حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 0
  • دیروز: 141
  • 7 روز قبل: 2776
  • 1 ماه قبل: 5488
  • کل بازدیدها: 2379323





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • زفاک
  • بهار


  •   آینه از فرط تجلی شکست   ...

    دفتر ایجاد چو روز ازل

    رفت به توشیح حق لم یزل

    در کف قدرت قلم نور داشت

    دیده به دیباچه‌ی منشور داشت

    ای صمدی خصلت و ایزاد جلال

    وی علوی صولت و احمد جمال

    طاق دو ابروی تو نزد عقول

    منحنی قوس صعود و نزول

    متصل از جذبه تو کاف و نون

    منفصل از نهی تو عقل و جنون

    عشق تو از غیب پدیدار شد

    حسن به حسن تو گفتار شد

    حسن شد از باده‌ی عشقت ز دست

    دست و را حسن تو از پشت بست

    نام تو با حسن چو آمیختند

    در سر ما طرح دگر ریختند

    حسن سه حرف است و در این حرف نیست

    جز سه رقم باده در این ظرف نیست

    مستی ملک و ملکوت از تو باد

    باده به جام جبروت از تو باد

    حسن تو در این سه جهان ساقی است

    در کف او جام هوالباقی است

    تا به کف حسن تو این جام هست

    هرسه جهانست از این باده مست

    زهر کجا؟ جعده کجا؟ او کجا؟

    غیر کجا و حرم هو کجا؟

    قطره کجا راه به دریا برد؟

    اسم کجا پی به مسمی برد؟

    هستی ظل بسته به نورست نور

    سایه که بی نور ندارد ظهور

    چونکه زدم غوطه بدریای فکر

    تا بکف آرم در مضمون بکر

    هاتفی از خلوت لاهوتیان

    آمد رو کرد به ناسوتیان

    گفت خداوند علیم و غفور

    کرد در این آینه از بس ظهور

    تاب نیاورده و از پا نشست

    آینه از فرط تجلی شکست

    ذکر ملک شد پس از آن از محن

    یا حسن و یا حسن و یا حسن

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



    [یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پرچمدار صلح   ...

    ای حسن تو تمامی حسن خدای تو

    یوسف بود ز حسن و ملاحت گدای تو

    اسم است چون دلیل مسمی خدا از آن

    کرد انتخاب، نام حسن را برای تو

    ای گوشوار عرش الهی که بوده است

    دوش رسول و دامن زهرای جای تو

    آن سان که ماه می‌کند از مهر کسب نور

    خورشید کسب نور کند از ضیای تو

    ذاتت چو هست آینه‌ی ذات سرمدی

    حسن است و لطف و عاطفه سر تا به پای تو

    بوسید مصطفی لب و رویت از آن که دید

    کوثر، دهان نوشت و جنت لقای تو

    عبد خدا تویی که به محراب و در نماز

    لرزان شود ز هیبت حق عضوهای تو

    افراشتی چو رایت صلح ای ولی حق

    رونق گرفت و شرع مبین در لوای تو

    صلحت که چون قیام حسین است با اثر

    افزود در برابر عالم، بهای تو

    در هم شکست قدرت طغیان خصم را

    ای نور چشم فاطمه صلح و صفای تو

    هر نقشه‌ای که ریخت معاویه از عناد

    شد بی اثر ز خلق خوش و حسن رای تو

    تفویض سلطنت به عدو بود مصلحت

    زیرا بود خلافت مطلق سرای تو

    از آنچه آفتاب بتابد بر آن مدام

    باشد فزون، فواید صلح بجای تو

    بهر رضای حق چو گذشتی ز حق خویش

    توأم بود رضای خدا با رضای تو

    محفوظ ماند خوب محبان ز رحمتت

    حلم تو بود رحمت بی‌منتهای تو

    در مجلس مناظره تنها قدم نهی

    زیرا که نیست جز به خدا اتکای تو

    معنای صد قیام به صلح تو مضمر است

    این نکته یافت می‌شود از گفته‌های تو

    پیش تو آمدم به گدایی که روز و شب

    باز است بر همه در دولتسرای تو

    دارم امید بوسه‌ی قبر تو در بقیع

    حاشا که ناامید شوم از عطای تو [142].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قصیده‌ی ارغوانیه   ...

    حسن حسن در ازل شد آینه‌ی غیب

    همچو علی مظهر تجلی بیچون

    آن که ازل تا ابد ندیده چو حسنش

    دیده‌ی خورشید و مه به طارم گردون

    گر نبد آن گوهر یگانه‌ی خلقت

    به جز نبوت نداشت لؤلؤ مکنون

    حلم تو بود ای عماد شرع پیمبر

    شاهد خلق عظیم و آیت مخزون

    سبط نخستین توی و سر نبوت

    طایر عرش آشیان همای همایون

    جنت و کوثر تویی به صورت و معنا

    سدره و طوبی تویی به قامت موزون

    گر تو نبودی نبود ملک و ملائک

    آدم و نوح و خلیل و موسی و هارون

    جلوه‌ی یوسف نبود و عشق زلیخا

    طلعت لیلی نبود و حیرت مجنون

    کشور دارا نبود و ملک سکندر

    دولت کسرا نبود و فر فریدون

    ای تو پس از مرتضی وصی پیمبر

    هادی امت به زیر قبه وارون

    حلم و رضا و سخا و رأفت و رحمت

    کرده خدا در نهاد پاک تو معجون

    سر علی، مجتبای عالم و آدم

    سبط نبی ای مدایحت ز حد افزون

    آه که دهر دغا به زهر جفا ریخت

    از جگر مجتبی به طشت فلک خون

    سوده‌ی الماس ریخت خصم به کامش

    بر کف اسماء بنت‌أشعث ملعون

    کرد دل بی‌وفای جعده مسخر

    مکر معاویه به افسانه و افسون

    قلب جهان زار کرد سوده‌ی الماس

    در غم او خون گریست دیده‌ی گردون

    باز به تیر جفا جنازه‌ی پاکش

    خصم هدف ساخت بر این فلک دون

    چرخ چنین بوده با عناصر ایمان

    هیچ نگردیده طبع دهر دگرگون

    زار بنال ای الهی از غم آن شه

    ساز به آهنگ سبز گنبد وارون [141].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام در نگاه شیفتگانش   ...

    اشاره

    شعرا و سرایندگان شیفته‌ی اهل بیت علیهم‌السلام هم فضایل و مناقب امام مجتبی علیه‌السلام را در آیینه‌ی ادب درآورده‌اند و با این کار به نظم و نثر خود زیبایی خاص بخشیده‌اند. اربلی درباره‌ی سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین سروده است:

    فکیف أطیق أن أحصی مزایا

    خصصت بهن من بین العباد

    لک الشرف الذی فاق البرایا

    و جل علا علی السبع الشداد [135].

    چگونه می‌توانم امتیازهای تو را برشمارم، چرا که تمام برتری‌ها و زیبایی‌ها در میان بندگان خدا به تو اختصاص یافته است. در تو شرافتی است که همه مخلوق را تحت الشعاع خویش قرار داده و خداوند بزرگ تو را بعد از خشکسالی هفت ساله [136] عنایت کرد.»

    شاعر دیگر در نیمه‌ی ماه رمضان، شب ولادت دومین امام معصوم علیه‌السلام به آن امام همام متوسل می‌گردد و آن چهره‌ی ملکوتی را در کلماتی که از عمق جانش برمی‌خیزد، چنین به رشته نظم درمی‌آورد و با او سخن می‌گوید و به او متوسل می‌گردد:

    أنت شمس یا حسن

    أنت بدر یا حسن

    أنت أشرقت الظلوم

    أنت نورت العیون

    مجتبی یا مجتبی

    [صفحه 95]

    أنت حلم للرسول

    أنت صبر للبتول

    لک مجمع الخصال

    أنت مرآه الرسول

    مجتبی یا مجتبی

    وجهک وجه أبیک

    خلقک خلق ابیک

    أنت مرآة الاله

    أنت سبط للرسول

    مجتبی یا مجتبی

    نحن مرضی یا امام المجتبی

    أنت شافی یا امام المجتبی

    هذه لیلتک سبط النبی

    هات حاجات الجمیع ای مجتبی [137].

    «ای حسن ای آفتاب درخشان، ای ماه شب چهاردهم، تو که تاریکی‌ها را تبدیل به نور کردی و چشم‌های نومید را نورانیت بخشیدی مجتبی یا مجتبی

    تو پرتوی از حلم و بردباری پیامبری و تو پرتوی از مقاومت و تحمل فاطمه‌ای، تو جامع و دربرگیرنده‌ی همه‌ی صفات پسندیده‌ای و تو آینه‌ی تمام‌نمای پیامبر خدایی مجتبی ای مجتبی

    زیبایی صورت تو نشانگر پدر تو است، اخلاقت اخلاق اوست؛ ای حسن! تو آینه‌ی تمام‌نمای جمال خداوندی و تو نواده و سبط رسول خدایی مجتبی ای مجتبی

    ما همه مبتلا به امراض جسمی و روحی هستیم و تو دارو و درمانی، امشب (شب پانزدهم رمضان) که متعلق به تو است، نیازمندی‌های ما را جواب ده ای امام مجتبی علیه‌السلام مجتبی ای مجتبی.»

    شعرای فارسی‌زبان هم در اظهار عشق و محبت به سبط اکبر پیامبر صلی الله علیه و آله اشعار بسیاری را سروده‌اند و علاقه و سوز قلبی خود را در قالب نظم و نثر آورده‌اند. گاه آن حضرت را «آینه‌ی ذات سرمدی»، «گوشواره‌ی عرش الهی»، «بنده‌ی حقیقی حضرت

    حق»، «سر نبوت» و «آینه‌ی تمام‌نمای علوی و فاطمی» معرفی کرده‌اند و در وادی عشق و معرفت حق و راه یافتن به مقام ولایت باعظمت مجتبی علیه‌السلام او را جام ملکوت [138] و جبروت [139] و لاهوت [140] دانسته‌اند؛ صلحش را با معاویه‌ی جنایتکار، جام زهری کشنده و جانکاه برای آن امام همام می‌دانند که به خاطر بقا و حفظ مکتب اهل بیت علیهم‌السلام و پاسداران حقیقی آن نوشند و صلح را در آن مقطع، والاترین تاکتیک جهت صیانت از کیان اسلامی دانست که اگر چنین نمی‌کرد، امروزه اسمی هم از اسلام و قرآن باقی نمی‌ماند، همان طوری که خود فرموده؛ قرارداد صلح او را برنامه‌ریزی بنیادی جهت رسوایی بنی‌امیه و حرکت انقلابی أباعبدالله الحسین علیه‌السلام دانسته‌اند.

    اینک نگاهی به چند قصیده و شعر شاعران:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام حسن از زبان امام رضا   ...

    و سرانجام آن که علی بن موسی الرضا علیه‌السلام فرمود: آن گاه که امام مجتبی علیه‌السلام را مسموم نمودند و علایم مرگ آشکار شده بود، حضرت گریه می‌کرد. پرسیدند: تو که از بهترین و بالاترین موقعیت در نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و مردم برخورداری، جدت پیامبر صلی الله علیه و آله آن همه سخن درباره‌ات گفته است و بیست مرتبه با پای پیاده به حج رفته‌ای. و سه مرتبه، تمام اموال خویش حتی کفش‌هایت را در راه خدا بین فقرا و مستمندان تقسیم کرده‌ای، چرا گریه می‌کنی؟!

    امام مجتبی علیه‌السلام در جواب فرمود: «انما أبکی لخصلتین: لهول المطلع و فراق الأحبة [134]؛ گریه‌ی من به خاطر دو مطلب اساسی است: وحشت قیامت و جدایی از دوستان.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام حسن از زبان امام صادق   ...

    امام ششم علیه‌السلام در اوصاف، فضایل و حالات حضرت مجتبی علیه‌السلام فرمود: «ان الحسن بن علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام کان أعبد الناس فی زمانه و أزدهدهم و أفضلهم و کان اذا حج، حج ماشیا و ربما مشی حافیا، کان اذا ذکر الموت بکی، و اذا ذکر القبر بکی، و اذا ذکر البعث و النشور بکی، و اذا ذکر الممر علی الصراط بکی، و اذا ذکر العرض علی الله - تعالی ذکره - شهق شهقة یخشی علیه منها و کان اذا قام فی صلاته ترتعد فرائصه بین یدی ربه - عزوجل - و کان اذا ذکر الجنة و النار اضطرب اضطراب السلیم و سأل الله الجنة

    و تعوذ به من النار

    حسن بن علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام عابدترین و زاهدترین و برترین فرد در عصر خویش بود. او هنگامی که حج به جا می‌آورد، با پای پیاده - از مدینه به سوی مکه‌ی معظمه - حرکت می‌کرد و چه بسا با پای برهنه بود. به هنگام یادآوری مرگ و خانه‌ی قبر و برانگیخته شدن در روز قیامت و تقسیم پرونده‌ی اعمال، سخت می‌گریست و نیز آن گاه که سخن از صراط و عرضه‌ی اعمال بر خداوند - تبارک و تعالی - به میان می‌آورد، چنان صیحه می‌زد که بر حال او وحشت می‌کردند و به هنگام اقامه‌ی نماز در برابر پروردگار، عضلات و تمام بدنش به لرزه می‌آمد و هر گاه یادآور بهشت و جهنم می‌شد، لرزه و اضطرابی سخت، همچون انسانی عقرب گزیده، او را فرا می‌گرفت و پیوسته از خداوند - سبحان - بهشت جاویدان و دوری از آتش را درخواست می‌نمود.»

    اعمال و رفتارش خدای سبحان را به یاد می‌آورد؛ زبانی صادق و سخنانی فصیح داشت. هرگاه قرآن تلاوت می‌کرد و به آیاتی همانند: «یا أیها الذین آمنوا…» می‌رسید، می‌گفت: «لبیک اللهم لبیک». [133].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مکارم اخلاق امام مجتبی   ...

    سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله که مظهر فضایل و کمالات و مصداق: «و لقد کرمنا بنی آدم… و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا» [128] بود، برتری آشکار بر همه‌ی مردم عصر خود داشت. عصمت، اعجاز، علم، خصوصیات وراثتی و… او را همانند جد و پدر گرامی‌اش منحصر به فرد نموده بود؛ فضایل و برتری‌های دیگرش همچون زهد، تقوا، عبادت، بندگی، وقار، تواضع و فروتنی، شیرینی کلام و سخن، صبر و تحمل، مقاوت و پارسایی، عفو و بخشندگی، آدب و اخلاق، زیبایی صورت و سیرت و… او را حسن اشتقاق یافته از محسنیت پروردگار نمود و بدان جهت خدایش وی را حسن نامید.

    فنایش در حق سبب شد که از مدینه منوره 20 یا 25 سفر، پیاده به زیارت خانه‌ی معشوق، مسجدالحرام بشتابد و حج به جا آورد. آن گاه که اعتراض می‌کردند، چرا این همه زحمت، مشقت و رنج را تحمل می‌کنی؟ می‌فرمود: «انی لأستحیی من ربی أن ألقاه و لم أمش الی بیته [129]؛ از پروردگارم خجالت می‌کشم که او را زیارت کنم و با پای پیاده به سوی خانه‌اش نرفته باشم.»

    به هنگام نماز چهره‌ی ملکوتی‌اش زرد می‌شد و بر خود می‌لرزید، چرا که خود را در برابر حق می‌دید و وقتی سبب را پرسیدند می‌فرمود:

    «حق علی کل من وقف بین یدی رب العرش أن یصفر لونه و ترتعد مفاصله [130]؛ هر آن کس که در مقابل پروردگار عرش می‌ایستد و عظمت او را درک می‌کند، سزاوار است رنگ صورتش زرد شود و لرزه و ناآرامی بر زانوها و مفاصلش افتد.»

    زهد و بی‌اعتنایی‌اش به مال دنیا باعث شد که سه مرتبه همه‌ی اموالش را در راه خدا میان فقرا و مستمندان تقسیم کند و چیزی از آن را برای خود باقی نگذارد، در صورتی که بیش‌ترین أموال موقوفه و صدقات اهل بیت علیهم‌السلام را در اختیار داشت، او در داشتن خصلت‌های انسانی و الهی، صابران و مجاهدان و همچنین زاهدان و عابدان را أسوه و امام بود.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره‌اش فرمود: «اما الحسن علیه‌السلام فانه ابنی و ولدی و منی و قرة عینی و ضیاء قلبی و ثمرة فؤادی، و هو سید شباب أهل الجنة و حجة الله علی الأمة، أمره أمری و قوله قولی و من عصاه فانه لیس منی؛ امام حسن علیه‌السلام فرزند من و متعلق به من است، او نور چشم، روشنی قلب، میوه‌ی دل و سرور جوانان اهل بهشت است؛ حجت خدا و امام بر امت است؛ فرمانش فرمان من و گفتارش گفتار من است؛ هر کس با او مخالفت کند از من نخواهد بود.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      روشن بودن وضع همه‌ی موجودات بر امام   ...

    روزی دو نفر خدمت امام مجتبی علیه‌السلام رسیدند که حضرت به یکی از آن دو فرمود: دیروز درباره‌ی فلان موضوع چنین مطالبی را گفتی؟ او با تعجب به همراهش گفت: گویا آنچه را گذشته است می‌داند!»

    فقال الامام علیه‌السلام: «انا لنعلم ما یجری فی اللیل و النهار - ثم قال: ان الله - تبارک و تعالی - علم رسول الله صلی الله علیه و آله الحلال و الحرام و التنزیل و التأویل، فعلم رسول الله علیا علمه کله و علمنیه أمیرالمؤمنین کله [127]؛

    امام مجتبی علیه‌السلام فرمود: ما می‌دانیم هر آنچه را که در شب و روز اتفاق می‌افتد. سپس فرمود: خداوند بزرگ آموزش داد به رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام احکام حلال و

    حرام را و نیز آموزش داد، قرآن و آنچه را فرو فرستاده و هر چیزی را که نیاز به توضیح و تبیین دارد. آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله هر آنچه را آموخته بود، به وصی خود علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام آموخت و سپس أمیرالمؤمنین علیه‌السلام تعلیم داد به ما همه‌ی آنچه را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله آموخته بود.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آگاهی از اسرار دیگران   ...

    امیرمؤمنان علیه‌السلام روزی در «رحبه» به سر می‌برد که مردی به حضورش آمد و اظهار ارادت کرد و گفت: من از رعایا و ارادتمندان کشور اسلامی شما هستم. حضرت فرمود: تو از رعیت و جمعیت ما نیستی، همانا برای پادشاه کشور روم سؤال‌هایی پیش آمده که پیکش را نزد معاویه در شام فرستاده است و الان آن جاست، لیکن او در جواب عاجز ماند و تو را برای حل مشکلات خود نزد ما فرستاده است. آن مرد اظهار داشت: سخن شما درست است، اما من به صورت نهانی و مخفی بدین جا آمده‌ام و غیر از خداوند، کسی از حرکت من خبر ندارد.

    امیرمؤمنان علیه‌السلام فرمود: پرسش‌هایت را با یکی از دو فرزندم (حسن

    و یا حسین) در میان بگذار.

    گفت: از فرزندت حسن می‌پرسم.

    امام مجتبی علیه‌السلام رو به او کرد و فرمود: آمده‌ای که چنین سؤال‌هایی را مطرح کنی: «کم بین الحق و الباطل؟ و کم بین السماء و الأرض؟ و کم بین المشرق و المغرب؟ و ما قوس قزح؟ و ما العین التی تأوی الیها أرواح المشرکین؟ و ما العین التی تاوی الیها أرواح المؤمنین؟ و ما المؤنت؟ و ما عشرة أشیاء بعضها أشد من بعض؟»

    «فاصله‌ی بین حق و باطل چه مقدار است؟ چقدر فاصله است بین آسمان و زمین؟ میان مشرق و مغرب چه اندازه فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جا جمعند؟ ارواح مؤمنان در کجا جمع می‌شوند؟ خنثی کیست؟ کدام ده چیز است که هریک سخت‌تر از دیگری است؟»

    عرض کرد: یابن رسول الله درست است، پرسش‌های من همین‌هاست که فرمودید:

    امام علیه‌السلام یک به یک را چنین توضیح داد:

    ج 1: بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه را به چشم دیدی حق است و هر چه را با گوش شنیدی، آن را در آغاز باطل بدان.

    ج 2: فاصله‌ی بین آسمان و زمین، به اندازه‌ی درخواست یک ستمدیده و یک لحظه چشم به هم زدن است و هر کس غیر این گوید دروغ است.

    ج 3: فاصله‌ی بین مشرق و مغرب به اندازه‌ی حرکت یک روز خورشید است، صبحگاهان از مشرق طلوع می‌کند و شامگاهان غروب.

    ج 4: در مورد قوس و قزح [124] فرمود: وای بر تو! قوس را به قزح نسبت مده،

    زیرا قزح شیطان است و رنگین کمان، قوس خداست، زیرا بعد از بارش باران رحمت، علامت و نشانه‌ی حاصل‌خیزی و برکت است و امانی است برای مردم از هلاکت و نابودی. [125].

    ج 5: ارواح کفار و مشرکان در جایگاهی به نام «برهوت» جمع می‌شوند.

    ج 6: ارواح مؤمنان در جایگاه وسیعی به نام «سلمی» پناه می‌گیرند.

    ج 7: خنثی کسی است که جنسیت مردانگی و زنانگی وی مشخص نیست؛ او باید صبر کند تا بزرگ شود، چنانچه مرد است محتلم می‌شود و اگر زن است، حیض خواهد شد و سینه‌هایش بیرون می‌زند و ظاهر می‌گردد و چنانچه روشن نشد، با چگونگی ادرار کردنش مشخص می‌شود: اگر جهش داشت (بر دیوار رسید) مرد است و اگر همانند شتر بر زمین ریخت و به پاهایش ترشح کرد زن است.

    ج 8: اما ده موجود محکم و سخت که هرکدام از دیگری مقاومتش بیش‌تر است:

    «سنگ را خداوند محکم آفریده، لیکن محکم‌تر از آن آهن است که سنگ را قطعه قطعه می‌کند و مقاوم‌تر از آهن آتش است که آهن را ذوب می‌نماید و سخت‌تر از آتش آب است که آن را خاموش می‌نماید و سخت‌تر از آب ابرهای بارانزا است که آن را از منطقه‌ای به منطقه‌ی دیگر حمل می‌کند و سخت‌تر از ابرها بادها هستند که آن‌ها را انتقال می‌دهند و محکم‌تر از آن‌ها فرشتگانی هستند که آنان را جابجا می‌نمایند (و فرمان جابه‌جایی می‌دهند) و سخت‌تر از آن فرشتگان، عزرائیل (ملک الموت) است که آن‌ها را می‌میراند و بالاتر از عزرائیل مرگ است که او را نیز می‌میراند و از همه‌ی این‌ها محکم‌تر و بالاتر فرمان خداوند - عز و جل -

    است که مرگ را نیز می‌میراند و خود باقی می‌ماند.» مرد شامی رو به امام مجتبی علیه‌السلام کرد، گفت:

    «گواهی می‌دهم که تو فرزند رسول خدایی و همانا علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام سزاوارتر است برای خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله از معاویه.»

    او آن گاه به شام بازگشت و مطالب را برای معاویه نقل کرد.

    معاویه جواب پرسش‌ها را برای پادشاه روم ارسال داشت تا وجوهی دریافت کند، لیکن او در جواب معاویه نوشت:

    «سوگند به عیسی مسیح که این پاسخ برخاسته از خاندان نبوت و رسالت است و ربطی به تو ندارد و من از این بابت وجهی به تو پرداخت نخواهم کرد.» [126].

    مانند این مطالب و روایات که هر یک نشانگر برتری علمی امام مجتبی علیه‌السلام نسبت به دیگران است فراوان وجود دارد که ما به همین مقدار بسنده می‌کنیم.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سخنرانی امام حسن در کودکی   ...

    امیرمؤمنان علیه‌السلام سعی داشت فرزندش حسن را آن چنان که هست معرفی کند،

    گر چه خردسال است، اما عالم و داناست به طوری که دانشش بر دیگران برتری دارد؛ از این جهت، روزی در مسجدالحرام رو به فرزندش نمود و فرمود:

    «قم فاصعد المنبر فتکلم بکلام لایجهلک قریش من بعدی فیقولون ان الحسن لایحسن شیئا…؛ بر فراز منبر برو و سخن بگو تا قریش بعد از من تو را متهم به جهل و نادانی نکنند و بگویند: حسن فرزند علی زیبایی و شکوه علم و دانش را ندارد.» فرزند پیامبر از منبر بالا رفت و خدای را سپاس شایان گفت و درود و رحمت کوتاهی بر جد و آلش فرستاد و سپس فرمود:

    «ای مردم! از جدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: و من شهر علم و دانشم و علی دروازه‌ی آن است…»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.