حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 82
  • دیروز: 231
  • 7 روز قبل: 1863
  • 1 ماه قبل: 9436
  • کل بازدیدها: 2388183





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • زفاک
  • avije danesh
  • زهرا پورپيرعلي
  • نازنین


  •   نامحرم   ...



    بسم الله الرحمن الرحیم

    عده ای از جوانان (مرد) خدمت حضرت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله)

    رسیدند و از حضرتش خواستند که آن ها را نصیحتی بفرمایند.

    علامه فرمودند: سعی کنید با نامحرم رابطه نداشته باشید چه زن باشد چه مرد!!

    گفتند: آقا مگر مرد هم نامحرم می شود؟

    علامه فرمودند: هر کس با خدا ارتباط ندارد نامحرم است.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-11-30] [ 12:35:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سخت‌ترین مرحله حسابرسى در قیامت   ...



    حق الناس
    سخت‏‌ترین مراحل حساب، رسیدگى به مظالم عباد و حقوق مردم نسبت به یکدیگر است. انسان‏‌ها با هم زندگى مى‏کنند و نسبت به همدیگر حقوقى دارند. رعایت حقوق یک وظیفه الهى است که انبیای الهی درباره آن تأکید داشته‏‌اند و در قیامت بازخواست خواهند شد.
    حق الناس در قیامت‏
    در باب حقوق مردم روایاتى وارد شده است كه به عنوان باب‏ «حبس الحقوق» است. در قیامت، كاسب را مى‏آورند، مى‏گویند: شما این فرد را براى كار استخدام‏ كردى، كار كرده است، اما مزد او را ندادى. در محشر بمان تا مزد او را بدهى.
    امام رضا علیه السلام مى‏فرماید:
    كسى كه براى شما كار مى‏كند، هنوز عرق پیشانى‏اش خشك نشده است، مزد او را بدهید. مگر این كه خودش بخواهد پول او پیش شما امانت بماند.
    اگر كسى مزد كارگرش را ندهد، روز قیامت او را در دادگاه نگه مى‏دارند، مى‏گویند: مزد او را بده. كار فرما نمى‏تواند به خدا بگوید: ما كه نداریم، تو مزد او را بده. خدا مى‏گوید: مگر او براى من كار كرده است كه من مزد او را بدهم؟ كار مادى بوده، كه براى تو كرده است. خدا از حبس حق كارگر متنفر است، آن وقت خودش حق شما خوبان را ضایع كند؟
    آیه مى‏فرماید: «إِنَّا لَانُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا» كار خوب را باید به من تحویل دهید، تا ضایع نشود.
    مختصری از انواع حق الناس در زندگی ها
    به طور کوتاه به برخى از آن‌ها اشاره مى‏کنم: هر یک از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، خویشان و نزدیکان، همسایگان و شهروندان، جوانان و سالخوردگان، معلمان و دانشجویان، ثروتمندان و تهى‏دستان، کارگزاران و زیردستان، هم‏کیشان و هم‏وطنان و… نسبت به یکدیگر وظایف و حقوقى دارند که رعایت آنها یک وظیفه وجدانى، اجتماعى و شرعى است و تضییع آنها، گناه و جرم به شمار می‌رود که در قیامت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
    شخصى از امام باقر یا صادق ـ علیه‏السلام ـ‌ روایت کرده که فرمود: بدهکار را در قیامت حاضر می‌کنند. در حالى که شدیداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او می‌‏گیرند و به طلب‏کارش می‌‏دهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلب‏کار می‌‏گیرند و به بدهکار مى‌دهند
    امکان دارد خداى متعال در قیامت از حقوق تضیع شده خودش صرف نظر کند، ولى از حقوق تضیع شده بندگان نسبت به یکدیگر صرف نظر نخواهد کرد؛ مگر اینکه خودشان رضایت دهند و از دادخواهى صرف نظر کنند.

    قیامت
    انواع ظلم
    امیرالمۆمنین ـ علیه‏السلام ـ فرمود: ظلم سه گونه است: نخست ظلمى که بخشیده نخواهد شد. دوم ظلمى که بدون دادستانى‌‌ رها نمی‌‏شود. سوم ظلمى که بخشیده خواهد شد. ظلمى که بخشیده نخواهد شد، عبارت است از شرک به خدا.
    قرآن می‌‏فرماید: «إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِـهِ»؛ اما ظلمى که بخشیده می‌‏شود، ستم کوچکى است که هر انسانى نسبت به خودش روا داشته است، اما ظلمى که بدون حساب‌‌ رها نمی‌‏شود، عبارت است از ظلم بندگان نسبت به یکدیگر که قصاص در آن‏جا بسیار دشوار خواهد بود و سختى آن در حد زخم کارد و زدن تازیانه نیست، بلکه بسیار سخت‏‌تر است.
    رسول خدا ـ صلى‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله ـ فرمود: «هر کس از قصاص می‌‏ترسد، از ستم به مردم خوددارى کند.»
    مشکل حساب‏رسى به حق الناس در قیامت این است که در آن‏جا چیزى ندارد تا به طلبکاران بدهند؛ مثلاً کسى که اموال مردم را در دنیا غصب کرده یا نفقه زن و فرزندانش را نداده یا شخصى را کشته و دیه‌‏اش را نپرداخته یا ضربه‏‌اى به مظلومى زده و دیه‏‌اش را نداده یا زیان مالى به کسى زده و جبرانش نکرده یا از کسى غیبت کرده یا به او توهین و هتک حرمت کرده و راضی‌اش نساخته است، در قیامت و به هنگام دادرسى چیزى ندارد تا به طلب‏کاران بپردازد.
    امکان دارد خداى متعال در قیامت از حقوق تضیع شده خودش صرف نظر کند، ولى از حقوق تضیع شده بندگان نسبت به یکدیگر صرف نظر نخواهد کرد؛ مگر اینکه خودشان رضایت دهند و از دادخواهى صرف نظر کنند
    راهکار رفع عذاب
    حل این مشکل به یکى از دو وجه امکان دارد: وجه نخست اینکه به مقدار طلب بستان‏کار از حسنات بدهکار برداشته و به طلب‏کار داده می‌‏شود. وجه دوم آنکه اگر حسناتى نداشت به‌‌ همان مقدار از گناهان شاکى برداشته و در نامه عمل بدهکار ثبت می‌‏شود.
    شخصى از امام باقر یا صادق ـ علیه‏السلام ـ‌ روایت کرده که فرمود: بدهکار را در قیامت حاضر می‌کنند. در حالى که شدیداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او می‌‏گیرند و به طلب‏کارش می‌‏دهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلب‏کار می‌‏گیرند و به بدهکار مى‌دهند.
    رسول خدا ـ صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله ـ‌ فرمود: «شخصى را در قیامت براى حساب در محضر خداى متعال حاضر مى‏سازند و نامه اعمالش را به دستش مى‏دهند، وقتى در آن نگاه مى‏کند حسناتش را در آن نمی‌بیند.
    می‌‏گوید: خدایا! این نامه عمل من نیست، چون عمل‏‌هاى صالح خود را در آن نمى‏یابم. در پاسخ گفته می‌‏شود: پروردگارت اشتباه و فراموشى ندارد. حسنات تو به واسطه غیبتى که از مردم کرده‏اى به آنان داده شده است.
    سپس شخص دیگرى را براى حساب حاضر می‌‏سازند و نامه عملش را به دستش می‌‏دهند. هنگامى که در آن می‌‏نگرد، عبادت‏‌هاى فراوانى در آن می‌بیند که آن‌ها را انجام نداده است،
    می‌‏گوید: خدایا! این نامه عمل من نیست، چون بعضى کارهایى که انجام نداده‏ام در آن ثبت شده است. در پاسخ گفته می‌‏شود: چون فلان کس از تو غیبت کرده بود، در عوض حسنات او را به نامه عمل تو منتقل کردیم».

    بیانات علامه امینی

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-11-29] [ 12:15:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قیامت ؛ راهی بس سخت و تکان دهنده!!   ...


    یکى از درد ناکترین منازل پس از مرگ، منزل هولناک آخرت است ، قیامت است که نگرانی و دلهره اش بزرگ و عظیم است ، بلکه از هر نگرانی و دلهره، بزرگتر و فزع و گرفتاریش “فزع اکبر” است و خداوند در وصف آن در سوره اعراف آیه 187 مى فرماید : هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یعنی فرارسیدن قیامت در (بر اهل) آسمانها و زمین، سنگین و دشوار و گران است، فرا نرسد شما را مگر به یکباره و ناگاه و بدون آنکه شما را خبر دهد.
    بلی ؛ سنگین و گران و عظیم است قیامت، از جهت گرفتاریها و هولها و دلهره هاى آن ، سخت سخت است حتی بر اهل آسمان یعنی فرشتگان و پریان و به یکباره به سوی ما بیاید و آیا بدنهای ما تاب سختی های آن را دارد؟
    قطب راوندى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که حضرت عیسى (علیه السلام) از جبرئیل پرسید: کى قیامت بر پا خواهد شد؟ جبرئیل چون اسم قیامت شنید به لرزه افتاد و از هوش رفت ؛ پس چون به حال آمد گفت ای روح خدا ، مسئول بساط قیامت، عالمتر از پرسشگر نیست ، سپس آیه شریفه ای (1) را که ذکر شد خواند.
    و روایتگر جلیل حضرت على بن ابراهیم قمى (رحمه الله) از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت کرده که در زمانی، حضرت رسول صلى الله علیه و آله نشسته بود و جبرئیل نزد آن حضرت بود که ناگاه نظر جبرئیل به جانب آسمان افتاد و ترسی بر وجودش مستولی شد ؛ پس خود را به رسول خدا چسبانید و به حضرت پناه برد. پس حضرت رسول به آنجا که جبرئیل نظرش افتاده بود، نظر افکند، فرشته ای را دید که مشرق و مغرب را پر کرده بود. پس آن فرشته رو به پیغمبر کرد و گفت یا محمد! من فرستاده خدایم تا تو را خبر دهم که یا پادشاهى را اختیار کنى یا پیامبرى را ؟ پس حضرت به سوى جبرئیل توجه کرد، دید که آثار نگرانی از چهره جبرائیل رخت بربسته. جبرئیل عرض کرد: بهتر است که پیام آور و بنده او باشید . پس پیغمبر گفت : مى خواهم بنده و رسول خدا باشم . پس آن فرشته با گامهای خود آسمانهای هفتگانه را درنوردید .
    هر آسمان را یک گام خود کرد و هر چه بالا رفت کوچک تر شد تا آنکه به اندازه مرغ کوچکى شد. پس حضرت به جبرائیل فرمود: دیدم طورى ترسیده بودى که رنگت تغییر کرده بود؟ جبرائیل گفت : یا رسول الله مرا ملامت مفرما. آیا دانستید که این فرشته که بود؟ این اسرافیل “حاجب الرب” بود و از زمانیکه حق تعالى آسمانها و زمین را خلق فرموده از مکان خود پائین نیامده .
    من او را دیدم که به سوى زمین مى آید، گمان کردم که براى بر پا کردن قیامت آمده است پس از ترس قیامت ، رنگم چنان تغییر کرد که مشاهده فرمودید. پس چون دیدم که براى امر قیامت نیامده بلکه حق تعالى چون شما را برگزیده و به خاطر عظمت شما او را به نزد شما فرستاده ، رنگم به حال اول برگشت و نفسم به سوى من برگشت .
    و در روایتى است که نیست فرشته مقربى و نه آسمانى و نه زمینى و نه نسیمی و نه بادى و نه کوهى و نه صحرایى و نه دریائى؛ مگر اینکه بترسند از روز جمعه براى آنکه قیامت در آن بر پا مى شود.
    همانگونه که ما نیز گفتم؛ محدث قمی گوید: شاید ترسیدن آسمان و زمین و سایر چیزها که ذکر شد، ترسیدن اهل آنها و موکلین آنها باشد چنانچه مفسرین در معناى آیه ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً (1) گفته اند.
    و روایت شده که چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله قیامت را یاد مى نمود، صداى آن حضرت شدید و رخسار آن حضرت سرخ مى شد.
    و شیخ مفید در ارشاد نقل کرده که چون حضرت رسول صلى الله علیه و آله از غزوه تبوک به مدین مراجعت فرمود، ((عمرو بن معدى کرب )) به خدمت آنحضرت شرفیاب شد، حضرت به او فرمود: اسلام بیاور اى عمرو تا خدا تو را از فزع اکبر و بیچارگی بزرگ نجات بخشیده و ایمن گرداند یعنى ترسى که بزرگترین ترسهاست . عمرو گفت : اى محمد صلى الله علیه و آله فزع اکبر کدام است ؛ من کسى هستم که نمى ترسم .
    شیخ عباس قمی (ره) گوید: معلوم مى شود عمرو بن معدی کرب ، مردی دلیر و شجاع بوده است ؛ نقل شده که او از شَجاعان نامى روزگار بوده و بسیارى از فتوحات مسلمان به دست او واقع شده و شمشیر او به صمصامه معروف بود، که با آن ، به یک ضربت ، پاهاى شتر را از هم جدا مى کرد.
    و عمر بن الخطاب در زمان خلافت خود از او خواهش کرد که آن شمشیر را نشان او دهد، عمرو آن را حاضر کرد. عمر آن را کشید و بر محلى زد که تیزى آنرا امتحان کند ابدا اثر نکرد. عمر آن را دور افکند و گفت : این چیزى نیست . عمرو گفت : اى امیر؛ شما از من شمشیر طلبیدید نه بازویى که با آن شمشیر مى زد. عمر از سخن عمرو بدش آمد و او را سرزنش کرد و به قولى او را بزد و (صد البته که عمر مردی خشن و تلخ رو بود و در بسیاری از موارد از پیامبر می خواست تا مردمان را با شمشیر بکشد و پیامبر مانع او می شد .
    و چون عمرو گفت من از فزع اکبر و بیچارگی و دلهره بزرگ قیامت نمى ترسم ، حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: اى عمرو؛ چنین نیست که گمان کرده اى ؛ همانا صیحه اى بلند خواهد شد که مرده ای نماند، مگر آنکه زنده شود و نماند زنده اى مگر آنکه بمیرد، مگر آنها که خدا بخواهد نمیرند. پس یک صیحة دیگر بر ایشان زده مى شود که همه زنده مى شوند و صف مى کشند و آسمان شکافته مى شود و کوهها متلاشى و پراکنده مى شوند و پاره هایی از آتش جهنم جدا شود و کوه ها افکنده شود؛ پس نماند صاحب روحى مگر آنکه دلش کنده شود و گناهش را یاد کند و مشغول به خود شود، مگر کسانى که خدا خواسته باشد(که چنین نشود).
    نوشته اند که فرمود : پس کجایى تو اى عمرو ؟ عمرو گفت : همانا من مى شنوم امرى را که عظیم و بزرگ است .
    و به حدى قیامت هولناک و دهشتناک است که اموات و مردگان در عالم برزخ و قبر نیز هول و تکان و بیم و وحشت آن را دارند، به نحوى که بعضى از مردگان که به دعاى اولیاء خدا زنده شده اند موهایشان تمام سفید بوده . سبب سپیدى موى آنها را پرسیدند، گفتند وقتى که ما را به زنده شدن امر کردند گمان کردیم که قیامت بر پا شده و از وحشت و هول قیامت تمامى موهاى ما سپید شد.
    اینک ما در اینجا چیزهائى که سبب خلاصى از سختیهاى قیامت است ذکر مى کنیم شاید آن را به کار بندید.
    1 - خواندن سوره یوسف
    روایت شده است که هر که سوره یوسف (علیه السلام) را در هر روز یا در هر شب بخواند، روز قیامت که مبعوث مى شود جمالش مانند جمال یوسف (علیه السلام) باشد، و به او فزع و ترسى از روز قیامت نرسد.
    2 -خواندن سوره دخان در هر نماز
    و از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) مرویست که هر که سوره دخان را در نمازهاى فریضه و نافله ، بخواند حق تعالى او را در جمله آنهائى که امین و بى ترسند مبعوث فرماید.
    3 - خواندن سوره احقاف در هر جمعه
    و از حضرت امام جعفر صادق (ع) مروى است که هر که سوره احقاف را در هر شب یا در هر جمعه بخواند، به او ترسى در دنیا نرسد و حق تعالى او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند.
    4 - خواندن سوره والعصر در نمازهای مستحبی
    و نیز از آن حضرت (امام صادق (علیه السلام)) منقولست که هر که سوره والعصر را در نمازهاى نافله خود بخواند روز قیامت با صورت سفید و روشن مبعوث مى شود، و دهانش به خنده گشوده باشد و چشمش روشن باشد تا داخل بهشت شود.
    5- احترام به ریش سفیدان و بزرگترها
    شیخ کلینى از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل کرده که حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: هر که احترام و تعظیم کند کسى را که در اسلام موى خود را سپید کرده حق تعالى او را از فزع و ترس روز قیامت ایمن گرداند.
    6- مردن در راه مکه
    و نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: هر که بمیرد در راه مکه ، خواه در وقت رفتن باشد یا در وقت برگشتن ، از ترس بزرگ و فزع اکبر روز قیامت ایمن بماند.
    7 - مردن در حرم مکی و یا مدنی
    و شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده که فرمود هر که در یکى از دو حرم ، یعنى حرم مکه و حرم مدینه بمیرد خداوند او را از جمله آنهائیکه امین و بى ترسند در قیامت قرار مى دهد.
    8- دفن شدن در حرم مکی
    شیخ کلینى از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: هر که در حرم مکه معظمه دفن شود از فزع اکبر و ترس بزرگ ایمن گردد.
    9- دوری از فحشاء بخاطر خدای بزرگ
    شیخ صدوق از حضرت رسول صلى الله علیه و آله نقل کرده که هر کس ‍ از زنا و یا زشتى دیگر به خاطر خداوند بپرهیزد خداوند آتش جهنم را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ روز قیامت ایمن گرداند.
    10- دشمن دانستن نفس اماره
    کسى که نفس اماره را دشمن خویش شمرد خداوند او را از ترس روز قیامت ایمن گرداند.
    11-فرو بردن خشم و کظم غیظ
    شیخ اجل على بن ابراهیم قمى از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت کرده که هر کس، خشم خود را فرو برد خداوند دل او را از امن و ایمان روز قیامت پر گرداند.
    12- محبت و ولایت اهلبیت
    حق تعالى در سوره نمل آیه 89 فرمود : مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ یعنی هر كس نیكى به میان آورد، پاداشى بهتر از آن (نیکی) خواهد داشت‏، و آنان از هراس و دلهره آن روز (قیامت) ایمنند، از حضرت امیرالمؤ منین روایت شده که فرمود: حسنه در این آیه ، معرفت و ولایت و محبت ما اهل بیت است (و معلوم می شود آیه شریفه 201 سوره بقرة وِمِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ یعنی : و برخى از آنان مى‏گویند: (پروردگارا! در این دنیا به ما نیكى و در آخرت (نیز) نیكى عطا كن‏، و ما را از عذاب آتش (دور) نگه دار) همان محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام است .
    13- کمک به برادران مومن و برآوردن حوائج آنان
    شیخ صدوق از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: هر کس که برادر مؤمن اندوهگین و تشنه را کمک کند و اندوهش را از بین ببرد و یا خواسته اش را بر آورده سازد براى او از طرف خداوند هفتاد و دو رحمت است که یکى از آنها را حق تعالى در دنیا به او مرحمت فرماید که با آن زندگى خود را اصلاح نماید و هفتاد و یک رحمت دیگر براى جلوگیرى از ترسهاى روز قیامت او باشد.
    مرحوم محدث قمی می گوید که در خصوص برآورده کردن نیازها و مشکلات برادران دینى، روایات بسیار نقل شده ؛ از جمله از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) روایت شده است: کسى که دنبال کار برادر مسلمان خود برود، حق تعالى او را در حمایت هفتاد و پنج هزار فرشته قرار دهد که براى او در هر قدمى حسنه اى بنویسد و زشتى را از او بردارد و درجه بالاتر را به او دهد. و چون نیاز برادر دینی خویش روا سازد ، فرشتگان بنویسند براى او اجر و مزد کسی که حج و عمره را بجا آورده باشد. و از حضرت صادق (علیه السلام) منقول است که برآورده کردن نیاز مرد مومن برتر است از حجّة و حجّة و حجّة و تا ده حجة شمردند .
    و روایت شده که در بنى اسرائیل هر گاه عابدى به نهایت عبادت مى رسید از میان همه عبادات سعى و کوشش در بر آوردن حاجات مردم اختیار مى کرد.
    و شیخ جلیل ، شاذان بن جبرئیل قمى از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت کرده که حضرت در شب معراج این کلمات را دید که بر در دوم بهشت نوشته شده : “لا اله الا الله،محمد رسول الله،على ولى الله” از براى هر چیزى حیله ایست و حیله سرور و خشنودی در آخرت چهار خصلت است : دست مالیدن بر سر یتیمان و مهربانى بر بیوه زنان و رفتن پى حاجت مؤ منان و تعهد و پرستارى از فقیران و مسکینان و درماندگان، بنابراین علما و بزرگان دین خیلى اهتمام در رفع نیاز مؤمنین داشتند .
    14- زیارت اهل قبور مومنان
    شیخ کلینى از حضرت امام رضا (علیه السلام) نقل کرده که هر کس نزد قبر برادر خود بیابد و دست خود را بر قبر بگذارد و سوره “انا انزلناه فى لیله القدر” را هفت مرتبه بخواند، خداوند او را از فزع اکبر و دلهره بزرگ روز قیامت ایمن و مصون گرداند.
    محدث قمی می گوید: در روایت دیگر است که خوب است زائر قبر مومنان، رو به قبله نماید و دست بر روى قبر بگذارد.
    شایان ذکر است که گفته شود : ایمن بودن از ترس بزرگ و دلهره تکان دهنده روز قیامت ، ممکن است براى خواننده سوره “انا انزلناه فی لیلة القدر” باشد چنانچه از ظاهر خبر چنین استفهام می شود ، و احتمال دارد، ایمن شدن از دلهره بزرگ قیامت براى آن مرده ای باشد که “سوره قدر” را برای او خوانده اند ، چنانچه از بعضى روایات اینگونه ظاهر مى شود.
    مرحوم شیخ عباس قمی که مولف مفاتیح الجنان نیز می باشد، می گوید : و این فقیر در مجموعه اى که شیخ اجل افقه، ابو عبدالله، محمد بن مکى عاملى، معروف به شیخ شهید ((اول) نوشته است این حکایتی را که برایتان نقل می کنم دیده ام) در آن مجموعه نوشته بود: به زیارت قبر استاد خود شیخ اجل عالم، فخر المحققین نجل(فرزند)آیه الله علامه حلى (رضوان الله علیهم اجمعین ) آمد و گفت : نقل مى کنم از صاحب این قبر و او نقل کرد از والد ماجدش(پدر ارجمندش) به سند خود از امام رضا (علیه السلام) که هر که زیارت کند قبر برادر مؤ من خود را و بخواند نزد او سوره قدر را و بگوید: “اللهم جاف الارض عن جنوبهم و صاعد الیک ارواحهم و زدهم منک رضوانا و اسکن الیهم من رحمتک ما تصل به وحدتهم و تونس وحشتهم ، انک على کل شى ء قدیر” (2) ایمن شود خواننده این دعا و مرده ای که برای او این دعا را می خوانند از فزع اکبر و دلهره بزرگ روز قیامت.
    صاحب منازل الاخره گوید: که قبر فخر المحققین بنابر آنچه از کلام مجلسى اول در شرح فقیه ظاهر مى شود در نجف اشرف است و شاید نزدیک قبر والدش علامه (رحمه الله علیه) در ایوان مطهر باشد.

    _________________________________________________

    (1) سوره : اعراف آیه 187 یَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِیكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِیٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ یعنی در باره قیامت از تو می پرسند که چه وقت فرا می رسد بگو : دانش آن نزد پروردگار من است تنها اوست که چون زمانش فرا رسد آشکارش می سازد فرا رسیدن آن بر آسمانیان و زمینیان پوشیده است ، جز به ناگهان بر شمانیاید چنان از تو می پرسند که گویی تو از آن آگاهی بگو : علم آن نزدخداست ولی بیشتر مردم نمی دانند.

    (2) یعنی : بارخدایا بگستران زمین را از اطراف این مومنان در خاک آرمیده و ارواح آنان را به سوی خویش بالا ببر و خوشنودی خویش شامل آنان بفرما و آنان را در رحمت و مهربانی خودت اسکان فرما ، همان رحمتی که آنان را از تنهایی قبر و برزخ در آورد و از وحشت تاریک گور نجاتشان بخشد.

    برگرفته از کتاب منازل الاخره
    منبع:tebyan.net

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-11-28] [ 12:11:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بهترین توشه برای قیامت   ...


    سوره مائده آیه 35 می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا داشته باشید ، با وسیله ی تقوا به سوی خدا بروید و در راه خدا جهاد کنید.
    فلاح یعنی رستگاری، به کشاورزان فلاح می گویند زیرا دانه می کارند و این دانه ها رشد می کنند و کشاورزان زمینه ی رشد آنها را فراهم می کند.
    در قرآن داریم: قد افلح من زکی ها یعنی هر کس خودش را اصلاح کند به تحقیق رستگار می شود و قد افلح مومنین یعنی مومنین رستگار هستند. ولی بیشتر کلمه ی لعلکم داریم شاید رستگار بشوید.)
    تقوا اقسامی دارد: تقوای سیاسی ،اخلاقی و اقتصادی و عبادی و … تقوای به معنای قدرت پرهیز است.تقوا وسیله است نه هدف یعنی تقوا نیرویی است که زمینه ی کارهای خیر را فراهم می کند. مثل پلیس ، پلیس در شهر هدف نیست، وسیله است زیرا پلیس برای تماشا کردن نیست بلکه کار پلیس ایجاد نظم در شهر و جلوی خلاف گرفتن است. پس هدف پلیس نظم است. تقوا یک عامل بازدارنده و برانگیزنده است.
    ویژگی انسان این است که به دنبال سود است و از ضرر بیزار است .تقوا به انسان می گوید که دنبال چیزهای مفید برو و دنبال چیزهای مضر نرو.
    امام صادق(علیه السلام) فرمود :تقوا یعنی هر جا امر خدا هست آنجا حاضر باشید و هر جا خدا نهی کرده ،در آنجا نباشید. در قرآن داریم: بهترین زاد و توشه ی شما در قیامت، تقوا است . یک تقوای ابتدایی و یک تقوای انتهایی داریم. در قرآن داریم: ما کسی را پذیرش می کنیم که زمینه ای داشته باشد . یعنی فرد تقوای ابتدایی دارد و با خواندن قرآن، این تقوا تقویت می شود. داریم که قرآن برای مردم است. تقوای نهایی همان روزه گرفتن و نماز و … است که اینها تقوا را افزایش می دهد.
    در قرآن داریم: هر کس در راه خدا کوشش کند ما قطعا راه های مختلفی را به او نشان می دهیم . یکی از راههای ترک گناه، تقوا است. ما باید پلیس درون مان را تقویت کنیم. تقوا یعنی پرهیز از کسی که ما را می بیند. تقوا یعنی علم به اینکه کسی ما را می بیند. اگر ما بدانیم که کسی کارهای ما را ثبت می کند، تمام مشکلات حل می شود. اگر ما احساس کنیم که هنگام سجده ،خدا ما را می بیند، به سرعت آنرا تمام نمی کنیم و آنرا طول می دهیم. اگر ما بخواهیم در نماز حال پیدا کنیم باید دیدمان این طور باشد که کسی در نماز ما را می بیند. امام حسین (علیه السلام) وقتی علی اصغر روی دستش به شهادت رسید فرمود: این مصیبت بر من آسان است زیرا خدا آنرا می بیند.
    امام صادق(علیه السلام) می فرماید: آنچنان از خدا بترس که گویی خدا را می بینی .عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید این یعنی تقوا. قهرمانان در مسابقات، کارهای سخت را تحمل می کنند زیرا عده ای آنها را می بینند و این دیدن در انسان حس ایجاد می کند. تقوای در مصیبت آرام بودن و در عبادت، حال داشتن است .
    در قسمت بعد داریم :ای مردم ،با وسیله ای به سوی خدا بروید. وسیله یعنی هر چیزی که ما را به خدا نزدیک کند.حاکم نیشابوری می گوید: اصحاب پیامبر وسیله هستند.
    در منابع اهل سنت به اشیاء مثل قرآن واعمال مثل نماز و افراد مثل رسول خدا، وسیله اطلاق می شود. یکی از علمای بزرگ اهل سنت می گوید :بسیاری از افراد بعد از فوت پیامبر به کنار قبر پیامبر می رفتند و به پیامبر که نبی رحمت بود متوسل می شدند تا شفای بیمارشان را بگیرند. زمانی باران نیامد و فردی نزد همسر پیامبر رفت و گفت که باران نمی آید. او گفت که در کنار قبر پیامبر روزنه ای ایجاد کن و به ایشان متوسل بشو، تا باران بیاید.
    در خطبه ی 110 نهج البلاغه داریم: از چیزهایی که مردم می توانند متوسل بشوند به سوی خدا اینهاست: ایمان به خدا ،جهاد در راه خدا، کلمه ی اخلاص، اقامه ی نماز، روزه ماه رمضان ،زکات ،حج، صدقه و … پس انسان می تواند معصومین را در زمان حیات و بعد از مرگ وسیله قرار بدهد. ما از اعتبار ائمه استفاده می کنیم تا شفای بیماران را از خدا بگیریم. فردی وقتی غذا خورد، خدا و پیامبر را شکر کرد .فردی گفت که این شرک است و او در جواب گفت که در قرآن داریم :خدا و پیامبر ما را بی نیاز کرده است .این آیه جواز توسل است .
    در ادامه ی آیه 35 سوره مائده قرآن می فرماید: در راه خدا جهاد کنید. جهاد یعنی کوشش و تلاش .
    جهاد اقسامی دارد : سه نوع جهاد داریم: جهاد اکبر، جهاد اصغر و جهاد کبیر .جهاد اکبر مبارزه با نفس است و جهاد اصغر مبارزه با دشمن است . جهاد کبیر تبلیغ است .در قرآن داریم جهاد کنند بوسیله قرآن، جهاد کبیر . یعنی انسان با زبان مردم را به دین جذب کند. پیامبر با جهاد کبیر، شروع به ترویج اسلام کرد.
    هر چقدر ما در جهاد بیشتر تلاش کنیم خدا بیشتر به ما کمک می کند. در قرآن ،خدا مجاهدین را ترجیح داده است .جهاد با نفس خیلی مهم است و هیچوقت تمام نمی شود. امام صادق(علیه السلام) می فرماید :همیشه با نفس خودت در مبارزه باش .

    منبع :farsnews.com

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-11-27] [ 12:50:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دو ویژگی اصلی دنیا در قرآن !‌   ...


    در دین درباره بی ارزش بودن دنیا به معنی بی ارزشی مقایسه ای است، یعنی دنیا ارزش ندارد که ما به خاطر آن اصول اخلاقی و اجتماعی و معنی انسانیت و بزرگواری را از دست بدهیم.

    قرآن کریم در این زمینه دو تعبیر دارد:
    1. دنیا متاع زودگذر: «وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیْرَ سَاعَةٍ كَذَلِكَ كَانُوا یُوْفَكُونَ»؛ [1] و روزى که قیامت برپا شود، مجرمان سوگند یاد می‌‏ کنند که جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نکردند! این‌ چنین از درک حقیقت بازگردانده می ‌‏شوند.

    «وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ كَأَن لَّمْ یَلْبَثُواْ إِلاَّ سَاعَةً مِّنَ النَّهَارِ یَتَعَارَفُونَ بَیْنَهُمْ…»؛ [2] (به یاد آور) روزى را که (خداوند) آنها را جمع (و محشور) می ‌‏سازد آن ‌چنان‌که (احساس می‌‏کنند) گویى جز ساعتى از روز، (در دنیا) توقّف نکردند، به آن مقدار که یکدیگر را (ببینند و) بشناسند.

    در این آیات اشاره به وضع دردناک مشرکان در قیامت کرده و می ‌‏گوید به خاطر بیاور آن ‌روز را که خداوند همه آنها را محشور می‌ کند، در حالى‌ که چنان احساس می‌‏کنند که تمام عمرشان در این دنیا بیش از ساعتى از یک روز نبود؛ به همان مقدار که یکدیگر را ببینند و بشناسند.

    این احساس کم بودن مقدار اقامت در دنیا، یا به دلیل آن است که اصولاً در برابر زندگى جاویدان قیامت به مقدار ساعتى بیش نیست.

    یا از آن ‌رو است که این دنیاى ناپایدار چنان با سرعت بر آنها گذشت که گویى بیش از یک ساعت نبود.

    و یا این ‌که به دلیل عدم استفاده صحیح از عمر خود، چنین می‌‏ پندارند که همه عمرشان بیش از یک ساعت ارزش نداشت.

    بنابر آنچه گفته شد، جمله «یَتَعارَفُونَ بَیْنَهُمْ» (یکدیگر را می ‌‏شناسند) اشاره به مقدار درنگ آنها در دنیا است؛ یعنى آنچنان عمر را کوتاه احساس می‌‏ کنند که گویا تنها به مقدارى بود که دو نفر یکدیگر را ببینند و معارفه‌‏اى در میان آنها انجام گردد و از همدیگر جدا شوند.

    این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده است که منظور احساس کوتاهى زمان دوران برزخ است؛ یعنى آنها در دوران برزخ در حالتى شبیه به خواب فرو می ‌‏روند که گذشت سال ‌ها و قرون و اعصار را احساس نمی ‌‏کنند، به طورى که به هنگام رستاخیز فکر می ‌‏کنند دوران برزخشان که شاید هزاران و یا ده‌ها هزار سال بود، بیش از ساعتى به درازا نکشید؛ [3] زیرا کوتاهى زندگى دنیا برایشان روشن شد. آنان می‌‏ پنداشتند که دنیا سراى باقى است. در حالى‌که اگر دنیا را میلیون ‌ها سال هم تصور کنید، در برابر جاودانى آخرت هیچ وزن و اعتبارى ندارد.

    حال چگونه است مدت زندگى چند ده سال آدمیان در برابر ابدیت آخرت: «یَتَخَافَتُونَ بَیْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا»؛ [4] آنها آهسته با هم گفت‌وگو می‌کنند (بعضى می‌‏ گویند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقّف کردید. [5]

    لذا دنیا و توقف در آن به قدرى فانى و زودگذر است که انسان به هنگام مرگ و به هنگام قیامت این ‌طور می ‌‏پندارد که بیش از یک شب و یک روز، یا بیش از یکى دو ساعت در دنیا مکث ننموده است.

    2. دنیا متاع اندک: «لْ مَتَاعُ الدَّنْیَا قَلِیلٌ »‏؛ [6] به آنها بگو سرمایه زندگى دنیا، ناچیز است.

    منظور از قلیل و ناچیز در این‌جا فنا پذیری و از بین رفتن سریع است.

    دنیا و توقف در آن به قدرى فانى و زودگذر است که انسان به هنگام مرگ و به هنگام قیامت این‌طور می‌‏پندارد که بیش از یک شب و یک روز، یا بیش از یکى دو ساعت در دنیا مکث ننموده است

    دو اصل اساسی در هدفمندی آفرینش از نظر قرآن
    از نظر قرآن جهان آفرینش بیهوده خلق نشده است؛ بلكه تمامى اجزا و عناصر آن براى هدف و غرض مشخصى خلق شده‏اند.

    در آیات زیادى از قرآن به هدفدارى آفرینش جهان و آدمیان اشاره شده است؛ از جمله:
    «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ* الَّذِینَ یَذْكُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»؛ آل عمران (3)، آیه 190 - 191.؛ «مسلماً در آفرینش آسمان ‏ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، براى صاحبان عقل و اندیشه آیاتى است؛ كسانى كه خداوند را در حال ایستادن و نشستن و آن هنگام كه بر پهلو خوابیده‏اند، به یاد مى‏ آورند و در آفرینش آسمان‏ ها و زمین مى ‏اندیشند بارالها! این را بیهوده نیافریده‏اى، منزّهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه‏دار».

    آیات فوق انسان را به اندیشه وا مى‏ دارد و مى ‏فهماند كه مشاهده بدون اندیشه و تفكر ره به جایى نمى ‏برد.

    در آیه ‏اى دیگر مى‏ فرماید:
    «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»؛ «پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى، خلقت مناسب او را عطا كرد و آن گاه هدایت نمود».

    در این آیه به دو اصل اساسى اشاره شده است: نخست اینكه خداوند به هر موجودى آنچه را نیاز داشته، عطا كرده است. دیگر آنكه هر موجودى، به گونه‏ اى هدایت شده است كه از همه نیروهاى خود در پایندگى حیات استفاده كند و به هدف نهایى وجود خود نائل آید.از آنچه گذشت روشن می شود كه دنیا بی ارزش نیست، بلكه ارزش مقدمی دارد و مانند جهاز تغذیه در جنین است كه برای دوران محدودی مناسب است و برای دوره بعدی حیات جهازات كامل تر و پایاتری لازم است. جهان نیز جنین دنیایی بزرگ تر و پایاتر است و مقدمه ای برای رسیدن به حیات برتر.

    ==============================
    پی نوشت ها:
    [1]. روم، 55.
    [2]. یونس، 45.
    [3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏8، ص 302- 303.
    [4]. طه، 103.
    [5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 210.
    [6]. نساء، 77.

    منابع:
    jonbeshnet.ir

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-11-26] [ 12:05:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آیا در بهشت تکاملی هم وجود دارد؟   ...

     

    قطعا در بهشت تکامل وجود دارد، و بهشتیان هرگز در جا نمی زنند، بلکه در پرتو عنایات الهی، و الطاف ربانی، روز به روز به ساحت قدسش نزدیکتر می شوند، و در مسیر قرب الی الله به پیشروی خود ادامه می دهند. مفهوم این سخن آن نیست که در آنجا طاعات و عبادات و اعمالی دارند، چرا که بهشت دار تکلیف نیست، زیرا عناصر اولیه تکلیف در آنجا وجود ندارد، بلکه در پرتو اعمالی که در این جهان انجام داده اند همچنان به سیر تکاملی خویش ادامه می دهند.
    درست همانند بعضی درختان پرباری که انسان یکبار آن را غرس می کند ولی مرتبا جوانه می زند و ریشه می دواند و از نقاط دیگر سر برمی آورد و دشت و صحرا را فرا می گیرد!. با همانند سفینه های فضائی که برای آغاز حرکت و خارج شدن از محیط جاذبه زمین نیاز به نیروی عظیمی دارد ولی بعد از خروج از این محیط چنانچه به مانعی برخورد نکند بدون احتیاج به نیروی محرک جدید تا ابد به سیر خود ادامه می دهد!.
    در بعضی از آیات قرآن نیز اشاره ای به این مساله دیده می شود. در آیه 62 مریم درباره بهشتیان می خوانیم: “ولهم رزقهم فیها بکرة وعشیا: هر صبح و شام روزی آنها در بهشت مقرر است". از آیات قبل از این آیه به خوب استفاده می شود که این توصیف درباره بهشت آخرت است که از آن تعبیر به «جنات عدن» شده به بهشت برزخی، حال این سوال پیش می آید که مطابق آیات دیگر قرآن بهشتیان هرچه بخواهند از مواهب و روزیها در هر ساعت و هر زمان برای آنها مهیا است، این چه موهبتی است که هر صبح شام به آنها اعطا می شود؟ مسلما این مواهب جدید و تازه مادی و معنوی است که در این دو وقت به آنها داده می شود، و طبعا به مقامات بالاتری سوق داده خواهند شد. در این زمینه حدیث پرمعنایی از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که مطلب را روشن می سازد، می فرماید: «و تاتیهم طرف الهدایا من الله تعالی لمواقیت الصلاه التی کانوا یصلون فیها فی الدنیا، تسلم علیهم الملائکه: هدایای نخبه و جالب از سوی خداوند بزرگ در اوقاتی که در دنیا نماز می خواندند به آنها می رسد، و فرشتگان به آنها سلام و درود می فرستد».
    سوال دیگری که از تعبیرات آیه برانگیخته می شود این است که در بهشت شب و روزی وجود ندارد، و به همین دلیل صبح و شامی نیست. این اشکال را نیز می توان چنین پاسخ گفت که بهشت گرچه دائما کانون نور و روشنایی است، ولی این نور نوسان دارد که با نوسان و کم و زیاد شدن آن بهشتیان روز و شب را تشخیص می دهند، درست مانند مناطق قطبی که شش ماه متوالی روز است ولی با کم و زیاد شدن نور، روز و شب از هم تشخیص داده می شود.
    از آنجا که این دو مشکل (مشکل روزی تازه و مشکل صبح و شام) برای بسیاری از مفسران حل نشده توجیهاتی برای این آیه ذکر کرده اند که غالبا مخالف ظاهر آیه است مانند اینکه آیه کنایه از دوام نعمت است، زیرا در میان عرب معمول بوده که اگر کسی غذای صبحگاهان و شامگاهان را داشته او را غنی و بی نیاز می دانستند، یا اینکه منظور آن است که نعمتهای الهی در فواصل زمنی که به مقدار شب و روز این دنیا است پی درپی به آنها می رسد.
    روشن است همه اینها مخالف ظاهر آیه است چه بهتر به اینکه نوعی شب و روز که با تفاوت نور حاصل می شود و نوعی روزی تازه که از عنایات جدید الهی سرچشمه می گیرد و از پیمودن مسیر تکامل خبر می دهد قائل شویم که منطبق بر ظاهر آیه است و یا لااقل کمتر خلاف ظاهر می باشد.
    جالب اینکه در حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) می خوانیم که فرمود: «و الذی انزل الکتاب علی محمد (ص) ان اهل الجنة لیزدادون جمالا و حسنا کما یزدادون فی الدنیا قباحة و هرما: سوگند به خدایی که قرآن را بر محمد (ص) نازل کرده اهل بهشت (هر قدر زمان بر آنها می گذرد) جمال و زیبائیشان بیشتر می شود آن گونه که در دنیا (با گذشت زمان) زشتی و پیری آنها افزایش می یافت». این حدیث نیز تکامل تدریجی بهشتیان را به خوبی آشکار می سازد، گرچه تنها اشاره ای به جنبه های جسمانی دارد ولی مسلما به طریق اولی جنبه های روحانی را نیز در بر می گیرد.

    منبع:javanemrooz.com

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 12:03:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بهشت لذت‌های معنوی   ...


    سلسه مباحث (كلام امیر كلام) به شرح و توضیح برخی از سخنان برگزیده علی علیه السلام می پردازد.

    اِن الجَنَّة حُفَّت بِالْمَكارِه وَ اِن النّارَ حُفَّت بِالشَّهَوات
    همانا، بهشت پیچیده به سختی‌ها و ناخوشی‌ها است. و جهنم، پیچیده به خواست‌ها و هوس‌هاست

    دشواری‌ها و خواستن‌ها
    حیات جاودان و سعادت ابدی انسان، در عالَم آخرت تحقق‌ می‌یابد. زندگی دنیوی، آخرین منزل انسان نمی‌تواند باشد و هر كه آینده نگر است، باید به عالَم پس از مرگ بیاندیشد و برای آن، چاره‌ای بسازد.

    آیا به دست آوردن بهشت و سعادت جاودان، می‌تواند با كسب لذات دنیوی و تامین شهوات و خواست‌های مادی، جمع شود یا نه؟

    علی علیه‌السلام از قول پیامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پاسخ این پرسش را مطرح می‌كنند كه ایشان می‌فرمودند:

    « بهشت پیچیده با ناخوشی‌ها است و جهنم، پیچیده به شهوات است.»

    علی علیه‌السلام می‌فرمایند كه هیچ اطاعتی از خداوند نیست مگر اینكه در كراهت، ناخرسندی و ناخوشنودی انسان انجام می‌شود و هیچ معصیت و سرپیچی از امر خدا نیست كه در شهوت و ارضای امیال و هوس‌های انسان انجام می‌گیرد. آری! عزم راسخ داشتن، كمر همت بستن و برای رسیدن به هدف‌ و آرمان به راه افتادن و پیمودن مسیر، با تن پروری، لذت گرایی قابل جمع نیست!

    نه تنها برای پیمودن راه‌ سعادت جاودان، صرف نظر كردن از لذت گرایی و هوس بازی، شرط ضروری موفقیت است، بلكه انسان برای رسیدن به اهداف‌ برتر در همین زندگی محدود مادّی، باید از لذت‌ها و راحتی‌ها چشم بپوشد و با عزم راسخ به دنبال هدف‌ برتر و والاتر باشد. آیا هیچ یك‌ از كسانی را كه با تلاش زیاد فراوان توانسته‌اند در تاریخ بشریت اثری جاودان و مفید از خود به جا بگذارند، می‌شناسید كه در عین حال، به لذت‌ها و خواست‌های خود هم رسیده باشند؟

    اگر برای اهداف‌ دنیوی نیز تلاش و كوشش ضروری است، قطعاً برای شكوفا كردن گرایش‌های معنوی و دست یافتن به كمال جاودان و بی انتهای اخروی، پذیرفتن سختی‌ها و دشواری‌ها اجتناب ناپذیر است.

    نباید انتظار داشت كه انجام تكالیف‌ الهی و پیمودن راه بهشت، بدون هیچ دشواری و زحمتی باشد و نباید اینگونه تصور كرد كه به دنبال شهوات رفتن، می‌تواند همراه با دوزخ و آتش نباشد! البته تنها ملاك‌ و شاخص راه بهشت و دوزخ، دشوار بودن یا آسان بودن كار و راه آن نمی‌باشد و اینگونه نیست كه اگر «كار خوب» برای كسی بدون دشواری انجام شد، تاثیر خود را برای سعادت و كمال انسان نداشته باشد و یا اگر رسیدن به شهوت و هوسی برای كسی با دشواری و زحمت حاصل شد، موجب سقوط آن شخص به دوزخ نگردد!

    آنچه در كلام علی علیه‌السلام مدّ نظر است، بیان قاعده كلی و عمومی است كه با بیان آن، می‌خواهند پیرو راه خود را برای تحمل مشكلات و ترك‌ِ شهوات در راه رسیدن به سعادت و كمال، آماده كنند و این انتظار و توقع را در او اصلاح كنند كه گمان نكند رسیدن به آرمان‌ها با تامین شهوات قابل جمع است. البته چون مراتب ایمان و تقوی مختلف‌ است، هر كسی به هر اندازه حاضر باشد از شهوات خود در راه خدا و برای نزدیك‌ شدن به كمال مطلوب، چشم پوشی كند، به همان نسبت به آن خواهد رسید.

    نكته مهم
    دشواری و سختی راه بهشت، برای كسانی است كه در آغاز راه قرار دارند، ولی پس از مدتی كه لذت مسیر سعادت را چشیدند و حقیقت لذت‌ها و هوس‌های دنیوی برای آنان روشن شد، نه تنها دشواری راه از بین می‌رود، بلكه پیمودن این راه جز شیرینی و لذّت معنوی ـ كه با لذتها و شیرینی‌های مادی قابل قیاس نیست ـ برای آنان در پی ندارد. ترك‌ِ لذت‌های دنیوی و راهیابی به حریم دوست، آنچنان لذتی دارد كه قابل توصیف‌ نیست.

    بنابراین در ابتدای راه و برای كسانی كه تازه می‌خواهند از اهداف‌ محدود دنیوی پا را فراتر نهاده و در مسیرِ سعادت جاودان گام نهند، راه بهشت، پیچیده به مشكلات و ناخوشی هاست و راه دوزخ، همراه با خواستنی‌ها و خوشی‌ها، اما پس از چندی، با چشیدن حقیقت راه سعادت و بازشدن چشم واقع بین كه عمق‌ِ شهوات و لایه‌های زیرین هوا پرستی‌ها را می‌بیند، دیگر سختی عبادات رخت برمی‌بندد و لذت حقیقی جایگزین آن می‌شود.

    منبع:
    ذوعلم، علی، کتاب چهل گام، با اندکی تصرف

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-11-25] [ 01:00:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      طلایه دار حیا و عفت   ...

    طلایه دار حیا و عفت

     حضرت زینب علیها السلام ، بانوی حیا و عفت، مرزبان پاکی و پاکدامنی، دختر امام علی علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام; در روز پنجم جمادی الاولی، سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره، دیده به جهان گشود. 

     
    هر چند مادر بزرگوارش را در پنج سالگی از دست داد، ولی رهتوشه هایی گرانبها از حیا و پاکی در همین مدت کوتاه از مکتب مادر فرا گرفت. در این مقام برآنیم تا گوشه هایی از حیا، عفت و پاکدامنی حضرتش را به تصویر کشیم. 

    ضرورت بحث حیا 
     
    هرگاه از جامعه، حیا رخت بربست و عفت در آن لگدکوب شد، دین هم بساط خویش را جمع خواهد کرد . چه زیبا امام حسین علیه السلام - آن کس که زینب علیها السلام، حیا را در مکتب او آموخت - فرمود: «آن که دین ندارد، حیا هم ندارد.(1)» 
     
    مهاجمان فرهنگی، بخوبی این رابطه و ملازمه بین دین و حیا را دریافته اند، از این رو صهیونیست معروف «نتانیاهو» این گونه القاء می کند که «برنامه های ماهواره ای، به مثابه یک نیروی شورشی بسیار مۆثری عمل می کنند، بچه های ایرانی مسلما لباسهای زیبایی را خواهند خواست که در شوهای تلویزیونی می بینند. آنها استخرهای شنا و شیوه زندگی فانتزی خواهند خواست.(2)» 

    http://www.jahannews.com/images/docs/files/000277/nf00277181-2.jpg


    نمونه هایی از حیای بانو 
     
    1 . فرزند بیت حیا و عفت 
     
    «یحیی مازنی » که از علمای بزرگ و راویان حدیث است، چنین نقل می کند: «مدتها در مدینه، در همسایگی علی علیه السلام در یک محله زندگی می کردم . منزل من در کنار منزلی بود که «زینب » دختر علی علیه السلام در آنجا سکونت داشت، حتی یک بار هم، کسی حضرت زینب علیها السلام را ندید و صدای او را نشنید، او هرگاه می خواست به زیارت جد بزرگوارش برود، در دل شب می رفت، در حالی که پدرش علی علیه السلام  

    «زینب علیها السلام در آغاز جوانی چگونه بوده است؟ مراجع تاریخی از وصف رخساره زینب علیها السلام در این اوقات خودداری می کنند; زیرا که او در خانه و روبسته زندگی می کرد . ما نمی توانیم مگر از پشت پرده وی را بنگریم، ولی پس از گذشتن دهها سال از این تاریخ، زینب علیها السلام از خانه بیرون می آید و مصیبت جانگداز کربلا او را به ما نشان می دهد»

    در پیش و برادرانش حسن و حسین علیهما السلام در اطراف او بودند . وقتی به نزدیک قبر شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله می رسیدند، امیرالمۆمنین علیه السلام شمعهای روشن اطراف قبر را خاموش می کرد . یک روز امام حسن علیه السلام علت این کار را سۆال کرد، حضرت فرمود: از آن می ترسم که کسی خواهرت زینب را ببیند. (3)» 
     
    و راستی کجا رفته این مرزبانیهای حیا؟ ! و چرا در جامعه شیعه علوی، می بینیم که مردان با همسران آرایش کرده و دختران بی بهره از حجاب، در پارکها و خیابانها و . . . ظاهر می شوند؟! 
     

    http://www.jahannews.com/images/docs/files/000277/nf00277181-1.jpg


    2 . حیا در آغاز جوانی 
     
    دکتر «عائشه بنت الشاطی » ، بانوی اهل تحقیق اهل سنت، چنین می گوید: «زینب علیها السلام در آغاز جوانی چگونه بوده است؟ مراجع تاریخی از وصف رخساره زینب علیها السلام در این اوقات خودداری می کنند; زیرا که او در خانه و روبسته زندگی می کرد . ما نمی توانیم مگر از پشت پرده وی را بنگریم، ولی پس از گذشتن دهها سال از این تاریخ، زینب علیها السلام از خانه بیرون می آید و مصیبت جانگداز کربلا او را به ما نشان می دهد.(4)» 
     
    تاریخ او را ندیده، چرا که حیای او مانع از آن شده است و مادرش فاطمه علیها السلام توصیه کرده است که: برای زنان بهتر است که آنان مردان را نبینند، و مردان [نیز] آنها را نبینند.(5)» 
     
    3 . نمایش شکوه حیا 
     
    مدینه، شبی را به یاد می آورد که کاروان حیا با تمام شکوه و جلال به سوی مکه روانه شد. در قطعه ای تاریخی، راوی چنین نقل می کند: 
     
    «چهل محمل را دیدم که با پارچه های حریر [ابریشم] و دیباج زینت شده بودند . در این وقت امام حسین علیه السلام دستور داد بنی هاشم زنهای محرم خود را سوار بر محملها نمایند، پس در این حال من نظاره می کردم که ناگهان جوانی از منزل حسین علیه السلام بیرون آمد در حالی که قامت بلندی داشت و بر گونه او علامتی بود و صورتش مانند ماه می درخشید و می فرمود: بنی هاشم کنار روید. و آن گاه دو زن از خانه حسین علیه السلام خارج شدند، در حالی که دامانشان بر اثر حیای از مردم به زمین کشیده می شد و دور آن دو را کنیزانشان احاطه نموده بودند. پس آن جوان به سوی یکی از محملها پیش رفت و زانوی خود را تکیه قرار داد و بازوی آنها را گرفت و بر محمل سوار نمود. من از بعضی پرسیدم; آن دو بانو کیستند؟ ! جواب دادند: یکی از آنها زینب علیها السلام و دیگری ام کلثوم علیها السلام; دختران امیرالمۆمنین علیه السلام . پس گفتم: این جوان کیست؟ ! گفته شد: او قمر بنی هاشم، عباس فرزند امیرالمۆمنین علیه السلام است . سپس دو دختر صغیر را دیدم که گویا امثال آنها آفریده نشده است . پس یکی را همراه زینب علیها السلام و دیگری را همرام ام کلثوم علیها السلام سوار نمود . پس از [اسم] آن دو دختر پرسیدم . گفته شد: یکی سکینه و دیگری فاطمه; دختران حسین علیها السلام می باشند. آن گاه بقیه بانوان به همین جلالت و عظمت و حیا و متانت سوار شدند. . .(6) 
    حضرت زینب 
     
    4 . دنیا فدای حیا و عفت 
     
    پس از غارت لباسهای امام حسین علیه السلام، سپاهیان کوفه و شام به سوی خیمه ها هجوم بردند . برای آن که مبادا دست نامحرمان به سوی خاندان رسول خدا دراز شود [و بر قامت حیا و نجابت غباری بنشیند] . تمامی وسایل و زیورآلات، حتی گوشواره های فاطمه بنت الحسین علیه السلام نیز که یادگار امام بود در محلی جمع شد و پس از آن که زنان و کودکان در گوشه ای اجتماع  

    زینب علیها السلام، به زیبایی درس عفت را در مکتب پدر آموخت; آنجا که فرمود: مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت دارد، اما عفت می ورزد؛ نزدیک است که انسان عفیف فرشته ای از فرشتگان باشد

    کردند، دختر شجاع امام علی علیه السلام فریاد زد: هر کس میل دارد، وسایل و زیورآلات را بردارد! عده ای پیش آمدند و هرچه بود غارت کردند . . .(7) 
     

    http://www.jahannews.com/images/docs/files/000277/nf00277181-3.jpg

    5. فریاد تجلی حیا بر بی حیاها 
     
    کاروان حیا وارد کوفه شد، مردم در حالی که خاندان رسالت را به سوی عبیدالله بن زیاد می بردند، اسیران را تماشا می کردند . در این لحظه صدای بانوی حیا بلند شد: ای مردم کوفه! از خدا و فرستاده او شرم نمی کنید که به خانواده پیامبر چشم دوخته اید.(8)» 

     
    6 . اوج تقابل حیا با بی حیایی 
     
     یزید، بزرگان اهل شام و سفرای خارجی را دعوت کرده بود، آن گاه دستور داد که اسیران را وارد کنند. آن گاه فریاد آهنین حیای زینبی بر فرق مجسمه بی شرمی یزیدی فرود آمد که: ای پسر آزاد شدگان; آیا از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را در پرده بنشانی و دختران [پرده نشین] رسول خدا را اسیر کنی [و شهر به شهر بگردانی] ؟ ! ! پرده آبروی آنها را بدری و صورت آنها را نمایان سازی تا دشمنان، آنان را از شهری به شهری ببرند، و بومی و غریب چشم به آنها بدوزند و نزدیک و دور، و شریف و فرومایه تماشایشان کنند، در حالی که از مردان آنها یاری کننده ای همراهشان نباشد، و از یاری کنندگان آنان مددکاری نباشد . چگونه می توان امید بست به دلسوزی کسی که [مادرش] جگر پاک مردان خدا را جوید و گوشت او از خون شهدا رویید؟!» 
     
    حضرت زینب علیها السلام آرام گرفت، سخنان سراپا درد و حیای زینب علیها السلام ، باعث شد یزید سر به زیر افکند و هر کس در آنجا بود، چنان سر به زیر و خاموش شد که گویی مرغ مرگ بر سر همه سایه افکنده است . نقل می کنند که هنده دختر عبدالله عامر و «زن یزید» آنچه را در مجلس شوهرش رخ داد شنید، پیراهن را نقاب کرده و به درون مجلس رفت و از آن همه نامردی و بی حیایی بر سر او فریاد کشید(9) . 
     
     عفت و پاکدامنی; برازنده ترین زینت زنان و گران قیمت ترین گوهر برای آنان است. زینب علیها السلام، به زیبایی درس عفت را در مکتب پدر آموخت; آنجا که فرمود: مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت دارد، اما عفت می ورزد؛ نزدیک است که انسان عفیف فرشته ای از فرشتگان باشد.(10)» 

    پی نوشت: 
     
    1) میزان الحکمة، ج 2، ص 717، روایت 4569 . 
     
    2) هفته نامه بصیرت، سال نهم، شماره 26، 10/2/82، ص 4 . 
     
    3) شیخ جعفر نقدی، کتاب زینب کبری، ص 22. 
     
    4) عائشه بنت الشاطی، بانوی کربلا، ص 58 - 59 . 
     
    5) وسائل الشیعه، ج 14، ص 43، حدیث 7 . 
     
    6) موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام، صص 297 و  298 . 
     
    7) احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 204 . 
     
    8) سید عبدالرزاق الموسوی المقرم، مقتل الحسین علیه السلام، ص 310 . 
     
    9) بانوی کربلا، ص 147 . 
     
    10) نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466 . 

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [شنبه 1394-11-24] [ 09:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اشعار حضرت زینب کبری   ...

     

     

    ماه زهرا تا که کردی تو در این ماه حلول

    شمس با دیدن نورانیتت کرد افول

    پای گهواره تو سجده کند جبرائیل

    بوسه بر دست تو امشب زده زهرای بتول

    پای مدح تو به عالم همه حیران هستیم

    در مقامات تو سرگشته و ماتند عقول

    بی وضو دست نباید بزنم بر نامت

    عصمت مطلقه دارید همانند رسول

    حتم دارم به دلش نام شما را هم برد

    توبه ی آدم اگر پیش خدا گشت قبول

    مظهر نام حسین است به عالم نامت

    «یا حسین» از دم ِ «یازینب» ما کرد حلول

    کار و بارش شده بیچارگی و در به دری

    هرکسی که زگدایی درت کرد عدول

    بی توسل به شما روز و شبم هست خزان

    می شود رزق ، در عالم به نگاه تو نزول

    زینت اهل سما ، زینت مادر ، زینب

    زینِ اب ، زینِ نبی ، زینِ برادر ، زینب

    شیعیان در دلشان حب تو دارند همه

    خانواده ، پدر و مادر و فرزند همه

    از درِ خانه ی تو فیض رسیده است به ما

    با نگاه تو شدیم عبد خداوند همه

    هرکجا کار گره خورد خدا را دادیم…

    …به نخ چادر مشکی تو سوگند همه

    کوری چشم حسودان به زمین چرخاندند

    دور تو ، دور سر فاطمه اسپند ، همه

    خمسه ی طیبه با دیدن رویت امشب

    در میان دلشان آب شده قند ، همه

    زینت حیدری و آینه ی زهرایی

    آمده برلب عشاق تو لبخند ، همه

    در دفاع از حرمت نام تو را حک کردیم

    روی هر چفیه و پیراهن و سربند ، همه

    شهدای حرمت شیعه ی ناب علی اند

    دشمنان حرمت نطفه حرام اند همه

    جان ارباب نگاهی تو بر این نوکر کن

    این گدا را به دفاع از حرمت پرپر کن

    مهدی علی قاسمی

    کار ِما امشب است با زینب

    شبِ میلادِ نورها، زینب

    سِرِّ وَالنجم و وَالضُحی زینب

    آمده محور ِکسا زینب

    دختر صبر مرتضا زینب

    السلام علیک یازینب

    ای نبوت به شأن زن زینب

    اسدالله بت شکن زینب

    فاطمه حیدر و حسن زینب

    یک تنه کُلِّ پنج تن زینب

    از ازل غرق خویشتن زینب

    تا ابد غرق ِ درخدا زینب

    شب میلاد گریه مرسوم است

    زیر پایت بهشت معلوم است

    پلک های تو حَیُّ قیوم است

    قلم عاجز به وصف خانوم است

    در حقیقت امام معصوم است

    درلباس فرشته ها زینب

    زینت روزگار بابایی

    سند افتخار بابایی

    درجلالت کنار بابایی

    دختر با وقار بابایی

    تو همان ذوالفقار بابایی

    ای تجلیِّ لافتی زینب

    آمدی سروری به تو دادند

    شأن پیغمبری به تو دادند

    تبر ِحیدری به تو دادند

    تا که بال و پری به تو دادند

    لقب مادری به تو دادند

    مات و حیرانت انبیا، زینب

    اول عرش جانماز تو بود

    زنده اسلام با نماز تو بود

    رمز توحید را نماز تو بود

    بسکه غرق خدا نماز تو بود

    حسرت انبیا نماز تو بود

    ای قنوت بر از دعا زینب

    آمدی و گدا شدیم همه

    در مقامت فناشدیم همه

    در به در هرکجا شدیم همه

    راهی کربلا شدیم همه

    به خدا با خدا شدیم همه

    قل هوالله را نَما، زینب

    آمدی انّمَا الحیاتِ حسین

    آمدی زمزم و فرات حسین

    ساحل کشتی نجات حسین

    سرپناه مخدرات حسین

    خنده های تو خاطرات حسین

    خلقک من حسین یا زینب

    عشق خیرالعمل درست کند

    نامت از غم عسل درست کند

    این برادر بغل درست کند

    تاکه ضرب المثل درست کند

    سایه بان در محل درست کند

    ای برادر تو را فدا زینب

    سه برادر کبوترت بودند

    بچه های برادرت بودند

    راه بندان ِ معبرت بودند

    پاسبانهای معجرت بودند

    همه پروانه یِ سرت بودند

    که مبادا به کوچه ها. ..زینب…

    …در مسیر تو یک نفر باشد

    شمع روشن در این گذر باشد

    ناشناسی به دور و بر باشد

    تا مسیر تو بی خطر باشد

    یک قبیله تو را سپر باشد

    وای از روز کربلا زینب

    غصه و درد بی کران هم بود

    کتک و سنگ بی امان هم بود

    ترس از کشتن زنان هم بود

    دور تو خولی و سنان هم بود

    چادرت زیر دست و پا زینب

    محمد جواد پرچمی

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 09:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ولادت کوثر حضرت کوثر   ...

     

     

    مقام و منزلت حضرت زینب علیها سلام

    نام حضرت زینب در لوح محفوظ الهی:
    روایت شده :وقتی حضرت زینب چشم به جاهن گشودند … جبرئیل بر پیامبر اکرم فرود آمد و فرمود: خدا می فرماید نام دختر فاطمه را زینب بگذار که نام او در لوح محفوظ چنین نگاشته شده است.

    منزه بودن حضرت زینب از رجس و پلیدی:
    رسول خدا هنگام ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه رو به دخترش کرد و دست به دعا بالا برد و فرمود:
    پروردگارا! او و ذریه اش را از شیطان رجیم در امان نگه دار…
    و همانگونه که رجس را از من دور نگه داشتی از آنانا هم دور نگه دار و نسلشان را مطهر گردان.

    حضرت زینب در نگاه رسول خدا:
    رسول خدا فرمودند: وصیت میکنم حاضرین و غائبین امتم را که این دختر (حضرت زینب) را به حرمت پاس دارید، همانا وی به خدیجه کبری شباهت دارد.

    رفتار امام حسین هنگام دیدن خواهرش زینب:
    هرگاه زینب برادرش امام حسین را زیارت می کرد و بر او وارد میشد ، ان حضرت برای تعظیم و بزرگداشت خواهرش از جایش بر می خاست
    و چنانچه قرآن می خواندند و خواهرشان را می دیدند ، قرآنشان را قطع و اقدام به انجام این کار می کردند.

    علت ملقب شدن حضرت زینب به عقیله بنی هاشم:
    عقیله به معنای سرور میباشد و حضرت زینب به خاطر ارجمند بودن میان بنی هاشم به این لقب یعنی سرور بنی هاشم ملقب شدند.

    تاثیر سوگند به حق حضرت زینب در تعجیل ظهور امام زمان:
    نقل شده فردی زاهد و وارسته امام زمان را در سرداب سامرا زیارت کرد و امام زمان به ایشان فرمود:
    به شیعیان و دوستداران ما بگو که اگر می خواهند ظهور ما نزدیک شود ، خداوند را به حضرت زینب سوگند دهند.

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 09:11:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.