حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 51
  • دیروز: 231
  • 7 روز قبل: 1863
  • 1 ماه قبل: 9436
  • کل بازدیدها: 2388183





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • زفاک
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ


  •   مساعدت در کارهای قضایی   ...

    اشاره

    با توجه به این که قضاوت و حل و فصل نزاع‌ها و اختلاف‌ها در مسائل حقوقی و جزایی و کیفری و… از شؤون حاکم اسلامی است و علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دوران خلافت ابوبکر، عمر، عثمان و همچنین به هنگام خلافت خود، قضاوت‌های فراوانی داشت. افراد گوناگون و گروه‌های مختلف جهت دادخواهی خدمت آن حضرت (به عنوان حاکم اسلامی) می‌آمدند و تقاضای استرداد حقوق خویش، همچون ارث، قصاص، مالکیت و یا تنبیه

    مجرمان و جنایتکاران، همانند اجرای حدود زنا، شرب خمر، سرقت و… را می‌نمودند.

    حسن بن علی علیه‌السلام در این برهه از زمان، بازویی قوی و مطمئن برای زمامدار مسلمانان بود. وی که عالم و عارف به تمامی مسائل شرعی بود، مسائل قضایی اسلام را به صورت عملی از پدر آموخت. نکات برجسته‌ی قضاوت‌های علی علیه‌السلام در نظر آن بزرگوار مجسم شد؛ نکات زیبایی که هر مجرمی را از عذاب وجدان رهایی می‌بخشید.

    نکات برجسته‌ی قضاوت‌های آن حضرت را می‌توان چنین ترسیم نمود:

    الف) برخورد جدی با تخلفات و افراد جنایتکار.

    ب) اجرای دقیق قوانین الهی درباره‌ی طرف‌های درگیر (مدعی، مدعی علیه).

    پ) طرح ادله‌ی مسائل قضایی اسلام، همچون ادله‌ی اثبات کننده، شاهد، اقرار، یمین (قسم دادن منکر و قسم یاد کردن) و…

    ت) بیان حدود الهی در شاخه‌های مختلف آن، مانند دیات، کفارات و…

    ث) چگونگی برخورد با متهم قبل از اثبات جرم و بعد از آن و چگونگی برخورد بعد از اجرای حدود…

    لیاقت ذاتی امام حسن علیه‌السلام و پرورش در مکتب قضایی پدر باعث شد که امر قضا در دوران حکومت پدر، در موارد گوناگونی به او واگذار شود.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



    [یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خطابه‌های امام مجتبی   ...

    ابن‌ابی‌الحدید به نقل از مدائنی می‌نویسد:

    «و کان الحسن أکبر ولد علی و کان سید الأسخیاء حلیما خطیبا و کان رسول الله یحبه [240]؛ حسن بن علی بزرگ‌ترین فرزند علی بن ابی‌طالب بود. او سرور

    سخاوتمندان، حلیم و بردبار و گوینده‌ای توانا بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله بسیار دوستش می‌داشت.»

    و نیز طه حسین در کتاب «الفتنة الکبری» می‌نویسد:

    «الحسن قد خطب الناس غیر مرة فی حیاة أبیه و بعد وفاته، فلم یعرف الناس منه عیا أو حصرا و هو بعد ذلک أو قبل ذلک من أهل البیت لم یعرفوا قط بعی أو حصر و انما کانوا معدن الفصاحة و اللسن و فصل الخطاب، و قد خطب الحسن فقال خیر ما کان یمکن أن یقال و أصدق ما کان یمکن أن یقال أیضا [241]؛

    حسن بن علی [علیه‌السلام] به هنگام زنده بودن پدر و بعد از آن، سخنرانی‌های فراوانی ایراد نمود. مردمی که به سخنانش گوش می‌دادند، هرگز در او خستگی و سستی و کمبود مطالب مشاهده نکردند. در هر صورت او از خاندانی بود که خستگی و سستی و محدودیت مطالب برایشان ناشناخته بود. خاندان آن‌ها معدن فصاحت و بلاغت و سخن بودند و در شبهات آخرین سخن را می‌گفتند. آن گاه که خطبه می‌خواند، بهترین گفتنی‌ها و درست‌ترین مطالب ممکن را ادا می‌نمود.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام جمعه‌ی موقت از سوی امیرالمؤمنین   ...

    اشاره

    از دیگر مسؤولیت‌های مهم امام حسن مجتبی علیه‌السلام که در زمان پدرش به وی واگذار شد، امامت و اقامه‌ی نماز جمعه بود. مسعودی [234] می‌نویسد: آن گاه که عذری، مانند مریضی و مسافرت و… برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام پیش می‌آمد و نمی‌توانست برای اقامه‌ی نماز جمعه در مسجد کوفه حضور یابد، طی حکمی فرزند برومندش حسن را به این امر مهم می‌گمارد.

    روزی امام مجتبی علیه‌السلام برای اقامه‌ی نماز جمعه به مسجد کوفه آمده بود، بر فراز منبر رفت، ابتدا بر خداوند حمد و ثنا گفت و از نعمت‌های بی‌شمارش سپاسگزاری کرد و سپس خطبه‌های دلنشین خود را آغاز نمود. در بخشی از خطبه‌ی خویش فرمود:

    «ان الله لم یبعث نبیا الا اختار له نقیبا و رهطا و بیتا، فوالذی بعث محمدا صلی الله علیه و آله بالحق نبیا لاینتقص من حقنا أهل البیت أحد الا نقصه الله من عمله مثله و لا تکون علینا دولة الا و تکون لنا العاقبة، و لتعلمن نباه بعد حین… [235]؛ همانا خداوند سبحان مبعوث ننمود پیامبری را مگر این که تعیین کرد بعد از او خلیفه و جانشینی را و یا معین نمود گروه و یا أسره‌ای را، پس قسم به آن کس که محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبری برگزید، هیچ کس در حق ما اهل بیت کوتاهی نخواهد کرد، مگر این که خداوند سبحان اعمال او را

    ناقص خواهد گذاشت و هیچ دولتی بر ضد ما حاکمیت پیدا نخواهد کرد، مگر این که عاقبت از آن ما خواهد شد و متجاوزان به حق ما پس از چند صباحی سزای عمل خود را خواهند دید و به مکافات آن خواهند رسید.»

    همچنین در خطبه‌ای دیگر در زمان امامت خویش و بعد از بیعت مردم فرمود:

    «ما رستگاریم و خویشاوندان نزدیک رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرتیم که از پاکی ظاهری و واقعی برخورداریم. ما یکی از دو ثقلی هستیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن دو را جانشین خود قرار داد و دومی آن دو، «کتاب خدا» است که در برگیرنده و آیینه‌ی تمام‌نمای همه‌ی موجودات است و سخن ناصواب در آن وجود ندارد و باید در همه امور بر آن تکیه کرد. ما در تفسیر و تأویلش اشتباه نمی‌کنیم، بلکه حقایق آن صددرصد برای ما روشن و واضح است، باید فرمان ما را اطاعت کنید، زیرا اطاعت از فرمان ما لازم و واجب است و اطاعت فرمان ما در کتاب خدا در کنار اطاعت از فرمان خدا و پیامبرش صلی الله علیه و آله ذکر شده و با آن‌ها مقرون است.»

    آن گاه استشهاد به این دو آیه‌ی کریمه نمود که: «یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم، فان تنازعتم فی شی‌ء فردوه الی الله و الرسول [236]؛

    ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید از خداوند و پیامبرش و صاحبان امر (اوصیای پیامبر)، پس هرگاه در چیزی اختلاف و نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید و از آنان داوری بطلبید…»

    و نیز فرموده «و لو ردوه الی الرسول و الی أولی الأمر منهم، لعلمه الذین یستنبطونه منهم [237]؛

    و اگر امور خود را به پیامبر و اوصیایش (که پیشوایان بعد از پیامبرند) واگذار می‌نمودید، هر آینه ریشه‌های مسائل و قضایای آن از سوی جانشینان به

    حق پیامبر آشکار می‌گشت…»

    و سپس ادامه داد: «به شما هشدار می‌دهم که به ندای شیطان گوش ندهید که دشمنی او برای شما روشن و آشکار است. شما همانند سردمداران جبهه‌ی کفر و نفاق نباشید که شیطان بر آن‌ها سلطه پیدا کرده و بر آنان چنین القا نموده است:

    «لا غالب لکم الیوم من الناس و انی جار لکم، فلما ترآءت الفئتان نکص علی عقبیه و قال انی بری‌ء منکم، انی أری ما لا ترون [238]؛ امروز هیچ کس بر شما پیروز و غالب نخواهد شد و من در کنار شما (پناه دهنده‌ی شما) هستم. پس آن گاه که دو گروه (کافر و مؤمن) در برابر یکدیگر قرار گرفتند (و مؤمنان مورد حمایت فرشتگان واقع شدند و کافران عقب‌نشینی کردند) شیطان گفت: من از شما (دوستان و پیروانم) متنفر و بیزارم، من چیزهایی را می‌بینم که شما نمی‌بینید…»

    آن گاه فرمود: «چنانچه مغرور شوید، هدف نیزه‌ها و شمشیرها و گرفتار اشتباهات صددرصد خواهید شد و در آن هنگام با تیرها شما را نشان خواهند گرفت که دیگر ایمان آوردن و بازگشت شما سودی نخواهد داشت و بر فرض بازگشت، در آن ایمان و اعتقاد خیری نخواهید دید.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ایثار در معرکه‌ی صفین و تشویق مردم   ...

    از دیگر کارهای سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله تحریک و ترغیب مردم برای جنگیدن با معاویه و سپاهیان شام بود. او در اجتماع مردم کوفه به پا خاست و در کنار پدر، خطبه‌ی جهادیه‌اش را چنین آغاز کرد:

    «الحمدلله لا اله غیره، وحده لا شریک له، و اثنی علیه بما هو أهله:

    ان مما عظم الله علیکم من حقه و أسبغ علیکم من نعمه ما لا یحصی ذکره و لا یؤدی شکره، و لا یبلغه صفة و لا قول، و نحن انما غضبنا لله و لکم، فانه من علینا بما هو أهله أن نشکر فیه آلاءه و بلاءه و نعماءه قولا یصعد الی الله فیه الرضا، و تنشر فیه عارفة الصدق، یصدق الله فیه قولنا و نستوجب فیه المزید من ربنا، قولا یزید و لا یبید، فانه لم یجتمع قوم قط علی أمر واحد الا اشتد أمرهم و استحکمت عقدتهم فاحتشدوا فی قتال عدوکم:

    معاویة و جنوده. فانه قد حضر و لا تخاذلوا؛ فان الخذلان یقطع نیاط القلوب و ان الاقدام علی الاسنة نجدة و عصمة لانه لم یمتنع فوم قط الا رفع الله عنهم العلة و کفاهم جوائح الذلة و هداهم الی معالم الملة و الصلح [229] یأخذ منه مارضیت [به] و الحرب یکفیک من أنفاسها جرع.»

    سپاس خداوندی را که جز او خداوندی نیست، و شریکی ندارد و او را چنان که سزاوار است ستایش می‌کنم، سپس گفت: همانا خداوند حق برزرگ خود را بر شما تمام کرده و چنان نعمت فراوانی به شما ارزانی داشته است که به شمار درنیاید و سپاس و شکرش ادا نگردد، به توصیف و بیان درنگنجد.

    حمیت و خشم ما به خاطر خدا و در جهت مصالح شماست، زیرا خداوند بر ما منت نهاده تا شکرگزار وی شویم و در نعمت‌ها و آزمون‌ها و بخشش‌هایش خشنودی و رضای او را به دست آوریم تا نشانه‌ی راستین حق در میان ما گسترش یابد و در آن حال، خداوند ما را راستگو شمارد و ما سزاوار نعمتی فزون‌تر از جانب پروردگار خود شویم، گفتاری که نعمت را افزون کند و رحمتش را دور نکند.

    همانا هیچ ملتی بر کاری اجتماع نکردند و متحد نشدند، مگر آن که بدان کار استحکام و قدرت یافتند و پیوندشان استوار و محکم گردید. پس برای نبرد با دشمن خود (معاویه و سپاهش) بسیج شوید، زیرا او اینک آماده شده است. شما روحیه جنگ و پیکارجویی را رها نکنید [و یکدیگر را تنها مگذارید] که ترک آن (روحیه) رشته‌ی پیوند قلب‌ها را از هم می‌گسلد و پایمردی تیغ و سنان، ضامن همیاری و جلوگیری (از شکست) می‌باشد، زیرا هرگز قومی پایداری نکردند، مگر آن که خداوند به برکت این پایداری ضعف و ناتوانی را از ایشان برگرفت و

    خود از شداید ذلت و خواری حفظ و کفایتشان فرمود و به سوی نشانه‌های دیانت هدایتشان نمود.

    و در پایان به شعری از «عباس بن مرداس سلمی» [231] استشهاد نمود که:

    و الصلح تأخذ منه مارضیت [به]

    و الحرب یکفیک من أنفاسها جرع

    «از صلح چندان که تو را خرسند ساخته، بهره برده‌ای و جنگ از همان نخستین لحظه‌ی شروع، تو را از بردن لذت‌ها باز می‌دارد.»

    حسن بن علی سپس به همراهی برادرش حسین علیه‌السلام و دیگر مردمان به دنبال آنان راهی پیکار صفین گردیدند و علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را یاری دادند.

    حضور پربرکت امام مجتبی علیه‌السلام در میان لشگریان علی، نقش تعیین کننده‌ای داشت.سخنان آتشینش در موقعیت‌های گوناگون سرنوشت‌ساز بود، و نیز رزم شجاعانه و بی‌امانش در صحنه‌ی نبرد و پیکار ممتاز بود.

    او در رکاب پدر برای به کرسی نشاندن حق، سر از پا نمی‌شناخت و عاشقانه می‌جنگید و بسیاری از سران لشکر معاویه را به جهنم فرستاد تا آن که امیرالمؤمنین علیه‌السلام از یاران خود خواست که حسن و حسین را از ادامه‌ی جنگ بازدارند و فرمود:

    «املکوا عنی هذا الغلام لایهدنی، فاننی أنفس بهذین (یعنی الحسن و الحسین علیهماالسلام علی الموت لئلا ینقطع بهما نسل رسول الله صلی الله علیه و آله»

    از ادامه‌ی پیکار بازش دارید و از پیشروی‌اش جلوگیری کنید تا مرگ او را در هم نکوبد. من در مرگ این دو (حسن و حسین) بخل می‌ورزم، چرا که می‌ترسم با مرگ آن‌ها نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله قطع شود. [233].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فراخوانی مردم کوفه به جنگ جمل   ...

    امام مجتبی علیه‌السلام طی سخنانی خطاب به مردم کوفه برای سرکوبی منافقین داخلی چنین گفت:

    «أیها الناس أجیبوا دعوة أمیرکم، و سیروا الی اخوانکم فانه سیوجد لهذا الأمر من ینفر الیه، و والله لأن یلیه أولواالنهی أمثل فی العاجل و الآجل و خیر فی العاقبة [العافیة] فأجیبوا دعوتنا و أعینوانا علی ما ابتلینا به و ابتلیتم، و ان أمیرالمؤمنین یقول: قد خرجت مخرجی هذا ظالما أو مظلوما، و انی أذکر الله رجلا رعی حق الله الا نفر فان کنت مظلوما أعاننی و ان

    کنت ظالما أخذ منی، والله ان طلحة و زبیر لأول من بایعنی و أول من غدر، فهل استأثرت بمال أو بدلت حکما؟ فانفروا فمروا بالمعروف وانهوا عن المنکر فسامح [فتسامح] الناس و أجابوا و رضوا [225]؛

    ای مردم! به دعوت امام و امیر خود پاسخ مثبت دهید و به کمک برادران مجاهد خود علیه شورشگران داخلی حرکت کنید، به طور مسلم کسانی امیرالمؤمنین علیه‌السلام را یاری خواهند نمود. سوگند به خدا! چنانچه مردان هوشمند و با خرد او را یاری نمایند درس عبرتی برای آیندگان نزدیک و دور خواهد شد و عاقبت نیکی خواهید داشت، پس به دعوت ما پاسخ دهید و ا را بر آنچه ما و شما بدان مبتلا و دچار گشته‌ایم یاری نمایید.

    همانا أمیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمود: من به سوی ناکثین - شورشیان در بصره - حرکت کردم تا آنان را به جای خود نشانم، در این حال از دو صورت خارج نیست. من یا ظالم و ستمگرم و یا مظلوم و ستمدیده. مردم! از خدا می‌خواهم مردی را برساند که جویای حقیقت باشد و حق خدا را در نظر بگیرد، چنانچه من مظلوم و ستمدیده هستم یاری‌ام کند و اگر ستم می‌کنم ممانعت و جلوگیری نماید. سوگند به خدا طلحة و زبیر از اولین کسانی بودند که با من بیعت کردند و از اولین افرادی بودند که پیمان شکستند و خدعه نمودند، آیا از بیت‌المال چیزی را به خود اختصاص داده‌ام و یا حکمی را دگرگون کرده‌ام؟ پس حرکت کنید به سوی آنان و امر به معروف و نهی از منکر نمایید.»

    مردم پس از شنیدن سخنان حسن بن علی علیه‌السلام متأثر شدند و به ندای امام خود لبیک گفتند و خشنودی خود را اعلان کردند.

    ابوموسی أشعری ک به دست عثمان به عنوان والی کوفه گمارده شده بود، در آن ایام همچنان بر سر کار بود و با حکومت عادلانه‌ی علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام مخالفت

    می‌کرد و از بسیج مردم علیه ناکثین ممانعت می‌نمود. [226] با همه‌ی مشکلات و کارشکنی‌ها از سوی وی، حسن بن علی علیه‌السلام توانست متجاوز از نه هزار نفر را برای میدان جنگ بسیج کند و بنابر نقل ابن‌اثیر حدود 6200 نفر از راه خشکی و 2400 نفر از طریق دریا به سوی بصره حرکت داد. [227] او خود در خط مقدم جبهه می‌جنگید و بر قلب سپاه دشمن یورش می‌برد. ابن‌شهر آشوب می‌نویسد: شهامت و شجاعت حسن بن علی علیه‌السلام، وی را در جنگ جمل به خط مقدم در کنار پدر کشانده بود. او گاه گاه صف دشمن را می‌شکافت و در قلب سپاه دشمن می‌رفت و آنان را به خاک و خون می‌کشید تا جایی که بر بسیاری از یاران امیرالمؤمنین علیه‌السلام سبقت می‌جست. [228].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مشارکت در جنگ جمل و بسیج مردم   ...

    اشاره

    پیش از شروع جنگ جمل حسن بن علی علیه‌السلام طبق دستور پدر بزرگوار خود به همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران امیرالمؤمنین علیه‌السلام وارد کوفه شد. او مردم کوفه را جهت مشارکت در جهاد علیه ناکثین (طلحة، زبیر، عایشه و هواداران آن‌ها) فراخواند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فدک در طول تاریخ   ...

    بودن فدک در دست علی بن ابی‌طالب و خاندان اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌توانست پشتوانه‌ای اقتصادی باشد تا آنان با توان سیاسی و امکانات مالی بتوانند در گسترش ولایت گام بردارند، همچنان که در آغاز حرکت توفنده‌ی انقلاب اسلامی اموال خدیجه بزرگ‌ترین پشتوانه، برای جذب مردم و رفع گرفتاری‌های آنان توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.

    از این رو خلفاء غاصب بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله پس از تصرف کرسی خلافت سعی کردند فدک را که روستای حاصل‌خیز و پردرآمدی بود، با هر حیله‌ای از دسترس فاطمه‌ی أطهر علیهاالسلام و علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام درآورند و آنان را از حق مسلم خود و ارث پدر محروم نمایند و از آن به عنوان ابزار سیاسی استفاده کنند.

    مراحل غصب فدک و برگرداندن آن در دوره‌های مختلف به شرح زیر است:

    الف) ابوبکر پس از نشستن بر کرسی خلافت، این آبادی را تصرف و جزء اموال عمومی و ثروت ملی اعلان کرد و مأموران وی افراد منصوب شده از سوی فاطمه را از فدک بیرون راندند و تلاش‌های دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله جهت برگرداندن فدک به جایی نرسید.

    ب) خلیفه دوم، پس از قرار گرفتن بر مسند خلافت، فدک را به ورثه‌ی رسول خدا صلی الله علیه و آله، نه اولاد فاطمه و علی علیهماالسلام [218] بازگرداند تا برایش کسب آبرویی شود و اعمال گذشته‌شان در مورد فدک و… به بوته فراموشی سپرده شود.

    پ) عثمان مجددا آن را گرفت و در اختیار مروان بن حکم به صورت قطیعه (زمین‌هایی که از آن مالیات و جزیه دریافت می‌شود) قرار داد.

    ت) علی علیه‌السلام در زمان حاکمیت خود نسبت به فدک بی‌اعتنا بود و در نامه‌ی خود به عثمان بن حنیف نوشت: «و ما أصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فی غد جدث [219]؛ مرا با فدک و غیر فدک چه کار؟ در حالی که فردا بدنمان به خاک سپرده خواهد شد.»

    حضرت با این سخنان، نشان داد که فدک به عنوان یک هدف و منبع اقتصادی

    برای آنان مطرح نبوده است، بلکه طرح مسأله‌ی فدک برای اثبات ولایت و خلافت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود تا از انحرافی که در مسأله‌ی جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله به وجود آورده‌اند، جلوگیری شود.

    در دوران خلافت و حکومت علی علیه‌السلام وقتی در نزد آن حضرت، سخن از بازگرداندن فدک به میان آمد، با بزرگواری تمام فرمود:

    «انی لاستحیی من الله أن أرد شیئا منع منه أبوبکر و أمضاه عمر [220]؛ من از خدا شرم دارم، چیزی را که ابوبکر آن را بازداشت و عمر تأییدش نمود به صاحبان اصلی‌اش باز گردانم.»

    گویا علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در این سخن خود می‌خواهد مانعان و غاصبان اصلی این حق را معرفی کند و چنانچه فدک در تصور دیگران به عنوان منبع اقتصادی است، او نسبت به فدک بی‌اعتنا باشد و دیگر این که رسیدن وی به حکومت را رسیدن به آمال و آرزوهای شخصی تصور نکنند تا اسباب ماجراجویی برای طرفداران غصب فدک به وجود نیاید.

    ث) جریان فدک تا زمان عمر بن عبدالعزیز همچنان ادامه داشت. اما از آن جا که او نسبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام برخورد ملایم و مناسب در پیش گرفته بود، به فرماندار خود در مدینه «عمرو بن حزم» دستور داد تا فدک را به فرزندان فاطمه علیهاالسلام بازگرداند و او چنین کرد.

    ج) یزید بن عبدالملک از خلفای بنی‌امیه پس از چندی مجددا آن را غصب نمود.

    چ) پس از انقراض بنی‌امیه، ابوالعباس سفاح، خلیفه‌ی معروف عباسی فدک را به عبدالله بن حسن بن حسن بن علی علیه‌السلام باز پس داد، چون وی را نماینده‌ی بنی‌فاطمه می‌دانستند

    ح) پس از مدتی کوتاه، ابوجعفر عباسی فدک را از بنی‌الحسن گرفت، چون آنان قیامی را علیه بنی‌عباس انجام دادند.

    خ) مهدی عباسی فرزند ابوجعفر عباسی بار دیگر آن را به بنی‌فاطمه بازگرداند.

    د) موسی بن الهادی، خلیفه دیگر عباسی باز فدک را غصب کرد و بعد از آن هارون الرشید راه و رسم او را در این امر ادامه داد.

    ذ) مأمون فرزند هارون برای چندمین بار، پس از استقرار بر کرسی خلافت (در سال 210 ه. ق.)، فدک را با احترامی خاص به بنی‌فاطمه پس داد.

    او در این زمینه نامه‌ای به فرماندار مدینه «قثم بن جعر» نوشت؛ از آن جا که نامه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و در آن، اقرار مأمون بر صدق و درستی ادعای فاطمه اطهر علیهاالسلام است، متن آن را می‌آوریم:

    «انه کان رسول الله صلی الله علیه و آله أعطی ابنته فاطمة علیهاالسلام فدک و تصدق علیها بها، و أن ذلک کان أمرا ظاهرا معروفا عند آله علیه الصلاة و السلام ثم لم تزل فاطمة تدعی منه بما هی أولی من صدق علیه، و أنه قد رأی ردها الی ورثتها و تسلیمها الی محمد بن یحیی بن الحسین بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی‌طالب و محمد بن عبدالله بن الحسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی‌طالب - رضی الله عنهم - لیقوموا بها لأهلها [221]؛ همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله فدک را به دخترش «فاطمه» علیهاالسلام بخشید که این مطلبی آشکار و روشن نزد أهل بیت رسول خداست. بعد همچنان فاطمه مدعی آن بود که فرمایش آن بانو سزاوارتر به تصدیق و قبول است، پس مصلحت در این است که فدک به ورثه‌ی فاطمه باز گردانده شود و به محمد بن یحیی و محمد بن عبدالله نوه‌های علی بن الحسین واگذار کنید تا آن‌ها به اهلش برسانند.»

    اقرار و اعتراف به درستی ادعای فاطمه‌ی زهرا علیهاالسلام در مورد مالکیت فدک

    موضوعی است که نه تنها مأمون بدان اعتراف کرد، بلکه دانشمندان منصفی از اهل سنت نیز آن را صحیح دانسته‌اند و اعتراف بر درستی سخنان دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله در نوشته‌های آنان منعکس گردیده. «ابن‌ابی‌الحدید معتزلی» در شرح «نهج‌البلاغه» می‌نویسد:

    من از (استادم) «علی بن عیسی فارقی» معلم مدرسه غربیه در بغداد پرسیدم: آیا فاطمة علیهاالسلام در ادعای مالکیت فدک صادق بود؟ جواب داد: آری.

    گفتم: پس چرا خلیفه‌ی اول فدک را به او نداد، در حالی که فاطمه علیهاالسلام در ادعای خود راستگو بود. او خنده‌ای بر لب آورد و سپس با کلام لطیف و زیبا و طنزگونه‌ای در حالی که کم‌تر عادت به شوخی داشت چنین گفت:

    «لو أعطاها الیوم فدک بمجرد دعواها لجاءت الیه غدا و ادعت لزوجها الخلافة، و زحزحته عن مقامه و لم یکن یمکنه الاعتذار و المدافعة بشی‌ء لأنه یکون قد أسجل علی نفسه أنها صادقة فیها تدعی کائنا ما کان من غیر حاجة الی بینة و شهود؛ و هذا کلام صحیح و ان أخرجه مخرج الدعابة و الهزل [222]؛ اگر ابی‌بکر آن روز «فدک» را به مجرد ادعای فاطمه علیهاالسلام به او می‌داد، فردا به سراغش می‌آمد و ادعای خلافت برای همسرش می‌کرد و وی را از مقامش کنار می‌زد و او هیچ گونه عذری و دفاعی از خود نداشت، زیرا با دادن «فدک» پذیرفته بود که فاطمه علیهاالسلام هرچه را ادعا کند راست می‌گوید و نیازی به دلیل و شاهد ندارد، سپس «ابن‌ابی‌الحدید» اضافه می‌کند: این یک حقیقت است، گرچه استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.»

    ر) متوکل عباسی فدک را در خلافت خود بار دیگر غصب کرد.

    ز) منتصر عباسی دستور داد آن را در سال 248 ه. ق. مجددا به فرزندان امام حسن و امام حسین علیهاالسلام بازگردانند.

    و بدین ترتیب فدک هر روز در دست گروهی قرار گرفت و ابزاری جهت اعمال سیاست‌های حکام بنی‌امیه و بنی‌عباس شد که هرگاه می‌خواستند دست بر روی آن می‌گذاشتند و یا رهایش می‌کردند که سرانجام ویران گردید و درختانش خشک شد.

    و این بود مختصری از مطالب پیرامون فدک و موقوفات و صدقاتی که در اختیار حسن بن علی علیه‌السلام گذارده شد و آن بزرگوار اداره‌ی امور آن‌ها را در دست داشت و در زمان حکومت پدر و بعد از ایشان به نحو شایسته از آن‌ها برای اسلام و مسلمانان استفاده نمود و با ضوابط دقیق به مصارف شرعی رساند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      واگذاری فدک به فاطمه   ...

    بسیاری از اهل لغت، همانند ابن‌منظور [209] و علامه طریحی [210] و… و نیز مورخان نوشته‌اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حیات خویش فدک را به دخترش فاطمه‌ی زهرا علیهاالسلام بخشید و تا آخر عمر مبارکش در اختیار آن بانوی بزرگوار اسلام بود.

    مفسران در ذیل آیه‌ی شریفه‌ی «و آت ذاالقربی حقه» [211] نوشته‌اند: به مجرد نزول این آیه، رسول خدا صلی الله علیه و آله فدک را به فاطمه‌ی اطهر علیهاالسلام بخشید.

    جلال‌الدین سیوطی از علمای بزرگ اهل سنت چنین نگاشته که ابوسعید خدری می‌نویسد: آن‌گاه که آیه‌ی «و آت ذالقربی حقه» نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله دخترش فاطمه را طلبید و روستای فدک را به وی بخشید. [212].

    و باز احمد بن حنبل از قول ابوسعید خدری نقل کرده: پیامبر صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه‌ی شریفه‌ی «و آت ذالقربی حقه» رو به دخترش فاطمه نمود و فرمود: «یا فاطمة لک فدک [213]؛ ای فاطمه، فدک از آن تو باشد.»

    و نیز مفسران شیعه، همچون طبرسی این حدیث را با سلسله سند کامل، از عطیه‌ی عوفی و ابوسعید خدری نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه‌ی «و آت ذالقربی حقه» فدک را به دخترش فاطمه علیهاالسلام بخشید. و برتر از همه، شهادت و گواهی مولی الموحدین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام همراه ام‌ایمن همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که در حضور خلیفه‌ی اول و دیگران هر یک گفتند:

    «اشهد ان الله - عزوجل - أوحی الی رسول الله صلی الله علیه و آله «و آت ذالقربی حقه.» فجعل فدکا لها طعمة بأمر الله [215]؛ شهادت می‌دهم که خداوند - عزوجل - آن گاه که آیه‌ی شریفه «و آت ذالقربی حقه» را بر رسول خود فرستاد، آن حضرت با فرمان پروردگارش فدک را از آن دخترش فاطمة ساخت.»

    همچنین علی علیه‌السلام جهت فراموش نشدن این حقیقت تاریخی در نامه‌ی خود به عثمانبن حنیف نوشت:

    «بلی کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلته السماء، فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین، و نعم الحکم الله [216]؛ آری از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن نیز بخل ورزیدند، در حالی که گروهی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند و بهترین قاضی و داور خداوند است.»

    پس فدک، ملک فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که بعد از شهادت پدر بزرگوارش، به ناحق از او گرفتند. بدیهی است اگر فدک در دست فاطمه باقی می‌ماند، در جهاتی که مصلحت امت اسلامی و مورد نیازمندی امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود، مصرف می‌شد. در هر حال نمی‌توان حکم به موقوفه بودن آن کرد و یا از اموال مسلمانان شمرد؛ اگر کسی غیر از این بگوید، نمی‌تواند نامه‌ی علی، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عثمان بن حنیف انصاری (فرماندار منصوب علی علیه‌السلام در بصره) را توجیه کند.

    این نامه اشاره دارد به آن حرکت غیر منطقی خلیفه اول و دوم و… که می‌خواستند علی بن أبی‌طالب و أهل‌بیت علیهم‌السلام را در مضیقه‌ی مالی قرار دهند و نگذارند آنان به حیات سیاسی مستقل خود ادامه دهند و به درماندگان و بیچارگان و مبغوضین حکومت وقت کمک نمایند.

    بحث در مورد فدک، نیازمند فرصت گسترده‌تری است و از آن جا که بزرگان اهل قلم در زندگی دختر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به صورت مشروح آورده‌اند، که باید از آن‌ها تشکر نمود. در این جا در راستای مطلب فوق (این که حکام بنی‌امیه و بنی‌العباس سعی داشتند از فدک به عنوان ابزار اقتصادی و سیاسی، جهت تسلیم ائمة اهل بیت علیهم‌السلام استفاده کنند) تحولات مربوط به فدک را به طور فشرده می‌آوریم:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فدک چیست؟   ...

    فدک، روستای آباد و حاصل‌خیزی است که در سرزمین حجاز واقع شده و بین این قریه تا مدینه‌ی منوره دو یا سه روز فاصله است. [206] بعضی آن مسافت را 140 کیلومتر نوشته‌اند. این روستا دارای چشمه‌های جوشان و درختان فراوانی بوده و بعد از خیبر، بالاترین تکیه‌گاه اقتصادی یهودیان حجاز به حساب می‌آمده است.

    مشهور بین مورخان این است که در سال هفتم هجرت، بعد از فتح خیبر و قلعه‌های یهودی‌نشین، وحشت و ترسی در دل اهل فدک به وجود آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله محیصة بن مسعود را جهت مذاکره با اهل فدک فرستاد، اهل فدک با محیصه به مذاکره پرداختند و گفته‌های وی را جهت مصالحه پذیرفتند، آن گاه نون بن یوشع و چند تن دیگر از رؤسای قبایل را، همراه محیصه، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستادند و قرارداد صلح را بر اساس واگذار نمودن نیمی از فدک به آن حضرت، امضا کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله قرارداد را امضا نمود و بدین ترتیب، فدک بدون درگیری و خونریزی فتح گردید و یهودیان اهل فدک تسلیم شدند و أمان گرفتند. [207].

    خداوند منان، آیات ذیل را بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل کرد:

    «و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله علی من یشاء و الله علی کل شی قدیر، ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی… [208]؛ و آنچه را که خداوند از آنان (یهود) به رسولش

    بازگرداند (و بخشید)، چیزی است که شما برای به دست آوردن آن‌ها زحمتی نکشیده‌اید، نه اسبی تاختید و نه شتری، ولی خداوند پیامبران خود را بر هر کس بخواهد مسلط می‌نماید و خداوند بر هر چیزی تواناست. آنچه را خداوند از اهل این آبادی‌ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او می‌باشد.»

    و بدین سان فدک ملک خالص رسول خدا صلی الله علیه و آله گردید، زیرا بدون هیچ گونه درگیری و جنگ به دست مسلمانان افتاد و چنین چیزی بنابر تصریح آیات گذشته به اتفاق همه‌ی مسلمانان، ملک مطلق پیامبر گرامی اسلام است و در اکثر کتب تفسیری و تاریخی ذیل آیات فوق، آن را نوشته‌اند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حیطان سبعه   ...

    در روایات دیگر آمده است، حیطان سبعه (الدلال، العواف، البرقه، المیثب، الحسنی، الصافیه و مشربه‌ی أم‌ابراهیم) را رسول خدا صلی الله علیه و آله به دخترش فاطمه‌ی اطهر علیهاالسلام واگذار کرد. فاطمه علیهاالسلام در وصیت خود، آن‌ها را وقف نمود و پس از خود علی بن أبی‌طالب و سپس فرزند بزرگش حسن بن علی علیهماالسلام و… را

    متولی قرار داد.

    ابوبصیر می‌گوید: امام باقر علیه‌السلام فرمود: آیا وصیت‌نامه‌ی مادرم فاطمه علیهاالسلام را در این مورد بخوانم؟ ما تقاضا و درخواست نمودیم که قرائت فرماید. حضرت ظرف کوچک (و یا زنبیلی) را بیرون آورد و نوشته‌ای از میان آن به دست گرفت و چنین خواند،

    «بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما أوصت به فاطمة بنت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله أوصت بحوائطها السبعة؛ العواف و الدلال و البرقة و المیثب و الحسنی و الصافیة و ما لأم‌ابراهیم الی علی بن أبی‌طالب فان مضی علی فالی الحسن فان مضی الحسن فالی الحسین فان مضی الحسین فالی الأکبر من ولدی شهد الله علی ذلک و المقداد بن الأسود و الزبیر بن عوام و کتب علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام [205].

    گواهی می‌دهد بر این وصیت‌نامه، خداوند متعال و مقداد بن اسود کندی و زبیر بن عوام. این وصیت نامه توسط أمیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام نوشته شد.» در هر صورت، موقوفات یاد شده از صدقات پیامبر صلی الله علیه و آله و یا دختر گرامی‌شان بوده است. چهار روایت دیگر همانند روایت فوق از ائمه علیه‌السلام نقل گردیده و شیخ کلینی آن‌ها را به صورت مشروح ذکر کرده است.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.