخ زندگی معصومانه اش آمده است:

    «در یکی از روزها، صبحگاهان امام علی علیه السلام فرمود: فاطمه جان آیا غذایی داری تا از گرسنگی بیرون آیم؟ آن بانو سلام الله علیها فرمود: نه، سوگند به خدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید، دو روز است که در منزل غذای کافی نداریم؛ امام علی علیه السلام با تأسف فرمود: فاطمه جان چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال غذا بروم؟ فاطمه سلام الله علیها فرمود: «یا ابالحسن انّی لاستحیی من الهی ان اکلّف نفسک ما لا تقدر علیه» (اربلی، 1381: ج2، ص26)، «ای ابالحسن، من از پروردگار خود حیا می کنم که چیزی را که تو بر آن توان و قدرت نداری از تو درخواست کنم.»

    هرچند که شأن صدور این روایت درباره مسائل اقتصادی است، ولی تعمیمی که در این عبارت شریف وجود دارد، نشان دهنده ی این معنی است که در سایر امور و شئون نیز، رعایت این مطلب امری مطلوب و پسندیده است.

    استقبال از پیشنهاد همسر
    یکی از عواملی که سبب می شود روحیه توادد و نشاط در زندگی خانوادگی ریشه دار شود و اعضای خانواده در زیر آسمان صلح و صفا، به یکدیگر حسّ نزدیکی بیشتری پیدا کنند، این است که از پیشنهادهای یکدیگر استقبال نمایند. فاطمه سلام الله علیها در این امر پیشتاز بودند. در روایتی آمده است: روزی تنگدستی و مشکلات بسیار بر علی ابن ابی طالب علیه السلام ، فشار آورد تا آن جا که از فاطمه سلام الله علیها خواست تا نزد پیامبر(ص) برود و از او چیزی بخواهد. فاطمه سلام الله علیها خوب می دانست که علی علیه السلام تا چه حد کتوم است و تا چه اندازه به او، حسن، حسین، زینب و کلثوم، شفقت دارد؛ لذا به محض آن که امام علی علیه السلام در قالب این کلام محجوبانه (اگر به خانه پدرت رفتی، چیزی از او بخواه)، خواسته ی خود را با فاطمه سلام الله علیها در میان می گذارد، فاطمه سلام الله علیها درنگ نمی کند و در ساعتی غیر متداول برای تسریع در اجابت خواسته ی همسر، به سوی منزل پدر می شتابد و هنگامی که پیامبر(ص) درباره ی خواسته اش سؤال می کند، فاطمه سلام الله علیها بسیار حکیمانه و مدبرانه ابراز حاجت می نماید؛ وی به حاجت خود و به گفته علی علیه السلام تصریح نمی نماید و مشکل خود را این گونه با پدر در میان می گذارد: «غذای فرشتگان، تهلیل، تسبیح و تحمید است؛ پس طعام ما چه می تواند باشد؟»

    در این سخن حضرت سلام الله علیها ، اشارتی به مقام فرشتگان نیز وجود دارد که اینان به طور دایم در حال اطاعت محض اند و ملائک، عقول مجردی هستند که به هیچ یک از اطعمه و اشربه ی عوالم پایین تر، نیازی ندارند و ارزاق ایشان معنوی و از جنس ذکر، حمد و ستایش پروردگار است. حضرت فاطمه سلام الله علیها از آن جا که با فرشتگان محشور بوده و با ایشان مراوده داشتند، با اذکار ایشان آشنا بودند؛ از این رو به بعضی از اذکار آنان نیز اشاره می نمایند. در زمانه و عصری که فرهنگ اولیه ی عرب، صراحت و بی پردگی در گفتار بود و در برهنگی سخن افراط می نمودند، این نمونه عرض حاجت کردن، کمال فراست و ادب فاطمی را می رساند.

    پیامبر(ص) با ظرافتی خاص در ازای درخواست متین فاطمه سلام الله علیها ، برای او از تعلیم ذکر خاصی از سوی جبرئیل سلام الله علیها خبر دادند که با رفع این مشکل مناسبت دارد. حکمت و معرفت فاطمه سلام الله علیها وی را وامی دارد که از پدر تمنای آن اذکار را نماید. فاطمه سلام الله علیها خوب می دانست که اذکار و اسمای الهیه، کارکنان مطلق دار وجودند و هر یک از آن ها مقتضیاتی دارند. حضرت فاطمه سلام الله علیها این عبارت شریف را در این رابطه از پیامبر(ص) فرا می گیرند: «یا اول الاولین، یا آخرالآخرین، یا راحم المساکین و یا ارحم الراحمین.»

    تدبیر و فراست فاطمه سلام الله علیها در همسرداری، آن گاه نمود بیشتری پیدا می کند که ایشان پس از فراگرفتن این رمز و راز، با مسرّت از خانه ی پدر به خانه ی خویش برمی گردد و برای علی علیه السلام این گونه حکایت ماجرا را باز می گوید که من برای دنیا رفتم و با متاع آخرت بازگشتم و این گونه با اشراف بر ظرایف روحی علی علیه السلام ، خود را دست خالی نشان نمی دهد و به گونه ای حکیمانه و مدبرانه می خواهد که علی علیه السلام از عرض حاجت در برابر رسول خدا(ص)، شرمنده نشود. (رک. شیخ الاسلامی، 1377: ص216)

    2) سازگاری با همسر
    یکی دیگر از عواملی که سبب تحکیم خانواده می شود، این است که زوجین با یکدیگر توافق و سازش اخلاقی داشته باشند. مسلم است که وقتی زن و شوهر در کنار یکدیگر قرار می گیرند و در جمیع شئون زندگی، در وطن و سفر و در حال بیداری و در بستر با یکدیگر شریک می شوند، گاه اختلاف سلیقه هایی پیدا می کنند. برای آن که این اختلاف ها، اساس زندگی مشترک را خدشه دار نسازد و قلب همسران را از هم نرنجاند، باید به فرآیندی جهت سازش و توافق توسل کرد. در طی این فرآیند، هر یک از زن و شوهر از بعضی امیال، خواست ها و سلیقه هایشان برای احترام به نظر همسر خود، چشم پوشی می کنند. البته این امر، درباره ی وجود دو معصوم سلام الله علیها با عامه ی مردم متفاوت است. با این وصف، علی علیه السلام در این زمینه درباره ی همسرش فاطمه سلام الله علیها می فرماید: «ولااغضبتنی و لاعصت لی امراً و لقد کنت انظر الیها فتنجلی عنی الغموم و الاحزان بنظرتی الیها» (اخطب خوارزم، 1374: ص256)، «فاطمه سلام الله علیها مرا به خشم نیاورد و مخالفتی با امر من نکرد و هر وقت نگاهش می کردم، تمام غم هایم زایل می شد.»

    3) محبت و احترام نسبت به همسر

    با احترام خطاب کردن همسر
    یکی از رموز موفقیت در زندگی مشترک این است که در پاره ای از مسائل جزئی، فراست و دقت نظر اعمال شود. چنان که صدا کردن همسر، یک امر بسیار روزمره در زندگی خانوادگی است؛ در صورتی که این خطاب، احترام آمیز باشد، پژواکی از محبت و صمیمیت را درپی خواهد داشت.

    وجود مبارک علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها در رعایت این نکته نیز، الگو و سرمشق بوده اند. آن بانوی بزرگوار، نام همسر خود را با احترام یاد می کرد. گاهی وی را با کنیه «ابالحسن» می خواند و گاهی با یاد قرابت نسبی (یا ابن عم) وی را ندا می داد و گاه با لقب شریف «یا امیرالمؤمنین» او را فرا می خواند و در گاه مؤانست و بعضی از موارد دیگر نیز از سر حکمت، وی را با نام مبارکش می خواند و گاه نیز با سایر القاب شریفه از او یاد می نمود.

    نام بردن مناسب و زیبا خطاب کردن افراد، از شاه کلیدهای ارتباط مثبت برقرار کردن است. در فرآیند خطاب محترمانه، انرژی های مثبتی از وجود فرد احترام کننده به جانب فردی که مورد احترام قرار می گیرد، متصاعد می شود و طلیعه ی ارتباط را مصفّا و مبارک می گرداند و زمینه ی واکنش مثبت مخاطب را نیز فراهم می آورد. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره می فرماید: «اجملوا فی الخطاب، تسمعوا جمیل الجواب»، «خطاب هایتان را زیبا کنید تا پاسخ زیبا بشنوید.» (غرر الحکم، 1377: ص435)

    هرچند که در میان انبوه ارتباطات وسیع و گسترده ی زن و شوهر، خطاب نمودن همسر از ساده ترین جلوه های رفتاری و بسیط ترین فرمول های ارتباطی است ولکن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نحوه، نوع و لحن خطاب و آمیزه های احساسی انعکاس یافته در خطاب و بکارگیری اسماء و القاب مناسب برای مخاطب قراردادن افراد، تأثیر عمیقی در واکنش های عاطفی افراد بر جای می گذارد و زن و شوهر نیز جهت تحصیل خرسندی و رضایتمندی خاطر از یکدیگر، بیش از هر چیز به کنش ها و واکنش های عاطفی مثبت و مناسب نیازمندند؛ لذا باید به همین مسائل به ظاهر ساده ، ولی مهم نیز توجه نمایند. به عنوان نمونه، فاطمه سلام الله علیها هنگام شکایت مرگ پدر و مشکلات سیاسی همسرش را این گونه خطاب می فرماید: «یا ابن ابی طالب» (مجلسی، 1404ق، ج8، ص125) و با این خطاب، متذکر نسبت علی علیه السلام با پیامبر (ص) می شود و هنگامی که می خواهد خبر رحلت خود را به علی علیه السلام بدهد، ایشان را با خطاب «یا ابن عم» فرامی خواند تا متذکر نسبت خود و علی علیه السلام شود. (همان، ج43، ص191)

    تواضع در برابر همسر
    «معاشرت معروف» در روابط میان زن و مرد، یکی دیگر از پایه های تحکیم و دوام خانواده به حساب می آید. در حسن معاشرت زن با شوهر، عامل تواضع، عنصری چشمگیر و اساسی است. زن از عطوفت شوهرش لذت بیشتری می برد و مرد از محبت احترام آمیز زن، بیشتر محظوظ می شود. لیکن تواضع متناسب، از مواردی است که می تواند مرد را در زندگی خانوادگی، سرشار از رضایت خاطر و خشنودی نماید و به همه ی هستی او مراتب لذت همنشینی و انس با همسرش را بچشاند؛ زیرا مفهوم «قوامیت تکوینی شوهر بر زن» ایجاب می کند که رفتار زن با شوهر خاضعانه تر و رفتار مرد با زن دلسوزانه تر باشد. «همه ی افراد بشر درباره ی تعیین مرزهای زیبایی با یکدیگر هم رأی نیستند.» (رک. نیوتن، 1377) ولی تواضع مناسب از مفاهیمی است که در اکثر دوره های تاریخی و در بین اکثر اقوام، ملل و نژادها، مورد تکریم و احترام قرار گرفته است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «ثلاثة یوجبن المحبة: حسن الخلق، حسن الرفق، و التواضع» (مجلسی، 1404ق: ج2، ص205)، «سه چیز محبت را بر جای می گذارد: خوش اخلاقی، خوب مدارا کردن و تواضع.»

    حضرت فاطمه سلام الله علیها با وجودی که کفو و همتای علی علیه السلام و دختر سرور کائنات است، در مقابل همسرش، تواضعی ستودنی دارد. به عنوان نمونه، وقتی در برابر شفاعت علی علیه السلام از خلیفه که برای عیادت او اذن می خواستند، قرار می گیرد، با این عبارت متواضعانه پاسخ می فرماید: «یا علی، البیت بیتک و انا امتک»، «علی جان، خانه خانه ی توست و من کنیز توام.» (بابازاده، 1376: ص255)

    ابراز و اظهار محبت به همسر
    یکی دیگر از نکات بسیار قابل توجه در روابط میان زن و شوهر، اظهار محبت به همسر است. در بنیان خانواده هایی که با وجود عامل محبت از فرآیند اظهار محبت، به خوبی استفاده نمی شود، اندک اندک خدشه ها و خلل هایی به وجود می آید. دانستن محبت دو همسر به یکدیگر کافی نیست؛ شنیدن کلمات محبت آمیز از لوازم یک زندگی موفق زناشویی است. این نیاز متقابل زن و شوهر به اظهار محبت در مقابل یکدیگر، باید به بهترین نحو پاسخ گویی شود.

    پیامبر(ص) درباره ی ابراز محبت مرد نسبت به زن می فرماید: «قول الرجل للمرأة انی احبک، لایذهب من قلبها ابداً» (حرعاملی، 1367: ج20، ص23)؛ «هیچگاه این کلام شوهر که می گوید: «دوستت دارم»، از دل زن خارج نمی شود.»

    زن نیز به طور متقابل باید به همسر خویش اظهار محبت نماید. در زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها ، عبارات محبت آمیز و احترام آمیز به علی علیه السلام بسیار است؛ از جمله ایشان در عبارتی خطاب به همسرشان در مقام اظهار محبت می فرماید: «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء» (حائری مازندرانی، 1374: ج1، ص196)، «روح من فدای روح تو باد و جان من سپر بلای جان تو باشد.»

    4) حمایت و دفاع از همسر
    یکی از مهمترین شاخصه هایی که می تواند در ژرفابخشی محبت و در نتیجه در استحکام خانواده مؤثر باشد، حمایت و دفاع از همسر است. مسلم است که در هر زندگی خانوادگی، زن و شوهر غیر از نقش همسری، در سایر روابط اجتماعی یا سیاسی و…، نقش های دیگری نیز بر عهده دارند و هیچ قلعه و دژی مستحکم تر از قلعه ی خانواده نمی تواند مدافع یک انسان در سختی ها، آسیب های اجتماعی و… باشد. حمایت هر یک از زوجین از دیگری و تجلیل و قدردانی از تلاش ها و زحمات وی، از جمله ی این امور است.

    حضرت فاطمه سلام الله علیها هم مأموم علی علیه السلام بود و هم همسر وی و از آن جا که این بانو در همه ی خیرات و صالحات، پیشتازترین فرد امت محسوب می شد، در امر دفاع از ولایت نیز، والاترین جان فشانی ها را به ساحت کبریایی خداوند تقدیم کرد. یکی از نمونه های منقلب کننده ی دفاع فاطمه سلام الله علیها از همسرش، در جریانی است که علی علیه السلام را با اکراه و اجبار برای اخذ بیعت به مسجد مدینه می بردند. در روایت است که بانوی دو عالم سلام الله علیها ، برای دفاع از همسر به درب مسجد آمد و جلوه های به یاد ماندنی ای از ایثار و فداکاری از خویش در تاریخ بر جای گذاشت. برای نمونه، این فراز شریف از وی در یاوری علی علیه السلام نقل می شود: «فوالله یا سلمان لااخلی عن باب المسجد حتی اری ابن عمی سالماً بعینی» (شیخ مفید، 1374: ص181)، «به خدا سوگند ای سلمان، از درب مسجد مدینه پا بیرون نمی گذارم تا آن که پسرعموی خود را با چشمان خودم سالم ببینم.»

    فاطمه سلام الله علیها در یکی از فرازهای حمایت هایش از علی علیه السلام می فرماید: «ما الذی نقموا من ابی الحسن؟… والله لو تکافوا عن زمام نبذه رسول الله(ص) الیه لاعتلقه و لسار بهم سیراً سجحاً و لایکلم خشاشه… و لم یکن یتحلّ من الغنی بطائل و لایحظی من الدنیا بنائل غیر ریّ الناهل…» (طبرسی، 1380: ج1، ص147)، «چرا به شوهرم، امیرالمؤمنین علیه السلام ، توجهی نکردید؟… اگر مردان شما به او جفا نمی کردند و اجازه می دادند او بر کرسی بر حق خود بنشیند، او به سوی شما حرکت می نمود و با آرامش تمام، مرکب خلافت را سالم به مقصد نهایی می رسانید و هیچ رنج و زحمتی هم متوجه کسی نمی شد… و خود نیز از آن سوء استفاده نمی کرد و جز اندازه ی نیاز از آن بهره مند نمی شد…»

    همچنین فاطمه سلام الله علیها در تبلیغ ولایت علی علیه السلام می فرمود: «انّ السعید، کلّ السعید، حق السعید، من احب علیاً فی حیاته و بعد مماته…» (زیدبن علی، بی تا: ص458)، «سعادت و رستگاری، همه سعادت ها و رستگاری ها و حقانیت رستگاری ها از آن کسی است که علی علیه السلام را در دوران زندگی و پس از شهادتش دوست داشته باشد.»

    در روایت دیگری آمده است که حضرت علی علیه السلام ، حضرت فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا(ص) را شبانه بر مرکبی می نشاند و در مجالس انصار می گردانید تا از آن ها تقاضای یاری نماید. «فکانوا یقولون: یا بنت رسول الله(ص)، قد مضت بیعتنا لهذا الرجل… فقالت فاطمه سلام الله علیها : ماصنع ابوالحسن الا ماکان ینبغی له، و لقد صنعوا ما الله حسیبهم و طالبهم» (امینی، 1379: ج5، ص372)، «انصار به حضرت فاطمه سلام الله علیها می گفتند: ای دختر رسول خدا(ص)، بیعت ما با این مرد گذشته است. حضرت فاطمه سلام الله علیها می فرمود: ابوالحسن کاری را انجام می دهد که سزاوار اوست و مردم نیز عملی را انجام دادند که خداوند از آن ها حساب می کشد و از آن ها (حق ابوالحسن) را مطالبه می نماید.»

    5) زینت ظاهر و باطن برای همسر
    یکی از اصول حاکم بر خانواده ی آرمانی، آراستگی ظاهر و باطن همسران برای یکدیگر است. علی علیه السلام می فرماید: «جمال الباطن، حسن السریرة» (غرر الحکم، 1377: ص41)، «زیبایی باطن ، در حسن نیت و زیبایی درون است.» دل و جان فاطمه سلام الله علیها ، در کمال حسن نیت، خلوص و صمیمیت نسبت به همسر بزرگوارش بود و حسن سریره ی او جمیل ترین زیبایی های باطنی را در برابر چشمان مبارک علی علیه السلام به تماشا می گذاشت.

    باید توجه داشت، چنان که فردی از نعمت جمال ظاهر برخوردار نباشد، اولاً با هنرمندی و ظرافت خاصی می تواند به آراستگی و حسن خویش بیفزاید؛ ثانیاً با ظرایف و طرایفی که در جلوه گری های رفتار عقلی خود طراحی می کند، می تواند به حسن سلوک و جمال باطن دست یابد. به عنوان مثال، لبخند زینت چهره است؛ امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «التبسّم، حبالة المودة» (نهج البلاغه، کلمات قصار)، «تبسم ریسمان دوستی است.» نگاه مهربان، زینت چهره است و می تواند بر جمال ظاهر و باطن بیفزاید. گشادگی چهره و بشاشیت وجه نیز، نوعی زینت چهره است. در روایت، یکی از خصوصیات زنان با فضیلت، درخشندگی چهره معرفی شده است: «افضل النساء امتی اصبحن وجهاً…» (کلینی، 1362: ج5، ص324)

    شادمانی باطنی و رضایت خاطر نیز، نوعی صباحت و درخشش در چهره ایجاد می نماید و وجه را زیباتر و مزیّن تر می نماید. نور ایمان، چهره را هرچند نازیبا باشد، زینت می دهد و دوست داشتنی می کند. امام حسن عسگری علیه السلام درباره ی «حسن»، سخن بلندی دارد. ایشان حسن را به دو قسم ظاهر و باطن تقسیم کرده و می فرمایند: «حسن الصورة، جمال ظاهر و حسن العقل، جمال باطن» (مجلسی، 1404ق: ج1، ص32)، «زیبایی چهره، جمال ظاهری است و جمال و نیکویی خرد و اندیشه، سرمایه ی آراستگی باطن است.»

    خداوند انسان را به حب جمال مفطور نموده است؛ فلذا گرایش به زیبایی و جمال، از گرایشات و تمایلات فطری و مستحسن انسانی است و زیباپسندی از خواسته های طبیعی بوده و با سرشت انسان ممزوج است. از این رو، در همه ی جوامع و تمدن ها و بین همه فرهنگ ها، جلوه های زیبادوستی و جمال پرستی مشاهده می شود. زینت و آراستگی لباس و چهره سبب می شود، زیبایی های طبیعی رونق گرفته و با جلوه ی بیشتری بدرخشند. این امر در روابط بین زن و شوهر، بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است.

    در سیره ی امامان معصوم علیه السلام ، مشاهده می شود که ایشان برای نماز، زیارت مؤمنین، حضور در بعضی از مجالس مانند مجلس درس و برای همسران خویش، متناسب با زمان و مکان و شرایط، به آراستگی ظاهر و زینت جمال خود توجه می نمودند. امام حسن مجتبی علیه السلام در این رابطه می فرماید: «ان الله جمیل و یحب الجمال، فأتجمل لربی و هو یقول: خذوا زینتکم عند کل مسجد…» (کلینی، 1362: ج6، ص438)، «همانا خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و من بدین جهت برای پروردگارم خود را آراسته می کنم و خداوند در این رابطه می فرماید که برای رفتن به هر مسجدی زینت کنید.»

    حضرت فاطمه سلام الله علیها به عنوان زینت و استحباب، انگشتری به دست می کردند و از قول رسول خدا(ص) انگشتر را تبلیغ می فرمودند: «قالت فاطمه سلام الله علیها ، قال رسول الله(ص): من تختم بالعقیق لم یزل یری خیری» (حرعاملی، 1367: ج3، ص40)، «هرکس انگشتری عقیق به دست کند، همواره خیر می بیند.»

    سنت خداوند جمیل این است که در دایره ی خلقت، نقش و نگار هستی را با زیبایی ها زینت می نماید؛ چنان که می فرماید: «ولقد جعلنا فی السماء بروجاً و زیّناها للناظرین» (حجر، 16)، «و به یقین ما در آسمان برج هایی قرار دادیم و آن را برای تماشاگران آراستیم.»

    قراینی در زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها وجود دارد که نشان می دهد این بانوی بهشتی، سعی می نمودند در محیط خانه و خانواده، عطرآگین و آراسته باشند و موهبت زیبایی و جمال بی مثالی را که خداوند به ایشان ارزانی داشته بود، با زینت و تجمل، جلا و شکوهی دیگر بخشیده و آن را برای امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه نمایند. در این جهت، حضرت زهرا سلام الله علیها همیشه در نزد خود عطر نگه می داشتند. ام السلمه می گوید: «از ریحانه ی پیامبر(ص) عطر خواستم و گفتم: سرورم! آیا عطر و بوی خوشی نزد خویش دارید: ایشان فرمود: آری و بی درنگ شیشه ی عطری آورد و اندکی از آن را بر کف دستم ریخت. بوی خوشی از آن برخاست که هرگز به مشامم نرسیده بود.» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص95) حضرت فاطمه سلام الله علیها حتی در واپسین لحظات زندگیش به اسماء فرمود: «هاتی طیبی الذی اتطیب به» (اربلی، 1381: ج2، ص62)، «عطر مرا که همیشه خود را با آن عطرآگین می نمودم، بیاور …»

    امیرمؤمنان علیه السلام در اشاره به آراستگی ظاهر و باطن فاطمه سلام الله علیها می فرمود: «و لقد کنت انظر الیها، فتنکشف عنی الهمم و الاحزان» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص134)، «هرگاه به او می نگریستم، همه ی ناراحتی ها و غم هایم برطرف می شد.»

    ب) صبر و بردباری
    صبر ملکه ای قلبی است که سبب می شود فرد بر تحمل مکروهات و سختی ها توانا شود. هرچه صدر، از وسعت بیشتر و ایمان از تعالی والاتری برخوردار باشد، صبر و بردباری نیز فزونی خواهد یافت. برگزیدگان خدا و خاصّان درگاه او، در طیّ چند روزی که در دنیا میهمان ضیافت ابتلائات خداوندند، به انواع سختی ها و انحای محنت ها و بلیّات آزمایش می شوند و این گوهر صبر و بردباری ایشان است که آن ها را در معبر عبور از سختی ها یاری می کند.

    وجود نازنین حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز، از آن جا که اخصّ عارفین و موحدین بود، از ابتدای دوره ی کودکی تا شهادت، همواره در معرض انواع ناملایمات و رنج ها قرار داشت. در زندگی فاطمه سلام الله علیها نیز، صبر و بردباری ویژه ای وجود داشت. یکی از عناصر اصلی موفقیت در حیات خانوادگی، استفاده از کیمیای صبر است. در هر خانواده ای که عنصر صبر آسیب ببیند، بنای محبت و استحکام نیز آفت خواهد پذیرفت. نظر به زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها ، می تواند راهکارها و الگوهایی عملی برای بردباری در برابر مشکلات در محیط خانه و خانواده را فرا راه همه ی خانواده ها بگشاید. فاطمه سلام الله علیها در سنین پایین با علی علیه السلام پیمان ازدواج بست و از میان خواستگاران متعدد، علی علیه السلام را با وجود فقر و تهی دستی ایشان برگزید. رئوس موارد صبر و شکیبایی حضرت فاطمه سلام الله علیها ، در حسن همسرداری و همراهی با علی علیه السلام را می توان در پنج محور زیر برشمرد:

    1 صبر و تحمل در برابر فقر علی علیه السلام .
    2 تحمل سرزنش ها.
    3 تحمل سختی های کار منزل و خدمت خانه.
    4 شکیبایی و تحمل مشکلات فراوان در زمان غیبت های طولانی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام (در طول جنگ های صدر اسلام)
    5 شراکت در غم علی علیه السلام و تحمل رنج های او و مشارکت در صبوری وی.
    درباره ی صبر و شکیبایی حضرت سلام الله علیها در برابر مشکلات، نمونه ها و شواهد تاریخی فراوانی در دست است. آن حضرت سلام الله علیها مشکلات اقتصادی را تحمل می نمود و نزد کسی افشا نمی کرد؛ گاه رسول خدا(ص) مصرّانه از ایشان احوال پرسی می نمود، آن گاه ایشان به گوشه ای از آلامش اشاره می فرمود. روایت است، روزی در پاسخ پدر فرمود: «اصبحنا و لیس فی بیتنا شئ یذوقه ذائقی و انا لنحمدلله تعالی» (مجلسی، 1404ق: ج35، ص252)، «پدر جان، صبح کردیم، در حالی که در خانه ی ما چیزی نیست تا با آن رفع گرسنگی بنماییم و ما در هر حال خدای بزرگ را سپاسگزاریم.»
    آن حضرت سلام الله علیها درباره ی اثاثیه و لوازم منزل خود و علی علیه السلام ، با پدرش این گونه دردودل می نمود: «انی و ابن عمی ما لنا فراش الا جلد و کبش ننام علیه بالیل و یعلف علیه ناصحنا بالنهار»، «من و پسر عمویم هیچ فرشی نداریم؛ مگر یک پوست گوسفند که شب ها بر روی آن می خوابیم و روزها بر روی آن شتر خود را علف می دهیم.» رسول گرامی(ص) نیز پاسخ فرمودند: «اصبری… » (همان، ج14، ص197)، «صبر و تحمل داشته باش.»

    فاطمه سلام الله علیها به جهت انتخاب زندگی فقیرانه ی علی علیه السلام ، مورد سرزنش فراوان قرار می گرفت؛ ولی در برابر این سرزنش ها صبر می فرمود. در روایتی از امام صادق علیه السلام از جابربن عبدالله انصاری نقل شده است که روزی رسول خدا(ص)، به خانه ی دخترش، فاطمه سلام الله علیها ، وارد شد و او را در حالتی دید که در نتیجه چشمان مبارکش پر از اشک گردید؛ زیرا لباس آن حضرت سلام الله علیها بسیار نامناسب بود. زهرا سلام الله علیها در آن حال از یک طرف مشغول آرد کردن جو و تهیه ی نان بود و از طرف دیگر به فرزندش شیر می داد. پیامبر(ص) پس از مشاهده ی آن حالت، به ایشان فرمود: دختر عزیزم، این گونه تلخی ها را در دنیا برای رسیدن به پاداش ها و شیرینی های اخروی پذیرا باش و صبر و بردباری را از دست نده و آن بانوی بزرگوار در پاسخ پدر فرمود: یا رسول الله! خدا را حمد می کنم در برابر نعمت هایش و شکر می کنم در برابر نعمتهایش.» (رک. ابن شهرآشوب، 1379: ج3، ص343)

    ج) تشویق همسر به اتیان خیرات
    یکی دیگر از مواردی که می تواند سبب تحکیم بنیاد ازدواج شود، این است که زن و شوهر در راه اتیان خیرات، یار و مشوق هم باشند. به تعبیر دیگر، آن دو هم چون مسافرانی که در راه خیر با یکدیگر همسفر شده اند، همواره یکدیگر را به خوبی ها و کمالات تشویق نمایند؛ این امر اگر با شرایط و ضوابط انجام پذیرد، مؤثرترین تشویق محسوب می شود.

    از مواردی که تجلی عبودیت و تدبیر منزل فاطمه سلام الله علیها را نشان می دهد، این است که ایشان همسر خود را در انجام امور خیر تشویق می فرمودند. این تشویق ها به صورت های مختلف و انحای گوناگون انجام می پذیرفت.

    این بانوی با عظمت، همسر زندگی اش را که پیشتازترین مرد میدان خیرات و حسنات بود، به خوبی درک می نمود و هرچند که علی علیه السلام احتیاجی به تشویق در انجام خیرات نداشت، لیکن کلمات دلنشین فاطمه سلام الله علیها ، وی را در راه استقامت بر انواع خیرات، دلگرمی می بخشید. حضرت فاطمه سلام الله علیها با علی علیه السلام به گونه ای احترام آمیز سخن می گفت و او را به اطاعت و اظهار فضایل فرامی خواند؛ تا آن جا که علی علیه السلام درباره ی او می فرمود: «نعم العون علی طاعةالله…» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص133)، «فاطمه سلام الله علیها بهترین یاور برای اطاعت پروردگار است» و نیز فاطمه سلام الله علیها به علی علیه السلام می فرمود: «انی زوجتک اقدم امتی سلماً و اکثرهم علماً و اعظمهم حلماً…» (کراجکی، 1410ق: ص121)، «من با تو ازدواج کردم، در حالی که تو پیشتازترین فرد امت من در اسلام و عالم ترین آن ها بودی و در بردباری و حلم نیز والاترین فرد امتی»

    مسلم است که این گونه کلمات دلنشین از دلدار و دل آرام علی علیه السلام ، ایشان را تا چه اندازه به بردباری، صبر و… فرامی خواند. فاطمه سلام الله علیها تا اندازه ای با علی علیه السلام در خیرات و حسنات هماهنگ بود که علی علیه السلام وی را رکن خود خواند و بعد از وفات وی فرمود: «وقتی رسول الله(ص) از دنیا رفت، من یک رکن خود را از دست دادم و هنگامی که فاطمه سلام الله علیها به شهادت رسید، دومین رکن خود را نیز از دست دادم.» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص173)

    د) حفظ مراتب حجاب
    رواج عفت عمومی، رعایت حجاب و حفظ حریم لازم در روابط زن و مرد، از دیگر عواملی است که نقش به سزایی را در حفظ بنیان خانواده از تزلزل و در نهایت فروپاشیدگی، ایفا می کند. چنان چه در جامعه ای، روابط و مرزهای توصیه شده در اسلام خلط شوند، حق و باطل درهم می آمیزد و در نهایت بنیاد خانواده ها مورد تهدید و خطر قرار می گیرد.

    حضرت فاطمه سلام الله علیها به عمق اهمیت مسأله ی حجاب و عفاف و حفظ حریم در روابط با نامحرم آگاه بودند؛ تا آن جا که یکی از مهمترین پیام های فاطمی «حفظ حجاب، بهترین زینت زن» است: «از حضرت علی علیه السلام روایت شده است: روزی خدمت حضرت رسول(ص) نشسته بودیم؛ ایشان فرمود: بهترین زینت برای زنان چیست؟ هیچ کدام از اهل مجلس پاسخ ندادند و از هم متفرق شدند. من به نزد فاطمه آمدم و جریان سؤال پیامبر(ص) را برای او نقل کردم و در ضمن گفتم: هیچ کدام از ما به رسول الله(ص) پاسخ نگفت. حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود: من جواب این سؤال را می دانم. بهترین زینت از برای زنان این است که هیچ مردی آنان را نبیند و آنان نیز هیچ مردی را نبینند. من به نزد رسول خدا(ص) برگشتم و گفتم: ای رسول خدا(ص)، بهترین زینت زن این است که هیچ مردی او را نبیند و او هم هیچ مردی را نبیند. حضرت (ص) فرمود: این جواب را از کجا آوردی؟ گفتم: این جواب فاطمه سلام الله علیها است. حضرت(ص) فرمود: فاطمه به راستی پاره ای از وجود من است.» (رک. شیخ الاسلامی، 1377)

    عقیده ی حضرت فاطمه سلام الله علیها در باب حجاب و تحفظ از بیگانه، دارای شرافت و عظمتی وصف ناشدنی و مرتبتی متعالی است. حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیها از پدران خویش و ایشان از حضرت علی علیه السلام چنین نقل کرده اند: «مردی نابینا از حضرت فاطمه سلام الله علیها اجازه خواست که به خانه ی او وارد شود، حضرت فاطمه سلام الله علیها خود را پوشانید. رسول خدا(ص) پرسید: چرا از او حجاب کردی؟ وی فرمود: اگر او مرا نمی بیند، من او را می بینم و علاوه بر این، این مرد نابینا بو را نیز استشمام می نماید.» (مجلسی،1404ق: ج43، ص91)

    ه‍‍) تقسیم کار در خانواده
    یکی از اصول لازم و ضروری خانواده ی موفق، تقسیم مناسب و منصفانه ی مسئولیت ها در خانه و خانواده است. پیوند مودّت و محبّتی که بین زن و مرد در خانواده به وجود می آید، در صورتی مستدام و مستحکم باقی می ماند که علت محدثه ی آن دوام یابد. علاقه و مودت میان زن و شوهر، علل و وجوه متفاوتی دارد. یکی از علل آن، این است که هر دو انسانند و این علاقمندی همنوع به همنوع، یکی از وجوه علاقه ی میان همسران است. بعد دیگر علاقمندی، در صورتی محقق می شود که زن و مرد، هر دو دارای روحیه ی دیانت و ایمان باشند؛ در این صورت، روحیه ی اخوت دینی نیز وجه دیگر علاقمندی زن و شوهر به یکدیگر را تشکیل می دهد. هرچه مشابهت و تفاهم روحی افراد بیشتر باشد، جاذبه ی تکوینی حب تشابه، مزید این عطوفت و مودت خواهد بود. از دیگر ابعاد محبت و مودت میان زن و شوهر این است که هر کدام از آن ها، پدر یا مادر فرزندان یکدیگرند و وجود فرزند و علقه ای که هر یک نسبت به وی دارند، می تواند عامل دیگری در استحکام بنیان خانواده باشد. امر مهم دیگری که سبب می شود بنیان خانواده تحکیم شود و علاقمندی زن و مرد به یکدیگر فزونی یابد، همکاری متقابل آن ها برای گرداندن امر معاش و فروعات آن است. این عامل هم چنان که می تواند یک عامل مثبت قلمداد شود، گاه نیز می تواند به عنوان یک عامل مخرب عمل کند.

    مطالعه و بررسی در زمینه ی آسیب شناسی خانواده، محرز می نماید که اگر تقسیم کار عادلانه و منصفانه ای در محیط خانه و خانواده برقرار نشود، خانواده از مرز تعادل خارج می شود و خروج از ثغور اعتدال، گامی به سوی ویرانی و تزلزل خانواده است.

    یکی از معیارهای تقسیم کار عادلانه این است که شئونات و ویژگی های مسلّم جسمی و روحی زن و مرد در این امر، مورد توجه و ملاحظه قرار گیرد. مسلم است که توجه به لطافت و ظرافت روحیه ی زن و شرافت امر ورع و تحفظ وی از اجنبی و حفظ مراتب بالای حجاب و عفاف، مقتضی است که وی بیشتر پذیرای امور داخلی محیط خانه و خانواده باشد و امور مربوط به خارج از محیط خانه، به مرد واگذار شود.

    البته باید در نظر داشت، این تقسیم کار، تقسیم اولیه ای برای احراز امر معاش است و همکاری مرد در داخل خانه می تواند تحت عناوین مثبت دیگری مورد تأکید واقع شود و هم چنین کار زن در خارج از خانه نیز، تحت شرایطی خاص و با رعایت ضوابطی ویژه، می تواند مورد مقبولیت قرار گیرد.

    تقسیم عادلانه کار در محیط خانواده، خود نمونه ای از رعایت عدالت اجتماعی در نهاد کوچکی از اجتماع است. یکی از عوامل شادابی و تکامل خانواده این است که تعیین مسئولیت ها، سبب تقسیم و تخفیف سنگینی بار تکالیف شود و این همکاری متقابل، موجبات تحکیم پیوند مودت بین زن و شوهر را فراهم آورد.

    نظر به زندگی فاطمه سلام الله علیها نشان می دهد که این تقسیم کار در خانه ی ایشان به نحو احسن انجام گرفته بود. امام باقر علیه السلام فرموده اند: «حضرت فاطمه علیه السلام ، کارهای منزل را با حضرت علی علیه السلام ، این گونه تقسیم کردند که خمیرکردن آرد، نان پختن، تمیزکردن و جاروزدن خانه به عهده فاطمه سلام الله علیها باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و تهیه ی مواد اولیه غذایی را علی علیه السلام انجام دهد.» (دشتی، 1375: ص168) امام صادق علیه السلام نیز در این باره فرموده اند: «تقسیم کار با رهنمود رسول خدا(ص) انجام گرفت؛ وقتی آن حضرت(ص) بیان داشت که کارهای داخل منزل را فاطمه سلام الله علیها و کارهای بیرون منزل را علی علیه السلام انجام دهد، فاطمه سلام الله علیها با خوشحالی این گونه فرمود: «فلایعلم ما داخلنی من السّرور، بإکفائی رسول الله(ص) تحمل رقاب الرجال» (نوری طبرسی، 1401ق: ج13، ص48)، «جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا(ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.»

    ظرایف بیانات معصومانه ی فاطمه سلام الله علیها در همه ی زمینه ها، می تواند ابوابی از معرفت را برای صاحبان دقت و تأمل بازنماید. ابراز خشنودی و مسرت دخت گرامی پیامبر(ص) از این تقسیم کار و ظرایف بیانات ایشان در این باره نشان دهنده ی این است که در این نوع تقسیم کار، به زن تحیّت و مرهمتی شده است. به بیان دیگر، سپردن مسئولیت و شغل خانه داری به زن و رفع تکلیف امور خارج از خانه از عهده وی، نوعی تکریم و ارزش برای وی محسوب می شود.

    اگر بنا باشد، با الگوپذیری از حضرت فاطمه سلام الله علیها در باب تحکیم خانواده ، گام هایی برداشته شود، یکی از مهمترین گام ها با احترام نگریستن به شغل خانه داری و تربیت فرزند است که نوعی سرافرازی و مرحمت به زن را در پی خواهد داشت.

    مطلب دیگر آن که برخی می پندارند که همکاری مرد در انجام کارهای منزل رجحانی ندارد و به این بهانه، از یاری دادن همسر در کارهای منزل، تعلّل و مسامحه می ورزند؛ در حالی که روایات فراوانی وجود دارد که نشان می دهد امیرالمؤمنین علیه السلام هرگاه برایشان مقدور بود، فاطمه سلام الله علیها را در انجام کارهای خانه یاری می رساندند. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «کان امیرالمؤمنین یختطب و یستقی و یکنس و کانت فاطمة تطحن و تعجن و تخبز» (حرعاملی، 1367: ج12، ص24؛ ج14، ص164)، «جدم امیرالمؤمنین علیه السلام (در انجام کارهای خانه) هیزم جمع می کرد، آب می کشید و می آورد و خانه را جارو می زد و حضرت زهرا سلام الله علیها نیز جوها را آرد می کرد و سپس خمیر می نمود و آن گاه نان می پخت.»
    کلمه ی «یکنس» در این عبارت نشان می دهد که حضرت امیر علیه السلام علاوه بر کارهای بیرون از منزل، در کارهای داخل خانه نیز با حضرت فاطمه سلام الله علیها همیاری می فرمودند. در حدیثی دیگر وارد شده است: «روزی رسول خدا(ص) وارد خانه دخترش فاطمه سلام الله علیها شد و مشاهده کرد که امیرالمؤمنین علیه السلام در کنار او نشسته و با او در آرد کردن نان کمک می کند، ایشان پس از سلام و تحیت فرمودند: کدام یک خسته ترید تا من جای او نشسته و به آرد کردن بپردازم؟ علی علیه السلام فرمود: یا رسول الله، دخترت فاطمه…» (مجلسی، 1404ق: ج42، ص50) در خانه ی حضرت فاطمه سلام الله علیها علاوه بر آن که امور مربوط به خانواده، بین اعضای خانه تقسیم شده بود، کارهای منزل نیز بین حضرت فاطمه سلام الله علیها و خادمه ی آن حضرت تقسیم شده بود.
    تأملی ژرف بر آن چه در این نوشتار از سیره و سنت دخت گرامی پیامبر (ص)، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیان شد، جلوه هایی از خانواده ای شایسته و به حق آرمانی را بر دیدگان صاحبان بینش می نماید و بالاخره نوشتار حاضر بر این مدّعاست که عالی ترین طریق وصول به کمال اندیشیدن، زیستن و سلوک آسمانی، تأسی به این افعال، اقوال و تقریرات است و البته مراد مذکور زمانی به نحو احسن و اکمل محقق خواهد شد که زمینه ی معرفت کامل به آداب و سنن «مکتب فاطمی سلام الله علیها » فراهم آید و آن چه در این طریق، مشکل و مانع می نماید، عدم جامعیت تقریرات، روایات و اطلاعات لازم است. نوشتار مذکور، با پذیرش موانع موجود و قلّت روایات مربوط، بر آن بوده است تا حدّ مقدور، خطوط اساسی و راهگشای معرفت به اصول خانواده ی مطلوب و آرمانی را برای صاحبان تأمل، ترسیم نماید.

    فهرست منابع:
    قرآن کریم
    نهج البلاغه
    «غررالحکم و دررالکلم»، گردآورنده: هاشم رسولی محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377.
    ابن شهرآشوب، محمدبن علی: «مناقب آل ابی طالب»، تهران، ذوی القربی، 1379.
    اخطب خوارزم، موفق بن احمد: «مناقب خوارزمی»، تهران، برهان، 1374.
    اربلی، علی بن عیسی : «کشف الغمه فی معرفةالائمه»، تهران، اسلامیه، 1381.
    امینی، عبدالحسین: «الغدیر»، بیروت، دارالکتاب العربی، 1379.
    بابازاده، علی اکبر: «تحلیل سیره فاطمةالزهرا»، بی جا، انصاریان، 1376.
    بحرانی، عبدالله: «عوالم العلوم»، قم، مدرسه الامام المهدی (عج)، بی تا.
    حائری مازندرانی، مهدی: «کوکب الدری»، قم، مکتب الحیدریه، 1374.
    حر عاملی، محمدبن الحسن: «وسایل الشیعه»، تهران، اسلامیه، 1367.
    خمینی، روح الله: «اربعین حدیث»، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1371.
    دشتی، محمد: «نهج الحیاة»، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام ، 1375.
    زید بن علی: «مسند زیدبن علی»، بیروت، منشورات دارالمکتبة الحیاة، بی تا.
    سپهر، محمد تقی: «ناسخ التواریخ»، تهران، اسلامیه، 1382.
    شافعی، شیخ محمدبن داوود البازلی: «غایةالمرام فی رجال البخاری»، بی جا، بی نا، بی تا.
    شیخ بهایی، محمد بن حسین: «مفتاح الفلاح»، قم، دارالکتب الاسلامی، 1411ق.
    شیخ الاسلامی، حسین: «مسندفاطمةالزهرا»، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1377.
    طبرسی، احمدبن علی: «احتجاج»، قم، الشریف الرضی، 1380.
    طوسی، محمدبن حسن: «امالی»، قم، دارالثقافه، 1372.
    فیض کاشانی، محسن: «محجة البیضاء»، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا.
    قیومی، محمدجواد: «صحیفةالزهرا»، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374.
    کراجکی، ابوالفتح: «کنزالفوائد»، قم، مکتب المصطفوی، 1410ق.
    کلینی، محمدبن یعقوب: «اصول کافی»، تهران، نور، 1362.
    کوفی، فرات بن ابراهیم: « فسیر فرات الکوفی»، تهران، وزارت الثقافه و الارشاد الاسلامی، مؤسسه الطباعه و النشر، 1410ق.
    مجلسی، محمدباقر: «بحارالانوار»، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1404ق.
    مظاهری، حسین: «مجموعه مقالات الزهرا»، بی جا، بی نا، 1372.
    مفید، محمدبن محمد: «اختصاص»، قم، جامعةالمدرسین، 1374.
    مهاجر، عبدالحمید: «واعلموا انّی فاطمه»، بیروت، دارالکتاب و العترة، 1413ق.
    نوری طبرسی، حسین: «مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل»، قم، مؤسسه آل البیت علیه السلام ، 1401ق.
    نیوتن، اریک: «معنی زیبایی»، پرویز مرزبان، تهران، انتشارات علمی- فرهنگی، 1377.
    پی نوشتها
    * - دانش آموخته دکترای عرفان، عضو هیئت علمی دانشگاه قم.
    [1] - آل عمران، 92

    بر گرفته شده از Taranomemehr.ir

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-06-25] [ 01:27:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عوامل تحکیم خانواده از دیدگاه امام علی علیه السلام   ...

     

     

     

     

     

    خانواده خمیرمایه و سنگ بنای جامعه بزرگ انسانی است. حکمت الهی بنابر فطرت و آفرینش انسانها طوری نظام مند آفریده شده است که برای رشد و شکوفایی و رسیدن به آرامش و امنیت روانی نیاز به تشکیل خانواده منوط گشته است. در رابطه با زندگی امیر المؤمنین علی علیه السلام و برترین بانوی عالم حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که برترین اسوه و الگو مردمان در همه ی اعصار می باشند خانواده اهمیت و جایگاه ممتازی را به خود اختصاص داده است. از این رو ما در این فراز به شمارش و تبیین عوامل تحکیم خانواده می پردازیم :

    1. تعاون و همکاری و تقسیم کار

    در یک خانواده منسجم، پویا و اعتدال گرا هر یک از اعضاء در کارها و رفع سختی ها و مشکلات با هم دیگر مشارکت و همکاری دارند. ضروری ترین عامل در استواری هر کانون انسانی، (تقسیم کار) است و در تعیین چگونگی تقسیم کار، بیش از هر چیز می باید به استعدادهای تکوینی مرد و زن نظر داشت و چنین دقت نظری بدون بهره گیری از افق برتر وحی امکان پذیر نخواهد بود.از سویی علی بن ابی طالب علیه السلام در خانه با همسرش زهرا سلام الله علیها همکاری می کرد. کار خانه را زهرا به اختیار خودش انتخاب کرده و علی علیه السلام به او تحمیل نمی کند. در عین حال علی علیه السلام می خواهد فشاری بر همسر عزیزش وارد نیاید (و در کارها به او کمک می کند).

    هنگامی که رسول خدا (ص) پیشنهاد تقسیم کار در منزل امام علی علیه السلام را می دهند، حضرت فاطمه سلام الله علیها مسرور شده و رضایت خویش را این گونه ابراز می نمایند: «فَلَا یَعْلَمُ مَا دَاخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِکْفَائِی رَسُولُ اللَّهِ ص تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَال ؛جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار [کار منزل برعهده زهرا سلام الله علیها و تدبیر امور بیرون بر عهده علی علیه السلام] تا چه اندازه مسرور و خوشحال شدم ، چرا که رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.»

    2. پراکندن محبّت

    خانه ای که جوّ حاکم بر آن سرشار از محبت، عاطفه، تفاهم، آرامش و احترام باشد، افراد متعادل و با شخصیت رشد یافته ای ، سر بر می آورند. اما خانه ای که روح فرزندان خود را از کینه توزی، تغذیه می کند که اساس آنها ترس و خشم است. چنین خانواده ای کاروانهایی از افرد منحرف و جنایتکار به سوی جامعه سرازیر می کند. اگر نیک بنگریم خواهیم دید که آن خانه ی گلی و خشتی که علی و فاطمه (صلوات ا… علیهم) در آن زیسته اند و فرزندانی چون جوانان اهل بهشت ، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را تربیت نموده اند، در سایه ی محبت الهی و عطر الفت و پاکدامنی بوده که بوی آن هنوز هم انسانها را شیفته ی خود می سازد. پس محبت مانند آبی است که به گیاه می رسد، اگر نباشد گیاه می خشکد و اگر بیش از حدّ شود ریشة گیاه می گندد و خراب می شود و گیاه می خشکد.

    قرآن کریم محبّت نسبت به یکدیگر را این گونه سفارش می نماید: « إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛آنان که ایمان آورده اند و شایسته ها انجام داده اند خداوند بخشایشگر برایشان دوستی قرار می دهد. و یا در آیه ای دیگر به محبت و علاقه بین همسران تاکید شده است. «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة ؛«در میان شما با همسرانتان دوستی قرار داد و مهر افکند». و به قول مولانا جلال الدین رومی؛ از محبت تلخها شیرین شود ازمحبت مِسها زریّن شود.

    3. ابراز و اظهار علاقه در خانواده

    صفای زندگی به حاکمیت عشق و علاقه بر محیط زندگی و معاشرت است و اگر دوستی وعلاقه نباشد، زندگی جهنمی سوزان و فضایی سرد و بی روح خواهد شد. ابراز عشق ومحبّت در محیط خانواده میان زن و مرد و نیز نسبت به فرزندانشان خانه را به بهشت تبدیل می کند.
    چه دوزخ های سوزانی که کمبود محبت و عاطفه فرزندان از جانب والدین است و حسرت شنیدن عزیزم، دلبندم، تو را دوست دارم و… سالها بر دل کودکان می ماند و گرفتار عقده کمبود محبّت می شوند.اگر اظهار علاقه در خانواده بنا به هر دلیل و توجیهی ترک شود، بایستی خود را آماده روئیدن علف های هرز در کنار گل زندگی نمود. پس سخنان زشت و نیش دار، عیب جویی ها و ظن و گمان های ناروا در مورد یکدیگر بازارش گرم خواهد شد.

    ما در سیره و رفتار خانواده امام علی علیه السلامطبق آنچه از تاریخ و روایات در دست داریم حتی یک مورد هم سراغ نداریم که رفتارها و برخوردها از مدار محبت و علاقه و آن چیزی که مرضی خداوند است، خارج شده باشد. وجود حضرت زهرا سلام الله علیها به قدری برای حضرت علی علیه السلام مایه آرامش و خشنودی بود که امام علی علیه السلام در این باره می فرمایند :« وَ لَقَدْ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان ؛من که به چهره زهرا نگاه می کردم، همین نگاه هر گونه غم و اندوه رااز من بر طرف می نمود ».

    4. دینداری و پایبندی به تعهدات اخلاقی و اعتقادی

    برای یک زندگی سالم و با آرامش رعایت تناسب از نظر ارزش های اخلاقی و اعتقادی امری مسلّم است. چنانکه تقریبا اکثر افراد با انتخاب لباس خاص با توجه به آیه« هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن؛در واقع نوع بینش و طرز تفکر خود را بروز و آشکار می سازند و در صورت عدم تناسب باعث احساس نامطلوب و مشکلات فراوانی را با خود به همراه خواهد داشت. مولا علی علیه السلام در همین زمینه می فرمایند: «ِ عَلَیْکُمْ بِالصَّفِیقِ مِنَ الثِّیَابِ فَإِنَّهُ مَنْ رَقَّ ثَوْبُهُ رَقَّ دِینُه ؛برشما باد پوشیدن لباس های ضخیم، زیرا کسی که جامه اش نازک باشد، دینش نازک شود.» از این رو عدم تناسب بین فرد و همسر او که همچون لباس دائمی است مشکلات روانی و نیز زمینه انحراف فکری و اعتقادی را به دنبال خواهد داشت.بنابراین پیشوایان دینی بحث کفویت زن و مرد را مطرح کرده اند.

    5. عدالت در خانواده

    دین اسلام بر رعایت مساوات و عدالت در خانواده ، تأکید فراوانی نموده و از هرگونه تبعیض و امتیاز بیجا به برخی یا یکی از فرزندان به شدّت منع نموده است. همچنین از تبعیض بین دو جنس دختر و پسر و محبت بیش از اندازه به پسران که ریشه در عصر جاهلیت داشت، پدر و مادر را تنبه می دهد. امام علی علیه السلام می فرمایند: « ان النبی«صلی الله علیه و اله» ابصر رجلا له ولدان فقبّل احدهما و ترک الاخر. فقال رسول الله (ص): فهلّا و اسیت بینهما؛پیامبر (ص) کسی را دید که دو فرزند داشت. یکی را بوسید و دیگری را رها کرد [در این هنگام] پیامبر خدا [به وی] فرمود: « چرا میان آنان یکسان عمل نکردی؟!» با توجه به این حدیث نورانی، عدالت ورزی حتی در محبت و بوسیدن فرزندان بایستی رعایت شود تا مانع از حسادت و کینه ورزی آنان نسبت به هم شویم.

    6. گفت و گوی صمیمی

    درخانواده ها ی صمیمی و موفق، همواره بستر لازم برای گفت و گوهای شاد و جذاب فراهم است. نگرش مثبت به مسائل، دادن فرصت اظهار بیان برای تک تک اعضای خانواده و رعایت اصل مهارت گوش دادن بدون قضاوت و پیشداوری و ارزیابی سریع، سبب رشد و احساس هویت و شخصیت خانواده را به دنبال دارد. متأسفانه با همه گیر شدن تکنولوژی و فناوری، از جمله اینترنت و ماهواره و … ارتباط کلامی خانواده ها به کمترین حدّ خود نزدیک می شود و به عبارتی بهتر خانواده از یک فضای صمیمی ،ارتباط نزدیک ،تبادل افکار و حل مشکلات به سپری کردن اوقات در زیر یک سقف مبدل گشته است.بنابراین صحبت کردن با چهره بشاش موجب می شود تا رایحة دل انگیز دوستی، فضا و محیط خانه و خانواده را معطر گرداند. و امام متقیان علی علیه السلام می فرمایند: «َ أَجْمِلُوا فِی الْخِطَابِ تَسْمَعُوا جَمِیلَ الْجَوَاب ؛ زیبا خطاب کنید ،تا جواب زیبا بشنوید »

    7. آموزش و افزایش اطلاعات در خانواده

    امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در قالب وصایای خود و در فرآیند آموزش فرزند جوان خویش به امام حسن مجتبی علیه السلامدر نامه 31 نهج البلاغه که مشتمل بر سفارش های ناب و ظریف و نکات اخلاقی- تربیتی است، به تبیین و تصویر درستِ رابطة بین پدر که یکی از ارکان مهم تشکیل دهنده خانواده است با فرزندان که میوه دل و گل خوشبو خانواده هستند، می پردازد.بنابراین به موارد کلیدی که از سوی والدین باید به فرزندان منتقل شود را، اجمالاً اشاره می کنیم.امام می فرمایند:« وَ أَنْ أَبْتَدِئَکَ بِتَعْلِیمِ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِیلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْکَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِه ….؛ ابتدا خواستم (تربیت) تو را به تعلیم کتاب خداوند و بیان آن و مقررات و احکام اسلام و حلال و حرام آن آغاز کنم ». از این رو هر معلم و مربی و یا هر پدر مهربانی که واقعاً دلسوز فرزند خود باشد، در قدم نخست و قبل از آلوده شدن دل و درون ، باید حقایق دین را به فرزند خود بیاموزد وگرنه اگر تعلل نموده و این مهم را به تأخیر بیندازد، دل جوان به عقاید انحرافی آلوده می شود و اصلاح کردن وی، زحمتی دو چندان می طلبد.

    الف. کلیدهای اساسی آموزش در نامه 31

    اگر محورهای عمده سفارش های امام علی علیه السلام را در مورد آموزش فرزند جوان خویش (امام مجتبی) مورد مداقّه قراردهیم، به این نکات کلی زیر می رسیم:

    1. موانع و آفت دوستی (لَا خَیْرَ فِی مُعِینٍ مَهِینٍ وَ لَا فِی صَدِیقٍ ظَنِین ) 2. علت تأخیر اجابت دعاها (لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِل ) 3. تسویف، آفت موفقیت و مغتنم شمردن فرصت ها (بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّه ) 4. احترام به اقوام و خویشان (وَ أَکْرِمْ عَشِیرَتَک ) 5. عدم اعتماد به آرزوها (َ وَ الِاتِّکَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْکَی ) 6. باز بودن باب توبه (و فتح لک باب المتاب) 7. راه های مقابله با مشکلات (فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِیقِ وَ فِرَاقَ الصَّدِیق ) 8 . راه تقویت دل ( احی قلبک بالموعظه و …) 9. شرایط تحصیل علم (َ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِی عِلْمٍ لَا یَنْفَع ) 10. مسئولیت به قدر توان. (فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طاقتکِ )

    ب. افراط و تفریط در آموزش فرزندان

    امروزه اکثر خانواده ها در مسئله آموزش و تربیت فرزندان کودک و جوان خویش با سر در گُمی و افراط و تفریط مواجه هستند. خانواده ها فکر می کنند هرچه امکانات و وسایل رفاه فرزندانشان را بر آورده سازند، فرزندانی شایسته و نیکو خواهند داشت ،اما این خیال آنها مدّت زیادی دوام نمی آورد و با چشم خویش نظاره گر طغیان و انحراف آنها هستند. بنابراین با تأسی به سفارش های نورانی و حکیمانه ی امام متقیان علی علیه السلام زمینه را برای شکوفایی گلهای زندگیمان فراهم سازیم.

    8. توجه به ظرایف روحیات همسر

    زن و مرد در کانون گرم خانواده با درک روحیات یکدیگر می توانند مسیر پر پیچ و خم زندگانی را با آرامش و زندگی پشت سر بگذارند و در این مسیر درک و توجه به روحیات ظریف زن از جایگاه ویژه ای برخوردار است. بنابراین هر کلمه، گفتار و حرکت، در بر دارنده بار عاطفی و روانی خاصی است که تاثیر مثبت و منفی مستقیمی می تواند ایجاد نماید. از این رو همسر خانواده دوست دارد در ارتباط با او صحبت محترمانه با عواطف سرشار از محبت و احترام دریغ ورزیده نشود.شوهر باید به همسرش از این منظر که او امانت الهی است و فردی مستعد کمال، پیشرفت و تحول در عرصه زندگی است به او بنگرد. امام علی علیه السلام در شأن حضرت زهرا سلام الله علیها و رضایت از او می فرمایند : « فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَکْرَهْتُهَا عَلَى أَمْرٍ حَتَّى قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا أَغْضَبَتْنِی وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْرا؛سوگند به خدا من زهرا را تا هنگامی که خداوند او را به سمت خود برد خشمگین نکردم در هیچ کاری موجب ناخشنودی او نشدم ،او نیز مرا خشمگین نکرد و هیچ گاه مرا نافرمانی نکرد ».

    9. سازگاری

    سازگاری عبارت از اینکه زوجین با کم و زیاد هم از حیث های گوناگون بسازند و با رفاقت و همدلی کمبودهای یکدیگر را برطرف نمایند. پس برای داشتن یک زندگی به دور از تنش و پرخاش باید از موشکافی عیوب و ایرادهای احتمالی همدیگر و به رخ کشیدن آنها جدا اجتناب کنند و عیب پوشی و سازگاری را سر لوحه ی زندگی قرار دهند. همچنین زن و مرد بایستی مصلحت زندگی شان را بر منفعت شخصی ترجیح دهند و از آن بالاتر مصلحت زندگی خودشان را به خاطر دخالت اطرافیان پایمال ننمایند. امام علی علیه السلام در مورد سازگاری زن و مرد می فرمایند : « الزَّوْجَةُ الْمُوَافِقَةُ إِحْدَى الرَّاحَتَیْن ؛زن سازگار یکی از دو آسایش است » .

    10. پرهیز ازتقاضاهای نامقدور

    امروزه یکی از مشکلات رایج در خانواده ها این است که امکانات زندگی خودشان را با وسایل و امکانات زندگی دیگران مقایسه می کنند در نتیجه انتظار و توقع شان بیشتر از توان مالی همسرشان می شود و این مسئله موجب احساس سرشکستگی و عدم لذّت بردن از زندگانی خود می شود. از این رو زمینه و ریشه بسیاری از درگیریها و نزاع ها در محیط خانواده ناشی از چشم هم چشمی هاست. از جمله ضررهای تقاضاهای نامقدور در کانون خانواده عدم تعادل مالی است که موجبات قرض، ربا، اقساط با مبالغ درشت و ناتوانی در پرداخت آن را به خانواده تحمیل می کند. حضرت علی علیه السلام در همین مورد می فرمایند : « کَثُْرَة السُّؤَالِ تُورِثُ الْمَلَال ؛در خواست زیاد ، ملال به بار می آورد ».

    11. تشویق و ترغیب

    خصلت تشویق و ترغیب در خانواده یکی از مهم ترین رموز رشد ، نشاط،هم افزایی و تحکیم آن را در پی دارد. گاه چنان فضای تحقیر ، تنبیه و سرزنش در خانواده پیدا می شود که جرأت اظهار نظر کردن و تکاپو را از اعضای خانواده می گیرد و گاه چنان تشویق های بی مورد و بیجا صورت می گیرد که سبب توقعات بیش از حدّ می شود. از این رو جایگاه تشویق در خانواده ها بسیار مغتنم است که متاسفانه مورد غفلت و بی توجهی قرار می گیرد. امام علی علیه السلام در عهد نامه ای که به مالک اشتر نخعی نوشتند، او را به ارزش گذاری و بهاء دادن به نیکان صالح فرمان دادند : « لَا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِی ءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ- فَإِنَّ فِی ذَلِکَ تَزْهِیدٌ لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِی الْإِحْسَانِ- وَ تَدْرِیبٌ لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ ؛هرگز نیکو کار و بد کار نزد تو یکسان و در یک جایگاه نباشند ،چرا که در این کار، بی رغبتی نیکوکاران در امر نیکوکاری است ، و ورزیدگی و شوق بد کاران برای بدی است ».

    12. هنر گوش دادن

    برای یک زندگی موفق، امر حیاتی است که زن و مرد به حرف های هم گوش جان بسپارند. در واقع با گوش دادن به حرف همدیگر، اهمیت و ضرورت طرف مقابل در زندگی را گوشزد می نماید. متاسفانه غالبا افراد دوست دارند متکلم وحده باشند و غافل از این نکته هستند که گوش دادن همراه با سکوت به عنوان یک هنر و مهارت تلقی می شود. مولای متقیان علی (ع ) می فر مایند :« عَوِّدْ أُذُنَکَ حُسْنَ الِاسْتِمَاعِ وَ لَا تَصْغِ إِلَى مَا لَا یَزِیدُ فِی صَلَاحِکَ اسْتِمَاعُهگوش خود را به شنیدن عادت بده و به سخنانی که بر اصلاح و پاکی تو چیزی نمی افزاید گوش فرا مده ».

    13. پاسخ مثبت به خواسته های جنسی همسر

    یکی از نکات مهم در تحکیم و ثبات بنیان خانواده بر آورده شدن صحیح نیاز جنسی زن و مرد است. شاید علت پنهان بسیاری از طلاق ها، خیانت ها و اختلافات ریشه در عدم پاسخ درست به این غریزه است.امام علی علیه السلام در کلام حکیمانه ای می فرمایند : « إِذَا رَأَى أَحَدُکُمُ امْرَأَةً تُعْجِبُهُ فَلْیَأْتِ أَهْلَهُ فَإِنَّ عِنْدَ أَهْلِهِ مِثْلَ مَا رَأَى وَ لَا یَجْعَلَنَّ لِلشَّیْطَانِ إِلَى قَلْبِهِ سَبِیلًا وَ لْیَصْرِفْ بَصَرَهُ عَنْهَا هر گاه فردی از شما زنی (زیبا) را دید که او را به شگفتی وا داشت ، به نزد همسر خود برود ؛ چرا که همسر او نیز مثل همین خصوصیات را داراست. پس اجازه نفوذ شیطان را به قلب خویش ندهد تا چشم خود را از آن زن بر گرداند ».

    14. عدم سوءظن و غیرت بی مورد نسبت به همسر

    معمولا چنانچه هر صفت و رفتار درست به اندازه و در جایش مورد استفاده قرار نگیرد؛ به صورت معکوس عمل خواهد کرد. یعنی اصل غیرت که در نهاد مرد از سوی پروردگار متعال به ودیعه گذاشته شده، صفتی برین است اما اگر این صفت دچار نوسان و افراط و تفریط شود؛ می تواند سبب بحران و اختلاف در خانواده شود. از این رو داشتن سوء ظن بیجا نسبت به همسر در رفت و آمدهای فامیلی و فعالیت های اجتماعی باعث خواهد شد تا کانون گرم خانواده به دریاچه یخ تبدیل گردد. بنابراین آزادی های مشروع زن پایمال شده و محبّت و صمیمیت رخت بربسته و تلخکامی، شکوه و اعتراض جایگزین خواهد شد. حضرت می فرمایند : «َ إِیَّاکَ وَ التَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ الْغَیْرَةِ- فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَةَ مِنْهُنَّ إِلَى السُّقْمِ وَ لَکِنْ أَحْکِمْ أَمْرَهُنَّ بپرهیز که غیرت نابجا ، زن سالم را به بیماری می کشاند و پاکدامن را به بدگمانی (و اندیشه گنهکاری ) درباره آن محکم کارکن ».

    15. صبر و تحمل یکدیگر

    یکی از بستر ها و لوازم داشتن زندگی توام با آرامش و محبّت، به کار گیری صبر و تحمل رطول زندگی است. بنابراین با فهم این نکته که غیر از حضرات معصومین(علیهم السلام) ا کثر ما انسانها دچار لغزش و خطا می شویم، زمینه را برای اغماض و چشم پوشی از لغزش های احتمالی فراهم می نماید. همچنین زن و مرد با همفکری و سنجیدن تمام جوانب مسائل و مشکلاتشان از هر گونه تکروی و خود کامگی و استبداد رای باید اجتناب نمایند. زندگی بدون صبر و تحمل همچون حبابی در هواست و عامل ورزیدگی و پختگی زن و مرد در اثر رعایت این مسئله است. امام در فرمایشی جمیل می فرمایند : « الصَّبْرُ أَحْسَنُ خلل [حُلَلِ ] الْإِیمَانِ وَ أَشْرَفُ خَلَائِقِ الْإِنْسَان؛صبر نیکوترین خصلت ایمان و ارجمندترین خوی انسان است ».

    16. هم پوشانی عیوب یکدیگر

    انسان ها برای محفوظ ماندن از سردی و گرمی هوا نیاز به لباس دارند. همچنین برای در امان ماندن از آسیب های روحی و جسمی، زن و مرد به همدیگر به عنوان پوشش و عایق در برابر آسیب ها نیازمند هستند.آن امام همام می فرمایند :

    « اسْتُرْ عَوْرَةَ أَخِیکَ لِمَا تَعْلَمُهُ فِیک ؛

    گناه و لغزش برادرت را بپوشان ،چون آن را در خودت نیز سراغ داری ».

    نتیجه گیری

    از دیدگاه اسلام بنیان خانواده نه بر مرد سالاری، نه بر زن سالاری و نه بر فرزندسالاری استوار است. بلکه بر محور منطق و اعتدال و نیز عدالت در سایه سار ایثار و صمیمیت و محبّت بنا گردیده است. معیار و ملاک خانواده سالم منطبق بودن با ارزشهاست نه مسائل زودگذر دنیایی مثل پول و ثروت و تجملات. آنچه می تواند روشنی بخش حقیقی زندگی ها در عصر کنونی باشد، پیروی و الگو قرار دادن زندگی اهل بیت «علیهم السلام» است. نسخه ی بی بدیل و نایاب برای همة اعصار جهت آرامش و سکینه زندگانی، طیّ سلوک معنوی و ساده زیستی همراه با عفّت و عزّت و تبعیت نمودن از خانوادة امام متقیان علی علیه السلام است.

    بر گرفته شده از Taranomemehr.ir

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-06-24] [ 08:05:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.