در لحظه‌ی ورود امام علیه‌السلام به مجلس، معاویه از جای خویش به پا خاست و با آن

حضرت مصافحه کرد و خوش‌آمد گفت. امام علیه‌السلام بدون تأمل فرمود خوش‌آمد گفتن و مصافحه نمودن علامت أمنیت و سلامت برای مهمان است.

سپس معاویه به آن حضرت گفت:

آمدنت بدین جا به خواست این جماعت است، اینان می‌خواهند از تو اقرار بگیرند که عثمان به دست پدرت کشته شد و او مظلوم بود، مطالب اینان را گوش کن و پاسخشان را بده و از این جهت تا من در جلسه حضور دارم، نگران مباش.

امام علیه‌السلام فرمود: سبحان الله! ای معاویه، خانه خانه‌ی تو است و اجازه‌ی هر کاری در این جا مربوط به تو است. حال اگر تو خواسته‌ی آنان را اجابت کرده‌ای، من از عمل زشتی که مرتکب شده‌ای شرم دارم و از ناسزا گفتن به تو نیز خجلم و اگر آنان بر تو غلبه کرده‌اند و تو وادار شده‌ای، از ناتوانی و بیچارگی‌ات شرم می‌کنم، حال بر کدام یک اعتراف می‌کنی؟! البته اگر من می‌دانستم که چنین کسانی با تو همراهند، من نیز افرادی در ردیف و رتبه‌ی آنان از بنی‌عبدالمطلب می‌آوردم، من هرگز از تو و این افراد هراسی به دل راه نمی‌دهم، بلکه اینان وحشت زده‌اند، چرا که ولی من خداوند یکتاست، آن که قرآن را فرو فرستاده و اختیاردار نیکوکاران است.

موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]