حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 257
  • دیروز: 567
  • 7 روز قبل: 1983
  • 1 ماه قبل: 10436
  • کل بازدیدها: 2386887





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • زفاک
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • نویسنده محمدی
  • سلام
  • سادات طهماسی


  •   واژه ها و اصطلاحات فقهى   ...

    الف

    اِحتِلام: خارج شدن منى از انسان در حالت خواب.

    احتياط: رعايت تمام جوانب نمودن كه در اين صورت موجب اطمينان انسان به رسيدن به واقع مى شود.

    احتياط لازم: احتياط لازم آن است كه قبل يا بعد از آن فتوايى از فقيه صادر نشده باشد.

    احتياط مستحب: احتياط مستحب آن است كه قبل يا بعد از آن فتوايى از فقيه در مورد آن صادر شده باشد.

    احتياط واجب: به معناى احتياط لازم است كه گذشت. در چنين مواردى مقلد مى تواند به فتواى مجتهد ديگرى كه در رتبه بعد قرار دارد عمل نمايد.

    احتياط را ترك نكند: اشاره به احتياط واجب است.

    اِدِعا: چيزى را به نفع خود يا ديگرى اظهار داشتن.

    اِذن: اجازه.

    اِرتِماس: فرو رفتن در آب براى غسل ـ فرو كردن دست و صورت در آب براى وضوء.

    اِرث: ماترك متوفى كه براى ورثه باقى مى ماند.

    اِستِبراء: سعى در برائت و پاكى از آلودگى و نجاست . در سه مورد بكار رفته است:

    الف) استبراء از بول.

    ب) استبراء از منى يعنى ادرار كردن پس از خروج منى به قصد اطمينان از اينكه ذرات منى در مجراى بول نمانده باشد.

    ج) استبراء حيوان نجاستخوار يعنى باز داشتن آن از خوردن نجاست انسان تا وقتى كه به خوراك طبيعى خود عادت كند.

    اِستِحاضه: بطور كلّى تمام خونهايى كه غير از حيض و نفاس و زخم و دمل است و از رحم زن خارج مى شود خون استحاضه است.

    اِستِفتاء: مطالبه فتوا، سؤال كردن و كسب نظر مجتهد درباره حكم شرعى يك مسئله.

    اِستِطاعَت: توانايى انجام فريضه حج از حيث بدن، مال و راه.

    اِستِمتاع از همسر: لذت بردن از همسر.

    اِستِمناء: انجام كارى با خود كه موجب انزال منى مى شود.

    اشكال دارد: به معناى احتياط واجب است كه معنى آن گذشت.

    اضطرار: ناگزيرى، ناچارى.

    اَعلَم: عالم تر.

    اِفضاء: باز شدن ـ يكى شدن و تداخل مجارى بول و حيض يا مجارى حيض و غائط يا هر سه مجرى.

    اِفطار: باز كردن روزه.

    اِقامه معروف: بپاداشتن كارهاى واجب يا مستحب است.

    اِكتفا به رفع ضرورت كند: به اندازه ناچارى اكتفا كند و بيشتر از آن انجام ندهد.

    اِلزام كردن: اجبار نمودن.

    اِمرار معاش: گذراندن زندگى.

    اَمر به معروف: واداشتن افراد به انجام احكام و سنتى كه از نظر شارع پسنديده است.

    اَموال محترمه: اموالى كه بنابر ضوابط اسلامى داراى احترام است.

    اِنتقال: جابجايى، جابجا شدن چيز نجس به نحوى كه ديگر شىء اول محسوب نشود مانند انتقال خون انسان به پشه.

    اِنزال: بيرون ريختن منى.

    اورع: پرهيزكارتر. كسى كه تقواى او بيشتر است.

    اولى: سزاوارتر، بهتر.

    اهل كتاب: غير مسلمانى كه خود را پيرو يكى از پيامبران صاحب كتاب مى داند مانند يهودى و مسيحى.

    ……………………….

    ب

    بالغ: فردى كه به سن بلوغ رسيده باشد.

    بَدل از وضوء: به جاى وضوء. در جايى كه آب نباشد وظيفه مكلف تيمم است و اين تيمم جايگزين غسل يا وضو خواهد شد.

    برائت ذمّه: در موارد شك، مكلف بايستى عمل را بگونه اى انجام دهد كه يقين پيدا كند تكليف خود را انجام داده است.

    بعيد نيست: فتوا اين است (مگر قرينه اى بر خلاف آن در كلام باشد).

    بُلوغ: رسيدن به حد تكليف.

    ……………………….

    ت

    تصديق: گواهى نمودن ،تأكيد كردن.

    تفريط: كوتاهى كردن، مسامحه نمودن.

    تقاص: قصاص كردن ـ تهاتر ـ مال مديون را بابت طلب خودبرداشتن.

    تقليد: تبعيت از فتاوى مجتهد و عمل نمودن به دستور وى.

    تلقيح مصنوعى: نطفه مرد را با وسيله اى نظير سرنگ به رحم زن رساندن.

    تَمَكن: دارايى.

    تَمكين: تن دادن (تبعيت از درخواست حلال همسر در مسائل جنسى).

    تَيمُّم: در موارد عدم دسترسى به آب به جاى وضوء و غسل در هفت مورد بايد تيمم كرد.

    تيمم بدل از غسل: در جايى كه غسل، ممكن نباشد و يا آبى براى غسل موجود نباشد ،تيمم جايگزين غسل خواهد شد.

    تيمم جبيره اى: تيمم كسى كه بر اعضاء تيمم او مرهم يا پوشش است.

    تُوكيل: وكيل يا نماينده قرار دادن.

    تُوريه: سخنى دو پهلو است كه شنونده از آن چيزى مى فهمد ولى مقصود گوينده چيز ديگرى است.

    تُهمت: افترا بستن، نسبت ناروا دادن.

    ……………………….

    ج

    جاهل به مسئله: ناآشنا به مسئله. كسى كه مسئله شرعى خود را نمى داند.

    جاهل قاصر: جاهلى كه در شرايط عدم امكان دسترسى به حكم خدا قرار دارد.

    جاهل مقصر: جاهلى كه امكان آموختن مسائل را داشته ولى در فراگيرى آن كوتاهى كرده است.

    جبيره: مرهم، پارچه و پوششى كه زخم يا شكستگى را با آن ببندند.

    جرح ـ جروح: جراحت، زخم.

    جُنُب: كسى كه منى از او خارج شده يا با ديگرى آميزش كرده است.

    جِماع: مقاربت، آميزش جنسى.

    ……………………….

    ح

    حائض: زنى كه در عادت ماهيانه باشد.

    حاكم شرع: مجتهدى كه بر اساس موازين شرعى داراى قدرت بر فتوا است.

    حج: زيارت خانه خدا وانجام اعمالى مخصوص در زمانى خاص.

    حج نيابتى: زيارت خانه خدا به نيابت از طرف شخص ديگر.

    حدث اصغر: هر امرى كه باعث ابطال وضو شود.

    حدث اكبر: هر كارى كه غسل براى نماز را سبب شود.

    حرام: هر عملى كه از نظر شرعى تركش لازم باشد.

    حَرَج: مشقت، سختى، دشوارى.

    حصه: سهم.

    حيض: قاعدگى، عادت ماهيانه زنان.

    ……………………….

    خ

    خالى از قوت نيست: فتوا اين است.

    خبره: كارشناس.

    خبيث: پليد، زشت.

    خسارت: زيان ،ضرر.

    خوف: ترس، هراس، واهمه.

    خون جهنده: يعنى حيوانى كه وقتى رگ گردن آن را ببرند خون از آن جستن مى كند.

    ……………………….

    د

    دائمه: زنى كه طى عقد دائم به همسرى مردى در آمده باشد.

    دُبُر: پشت، مقعد.

    دعوى: دادخواهى.

    دفاع: دفع دشمن، مقاومت در برابر دشمن.

    ديه: مالى كه بنابر تقويم شرعى به جبران خون مسلمان يا نقص بدنى او پرداخت شود.

    ……………………….

    ذ

    ذِمّه: تعهد به اداى چيزى يا انجام عملى.

    ذِمّى: كافران اهل كتاب مانند يهود و نصارى در مقابل تعهدشان نسبت به رعايت قوانين اجتماعى اسلامى از حمايت و امنيت حكومت اسلامى بر خوردار مى شوند و در بلاد مسلمين زندگى خواهند كرد.

    ……………………….

    ر

    رُجوع: باز گشتن، باز گشت.

    رضاعى: همشير، پسر و دخترى كه از يك زن شير خورده باشند.

    رفع ضرورت: بر طرف شدن حال اضطرار.

    ريبه: خوف وقوع در گناه (نظر به ريبه).

    ……………………….

    ز

    زينت: زيور، آرايش.

    ……………………….

    س

    سال شمسى: مدت يك بار حركت انتقالى زمين به دور خورشيد كه 365 روز و چند ساعت كه برابر 12 برج از فروردين تا اسفند مى باشد.

    سال قمرى: مدت 12بار گردش ماه به دور زمين كه 354 روز و چند ساعت برابر 12 ماه قمرى از محرم تا ذى حجه مى باشد.

    سفيه: كم عقل، كسى كه قدرت نگهدارى مال خودش را ندارد و سرمايه اش را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند.

    سقط شده: افتاده، جنين نارس كه قبل از موعد تولد از رحم خارج شده باشد.

    ……………………….

    ش

    شاهد: گواه.

    شهادت: گواهى دادن.

    شهادتين: شهادت به يگانگى خداوند و رسالت رسول الله(صلى الله عليه وآله).

    شيوع: شايع شدن، همگانى شدن.

    شُهرت: مشهور شدن، آشكار شدن براى همه افراد.

    شير كامل: منظور انجام يافتن تمام شرايط نه گانه اى است كه در رساله براى مساله شيرخوارگى گفته شده و موجب محرم شدن است.

    ……………………….

    ص

    صحّت: درستى.

    صغيره: دخترى كه به سن بلوغ نرسيده است.

    صلح: سازش طرفين ـ اينكه كسى مال يا حق خود ر ابراى توافق و سازش به ديگرى واگذار كند.

    صيغه: خواندن كلماتى كه وسيله تحقق عقد است.

    ……………………….

    ض

    ضامن: عهده دار ـ متعهد.

    ضرورت: وجوب، حتميّت.

    ضرورى دين: آنچه بدون ترديد جزء دين است مانند وجوب نماز و روزه. كه اگر انكار آن باعث انكار نبوت شود چنين شخصى از اسلام خارج مى شود.

    ……………………….

    ط

    طلاق: رهايى، گسستن پيمان زناشويى.

    طلاق بائن: طلاقى است كه پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد.

    طلاق خلع: طلاق زنى كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگرش را در قبال اين كراهت به او مى بخشد تا طلاق بگيرد.

    طلاق رجعى: طلاقى است كه مرد در عده زن مى تواند به او رجوع نمايد.

    طلاق مبارات: طلاقى است كه در نتيجه عدم سازش زن و مرد با يكديگر و دادن مقدارى مال از طرف زن به شوهر واقع مى شود.

    طواف نساء: آخرين طواف حج و عمره مفرده است كه ترك آن موجب استمرار حرمت همبسترى و ساير مناسبات همسرى براى طواف كننده با همسرش مى شود.

    طهارت: پاكى ـ حالتى معنوى كه در نتيجه وضوء و غسل يا تيمم حاصل شود.

    طهارت ظاهرى: چيزى كه بر اساس نظر شارع مقدس محكوم به پاكى است هر چند در واقع نجس باشد مثل اينكه شخصى وارد خانه مسلمانى شود مادام كه او نجاست چيزى را مطرح ننمايد تمام اشياء آن خانه محكوم به پاكى است.

    ……………………….

    ظ

    ظاهر اين است: فتوا اين است (مگر اينكه در كلام قرينه اى براى مقصود ديگر باشد)

    ……………………….

    ع

    عادت ماهيانه: قاعدگى، حيض.

    عادت وقتيه و عدديه: زن هايى كه عادت ماهيانه آنها داراى وقت مشخص و مقدار زمان معين باشد ،عادتشان «وقتيه و عدديه» است.

    عادل: شخصى كه داراى ملكه عدالت است.

    عاريه: دادن مال خود به ديگرى براى استفاده موقت و بلا عوض از آن.

    عاقله: مردان خويشاوند نسبى از طرف پدر.

    عاصى: عصيان كننده، كسى كه نسبت به احكام الهى نا فرمان است.

    عرف: فرهنگ عموم مردم.

    عرق جنب از حرام: عرقى كه پس از آميزش نامشروع يا استمناء از بدن خارج گردد.

    عزل: كنار گذاشتن چيزى. الف) انزال نمودن در خارج از رحم براى جلوگيرى از آبستنى زن. ب) بركنار كردن وكيل يا مأمور خود از كار مانند بر كنارى وصى يا متولى خائن توسط حاكم شرع.

    عُسر و حَرج: مشقت وسختى.

    عُسرَت: سختى، تنگدستى.

    عقد: گره، پيمان زناشويى، پيوند.

    عقد بيع: قرارداد خريد و فروش.

    عقد دائم: ازدواج دائم.

    عقد غير دائم: ازدواج موقت، متعه، صيغه.

    عمل به احتياط: ملكف تكليف خود را بگونه اى عمل نمايد كه يقين پيدا كند تكليف شرعيش را انجام داده است. طريقه احتياط در كتاب هاى فقهى مطرح شده است.

    عنين: مردى كه قادر به انجام آميزش جنسى نيست.

    عورت: اعضاء تناسلى.

    عهد: پيمان، تعهد انسان در برابر خداوند براى انجام كار پسنديده يا ترك ناپسند كه با صيغه مخصوص اداء مى شود.

    عيال: زن، همسر، نان خور.

    ……………………….

    غ

    غايب شدن: پنهان شدن، غايب شدن شوهر براى مدتى معين كه موجب در خواست طلاق زوجه از حاكم شرع مى شود.

    غائط: مدفوع.

    غَرَض عقلايى: هدفى كه از نظر عقلا قابل قبول و پسنديده باشد.

    غُساله: آبى كه معمولاً پس از شستن چيزى خود به خود يا با فشار از آن خارج مى شود.

    غسل: شستن، شستشو، شستشوى بدن با كيفيت مخصوصى كه بر دو نوع است:

    1. ترتيبى. 2. ارتماسى.

    غسل واجب: غسلى كه انجام دادن آن الزامى است.

    غسل مستحب: غسلى كه به مناسبت ايام و ليالى خاص يا عبادات و زيارات مخصوص يا افعال خاص مستحب است، مانند غسل جمعه و غسل زيارت وغيره.

    غسل ارتماسى: به نيت غسل يك مرتبه در آب فرو رفتن.

    غسل ترتيبى: به نيت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن.

    غسل جبيره: غسلى كه با وجود جبيره بر اعضاى بدن انجام مى گيرد.

    غُلات: گروهى از مسلمانان هستند كه درباره اميرالمومنين على(عليه السلام)يا ساير ائمه(عليهم السلام) غلو مى كنند و آن حضرت را خدا مى شمارند يا صفات مخصوص خداوند براى آنها قائل مى شوند.

    ……………………….

    ف

    فتوا: رأى مجتهد در مسائل شرعيه.

    فجر: سپيده صبح.

    فجر اول و دوم: نزديك اذان صبح از طرف مشرق سپيده اى رو به بالا حركت مى كند كه آن را فجر اول يا صبح كاذب مى گويند. موقعى كه آن سپيده گسترده شد، فجر دوم يا صبح صادق و اول وقت نماز صبح است.

    فَرج: معمولا به عورت زن گفته مى شود.

    فرض: امر الزامى، امرى كه انجام يا اداى آن واجب است.

    فُقاع: آب جو.

    فقير: محتاج، كسى كه نيازمند تأمين مخارج سال خود و عيالاتش است. و چيزى هم ندارد كه به طور روزانه قادر به تأمين هزينه زندگيش باشد.

    فى سبيل الله: به كارهايى كه جنبه دينى داشته باشد و نفع آن عام باشد، گفته مى شود.

    ……………………….

    ق

    قُبُل: پيش (كنايه از عضو جنسى كه در جلو بدن زن يا مرد قرار دارد).

    قتل: كشتن.

    قتل نفس محترمه: كشتن كسى كه خونش از نظر شرعى محترم است و نبايد كشته شود.

    قروح: دملها، زخم هاى چركين.

    قريب: نزديك به واقع و حقيقت.

    قرينه: نشانه، علامت، همانند.

    قسامه: قسم ياد كردن شهود در مورد جنايات در دادگاه كه شرايط خاص دارد.

    قصاص: كيفر، نوعى از مجازات است كه مشابه با جنايت انجام شده مى باشد مثل اينكه شخصى كسى را عمداً بكشد كه اولياى دم حق دارند او را زير نظر حاكم شرع بكشند.

    قصد انشاء: تصميم به ايجاد معامله يا مانند آن همراه با صيغه معينى.

    قصد قربت: يعنى عمل خود را براى خدا بجا آورد.

    قضاء: 1. بجا آوردن عملى كه در وقت فوت شده است. 2. قضاوت كردن.

    قَيِّم: سرپرست، كسى كه بر اساس وصيت يا حكم حاكم شرع مسئول امور صغير يا مجنون يا بيمارى مى شود.

    ……………………….

    ك

    كافر: كسى كه اعتقاد به توحيد و نبوت يا هر دوى آنها ندارد، يعنى:

    1. كسى كه وجود خدا را انكار مى كند.

    2. كسى كه براى خدا شريك مى تراشد.

    3. كسى كه پيغمبرى پيغمبر اسلام را قبول ندارد.

    4. كسى كه در امور فوق شك دارد.

    5. كسى كه منكر ضرورى دين است و انكار اوبه انكار خدا و رسول(صلى الله عليه وآله)مى انجامد.

    كافر حربى: كافرى كه با مسلمين در حال جنگ مى باشد.

    كافر ذمى: اهل كتابى كه در بلاد اسلامى با شرايط مخصوص اهل ذمه در پناه حكومت اسلامى قرار گرفته و زندگى مسالمت آميزى دارند.

    كفالت: ضمانت.

    كفيل: ضامن.

    كيفيت: چگونگى.

    ……………………….

    ل

    لازم: واجب.

    لازم الوفاء: بايد به آن عمل شود.

    لغو: بى فايده، بى معنا، بيهوده.

    ……………………….

    م

    ما به التفاوت: مقدار تفاوت بين دو شىء.

    مال المصالحه: مالى كه مورد صلح ميان دو يا چند نفر قرار گرفته است.

    ماليت شرعى: چيزهايى كه از نظر شارع مقدس مال محسوب مى شود.

    ماليت عرفى: چيزهايى كه از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب مى شود. هر چند از نظر دين اسلام ماليت نداشته باشد، مثل مشروب.

    ماه هلالى: ماه قمرى، مدت 29 يا 30 روز از رويت هلال ماه تا هلال ديگر كه يك ماه (يا «شهر» در زبان عرب) است و تكرار 12 بار آن، سال قمرى است از محرم تا ذى الحجه.

    مؤونه: مخارج يا هزينه زندگى.

    مباح: هر فعلى كه از نظر شرعى انجام آن جايز است.

    مبتدئه: زنى كه براى اولين بار عادت شود.

    مبطلات: امورى كه باطل كننده عبادت مى باشد.

    متعه: زنى كه با عقد موقت به همسرى مردى در آمده است.

    متولى: سرپرست اوقاف.

    مجتهد: كوشا، كسى كه در فهم احكام الهى به درجه اجتهاد رسيده، يعنى داراى قدرت علمى مناسبى است كه مى تواند احكام اسلام را از روى كتاب و سنت و عقل و اجماع استنباط نمايد.

    مجتهد جامع الشرائط: مجتهدى است كه شرايط مرجعيت تقليد را دارا مى باشد.

    مجراى طبيعى: مسير طبيعى هر چيز.

    مجزى است: كافى است، ساقط كننده تكليف است

    محتلم: كسى كه در خواب از او منى خارج شده باشد.

    محذور: مانع.

    مُحَرَّم (مُحَرَّمات): چيزى كه حرام است، اولين ماه از سال قمرى.

    مَحرَم: فاميل هاى نزديك نسبى و بعضى از فاميلهاى سببى، كسانى كه ازدواج با آنها حرام ابدى است مانند: خواهر، مادر، دختر و دختر دختر، عمه و عمات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعى.

    مُحرِم: كسى كه در حال احرام حج يا عمره باشد.

    محجور: كسى كه از تصرف در اموال ممنوع شود.

    محظور: ممنوع.

    محل اشكال است: بايد احتياط كرد.

    مخير است: يعنى مقلد مى تواند يك طرف را انتخاب كند.

    مخرج بول و غائط: مجراى طبيعى خروج ادرار و مدفوع.

    مدعى: خواهان، كسى كه براى خودش حقى قائل است.

    مَذى: رطوبتى كه پس از ملاعبه از انسان خارج مى گردد.

    مُرتد: مسلمانى كه منكر خدا و رسول يا حكمى از ضروريات دين شده كه انكارش به انكار خدا و رسول باز مى گردد.

    مرتد فطرى: كسى كه از پدر يا مادر مسلمان متولد شده و خودش نيز مسلمان بوده و سپس از دين خارج شده است.

    مرتد ملى: كافرى كه از پدر و مادر غير مسلمان متولد شده ولى پس از قبول اسلام مجدداً كافر گرديده است.

    مرجوح (مرجوح شرعى): چيزى كه كراهت شرعى داشته باشد.

    مس: لمس كردن.

    مستحب: پسنديده، مطلوب، چيزى كه مطلوب شارع است ولى واجب نيست.

    مصالحه: سازش، آشتى; معمولا در امور مالى بكار مى رود.

    مُضطَربه: زنى كه عادت ماهيانه اش بى نظم است.

    مُفلس: كسى كه دارائيش كمتر از بدهكاريش مى باشد.

    مقررات شرعيه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تكليف شرعى معين گرديده است.

    مكروه: ناپسند، نامطلوب، آنچه انجام آن حرام نيست ولى تركش بهتر است.

    مكلف: هر انسانى كه بالغ و عاقل است.

    مُلاعبه: بازى كردن، معاشقه كردن.

    مُمَيِّز: خردسالى كه خوب و بد را تميز مى دهد.

    ……………………….

    ن

    ناسيه: زنى كه وقت عادت ماهيانه خود را از ياد برده است.

    نظر به ريبه: نگاهى كه موجب فتنه و فساد شود.

    نجس: پليد، ناپاك.

    نفاس: خونى كه پس از زايمان از رحم زن خارج مى گردد.

    نفساء: زنى كه خون نفاس ببيند.

    نكاح: ازدواج كردن، زناشويى.

    نماز مستحب: هر نمازى كه بجا آوردن آن پسنديده است ولى واجب نيست.

    نهى از منكر: باز داشتن ديگران از هر عملى كه به حكم شارع ناپسند است.

    نيت: قصد، تصميم انجام عمل دينى با هدف تقرب به خداوند.

    ……………………….

    و

    واجب: هر امرى كه انجام آن از نظر شرع الزامى و اجبارى است.

    واجب تخييرى: واجب بودن يكى از دو يا چند چيز.

    واجب عينى: واجبى كه برهر فردى با قطع نظر از ديگران واجب است مانند نماز و روزه.

    واجب كفايى: واجبى كه اگر به حد كافى كسانى نسبت به آن اقدام نمايند از ديگران ساقط شود مانند غسل و ساير تجهيزات ميت كه بر همه واجب است ولى وقتى كه يك نفر يا عده اى اقدام كنند، از ديگران ساقط مى شود.

    واجب مُوَسَّع: واجبى است كه وقت انجام آن وسيع است مانند نماز ظهر و عصر كه از ظهر تا غروب وقت دارد.

    واجب مُضَيَّق: واجبى است كه داراى وقت مشخص و محدود است مانند روزه گرفتن در ماه رمضان.

    وُرّاث: كسانى كه ارث مى برند.

    واقف: وقف كننده.

    وثيقه: سپرده، گرويى.

    وَدى: رطوبتى كه گاهى پس از خروج بول مشاهده مى شود.

    وَذى: رطوبتى كه گاهى پس از خروج منى مشاهده مى شود.

    وصى: كسى كه مسئول انجام وصيتى شود.

    وصيت: سفارش، توصيه هايى كه انسان براى كارهاى پس از مرگش به ديگرى مى كند.

    وطى: پايمال كردن و گاه كنايه از عمل جنسى است.

    وكيل: نماينده، كسى كه از طرف شخصى اختيار انجام كارى را داشته باشد.

    ولى (يا قيم): كسى كه به دستور شارع مقدس، سرپرست ديگرى است مانند پدر و پدر بزرگ و مجتهد جامع الشرايط.

    ……………………….

    هـ

    هبه: بخشش

    هديه: تحفه، ارمغان.

    ……………………….

    ى

    يائسه: زنى كه سنش به حدى رسيده كه ديگر عادت ماهيانه نمى شود.

    هو ولّى التوفيق

    «ما توفيقى إلا بالله عليه توكلت و اليه انيب»

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



    [سه شنبه 1395-01-31] [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2 ارث زن   ...

    سؤال 1071. هرگاه مردى از دنيا برود چه مقدار ارث به همسر دائمى او مى رسد؟

    جواب: هرگاه فرزند نداشته باشد، يك چهارم مال او را همسر دائمى او مى برد و بقيه را ورثه ديگر و هرگاه از آن زن يا از زن ديگر فرزند داشته باشد، يك هشتم مال به زن او مى رسد و بقيه به وارثان ديگر.

    سؤال 1072. زن از كدام اموال شوهر ارث مى برد؟

    جواب: زن از تمام اموال منقول شوهر ارث مى برد، ولى از زمين و قيمت آن ارث نمى برد، خواه زمين خانه باشد يا باغ، يا زمين زراعتى و مانند آن و نيز از خود هوايى ساختمان ارث نمى برد، مثل بنا و درخت، امّا بايد هوايى را قيمت كنند و از قيمت آن سهم ارث او را بدهند.

    سؤال 1073. زن مى تواند در چيزى كه از شوهرش ارث نمى برد (مانند زمين و بناى خانه) تصرّف كند؟

    جواب: براى تصرّف بايد از ورثه ديگر اجازه بگيرد.

    سؤال 1074. اگر ورثه ديگر سهم زن را از قيمت هوايى ندهند (مانندبناى خانه) مى توانند بدون اجازه زن در آن تصرّف كنند؟

    جواب: تا سهم زن را از قيمت هوايى نداده اند (مانندبناى خانه) نبايد بدون اجازه او در آن تصرّف كنند.

    سؤال 1075. چنانچه پيش از دادن سهم زن از قيمت هوايى بناى خانه و امثال آن، آن را بفروشند معامله صحيح است؟

    جواب: در صورتى كه زن معامله را اجازه دهد صحيح و گرنه نسبت به سهم او باطل است.

    سؤال 1076. چگونه قيمت بنا و درخت و مانند آن را حساب كنند؟

    جواب: بايد چنين حساب كنند كه اگر آنها با دادن مال الاجاره در آن زمين باقى بماند چقدر ارزش دارد، سپس سهم زن را از قيمت آن بدهند.

    سؤال 1077. مجراى آب قنات و آجر و چيزهايى كه در آن بكار رفته چه حكمى دارد؟

    جواب: مجراى آب قنات و مانند آن حكم زمين را دارد و آجر و چيزهايى كه در آن بكار رفته در حكم ساختمان است.

    سؤال 1078. اگر ميت بيش از يك زن دائم داشته باشد ; به هر كدام چه مقدار ارث مى رسد؟

    جواب: اگر ميت بيش از يك زن داشته باشد در صورت نداشن فرزند چهار يك اموال او و در صورت داشتن فرزند، هشت يك آن به شرحى كه در سوالات بالا گفته شد بطور مساوى ميان زنان او تقسيم مى شود، خواه شوهر با آنها نزديكى كرده باشد يا نه، امّا اگر در مرضى كه به آن مرض از دنيا رفته زنى را عقدكرده، در صورتى از او ارث مى برد كه با او نزديكى كرده باشد.

    سؤال 1079. هرگاه شوهر در حال بيمارى، همسرش را طلاق دهد و پيش از گذشتن يك سال(قمرى) از دنيا برود، زن از او ارث مى برد؟

    جواب: زن با سه شرط از او ارث مى برد:

    الف) اين كه شوهر در همان مرض از دنيا برود.

    ب) اين كه زن بعد از طلاق و گذشتن عدّه، شوهر نكند.

    ج) آن كه طلاق به رضايت زن نباشد و اگر با رضايت او باشد، ارث بردنش مشكل است.

    سؤال 1080. لباس و زينت آلات و مانند آنها كه مرد براى همسرش مى گيرد متعلق به كيست؟

    جواب: لباس و زينت آلات و مانند آنها كه مرد براى همسرش مى گيرد مال همسر اوست، مگر اين كه ثابت شود كه قصد تمليك نكرده بلكه جنبه عاريتى داشته باشد.

    سؤال 1081. شخصى با كاميون خود به جبهه رفته، و خودش شهيد شده و كاميونش نابود گرديده است، سپس دولت عوض كاميون را به خانواده شهيد داده است، آيا همسر شهيد مى تواند سهم الارث خود را از آن ادعا كند؟

    جواب: اگر آوردن كاميون به جبهه به امر دولت بوده يابه ضمانت او (هرچند ضمانت جنبه عام داشته باشد نه در خصوص اين شخص) همسر شهيد يك هشتم از كاميون را به ارث مى برد و اگر شخص مزبوربا ميل خود و بدون امر و ضمانت دولت اقدام به چنين كارى كرده،بايد از مسؤولين ذى ربط پرسيد كه هدف آنها تنها كمك كردن به فرزند شهيد بوده يا همسر او را هم شامل مى شود و نيز بايد سؤال كرد كه آيا اين هديه به نسبت سهم الارث است يا بيشتر و كمتر؟

    سؤال 1082. چگونگى ارث زن از شوهر ش در صورتى كه وارث ديگرى نباشد، بيان فرماييد.

    جواب: اگر زوج از دنيا برود يك چهارم مال از آن زوجه و بقيه به امام(عليه السلام)تعلّق مى گيرد. و در زمان ما به دست حاكم شرع مى رسد و چنانچه آن زن واقعاً نيازمند باشد، حاكم شرع مى تواند همه يا قسمتى از آن را به او باز گرداند.

    سؤال 1083. آيا در ازدواج دائم، مرد مى تواند ضمن عقد با همسرش شرط كند كه اگر زن وارث مرد شد، ارث خودش را به فرزند آن مرد كه از زوجه مرحومه او باقى مانده است ببخشد و هبه كند؟

    جواب: با توجّه به اين كه اين شرط كاملاً مبهم است خالى از اشكال نيست.

    سؤال 1084. شوهر اين جانب، در سال 63 فوت كرده است، با توجّه به اين كه من زن دوم ايشان بودم و عقد اين جانب به صورت دائم بوده، فرزندانش دو سال بعد از فوت ايشان اموال وى را تقسيم كرده اند و به هيچ وجه حقّ مرا نداده اند، اموال آن مرحوم به شرح زير مى باشد:

    الف) باغات پسته. ب) سه واحد منزل مسكونى كه سند آنها به نام آن مرحوم است. ج) تراكتور با تمام وسايل. د) چاه و پمپ و ساختمان موتورخانه و امتياز آب و برق و پروانه چاه. هـ) اموال منقول و وسايل خانه. با توجّه به مطالب فوق الذّكر لطفاً به سؤالات زير جواب دهيد:

    الف) آيا بنده از اين اعيانى حقّى دارم و اگر دارم به چه صورت مى باشد؟

    جواب: يك هشتم از قيمت اعيانى و يك هشتم اموال منقول به هر دو زن مى رسد كه به طور مساوى ميانشان تقسيم مى گردد.

    ب) با توجّه به اين كه در طول 13 سال ارثيه مرا نداده اند، آيا درآمد اين چند سال به من تعلّق مى گيرد؟

    جواب: نسبت به درآمد اموال منقول بايد منافع اين مدّت را بپردازند و احتياط آن است كه نسبت به اعيانى نيز همين كار را بكنند.

    ج) آيا در دادن ارثيه، قيمت روز پرداخت ملاك مى باشد يا قيمت روز مرگ ميت و اگر قيمت روز مرگ ميت ملاك است، آيا تورّم اين چند سال محاسبه مى شود؟

    جواب: قيمت يوم الادا ملاك است.

    سؤال 1085. اگر شوهر قسمتى از ثلث اموالش را به همسرش هبه كند; مشروط بر اين كه بعد از مرگ شوهر از هشت يك خود صرف نظر كند، آيا زوجه مى تواند بعد از مرگ زوج درخواست هشت يك كند؟

    جواب: زوجه بايد به شرطى كه با او شده عمل نمايد و اگر به شرط عمل ننمايد هبه از سوى ورثه قابل فسخ است.

    سؤال 1086. آيا زن علاوه بر جهيزيه خود، مالك زيورآلات و طلاجاتى كه شوهر مرحومش براى او خريده نيز مى باشد؟

    جواب: زيورآلات معمولاً ملك زن است; مگر اين كه شوهر تصريح كرده باشد كه به عنوان امانت نزد اوست.

    سؤال 1087. آيا بدهى متوفّى از كلّ ماترك، منقول و غير منقول، پرداخت مى شود يا فقط از منقول داده مى شود؟

    جواب: بدهى از كلّ ماترك پرداخت مى شود.

    سؤال 1088. آيا وسايل خانه، كه از طرف بستگان اهدا مى شود، مال شخص زن مى شود، يا جزء ماترك است؟

    جواب: وسايلى را كه براى زن آورده اند مال زن مى باشد، و وسايلى كه براى مرد آورده اند مال اوست و اگر كسانى قصد هر دو كرده اند مال هر دوست.

    سؤال 1089. شخصى در زمان حيات خود، صاحب قطعه باغى بوده است. ده سال پس از فوت نامبرده قطعه باغ مزبور در طرح ساخت و ساز شهرى و در مسير خيابان قرار گرفته است و شهردارى معادل آن، زمينى داده است، حال زمين مزبور به فروش رفته است، با توجّه به برگ حصر وراثت كه يك هشتم اموال منقول و بهاى اعيانى غير منقول سهم زن قيد گرديده و سند مالكيت زوجه نيز بر اين اساس تنظيم شده، آيا زوجه آن مرحوم در ثُمن (يك هشتم) زمين كه به جاى درخت باغ داده اند ذى حق مى باشد، يا ثُمن بهاى اعيانى زمان بعد از فوت شوهرش ملاك مى باشد و او ذى حق نيست؟

    جواب: آن زن مالك ثُمن بهاى اعيانى در زمان فوت است و اگر با گذشت زمان قيمت اعيانى بالا رفته و زمين مزبور به عنوان قيمت آن پرداخت شده است، زن در آن زمين سهيم است.

    سؤال 1090. شخصى از دنيا رفته است. وارث او همسر و دو برادرزاده و يك خواهرزاده اش مى باشند. تركه او عبارت است از آب، ملك و رودخانه; لطفاً نحوه تقسيم ارث را بيان فرماييد.

    جواب: همسر او از زمين چيزى نمى برد; ولى اگر ساختمان و مانند آن دارد از قيمت آنها ارث مى برد(به مقدار يك چهارم مال)، بقيه در ميان برادرزاده ها و خواهرزاده تقسيم مى شود. برادرزاده ها دو سهم و خواهرزاده يك سهم مى برند، اين در صورتى است كه همه از يك پدر و مادر باشند، به علاوه زن از آب رودخانه هم سهم مى برد.

    سؤال 1091. آيا زوجه از سرقفلى املاك موقوفه ارث مى برد؟

    جواب: زوجه از سرقفلى ارث مى برد، چه در املاك موقوفه و چه در غير موقوفه.

    سؤال 1092. هرگاه مردى از دنيا برود و ورّاث وى عبارت باشند از يك زوجه و چند فرزند صغير و كبير، و از متوفّى يك واحد مسكونى به عنوان ماترك باقى مانده باشد، با عنايت به اين كه زوجه حقّى نسبت به عين بناها نداشته و فقط در قيمت آن سهيم مى باشد، آيا قبل و بعد از پرداخت حقّ زوجه، نامبرده مى تواند به سكونت در آن منزل ادامه دهد، يا منوط به اذن ساير ورّاث مى باشد؟

    جواب: بايد ساير ورثه اجازه دهند.

    سؤال 1093. با توجّه به اين كه در كتب تفسير، آيه 12 سوره نساء را به طور مطلق تفسير كرده اند، دليل فقهى ارث بردن زوجه از قيمت هوايى بناها و درختان چيست؟

    جواب: دليل اين مسأله رواياتى است كه از معصومين(عليهم السلام) رسيده، كه آيات را تخصيص مى زند، و تخصيص آيات ارث منحصر به اين مورد نيست، بلكه اين مطلب در موارد متعدّد در فقه شيعه و اهل سنّت ديده مى شود. براى آگاهى بيشتر به جواهر الكلام جلد 39 مراجعه كنيد.

    سؤال 1094. ميان زوجه مطلّقه اى، كه همسرش فوت كرده، و ورثه شوهر وى در اصل طلاق اتّفاق نظر، و در زمان آن اختلاف وجود دارد. زوجه مطلّقه مدّعى وقوع طلاق در مرض منتهى به مرگ زوج مى باشد، و ورثه مدّعى وقوع طلاق در زمان صحّت وى مى باشند. قول كدام يك مقدّم است؟

    جواب: زوجه بايد اثبات كند كه طلاق در مرض موت واقع شده، وگرنه حق ندارد، ولى بهتر اين است كه با ورثه بر مبلغى مصالحه كنند.

    سؤال 1095. همسر اوّل شخصى به هنگام وضع حمل فوت مى كند، سپس فرزندش فوت مى نمايد، شوهر يك سال پس از فوت تنها فرزندش با دخترى ازدواج مى كند، و بيست سال با هم زندگى مى كنند، ولى صاحب فرزندى نمى شوند. اكنون شوهر فوت كرده است، ارث زن چگونه است؟

    جواب: هر گاه شوهر در زمان مرگ هيچ فرزندى نداشته، يك چهارم اموال او (غير از زمين) به همسرش مى رسد، و بقيه متعلّق به ورثه ديگر است.

    سؤال 1096. آيا سرقفلى قابل فروش است؟ آيا زوجه از آن ارث مى برد؟

    جواب: سرقفلى زمين و مغازه حكم زمين را ندارد، و همسر از آن ارث مى برد، و با موافقت مالك، يا متولّى موقوفه، قابل فروش است.

    سؤال 1097. آيا زن از آب قنات، يا چاه، ارث مى برد؟

    جواب: فقط از مقدار آبى كه در حال مرگ شوهر در قنات يا چاه موجود است ارث مى برد.

    سؤال 1098. آيا همسر از چاه عميق، قنات، آب جارى ارث مى برد؟

    جواب: در صورتى كه آب در زمين مباح جريان دارد، مانند آب نهرهاى بزرگ، زن از عين آن ارث مى برد، و اگر فرضاً شوهر وى در هفته دو ساعت آب را مالك بوده، بايد يك چهارم يا يك هشتم آن را به زن بدهند. و اگر در زمينِ ملكيِ آن مرد، قنات يا چاه آب وجود دارد، زن از عين آن ارث نمى برد، ولى بايد چاه و وسائل آن قنات را قيمت كنند، و سهم زن را از قيمت آن بپردازند.

    سؤال 1099. آيا زوجه از پولى كه عوض ديه خون شوهر گرفته اند، ارث مى برد؟

    جواب: آرى از آن، مانند ساير اموال، ارث مى برد.

    سؤال 1100. زنى در زمان حيات شوهر مهريه اش را مطالبه نكرده است، آيا پس از فوت شوهر مى تواند مطالبه كند؟ در صورتى كه قابل مطالبه باشد، آيا در رديف ساير بدهكارى هاى ميت است، يا مقدّم بر آنها مى باشد؟

    جواب: مهريه مانند ساير ديون است، و بايد از اصل تركه پرداخته شود.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بخش بيست و پنجم: ارث زن و شوهر   ...

    1 ارث شوهر

    سؤال 1059. هرگاه زن دائمى از دنيا برود چه مقدار ارث به شوهر او مى رسد؟

    جواب: اگر فرزندى نداشته باشد نصف تمام مال او به شوهر مى رسد و بقيه را ورثه ديگر مى برند و اگر از آن شوهر يا از شوهر ديگرى فرزندى داشته باشد يك چهارم تمام مال او به شوهرش مى رسد و بقيه به وارثان ديگر.

    سؤال 1060. هرگاه زن در حال بيمارى، شوهر كند و با همان بيمارى از دنيا برود شوهرش از او ارث مى برد؟

    جواب: ارث مى برد، خواه نزديكى كرده باشد يا نه.

    سؤال 1061. هرگاه زن را به ترتيبى كه در احكام طلاق گفته شد، طلاق رجعى دهد و در بين عدّه بميرد شوهر از او ارث مى برد؟

    جواب: آرى ارث مى برد.

    سؤال 1062. اگر شوهر زن را طلاق رجعى دهد و در بين عدّه بميرد، زن از او ارث مى برد؟

    جواب: آرى ارث مى برد.

    سؤال 1063. اگر زن و شوهر طلاق بائن بگيرند و در بين عدّه يكى از آنها بميرد، طرف مقابل از او ارث مى برد؟

    جواب: خير، در عدّه طلاق بائن هرگاه يكى از آنان بميرد ديگرى از او ارث نمى برد.

    سؤال 1064. آيا مهريه زن جزء تركه اوست و اگر جزء تركه اوست آيا شوهر مى تواند به نسبت سهم الارث خود از آن، كسر و مانده مهريه را به ساير ورثه زن (زوجه خود) پرداخت نمايد؟

    جواب: آرى جزء تركه اوست و مانند ساير اموال تقسيم مى شود.

    سؤال 1065. هر گاه زن از دنيا برود و به غير از شوهر وارث ديگرى نداشته باشد اموال او به چه كسى مى رسد؟

    جواب: اگر زوجه از دنيا برود و وارثى نداشته باشد تمام اموال او به شوهرش مى رسد.

    سؤال 1066. شوهر در ضمن عقد تعهّد مى دهد كه پس از عروسى و آمدن زوجه به خانه او، چند يا چندين قلم كالا و چيز ديگرى به عنوان جهيزيه، براى همسرش خريدارى نمايد. بعد از عروسى و قبل از اين كه شوهر به تعهّد خود عمل نمايد همسرش فوت مى كند. اگر ساير ورثه اين زن از طريق دادگاه زوج را ملزم به انجام تعهّد نمايند، آيا خود شوهر نيز جزء ورّاث زنش مى باشد و از جهيزيه اى كه مى خرد، ارث مى برد؟

    جواب: سهم الارث دارد.

    سؤال 1067. فردى كه نظامى بوده، بر اثر جدال و نزاع خانوادگى، با پدر زنش درگير شده است. پدر زن به طرف اسلحه داماد دست دراز كرده و قصد استفاده از اسلحه را داشته است; او براى اين كه پدر زنش دست از جدال و نزاع بردارد، ابتدا دو تير هوايى شليك مى كند، سپس به علّت اين كه پدرزن دور نشده، بلكه با چوبدستى به طرف او و اسلحه اش نزديك مى شود، به طرف دست پدرزنش شليك مى كند كه ناگهان همسرش به حمايت از پدرش درمى آيد و در اين ميان اشتباهاً كشته مى شود. قاتل از اين همسر، داراى پسرى دو ساله است و متوفّيه پدر و مادر هم دارد. در اين مورد سهم همسر، پسر، پدر و مادر متوفّيه را بطور دقيق مشخّص نماييد.

    جواب: يك ششم ديه كامله به پدر و يك ششم ديه كامله به مادر و بقيه به فرزند مى رسد و چيزى از ديه به شوهر نمى رسد; خواه ديه قتل خطا باشد يا ديه قتل عمد، كه گاه به جاى قصاص توافق بر آن مى شود.

    سؤال 1068. چنانچه مهريه خانمى سفر حجّ بوده، و آن خانم قبل از تشرّف به حجّ، فوت نمايد، آيا ورثه وى مى توانند مهريه را مطالبه كنند؟ نحوه تقسيم يك سفر حجّ، بين چند وارث چگونه خواهد بود؟

    جواب: آرى مى توانند مطالبه كنند، و هزينه يك حجّ به هنگام فوت آن مرحومه را از شوهر او مى گيرند، و مانند ساير اموال زن بين همه ورثه تقسيم مى كنند

    سؤال 1069. اگر زنى كه در حالت حيات مهريه اش را مطالبه نكرده فوت كند، آيا ورثه اين زن مى توانند مهريه او را از شوهر مطالبه كنند، اگر شوهر هم مرده باشد حكم مسأله چيست؟

    جواب: همانطور كه در بالا اشاره شد مهريه مانند ساير ديون است و به ارث منتقل مى شود، و ورثه مى توانند آن را مطالبه كنند.

    سؤال 1070. چرا اسلام سهم الارث مردان را دو برابر سهم زنان قرار داده است؟

    جواب: دليل آن روشن است; زنان هنگامى كه شوهر مى كنند هزينه اى براى زندگى نمى پردازند، و تمام هزينه آنها در اسلام بر دوش مردان است.به تعبير ديگر، مردان هم بايد هزينه زندگى خود را بپردازند و هم هزينه زندگى فرزندان و زنانشان را، و با اين حال طبيعى است كه سهم ارث آنها بيشتر باشد. ممكن است گفته شود بعضى از زنان شوهر نمى كنند، و بعضى از مردان زن نمى گيرند، درباره آنها چطور؟ پاسخ آن نيز با توجّه به يك نكته معلوم مى شود، و آن اين كه: قوانين الهى، (بلكه تمام قانونها) هماهنگ با نوع افراد جامعه است، و افراد استثنايى معيار قوانين نيستند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بخش بيست و چهارم: احكام متفرّقه طلاق   ...

    احكام متفرّقه طلاق

    سؤال 1035. آيا زن مى تواند در موقع عقد شرط كند كه هرگاه شوهر مثلاً مسافرت نمايد، يا معتاد به مواد مخدر گردد، يا خرجى او را ندهد اختيار طلاق با او باشد؟

    جواب: اين شرط باطل است، ولى هرگاه شرط كند كه او از طرف شوهرش وكيل باشد كه هرگاه اين كارها را انجام دهد خود را مطلّقه كند اين وكالت صحيح است و در چنين صورتى حق دارد خود را طلاق دهد.

    سؤال 1036. پدر و جدّ پدرى ديوانه مى توانند زن او را طلاق دهند؟

    جواب: در صورت مصلحت مى توانند او را طلاق دهند.

    سؤال 1037. ولىّ صغير اگر همسر دائمى براى او عقد كرده، مى توانند زن او را طلاق دهند؟

    جواب: بنابر احتياط واجب نمى تواند او را طلاق دهد، امّا اگر همسر موقّت براى او عقد كرده مى تواند باقيمانده مدّت را در صورت مصلحت ببخشد.

    سؤال 1038. بيش از ده سال است كه به دلايل زير قصد طلاق زوجه ام رادارم:

    الف) عدم تمكين. ب) خروج بدون اذن از منزل و حتّى از شهر در موارد غير ضرورى. ج) اقدام به آبرويزى و هتك حرمت بنده در جامعه. د) تهمت هاى ناروا. هـ) تهديد به مسموم نمودن. و) نامشروع قلمداد كردن صيغه ازدواج.

    و قانون نيز توجّهى به من نكرده آيا مى توانم خود صيغه طلاق را بخوانم و آيا گرفتن حكم طلاق در مقابل پرداخت پول امكان پذيراست و چنين حكمى اعتبار شرعى دارد؟

    جواب: عدم تمكين به تنهايى مى تواند دليلى بر اقدام به طلاق باشد، ولى تا مى توانيد از طلاق بپرهيزيد مگر اين كه ناچار شويد.

    سؤال 1039. آيا براى تبديل ازدواج دائم به موقّت غير از طلاق و انجام عقد موقّت راهى وجود دارد؟ و اگر ندارد آيا عدّه نگهداشتن لازم است يا شوهر سابق در عدّه مى تواند زن را متعه كند؟

    جواب: راه آن فقط طلاق است و در عدّه مى تواند با او ازدواج نمايد به شرط اين كه طلاق رجعى نباشد و اگر طلاق رجعى است بايد بعد از تمام شدن عدّه او را به عقد موقّت درآورد.

    سؤال 1040. اين جانب مدّت 24 سال است كه با خانمم زندگى مى كنم و داراى شش فرزند مى باشيم، در اين مدّت با دخالت مستقيم پدر و مادر و برادر خانمم روبه رو بوده ام و زندگى تلخى را گذرانده ام تا اين كه مدّتى قبل ديگر كارد به استخوانم رسيد و تصميم به جدايى از همسرم گرفتم و چون در تصميم خود جدّى بودم در چند جلسه (البتّه به فارسى) گفتم: همسرم مانند خواهر و مادرم براى من مى باشد، حال همسرم از گذشته خود پشيمان شده و تعهّد داده كه ديگر مثل گذشته به تحريكات بستگان خود گوش نكند و من هم مى خواهم مدّتى ديگر به ايشان فرصت بدهم و با ايشان زندگى كنم با توجّه به گفته بالا آيا مى توانم با ايشان به عنوان زن و شوهر زندگى كنم؟

    جواب: چنانچه اين سخن را در حالى گفته ايد كه دو شاهد عادل حضور داشته اند و آن زن هم در حال عادت نبوده بعد از پاك شدن با او نزديكى نكرده باشيد بايد كفّاره بدهيد و كفّاره آن دوماه روزه است كه بايد سى و يك روز آن پشت سر هم باشد و اگر توانايى روزه نداشته باشيد 60 مسكين را طعام دهيد امّا اگر دو شاهد عادل حضور نداشته، كفّاره اى هم ندارد و اين سخن بى اثر است، در ضمن توجّه داشته باشيد در آن جا كه كفّاره لازم باشد تا كفّاره ندهيد حلال نمى شود.

    سؤال 1041. خانم شوهردارى با افرادى حدود دو سال رابطه داشته است و حتّى مدّت 20 روز بدون اجازه شوهرش معلوم نيست كه در كجا به سر برده است آيا لازم است اين خانم مشهور به فساد را طلاق داد؟

    جواب: طلاق دادن او واجب نيست ولى لازم است او را از كار خلاف بازدارد.

    سؤال 1042. لطفاً در مورد اجرت المثل زحمات زن در منزل شوهر به سؤالات زير پاسخ دهيد:

    الف) اگر طلاق به درخواست زوجه باشد، آيا استحقاق دريافت حقّ الزّحمه كارهايى كه شرعاً به عهده وى نبوده و قصد تبرّع هم نداشته، دارد؟

    جواب: زوجه در صورتى مى تواند اجرت كارهاى خود را مطالبه كند كه بگويد قصد تبرّع ندارد و زوج اين كارها را از او بخواهد.

    ب) اگر طلاق به درخواست زوجه نباشد، آيا استحقاق دريافت حقّ الزّحمه كارهايى كه شرعاً به عهده وى نبوده و قصد تبرّع هم نداشته، دارد؟

    جواب: مسأله طلاق چه از طرف زوج باشد و چه به خواست زوجه، هيچ ارتباطى با مسأله فوق ندارد; حتّى بدون طلاق نيز در فرضى كه ذكر شد مى تواند مطالبه اجرت كند.

    سؤال 1043. يكى از شروطى كه بر اساس تصويب شوراى عالى قضايى در سند عقد ازدواج گنجانده شده اين است كه زوج بعد از عقد ازدواج در كلّيه دارايى خود با زوجه شريك خواهد بود و در صورت قبول زوج، زوجه حق خواهد داشت در صورت طلاق نصف اموال شوهر را دريافت نمايد، آيا زوجه با گرفتن نصف اموال باز هم استحقاق دريافت حقّ الزّحمه كارهايى را كه بدون قصد تبرّع در خانه شوهر انجام داده و شرعاً به عهده وى نبوده دارد؟

    جواب: ظاهر اين شرط اين است كه جبران خدمات دوران ازدواج باشد; ولى شرط مزبور چون آميخته به ابهام فراوان است، شرعاً اشكال دارد.

    سؤال 1044. زوجه از خانواده مذهبى بوده و تا قبل از ازدواج چادرى و با حجاب كامل بوده است، زوج بعد از ازدواج وى را وادار كرده كه با مانتو و روسرى، حجاب خود را حفظ كند و از چادر استفاده نكند و زوجه اين موضوع را مغاير با شئونات خانوادگى خود دانسته و به اين علّت تقاضاى طلاق نموده است و به هيچ وجه حاضر نيست كه چادر را كنار بگذارد. آيا تقاضاى وى براى طلاق به اين جهت براى دادگاه قابل قبول مى باشد؟ چنانچه پاسخ منفى باشد، آيا زوجه موظّف به اجراى دستور زوج در اين مورد مى باشد؟

    جواب: اين امر مجوّز تقاضاى طلاق نيست; ولى زوجه مى تواند نظر زوج را در اين مورد رعايت نكند، و زوج حقّ اجبار او را ندارد.

    سؤال 1045. زوجه به علّت اين كه شوهرش وى را مجبور مى نمايد كه حجاب اسلامى را رعايت ننمايد و بعضاً در جلوى مهمانان نامحرم، بدون حجاب حاضر شود و يا در خارج از منزل با آرايش و بدون رعايت كامل حجاب اسلامى بيرون رود، از دادگاه تقاضاى طلاق نموده است. آيا عسر و حرج زوجه در اين مورد قابل قبول است؟

    جواب: اگر اين كار از طرف شوهر به صورت وسيع تكرار شود و زوجه را در تنگناى شديد روحى قرار دهد، عسر و حرج ثابت است و حاكم شرع مى تواند او را طلاق دهد.

    سؤال 1046. من همسر دوم شوهرم مى باشم. پس از اين كه زن اوّل ايشان فوت كرد من با ايشان ازدواج كردم، ايشان از زن اوّل چهار پسر و دو دختر و از من يك پسر دارد، من از داشتن شش بچّه ايشان باخبر بودم. لذا تمام اقوام با ازدواج ما مخالف بودند و مرا تحقير مى كردند. الان هفت سال است كه من از شوهرم دور هستم و با اجازه او در يك بيمارستان عربستان سعودى مشغول پرستارى هستم. در طول هفت سال كه من زحمت كشيدم و پول به دست آورده ام شوهرم آن را بدون اجازه من صرف جهيزيه دخترش كرد. اين بار كه به هندوستان رفته بودم بر سر قضيه پول دعوا شد و من مطالبه طلاق كردم، ولى ايشان طلاق نمى دهد در حالى كه سنّ من با ايشان تفاوت زياد دارد و من نمى توانم با ايشان زندگى كنم. آيا من حقّ طلاق يك جانبه را دارم؟

    جواب: هرگاه شوهر حاضر باشد به وظايف خود طبق عقدنامه اى كه با شما داشته عمل كند حقّ طلاق يك جانبه را نداريد، ولى اموالى را كه از شما بدون اجازه برده بايد بطور كامل برگرداند.

    سؤال 1047. پسرى، دخترى را به عقد نكاح دائم خويش درمى آورد، بعد از يك ماه با همديگر اختلاف پيدا مى كنند و در نتيجه اختلاف، مدّت 6 سال در حال عقد مى مانند و پس از آن پسر با دختر ديگرى ازدواج مى كند. در ضمن جلسه اى در حضور ريش سفيدان و با تصويب آنها پسر علاوه بر اخذ مهر حاضر، با گرفتن مبلغ 000/300 تومان (كه مجموعاً 000/700 تومان مى شود) راضى به طلاق مى شود، امّا در برگه صورت جلسه طلاق اين شرط قيد مى شود كه دختر مزبور پس از طلاق نمى تواند با فلان شخص ازدواج كند و دختر كه صورت جلسه را امضا كرده است در آن زمان به اين شرط توجّه نداشته است. اين شرط از نظر شرعى چگونه است؟

    جواب: شرط مزبور باطل است و دختر مى تواند بعد از طلاق و مراسم آن، با هر كس كه مى خواهد ازدواج كند.

    سؤال 1048. زوجه به علّت عدم قدرت بارورى زوج و نياز شديد به داشتن فرزند، خود را در حال عسر و حرج مى داند، آيا با وجود اين موضوع مى توان حكم به طلاق زوجه صادر كرد؟

    جواب: جايز نيست; مگر اين كه واقعاً خطر بيمارى روانى زوجه را تهديد كند.

    سؤال 1049. زن شيعه اى در عقد مردى سنّى بوده است، پس از چند سال زندگى مشترك مرد سنّى طبق معتقدات خود، كه طلاق در حضور عدلين و ساير شرايطى كه در طلاق شيعه است را معتبر نمى داند، زن خود را طلاق گفته است;

    الف) آيا زن وظيفه دارد طبق قاعده الزام، از آن لحظه عدّه نگه دارد؟

    جواب: قاعده الزام شامل حال زن شيعه نمى شود و بايد از شوهر وكالت بگيرد و مجدّداً طلاق را با شرايط آن جارى كند و اگر شوهر راضى به اين كار نشود، حاكم شرع مى تواند اجازه طلاق او را صادر كند.

    ب) در صورتى كه طلاق از جانب مرد سنّى طبق معتقدات خود واقع شده، آيا نفقه دوران عدّه به عهده اوست؟

    جواب: زن حقّ نفقه دارد، خواه به عنوان عدّه طلاق باشد يا بقاى زوجيت.

    ج) چون طلاق از ناحيه مرد است، آيا لازم است تمام مهريه را پرداخت نمايد؟

    جواب: مهريه در هر صورت بر عهده زوج مى باشد، خواه طلاق بدهد يا ندهد.

    د) چون به عقيده خودش سه طلاقه نموده، آيا بدون محلّل بنا بر عقيده خودش حقّ رجوع دارد؟

    جواب: از نظر وظيفه شرعى زن، رجوع مانعى ندارد.

    سؤال 1050. زيد دختر بالغه و باكره خود را نامزد شخصى كرده و پيش از عقد گفته است: «اگر زن ديگرى بگيرى، يا به شهر ديگرى بروى خود من، كه پدر دختر مى باشم، دخترم را طلاق مى دهم، يا ابراى مدّت مى كنم، تو مرا وكيل كن» نامزد، پدر دختر را وكيل مى كند و سپس عقد جارى مى شود، ولى در ضمن عقد او را دوباره وكيل نكرده، و سپس عروسى مى كنند، تقريباً يك سال پس از عروسى، پدر به خاطر تخلّف شوهر، دخترش را ابراى مدّت مى كند يا طلاق مى دهد، شوهر ادّعا مى كند: «من او را وكيل كرده بودم، ولى بعداً او را عزل نموده ام» در اين صورت آيا اين طلاق يا ابراى مدّت صحيح است؟

    جواب: وكالت به قوّت خود باقى است و اگر مرد از شرايط تخلّف كند پدر زوجه مى تواند طلاق دهد.

    سؤال 1051. اگر زنى در ضمن عقد با شوهر شرط كند كه اگر مرد قصد طلاق او را داشت بايد مبلغى به زن بپردازد، آيا عمل به اين شرط لازم است؟ آيا طلاق متوقّف بر پرداختن اين مبلغ است؟

    جواب: اين شرط اشكالى ندارد و عمل به آن واجب است.

    سؤال 1052. اگر مرتد از طلاق دادن زوجه امتناع كند، حاكم شرع مى تواند او را طلاق دهد؟

    جواب: احتياج به طلاق نيست، بعد از ارتداد از هم جدا مى شوند.

    سؤال 1053. اگر مردى شك داشته باشد كه فلان خانم همسر اوست يا نه لطفاً بفرماييد:

    الف) آيا مى تواند بطور قطعى و جزمى او را طلاق دهد و اگر صحيح نيست براى فرار از اين شك چگونه احتياط كند؟

    ب) بر فرض عدم جواز طلاق قطعى در سؤال قبل، آيا اين مسأله را مى توان به كسى كه شك در زوجيت زنى دارد بعد از آن كه عقد بر آن زن تمام شده است ولى زن ادّعاهايى مى كند كه باعث شك زوج در همسرى او شده است و با همين شك او را طلاق قطعى داده است و به شك خود اعتنايى نكرده است، مقايسه كرد.

    لازم به ذكر است كه آنچه باعث اين سؤال شد كلام شيخ انصارى(رحمه الله) در مكاسب است كه مى فرمايد: «اگر در امور مقوّمه شك شود امر مشكل مى شود». و سپس از شهيد اوّل نقل كرده كه ظاهراً ايشان جزم به بطلان چنين طلاقى پيدا كرده است، نظر حضرتعالى چيست؟

    جواب: اين طلاق اگر به صورت قطعى و عَنْ جَزْم انجام شده است صحيح است و اگر در زوجيت شك دارد طلاق را به قصد احتياط جارى كند; و امّا كلام علاّمه انصارى(رحمه الله) و بعضى ديگر از فقهاى عظام براى اثبات بطلان اين طلاق كافى نيست.

    سؤال 1054. زوج شيعه جعفرى، و زوجه سُنّى شافعى است. زوج مدّعى است كه مطابق مذهب شافعى زوجه را سه طلاقه كرده، ولى زوجه منكر آن است. لطفاً بفرماييد:

    الف) در فرض اثبات، آيا طلاق مورد ادّعا صحيح است؟ به عبارت ديگر، آيا زوج شيعه مذهب مى تواند زوجه خود را بر طبق مذهب شافعى سه طلاقه كند، يا رعايت شرايط طلاق از نظر فقه شيعه براى زوج شيعه مذهب در هر حال الزامى است؟

    جواب: زوج شيعه موظّف است طبق مذهب خود همسرش را طلاق دهد.

    ب) آيا آثار طلاق ياد شده را مى توان بر اساس قاعده الزام نسبت به زوجه مترتّب ساخت؟

    جواب: آرى زوجه مى تواند آثار طلاق مزبور را نسبت به خودش جارى سازد.

    ج) آيا مجراى قاعده الزام تنها در فرضى است كه زوج سنّى مذهب باشد، يا در فرض شيعه بودن زوج و سنّى بودن زوجه نيز قاعده الزام جارى مى شود؟

    جواب: قاعده الزام در هر دو صورت جارى مى شود; هر چند رعايت احتياط خوب است.

    د) به طور كلّى در موارد ادّعاى وقوع طلاق، قول زوج مقدّم است، يا زوجه؟ اثبات آن بر عهده كيست؟

    جواب: هر كدام ادّعاى طلاق كنند، بايد طبق موازين شرع ثابت نمايند.

    سؤال 1055. مرد و زنى در اثر اختلاف، كارشان به طلاق منتهى شده است. زن در ازاى طلاق، مهريه اش را بخشيده، و جهيزيه خود را برده، و صيغه شرعى طلاق جارى شده است. حال دو سؤال پيش آمده، مستدعى است پاسخ فرماييد:

    الف) در طول مدّت 9 سال زندگى مشترك، كادوهايى از خانواده هاى طرفين به اين زن و شوهر داده شده است. حال كه اين دو نفر از هم جدا شده اند، اين كادوها، كه بعضى توسّط بستگان مرد، و بعضى توسّط اقوام زن داده شده، شرعاً به كدام يك تعلّق دارد؟

    جواب: كادوهايى كه زنانه است به زن تعلّق دارد، و آنها كه مردانه است به مرد. و اگر به درد هر دو مى خورد چنانچه از خانواده و دوستان مرد آورده اند به مرد تعلّق دارد، و اگر از خانواده و دوستان زن آورده اند به زن تعلّق دارد.

    ب) در طول اين مدّت اين زن و شوهر نيز كادوهايى به اقوام همديگر داده اند (البتّه پول اين كادوها را مرد پرداخت نموده است.) تكليف اين كادوها چيست؟ آيا زن بايد اين كادوها را از فاميل خود گرفته، و تحويل مرد دهد؟ يا چون اين كادوها در آن زمان داده شده، متعلّق به گيرنده آن مى باشد؟

    جواب: در صورتى كه كادوها موجود باشد مرد مى تواند باز پس بگيرد، (به شرط اين كه با مرد خويشاوند نباشد;) ولى اين كار مكروه و ناپسند است.

    سؤال 1056. اگر زوج، زوجه را تهديد به استفاده از حقّ طلاق كند، مثلاً به زوجه اش بگويد: «يا منزل شخصى ات را ملك من كن، يا تو را طلاق مى دهم» و زن براى جلوگيرى از طلاق ملك را به نام شوهر بزند، آيا اكراه صدق مى كند؟ حكم اين انتقال چيست؟

    جواب: آرى عرفاً مصداق اكراه است.

    سؤال 1057. با توجّه به اطلاق مادّه 1133 قانون مدنى كه مى گويد: «مرد هر وقت بخواهد، مى تواند همسر خود را طلاق دهد.» بعضى از محاكم همان طور كه طلاق بى دليل زوجه را رد مى كنند، در مورد در خواست زوج نيز همين حكم را صادر مى نمايند. آيا اين مطلب با اختيارات مطلق زوج طبق روايت مشهور نبوى «اَلطَّلاقُ بِيدِ مَنْ اَخَذَ بِالسّاقِ»(1) منافات ندارد؟

    جواب: مطابق عنوان اوّلى اختيار طلاق به دست زوج است; هر زمان كه بخواهد. ولى با توجّه به عناوين ثانويه، كه برگرفته از شرايط خاصّ اجتماعى امروز است، حاكم شرع مى تواند اجازه طلاق مرد را به مواردى موكول كند كه عذر موجّهى داشته باشد.

    سؤال 1058. اگر مردى زنى را فريب دهد كه از شوهرش طلاق بگيرد و همسر او شود طلاق و عقد آن زن صحيح است؟

    جواب: صحيح است، ولى هر دو معصيت بزرگى انجام داده اند.

    ________________________________________

    1 . سنن ابن ماجه، ج 1، ص 672، ح 2081; المعجم الكبير للطبرانى، ج 11، ص 300، ح 1800; الدارقطنى، ج 4، ص 24، ح 3947; سنن بيهقى، ج 7، ص 360; كنزالعمال، ج 9، ص 640، ح 27770 .

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بخش بيست و سوم: احكام محلّل   ...

    احكام محلّل

    سؤال 1030. در بحث محلّل، صرف دخول كفايت مى كند يا هر دو بايد ارضا شوند؟

    جواب: دخول كافى است.

    سؤال 1031. آيا نكاح محلّل، هادم يك طلاق و دو طلاق نيز مى باشد؟ يعنى پس از ازدواج محلّل، زوج اوّل مى تواند سه طلاق ديگر بدهد؟

    جواب: آرى هادم مى شود.

    سؤال 1032. در صورتى كه محلّل بعد از وطى مرتد شود، آيا تحليل حاصل مى شود؟ ارتداد پيش از وطى چطور؟ حكم مسأله در صورت ارتداد و اسلام مجدّد زوجه، پيش از وطى و پس از آن چه مى باشد؟

    جواب: ارتداد بعد از وطى اثرى ندارد، ولى قبل از وطى زوجيت را باطل مى كند; بنابراين دخول اثرى ندارد.

    سؤال 1033. آيا در وطى معتبر در ازدواج محلّل، وطى و دخول حلال شرط است، يا اگر دخول حرام واقع شده باشد (مانند وطى در ايام حيض، يا وطى در حال احرام) آن هم در تحقّق حلّيّت كافى است؟

    جواب: كفايت مى كند.

    سؤال 1034. يكى از برادران اهل سنّت زوجه خويش را در يك جلسه و در حالت عصبانيت سه طلاق كرده است، علماى اهل سنّت گفته اند: «طلاق بائن واقع شده و زوجه اش بر او حرام شده است و بايد محلّل بگيرد». اگر آن مرد سنّى شيعه شود چه حكمى دارد؟

    جواب: احتياط واجب آن است كه نسبت به آنچه در گذشته واقع شده معامله مذهب سابق را كند، يعنى احتياطاً محلّل بگيرد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2 ترك زينت در ايام عدّه وفات   ...

    سؤال 1027. آيا زن در عده وفات محدوديتى از نظر پوشش و زينت دارد؟

    جواب: آرى ; زن بايد در مدّت عدّه وفات از پوشيدن لباسهاى زينتى، كشيدن سرمه در چشم و كارهاى ديگر، كه زينت حساب مى شود، خوددارى كند.

    سؤال 1028. زنى جوان (حدود 30 ساله) همسرش را از دست داده است، بخاطر فوت شوهر بيشتر از متعارف ترك زينت مى كند، و حتّى باندازه معمول نظافت هم نمى كند، و اگر كسى به خواستگارى اش برود جواب منفى مى دهد، و مى گويد: «با شوهر مرحومم عهد كرده ام كه ديگر ازدواج نكنم، و بين ما شرط شده كه هر كس زودتر مُرد، ديگرى ازدواج نكند». آيا اين كارها صحيح، و اين شرط واجب الوفا مى باشد؟

    جواب: حِداد، به معناى ترك زينت در ايام وفات، لازم است; ولى ترك زينت، به معناى ترك نظافت نيست، و شرط مزبور اعتبارى ندارد، و سزاوار است زن بعد از گذشتن عدّه ازدواج كند.

    سؤال 1029. امروزه بعضى از امور زينتى بسيار مرسوم و متداول گشته است، آيا انجام اين گونه امور هم در عدّه وفات اشكال دارد؟

    جواب: آرى هرگونه زينت در اين مدّت اشكال دارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بخش بيست و دوم: عدّه وفات و ترك زينت در ايام عدّه وفات   ...

    1 عدّه وفات

    سؤال 1020. در صورت فوت شوهر عدّه زن چقدر است؟

    جواب: بايد چهارماه و ده روز عدّه نگه دارد، خواه ازدواج دائم باشد يا موقّت، شوهرش با او نزديكى كرده باشد يا نه، حتّى زن يائسه نيز بايد عدّه وفات نگه دارد و اگر باردار است بايد تا هنگام وضع حمل عدّه نگه دارد، ولى اگر پيش از گذشتن چهارماه و ده روز فرزندش به دنيا آيد بايد تا چهارماه و ده روز از مرگ شوهر عدّه را ادامه دهد.

    سؤال 1021. هرگاه زن يقين كند همسرش از دنيا رفته و عدّه وفات نگه دارد و بعداً شوهر كند، چنانچه معلوم شود شوهر او بعد مرده است ; حكم ازدواج دوم او چه مى شود؟

    جواب: چنانچه معلوم شود شوهر او بعد مرده است، بايد از شوهر دوم جدا شود و احتياط واجب آن است كه اگر باردار است به مقدارى كه در عدّه طلاق گفته شد براى شوهر دوم عدّه طلاق نگه دارد و بعد از آن براى شوهر اوّل چهار ماه و ده روز عدّه وفات نگه دارد و اگر باردار نيست براى شوهر اوّل عدّه وفات نگه دارد و بعد براى شوهر دوم عدّه طلاق.

    سؤال 1022. ابتداى عدّه وفات در صورتى كه شوهر غايب باشد و فوت كند از چه موقعى است؟

    جواب: از موقعى است كه زن از مرگ شوهر باخبر مى شود.

    سؤال 1023. هرگاه زن بگويد عدّه من تمام شده از او قبول مى شود؟

    جواب: از او قبول مى شود، به شرط آن كه مورد اتّهام نباشد، بلكه احتياط واجب آن است كه مورد وثوق باشد.

    سؤال 1024. مردى زوجه اش را طلاق مى دهد، و پيش از تمام شدن مدّت عدّه، فوت مى كند. آيا زوجه بايد عدّه وفات نگه دارد، يا همان عدّه طلاق را تمام كند؟ آيا در اين مسأله فرقى ميان طلاق رجعى و بائن، يا طلاق حامله وغير حامله وجود دارد؟

    جواب: اگر عدّه رجعى بوده، نگه داشتن عدّه وفات لازم است. ولى در عدّه بائن، تكميل همان عدّه كافى است.

    سؤال 1025. شخصى زنى را در عدّه وفات عقد نموده، و پس از پايان عدّه عروسى مى كنند، در حالى كه زوجين جاهل به حرمتِ ازدواجِ در عدّه بوده اند، لطفاً بفرمائيد:

    الف) آيا حرمت ابدى براى آنها ثابت است، يا فقط عقد باطل مى باشد؟

    ب) در صورتى كه حرمت ابدى نباشد و بخواهند عقد جديد بخوانند، آيا براى همسر دوم عدّه لازم است؟

    ج) آيا بايد عدّه وفات را براى همسر اوّل به انجام برساند؟

    جواب: عقد ازدواج باطل است، ولى حرمت ابدى نمى آورد، و آن مرد مى تواند مجدّداً با آن زن صيغه عقد را جارى كند، ولى اگر زن بخواهد با شخص سومى ازدواج كند، بايد عدّه وطى به شبهه تمام شود.

    سؤال 1026. حدود 15 سال پيش از شوهر اوّلم طلاق گرفتم، و پس از حدود يك سال با مرد ديگرى مجدّداً ازدواج كردم. پنج ماه پس از ازدواج دوم، شوهر سابقم فوت نمود. اكنون بعد از گذشت حدود 14 سال متوجّه شدم كه طلاق اوّلم باطل بوده، و به همين دليل از شوهر دوّمم جدا شدم. آيا بنده، كه يائسه نيز مى باشم، بايد بعد از 14 سال براى شوهر اوّلم عدّه وفات نگه دارم؟

    جواب: هرگاه تازه از فوت او آگاه شده باشيد بايد عدّه نگه داريد، ولى اگر قبلاً از فوت او با خبر شده ايد، و مدّت چهار ماه و ده روز گذشته، عدّه منقضى شده است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      6 استثنائات   ...

    سؤال 1013. در چه صورت زن براى ازدواج مجدد احتياجى به گذراندن مدت عده ندارد؟

    جواب: زنى كه از شوهرش طلاق گرفته بايد عدّه نگه دارد، مگر اين كه شوهر با او اصلاً نزديكى نكرده باشد، يا قبل از نُه سال طلاقش دهد، يا زن يائسه باشد، در اين سه صورت بعد از طلاق مى تواند بلافاصله شوهر كند.

    سؤال 1014. اگر زنى كه در يائسه نباشد (در سنّى باشد كه بايد عادت ماهانه شود) ولى عادت نشود ; مدت عده او چقدر است؟

    جواب: چنانچه شوهرش بعد از نزديكى كردن او را طلاق دهد بايد بعد از طلاق سه ماه عدّه نگه دارد و منظور از سه ماه آن است كه اگر اوّل ماه است سه ماه تمام هلالى و اگر روز ديگرى از ماه است مانند پنجم يا دهم هنگامى كه پنجم يا دهم ماه چهارم شود عدّه او تمام است، مثلاً اگر پنجم ماه رجب او را طلاق گفته، پنجم ماه شوّال عدّه او تمام است.

    سؤال 1015. اگر شخصى زنى را براى خود عقد دائم يا موقّت نمايد، و تمام تمتّعات (غير از دخول) را ببرد، و بعداً او را طلاق بدهد، يا مدّتش تمام شود، يا مدّتش را ببخشد، آيا در اين صورت مى تواند بدون رعايت عدّه طلاق، خواهر يا دختر آن زن را عقد كند؟

    جواب: چنين زنى عدّه ندارد، و ازدواج با خواهر يا دختر او بلامانع است.

    سؤال 1016. مردى، زن غير يائسه اى را به عقد موقّت خويش در مى آورد، و قبل از اتمام مدّت، باقيمانده مدّت را مى بخشد، و سپس او را به عقد دائم خويش در مى آورد، لطفاً بفرمائيد:

    الف) آيا عدّه لازم است؟

    جواب: عدّه لازم نيست; هر چند دخول حاصل شده باشد.

    ب) در فرض بالا، چنانچه بعد از عقد دائم و قبل از دخول زن را طلاق دهد، آيا در اينجا عدّه لازم است؟ يا زن مى تواند بدون رعايت عدّه بلافاصله با مرد ديگرى ازدواج كند؟

    جواب: چنانچه زن بخواهد با ديگرى ازدواج كند، بايد باقيمانده عدّه عقد موقّت را نگه دارد.

    سؤال 1017. زوجه اى العياذ بالله از زنا حامله شده، و طلاق داده شده است. آيا عدّه او وضع حمل است، يا عدّه غير حامله دارد؟ حكم مسأله در صورتى كه حاملگى از طريق وطى به شبهه باشد، چيست؟

    جواب: در صورتى كه مسلّم باشد حمل از زناست، و احتمال الحاق به زوج شرعى نباشد، عدّه اى براى حمل نيست، تنها عدّه طلاق دارد. و وطى به شبهه عدّه دارد، و در صورت حمل، عدّه آن وضع حمل است.

    سؤال 1018. هرگاه زنى كه از زنا باردار شده با زانى يا غير او ازدواج كند، آيا احتياج به عدّه دارد؟ اگر شوهرش او را بعد از ازدواج طلاق دهد، آيا عدّه دارد؟ و در صورتى كه عدّه دارد، آيا عدّه او أبعد الأجلين است، يا عدّه اقراء؟

    جواب: زنى كه حامل از زناست عدّه ندارد، و جايز است به عقد زانى يا غير او در آيد، و اگر او را طلاق داد عدّه او به اقراء يا سه ماه است، و وضع حمل معيار نيست. و امّا در مورد طُهر غير مواقعه چون اين شرط در حامل ساقط است مى تواند او را طلاق دهد، بنابراين اگر عادت ماهانه نمى بيند سه ماه صبر مى كند و ازدواج مى نمايد.

    سؤال 1019. زنى به عقد ازدواج مردى در مى آيد و سپس عروسى مى كنند و به خانه شوهر مى رود، مرد توان نزديكى ندارد; ولى استمتاعات ديگر غير از نزديكى صورت گرفته است، متأسّفانه زندگى مشترك آنها منجر به طلاق مى شود، آيا زن بايد عدّه طلاق نگهدارد؟ و در صورت طلاق، آيا مهريه زن نصف مى شود؟ آيا زن براى ازدواج بعدى باز احتياج به اذن پدر يا جدّ دارد؟ آيا اين دختر مى تواند خود را به عقد موقّت ديگرى درآورد؟

    جواب: در فرض مسأله زن عدّه ندارد و مهر او با طلاق نصف مى شود و هنوز حكم باكره را دارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      5 عدّه وطى به شبهه   ...

    سؤال 1010. ابتداى عدّه وطى به شُبهه چه زمانى است؟

    جواب: مبدأ عدّه وطى به شُبهه زمان حصول علم به وطى به شُبهه است.

    سؤال 1011. لطفاً به دو سؤال زير پيرامون عدّه پاسخ فرماييد:

    الف) خانمى در عدّه طلاق يا وفات بوده، كه با او وطى به شبهه مى شود. آيا لازم است دو عدّه نگه دارد، يا تكميل همان عدّه اوّل كافى است؟ و اگر دو عدّه لازم باشد، عدّه دوم (وطى به شبهه) از چه زمانى آغاز مى شود؟

    جواب: احتياط واجب آن است كه دو عدّه نگه دارد. و عدّه دوم پس از انقضاى عدّه اوّل شروع مى شود.

    ب) در فرض فوق، اگر از زوج اوّل، يا از واطى به شبهه حامله شود، آيا عدّه حمل مقدّم بر عدّه ديگرى است؟

    جواب: عدّه حمل مقدّم است، و بعد عدّه دوم را آغاز مى كند.

    سؤال 1012. در صورتى كه زمان فهميدن اشتباه در وطى به شُبهه مدّتى پس از وطى باشد، آيا در اين صورت نيز نگاه داشتن عدّه لازم است؟

    جواب: احتياط نگه داشتن عدّه است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      4 عدّه زن باردار   ...

    سؤال 1009. پايان عده زن باردار چه زمانى است؟

    جواب: متولّد شدن فرزند يا ساقط شدن آن است، حتّى اگر يك ساعت بعد از طلاق بچّه به دنيا آيد، عدّه او تمام مى شود و مى تواند شوهر كند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.