عدّه اى چنين پنداشته اند(1) كه عقيده شيعه به «بدا» به اين معناست كه ممكن است مطلبى بر خداوند پوشيده باشد سپس با گذشت زمان بر او آشكار گردد(2)(و از پاره اى از اعمال خود كه روى عدم اطلاع از آن مطلب، انجام داده پشيمان گردد!).

ولى آيا هيچ آدم عاقل و دانايى ممكن است چنين گمانى درباره خدا داشته باشد؟ آيا اين سخن، كفر صريح و زننده نيست؟ زيرا لازمه آن نسبت جهل و نادانى به ذات پاك خداوند دادن، و ذات مقدس او را محل تغيير و حوادث دانستن است (يك روز چيزى را نداند و روز ديگر بداند) با اين حال چگونه ممكن است او واجب الوجود باشد؟!

حاشا كه شيعه اماميه، و نه هيچ فرقه ديگرى از فرق اسلام، چنين اعتقاد غلطى را داشته باشند; اعتقادى كه عين جهالت و گمراهى است. آرى فقط پاره اى از اين گونه اعتقادات فاسد را به فرقه «مجسمه» نسبت مى دهند، ولى عقايد آنها را به حساب دين و مذهب نمى توان آورد بلكه به خرافات و افسانه ها شبيه تر است تا به مذهب; تا آنجا كه از بعضى از آنها مطالب مضحكى نقل شده كه هر آدم عاقلى از آن شرم دارد; مثلا يكى از آنها درباره جسميت خدا مى گويد: «مرا از آلت جنسى و ريش معذور دار و از غير آن هر چه مى خواهى بپرس»!! (يعنى غير از اين، همه چيز دارد صحبت اينها را هم نبايد كرد).

اما بدايى كه شيعه قائل است(3)، و از اسرار آن محمد و علوم اين خاندان محسوب مى گردد و آن قدر به آن اهميّت داده شده كه در اخبار اهل بيت(عليهم السلام)مى خوانيم: «مَا عُبِدَ اللهُ بِشَيْء مِثْلَ الْقَوْلِ بِالْبِدَاءِ; هرگز كسى خدا را به مانند عقيده به بدا پرستش نكرده»(4) و «مَا عَرَفَ اللهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ بِالْبِدَاءِ; كسى كه عقيده به بدا ندارد درست خدا را نشناخته»(5) و مانند اينها.

اين بدا عبارت از اين است كه وقوع حادثه اى در لوح «محو و اثبات» پيش بينى شده باشد و به وسيله يكى از فرشتگانى كه از لوح محو و اثبات باخبرند، وقوع اين حادثه در آينده به پيغمبرى خبر داده شود، و پيامبر نيز به امّت خود خبر دهد كه چنان حادثه اى وقوع خواهد يافت.(6)

در حالى كه بعداً آن حادثه به وقوع نمى پيوندد، علت آن اين است كه حوادث پيش بينى شده در لوح محو و اثبات (چنانكه از نامش پيداست) قابل تغيير است و ممكن است خدا آن را محو كرده حادثه ديگرى به جاى آن قرار دهد، و هيچ كس جز او از اين حقيقت باخبر نيست.

زيرا اين همان مقام علم مكنون و خاص خداست و هيچ پيامبر و ملكى راه به آن ندارند، اين همان حوادث «لوح محفوظ» است كه در قرآن از آن تعبير به «ام الكتاب» شده است.

ولى انبيا و فرشتگان تنها از حقايق لوح محو و اثبات باخبرند و علوم آنها از آن تجاوز نمى كند و در قرآن از آن چنين تعبير شده است:

«(يَمْحُوا اللهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ); خداوند هر چه بخواهد محو و هرچه را بخواهد ثابت نگه مى دارد و «ام الكتاب» ]= لوح محفوظ[ نزد اوست».(7)

ممكن است بعضى از افراد كم اطلاع در اينجا ايراد بگيرند كه اين مخفى كردن حقيقت و اظهار غير آن كه به وسيله لوح «محو و اثبات» صورت مى گيرد از قبيل بيان و خلاف و اغراى به جهل است و اين كار صحيحى نيست.

اما بايد توجه داشت كه اين گونه امور حتماً داراى مصالح و حكمتهايى است كه از قدرت درك ما خارج مى باشد.

براى روشن شدن اين حقيقت بايد مقايسه اى ميان «نسخ» و «بدا» به عمل آيد. مى دانيم كه نسخ احكام از نظر همه مسلمانان جايز است. يعنى ممكن است حكمى در شريعت جعل شود و مردم از ظاهر آن چنان تصور كنند كه يك حكم ابدى است ولى با گذشت مدت كوتاهى آن چنان تصور كنند كه يك حكم ابدى است ولى با گذشت مدت كوتاهى به وسيله خود پيامبر نسخ آن حكم اعلام گردد و حكم ديگرى به جاى آن قرار داده شود.

مسلماً ظهور حكم اوّل در ابديت، و سپس نسخ آن، حكمت و مصلحتى دارد، «بدا» نيز از همين قبيل است، منتها بدا در عالم تكوين و در مورد حوادث تكوينى مى باشد و نسخ در عالم تشريع و قوانين دينى.(8)

بنابراين همان طور كه نسخ داراى مصالح و حكمت هايى است، بدا و اخفا يك حقيقت تكوينى و سپس اظهار آن با گذشت زمان نيز مصالحى دارد كه عدم اطلاع ما از آن، مانع از واقعيت آن نمى گردد.

گذشته از اين يك نوع «بدا» نيز هست كه بر اثر اتصال ارواح پاك انبيا به جهان بالا پيدا مى شود، آنها به وسيله اين رابطه ممكن است اصل وقوع حوادثى را دريابند ولى از شرايط و موانع آن مطلع نگردند.

مثلا در داستانى كه از حضرت مسيح(عليه السلام) نقل شده، مى بينيم حضرت درباره «عروسى» خبر داد كه آن عروس در همان شب زفاف خود مى ميرد، يعنى روح پاك عيسى به واسطه اتصال به جهان ماوراى طبيعت اين مطلب را درك كرده بود، ولى او توجه نداشت كه حدوث اين واقعه مشروط به اين است كه كسان عروس به بينوايى صدقه ندهند، اتفاقاً مادر او كمك به بينوايى كرده بود، و عروس بر خلاف پيش بينى مسيح(عليه السلام) سالم ماند. هنگامى كه از وى جريان را پرسيدند فرمود: شايد صدقه اى در اين راه داده ايد؟ صدقه بلاهاى مبرم را دفع مى كند!(9) همچنين موارد ديگرى نظير آن.(10)

گاهى فايده اين گونه حوادث امتحان آمادگى اشخاص در راه بندگى و اطاعت فرمان خداست، چنانكه در جريان مأمور شدن ابراهيم به ذبح فرزندش اسماعيل مشاهده مى شود.(11)

اصولا اگر مسأله بدا نبود دعا و شفاعت و صدقه براى رفع گرفتارى و حل مشكلات معنا نداشت، همچنين گريه انبيا و دوستان خدا و شدت خوف آنها موضوعيتى پيدا نمى كرد، چه اينكه آنها حتى براى يك لحظه و يك چشم بر هم زدن قدم در راه مخالفت خدا نگذارده بودند، ولى آنها از حقايقى كه در علم مكنون خداست و هيچ كس از آن با خبر نيست وحشت داشتند، نكند جرياناتى پيش بيايد و وضع آنها را دگرگون سازد، اين همان علمى است كه بدا از آن مايه مى گيرد.

ما در جلد اوّل كتاب «الدين والاسلام» شرح گسترده اى درباره «بدا» و مسايلى نظير آن مانند «قضا و قدر» و «لوح محو و اثبات» ذكر كرديم كسانى كه مايل هستند مى توانند توضيحات بيشتر در پيرامون اين مسائل را از آنجا بخواهند.

________________________________________

1 . ظاهراً مرادش بلخى (ت 319) است. ر.ك: التبيان، ج 1، ص 13 و 14، چاپ نجف، سال 1376 هـ، و ابوالحسن اشعرى (210-324) ر.ك: مقالات الاسلاميين، ص 107 و 109 و 1119 و فخر رازى در خاتمه كتاب مهمل و تفسير رازى، ج 5، ص 216، چاپ 8 جلدى و شهرستانى در ملل و نحل.

2 . ر.ك: المواقف عضدى، ص 421، چاپ عالم الكتب بيروت.

3 . براى اطلاع بيشتر درباره بدا ر.ك: عقائد صدوق (ذيل شرح باب حادى عشر، 73); اوائل المقالات، ص 53; عدة الاصول، ج 2، ص 29.

4 . كافى، ج 1، ص 146، ح 1; توحيد صدوق، ص 332، ح 1; بحارالانوار، ج 4، ص 107، ح 19.

5 . به همين مضمون در كافى، ج1، ص 148، ح 13 و 15 و ج 8، ص 165، ح 177 ; توحيد صدوق، ص 333، ح 5 و 6 و ص 335، ح 9 ; كمال الدين، ص 106 ; بحارالانوار، ج 4، ص 92 باب نسخ و بداء.

6 . جمعى از دانشمندان معتقدند كه منظور از لوح «محو و اثبات» همان «قانون عليت» (منتها علت ناقصه) است بنابراين اطلاع بر اين لوح عبارت است از اطلاع بر «متقضيات و اسباب» حوادث گوناگون بدون اينكه از «شرايط و موانع» آن به طور كامل اطلاعى در دست باشد. حوادثى كه از اين طريق پيش بينى مى گردد ممكن است انجام گيرد به اين ترتيب كه اسباب حادثه با شرايط و عدم موانع توأم شود، و ممكن است بر اثر فقدان «شرايط» و وجود «موانع» صورت نگيرد و لذا آن را «محو و اثبات» ناميده اند. اما «لوح محفوظ» همان «علل تامه» حوادث و پديده هاى گوناگون مى باشد. اطلاع بر اين علل كه مجموعه اى از «اسباب و شرايط و فقدان موانع» است منحصر به ذات خداوند متعال مى باشد، بديهى است در اين قسمت هيچ گونه تغيير و تبديلى رخ نخواهد داد.

7 . سوره رعد، آيه 39 .

8 . بحارالانوار، ج 4، ص 126-128 .

9 . بحارالانوار، ج 4، ص 94 .

10 . بحارالانوار، ج 4، ص 118 .

11 . دليل امتحانى بودن آن اين است كه پس از آنكه حضرت ابراهيم(عليه السلام) مقدمات را فراهم آورد، خطاب رسيد كه (قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤيَا). سوره صافات، آيه 105 .

موضوعات: آئين ما (اصل الشیعه و اصولها)  لینک ثابت



[شنبه 1395-01-28] [ 12:20:00 ق.ظ ]