حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 25
  • دیروز: 362
  • 7 روز قبل: 2258
  • 1 ماه قبل: 10702
  • کل بازدیدها: 2387249





  • رتبه







    کاربران آنلاین



      1 ـ چرا به دنبال خداشناسى برويم؟   ...

    ‏ هيچ حركتى بدون انگيزه نيست، طبعاً حركت در مسير شناخت مبدء جهان هستى نيز نمى تواند بدون انگيزه باشد به همين دليل فلاسفه و دانشمندان براى خداجوئى سه انگيزه اساسى ذكر كرده اند كه قرآن مجيد به همه آنها اشاره هاى روشنى دارد:

    1 ـ انگيزه عقلى

    2 ـ انگيزه فطرى

    3 ـ انگيزه عاطفى

    …………………..

    1 ـ انگيزه عقلى

    انسان عاشق كمال است، و اين يك عشق جاودانى در همه انسانها محسوب مى شود منتها هركس كمال خود را در چيزى مى بيند، و به دنبال آن مى رود و گروهى نيز به جاى آب به دنبال سراب و ارزش هاى موهوم و كمالات پندارى مى روند و آن را واقعيت خيال مى كنند.

    گاهى از اين اصل به عنوان «غريزه جلب منفعت و دفع ضرر» ياد مى شود كه انسان به خاطر اين غريزه خود را موظف مى بيند كه نسبت به هر موضوعى كه با سرنوشت او (از نظر سود و زيان) رابطه اى دارد برخوردى جدى كند.

    ولى نام «غريزه» بر اين عشق گذاشتن بسيار مشكل است چرا كه غريزه معمولاً به امورى گفته ميشود كه بدون دخالت انديشه در افعال انسانها يا جانداران ديگر مؤثر است و به همين دليل در مورد حيوانات نيز به كار مى رود.

    بنابراين بهتر است كه از عنوان «تمايلات عالى» كه بعضى ديگر در اين گونه موارد به كار مى برند استفاده كنيم.

    به هر حال اين عشق به كمال و تمايل به منافع معنوى و مادى و دفع هرگونه ضرر و زيان انسان را وادار مى كند كه در موارد احتمال نيز به تحقيق پردازد، هر قدر اين احتمال قوى تر، و آن سود و زيان عظيم تر باشد اين تحقيق و جستجو را لازم تر مى شمرد.

    محال است كسى احتمال دهد مطلبى در سرنوشت او تأثير مهمى دارد و خود را موظف به تحقيق پيرامون آن نداند.

    مسأله ايمان به خدا و جستجوى از مذهب مسلماً در زمره اين مسائل است، چرا كه در محتواى مذهب سخن از مسائل سرنوشت به ميان مى آيد، سخن از مسائلى كه خير و شر انسان با آن رابطه تنگاتنگ دارد.

    بعضى براى روشن ساختن اين مطلب مثالى ذكر مى كنند، مى گويند فرض كنيد كسى را بر سر يك دوراهى ببينيم كه مى گويد ماندن در اينجا قطعاً خطرناك است و انتخاب اين راه (اشاره به يكى از آن دو) نيز مسلماً خطرناك و راه ديگر راه نجات است، و سپس قرائن و شواهدى براى هر يك مطرح مى كند. بدون شك هر راهگذرى خود را موظف به تحقيق مى بيند و بى اعتناى به آن را مخالف حكم عقل.(1)

    اصل عقلى معروف دفع ضرر محتمل شاخه اى از انگيزه عقلى است، قرآن خطاب به پيامبر (صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «به آنها بگو به من خبر دهيد اگر اين قرآن از سوى خداوند يگانه يكتا باشد (و حساب و جزا و بهشت و دوزخى در كار باشد) و شما به آن كافر شويد، چه كسى گمراه تر خواهد بود از آن كس كه در مخالفت دور و گمراهى شديد قرار دارد»؟! (قل ارأيتم ان كان من عندالله ثم كفرتم به من اضل ممن هو فى شقاق بعيد).(2)

    البته اين گفتار در مورد كسانى است كه هيچ دليل منطقى در آنها كارگر نيست، در حقيقت آخرين سخنى است كه به اشخاص لجوج و مغرور و متعصب گفته مى شود، و آن اينكه: اگر شما حقانيت قرآن و توحيد و وجود عالم پس از مرگ را صددرصد نپذيريد مسلماً دليل بر نفى آن نيز نداريد، بنابراين اين احتمال باقيست كه دعوت قرآن و مسأله معاد واقعيت داشته باشد، آن گاه فكر كنيد چه سرنوشت تاريك و وحشتناكى خواهيد داشت با اين گمراهى و مخالفت شديد و موضع گيرى در برابر اين مكتب الهى.

    اين همان سخنى است كه ائمه دين (عليهم السلام) در برابر افراد لجوج در آخرين مرحله مطرح مى كردند چنانكه در حديثى كه در كتاب كافى آمده، مى خوانيم: امام صادق(عليه السلام) با «ابن ابى العوجاء» مادى و ملحد عصر خود سخنان بسيارى داشت، آخرين مرحله كه او را در مراسم حج ملاقات كرد بعضى از ياران امام عرض كردند مثل اينكه ابن ابى العوجاء مسلمان شده؟! امام فرمود: او از اين كوردل تر است، هرگز مسلمان نخواهد شد، هنگامى كه چشمش به امام صادق (عليه السلام) افتاد گفت اى آقا و بزرگ من!

    امام فرمود ما جاء بك الى هذا الموضع؟: «تو اينجا براى چه آمده اى»؟!

    عرض كرد: عادة الجسد، و سنة البلد، و لننظر ما الناس فيه من الجنون و الحلق و رمى الحجارة!: «براى اينكه هم جسم ما عادت كرده، هم سنت محيط اقتضاء مى كند، ضمناً نمونه هائى از كارهاى جنون آميز مردم، و سر تراشيدن ها، و سنگ انداختن ها را تماشا كنم!!»

    امام فرمود: انت بعد على عتوك و ضلالك، يا عبدالكريم!: «توهنوز بر سركشى و گمراهى خود باقى هستى، اى عبدالكريم»(3)!

    او خواست شروع به سخن كند امام فرمود: لاجدال فى الحج: «در حج جاى مجادله نيست» و عباى خود را از دست او كشيد، و اين جمله را فرمود:

    ان يكن الامر كما تقول ـ وليس كما تقول ـ نجونا و نجوت، و ان يكن الامر كما نقول ـ وهو كما نقول ـ نجونا و هلكت!:

    «اگر مطلب اين باشد كه تو مى گوئى (وخدا و قيامتى در كار نباشد) كه مسلماً چنين نيست، هم ما اهل نجاتيم و هم تو، ولى اگر مطلب اين باشد كه ما مى گوئيم، و حق نيز همين است، ما اهل نجات خواهيم بود و تو هلاك مى شوى».

    «ابن ابى العوجاء» رو به همراهانش كرد و گفت: وجدت فى قلبى حزازة فردونى، فروده فمات!: «در درون قلبم دردى احساس كردم، مرا بازگردانيد، او را بازگرداندند و به زودى از دنيا رفت»(4)!(5)

    …………………..

    2 ـ انگيزه عاطفى

    اشاره

    ضرب المثلى است معروف كه انسان بنده احسان است (اَلاِْنْسانُ عَبِيْدُ اَلاِْحْسانِ)

    همين مطلب با كمى تفاوت در حديثى از اميرمؤمنان على (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: اَلاِْنْسانُ عَبْدُ الاِْحْسانِ «انسان بنده احسان است»(6)

    و در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم بِالاْحْسانِ تُمْلَكُ الْقُلُوبُ به وسيله احسان قلبها به تسخير انسان درمى آيد»(7)

    و باز در حديثى از همان حضرت (عليه السلام) آمده است: وَأَفْضِلْ عَلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَمِيْرَهُ: «به هركس مى خواهى نيكى كن تا امير او باشى»((8))

    و ريشه همه اين مفاهيم در حديث پيامبر(صلى الله عليه وآله) است كه فرمود: اِنَّ اللهَ جَعَلَ قُلُوْبَ عِبادِهِ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ اِلَيْها، وَبُغْضِ مَنْ أساءَ اِلَيْهَا: «خداوند دلها را در تسخير محبت كسى قرار داده كه به او نيكى كند، و بر بغض كسى قرار داده است كه به او بدى كند»(9)

    خلاصه اين يك واقعيت است كه هركس به ديگرى خدمتى كند يا نعمتى بخشد عواطف او را متوجه خود مى سازد، و به صاحب خدمت و نعمت علاقمند مى شود، ميل دارد او را كاملاً بشناسد و از او تشكر كند، و هرقدر اين نعمت مهم تر و فراگيرتر باشد تحريك عواطف به سوى «منعم» و «شناخت او» بيشتر است.

    و لذا علماى علم كلام (عقائد) از قديم ترين ايام مسأله «شكرمنعم» را يكى از انگيزه هاى تحقيق پيرامون مذهب، و معرفة الله شمرده اند.

    ولى بايد توجه داشت «شكر منعم» قبل از آنكه يك حكم عقلى باشد يك فرمان عاطفى است.

    اين اشاره كوتاه را با شعرى از «ابوالفتح بستى» شاعر معروف عرب پايان مى دهيم.

    أَحْسِنْ اِلَى النّاسِ تَسْتَعْبِدْ قُلُوْبَهُم *** فَطَالَما اسْتَعْبَدَ اَلاِْنْسانَ اِحْسانٌ

    «به مردم نيكى كن تا قلوب آنها را بنده خود سازى ـ و همواره انسانها بنده احسانها بوده اند»!

    در حديثى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «شبى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نزد عايشه بود او سؤال كرد چرا خود را (براى عبادت) اين همه به زحمت مى افكنى؟ در حالى كه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده است.»(10)

    فرمود: أَلا أَكُوْنُ عَبْداً شَكُوْرا؟ «آيا من نبايد بنده شكرگزار او باشم»؟!(11)

    …………………..

    3 ـ انگيزه فطرى

    اشاره

    هنگامى كه سخن از فطرت مى گوئيم منظور همان احساسات درونى و دركى است كه هيچگونه نيازى به استدلال عقلى ندارد.

    هنگامى كه يك منظره بسيار زيباى طبيعى، يا يك گل بسيار خوشرنگ و خوشبو را مى بينيم جاذبه نيرومندى از درون خود نسبت به آن احساس مى كنيم كه نام آن را تمايل و عشق به زيبائى مى نهيم، وهيچگونه نيازى به استدلال در اينجا نمى بينيم.

    آرى حس زيبائى يكى از تمايلات عاليه روح انسانى است.

    كشش به سوى مذهب مخصوصاً شناخت خدا نيز يكى از اين احساسات ذاتى و درونى است، بلكه از نيرومندترين انگيزه ها در اعماق سرشت و جان همه انسان ها است.

    به همين دليل هيچ قوم و ملتى را نه در امروز و نه در گذشته تاريخ مشاهده نمى كنيم كه نوعى از عقائد مذهبى بر فكر و روح آنها حكم فرما نباشد، و اين نشانه اصالت اين احساس عميق است.

    قرآن به هنگام ذكر داستان قيام انبياء بزرگ در موارد زيادى روى اين نكته تكيه كرده كه رسالت اصلى انبياء زدودن آثار شرك و بت پرستى بوده (نه اثبات وجود خدا، چرا كه اين موضوع در اعماق سرشت هركس نهفته شده است).

    به تعبير ديگر: آنها به دنبال اين نبودند كه «نهال خداپرستى» را در دلهاى مردم غرس كنند، بلكه به دنبال اين بودندكه نهاد موجود را آبيارى كرده، و خارها و علف هرزه هاى مزاحم را كه گاهى اين نهال را به كلى پژمرده و خشك مى كند از ريشه بركنند!.

    جمله «أَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اللهَ» يا «أَلاّ تَعْبُدوا اِلاّ اِيّاهُ» (جز خدا را نپرستيد) كه به صورت نفى بتها، و نه اثبات وجود خدا، مطرح شده، در گفتار بسيارى از انبيا در قرآن مجيد آمده، از جمله در دعوت پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله)(12) در دعوت نوح(13) در دعوت يوسف(14) در دعوت هود(15) مطرح شده است.

    از اين گذشته، ما در درون جان خود احساسات اصيل فطرى ديگرى نيز داريم، از جمله جذبه فوق العاده اى است كه نسبت به علم و دانش و آگاهى هرچه بيشتر در خود مى بينيم.

    آيا ممكن است ما اين نظام عجيب را در اين جهان پهناور مشاهده كنيم و علاقه نداشته باشيم سرچشمه اين نظام را بشناسيم؟

    آيا ممكن است دانشمندى بيست سال براى شناخت زندگى مورچگان زحمت كشد، و دانشمند ديگرى دهها سال براى شناخت بعضى از پرندگان يا درختان يا ماهيان درياها تلاش كند، بى آنكه انگيزه اى جز عشق به علم در درون جان او باشد؟ آيا ممكن است آنها نخواهند سرچشمه اصلى اين درياى بى كرانى كه از ازل تا ابد را فرا گرفته بشناسند؟!

    آرى اينها انگيزه هائى است كه ما را به سوى «معرفة الله» دعوت مى كند، عقل ما را به اين راه مى خواند، عواطف ما را به اين سو جذب مى كند، و فطرت ما را به اين سمت مى راند.(16)

    ________________________________________

    1 ـ تفسير پيام قرآن 2/24.

    2 ـ فصلت /52

    3 ـ «عبدالكريم» اسم اصلى «ابن ابى العوجاء» بود، و چون او منكر خدا بود امام (عليه السلام) مخصوصاً او را به اين نام صدا مى زد تا شرمنده شود.

    4 ـ كافى جلد 1 ص 61 (كتاب التوحيد باب حدوث العالم).

    5 ـ تفسير نمونه 20/325.

    6و7 ـ غرر الحكم.

    8 ـ بحارالانوار جلد 77 صفحه 421 (چاپ آخوندى)

    9 ـ تحف العقول صفحه 37 (بخش كلمات پيامبر«ص»)

    10 ـ اشاره به آيه اول سوره فتح است كه تفسير آن مشروحاً در جلد 22 صفحه 18 تفسير نمونه آمده است.

    11 ـ اصول كافى جلد 2 باب الشكر حديث 6.

    12 ـ هود 2.

    13 ـ هود 26.

    14 ـ يوسف 40.

    15 ـ احقاف 21.

    16 ـ تفسير پيام قرآن 2/34.

    موضوعات: 180 پرسش و پاسخ  لینک ثابت



    [سه شنبه 1395-01-24] [ 10:01:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      180 پرسش و پاسخ   ...

    بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

    پيشگفتار

    با اينكه علماء بزرگ شيعه، در طول تاريخ، تفسيرهاى متعدّدى بر قرآن مجيد نگاشته اند و تعدادى از آنها همواره مورد استفاده علماء و حوزه هاى علميه و قرآن دوستان بوده است، اما جاى تفسيرى كه مزاياى تفسير نمونه را داشته باشد، آن هم به زبان فارسى خالى بود به خصوص در اين زمان كه توجّه به فهم قرآن براى همه طبقات روز افزون است.

    حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى با همكارى چند نفر از فضلاء به اين نياز مهم پاسخ داده و با تأليف اين تفسير گرانقدر خدمتى شايان به قرآن مجيد انجام دادند.

    برخى از ويژگى هاى اين تفسير كه موجب جامعيت و جاذبيّت فوق العاده آن شده به اين شرح است:

    1 ـ در عين حال كه اين تفسير به زبان فارسى است امّا جنبه علمى و تحقيقيآن به خوبى مراعات شده، به طورى كه هم براى اهل علم و فضلاء سودمند است و هم مى تواند براى عامه علاقه مندان به فهم قرآن راهگشا باشد.

    2 ـ در تفسير آيات به جاى پرداختن به برخى مسائل غير ضرورى به مسائل زندگى ساز كه نتيجه اش بتواند در زندگى اجتماعى جامعه و نيز زندگى افراد كاملاً مؤثر باشد توجه خاص شده است.

    3 ـ به تناسب عناوينى كه در ايات مطرح مى شود بحث هاى فشرده و مستقلى در اين تفسير امده كه خواننده بتواند با مطالعه اجمالى آن از مراجعه به كتابهاى ديگر بى نياز باشد.

    4 ـ با اينكه در متن كتاب از اصطلاحات پيچيده علمى اجتناب شده، در عين حال در موارد لزوم در پاورقى ها توضيحاتى افزوده شده تا علاوه بر دانشمندان و صاحبنظران براى عموم مراجعه كنندگان سودمند باشد.

    5 ـ يكى از امتيازات مهم اين تفسير اين است كه پاسخگوى پرسشها و مسائل روز و حلّ ايرادها و سؤالات گوناگون در اصول و فروع و معارف اسلامى است.

    به دليل اين امتيازات از محضر استاد اجازه خواستيم تا پرسشها و پاسخهاى تفسير را به صورت جداگاه جمع آورى و در اختيار عموم بويژه نسل جوان قرار دهيم كه خوشبختانه با موافقت معظّم له روبرو شد و با همكارى دوستان عزيز حجج اسلام احمد جعرى، سيد عليرضا جعفرى، سيد مرتضى موسوى، سيد اصغر حسينى و محمد حسين محمدى دوره تفسير نمونه و تفسير موضوعى پيام قرآن با دقّت مطالعه و تمام موارد استخراج و كتابى كه پيش روى داريد شامل 180 پرسش و پاسخ تهيه و تنظيم گرديد.

    يادآورى چند نكته ضرورى است:

    1 ـ گاهى پاسخ يك پرسش در چند جاى تفسير مطرح گرديده است كه همه موارد جمع آورى و با ارتباط خاصّى در يك جا ذكر شده است.

    2 ـ در اين مجموعه از ذكر سؤالات تفسيرى كه در ارتباط با نكاتى مربوط به تفسير آيات مى باشد خوددارى شده است زيرا هدف ما جمع آورى سؤالاتى بود كه در جامعه دينى ما مطرح مى باشد نه نكات تفسيرى كه بايد با مطالعه كامل تفسير از آنها اطلاّع پيدا كرد.

    3 ـ ممكن است سؤال شود آيا اين مجموعه با كتاب «پرسشها و پاسخهاى مذهبى» تأليف حضرت استاد و حضرت آية الله سبحانى تكرارى نيست؟ در پاسخ بايد توجّه داشت كه تنها در 30 مورد سؤالات اين دو كتاب با هم مشابه است.

    4 ـ اگر چه كار جمع آورى اين كتاب به ظاهر آسان به نظر مى رسد، امّا مراحل مختلف كار، اعمّ از مطالعه دوره تفسير، استخراج پرسشها و پاسخها، تنظيم و تلفيق موارد مكرّر آن، فرصت بسيارى را طلب كرده است.

    5 ـ از مجموع 180 پرسش و پاسخ 143 مورد از تفسير نمونه، 35 مورد از تفسير موضوعى پيام قرآن، يك مورد از پيام امام (شرح نهج البلاغه حضرت استاد) و يك مورد از كتاب آفريدگار جهان (مجموعه بحثهاى حضرت استاد) مى باشد اميد است اين خدمت ناچيز مورد قبول حضرت بقية الله ارواحنا فداه قرار گيرد.

    قم ـ سيد حسين حسينى

    موضوعات: 180 پرسش و پاسخ  لینک ثابت



     [ 10:01:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      180 پرسش و پاسخ   ...

    این مجموعه که توسط جمعی از فضلا انجام گرفته به جمع آوری سوال و جوابهای مختلف عقیدتی،اجتماعی،اخلاقی و به ویژه مسائل روز در 27 جلد تفسیر نمونه و ده جلد پیام قرآن پرداخته و دریچه تازه ای به روی همگان به خصوص جوانان در مسائل اسلامی و قرآنی گشوده است.

    …………………….

    سخنى از حضرت آية الله العظمى مكارم شيرازى پيرامون كتاب

    سؤال هميشه كليد گنجينه علوم و دانشهاى بشرى بوده است.

    افراد و ملتهايى كه كمتر سؤال مى كنند سهم كمترى از اين گنجينه بزرگ دارند.

    اساساً سؤال كردن و پاسخ شنيدن حق هر انسانى است و كسى را نمى توان از اين حق منطقى محروم كرد.

    قرآن مجيد به طور مكرر بر اين مطلب تأكيد نهاده كه از اهل علم و دانش سؤال كنيد آنچه را نمى دانيد فَاسْئَلُوا اَهْلَ الذِّكْرِ اِنْ كُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ

    گستردگى اين دستور قرآنى نشان مى دهد كه اسلام هيچ حدّ و مرزى را براى سؤال كردن به رسميت نمى شناسد و به مسلمانان و حتى غير مسلمانان (چون روى سخن در آيه به غير مسلمانان است هر چند مفهوم آن عام است) اجازه مى دهد هر گونه سؤالى را در هر امرى از مسائل مختلف عقيدتى، اجتماعى، اخلاقى، سياسى و غير آنها دارند با آگاهان مطرح كنند.

    بديهى است طرح سؤالات انحرافى به منظور تخريب اعتقادات وافكار سازنده يا ايجاد تشويش و تزلزل در افكار عمومى، يا جدال و مراء ولجاجت و تعصب از اين قاعده مستثنى است، چرا كه اينها در واقع سوال نيست، برنامه هاى مخرب غير انسانى است در لباس سؤال.

    به هر حال از آنجا كه قرآن مجيد يك دائرة المعارف بزرگ پيرامون معارف الهى و مسائل انسانى است در جاى جاى آن به تناسب آيات مختلف سؤالاتى مطرح است كه بسيارى از آنها در كتب مفسران پيشين چون محل ابتلائ نبوده، بى جواب مانده است.

    هنگام نوشتن تفسير نمونه (با كمك جمعى از فضلاء) ما سعى كرديم تمام اين سؤالات را ـ به ويژه آنچه مربوط به مسائل روز است = مطرح كنيم و به طور دقيق به پاسخگويى از آن بپردازيم.

    از آنجا كه اطلاع همگان مخصوصاً جوانان عزيز تحصيل كرده از پاسخ اين سؤالات ضرورى به نظر مى رسيد جناب حجة الاسلام آقاى حسينى به اتفاق جمعى از فضلاى محترم حوزه علميه كه نامشان در مقدمه كتاب آمده است با تلاش فراوان سعى در جمع آورى اين سؤال و جوابها از 27 جلد تفسير نمونه و 10 جلد پيام قرآن و نظام بخشيدن به آنها نمودند و در نتيجهيكصد و هشتاد سؤال و پاسخ مهم را گردآورى كرده، والحق ذوق وسليقه را در تنظيم و تبويب آن به خرج داده اند (شكرالله سعيهم) اميدوارم اين مجموعه، دريچه هاى تازه اى به روى همگان مخصوصاً جوانان عزيز مسلمان در مسائل اسلامى و قرآنى بگشايد و ذخيره يوم المعاد همه ما باشد.

    قم حوزه علميه

    ناصر مكارم شيرازى

    موضوعات: 180 پرسش و پاسخ  لینک ثابت



     [ 10:01:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.