شما را قسم می‌دهم به خدا، آیا علی بن ابی‌طالب نخستین کسی نبود که در جنگ بدر پرچم اسلام را بر دوش گرفت و تو ای معاویه همان نیستی که پرچم کفر را بر دوش داشتی و جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله را بر خود فرض می‌دانستی؟! علی علیه‌السلام در جنگ احد و احزاب همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بود و پرچم پیامبر صلی الله علیه و آله را بر دوش داشت، لیکن تو همانی که در جبهه‌ی کفر پرچم کفر را بر دوش گرفته بودی. خداوند در هر سه جنگ حجتش را آشکار ساخت و دین خود را یاری کرد و گفتار پیامبرش را در مورد پیروزی گواهی نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله در همه‌ی این جنگ‌ها از پدرم خشنود بود و از تو و پدرت خشمگین. [363].

علی بن ابی‌طالب کسی بود که شب را در بستر پیامبر آرمید تا حضرتش را از چنگال مشرکین به سلامت رهایی دهد و درباره‌اش این آیه نازل گردید:

«و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله [364]؛ بعضی از مردم [همچون علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در لیلة المبیت به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر] جان خود را به خاطر خشنودی خداوند می‌فروشند.»

شما را به خدا، به یاد می‌آورید هنگامی را که لشگر اسلام به فرماندهی پیامبر صلی الله علیه و آله بنی‌قریظه و بنی‌نضیر را محاصره کرد و پرچم مهاجرین را به عمر و پرچم انصار را به سعد بن معاذ (ره) سپرد و سعد مجروح گردید که بدن او را به پشت جبهه منتقل کردند، لیکن عمر که خود ترسیده بود، دیگران را نیز ترسانید در آن هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود:

«لأعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله کرارا غیر فرار لا یرجع

حق یفتح الله علی یدیه؛ فردا پرچم را به دست مردی می‌دهم که دوست دارد خدا و پیامبرش را و خدا و پیامبر نیز او را دوست می‌دارند، جنگجویی است که هرگز هزیمت نمی‌کند و از جنگ باز نمی‌گردد تا این که خداوند به دست او پیروزی نصیب کند.»

در آن هنگام ابوبکر و عمر و دیگر مهاجرین و انصار نگران بودند که این مرد چه کسی است، زیرا پدرم علی بن ابی‌طالب گرفتار چشم‌درد سختی بود. ناگهان دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله پدرم را خواست و مقداری از آب دهان مبارکش را به چشم او مالید که بلافاصله بهبود یافت. رسول خدا صلی الله علیه و آله پرچم اسلام را به وی داد، آن حضرت به سوی بنی قریظه و بنی نضیر رفت و با لطف و یاری خداوند با پیروزی و سربلندی بازگشت.

ای معاویه، تو آن روز در مکه بر دشمنی با خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله اصرار می‌ورزیدی. آیا مردی همانند علی علیه‌السلام که عمرش را به پند و اندرز برای خدا و در راستای اطاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله گذراند، با تویی که دشمن خدا و پیامبرش بودی، مساوی هستید؟! سوگند به خدا که هنوز ایمان در دل تو جای نگرفته است و تو از ترس جان خویش، چیزهایی را بر زبان می‌رانی که در قلبت وجود ندارد. سپس رو به مردم کرده، فرمود:

شما را به خدا سوگند! به یاد نمی‌آورید که در غزوه‌ی تبوک، رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه‌السلام را در مدینه به جای خویش گمارد تا اداره‌ی مدینه را عهده‌دار شود؟! در آن روزها مناقین مطالب بسیاری علیه او گفتند تا مدینه از وی خالی شود. علی علیه‌السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: من در هیچ غزوه‌ای از شما دور نبوده‌ام، من را نیز شرکت دهید. رسول خدا - ص - فرمود:

«أنت وصیی و خلیفتی فی أهلی بمنزلة هارون من موسی، ثم أخذ بید علی علیه‌السلام فقال: ایها الناس من تولانی فقد تولی الله و من تولی علیا فقد تولانی و من أطاعنی فقد أطاع الله و من أطاع علیا فقد أطاعنی و من أحبنی فقد أحب الله و من أحب علیا فقد

أحبنی؛ تو وصی و جانشین منی از میان اهل بیتم. تو نسبت به من همانند هارونی نسبت به موسی بن عمران. پیامبر صلی الله علیه و آله دست پدرم علی را گرفت و فرمود: هان ای مردم! هرکس مرا ولی خود بداند خدا را ولی خود دانسته و کسی که علی علیه‌السلام را ولی خود بداند مرا ولی و سرپرست خود دانسته است. و هرکس از من پیروی و اطاعت کند از خدا پیروی و اطاعت نموده است و کسی از علی اطاعت کند از من اطاعت کرده است. و کسی که مرا دوست دارد، خدای را دوست داشته و کسی که علی علیه‌السلام را دوست بدارد مرا دوست داشته است.»

دگربار، شما را به خدا سوگند! نمی‌دانید و به یاد نمی‌آورید، مطالبی را که پیامبر صلی الله علیه و آله در حجة الوداع مردم را مخاطب خویش ساخت و فرمود:

«أیها الناس انی قد ترکت فیکم ما لم تضلوا بعده کتاب الله فأحلوا حلاله و حرموا حرامه و اعملوا بمحکمه، و آمنوا بمتشابهه و قولوا آمنا بما أنزل الله من الکتاب و أحبوا أهل بیتی و عترتی و والوا من والاهم و انصروهم علی من عاداه و انهما لم یزالا فیکم حتی یردا علی الحوض یوم القیامة

ثم دعا - و هو علی المنبر - علیا فاجتذبه بیده فقال:

اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، اللهم من عادی علیا فلا تجعل له فی الأرض مقعدا و لا فی السماء مصعدا و اجعله فی أسفل درک من النار…؛

ای مردم! باقی گذاردم در میان شما کتاب خدا را تا به گمراهی نیفتید، پس حلال بدانید حلال آن را و حرام بدانید محرمات آن را، به محکمات آن عمل کنید و به متشابهات آن ایمان آورید و تصریح کنید، ایمان آوردم بدانچه قرآن آورده است و دوست بدارید اهل بیت و عترت مرا و نیز دوست بدارید دوستان ایشان را و یاری کنید آن‌ها را در راه غلبه یافتن بر دشمنانشان. قرآن و اهل بیتم در میان شما باقی خواهند ماند تا روز قیامت، آنگاه در کنار حوض کوثر به من ملحق می‌شوند.

پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که بر روی منبر بود، علی علیه‌السلام را صدا زد و با دستش او را به

سوی خود کشید و فرمود:

«پروردگارا! دوست بدار هرکس علی را دوست دارد و دشمن بدار هرکس او را دشمن دارد. پروردگارا! هرکس با علی دشمنی می‌کند، برای او در روی زمین جایگاهی قرار مده و در آسمان نیز بر او جای مده، بلکه او را در پست‌ترین جایگاه آتش قرار ده…»

شما را به خدا سوگند: به یاد نمی‌آورید زمانی را که پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه‌السلام فرمود:

«أنت الذائد عن حوضی یوم القیامة تذود عنه کما یذود أحدکم الغریبة من وسط ابله؛ تو دور کننده‌ی بیگانگانی از حوض من در روز قیامت، طرد می‌کنی از کنار آن، بیگانه را، همانند کسی که شتر بیگانه‌ای را از میان شتران خود می‌راند و بیرون می‌کند.»

شما را به خدا سوگند! آیا نمی‌دانید و به یاد نمی‌آورید که علی علیه‌السلام به هنگام مریضی پیامبر صلی الله علیه و آله (همان مریضی که در آن رحلت نمود) بر آن حضرت وارد شد و دید که پیامبر صلی الله علیه و آله می‌گرید و اشک می‌ریزد. پدرم علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام پرسید: ای پیامبر خدا! گریه‌ات برای چیست؟ فرمود: گریه‌ام به خاطر تو است، چون می‌دانم عده‌ای از امت، کینه‌ی تو را به دل گرفته و آن گاه که به قدرت برسند در صدد تلافی و ستم برخواهند آمد و عقده‌های خویش را خالی می‌کنند.

موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]