حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 106
  • دیروز: 231
  • 7 روز قبل: 1863
  • 1 ماه قبل: 9436
  • کل بازدیدها: 2388183





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • زهره جباری
  • مدیر النفیسه
  • نشریه الکترونیکی آیت
  • زفاک
  • فطرس
  • avije danesh
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)
  • زهرا پورپيرعلي


  •   عاقبت حب و دوستی با دنیا   ...

    بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا(الأعلي/16)

    ليکن [شما] زندگي دنيا را بر مي‏گزينيد

    مسلّما برای افراد مؤ من این محاسبه قرآنی که در آیات فوق آمده در مقایسه دنیا با آخرت که می فرماید:

    وَالْآخِرَةُ خَيرٌ وَأَبْقَى(الأعلي/17)

    با آنکه [جهان] آخرت نيکوتر و پايدارتر است

    کاملا روشن است، اما با این حال چگونه انسان مؤ من در بسیاری از اوقات این علم و آگاهی خود را زیر پا می گذارد و آلوده گناهان و جرائمی می شود؟!

    پـاسـخ ایـن سـؤ ال یـک جمله است، و آن غلبه شهوات بر وجود انسان، و سرچشمه غلبه شهوات نیز حب دنیا است.

    حب دنیا اعم از حب مال، مقام، شهوت جنسی، تفوُّق طلبی، برتری جویی، تن پروری، انـتـقـام جـویـی، و مـانـنـد ایـنـها، گاه چنان طوفانی در روح انسان ایجاد می کند که تمام مـعـلومـات او را بـر بـاد می دهد، و حتی گاه حس تشخیص او را از میان می برد، و در نتیجه حیات دنیا بر آخرت مقدم می دارد.

    ایـنـکه در روایات اسلامی کرارا حب دنیا به عنوان سرچشمه تمام گناهان شمرده شده است یک واقعیت عینی و محسوس است که در زندگی خود و دیگران بارها آن را آزموده ایم. بـنـابـرایـن بـرای قـطـع ریـشـه هـای گـنـاه راهـی جـز ایـن نـیـست که حب و عشق دنیا را از دل بیرون کنیم. باید به دنیا هم چون وسیله ای، گذرگاهی، پلی، و یا همچون مزرعه ای بنگریم. مـمـکـن نـیـسـت عـاشـقـان دنـیـا بـر سـر دو راهـی(وصـول بـه مـتـاع ایـن جـهـان و نیل به رضای خدا) دومی را مقدم شمرند. اگـر پـرونـده هـای جـنـایی را بنگریم واقعیت حدیث فوق را در آنها به خوبی مشاهده می کنیم. هـنـگـامـی کـه عـلل جـنـگ ها، خونریزی ها، کُشت و کشتارها(حتی برادران و دوستان) را مورد توجه قرار می دهیم جای پای حب دنیا در همه آنها مشهود و نمایان است. اما چگونه می توان حب دنیا را از دل بیرون کرد با اینکه ما همه فرزند دنیاییم، و علاقه فرزند به مادر یک امر طبیعی است؟!

    این نیاز به آموزش فکری و فرهنگی و عقیدتی، و سپس تهذیب نفس دارد. و از جمله اموری کـه مـی تـوانـد بـالاترین کمک را به سالکان راه در این مسیر کند ملاحظه عاقبت کار دنیا پرستان است. فـراعـنه با آن همه قدرت و امکانات مالی سرانجام چه کردند؟

    قارون از این همه گنج هائی که کلید آنها را چندین انسان نیرومند به زحمت می کشیدند چه اندازه با خود برد؟!

    إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيهِمْ وَآتَينَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْفَرِحِينَ(القصص/76)

    قارون از قوم موسي بود و بر آنان ستم کرد و از گنجينه ‏ها آن قدر به او داده بوديم که کليدهاي آنها بر گروه نيرومندي سنگين مي ‏آمد آنگاه که قوم وي بدو گفتند شادي مکن که خدا شادي‏ کنندگان را دوست نمي‏دارد

    قـدرت های عظیمی را که در عصر و زمان خود می نگریم، و با نسیمی دفتر زندگانی شان بـر هـم مـی خـورد، و بـا یـک گـردش لیل و نهار از تخت قدرت فرو می افتند، و کاخ ها و ثـروت هـایـشـان را مـی گذارند و می گریزند، و یا به زیر خاک پنهان می شوند، خود بهترین واعظ و معلم ماست. ایـن سـخـن دامـنـه دار را با حدیثی از امام علی بن الحسین علیه السلام که بسیار رسا و گویا است تقدیم می گردد، از حضرتش پرسیدند که افضل اعمال نزد خدا چیست؟

     

    سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟

    فَقَالَ مَا مِنْ عـَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ ص أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْیَا وَ إِنَّ لِذَلِکَ لَشـُعـَبـاً کـَثـِیـرَةً وَ لِلْمـَعـَاصـِی شـُعـَباً فَأَوَّلُ مَا عُصِیَ اللَّهُ بِهِ الْکِبْرُ وَ هِیَ مَعْصِیَةُ إِبـْلِیـسَ حـِیـنَ أَبـَی وَ اسـْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ وَ الْحِرْصُ وَ هِیَ مَعْصِیَةُ آدَمَ وَ حَوَّاءَ حِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمَا فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظّالِمِینَ فَأَخَذَا مَا لَا حَاجَةَ بِهِمَا إِلَیْهِ فَدَخَلَ ذَلِکَ عَلَی ذُرِّیَّتِهِمَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَکـْثـَرَ مـَا یَطْلُبُ ابْنُ آدَمَ مَا لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَیْهِ ثُمَّ الْحَسَدُ وَ هِیَ مَعْصِیَةُ ابْنِ آدَمَ حَیْثُ حَسَدَ أَخَاهُ فَقَتَلَهُ فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِکَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حـُبُّ الْکـَلَامِ وَ حـُبُّ الْعـُلُوِّ وَ الثَّرْوَةِ فـَصـِرْنَ سـَبـْعَ خـِصَالٍ فَاجْتَمَعْنَ کُلُّهُنَّ فِی حُبِّ الدُّنـْیَا فَقَالَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذَلِکَ: حُبُّ الدنیا رَأسُ کلِّ خَطیئةِ وَ الدُّنْیَا دُنْیَاءَانِ دُنْیَا بَلَاغٍ وَ دُنْیَا مَلْعُونَةٍ[1]

    از عـلی بـن الحـسـیـن پـرسـیـدنـد، کـدام عـمـل نـزد خـدای عـزوجـل بـهـتـر اسـت؟ فـرمـود: هـیـچ عـمـلی بـعـد از مـعـرفـت خـدای عـزوجـل و رسـولش بـهـتـر از بـغض دنیا نیست، و برای آن شعبه های بسیاری است و برای گناهان (نافرمانی های خدا) شعبه های بسیاری است: نـخـسـتـیـن نـافـرمـانی که خدا را نمودند تکبر بود و آن نافرمانی شیطان بود، زمانیکه سرپیچی و گردن فرزای کرد از کافران گشت. و دیـگـر حـرص اسـت کـه نـافـرمـانـی آدم و حـوا بـود، زمـانـی کـه خـدای عـزوجـل بـه آنها فرمود: از هر چه خواهید بخورید ولی باین درخت نزدیک می شود که از ستمکاران باشید. پس آدم و حوّا چیزی را گرفتند که بدان احتیاج نداشتند، و ایـن خـصـلت تـا روز قـیـامـت در ذریه آنها رخنه کرد، از اینرو بیشتر آنچه را آدمیزاد می طلبید بدان احتیاج ندارد. و دیـگـر حـسـد اسـت کـه نـافـرمـانـی پـسـر آدم(قـابـیـل) بـود، زمـانـیـکـه بـه برادرش(هـابـیل) حسد برد و او را کشت، و از این نافرمانی ها دوستی زنان و دوستی دنیا و دوستی ریـاست و دوستی استراحت(راحت طلبی) و دوستی سخن گفتن(زیاده گویی) و دوستی سروری(برتری طلبی) و ثروت منشعب گشت، و اینها هفت خصلت است که همگی در دوستی دنیا گرد آمده اند، از این رو پیغمبران و دانشمندان بـعـد از شناختن این مطلب گفتند: دوستی دنیا سَرِ هر خطا و گناه است و دنیا دو گونه است: دنـیـای رساننده و دنیای ملعون(یعنی دنیایکه انسان را به طاعت و قرب خدا می رساند بقدر کفاف است که آن ممدوح و پسندیده است و دنیای که بیش از مقدار کفاف و زیادتر از احتیاج است که آن مایه لعنت و دوری از رحمت خداست.[2]

    فرمود: بعد از معرفت خدای عزّ و جلّ و شناخت رسولش، هیچ عملی برتر از بغض داشتن و دشمنی نسبت به دنیا نیست.» سـپـس افـزود: زیـرا بـرای حـب دنیا شُعب بسیاری است، و معاصی نیز شعب بسیاری دارد، اولیـن چـیـزی کـه بـا آن مـعـصـیـت خـدا شـد مـعـصـیـت ابـلیس بود در آن زمان که ابا کرد و(تکبر) ورزید و از کافرین شد. سپس(حرص) بود که سرچشمه معصیت(و ترک اولی) آدم و حوا گشت، در آن زمان که خـداونـد مـتـعال به آنها فرمود: از هر جای بهشت می خواهید بخورید، ولی نزدیک این درخت(مـمـنـوع) نشوید که از ستمکاران خواهید بود ولی آنها به سراغ چیزی رفتند که به آن نـیـاز نـداشـتـنـد! و هـمـیـن بـرای فـرزنـدان آنـهـا تا روز قیامت باقی ماند، چرا که غالب چیزهایی را که انسان می طلبد به آن نیازی ندارد(نیازها غالبا منشاء گناه نیستند، آنچه مـنشاء گناه است هوس ها و امور زائد بر نیاز است) سپس(حسد) بود که سرچشمه گناه فـرزنـد آدم شـد، نـسـبـت بـه بـرادرش حـسـد ورزیـد و او را بـه قتل رساند. و از شُعب آن حب زنان، حب دنیا، حب ریاست، حب راحتی، حب سخن، حب برتری، و حب ثروت اسـت، ایـنـهـا هـفـت خـصـلتند که همگی در حب دنیا جمعند، و لذا پیامبران و دانشمندان بعد از آگـاهـی بـر ایـن حـقـیـقـت گـفـتـه انـد: حُبُّ الدنیا رَأسُ کلِّ خَطیئةِ. خـداونـدا! حـب دنـیـا را کـه ریـشـه هـمـه گـنـاهـان اسـت از دل ما بیرون ببر.

    پی نوشت ها:

    [1] کلینی، اصول کافی، ج3،ص197

    [2] همان.

    منبع:پايگاه حوزه

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-06-13] [ 10:16:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      واقعیت صله رحم مجازی   ...


    « مشکلی که خواب را از چشمان رهبرمان ربود! اثر قرائت قرآن توسط حامل علم آن »


    مصادیق صله رحم مورد تایید اسلام چیست؟

    آیا صله رحم قاعده و قانون خاصی دارد؟

    و بسیاری سؤال های دیگر که برای یافتن پاسخ این سؤالات پای سخنان «حجت الاسلام عبدالحسین مشکانی»، رییس موسسه علوم راهبردی ادیان و جنبش ها (معراج) و مؤسس بنیاد معنویت و تمدن نشسته و از سخنان ایشان بهرمند می شویم

    با توجه به توصیه های دین اسلام صله رحم چه تأثیری بر سبک زندگی افراد و چه جایگاهی در آموزه های دینی دارد؟

    نخست لازم است سبک زندگی را تعریف و سپس جایگاه صله رحم در جغرافیای آن تبیین شود.

    واقعیت آن است سبک زندگی چنانکه برخی می پندارند، مشتی گزاره اخلاقی نیست که از سوی یک استاد اخلاق یا در یک کتاب اخلاقی تدریس و مطالعه شود.

    آنچه مقصود رهبر معظم انقلاب بود، این تعریف بی در و پیکر از سبک زندگی نیست. در نگاه ایشان سبک زندگی ساختار مشخص و نسبتی وثیق با مقوله تمدن سازی دارد. به تعبیر رهبری، سبک زندگی بخش اصلی و نرم تمدن نوین اسلامی را تشکیل می دهد.

    سبک زندگی در یک تعریف علمی و دقیق عبارت است از:

    مجموعه ای به هم پیوسته و مرتبط با هم از الگوهای رفتاری در حوزه های مختلف حیات بشری.

    به بیان دیگر، انسان دارای ساحات و حوزه های مختلفی است – از جمله حوزه سیاست، حوزه تربیت، حوزه اقتصاد، حوزه حقوق، حوزه فرهنگ یا هر حوزه دیگری که بتوان بر اساس مبانی انسان شناختی اسلامی برای انسان تعریف کرد، و در تمام این ساحات نیازمند الگوی رفتاری است. این الگوهای رفتاری نیز باید مقرون به حجیت شرعی باشد، بنابراین، صحبت از استنباط و فقاهت به میان می آید. یعنی فقیه متولی استنباط و ارائه الگوهای رفتاری در تمامی حوزه های حیات بشری است.

    از سوی دیگر، تمدن اسلامی عبارت از مجموعه ای به هم پیوسته از نظام های اجتماعی، مبتنی بر نظام ارزشی و بینشی است. نظام های اجتماعی سازنده تمدن نیز بر اساس همان ساحات مختلف حیات بشری تعریف و تدوین می شوند؛ نظام فرهنگی، نظام حقوقی، نظام سیاسی و… از سوی دیگر هر نظام اجتماعی نیز متشکل از الگوهای رفتاری در حوزه همان نظام است.

    به طور مثال الگوهای رفتاری در حوزه اقتصاد نظام اقتصادی و الگوهای رفتاری در حوزه سیاست نظام سیاسی را می سازند. بر همین منوال الگوهای رفتاری در حوزه فرهنگ نیز، سازنده نظام فرهنگی هستند. نظام فرهنگی نیز دارای ساختاری چندگانه فرهنگ بنیادی، فرهنگ تخصصی و فرهنگ عمومی است. در حوزه فرهنگ عمومی، مسائل مختلفی وجود دارد، که از جمله آن ها مسائل مربوط به معاشرت و خانواده است. در حوزه مسائل مربوط به معاشرت و خانواده، یکی از مسائل مهم که نبض تپنده نظام خانواده و معاشرت های اجتماعی دینی و اسلامی است، مسئله صله رحم است.
    با توجه به صحبت هایی که بیان کردید، تأثیر عنصر صله رحم در بهبود و تعالی سبک زندگی را چگونه ارزیابی می کنید؟

    با نیم نگاهی به روایات حضرات معصومین علیهم السلام می توان آثار و برکات فراوانی را برای صله رحم برشمرد. «صله رحم محبّت آور است و دشمن را خوار می گرداند.» در این کلام شریف جلب محبت و صمیمیت از آثار صله رحم شمرده شده است. زندگانی که در آن مودت و محبت حاکم باشد یقیناً سرشار از برکاتی مانند آرامش، آسایش و هم دلی خواهد بود.

    از دیگر آثار آرام بخش صله رحم می توان به بخشش گناهان اشاره کرد. انسانی که خود را در درگاه الهی مورد بخشش ببیند، آرامشی روحانی بر او حاکم خواهد بود. در کتاب شریف کافی نیز آمده است که صله رحم اعمال شما را پاک می گرداند اموال شما را فزونی می بخشد بلایا را از زندگی شما دور می کند و حسابرسی روز جزایتان را آسان و سهل می گرداند و شما را از مرگ زودرس نجات می دهد.

    این موارد تمامی اسباب آسایش و آرامش دنیوی و اخروی است که بر صله رحم بار شده است. در واقع خداوندگار عالم علاوه بر آثار اخروی که برای صله رحم قرار داده است، آثار تکوینی دنیوی نیز در آن قرار داده است که خواه ناخواه به دست انسان می رسد. یعنی این که می گوییم آثار تکوینی است یعنی حتماً و حتماً اتفاق می افتد. بسیاری از آثار دنیوی که خداوند بدان وعده داده است از این سنخ آثار هستند و مستقیماً در زندگی انسان ها جاری می شود.

    البته روایات درباره آثار تکوینی و دنیوی صله رحم به این موارد اکتفا نکرده اند و موارد بسیار دیگری را نیز برشمرده اند که به صورت مستقیم بر سبک زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان ها اثر می گذارد. در روایت شریف دیگری خوش خلقی را از آثار وضعی صله رحم برشمرده است. ببینید اگر محبت و مودت و خوش خلقی و آرامش بر خانواده ای و جامعه ای حاکم باشد، این مسئله موجب پیدایش یک زندگی آرمانی و تیپ ایده آل برای آن خانواده و جامعه است. در واقع بر اساس متون دینی ما یکی از عواملی که آسایش و آرامش و مودت و محبت را به خانواده تزریق می کند و رزق آن ها می گرداند و بر مال آن ها می افزاید و عمرشان را طولانی می کند صله رحم است.

    علاوه بر این حتی صله رحم باعث ارتباطی آسمانی و نیکو با کردگار عالم نیز می شود چه اینکه معصوم (علیه السلام) فرموده است: «به راستی که صله رحم از واجبات اسلام است و خدای سبحان، امر فرموده که آن را گرامی بدارند و خداوند متعال با هر کس که صله رحم کند، رابطه برقرار می کند و با هر کس که قطع رحم کند، قطع رابطه می کند و هر کس که صله رحم را گرامی بدارد، گرامی اش می دارد.»

    حال اگر به صورت دقیق تری به این آثار نگاهی بیندازیم، خواهیم دید وقتی روایت شریف با صراحت از آثار محبت و مودت میان انسان ها سخن به میان می آورد می تواند این پدیده را جایگزین بسیاری از مشاوره های روان شناختی و نیز درمان های رایج ناآرامی ها و ناخرسندی ها، سازد؛ و این بخش مهمی از سبک زندگی امروزین انسان های حرمان زده پناهنده به دامان علم را تشکیل می دهد.

    از سوی دیگر اثری همچون طول عمر را برای آن برشمرده است که در واقع به فطرت جاودانه طلب انسان ها پاسخ می دهد و بسیاری از امورات زندگی آن ها را سامان می دهد. همچنین، افزایش رزق و روزی از این طریق و ورود برکت به زندگی انسان را وعده می دهد که بسیاری از آمال جویی های انسان را کنترل کرده و از آز و طمع و. .. جلوگیری می کند.
    آیا صله رحم تنها با دید و بازدید محقق می شود یا با روش های دیگر از جمله تلفن و. .. می توان صله رحم به جا آورد؟

    از آنجا که صله رحم آن گونه که در روایات آمده و سنت انبیا و اوصیای الهی نیز بوده است منحصر در حضور و عرض ارادت حضوری است، و از سوی دیگر امکاناتی که در حال حاضر به وجود آمده است می توان این گونه نتیجه گرفت که بسیاری از آثار برشمرده شده اثر تکوینی حضور و ارادات است، چنانکه در برخی روایات، از صله رحم به زیارت تعبیر شده همچون تعبیر من زار اخوه المومن یا من زار ابواه و تعبیراتی از این دست. این تعبیرات بیانگر آن است که اصل اولی در صله رحم، حضور و ارتباط چهره به چهره است. اما این بدان معنی نیست که روش های دیگر هیچ جایگاهی ندارند بلکه آن ها نیز طیفی از صله رحم محسوب می شوند که در هنگام اضطرار یا به جهت ارتباطات پیوسته می توانند مورد بهره برداری قرار گیرند اما هرگز جایگاه طیف کامل آن که حضور و ارادت است را نخواهند گرفت. در حضور و ارادت آثار و برکاتی وجود دارد گه در تلفن و ایمیل و. .. وجود ندارد. حضور، شرم حضور می آورد و محبت نگاه را می گستراند اما تلفن و ایمیل و. .. این چنین نیستند. حضور، دارای روح معنوی است اما تلفن و… این چنین نیستند. حضور قلب ها را به هم نزدیک می کند احسان ها را دو چندان می کند.
    با توجه به اینکه امروز شبکه های اجتماعی میان کاربران و افراد جامعه جایگاه خاصی پیدا کرده و گسترش یافته اند، آیا ارتباطی که در این شبکه ها میان اقوام صورت می گیرد را می توان صله رحم قلمداد کرد؟

    ببینید همان طور که گفته شد وجه کامل و اَتَم صله رحم همان حضور و ارادت است. البته فهم عرفی مردم هم همین است که حضور چیز دیگری است. حضور نشان دهنده اوج محبت و رأفت است. نشان دهنده تواضع و کرنش و در عین حال مودت و محبت خالصانه است. ولی این بدان معنا نیست که ما از مدل های دیگر در مواقع اضطراری یا به صورت مستمر استفاده نکنیم مهم این است که این گونه از صله رحم ها جایگزین حضور و ارادت نشود. نباید اجازه داد این گونه موارد توجیهی باشد برای اینکه صله رحم حضوری فراموش شود. این ها فقط برای رفع اضطرار خوب است ولی اگر خواستیم به آثار و برکات صله رحم دست بیابیم آن صله رحم باید حضوری خالصانه و از روی رأفت و رحمت باشد.
    آیا هدف از صله رحم تنها دیدار است یا اهدافی دیگری نیز باید داشته باشد؟

    اینکه همه اهداف یک انسان کامل در این زندگی دنیایی، رسیدن به قرب الهی است هرگز نباید فراموش شود. یعنی نباید اخلاص و به خاطر خدا بودن اعمال را فراموش کنیم چه اینکه بسیاری از آثار تکوینی و وضعی اعمال عبادی ما دایر مدار این خلوص است و در صورت نبود این خلوص آن آثار نیز احتمالاً به صورت کامل مترتب نمی شود. اما این خلوص نیز می تواند در طیف گوناگونی مورد استفاده قرار گیرد. از نیت قرب الهی گرفته تا دست یافتن به مقام کرنش و تواضع در مقابل کسانی که خداوند بدان امر فرموده است تا بهره گیری از آثار و برکاتی که با صله رحم پیوند خورده است.

    از سوی دیگر این دید و بازدیدها به گونه ای اخبار از حال و احوال همدیگر، هم افزایی دانش های عمومی، آشنایی با مشکلات و فرصت های یکدیگر و. .. را نیز فراهم می آورد. چه مشکلاتی که در همین دید و بازدیدها حل شده است و چه گره هایی که گشوده شده اند. چه وصلت های مبارکی که شکل گرفته است و. .. بنابراین آثار و برکات صله رحم حضوری هرگز شامل موارد دیگر به صورت کامل نمی شود.
    درباره اثر تکوینی که فرمودید لطفاً مختصری توضیح دهید؛ یعنی اگر شخص بی ایمانی نیز صله رحم انجام دهد به این آثار دست پیدا می کند یا خیر؟

    اینکه گفته شد برخی از آثاری که روایات معصومین (علیهاسلام) برشمرده اند از آثار تکوینی صله رحم بوده و از آن جداناشدنی است را می توان به برخی روایات مستدل ساخت که این امر را حتی از سوی کافر نیز دارای این آثار دانسته است. در روایت شریف می فرماید: «مردمی که گناهکارند و نه نیکوکار، با صله رحم، اموالشان زیاد و عمرشان طولانی می شود. حال اگر نیک و نیکوکار باشند، چه خواهد شد!؟»

    یا در روایت دیگری که شیخ در «امالی» آورده است می خوانیم: صله رحم، خانه ها را آباد و عمرها را طولانی می کند، هر چند صله رحم کنندگان مردمان خوبی نباشند. بنابراین این موارد آثاری است که خداوند در صله رحم قرار داده است و خواه ناخواه زندگی ما را دربرخواهد گرفت.

    منبع : خبرگزاری شبستان , مشکانی عبدالحسین

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-06-12] [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چهل نکته مهم تربیتی   ...

    1- هدیه را اول به دختر بدهید.
    2- با طفل خود بازی کودکانه بکنید.
    3- اطفال را بخاطر گریه هاشان نزنید زیرا تا مدتی گریه شهادت به وحدانیت خداوند، شهادت به نبی اکرم و دعا برای والدین است .
    4- فرزندان خود را ببوسید. پس همانا برای هر بوسیدن درجه ای در بهشت است.
    5- با سلام کردن به فرزندتان به او شخصیت دهید.
    6- کودک را در کارهای کودکانه خود تمسخر نکنید. کارهایش را احمقانه نخوانید.
    7- فرزند را زیاد امر و نهی نکنید تا جرأت پیدا کند و در بزرگسالی نافرمان شود.
    8- به فرزندان خود شخصیت بدهید.
    9- به وعده خود وفا کنید.
    10- در کودکان عشق و علاقه به نماز را ایجاد کنیم.

    n style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">11- لوس کردن، کودکان را موجوداتی ضعیف و بی اراده بار می آورد.
    12- کودک را تحقیر نکنید.
    13- برای کودکان خود دعا کنید.
    14- تذکرات را با ملایمات بیان کنید تا سدی بین والدین و فرزندان نشود.
    15- اگر کودک در خانه مورد احترام باشد، کمتر از اوامر پدر و مادر سرپیچی می کند. احترام به کودک و حسن معاشرت پدر و مادر با وی یکی از اساسی ترین عوامل ایجاد شخصیت در کودک است.
    16- مربی خوب کسی است که خواسته های کودک را از راه های صحیح و با روش درست تعدیل کند.
    17- ایمان را در کودکتان تقویت کنید.
    18- از مچ گیری و رفتار سرورانه با کودکان بپرهیزید.
    19- فرزند را راستگو تربیت کنید. در خانه طوری رفتار کنید که اطفال به راستگویی عادت کنند.
    20- کودک را نترسانید زیرا ترس شخصیت کودک را از بین می برد و دچار اختلال روانی می کند.
    21- نوازش یکی از غذاهای روانی کودک است باید به اندازه کافی از آن تغذیه شود.
    22- زشتی گناه و تنفر مردم از گناهکار را به کودک بفهمانید.
    23- بستر بچه ها از 6 سالگی از هم جدا باشد.
    24- تذکرات وقتی اثر دارند که والدین خود مجری و عامل آنها باشند. توجه داشته باشید فرزندان آن گونه که ما می خواهیم نمی شوند بلکه آن طوری که ما هستیم می شوند.
    25- بین نظم در خانه و بیرون فرق قائل شوید و اجازه دهید در خانه آزادانه بازی کنند.
    26- رفتارهای غیر منتظرانه کودکان را تا حدودی تحمل کنید.
    27- در تذکر، دیگران را به رخ او نکشید و کسی را با او مقایسه نکنید.
    28- از طریق داستان سرایی بسیاری از مفاهیم خوب را به کودک القا کنید.
    29- شیطنت کودک در خردسالی نشان دهنده زیادی عقل او در بزرگسالی است آن را سرکوب نکنید.
    30- کودکان را از 7 سالگی امر به نماز و از 9 سالگی به روزه کنید.
    31- به فرزند خود قرآن بیاموزید.
    32- از متهم کردن اطفال به دروغ گویی خودداری کنید.
    33- حس کنجکاوی کودک را با حوصله ارضا کنید.
    34- در برابر فرزندان هیچ گاه مشاجره نکنید.
    35- کودکان از مرگ در هراسند بخصوص مرگ والدین. مدام نگویید “خدا مرگم بده”
    36- استعدادهای فرزندان را کشف کنید و آن ها را شکوفا کنید.
    37- از نظر مادی نه بی توجه باشید نه کودک را ارضا کنید هر دو خطرناک است.
    38- تنها نقطه امید و مایه شادی کودک، مهر پدر و مادر است روان او را مضطرب نسازید.
    39- مناسب تکامل کودک به او آزادی دهید و او را به اختیار خودش بگذارید.
    40- تربیت فرزند و آموزش واجبات از وظایف والدین است و کسانی که به این امر توجه ندارند مورد نکوهش هستند.
    بر گرفته شده از Taranomemehr.ir

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-06-11] [ 07:55:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شیوه های همسرداری و سبک زندگی همسران از نگاه اهل‌بیت علیه السلام   ...

     

    منابع دینی، زن و شوهر را مکمل یکدیگر در تعالی روحی و معنوی برشمرده و بر لزوم رعایت احترام متقابل و انجام وظایف خود در قبال خانواده تاکید کرده است.

    از توصیه‌های پیامبر و ائمه طاهرین علیهم السلام در خصوص نحوه ارتباط و معاشرت همسران با یکدیگر نمونه های در ذیل آمده، این موارد را بخوانیم.

    تامین رفاه مناسب

    یکی از حقوقی که خداوند برای زن بر عهده شوهر قرار داده است تامین رفاه مناسب است، رسول اکرم صلی الله علیه و آله در این خصوص فرموده‌اند؛ کسی که خداوند به او در امکانات و دارایی گشایشی داده است و او بر خانواده خود سخت می‌گیرد، از ما نیست. (مستدرک الوسایل ج ۱۵)

    همچنین آن حضرت درباره ارزش تلاش مردم در تامین نیازهای مادی خانواده خود گفته‌اند، تلاش مرد برای رفاه خانواده مانند مجاهد در راه خداست. (کافی ج ۵)

    در روایتی دیگر از آن حضرت نقل شده است، اگر مردی برای تامین نیازهای خانواده‌اش بیرون برود خداوند در مقابل هرگامی که برمی‌دارد یک درجه برای او می‌نویسد و چون در تامین نیازهای آنان از کار فارغ شود آمرزیده محسوب می‌شود. (کنزالعمال ج ۱۶)

    اظهار محبت

    از مهمترین جلوه‌های محبت و تکریم در زندگی، جلوه‌های زبانی و گفتاری است به زبان آوردن عشق، دوستی و محبت، به گفت‌وگو نشستن، مشورت کردن، تاثیر بسیاری در جلب اعتماد همسر دارد و سبب برطرف شدن مشکلات زندگی خواهد شد.
    البته محبت به خانواده و همسر تا آن جا مورد قبول دین اسلام است که سبب از دست دادن محبت خدا و رسول خدا و ارزش‌های الهی نشود.

    سبب زیاد شدن ایمان

    پیامبر اکرم فرمودند؛ هرگاه ایمان بنده‌ای زیاد شود، محبت او نسبت به همسرش زیاد می‌گردد. (مستدرک الوسایل ج ۱۴)

    در این خصوص نیز امام صادق علیه السلام فرموده‌اند؛ من گمان ندارم بر ایمان مردی اضافه شود مگر اینکه محبت و علاقه او به همسرش زیادتر می‌گردد. (وسایل الشیعه ج ۲۰)

    برتر از اعتکاف در مسجدالنبی

    رسول اکرم فرمودند:

    نشستن مرد در کنار همسرش، نزد خدای متعال از اعتکاف در مسجد من محبوب‌تر است. (وسایل‌الشیعه ج۱۴)

    تکریم خداوند

    رسول اکرم‌ صلی الله علیه و آله فرمود:

    هر کس همسرش را تکریم نماید، خدای عز و جل را تکریم نموده است. (بحار ج۱۰۳)

    نشانه کمال ایمان

    پیامبر‌ صلی الله علیه و آله فرمود:

    کامل‌ترین مومنین از جهت ایمان کسی است که از جهت اخلاق نیکوترین آن ها باشد و برترین شما کسانی هستند که با زن خود خوش‌رفتار باشند. (بحار ج۱۰۲)

    به بداخلاق زن ندهید

    حسین‌بن بشار می‌گوید؛ به اباالحسن الرضا‌ علیه السلام نوشتم، یکی از نزدیکانم بداخلاق است، برای خواستگاری فرزندم نزد من آمده است، امام فرمودند؛ اگر بداخلاق است به او زن ندهید (وسایل‌الشیعه ۱۴)

    نماز بداخلاق قبول نیست

    پیامبر‌ صلی الله علیه و آله در خطبه‌ای فرمود؛ نماز و اعمال نیک شوهری که زن خود را آزار دهد و به او ظلم نماید قبول نمی‌‌شود… (مستدرک‌الوسایل ج۱۴)

    امیرالمومنین‌ علیه السلام نیز بیان کرده‌اند که زنان، امانت الهی نزد شما هستند، پس به آنان آسیب و زیان نرسانید و بر ایشان سخت نگیرید و عرصه را بر آنان تنگ نکنید.

    وظایف زن

    امام باقر‌ علیه السلام فرمودند: زنی نزد پیامبر‌ صلی الله علیه و آله آمد و پرسید:

    ای رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله حق شوهر بر زن چیست؟

    آن حضرت فرمود؛ از او اطاعت کند و نافرمانی او را نکند مال شوهرش را بدون اجازه او بخشش ننماید و بدون هماهنگی او روزه مستحبی نگیرد… (کافی ج۵)

    از امام صادق‌ علیه السلام نیز نقل شده است، زنی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و پرسید:

    ای رسول خدا حق زن بر شوهر چیست؟

    حضرت فرمود، خود را به بهترین عطری که در اختیار دارد خوشبو سازد و بهترین لباس خود را برای شوهرش بپوشد و خود را برای شوهرش به نیکوترین وجه بیاراید… (مکارم‌الاخلاق ص۲۴۶)

    ویژگی‌ زنان شایسته

    رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله در حدیثی برخی از ویژگی های زنان شایسته را این‌گونه برشمرده است که در میان خانواد‌ه‌اش عزیز باشد، در برابر همسرش خود را جلوه دهد و در برابر مردان بیگانه خود را حفظ نماید و سخن شوهرش را بشنود و از او اطاعت کند. (روضه المتقین ج۸)

    بدترین زنان

    از آن حضرت درباره صفات بدترین زنان نیز آمده است، بدترین زنان زنی است که نزد خویشان و بستگان، خفیف و خوار باشد، ولی نزد شوهر خود مباهات کند و گردنکشی نماید، بددل و کینه‌تور باشد، در گفتار و رفتار زشت بی‌پروا باشد، وقتی شوهر او در خانه نیست از خانه بیرون می‌رود و آشکار خودنمایی می‌نماید… (مکارم‌الاخلاق ص۲۵۶)

    ملایمت و مدارا

    یکی دیگر از ویژگی‌های زنان مؤمنه و صالحه، مدارا با همسر است، اهمیت این امر در حفظ حریم خانه به حدی است که پیامبر‌ صلی الله علیه و آله فرموده است، اگر زنی با شوهر خود ملایمت نداشته باشد و از او چیزی را بخواهد که قادر به بدست آوردن آن نباشد، خداوند از چنین زنی حسنه‌ای را قبول نمی‌کند و در حالی خدا را دیدار می‌کند که خداوند از او خشمگین است. (مکارم‌الاخلاق ص۲۱۴)

    همچنین آن حضرت به همسر یکی از اصحاب فرمود؛ جایز نیست زن، بیش از توان شوهرش چیزی را بر او تحمیل کند و یا این‌که نزد کسی از شوهر خود گلایه نماید. (مستدرک الوسایل ج۱۴)

    بهترین الگو

    حضرت زهرا‌(س) به عنوان برترین الگوی بشریت در گفتاری محبت‌آمیز به همسر خود، حضرت علی‌بن‌ابیطالب‌ علیه السلام . می‌فرماید: ای ابوالحسن بی‌گمان من از خدایم خجالت می‌کشم که از تو خواسته‌ای داشته باشم و قادر به انجام آن نباشی. (بحارالانوار ج ۴۲)

    آراستگی فقط برای شوهر

    یکی از توصیه‌‌های قرآن به زنان، آشکار نکردن زینت خود برای غیر شوهران خود است در منطق اهل‌بیت‌ علیه السلام نیز به آن تصریح و تاکید شده است.
    امام صادق‌ علیه السلام در حدیثی از رسول اکرم‌ صلی الله علیه و آله می‌فرماید؛ زنی که برای غیر شوهر خود، زینت خود را آشکار کند خداوند او را به آتش جهنم می‌سوزاند. وسایل‌الشیعه‌ ج۱۴ و نیز امام صادق‌ علیه السلام در حدیثی فرموده‌اند؛ پیامبر‌ صلی الله علیه و آله فرمود: هر زنی که خودش را خوشبو کند و از منزل خارج شود مورد لعن قرار می‌گیرد تا به خانه برگردد.

    پرهیز از اذیت شوهر

    پیامبر فرمودند؛ اگر زنی شوهرش را اذیت کند، خداوند نمازش را نمی‌پذیرد و کارهای خوب او را قبول نمی‌کند تا این‌که شوهرش از او راضی شود، اگر چه در تمام عمرش روزه بگیرد و نماز بخواند، چنین زنی اولین فردی است که وارد جهنم می‌شود، سپس حضرت فرمود؛ هر مردی که زن خود را اذیت نماید، دارای این عذاب خواهد بود… (وسایل‌الشیعه ج۱۴).
    امام صادق‌ علیه السلام نیز زنی را که شوهر خود را مورد اذیت قرار می‌دهد، ملعونه می‌شمارد و در بیانات متعدد آن را تقبیح می‌نمایند و می‌فرماید، زنی که شوهر خود را بیازارد و غمگینش کند «ملعون است» «ملعون است». (وسایل‌الشیعه ج۱۴)
    در روایتی نیز از آن حضرت نقل شده است آن حضرت فرمودند: هر زنی به شوهرش بگوید من خیری از تو ندیده‌ام، اعمال نیک خود را تباه نموده است.(وسایل‌الشیعه ج۱۴)

    آثار مثبت احترام به شوهر از نگاه اهل‌بیت‌ علیه السلام

    در روایتی از پیامبر‌ صلی الله علیه و آله در این خصوص آمده است، اگر زن و مرد با محبت و مهر به هم نگاه کنند، خداوند نیز به دیده محبت و مهر به آنان می‌نگرد. (نهج‌الفصاحه ج۶۲۱)

    از امام صادق‌ علیه السلام نیز نقل شده است، بهترین زنان شما با محبت‌ترین زنان به شوهرانشان و مهربان‌ترین مادر به فرزندانشان هستند.

    همسر خوب کارگزار خداست

    جایگاه و ارزش زن مهربان و دین‌دار در کلام و منطق اهل‌بیت‌ علیه السلام تا حدی است که رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله او را از کارگزاران خدا می‌داند و در روایتی از آن حضرت نقل شده است، مردی نزد رسول خدا آمد و گفت: من همسری دارم که هرگاه به خانه می‌روم به استقبال من می‌آید و چون بیرون می‌روم بدرقه‌ام می‌کند و هرگاه اندوهناک می‌شوم مرا دلداری می‌دهد و می‌گوید؛ اگر اندوه روزی خود را داری، کس دیگری متکفل آن است و اگر اندوه آخرتت را داری، خداوند آن را فزونی دهد.
    رسول خدا صلی الله علیه و آلهبه او فرمود؛ خداوند دارای کارگزارانی است و همسر تو از جمله آنهاست که نیمی از پاداش شهید را دارد.

    شهری در بهشت برای زنان خوب

    پیامبر فرمودند: هیچ زنی جرعه‌ای آب به شوهر خود نمی‌دهد مگر این‌که این کار برایش از یک سال عبادتی که روزهایش روزه باشد و شب‌هایش نماز شب بخواند بهتر است و خداوند برای چنین کاری، شهری در بهشت برای آن زن ایجاد می‌کند و شصت خطای او را می‌آمرزد. (وسایل‌الشیعه ج۱۴)

    همکاری در منزل

    انجام کارهای خانه، مثل پختن غذا، شستن لباس، تمیز کردن منزل و… از وظایف الزامی زن نمی‌باشد. اما در فرهنگ اهل‌بیت‌ علیه السلام انجام چنین کارهایی از سوی زنان دارای ارزش و اهمیت بسیاری می‌باشد؛ از جمله این که پیامبر‌ صلی الله علیه و آله در این خصوص اشتغال زنان در خانه خویش فرموده‌اند، از زنانی که در خانه خود اشتغال دارند، پاداش و ثواب مجاهدان را خواهند یافت. (نهج‌الفصاحه ج۲۸۹)
    و نیز در روایتی دیگر مرتب کردن خانه از سوی همسر را موجب نگاه رحمت خدا و دوری از عذاب برای زن بیان می‌کند.(امالی صدوق ص ۳۳۶)

    منبع: وب سایت فرهنگی مذهبی آفاق

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-06-10] [ 08:52:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعا برای خانواده و دوستان   ...

    اَللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِينَ بِهِبَتِكَ‏

    وَ اكْفِنَا وَحْشَةَ الْقَاطِعِينَ بِصِلَتِكَ حَتَّى لاَ نَرْغَبَ إِلَى أَحَدٍ مَعَ بَذْلِكَ‏

    وَ لاَ نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِكَ‏

     

    ای خداوندی که عجایب عظمت تو پایان نپذیرد، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از سرگرایی در برابر عظمت خود بازدار.

    ای خداوندی که زمان فرمانرواییت را نهایتی نیست، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از مکافات عقوبت خویش رهایی بخش.

    ای خداوندی که خزاین رحمتت فنا نشود، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از رحمت خویش نصیبی ده.

    ای خداوندی که دیدگان از دیدارت فرومانند، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را به مقام قرب خود نزدیک ساز.

    ای خداوندی که در برابر عظمت تو هر عظمتی حقیر نماید، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را در نزد خود گرامی بدار.

    ای خداوندی که هر نهانی پیش تو آشکار است، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را در پیشگاه خود رسوا مگردان.

    خداوندا، ما را به عطای خویش از عطای هر بخشنده ای بی نیاز گردان.

    به پیوند خویش وحشت تنهایی از ما دور بدار تا به بخشش تو به کس جز تو نگراییم

    و در پناه جود و احسان تو از کس نهراسیم.

    بار خدایا درود بفرست بر محمد و خاندانش و به سود ما تدبیر کن نه بر زیان ما. به سود ما مکر نما نه به زیان ما. ما را پیروزی ده و پیروزی از ما مستان.

    بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از خشم خود دور نگه دار و در پناه خود بدار. ما را به خود راه نمای

    و از خود دور مدار، که هر کرا از خشم خود دور نگهداری سلامت به دست آرد و هر کرا راه نمایی به دانش رسد و هر کرا به خود نزدیک گردانی سود برد.

    بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از سطوت حوادث زمان و شر دامهای شیطان و تلخی قهر سلطان حفظ فرمای.

    بار خدایا، هر که بی نیازی یافته تنها به فضل و قوت تو یافته، پس درود بفرست بر محمد و خاندان او و ما را بی نیاز گردان.

    بخشندگان چون دست سخا گشایند، تنها از فضل انعام تو بخشند، پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و بر ما عطا ببخشای.

    هدایت یافتگان تنها به نور وجه تو هدایت یافته اند، پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و ما را هدایت فرمای.

    خداوندا، آن را که تو یاری کنی به خذلان کس زیان نبیند و آن را که تو بر او ببخشایی به منع کس نقصان نگیرد

    و آن را که تو راه بنمایی به گمراهی کس از راه نرود.

    پس درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را به عزت خویش از آسیب بندگانت در امان دار و به بخشایش خویش از هر کس، جز خود، بی نیاز فرمای و به راهنمایی خویش راه ما به حق بگشای.

    بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و سلامت دلهای ما را در یاد کرد عظمتت، آسایش ابدان ما را در شکر نعمتت و گشادگی زبان ما را در وصف احسانت قرار ده.

    بار خدایا درود بفرست بر محمد و خاندان او و ما را در زمره داعیانی درآور که به تو دعوت می کنند

    و در شمار راهنمایانی که به تو راه می نمایند و ما را از خاصترین خاصان درگاه خود گردان. یا ارحم الراحمین.

    يَا مَنْ لاَ تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ احْجُبْنَا عَنِ الْإِلْحَادِ فِي عَظَمَتِكَ‏

    وَ يَا مَنْ لاَ تَنْتَهِي مُدَّةُ مُلْكِهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعْتِقْ رِقَابَنَا مِنْ نَقِمَتِكَ‏

    وَ يَا مَنْ لاَ تَفْنَى خَزَائِنُ رَحْمَتِهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لَنَا نَصِيباً فِي رَحْمَتِكَ‏

    وَ يَا مَنْ تَنْقَطِعُ دُونَ رُؤْيَتِهِ الْأَبْصَارُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَدْنِنَا إِلَى قُرْبِكَ‏

    وَ يَا مَنْ تَصْغُرُ عِنْدَ خَطَرِهِ الْأَخْطَارُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ كَرِّمْنَا عَلَيْكَ‏

    وَ يَا مَنْ تَظْهَرُ عِنْدَهُ بَوَاطِنُ الْأَخْبَارِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لاَ تَفْضَحْنَا لَدَيْكَ‏

    اَللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِينَ بِهِبَتِكَ‏

    وَ اكْفِنَا وَحْشَةَ الْقَاطِعِينَ بِصِلَتِكَ حَتَّى لاَ نَرْغَبَ إِلَى أَحَدٍ مَعَ بَذْلِكَ‏

    وَ لاَ نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِكَ‏

    اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ كِدْ لَنَا وَ لاَ تَكِدْ عَلَيْنَا وَ امْكُرْ لَنَا وَ لاَ تَمْكُرْ بِنَا وَ أَدِلْ لَنَا وَ لاَ تُدِلْ مِنَّا

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ قِنَا مِنْكَ وَ احْفَظْنَا بِكَ وَ اهْدِنَا إِلَيْكَ‏

    وَ لاَ تُبَاعِدْنَا عَنْكَ إِنَّ مَنْ تَقِهِ يَسْلَمْ وَ مَنْ تَهْدِهِ يَعْلَمْ وَ مَنْ تُقَرِّبْهُ إِلَيْكَ يَغْنَمْ‏

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اكْفِنَا حَدَّ نَوَائِبِ الزَّمَانِ وَ شَرَّ مَصَائِدِ الشَّيْطَانِ وَ مَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَانِ‏

    اَللَّهُمَّ إِنَّمَا يَكْتَفِي الْمُكْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اكْفِنَا

    وَ إِنَّمَا يُعْطِي الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعْطِنَا

    وَ إِنَّمَا يَهْتَدِي الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اهْدِنَا

    اَللَّهُمَّ إِنَّكَ مَنْ وَاَلَيْتَ لَمْ يَضْرُرْهُ خِذْلاَنُ الْخَاذِلِينَ وَ مَنْ أَعْطَيْتَ لَمْ يَنْقُصْهُ مَنْعُ الْمَانِعِينَ‏

    وَ مَنْ هَدَيْتَ لَمْ يُغْوِهِ إِضْلاَلُ الْمُضِلِّينَ‏

    فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنَعْنَا بِعِزِّكَ مِنْ عِبَادِكَ وَ أَغْنِنَا عَنْ غَيْرِكَ بِإِرْفَادِكَ وَ اسْلُكْ بِنَا سَبِيلَ الْحَقِّ بِإِرْشَادِكَ‏

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ سَلاَمَةَ قُلُوبِنَا فِي ذِكْرِ عَظَمَتِكَ وَ فَرَاغَ أَبْدَانِنَا فِي شُكْرِ نِعْمَتِكَ وَ انْطِلاَقَ أَلْسِنَتِنَا فِي وَصْفِ مِنَّتِكَ‏

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ دُعَاتِكَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ‏

    وَ هُدَاتِكَ الدَّالِّينَ عَلَيْكَ وَ مِنْ خَاصَّتِكَ الْخَاصِّينَ لَدَيْكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

    صحیفه سجادیه / ترجمه آیتی/دعای پنجم(وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ (علیه السلام) لِنَفْسِهِ و لِأَهْلِ وَلاَيَتِهِ)

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 12:13:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعای امام برای شیعبان   ...

    دعای امام برای شیعبان

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-06-09] [ 07:57:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      این که اولیاء خدا به مقامات رسیدند، همه برای همین است!   ...

    خداوند آقا میرزا هاشم قزوینی را رحمت کند. قبر شریف ایشان در مشهد است. ایشان یک وقت در برف سنگین و سرما و یخبندان شدید، در مشهد برای دیدن میرزا مهدی اصفهانی رفته بودند، آن هم در کوچه‌های تنگ آن موقع و آن سرماهای کشنده آن زمان.
    وقتی بیرون می‌آیند، چون با نعلین بودند و سوز عجیب و یخبندان بوده است، زمین یک حالت سُری بوده است، یک دفعه آیت‌الله آمیرزا هاشم قزوینی به آقای حکیمی بیان می‌کند، نعلین را دربیاوریم، سُر می‌خوریم.
    آقای حکیمی بزرگ می‌گوید: «دیدم آقا نعلین را درآورد، پای برهنه، روی یخ راه رفت در حالی که وقتی کوچکترین چیز روی پا می‌خورد، سوز عجیبی بود و انسان اصلاً دیگر نمی‌توانست حرکت کند،»
    تعبیر ایشان این بود که پا به یخ می‌چسبید و دیگر بلند نمی‌شد. می‌گوید: امّا دیدم ایشان آرام آرام، خیلی راحت پاها را برمی‌دارد و اصلاً وضع ایشان تغییری نکرد. تعجّب کردم. من اوّل پایم چسبید. ایشان به من فرمود: «دستت را به من بده.»
    وقتی دستم را گرفت، دیدم من هم دیگر راحت می‌توانم پاهایم را بگذارم. دیگر نه سوزی، نه سرمایی! وقتی در مدرسه رفتیم، گفتم: آقا! این چه وضعی بود؟! فرمودند:
    عزیز دلم! اگر انسان، انسان شد، به عالم مسلّط است، اینکه یخ است، چیزی نیست.
    آقای حکیمی می‌گوید: سؤال کردم که آقا این چطور باید بشود؟ ایشان فرمودند:
    اوّل باید بتوانی خطورات ذهنی خودت را کنترل کنی. آن موقع است که اعمال درست می‌شود… این حدیث را شنیدی که پیامبر بیان می‌کند «انما الاعمال بالنیات»؟!
    اینجا مرحوم حکیمی می‌گوید: آن موقع این روایتی را که من بارها گفته بودم، خودم هم منبرش را رفته بودم، کأنّ اولین بار بود که می‌شنیدم.
    این نیّات همین است. اگر اینجا کنترل شد، اعمال تو هم کنترل شده است امّا اگر اینجا یله و رها شد، وضع درستی پیدا نکرد، حالت، حال درستی نبود، فکرت رها شد، به هر طرف رفت، فکر خطا کردی، معلوم است، ناخوآگاه یک موقعی می‌بینی نعوذبالله، یا در بستر حرامی یا با دستت داری لقمه حرام می‌خوری، یا به زبانت دروغ می‌گویی، یا به چشمت نگاه حرام می‌کنی و اعضاء و جوارحت را نمی‌توانی کنترل کنی.
    لذا اوّل مرحله همین خطورات ذهنی است. این که اولیاء خدا به مقامات رسیدند، همه برای همین است.

    حوزه علمیه حکیمیه، درس اخلاق

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-06-08] [ 12:09:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نقش عفت و حیا در رضایتمندی زن و شوهر   ...

    عفت در خودنمایی که خویشتن داری از تبرّج و خود نمایی از بارزترین مصادیق آن است، عفت در نگاه ،عفت در راه رفتن و عفت در اختلاط با نامحرم از عمده‌ترین مظاهر حیا است.

    چکیده

    بی‌شک آرامش یکی از ضروری‌ترین شاخص‌های زندگی سالم است که باید برای تحقق آن از همه عوامل و ظرفیت‌ها بهره جست. این مقاله به بررسی نقش عفت و حیا در پیدایش و بقای آرامش در زندگی زناشویی می‌پردازد. هدف این نوشتار معرفی انواع عفت و حیا، با توجه به پیامدها و آثاری که به دنبال دارد، و اینکه شاخص عفت و حیا، یکی از پراثرترین عوامل برای رسیدن به آرامش و سکون در زندگی زناشویی است.

    در میان انواع عفت، به خصوص عفت در روابط جنسی نقشی بی بدیل بر آرامش در زندگی دارد. روش این پژوهش، روش تبیین و تحلیل با تکیه بر متون دینی است. اجمالاً، یافته‌های پژوهشی نشان می‌دهد که عفت و حیا در ایجاد و تثبیت آرامش در زندگی نقش عمده ای دارد. البته برای تحقق این ویژگی، باید از مهارت‌هایی بهره جست که توجه به آنها برای همگان ضروری است.

    کلید واژه‌ها: حیا، عفت، پوشش، خودنمایی، نگاه، رضایتمندی.

    مقدمه

    آنچه در این تحقیق مورد بررسی و تحلیل است، آثار و پیامدهایی است که بر اساس عفت و حیا در زندگی پدید می‌آید. برای دستیابی به این هدف، لازم است افراد مهارت‌هایی، داشته باشند. این مسئله به قدری مهم است که در منابع اسلامی بر ازدواج با زنان عفیف تأکید فراوان شده است. خدای متعال در مقام تکلم با حضرت آدم†، پس از آنکه سعادت را در گرو تبعیّت از رسول خداˆ معرفی می‏کند، به آدم† سفارش می‏کند که عهد مرا بپذیر و آن را جز در اصلاب مردان پاک و ارحام زنان طاهره، طیب و عفیف به ودیعت مگذار.

    سؤالاتی که در این زمینه مطرح است و آن اینکه انواع حیا کدامند؟ کدامیک از آنها در سلامت زندگی نقش مثبت دارد. از میان عوامل مثبت، کدامیک از اهمیت بیشتری برخوردارند؟ آثار حیا چیست؟ چه مهارتی برای رسیدن به آرامش در زندگی لازم است؟در این زمینه، استاد مرتضی مطهری در کتاب مسئله «حجاب» به عفت و حیا اشاره کرده اند. همچنین کریس ال کلینکه در کتاب «مهارت‌های زندگی» به مهارت‌هایی برای رسیدن به آرامش اشاره کرده‌اند. این تحقیق، در صدد بررسی عفت و حیا، انواع و آثار آن و مهارت‌های لازم برای تحقق آن است. به طور طبیعی، ابتدا مفهوم آن را مورد بررسی قرار می‏دهیم:

    مفهوم «عفت» و «حیا»

    «عفت» در لغت به معنای حفظ نفس از تمایلات و شهوت نفسانی آمده است «حیا» نیز به حفظ نفس از ضعف، نقص و دوری از عیب و امور پست معنا شده است. همان طور که «تمایلات نفسانی» به اختلاف اشخاص و موارد متفاوت است، عفت و حفظ نفس از آنها نیز متفاوت خواهد بود. بنابراین، عفّت فقیر به این معنا است که او به آنچه به دست می‏آورد، قانع باشد و نفس خود را از تمایلات و شهوات باز دارد، به گونه‏ای که خلاف آن به فعلیّت نرسد. «نفاق شما باید برای نیازمندانی باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفته‏اند و نمی‏توانند به مسافرت بروند و از شدت خویشتنداری، افراد ناآگاه آنان را بی‏نیاز می‏پندارند».( بقره: ۲۷۳)؛

    اما «عفاف در فرد غنی و بی‏نیاز، به حفظ نفس از شهواتی است که ممکن است از ثروت او ناشی شود: «هر کس که بی‏نیاز است، خودداری کند و عفّت پیشه سازد.» (نساء: ۶)«تعفّف» در موردی که فرد از امکان ازدواج برخوردار نیست، به معنای خودداری از شهوت نفس با استفاده از راههای گوناگون است. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لایَجِدُونَ نِکاحاً…»؛ (نور: ۳۳) تعفف در زنان سال خورده به حفظ نفس آنان از امور مورد علاقه ایشان همچون آرایش و ظاهر ساختن زینت‏ها است. اینان گرچه مجاز به کشف حجاب، البتّه بدون تبرّج و خود نمایی هستند، ولی باز اگر عفّت پیشه کنند بهتر است.(نور: ۳۳)

    در روایات حضرات معصومین‰ نیز علاوه بر تأکید بر اهمیت «عفت» به طور عام، بر خصوص خودداری از شهوت شکم و غریزه جنسی تأکید ویژه‏ای شده است. به عنوان نمونه، امام باقر† فرمودند: «ما من عبادة افضل عندالله من عفة بطن و فرج» این امر نشانگر آن است که بیشترین آسیب پذیری انسان از ناحیه خواسته‏های اقتصادی و جنسی او است. چنان که رسول خداˆ فرمودند: «بیشترین لغزش به سوی آتش، از طریق دو میان تهی است: یکی شکم و دیگری دامن».

    عفت و حیا نقش بسیار مهمی در نیل انسان به رشد و کمال دارد. امیر المؤمنین† در وصیّت به فرزندش محمد بن حنفیه می‏فرماید: «من لم یعط نفسه شهوتها اصاب رشده؛ کسی که به خواسته نفسش تن ندهد، موجب رشد آن شده است».به همین دلیل، عفت و حیا در سازگاری همسران مؤثر است، به طوری که رسول خداˆ یکی از ویژگی‏های بهترین زنان را عفت آنان بر شمرده، فرموده‏اند: «بهترین زنان شما، زنان عفیفه‌اند» این معنا، به تعابیر دیگری نیز از معصومان‰ روایت شده است علاوه بر تأکید عام روایات، که مرد و زن را در بر می‏گیرد، تأکید خاصی در باره عفت و حیای زنان وارد شده است. اینک این سؤال به ذهن تبادر می‏شود که دلیل تأکید ویژه اسلام در خصوص عفت و حیای زن چیست؟

    اهمیت عفت جنسی زن

    در خصوص ریشه اخلاق جنسی زن، از قبیل حیا و عفاف و از آن جمله، تمایل به ستر و پوشش خود از مرد، نظریاتی ابراز شده که دقیق‏ترین آنها از دیدگاه شهید مطهری این است. از نظر وی، حیا، عفاف، ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گران‌بها کردن و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.

    زن با هوش به صورت فطری و با یک حسّ مخصوص دریافته است که از لحاظ جسمی نمی‏تواند با مرد برابری کند. از سوی دیگر، نقطه امید خود را در همان نیازی یافته است که خلقت الهی در وجود مرد نهاده است؛ او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است. وقتی که زن مقام و موقعیت خود را در برابر مرد یافت و نیاز او را در برابر خود دانست، به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد متوسل می‏شود. استاد شهید به نقل از ویل دورانت می‏افزاید:

    خودداری از انبساط و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بی آن که بداند، حس می‏کند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقّت عالی خبر می‏دهد. … مولوی عارف نازک اندیش و دوربین، در باره تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن، در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز، مثلی لطیف می‏آورد و آنها را به آب و آتش تشبیه می‏کند و می‏گوید: مرد همانند آب و زن همانند آتش است.

    اگر حایل از میان آب و آتش برداشته شود، آب بر آتش غلبه می‏کند و آن را خاموش می‏سازد، اما اگر حایلی میان آن دو بر قرار شد، مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند و آتش را زیر آن روشن کنند، آن وقت است که آتش آب را تحت تأثیر قرار می‏دهد و اندک اندک آن را گرم می‏کند و احیاناً جوشش و غلیان در آن به وجود می‏آورد تا آنجا که سراسر وجودش را به بخار تبدیل می‏سازد. از این رو است که رسول خداˆ در عین ستایش از صفت حیا برای عموم، آن را برای زنان نیکوتر دانسته و فرموده‏اند: «الحیاء حسن لکنّه فی النساء احسن» و بدترین زنان را کسانی دانسته‏اند که از این ویژگی سرمایه کمتری دارند: «شر نسائکم… القلیلة الحیاء».

    ویژگی عفت و حیا عاملی بسیار مؤثر در حفظ و ارتقای موقعیت و شخصیت زن و نیز گرایش مرد به سوی زن است و اما ناگفته نماند که حیای زن نسبت به مردان بیگانه ارزشمند است؛ یعنی به همان نسبت که عفّت و حیای اجتماعی زن، موجب ارتقای سطح سازگاری همسران می‏شود، وجود حیای احمقانه در ارتباط متقابل میان زن و شوهر نیز زمینه ناسازگاری آنان می‏شود. حیایی که منشأ پیدایش سازگاری است، نوعی خاص است که از آن به «حیای عاقلانه» تعبیر می‏شود. حیایی برخاسته از دانایی، نه حیایی که پیامد نادانی است.

    در بعضی از روایات از این ویژگی با عنوان «حیای قوّت» یاد شده است. در حقیقت، آنچه موجب می‏شود یک رفتار نامناسبی انجام نگیرد، نیروی فراوان فرد است که اجازه بروز رفتار را نمی‏دهد. به همین جهت، آن را «حیای قوّت» نامیده‏اند. اما چنان که بر اساس ناتوانی و سستی، رفتاری حذف شود، حالت موجود را «حیای ضعف» می‏گویند. در منابع دینی ما از این نوع حیا تمجید نشده است.

    امام صادق† می‏فرمایند: «بهترین زنان شما کسی است که چون با همسرش خلوت کند، جامه حیا از خود برکند و چون بپوشد و همراه او شود، زره حیا را بر تن کند».حضرت بهترین زن را کسی می‏داند که چون جامه بپوشد و از خانه بیرون رود، لباسی از حیا و عفت بر تن کند که مانند سپر و زره حافظ او باشد؛ یعنی چنان با وقار و سنگین راه برود که تیرهای نظر جوانان هرزه، اجازه ورود به شخصیت او را نداشته باشد. ولی در خلوت با شوهر، هر گونه ظرافت کاری، طنّازی و عشوه گری برای زن نه تنها جایز، بلکه بهتر است.

    بهترین زن مسلمان زنی است که در زمان خلوت با شوهرش، خوش زبان و شیرین حرکات باشد. چیزی که زن را در ردیف بهترین زنان مسلمان قرار می‏دهد، همین است که بتواند این دو حالت به ظاهر متناقض را در وجود خود حفظ کند. خلاصه آنکه، زن باید لباس رزم و بزم خود را بشناسد و هر یک را در جای خود بپوشد.

    آشنایی با مظاهر عفت جنسی

    با بررسی منابع اسلامی در می‏یابیم که عفت و حیای جنسی، دارای نمودهای فراوانی است. در اینجا، برخی از این نمودها و مظاهر را پی می‏گیریم:

    الف) عفت در روابط جنسی

    مهم‏ترین شاخصه عفت، مهار شهوت در روابط جنسی است. در روایات متعددی پس از معرفت خداوند، پاکدامنی در این گونه روابط، برترین فضلیت به حساب آمده است.

    امام زین العابدین† می‌فرماید: «ما من شی‏ء احبّ الی الله بعد معرفته من عفّة بطن و فرج». خدای متعال در قرآن کریم، منحصر ساختن برقراری روابط جنسی را به همسر یا کنیز، از جمله ویژگی‏های مردان با ایمان ذکر می‏کند و می‏فرماید: «مؤمنان رستگار شدند…، آنان که دامن خود را از آلوده شدن به بی‏عفّتی حفظ می‏کنند و تنها با همسران و کنیزان خود آمیزش جنسی دارند. پس به بهره‏گیری از آنان ملامت نمی‏شوند». (مؤمنون: ۵ و ۶) در جای دیگر، قرآن کریم افرادی را که شرایط ازدواج برایشان مهیا نیست، به عفّت فرا می‏خواند و آنان را از آلودگی در روابط جنسی باز می‏دارد: «و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی‏یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند».(نور: ۳۳)

    ب) عفت در پوشش

    نمود دیگر عفّت، رعایت پوشش کامل است. خدای متعال در آیات متعددی ویژگی‏های پوشش کامل زنان مسلمان را برمی‏شمارد. اهمیت توجه به پوشش برای بانوان از آنجا روشن می‏شود که خدای متعال، پس از آنکه ضرورت پوشش را مطرح می‌سازد، زنان سال خورده‏ای را که امید به ازدواج ندارند، به کشف حجاب (البته بدون تبرّج و خود نمایی) مجاز می‌سازد. ولی با این حال، می‌فرماید: «اگر آنها نیز (با پوشش خود) عفت پیشه کنند، برای خودشان بهتر است».(نور:۶۰)

    ج) عفت در خود نمایی

    خویشتن داری از تبرّج و خود نمایی مصداق دیگر عفت و حیا است. قرآن کریم، علاوه بر آن که در آیه ۳۳ سوره احزاب، عموم زنان را از خود نمایی نهی کرد، در آیة ۶۰ سوره نور، زنان سال خورده را مجاز به برداشتن لباس‏های رویین همچون چادر و روسری می‌سازد، ولی این حکم را به پرهیز از آرایش و تبرج منوط می‌سازد. از این آیه، شاید بتوان در تحریک جنس مخالف برای تبرّج تأثیر بیشتری نسبت به کشف حجاب استفاده کرد.

    د) عفت در نگاه

    امام سجاد† خویشتن داری و فروبستن از نگاه حرام را از دیگر مصادیق عفت برشمرده‏اند. آن حضرت، در مقام دعا برای همسایگان و دوستان خود عرضه می‏دارند: «و اجعلنی اللهم…؛ خدایا، مرا آن گونه قرار بده که چشم خود را از آنها، از روی عفّت ببندم».امیر المؤمنین† نیز نشانه ورع و پارسایی فرد را عفت او در نگاه دانسته و فرموده‏اند: «و من ورعه عفة بصره و عفة بطنه؛ از تقوای شخص عفت او در نگاه و شکم است».

    ه‍ ) عفت و حیا در راه رفتن

    قرآن کریم با ستایش از طرز راه رفتن دختر حضرت شعیب† در معابر عمومی و در برابر نامحرم می‏فرماید: «یکی از آن دو دختر به سراغ موسی آمد در حالی که با نهایت حیا قدم برمی‏داشت».(قصص: ۲۵).دقت در روایت فوق نشانگر این نکته است که پرهیز از اختلاط با نامحرم از دیگر ویژگی‏های زنان و مردان با حیا و عفیف محسوب می‏شود.

    خداوند متعال در نقل آن فراز از داستان حضرت موسی† که به دروازه شهر مدین رسیده بود، داستان دو زن را یادآور می‏شود که کمی دورتر از مردانی که برای آب دادن به دام‏های خود اطراف چاه حلقه زده بودند و تنها به جمع و جور کردن گوسفندانشان مشغول بودند.وقتی حضرت موسی† داستان آنان را جویا می‏شود، آنها می‏گویند: تا زمانی که مردان از دور چاه پراکنده نشوند (و ما نتوانیم بدون اختلاط با مردان گوسفندانمان را سیراب سازیم) به آب کشی نمی‏پردازیم. (قصص: ۲۳) این آیه مهر تأییدی بر دوری از اختلاط میان مردان و زنان است.

    آثار عفت و حیا در سازگاری همسران

    در اینجا آثار جنبه‏های گوناگون حیا و عفت را در سازگاری همسران و تحکیم خانواده مورد بررسی قرار می‌دهیم. این آثار عبارت‌اند از:

    الف) وفاداری به همسر

    ویژگی عفت و حیا، همسر را در حفاظی قرار می‏دهد که او را از ارتکاب هر عمل زشت منافی با شؤون انسانی باز می‏دارد. چنین همسری هرگز اجازه خیانت به همسر را به خود نمی‏دهد. طبیعتاً امانت‏دار بودن همسر، از عوامل بسیار مؤثر در ایجاد صلح و سازش در نظام خانواده است. همان گونه که «خیانت» از زمینه‏های بسیار تأثیرگذار در فرایند تزلزل بنیاد خانواده محسوب می‏شود. حضرت موسی† در سؤالی از خداوند متعال پرسید: «خداوندا، پاداش کسی که به جهت حیا از تو خیانت را رها می‏کند، چیست؟ خداوند فرمود: پاداش او امنیت در روز قیامت است».

    روایت فوق نشانگر آن است که یکی از آثار حیا، ترک خیانت است.در روایت دیگری از سلمان نقل شده است: «هر گاه خداوند اراده کند بنده‏ای را هلاک کند، لباس حیا را از تن او می‏کَند. پس وقتی لباس حیا از او کَنده شد، خیانت می‌کند و مورد خیانت قرار می‌گیرد و چون این گونه شد، امانت از او رخت بر می‏بندد و وقتی امانت از او برداشته شد، جز خشونت و سنگ دلی از او نمی‏بینی».این روایت بی‏حیایی را زمینه‏ساز خیانت، خیانت را ملازم با امانتدار نبودن و امانتدار نبودن را موجب خشونت و درشت خویی دانسته است، هر یک از موارد فوق، خود به تنهایی برای سست کردن بنیاد خانواده کافی است.

    ب) احساس نیاز به همسر

    محدودیت‏هایی که اسلام در زمینه روابط جنسی وضع کرده، زمینه‌ساز این است که فرد به همسر خود، به عنوان تنها تأمین کننده نیازهای جنسی نگاه کند و خود را از وجود او بی‏نیاز نبیند. آن گاه که مرد عفت و حیا را در نگاه، گفتگو و روابط جنسی با نامحرمان مراعات نمی‏کند، در حقیقت بخشی از نیاز غریزی خود را از مسیر غیرهمسر شرعی تأمین کرده است.این پدیده، علاوه بر آن که موجب می‏شود تا فرد احساس نیاز کمتری به همسر خود داشته باشد، گاه موجب می‏شود که فرد همسر خود را با دیگران از لحاظ زیبایی و سایر جذابیت‏ها مقایسه و از داشتن چنین همسری احساسی ناخوشایند پیدا کند.

    اما هنگامی که مرد با مراقبت از خویش، لذت‏ها و کام جویی‏های گوناگون جنسی را به همسر خود منحصر ساخت و اجتماع را محل کار و تلاش قرار داد، پس از انجام فعالیت‏های روزانه، با شوقی وصف ناپذیر در انتظار ملاقات با همسر و تأمین نیازهای عاطفی و غریزی خویش به آغوش خانواده باز می‏گردد. چنین زنی که، علاوه بر غرایز مذکور، حس خود نمایی و تبرّج خویش را نیز به همسر شرعی خود منحصر می‏سازد، در اشتیاق بازگشت همسر به منزل لحظه شماری می‏کند و با آراستگی جنسی و روحی، مهر و محبت همسر را به انحصار خود در می‏آورد. سازگاری مهم‏ترین مشخصه چنین خانواده‏ای به شمار می‏رود.

    از این‌رو، رسول اکرمˆ در بیان ویژگی‏های بهترین زن به این خصوصیت اشاره می‏کند: «زن عفیف، زنی است که در برابر شوهرش با تبرج و زینت و در برابر دیگران پاکدامن و با حیا ظاهر شود». و بدترین زن را کسی می‏داند که: «المتبرجه… در مقابل شوهر بی‏میل و در مقابل دیگران با تبرج و زینت حاضر شود».

    ج) محبت

    ثمرة دیگر حیا، که به دنبال نتایج قبلی حاصل می‏شود، ایجاد علاقه و محبت میان همسران است. از این رو، امیر المؤمنین† پس از ذکر برخی از لوازم حیا، محبت را از دیگر آثار آن بر شمرده و فرموده‏اند: «حیاء موجب محبت است»

    د) ایجاد و تثبیت احترام و موقعیت

    با کَنده‌شدن پوشش حیا، خیانت زندگی را فرا می‏گیرد و برخوردهای خشن بر زندگی سایه می‏افکند. نه تنها انسان با شیطان همراه، بلکه خود نمونة یک شیطان می‏شود که قالب و قیافه انسانی دارد. چنین همسری با شیطان بزرگ همدست و شریک است. اساساً بر او مهم نیست دیگران دربارة او چه قضاوتی دارند. بی‏مبالاتی زندگی او را فرا می‏گیرد.

    تعهد و پایبندی به زندگی برای او معنا و مفهومی ندارد. چنین کسی برای خدا نیز قابل تحمل نیست، چه رسد که همسرش او را تحمل کند. و برای خود حرمتی باقی نمی‏گذارد. از این‌رو، خداوند نیز او را محترم نمی‏شمارد.همسران باید برای یکدیگر از جایگاه عظمت و کرامت ویژه‏ای برخوردار باشند. این مهم از پاسداری این خصلت و پایداری آن حاصل می‏گردد.

    عوامل ایجاد و تثبیت حیای همسر

    در پایان این بحث و پس از بیان نقش و اهمیت عفت و حیا در روابط میان همسران، مناسب است به برخی از راه‌کارهایی که دین به منظور ایجاد و تثبیت حیا ارائه کرده است، اشاره شود:

    الف) آراستگی

    نظافت و آراستگی همسر از جمله اموری است که زمینه ساز تحقق حیای همسر است. روایت زیر به خوبی این نقش را تبیین می‏کند. حسن بن جهم می‏گوید: «خدمت حضرت کاظم† رسیدم و گفتم: قربانت گردم، آیا خضاب کرده‏ای؟ حضرت فرمود: بله، آمادگی و زینت مرد باعث پاکدامنی زن می‏شود.زن‏ها به دلیل این که مردانشان زینت نمی‏کنند، عفت خود را از دست می‏دهند». و نیز در روایت آمده است: گروهی نزد امام باقر آمدند در حالی که، ایشان را خضاب کرده دیدند. حضرت فرمود: «من زنان خود را دوست دارم و خود را برای آنها آماده می‏کنم». حاصل روایات این است که پیرایش، آرایش و ارتباط مطلوب از عوامل ایجاد و حفظ عفت همسر و زمینه سازگاری همسران به شمار می‏رود.

    ب) غیرت

    «غیرت» به معنای نفرتی طبیعی است که از بخل مشارکت دیگران در امر مربوط به محبوب فرد ناشی می‏شود. از جمله محبوب‏ترین افراد بشر برای انسان، خود او و وابستگان نزدیک او از جمله همسر و فرزند است. فرد غیور از آنجا که به خود علاقه‏مند است، اجازه مشارکت به دیگران درباره خود را نمی‏دهد و این غیرت، او را به عفت رهنمون می‏سازد. امام علی† می‌فرماید: «ارزش هر کس به اندازه همت او…. و عفتش به اندازه غیرت او است». مرد از آنجا که به همسر خود علاقه‏مند است، به دیگران اجازه مشارکت در امور مربوط به او را نمی‏دهد.

    فردی که به عفت همسر خود اهمیت نمی‏دهد، تا جایی که او به اعمال منافی عفت رو می‏آورد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد. غیرت و توجه به عفت و پاکدامنی همسر زمینه ساز حفاظت از آلودگی‏های مختلف و موجب سازگاری هر چه بیشتر او خواهد شد.البته نباید فراموش کرد که، به همان میزان که غیرت در جایگاه خود در عفت همسر مؤثر است، غیرت نشان دادن در غیر جایگاه درست آن، در دوری آنان از عفاف و پاکدامنی تأثیر گذار خواهد بود. از این‌رو، امیر المؤمنین† در وصیت به امام حسن† آن حضرت را از غیرت در غیرجایگاه خود برحذر داشته، آن را موجب انحراف و بیماری می‌دانند.

    مهارت‏های برخورداری از حیا

    الف) کنترل درونی

    افرادی که مسئولیت وقایعی را که برای آنها اتفاق می‏افتد می‏پذیرند، «درونی‏ها» نامیده می‏شوند؛ زیرا آنها دارای کانون کنترل درونی هستند. به عکس، کسانی که معتقدند بیشتر مسایلی که برایشان اتفاق می‏افتد، خارج از کنترل آنها است، «بیرونی‏ها» نامیده می‏شوند.بسیاری از مشکلاتی که برای افراد پیش می‏آید، به این دلیل است که برای مصون ماندن از مشکلات، به دنبال کنترل کننده‏هایی از بیرون هستند تا از بروز مشکل جلوگیری کنند و عموماً این انتظار پاسخ مثبتی را به همراه ندارد. در نتیجه، فرد گرفتار می‏شود.

    به عنوان مثال، افرادی که در سنین ازدواج قرار گرفته‏اند، احساس می‏کنند ساختار اجتماعی برای یک وصال مطلوب آلوده است و برای مقابله با این آلودگی باید توسط کنترل کننده‏های بیرونی، که شامل حکومت، قوانین اجتماعی، پدر و مادرها، سنت‏های اجتماعی جدید و… می‏شود، راهی اندیشیده شود تا دیگر آلودگی وجود نداشته باشد. چنان چه این کنترل اجرا نشود، راهی جز تن در دادن به آلودگی نیست.

    با این نگاه، طبیعی است که حیای مطلوب از جامعه رخت بر می‏بندد؛ چرا که انتظار می‌رفت با کنترل‏های بیرونی، حیا در جامعه راه پیدا کند، اما این کنترل‏ها توفیق اجرا نیافتند امّا چنان چه انسان از کنترل درونی برخوردار باشد، مسئولیت کارها را خود به عهده می‏گیرد و از طریق روش مسئله‌گشایی، که در آینده از آن سخن خواهیم گفت، بر اساس توانایی خود به مقابله با مشکل برمی‏خیزد.

    در زوایای مختلفی از زندگی، می‏توان «درونی‏ها» را با «بیرونی‏ها» مقایسه کرد:

    الف. «درونی‏ها» از پیشرفت بیشتری برخوردارند؛ زیرا آنها در مقابل شکست‏ها و محرومیّت هایشان واکنش کمتری از خود نشان می‏دهند و از موفقیت‏هایشان نیز احساس رضایت شخصی بیشتری دارند، امّا «بیرونی‏ها» به دلیل انتظاراتی که از دیگران دارند و آنها را مسئول شکست‏ها می‏دانند، واکنش منفی بیشتری نشان می‏دهند و موفقیّت‏ها را نیز از خودشان نمی‏دانند تا احساس فوق العاده‏ای داشته باشند.

    ب. «درونی‏ها» وقتی با رویدادهای تنش زای زندگی روبه رو می‏شوند، برای مقابله با آن، تمایل دارند که خودشان با روش مسئله گشایی با رویدادهای تنش زای در معرض کنترل مقابله کنند. در حالی که، «بیرونی‏ها» عمدتاً حتی نسبت به رویدادهای قابل کنترل از طریق تخیّل و تفکر آرزومندانه و انتظار از دیگران واکنش نشان می‏دهند.

    ج. «درونی‏ها» بیشتر مستقل هستند و در قبال رویدادهای زندگی و سلامت جسمی و روانی خود، مسئولیت بیشتری می‏پذیرند. در حالی که، «بیرونی‏ها» نقش تأمین سلامت را برای دیگران قائل هستند و بر این اساس، خودشان احساس مسئولیت نمی‏کنند.

    د. «درونی‏ها» در ارزیابی اولیه، که به بررسی رویداد می‏پردازند، رویدادهای تنش زا را به عنوان تهدید کننده‏ها نمی‏نگرند، بلکه آنها را مشکلات حل شدنی تلقّی می‏کنند و در ارزیابی ثانویّه، که به بررسی حلّ مشکل مربوط است، امید بخش می‏نگرند؛ چرا که می‏دانند مهارت‏های مقابله‏ای را خود در اختیار دارند.

    بر خلاف «بیرونی‏ها»، که رویدادها را به عنوان تهدید می‏نگرند و در برابر آن واکنش هیجانی (عصبانیت) یا اجتنابی (دوری از روابط) را انتخاب می‏کنند. آنها به دلیل اینکه نسبت به زندگی نگرش مقابله‏ای ندارند، به دشواری می‏توانند به طور فعّال و با اتّکا به خود، به مشکلات زندگی واکنش نشان دهند.

    وقتی «درونی‏ها» را با «بیرونی‏ها» در باورهایشان مقایسه می‏کنیم، می‏بینیم که درونی‏ها معقتدند:

    ـ سرانجام افراد در دنیا احترامی را که شایسته آن هستند، به دست می‏آورند.

    ـ موفقیت نتیجه تلاش زیاد است و شانس نقش کمتری در موفقیّت افراد دارد.

    ـ بدبختی و محرومیّت افراد غالباً نتیجه اشتباهات خود آنها است.

    ـ میان تلاش و نتیجة مطلوب رابطه مستقیمی وجود دارد.

    ـ کسانی که نمی‏توانند کاری کنند تا دیگران آنها را دوست داشته باشند، نمی‏دانند چگونه با دیگران همراه شوند.

    امّا بیرونی‏ها بیشتر بر این باورند که،

    ـ بیشتر اوقات، ارزش فرد هر قدر هم که تلاش و کوشش کند، ناشناخته می‏ماند.

    ـ به دست آوردن یک شغل خوب، بیشتر به شرایط زمانی و مکانی بستگی دارد.

    ـ بسیاری از رویدادهای ناخوشایند زندگی مردم به علّت بدشانسی است.

    ـ ما هر قدر هم که سعی کنیم، باز هم دیگران از ما خوششان نمی‏آید. سعی و تلاش برای راضی کردن مردم چندان فایده‏ای ندارد. اگر قرار است آنها از ما خوششان بیاید، به طور اتفاقی خوششان می‏آید.

    ممکن است گفته شود، برای برخورداری از حیای مطلوب در امور فردی، خودکنترلی یا به عبارت دیگر، کنترل درونی بسیار مؤثر است. امّا در امور اجتماعی این نوع کنترل چه نقشی ایفا می‌کند؟ در پاسخ باید گفت: اولاً، مجموعه این کنترل‌های درونی یک جامعه را می‌سازد؛ زیرا جامعه یک هویت مستقلی از افراد ندارد . ثانیاً، هر فردی به اندازه کنترل درونی خود به ظهور و بروز حیا در جامعه کمک می‌کند. گرچه نمی‌تواند چهرة کلی جامعه را تغییر دهد. ثالثاً، به این نکته باید توجه داشت که نباید مجموعه واقعیت‏ها را نادیده گرفت.

    درست است که ما نسبت به همه رفتارهای فردی خود مسئول هستیم. اما بالاخره در جهان امروز رویدادهای اجتماعی فراوانی رخ می‏دهد که نمی‏توان آنها را کنترل نمود. سرزنش کردن خود به خاطر وقایع، حوادث و اتفاقاتی که پیرامون ما رخ می‏دهد، با این تعبیر که ما شرم می‏کنیم و این حوادث را ناکامی خود می‏دانیم، چندان واقع‏بینانه نیست.

    چنانکه ما وظایف خود را در محدودة فردی برای جامعه انجام داده باشیم، نباید خود را سرزنش کنیم. فجایع یا محرومیت‏های اجتماعی گرچه دلخواه ما نیست و می‏خواهیم آن را تغییر دهیم، امّا ما مسئول آنها نیستیم و همه چیز، آن گونه که ما می‏خواهیم، اتفاق نمی‏افتد. پس بهترین سبک مقابله در چنین موقعیتی این است که رویدادهای اجتماعی خارج از قدرت خویش را به عنوان واقعیّت اجتماعی موجود بپذیریم و با استفاده از کانون کنترل درونی خود، منطبق‏ترین راه را برای سازگاری مطلوب با امری که دل‌خواه ما نیست، پیدا کنیم.

    ب) مسئله گشایی

    کسی که می‌خواهد عفت خود را حفظ نماید، باید احساس توانمندی و اعتماد به نفس را داشته باشد تا مبادا عفت و حیای خود را نوعی ناتوانی یا خجالت منفی قلمداد کند. اگر آن را ضعف خود به حساب آورد، قطعاً حیا و عفت خود را از دست خواهد داد. بالا بودن عزّت نفس، اطمینان به انتخاب مسیر صحیح و نگاه جامع فرد عفیف او را کمک می‌کند که هیچ‌گاه در حقانیت و مطلوبیت راهش دچار شک و تردید نشود. مسئله‌گشایی، یک مهارت مقابله‏ای کاربردی است که موجب اعتماد به نفس می‏شود. بر این اساس، در وجود فرد احساس شایستگی و تسلط تقویت می‏شود.

    مسئله‌گشایی دارای پنج مرحله است:

    ادراک خویشتن؛

    تعریف مسئله؛

    فهرست کردن راه حل‏های مختلف؛

    تصمیم‏گیری؛

    امتحان‌کردن.

    انسان گاهی خواهان به دست آوردن امر ارزشمندی است که شرایط محیطی چندان با آن همراه نیست و ممکن است در پایبندی به آن ارزش، انسان احساس تنهایی کند و همراه و دوست مناسبی نیز پیدا نکند.در گام نخست، انسان باید خودش را خوب بشناسد. حال که تقویتی از بیرون وجود ندارد، باید ادراک از خویشتن را پرورش دهد. ارزش‏ها، دارایی‏ها و توانایی‏های خود را خوب بشناسد و نباید خود را در نگاه دیگران ارزیابی کند؛ چرا که آنها با شاخص‏های ارزشی خودشان به قضاوت خواهند نشست و طبیعتاً نمره‏ای که به او می‏دهند، مثبت نخواهد بود.

    مسئله‌گشایی موفّق کسی است که تفاوت نگاه‏ها و ارزش‏ها را، که به یک موقعیت مشکل ساز منتهی شده است، بخشی از زندگی تلقّی کند و برای مقابله با آن، برخورد تکانشی و هیجانی نداشته باشد تا بتواند احساس سرخوردگی و تنهایی را از خود دور کند. در وضعیت فعلی، حیامندی به شدّت نیازمند است که افراد از دریچه شناخت خود به رفتاری که می‏خواهند انتخاب کنند، بیندیشند و گرنه چنان چه بخواهند شاخص امتیاز را از دیگران بگیرند، از انتخاب خود راضی نخواهند بود.

    در گام دوم، شما باید مسئله‏ای که با آن رو به رو هستید درست بشناسید، مشکلات و تعارض‏های اساسی را مشخص کنید و پس از آن، فهرستی از اهداف خود را تهیه نمایید. به عنوان مثال، اگر چه شما برای ادامه تحصیل می‏خواهید به دانشگاه بروید و احساس می‏کنید در آنجا مشکلاتی خواهید داشت، مشکلات اساسی را لیست کنید و اهداف خود از ورود به دانشگاه را نیز فهرست کنید تا بدانید کدام یک از مسایل موجود در دانشگاه مشکلی است که با اهداف شما رو به رو است و شما برای مقابله با آن باید چه چاره‏ای بیندیشید؟

    در گام سوّم، راه حل‏ها را شناسایی کنید. تمام راه حل‏ها را بررسی و یادداشت کنید. طرح شما برای حلّ مسئله باید انعطاف پذیر باشد تا شما را محدود نسازد. در پیدا کردن راه حل، سعی کنید خلاّق باشید. ممکن است راه حل‏هایی که از قبل برای شما بازگو کرده‏اند یا خودتان در موقعیّت‏های دیگر آزموده‏اید، برای موقعیت فعلی شما مناسب نباشد. پس، ذهن خودرا به کار بگیرید تا راه حلّی حداقل در شیوه اجرا نو و جدیدی را خلق کنید.

    در گام چهارم، با توجّه به تعریف مشکل و بررسی راه حل‏های مختلف، راه حلّی را که عملی‏تر و امکان پذیرتر است، انتخاب کنید و بدانید در بیشتر موقعیّت‏ها شیوه‏های صحیح فراوانی وجود دارد. پس، به یک شیوه بسنده نکنید. از انتخاب و تصمیم گیری، نتایج احتمالی را پیش‌بینی کنید.در گام آخر، راه انتخابی را امتحان کنید. نباید ارزش‏های شما لطمه ببیند. اگر راه کار انتخابی موفقیت‌آمیز بود، بر آن باقی بمانید و گرنه دو باره مسئله را از راه حل‏های دیگر پیگری کنید تا به بهترین شکل با مشکل مقابله نمایید.

    ج) حفظ عزت و سربلندی

    اگر انسان تمام موفقیّت‏های خود را نتیجة خوش شانسی یاکمک دیگران بداند، چه نوع خود پنداره‏ای از خود خواهد داشت؟ ممکن است چنین کسی قدردان باشد، امّا به سختی می‏تواند احساس عزت نفس کند. عزتمندی وقتی ایجاد می‏شود که شما احساس کنید برای رشد و گسترش مهارت خود و برای رسیدن به موفقیت تلاش کرده‏اید.

    چنان چه انسان به دلیل شرایط مساعد محیطی یا خانوادگی به موفقیتی دست یابد، بی‏شک از منافع و آثار مطلوب موفقیّت بهره‏مند می‏شود. در مقایسه با کسانی که ناموفق بوده‏اند، بسیار متفاوت است. امّا اوّلاً، سطح رضایتمندی چنین فردی با سطح رضایتمندی کسی که با تلاش بی وقفه و طاقت فرسای خود توفیق را به چنگ آورده است، قابل مقایسه نیست، ثانیاً، اعتماد به خویشتن و عزّت نفس چنین فردی با پایداری و استقلال کسی که از خودش مایه گذاشته تا به نتیجه مطلوب راه پیدا کرده، در دو سطح بسیار متفاوت است.

    ثالثاً، دست یابی به موفقیّت مقوله‏ای جدای از احساس غرور است. احساس غرور برخاسته از کفایت و لیاقت خود شخص است که نقش اصلی را در تحصیل نتیجه ایفا می‏کند و حسّی به مراتب قوی‏تر از مسئله موفقیّت در انسان ایجاد می‏کند. ما برای برخورداری از حیا در همه مراحل زندگیمان به چنین حسّی نیازمندیم تا به راحتی از ارزش‏هایمان دفاع کنیم.

    د) جرأت ورزی

    «جرأت ورزی» یکی از نتایج عزّت نفس است. یکی از مهم‌ترین عواملی، که بر رفتار اجتماعی ما تأثیر می‌گذارد، احساس کفایت و عزّت نفس است. هر یک از ما تصوری از خود دارد که به آن خود پنداره می‌گویند. آن ترکیبی از شناخت‌ها و احساساتی است که فرد نسبت به خود دارد. استعداد و امکانات بالقوه‌ای که ما داریم، بدان تکیه می‌کنیم و بر آن اساس امیدواریم به ما عزت نفس می‌دهد.

    جایی که به توان خود اعتماد داریم و حس می‌کنیم، می‌توانیم از پس مشکلات برآییم و آنها را حل کنیم. از عزّت نفس برخورداریم. هرگاه فکر می‌کنیم می‌توانیم مسائل را تحلیل کنیم و با دید باز با آنها رو به رو شویم، عزت نفس داریم. وقتی فکر می‌کنیم با استانداردهایی که دیگران به ارزیابی افراد می‌پردازند، نزدیک هستیم، خود پنداره مثبت داریم و به خود امتیاز خوبی می‌دهیم.

    وقتی می‌بینیم خداوند دربارة ارزش انسان بهشت را مطرح می‌کند و می‌فرماید: «به درستی که خداوند جان و مال مؤمنان را با بهشت خریداری می‌کند».(توبه: ۱۱۱) عزت نفس خود را می‌یابیم. جایی که دیگران به ما بها می‌دهند و ارزش خاصی برای ما قائل هستند، احساس عزّت نفس می‌کنیم.

    کسی که می‌خواهد عفیف باشد، باید برای حیای خود توجیه صحیح عقلانی داشته باشد و بتواند عاقلانه از آن دفاع کند. این بدان معنا است که انجام یا ترک کاری از باب حیا، به دلیل ضعف فرد نباشد، بلکه به دلیل قوت نفس فرد باشد. زنی که در برابر نامحرم حریم نگه می‌دارد و از رابطه با او سرباز می‌زند، اگر در برابر همسر خود جراتمندانه خود را عرضه کرد و مطالبات خود و همسرش را بسترسازی کند، از حیای عاقلانه برخوردار است. رفتار محتاطانه و آمیخته با تکبر در برابر همسر نشانه عفت نیست.

    «جرأت‌ورزی» یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خود که به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد «جرأت ورز» برای خود و دیگران احترام قائل هستند. آنها منفعل نیستند و ضمن اینکه به خواسته‏ها و نیازهای دیگران احترام می‏گذارند، امّا اجازه نمی‏دهند دیگران از آنها سوء استفاده کنند و به شیوه قاهرانه با آنان ارتباط برقرار کنند.

    برای اینکه از حیای ضعف و به عبارت دیگر، از حیای احمقانه دوری کنیم، باید جرأت ورزی خود را تکمیل کنیم. حیای مثبت یا عاقلانه به این نیست که انسان توانایی انجام کاری را نداشته باشد، بلکه به این است که توانایی مضاعف داشته باشد؛ یعنی هم توانایی انجام کار را داشته باشد و هم در عین حال، توانایی مهار آن را داشته باشد و به خاطر امر معقولی از انجام آن کار خودداری کند.

    برای اینکه انسان جرأت ورزی با حیای عاقلانه خود را نشان دهد، باید با سه مهارت همراه شود:

    الف. بیان احساسات: درست است که شما سخن خود را صریح به دیگران منتقل می‏کنید، امّا متوجه باشید که دیگران را متّهم نکنید. با آنها پرخاشگرانه رو به رو نشوید. با به کارگیری واژه‏ای که احساسات مثبت شما را نشان دهد، به حرکت خود و احترامی که دیگران برای شما قائل هستند، بیفزایید.

    ب. همدلی با دیگران: سعی کنید نیازهای دیگران را درک کنید. اگر نیازهای آنان را درک کنید و بپذیرید، آنها شما را بهتر خواهند پذیرفت. این بدان معنا نیست که آن چه را که آنان می‏خواهند، قبول کنید، بلکه شما می‏توانید با خواسته آنان مخالفت کنید، اما نشان دهید که احساس آنها را درک می‏کنید.

    ج. کاردانی: از میان راه‏های مختلفی که وجود دارد و همه آنها شما را به خواسته خودتان می‏رساند، با تدبیر بهترین راه را انتخاب کنید. برای رسیدن به مطلوب، همیشه یک راه حل وجود ندارد. شما می‏توانید از جرأت ورزی با چندین شیوه بهره بگیرید. امّا شیوه‏ای را انتخاب کنید که احساسات دیگران جریحه‏دار نشود.

    پس نه پرخاشگرانه برخورد کنید که نوعی بی‏حیایی است، نه از روی بی‏جرأتی تسلیم خواسته‏های دیگران شوید که شما را مؤدّب و با حیا بخوانند که حیای احمقانه است، بلکه با جرأت ورزی همراه با بیان احساسات، همدلی و کاردانی، حیای عاقلانه را از خود نشان دهید.نمونه‏هایی از جرأت ورزی، بی جرأتی و پرخاشگری را به شکل زیر می‏توان نشان داد:

    ۱. فروشنده‏ای می‏خواهد شما را مجبور کند که از او چیزی بخرید و به شما می‏گوید: اجازه می‏دهید که جنس را برایتان کادو کنم؟ پاسخ همراه با بی جرأتی: بله، اگر جنس خوبی است ایرادی ندارد. پاسخ پرخاشگرانه: این قدر مجبورم نکنید. من چیزی را از شما نمی‏خرم. پاسخ همراه با جرأت ورزی: متأسفم، من آمادگی خرید ندارم.

    ۲. فردی در صف خرید می‏خواهد خود را جلو شما جا بزند و می‏گوید: اجازه می‏دهید زودتر از شما خرید کنم؟ من عجله دارم. پاسخ همراه با بی جرأتی: خیلی خوب! پاسخ پرخاشگرانه: آهای، می‏خواهی چی کار کنی، برو آخر صف بایست. پاسخ همراه با جرأت ورزی: متأسفم، نمی‏توانم، من هم عجله دارم. بنابراین، برای اینکه به حیای احمقانه دچار نشویم، باید به مهارت جرأت‌ورزی رو آوریم.

    ه‍) شوخ طبعی

    انسان به نشاط و شادابی به شدت نیازمند است. اگر یک نواختی و روز مرگی بر زندگی حاکم شود، انسان به افسردگی مبتلا می‌شود. کسانی که از چندان حیای مطلوب برخوردار نیستند، از مظاهر شادابی و نشاط فراوانی برخوردارند. خود را به دیگران عرضه می‌کنند، از استعدادهای خود برای پذیرفته شدن در جامعه بهره می‌گیرند و در ارتباط کلامی با دیگران، در حد بالایی خود را ارضا می‌کنند. اما افراد با حیا چگونه می‌خواهند نیاز خود را ارضا کنند؟ آنها از چه ساز و کاری بهره بگیرند تا نیاز به نشاط خود را تأمین کنند و به افسردگی دچار نشوند؟

    طبیعی است که یکی از بهترین راه‌ها رو آوردن به شوخی‌های صحیح است. حال که زنان ما به دلیل عفت خود در ملأ عام، در مقابل نامحرمان و… شوخی نمی‌کنند، اگر قرار باشد با هم جنس و همسر خود هم شوخی نکنند و از حس شوخ طبعی به دور باشند، قطعاً به خمودی روی می‌آورند. برای اینکه بی ارتباطی با نامحرم را جبران کنیم، باید به شوخ طبعی در فضای سالم رو آورد.

    فروید شوخ طبعی را بهترین مکانیسم دفاعی بدن می‏داند. از دیدگاه او، شوخ طبعی یک استعداد استثنایی و نادر است که به ما اجازه می‏دهد در مواجهه با تنش به خودمان بگوییم: «نگاه کن این است معنای دنیایی که ظاهراً خطرناک نامیده می‏شود. مثل بازی بچه‏ها است که خیلی خنده دار است».شوخ طبعی با فرایند زیر به ما کمک می‏کند تا بتوانیم با موقعیت‏های تنش زا به خوبی رو به رو شویم:

    اوّل اینکه، احساس کارآمدی ما را بالا می‏برد و موجب می‏شود به جای اینکه ترس و دست پاچگی مسیر ما را در مقابل تنش روشن سازد، ما به آسانی و بدون ناراحتی با رویدادها مقابله کنیم. این مهارت در واقع نوعی تأیید خویشتن است.

    دوم اینکه، به ما کمک می‏کند تا از مشکل فاصله بگیریم و با این برخورد، فرصتی پیدا کنیم تا راه حل‏هایی را بیابیم و برای مقابله عمیق‏تر با مشکل از آن استفاده کنیم.

    سوم اینکه، ما در هر پایگاهی باشیم به حمایت دیگران نیازمندیم. اساساً حمایت دیگران هر چه عمیق‏تر باشد، احساس رضایتمندی ما نیز بیشتر است. مردمی که حامیان ما هستند و در مواقع خطر واکنش مناسب نشان می‌دهند، مایل‌اند در کنار افرادی باشند که شاد، سر حال و شوخ طبع باشند.

    چهارم اینکه، شوخ طبعی به معنای بی‏غیرتی یا بی‏تفاوتی نیست. واقعیت این است که یک شخص نمی‏تواند در یک زمان هم غمگین باشد هم واقعا بخندد و شاد باشد. بله می‏تواند به ظاهر غم را بروز ندهد و با رفتار خود فرصتی را پیدا کند تا از عوارض منفی تنش دور بماند.

    نتیجه‌گیری

    انسان نیازهایی دارد که یکی از آشکارترین آنها، نیاز به روابط با دیگران است. در این روابط، بخشی به رابطه جنسی مربوط است. برای مصون ماندن از آفات در روابط جنسی لازم است مظاهر عفت جنسی شناسایی شود. عفت در پوشش آن قدر مطلوب است که خداوند متعال حتی به زنان سالخورده که امید به ازدواج آنها نیست، توصیه به حجاب می‌کند.عفت در خودنمایی که خویشتن داری از تبرّج و خود نمایی از بارزترین مصادیق آن است، عفت در نگاه که برای همسایگان و دوستان، عفت در راه رفتن و عفت در اختلاط با نامحرم ا ز عمده‌ترین مظاهر حیا است.

    این مظاهر عفت آثاری دارد که عمدتاً در سلامت زندگی زناشویی خود را نشان می‌دهد مهم‌ترین این آثار عبارت‌اند از: وفاداری به همسر که او را از ارتکاب هر عمل زشت منافی با شؤون انسانی باز می‏دارد، احساس نیاز به همسر، محبت و احترام، دوری از زشتی و پلیدی و پیدایش زندگی حقیقی. برای رسیدن به عفت مهارت‌هایی وجود دارد که می‌توان به شناخت حیای عاقلانه، مسئله گشایی، عزت نفس، جرأت‌ورزی و داشتن حس شوخ طبعی در برابر همسر اشاره کرد.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-06-07] [ 10:49:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آموزه های اخلاقی و رفتاری امام رضا(ع) در خانواده   ...


    آن سان که پيامبر اکرم(ص) درداشتن خلق نيکو و تعامل با ديگران به ويژه در خانواده نمونه بودند «انک لعلي خلق عظيم» امام رضا(ع) نيز که به حق وارث جدشان رسول خدا(ص) بودند، تجسم اخلاق نيکوي آن حضرت هستند.

    چه زيبا اين واقعيت در سروده آن شاعر تازي گو جلوه گر شده است که گفت:

    يمثل النبي في أخلاقه فنه النابت من اعراقه شهود صدق لسمو ذاته کأنه النبي في صفاته پيامبر در اخلاق او جلوه گر مي شود چرا که او گلي روييده از ريشه پيامبر است، گواهاني راستين بر بزرگي شخصيت او گواه اند، گويي که او آينه تمام نماي صفات پيامبر است.

    با توجه به بعد شخصيت اجتماعي امام رضا(ع)، نکته هايي از ويژگي هاي شخصيتي و الگوهاي رفتاري آن حضرت در خانواده را به تصوير مي کشيم.

    ضرورت تشکيل خانواده از آنجا که مکتب اسلام ديني واقع بين و واقع نگر است، واقعيت ها و عينيت هاي زندگي را از نظر دور نداشته و براي استفاده بهينه از اين واقعيت ها راهکارهايي کارآمد و برنامه هايي متناسب با طبيعت و نياز انسان ارائه کرده است، از جمله اين عينيت ها پيوند زناشويي است که براي هيچ مرد و زني گريزي از آن نيست، مکتب اسلام در توجه دادن به اين موضوع، از يک سو اين پيوند را آيه اي از آيات خدا معرفي کرده است: «و من آياته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا ليها؛ از نشانه هاي او اين است که از جنس خودتان برايتان همسراني آفريده باشد که از آنان آرامش يابيد» و از سويي ديگر، آن دسته انسان هايي را که به طبيعت و نياز خود بي توجهند و از همسر گزيني سر باز مي زنند هم سو با شيطان معرفي کرده است، چنانکه پيامبر اکرم(ص) فرمودند: شرارکم عزابکم و العزاب خوان الشياطين؛ بدترين افراد شما بي
    همسران شمايند و بي همسران برادران شياطين به شمار مي آيند.

    در ضرورت تشکيل خانواده اين حديث نوراني امام رضا(ع)را که از امام باقر(ع) نقل کرده اند، ياد آور مي شويم که فرمودند:

    زني از امام باقر(ع) پرسيد: خدا کارت را سامان بخشد من خانمي «متبتله» هستم، امام فرمود: منظورتان از تبتل چيست؟ او جواب داد به اين معني است که هرگز ازدواج نخواهم کرد، امام پرسيد: چرا؟ او گفت: مي خواهم با اين کار فضيلت و منزلتي به دست آورم، امام فرمود: از اين تصميم بازگرد، اگر بي همسري فضيلت بود، فاطمه به آن شايسته تر از تو بود.

    طلاق، امري مباح ولي مبغوض

    هرچند در زندگي زناشويي، طلاق به عنوان يک ضرورت پذيرفته شده است که گاه بسته به شرايط گزيري از آن نيست و شريعت اسلام نيز آن را تأييد کرده است اما در عين حال آن را مبغوض ترين و زشت ترين امر مباح خدا معرفي و براي جلوگيري از فروپاشي زندگي مشترک تدابيري تأثيرگذار نيز ارائه کرده است، توصيه به سازگاري، گذشت از لغزش ها، صبر و مقاومت در برابر مشکلات و تلخي هاي زندگي و حتي مدت عده که پس از وقوع طلاق در نظر گرفته مي شود، از جمله اين تدابير است.

    امام رضا (ع)در اشاره به اين مطلب که در اسلام هرچند طلاق امري مباح و مشروع است اما براي جلوگيري از طلاق و تحکيم پيوند زناشويي شرايطي مقدر شده است که به راحتي طلاق انجام نشود، مي فرمايند: دليل اينکه طلاق سه تا شد اين است که ميان طلاق ها فاصله شود و در اين فرصت ميلي براي زندگي حاصل شود و يا اگر خشمي در کار بوده است فرو نشيند.

    حسن رفتار در خانواده

    خانواده کانوني است که هر چه با صفا و گرم تر باشد، زندگي شيرين تر و توفيقات انسان بيشتر خواهد شد. از اين رو امام رضا(ع) در اشاره به اهميت اين کانون، به بيان برخي از عواملي که در صفا و گرما بخشيدن به کانون
    خانواده موثر است، مي پردازند.

    آن حضرت در سخني نوراني، هم به حسن رفتار

    در خانواده توصيه کرده و هم از نوع رفتار خود با همسرشان خبر داده اند و مي فرمايند: أحسن الناس يمانا أحسنهم خلقا و الطفهم بأهله و أنا ألطفکم بأهلي؛ کسي که ايمانش برتر از ديگران است، اخلاقش نيکوتر و به خانواده اش مهربان تر است و من نسبت به خانواده خود، مهربان ترم.

    آن حضرت در جاي ديگر در ضرورت تأمين رفاه خانواده فرمود: صاحب النعمه يجب أن يوسع علي عياله؛ بر کسي که از مکنت مالي برخوردار است واجب است خانواده خويش را در وسعت قرار دهد.

    امام رضا(ع)در اين باره که نبايد براي خود شيريني و رضايت ديگران، خانواده خود را به زحمت انداخت، به نقل از جد بزرگوارش امام علي(ع)مي فرمايند: مردي آن حضرت را به مهماني دعوت کرد، اما آن حضرت با سه شرط،
    دعوت او را پذيرفت، از جمله آن که فرمود: در صورتي به مهماني شما مي آيم که خانواده خود را براي پذيرايي از من به زحمت نيندازي.

    خودآرايي در خانه

    نکته ديگري که بايد به آن توجه داشت، بايستگي آراستگي و خودآرايي مردان در خانواده است، يعني همان طور که مردان، از همسران خود توقع دارند که خود را براي آنان بيارايند، آنها نيز بايد در حد معمول، به ظاهر خود
    برسند و براي ايجاد محبت در همسران خود، خود را بيارايند.

    اين دستور ديني و انساني و عملي ساختن آن را از بزرگواري چون امام رضا(ع)بياموزيم که آراستگي در منزل را، نه براي خود که براي خانواده و براي تربيت درست، امري بايسته مي دانستند. آن حضرت(ع) که به ضرورت آراستگي مردان در منزل آگاهي کامل داشتند، خودشان نيز، اين مهم را عملي مي کردند.

    ابن جهم مي گويد: نزد امام رضا(ع) رفتم ديدم آن حضرت، موهايش را خضاب کرده است.

    با تعجب گفتم: فدايت شوم موهايت را رنگ زدي؟!

    آن حضرت(ع) در جواب فرموند:بي گمان آمادگي مردان از جمله مواردي است که عفت زنان را فزوني مي بخشد، زنان که پاک دامني را وا نهاده اند، به اين دليل است که شوهرانشان آمادگي و خودآرايي را ترک کرده اند.

    سپس فرمود:

    آيا دوست داري همسرت را چون خود بي آرايش ببيني؟ گفت: نه، امام فرمود:

    آماده نبودن همين است.

    آن حضرت (ع) در حديثي ديگر به نقل از پدران خود، نزديک به همين مضمون فرمودند: زنان بنى اسرائيل از عفت و پاکى دست برداشتند و اين مسئله هيچ سببى نداشت جز آن که شوهرانشان، خود را نمى آراستند.

    سپس افزود: زن نيز از مرد همان را انتظار دارد که مرد از او دارد.

    از اين احاديث و ديگر آموزه هاي اسلامي استفاده مي شود که حقوق زن و مرد در خانواده بايد دو سويه باشد و هرکدام با ديگري بايد رابطه اي درست و انساني داشته باشد، آراستگي و خود آرايي و پرهيز از شلختگي و ژوليدگي چندش آور از جمله اين حقوق است که اگر به درستي صورت پذيرد طرفين را به زندگي زناشويي دلگرم مي کند و آرامش لازم را به ارمغان خواهد آورد.

    اما امروزه مردان و برخي زنان که به دليل مشکلات اقتصادي در خارج از منزل کار مي کنند، چنان غرق کار مي شوند و در محيط کار با همکاران خود انس مي گيرند که وقتي به منزل باز مي گردند، نه نشاط روحي دارند و نه احساسي باقي مانده است که بخواهند به همسر خود ابراز احساسات کنند، اين جاست که زندگي مشترک رو به خمودگي مي رود و خانه براي زن و شوهر، به زنداني مخوف تبديل مي شود که در صدد فرار از آن زندان برمي آيند، اين فرار، گاه با ترک منزل و گاه با ترک زندگي مشترک حاصل مي شود.

    مهرورزي به دختران هرچند در جامعه به ويژه در ميان فرزندان، تساوي و برابري از دستورات موکد اسلام است و بايد در ميان تمامي افراد هم سطح رعايت شود لکن در ميان فرزندان، گاه ترجيح دختران بر پسران يک اصل شناخته شده است، اين از آن روست که دختران از عاطفه بيشتر و احساساتي ظريف تر و شکننده برخوردارند،
    امام رضا (ع)در ضرورت رعايت اين اصل، به نقل از رسول خدا(ص) فرمودند: ا… تبارک وتعالى على الناث أرق منه على الذکور و ما من رجل يدخل فرحه على امرأه بينه وبينها حرمه لا فرحه ا… يوم القيامه؛ خداوند بزرگ نسبت به زنان مهربان تر از مردان است و مرد، زني از محارم خويش را شاد نمي کند مگر آنکه خداوند او را در قيامت شاد خواهد کرد.

    احترام به پدر و مادر

    پدر و مادر از احترامي ويژه برخوردارند تا جايي که قرآن کريم نيکي به والدين را در کنار توحيد و اصل يکتا پرستي قرار داده است همان گونه که سپاس نهادن و احترام براي آنان را در کنار سپاس نهادن و احترام براي خداوند آورده است.

    از اين رو در اسلام تأکيد شده است که فرزندان در رعايت حقوق والدين بکوشند و با کوتاهي در اين باره مورد عاق آنان قرار نگيرند چرا که عاق والدين گناهي بزرگ و نابخشودني است، اين سخن پيامبر اکرم (ص)است که در اين باره فرمودند: يقال للعاق عمل ما شئت فني لاأغفر لک؛ به کسي که مورد عاق والدين قرار گرفته است گفته مي شود: هرطور که مي خواهي عمل کن که من تو را نمي بخشم.

    امام رضا (ع)در تأکيد بر حفظ حرمت پدر و مادر و در اشاره به فلسفه اين دستور، بي توجهي به پدر و مادر را نوعي بي توجهي به خدا و فرمان شکني او مي دانند و مي فرمايند: حرم ا… عقوق الوالدين لما فيه من الخروج من التوفيق لطاعه ا… تعالى؛ خداوند نافرماني پدر و مادر را به اين دليل حرام کرد که نافرماني آنان، بيرون رفتن از اطاعت خدا محسوب مي شود.

    همان طور که آن حضرت، در ذيل آيه «أن اشکر لي و لوالديک» که سپاس از والدين در کنار شکر و سپاس از خدا آمده است، پذيرش سپاس از خداوند بزرگ را در گرو سپاس گزاري از پدر و مادر مي دانند و مي فرمايند: خداوند در قرآن به سه چيز امر کرده و سپس آن ها را با سه چيز ديگر مقارن کرده است و پذيرش آن سه چيز اول را مبتني به تقارن اين سه چيز دوم دانسته است تا اين که فرمودند: و أمر بالشکر له وللوالدين فمن لم يشکر والديه لم يشکر ا…؛ خدا هم به سپاس نهادن براي خود و هم براي پدر و مادر سفارش کرده است، از اين رو هرکس از پدر و مادرش قدرداني نکند در حقيقت از خدا قدرداني نکرده است.

    آن حضرت(ع)، افزون بر آنکه خود، به پدر و مادر احترام مي گذاشتند و حق آنان را ادا مي کردند، در زمينه تکريم والدين توصيه هايي دارند که در اين مجال برخي را يادآور مي شويم.

    آن حضرت فرمود: بر الوالدين واجب ون کانا مشرکين؛ نيکي به پدر و مادر واجب است هر چند که آنان مشرک باشند.

    ضرورت اطاعت از والدين

    آن حضرت(ع) در حديثي جامع، ضرورت اطاعت از پدر و مادر را گوشزد مي کنند و در حفظ احترام آنان مي فرمايند:بر تو باد که پدرت را اطاعت و نيکي کني، در برابر او تواضع و خضوع به خرج دهي، او را بزرگ شماري و اکرام کني، در نزد او صداي خود را آهسته گرداني؛ چرا که پدر اصل و ريشه فرزند است و فرزند فرع بر اوست، اگر او نبود فرزند نيز نبود.

    به قدرت خدا اموال، مقام و جان خود را فداي پدران خود کنيد و من خبر مي دهم که جان و مالتان از آن
    پدران شماست، از اين رو بايد جان و مال در خدمت آنان قرار گيرد.

    در دنيا با بهترين صورت ممکن پدران خود را اطاعت کنيد و پس از مرگ آنان را دعا و برايشان طلب رحمت کنيد، زيرا روايت شده است اگر کسي در حيات پدر، به او نيکي کند ولي پس از مرگش، او را دعا نکند، خداوند او را عاق پدر مي نامد.

    آن حضرت(ع) در ادامه اين سخن نوراني، در باره حق مادران تأکيد فراوان مي کنند و آن را لازم ترين حقوق برمي شمرند و مي فرمايند:

    بدان که حق مادر لازم ترين و واجب ترين حقوق است؛ زيرا اين مادر است که آنچه ديگران تحملش را ندارند تحمل کرده است و با چشم، گوش و تمام اعضاي بدن خود، از فرزندش با خرسندي و شادماني نگهداري مي کند، کودک خويش را با تمام مشکلاتي که کسي ياراي پذيرش آن نيست حفظ مي کند، او به اين رضايت
    داده است که خود گرسنگي را تحمل کند تا فرزندش سير شود.

    او تشنگي را تحمل مي کند تا کودک او سيراب شود، او خود برهنه مي ماند تا فرزندش با لباس پوشانده شود، فرزندش در سايه قرار گيرد و او آفتاب سوزان را به جان مي خرد، از اين رو بايد به اندازه زحمت مادر، از او تقدير شود، به او نيکي کرد و با او مدارا کرد، البته جز با کمک خدا شما توان اداي حق مادر را نداريد.

    معلم و برادر بزرگ در حکم پدر

    امام رضا (ع)معلم و برادر بزرگ را به منزله پدر مي دانند و رعايت حقوق آنان را نظير حقوق پدر لازم مي دانند.

    آن حضرت(ع) درباره ضرورت تکريم استاد فرمودند: معلم الخير و الدين يقوم مقام الأب و يجب مثل الذي يجب له
    فأعرفوا حقه؛ معلم خير و آموزنده دين به مثابه پدر است و رفتاري همچون رفتار با پدر نسبت به معلم واجب است پس حق معلم را ياد بگير و آن را به موقع، ادا کن. همان طور که آن حضرت(ع) درباره ضرورت تکريم برادر بزرگ نيز فرمودند: الأخ الأکبر بمنزله الأب؛ برادر بزرگ جايگزين و به منزله پدر خواهد بود.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-06-06] [ 12:09:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      همسر و فرزندان امام زمان علیه السلام   ...

    امام زمان (ع),ازدواج امام زمان(ع),نظر علما درباره ازدواج حضرت مهدی(ع)

    همسر و فرزندان امام زمان علیه السلام
    این پرسش که آیا امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد یا خیر، از جمله پرسش هایی است که در جامعه ما بسیار مطرح می شود و در کتاب ها و منابع مطالعاتی موضوع مهدویت هم پاسخ روشنی به آن داده نشده است. گروهی به استناد برخی روایات و قواعد عمومی اسلام معتقدند که امام مهدی علیه السلام ازدواج کرده است و همسر و فرزند دارد.

     

    گروهی هم با توجّه به پاره ای دیگر از روایات بر این باورند که آن حضرت همسری اختیار نکرده است. در این جا برای روشن شدن پاسخ این پرسش، به بررسی ادلّه و مستندات این دو گروه می پردازیم.


    1. باورمندان به ازدواج امام زمان علیه السلام
    کسانی که معتقدند امام مهدی علیه السلام ازدواج کرده است، به دو دسته دلیل استناد می کنند:
    الف) روایاتی که در فضیلت ازدواج وارد شده و در آنها تأکید شده است که ازدواج، سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و هرکس از آن روی گرداند، از پیامبر نیست.(1)
    محدّث نوری رحمه الله در پاسخ کسانی که می گویند: «معلوم نیست حضرت حجّت علیه السلام اولاد و عیال داشته باشد»، می نویسد:چگونه ترک خواهند فرمود چنین سنّت عظیم جدّ اکرم خود را با آن همه ترغیب تحریص(2) که در فعل آن و تهدید و تخویف(3) در ترکش شده و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب نشمرده [است].(4)


    ب) روایات، دعاها و زیارت هایی است که درآنها به نوعی به همسر و فرزند داشتن آن حضرت تصریح یا اشاره شده است. از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:


    یک - شیخ طوسی درباره غیبت امام مهدی علیه السلام به نقل از مفضّل بن عمر، روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که شاید از آن بتوان دریافت که آن حضرت فرزند دارد:
    همانا صاحب این امر دارای دو غیبت است: یکی از آن دو چندان به درازا می کشد که برخی از مردم می گویند: او مرده است و بعضی می گویند: او کشته شده است و عدّه ای از ایشان می گویند: او رفته است. تا این که از یارانش جز افراد اندکی، کسی بر امر او باقی نمی ماند و از جایگاهش نه کسی از فرزندانش و نه دیگری آگاهی دارد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او می رسد. (5)


    به نظر می رسد استدلال به روایت یاد شده چندان درست نباشد؛ زیرا نعمانی نیز در کتاب خود همین روایت را نقل کرده است، ولی پایان آن، با آنچه از شیخ طوسی نقل شد، متفاوت است و نمی توان از آن استفاده کرد که آن حضرت فرزندی دارد. متن روایت چنین است: «و از جایگاهش هیچ کس از دوست و بیگانه آگاهی نمی یابد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او می رسد».(6)


    علّامه سید جعفر مرتضی عاملی در این زمینه می نویسد:
    با توجّه به یکی بودن روایت از نظر طوسی و نعمانی و وجود چنین اختلافی در محلّ مورد استشهاد، روایت مزبور قابل استدلال نیست.(7)
    اشکال های دیگری نیز به متن روایت شیخ طوسی وارد شده است که برای رعایت اختصار به همین مقدار بسنده می کنیم.(8)

     

    امام زمان (ع),ازدواج امام زمان(ع),نظر علما درباره ازدواج حضرت مهدی(ع)

     

    دو - ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود:
    گویا می بینم که قائم علیه السلام با خانواده و فرزندانش در مسجد سهله فرود آمده است. (9)


    سه در بخشی از صلوات معروف به ضراب اصفهانی که از امام عصر علیه السلام نقل شده و خواندن آن در عصر روزجمعه سفارش گشته، چنین آمده است:
    بار خدایا، به او درباره خودش، فرزندانش، شیعیانش، رعیتش، خاصّش، عامش، دشمنش و همه اهل دنیا، عطا فرما آنچه را که دیده اش را روشن و دلش را مسرور گرداند.(10)
    چهار - در یکی از دعاهای عصر غیبت از امام رضا علیه السلام نقل شده، عبارتی مشابه صلوات ضراب اصفهانی آمده است.(11)


    محدّث نوری، ادعیه و زیارات دیگری را نیز نقل می کند که در آنها تعابیری چون «ذریته»،«ولده»،«اهل بیته» به کار رفته است و به نوعی به همسر و فرزند داشتن امام عصر علیه السلام اشاره دارد.(12)


    2. منکران ازدواج امام زمان علیه السلام
    کسانی نیز که منکر ازدواج و فرزند داشتن امام عصر علیه السلام هستند، افزون بر خدشه در سند یا دلالت روایات مورد استناد گروه نخست،(13) به روایاتی استناد می کنند که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم.

     

    الف) شیخ طوسی از حسن بن علی خزاز نقل می کند:
    علی بن ابی حمزه(14)بر ابی الحسن رضا علیه السلام وارد شد و به آن حضرت عرض کرد: «آیا تو امامی؟» حضرت فرمود: «آری.» پس او گفت: «من از جدّت، جعفر بن محمّد علیه السلام شنیدم که می فرمود: امامی وجود ندارد، مگر اینکه نسلی از او به جا می ماند.» پس فرمود:
    ای پیرمرد! فراموش کرده ای یا خود را به فراموشی زده ای. جعفر این گونه نگفت، بلکه جعفر گفت: امامی وجود ندارد، مگر این که فرزندی دارد؛ به جز امامی که حسین بن علی - درود بر آنها باد- پس از او [از قبر] بیرون می آید؛ همانا او فرزندی ندارد.

     

    پس گفت: راست گفتی، فدایت شوم، شنیدم که جدت چنین می فرمود.(15)
    ب) مسعودی نیز در إثبات الوصیة، روایتی مشابه همین روایت نقل کرده است.(16)
    نا گفته نماند که برخی از عالمان شیعه گفته اند مراد این روایت از این که می گوید« او فرزندی ندارد»، این است که «او فرزندی که امام باشد، ندارد».(17)

     

    در این بررسی دلایل و مستندات دو گروه باید دو نکته را یادآور شویم:
    یک- در مورد این پرسش که آیا امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد یا خیر؟ به صراحت و با قطع و یقین نمی توان اظهار نظر کرد، ولی این جای هیچ گونه نگرانی نیست؛ زیرا روشن شدن یا روشن نشدن پاسخ این پرسش، در میزان معرفت و اطاعت ما نسبت به آن حضرت هیچ تأثیری ندارد. از این رو، هرگز نباید خود را آن چنان به این گونه پرسش ها مشغول داریم که از وظایف اصلی مان نسبت به حجّت خدا باز مانیم.

     

    دو- حتّی اگر بپذیریم که امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد، هیچ لزومی ندارد که آنها چون خود امام زمان دارای عمر طولانی باشند؛ چون داشتن عمر طولانی تنها برای آن حضرت ضروری است و همسر و فرزندان آن حضرت می توانند چون دیگر انسان ها باشند.

    ———————————–
    پی نوشت ها :
    1- ر. ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تصحیح و تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی، چاپ هشتم: تهران، اسلامیه، 1373، ج 14، باب 1و 2 از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، صص 2- 9.


    2- تشویق کردن.
    3- برحذر داشتن.
    4- میرزا حسین نوری، نجم الثاقب، چاپ نهم: قم، مسجد مقدس جمکران، 1384، ص403.
    5- کتاب الغیبه (طوسی)، ص 102؛ بحارالانوار، ج 52، صص 152 و 153، ح 5.
    6- کتاب الغیبه (نعمانی)، باب 10، ص 172، ح 5.


    7- سید جعفر و مرتضی عاملی، دراسه فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، چاپ اول: بیروت، دارالبلاغه، 1412 هـ. ق، ص 230؛ سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، چاپ سوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1377، ص 218؛ شیخ محمد تقی شوشتری، الاخبار الدخیله، تصحیح: علی اکبر غفاری، تهران، مکتبه الصدوق، 1401 هـ. ق، ج1، ص 150؛ سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، بیروت، دارالتعارف، 1395 هـ. ق، ص 70.


    8- ر. ک : ابوالفضل طریقه دار (ترجمه و تحقیق)، جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت ؟!، چاپ هفتم: قم، بوستان کتاب، 1382، ص 218.


    9- بحارالانوار، ج 52، ص 317، ح 13.
    10- همان، ص 22، ح 14.
    11- ر. ک : بحارالانوار، ج 95، ص 332.
    12- ر. ک : نجم الثاقب، صص 403- 406.
    13- ر. ک : دراسه فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، صص 230- 233.


    14- او یکی از سران واقفه بود. گفتنی است «واقفه» اسم عام برای هر گروهی است که بر خلاف جمهور در یکی از مسائل امامت در قبول رأی اکثریت توقف می کرده اند ولی معمولا این لقب نام عمومی فرقی از شیعه است که در مقابل «قطعیه» منکر رحلت امام موسی کاظم (ع) شدند و امامت را به آن حضرت قطع کردند و منکر امامت فرزندش شدند. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، چاپ دوم: مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1372، صص 454 و 456.


    15- کتاب الغیبه (طوسی)، صص 134و 135؛ محمد بن جریر طبری، دلایل الامامه، نجف اشرف، الحیدریه، 1382 هـ. ق، صص 130و 131، بحارالانوار، ج53، ص 75، ح 77.


    16- علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، قم، بصیرتی، بی تا، ص 201.
    17- ر. ک : نجم الثاقب، ص407.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-06-05] [ 12:06:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.