حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 288
  • دیروز: 231
  • 7 روز قبل: 1863
  • 1 ماه قبل: 9436
  • کل بازدیدها: 2388183





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • شمس
  • فطرس
  • مرضیه کرنوکر


  •   دور افتادگان از رحمت خدا   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «مَنْ وَجَدَ ماءً وَ تُراباً ثُمَّ افْتَقَرَ، فَاَبْعَدَهُ اللهُ»;
    «كسى كه آب و زمين در اختيار داشته باشد و با اين حال فقير و نيازمند گردد، از رحمت خدا به دور باد!»(1)

     

    شرح و تفسير

    از احاديث اسلامى اين حقيقت به خوبى استفاده مى شود كه مسلمانان جهان بايد از تمام منابع مختلف; دامدارى، كشاورزى، منابع و معادن زير زمينى، حرفه و صنعت و تجارت، براى مبارزه با فقر استفاده كنند، حتّى اگر ملّتى تنها يكى از اين سرمايه ها را در اختيار داشته باشد، بايد به وسيله آن، خلأاقتصادى كشور خود را پر كند، تا چه رسد به اين كه همه آن ها را در اختيار داشته باشد. و اگر چنين نكند ملّتى نفرين شده و دور از رحمت خدا و روح اسلام خواهد بود. نياز به ديگران در هر صورت از نظر اسلام زشت و نكوهيده است(2).
    براى اين كه بدانيم تا چه اندازه در كشور اسلامى ما ايران به اين روايت عمل شده، به ذكر يك خبر قناعت مى كنيم و قضاوت را بر عهده شما خواننده عزيز مى گذاريم:
    در گزارش سازمان ملل متّحد درباره ايران آمده بود:
    «ايران امسال بيش از هفت ميليون تُن گندم نياز خواهد داشت!».
    به گفته بعضى از آگاهان، ايران در حالى به بزرگ ترين وارد كننده گندم در جهان تبديل شده است كه داراى شش ميليون هكتار زمين زراعى قابل كشت است!(3).
    به يقين همه كسانى كه قدرت دارند بايد به پا خيزند و اين لكّه نياز را از دامان اين كشور بزرگ اسلامى بشويند.


     
    1. بحار الانوار، جلد 100، صفحه 65.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 29.
    3. خبرنامه سياسى، فرهنگى جامعه مدرّسين حوزه علميّه قم، شماره 712، صفحه 58.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [جمعه 1394-12-28] [ 03:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دو چيز مايه هلاكت مردم است!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَهْلَكَ النّاسَ اثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ»;
    «دو چيز مردم را به هلاكت افكنده است: وحشت و ترس از فقر، و تمنّاى افتخارات موهوم»(1).

     

    شرح و تفسير

    اگر درباره علل افزايش تجاوزها، سرقت ها، رشوه خوارى ها، دزدى ها، كم فروشى ها در أشكال مختلف، و همچنين تلاش هاى بى رويه آزمندانه و چپاولگرانه جمع كثيرى از مردم دقّت كنيم، مى بينيم كه دو عامل فوق اثر عميقى در پيدايش غالب اين رويدادها دارد.
    عدّه اى با داشتن همه چيز، فقط به خاطر ترس از فقر (دقّت كنيد ترس از فقر، نه فقر واقعى!) و يا به قول خودشان براى «تأمين آينده»! دست به هر كار خلافى مى زنند. و جمعى نيز آرامش زندگى و روح خود را فداى چشم هم چشمى ها و جلب افتخارات موهوم مى كنند، در حالى كه اگر اين دو صفت زشت را رها كنند، زندگى راحت و آسوده اى خواهند داشت(2).
    تعبير به «اهلك الناس; مردم را هلاك كرده … » ممكن است اشاره به هلاكت معنوى و دورى از خدا و گرفتار شدن در چنگال گناهان بوده باشد، و نيز ممكن است اشاره به هلاكت ظاهرى و جسمانى و به اصطلاح «فيزيكى» باشد; چرا كه خوف فقر و آرزوى افتخارات موهوم و برترى جويى ها، انسان را وادار به كارهاى خطرناكى مى كند كه گاه جان خود را نيز بر سر آن مى نهد.
    اضافه بر اين «خوف فقر» و «طلب فخر» دو عامل ويران گر اعصاب است كه پيوسته اعصاب انسان را در هم مى كوبد و آرامش را از او سلب مى كند و مانند «خوره» او را از درون مى خورد و به مرگ زودرس گرفتار مى سازد. جمع ميان دو تفسير نيز دور از حقيقت نيست.


     
    1. تحف العقول مترجم، صفحه 239، سخنان كوتاه اميرالمؤمنين (عليه السلام)، شماره 95.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 94.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 02:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دنيا و آخرت   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «ما بَعُدَ كائِنٌ وَ ما قَرُبَ بائِنٌ»;
    «آنچه خواهد آمد دور نيست و آنچه جدا شدنى است نزديك نمى باشد»(1).

      

    شرح و تفسير

    اين حديث در واقع اشاره به دنيا و آخرت دارد; «آخرت» «كائن» است، يعنى خواهد آمد; بنابراين آنچه خواهد آمد بعيد و دور از دسترس نمى باشد. امّا «دنيا» به هر حال جدا مى شود و «بائن» است و آنچه جدا شدنى است نزديك نيست. خلاصه دنيايى كه ظاهراً نزديك است، دور است و جدا شدنى! امّا آخرتى كه ظاهراً دور است، نزديك است و جاودانه!
    تعبيراتى كه در مورد دنيا و آخرت در آيات قرآن و روايات معصومان (عليهم السلام) آمده، فراوان است و علّت اصرار زياد روى اين مسأله، غفلتى است كه متأسّفانه بر ما انسان ها عارض مى گردد.
    متأسّفانه منطق برخى از مردم، همانند منطق عمر بن سعد ـ لعنة الله عليه ـ است، آن ها مى گويند: «دنيا نقد است و آخرت نسيه، نقد را نبايد به خاطر نسيه رها كرد!»(2).
    دنيا نقد و آخرت نسيه است و انسان عاقل نقد را به نسيه نمى فروشد!» (منهاج الدموع، صفحه 291).
    در حالى كه نه دنيا نقد است و نه آخرت نسيه; بالاترين مقام ها و موقعيّت ها با يك چشم بر هم زدن از بين مى رود. اين چه نقد بى ارزش و ناپايدارى است!
    در روايت است كه «وقتى اهل آخرت به دنيا نگاه مى كنند، تمام عمر دنيا در نظر آن ها به اندازه لحظه دوشيدن شير از يك شتر بيش تر طول نمى كشد». امّا آخرت جاويدان است و ما بايد اين حقيقت را قبول كنيم و بدان ايمان بياوريم و آثار ايمان به آن در اعمال و گفتار و اعتقادات ما ظاهر و آشكار گردد. همان گونه كه اگر چراغى در خانه اى روشن شود، نور از تمام منافذ آن خانه به بيرون پرتوافشانى مى كند.


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.
    2. هنگامى كه «ابن زياد» از «عمر بن سعد» خواست كه به جنگ امام حسين (عليه السلام) برود، عمر مهلت خواست كه يك شب در اين مورد فكر كند، او در آن شب اشعارى در مورد حيرت و سرگردانى خود گفت، كه يك بيت آن چنين است:
    «الا انما الدنيا لخير معجل *** و ما عاقل باع الوجود بدين

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 01:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      درهاى نيكوكارى   ...

      

    قال على (عليه السلام):
    «ثَلاثٌ مِنْ اَبْوابِ الْبِرِّ: سَخاءُ النَّفْسِ، وَ طيبُ الْكَلامِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى الاَْذى»;
    «سه چيز از درهاى نيكوكارى محسوب مى شود: سخاوت نفس، خوش زبانى و صبر در مقابل ناملايمات»(1).

     

    شرح و تفسير

    بِرّ، به معنى نيكوكارى، مفهوم بسيار گسترده اى دارد و تمام نيكوكارى ها را شامل مى شود; نيكوكارى هاى معنوى، مادّى، فردى، اجتماعى، اخلاقى، اقتصادى، سياسى، اجتماعى و مانند آن. اين كه خداوند متعال در آيه شريفه 44 سوره بقره مى فرمايد: (أتَأمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ و تَنْسَوْنَ اَنْفُسَكُمْ); «آيا مردم را به نيكى دعوت مى كنيد، امّا خودتان را فراموش مى نماييد؟!» معناى وسيعى دارد.
    يكى از لغويّين مى گويد: «بِرّ» از «بَرّ» به معنى بيابان گرفته شده است و از آن جا كه بيابان وسيع و گسترده است، بدين جهت عرب به هر كارى كه زندگى انسان را وسيع كند و گسترش دهد «بَرّ» مى گويد. «بَرّ» يكى از صفات خداوند متعال است: (اِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيمُ)(2).
    به هر حال حضرت على (عليه السلام) سه كار را به عنوان در ورودى ابواب برّ معرّفى كرده است:

    اوّل: سخاوت نفس
    منظور از سخاوت نفس اين است كه اين فضيلت اخلاقى به گونه اى در قلب انسان ريشه دار شود كه قلباً از سخاوت خوشحال شود. چون گاهى انسان سخاوت را بر خويشتن تحميل مى كند، براى درك ثواب بخشش مى كند، ولى با اكراه; امّا گاهى به هنگام سخاوت قلبش شاد مى گردد و وجودش آرام مى شود، چنين سخاوتى در درون جان انسان نفوذ كرده و بسيار عالى است.
    ما نبايد فراموش كنيم كه خداوند حوايج بسيارى از بندگانش را به وسيله ما انجام مى دهد و تصوّر نكنيم كه هر چه داريم مخصوص خود ماست; بلكه گاه ما تنها واسطه هستيم. و خوشا به حال بندگانى كه واسطه بين خداوند و نيازمندان هستند. خداوند متعال اين مطلب را به صورت زيبايى در آيه هفتم سوره حديد چنين بيان كرده است:
    (آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِه وَ اَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيهِ); «به خدا و رسولش ايمان بياوريد و از آنچه شما را جانشين و نماينده (خود) در آن قرار داده انفاق كنيد».
    شرح مسأله انفاق در زندگى ائمّه اطهار (عليهم السلام) كتاب جداگانه اى مى طلبد، برخى از ائمّه (عليهم السلام) در طول عمر بابركتشان چندين بار تمام اموال خود را با فقرا تقسيم كردند(3) و داستان سوره دهر نمونه بارز اين ادّعا است(4).

    دوم: خوشی زبانی
    سخن نرم و اخلاق خوش سرمايه اى است كه تمام نمى شود. سرمايه مالى انسان محدود و توقّع و نياز نيازمندان نامحدود است، و روشن است كه محدود پاسخ گوى نامحدود نيست. امّا خداوند حكيم سرمايه نامحدودى به نام زبان خوش به انسان داده تا در مقابل توقّع نامحدود نيازمندان پاسخگو باشد. بايد با آنان با زبان خوش و به دور از خشونت و تندى برخورد كرد. اگر نمى توان از نظر مادّى كمك كرد بايد به نرمى و ملاطفت جواب آن ها را گفت. كارى كه ادب مى كند ده ها استدلال نمى كند. طيب كلام، مخصوصاً در زمان ما، كه ما را متّهم به خشونت مى كنند، جاذبه عجيبى دارد.

    سوّم: تحمّل ناملايمات
    دنيا محلّ مشكلات و سختى ها و ناملايمات است; مصيبت، خشكسالى، قحطى، زلزله، سيل، بيمارى هاى مختلف و مانند آن، همگى ناملايمات اين دنياست. بچّه هاى همسايه ايجاد مزاحمت مى كنند، در نانوايى نوبت را مراعات نمى كنند، در رانندگى برخوردهايى به وجود مى آيد و ناملايمات ديگرى كه همه روزه با آن روبرو هستيم، بايد همه اين ها را تحمّل كرد و با زبان خوش تذكّر داد، تا بتوان به دروازه هاى نيكوكارى رسيد.


     
    1. بحار الانوار، جلد 68، صفحه 89.
    2. سوره طور، آيه 28.
    3. مرحوم حاج شيخ عبّاس قمى در منتهى الآمال، جلد اوّل، صفحه 417، به نقل از امام صادق (عليه السلام)مى گويد: «امام حسن (عليه السلام) سه مرتبه تمام دارايى خويش را با فقرا تقسيم كرد، نصف آن را براى خود برداشت و نصف ديگر را به فقرا داد!».
    4. مشروح اين داستان را به نقل از منابع اهل سنّت در كتاب «آيات ولايت در قرآن» آورده ايم.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حقيقت روزه!   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «اَلصّيامُ اجْتِنابُ الَْمحارِمِ، كَما يَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ»;
    «روزه پرهيز از گناهان است، همان گونه كه خوددارى كردن از خوردن و آشاميدن مى باشد»(1).

     

    شرح و تفسير

    همان طور كه انسان داراى روح و جسم است، تمام عباداتى كه انجام مى دهد نيز داراى جسم و روح است; جسم عبادت همان ظاهر آن است كه همه كس آن را درك مى كند و روح عبادت، فلسفه وجودى آن و مصالحى كه در درون آن نهفته، مى باشد.
    به عنوان مثال نماز جماعت جسمى دارد و روحى; بسيارى هستند كه جسم و شكل ظاهرى اين عبادت بزرگ را خوب انجام مى دهند، مانند نمازهاى جماعت ميليونى مكّه و مدينه در ايّام برگزارى مراسم پرشكوه حجّ، امّا متأسّفانه روح نماز حاكم نيست. روح نماز جلوگيرى از فساد و فحشا است; ولى در شهرهاى عربستان، گذشته از مكّه و مدينه، فساد غوغا مى كند. روح نماز جماعت وحدت و يكدلى است، امّا متأسّفانه اين همه مسلمان يكپارچه و متّحد نيستند!
    حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) در جمله 252 از كلمات قصار نهج البلاغه، فلسفه بيست حكم از احكام اسلامى، را در ضمن جملاتى كوتاه و پرمعنى، بيان مى كند; مثلا در مورد حجّ مى فرمايد: «فَرَضَ اللهُ … الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدّينِ; خداوند حجّ را واجب كرد تا وسيله اى براى نزديكى مسلمين به يكديگر باشد». در ايّام حجّ هر چند ميليون ها مسلمان در كنار يكديگر قرار مى گيرند و جسم آن ها در قرب يكديگر است، امّا روح و قلب آن ها با هم فاصله زيادى دارد، بدين جهت در اين كنگره عظيم مشكلى از مشكلات جهان اسلام حل نمى گردد، گويا مسلمين هيچ مشكل عمده اى ندارند!
    روزه نيز جسمى دارد و روحى; جسم روزه خوددارى از خوردن و آشاميدن و ساير چيزهايى است كه روزه را باطل مى كند، امّا روح روزه علاوه بر خوددارى از مفطرات روزه، پرهيز از تمام گناهان است! تا جايى كه به تعبير قرآن مجيد صائم به قلّه پرافتخار تقواى الهى برسد(2). و روشن است كه جسم بى روح مجسّمه اى بيش نيست!
    با توجّه به همين مسأله، روزه را بر سه قسم كرده اند:
    1ـ روزه كسانى كه فقط از مفطرات پرهيز مى كنند، امّا چشم و گوش و ساير اعضاء بدن آن ها روزه نيست!
    2ـ روزه كسانى كه علاوه بر پرهيز از مفطرات، از گناهان نيز اجتناب مى نمايند.
    3ـ روزه كسانى كه كعبه دل را از همه چيز جز خدا پاك نموده و جز عشق خدا را در آن راه نمى دهند.


     
    1. ميزان الحكمه، باب 2359، حديث 10952، (جلد 5، صفحه 471).
    2. همان گونه كه در آيه 183 سوره بقره به اين مطلب اشاره شده است.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حقّ تقوى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «مافاتَ الْيَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِىَ غَداً زيا دَتُهُ، وَ ما فاتَ اَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ الْيَوْمَ رَجْعَتُهُ. اَلرَّجاءُ مَعَ الْجائى وَ الْيَأْسُ مَعَ الْماضى، فَـ(اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِه وَ لاتَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)»(1);
    «آنچه امروز از بهره دنيا كم شده ممكن است فردا اضافه گردد، ولى آنچه ديروز از عمر گذشته، امروز اميد بازگشتن آن نيست. اميد به آينده است و نوميدى از گذشته! پس آن گونه كه شايسته است از خدا بترسيد و نميريد مگر اين كه مسلمان باشيد»(2).

     

    شرح و تفسير

    حضرت در روايت فوق ابتدا يكى از ضعف هاى اجتماعى را مطرح مى كند، و آن اين كه: مردم نسبت به از دست دادن امكانات مادّى، كه قابل جبران است، حسّاس هستند و بر آن افسوس مى خورند، امّا در مورد هدر رفتن سرمايه عمرشان، كه قابل جبران نيست، حسّاسيّتى ندارند. در حالى كه به مقتضى عقل، انسان نسبت به آنچه گذشته و قابل بازگشت نيست بايد افسوس بخورد و درسى از گذشته بگيرد و قدر باقى مانده عمرش را بداند و زاد و توشه اى مهيّا سازد.
    حضرت سپس به آيه 102 سوره آل عمران استدلال مى كند و به مردم سفارش مى نمايد كه «حقّ تقوى» را مراعات نموده، سعى كنند عاقبت به خير شوند و با اسلام بميرند.
    سؤال: امام (عليه السلام) مى فرمايد: حق تقوى را به جا آوريد، حق تقوى چيست؟
    پاسخ: در اين مورد بين مفسّران قرآن اختلاف است، ولى آنچه مسلّم است اين كه حقّ تقوى يك مرتبه عالى از تقوى است. در حديثى از امام صادق (عليه السلام) حق تقوى چنين بيان شده است:
    «اَنْ يُطاعَ فَلا يُعْصى وَ يُذْكَرَ فَلا يُنْسى وَ يُشْكَرَ فَلا يُكْفَرْ; حق تقوى و پرهيزكارى اين است كه پيوسته اطاعت فرمان خداوند كنى و هيچ گاه معصيت ننمايى، همواره به ياد او باشى و او را فراموش نكنى، و در برابر نعمت هاى او شكرگزار باشى و كفران نعمت ننمايى»(3).
    سه نكته به عنوان «حق تقوى» در روايت امام صادق (عليه السلام) بيان شده است، كه مهم تر از همه مسأله ذكر و ياد خدا است. ذكر خدا سرچشمه بسيارى از فضايل اخلاقى و موجب تربيت نفوس است. بدون شك به ياد خدا بودن ارتباطى تنگاتنگ با اطاعت خدا دارد، بلكه تمام مباحث تقوى پيوندى با معرفة الله دارد و هر قدر معرفة الله بالاتر رود و انسان بيش تر به ياد خدا باشد، تقواى او بيش تر مى شود.
    بنابراين تقوى ميوه درخت معرفة الله است، اگر من واقعاً معتقد باشم كه خداوند از رگ گردن به من نزديك تر است و همه جا حاضر و ناظر اعمال من مى باشد و به تفكّرات و تخيّلات و ذهنيّات من آگاه است، مرتكب گناه و خطا نخواهم شد. اگر معتقد باشيم عزّت و ذلّت به دست اوست، هرگز عزّت و ذلّت خود را در دست ديگران نمى دانيم.


     
    1. سوره آل عمران، آيه 102.
    2. نهج البلاغه، خطبه 114.
    3. مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 482.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حُسن عاقبت   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اِذا اَرادَ اللهُ بِعَبْد خَيْراً وَفَّقَهُ لاِِنْفاذِ اَجَله فى اَحْسَنِ عَمَلِه، وَ رَزَقَهُ مُبادَرَةَ مُهَلِه فى طاعَتِه قَبْلَ الْفَوْتِ»;
    «خداوند هنگامى كه درباره كسى خير و خوبى اراده كند، به او توفيق مى دهد كه به هنگام پايان عمر در بهترين حال و اعمال باشد، و نيز او را موفّق مى دارد كه قبل از پايان گرفتن عمر براى خود ذخيره اى كرده باشد»(1).

     

    شرح و تفسير

    حُسن عاقبت داراى اهميّت ويژه اى است. به همين جهت، دعا براى عاقبت به خيرى بسيار ارزشمند است.
    با توجّه به اين اصل كه: «أجل خبر نمى كند» و براى پيك أجل، سالم و مريض، پير و جوان، زن و مرد، شب و روز، كودك و بزرگ، عالم و جاهل و ديگر امور تفاوتى ندارد، انسان بايد بسيار مواظب عاقبت امر خويش باشد. بعضى اشخاص به هنگام مرگ در بدترين حالات هستند; در مجلس گناه، در حال مستى، در حال سرقت و دزدى و مانند آن. و برخى ديگر در بهترين حالات; مثل اين كه نماز صبحش را خوانده و پس از نماز سر بر سجده شكر نهاده، و در همان لحظه به ملاقات خداوند مى شتابد. يا در حال طواف، يا در حال روزه، يا در جبهه و در حال جهاد و مانند آن جان به جان آفرين تسليم مى كند.
    به ما سفارش شده است كه هميشه آماده باشيم، اگر گناهى كرده ايم توبه كنيم، اگر حقّى از كسى بر گردن داريم فوراً بپردازيم. و انجام اين امور را به ديگران و آينده واگذار نكنيم.
    معيار رستگارى، عقيده و انديشه هايى است كه هنگام مرگ همراه انسان است; چه بسيار افرادى بودند كه در طول عمر خود در مسير خدايى نبودند، ولى به هنگام مرگ عاقبت به خير شدند!(2) و برعكس اشخاصى هم وجود داشتند كه در طول زندگى به ظاهر در مسير حق بودند، ولى عاقبت به شر گرديدند!.
    رمز عاقبت به خير شدن اين است كه انسان هميشه آماده باشد و حقوق الله و حقوق الناس را پرداخته باشد; چرا كه در زمان حيات و زندگى ممكن است با قطراتى اشك دريايى از آتش را خاموش كرد، امّا بعد از مرگ پرونده ها بسته مى شود و امكان جبران وجود ندارد.


     
    1. ميزان الحكمة، باب 4145، حديث 21939، (جلد 10، صفحه 591).
    2. شرح حال برخى از اين افراد سعادتمند را در كتاب «عاقبت بخيران عالم» مطالعه فرماييد.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-12-27] [ 07:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حساب رس خود باش!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَ مَنْ غَفَلَ عَنْها خَسِرَ»;
    «هر كس به محاسبه اعمال خويش بپردازد سود مى برد و هر كس از آن غافل شود زيان مى كند»(1).

     

    شرح و تفسير

    «محاسبه» در روايات اسلامى مورد تأكيد ويژه اى قرار گرفته است و علماء سير و سلوك پافشارى زيادى نسبت به آن مى كنند. محاسبه چيست؟
    در پاسخ بايد بگوييم: انسان در طول عمر خويش سرمايه هاى مهمّى دارد كه مشغول خرج كردن و هزينه نمودن آن هاست، محاسبه آن است كه مراقب باشد در مقابل هزينه نمودن اين سرمايه هاى مهمّ، چه چيزى به دست مى آورد؟ آيا سرمايه هاى باارزشى همچون عمر، عقل، مذهب، ايمان و مانند آن را خوب به كار مى گيرد؟ خداوند اهل حساب و كتاب است و با اين كه علم او بى پايان است، براى همه انسان ها نامه عمل درست كرده، و اعمال و رفتار و كردار و عقايد آن ها را مورد محاسبه قرار مى دهد و چه نامه اعمال دقيق و منظّمى كه كوچك ترين اعمال انسان در آن از قلم نمى افتد(2). تمام نظام هستى بر اساس حساب و كتاب حركت مى كند. پس چرا انسان، كه حتّى قطره اى از اقيانوس عالم هستى محسوب نمى شود، اهل حساب و كتاب نباشد؟!
    ما بايد خويشتن را هر روز، يا هفته اى يكبار، يا ماهى يكبار به حساب رسى بكشيم; چقدر عبادت خالص انجام داده ايم؟ چقدر به مردم خدمت كرده ايم؟ چه اندازه از حق و حقوق خود گذشت كرده ايم؟ آيا حق و حقوقى از ديگران پايمال نكرده ايم؟ آيا به ديگران بدهكار نيستم؟ و صدها سؤال ديگر; چون اگر اهل حساب و كتاب نباشيم شكست مى خوريم. ناگهان متوجّه مى شويم تمام سرمايه از كف رفته و در مقابل هيچ چيز به دست نياورده ايم!
    با اين توضيح روشن شد كه چگونه شخصى كه به محاسبه نفس خويش مى پردازد سود مى برد و به چه شكل كسى كه از محاسبه خويشتن غافل مى شود زيان مى كند و خسران مى بيند.


     
    1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 208.
    2. مشرح مباحث مربوط به «نامه عمل» را در «پيام قرآن»، جلد 6، صفحه 75، مطالعه فرماييد.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حاصل ازدواج تنبلى و ناتوانى!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اِنَّ الاَْشْياءَ لَمَّا ازْدَوَجَتِ ازْدَوَجَ الْكَسَلُ وَ الْعَجْزُ، فَنَتَجَ مِنْها الْفَقْرُ»;
    «هنگامى كه هر چيزى با ديگرى ازدواج كرد، «كسالت» با «ناتوانى» ازدواج نمود و حاصل اين ازدواج فقر و نادارى شد!»(1).

     

    شرح و تفسير

    تعبيرى كه در اين روايت آمده بسيار زيباست. حضرت طبق اين روايت مى فرمايد: در آغاز خلقت، اشياء مختلف با يكديگر ازدواج كردند و در كنار يكديگر قرار گرفتند، هر چيزى با كفو و چيز متناسب خويش ازدواج كرد و سنخيّت ها و تناسب ها در نظر گرفته شد، «كسالت» كفو و متناسب و هم سنخ «عجز» شناخته شد و با او ازدواج نمود و ثمره ازدواج آن ها «فقر» و «تنگدستى» و بدبختى بود.
    در حقيقت در اين روايت دو عامل و ريشه مهمّ فقر، كه قابل اجتناب هم هستند، بيان شده است:
    عامل اوّل تنبلى است; تنبلى راهى است كه بدون شك به فقر و تنگدستى منتهى مى گردد.
    و عامل دوم ناتوانى است; كه اين خود دو رقم است:
    الف) ناتوانى هاى طبيعى، مثل اين كه شخصى از بدو تولّد نابينا بوده است.
    ب) ناتوانى هاى خود خواسته كاذب، كه فراوان است. نيروى واقعى هر انسانى ده برابر نيرويى است كه به كار گرفته مى شود. اين ادّعا به هنگام عصبانيّت قابل لمس است.
    اگر در جامعه اى عجز و ناتوانى ها از بين برود، ناتوانى هايى كه بر اثر تلقين به نفس منجر به إنزوا و سستى و خمودى مى گردد، و افراد جامعه باور كنند كه توانا هستند، بدون شك تحوّلى عجيب رخ خواهد داد، و كلّ جامعه، افرادى متحرّك و پويا خواهند شد.
    فقر و ناتوانى آثار سوء فراوانى به دنبال خواهد داشت، دين و ايمان و آبروى انسان را بر باد مى دهد، عزّت و استقلال را متزلزل مى كند و انسان را وابسته مى نمايد. ايران در زمان شاه سلطان حسين آن قدر ضعف و سستى از خود نشان داد كه افغان ها تمام كشور را اشغال كردند و ثروت آن را به يغما بردند. ولى همين ملّت عاجز و درمانده وقتى فرماندهى همچون «نادر» پيدا كرد و ضعف و سستى را كنار گذاشت، موفّق شد كشور خود را از لوث بيگانگان نجات داده و آن ها را بيرون كند.
    در عصر و زمان خود ما، ملّت ايران قبل از انقلاب ذليل و ناتوان بود، امّا با قيام امام خمينى (رحمه الله)آن نيروى پنهان در وجود مردم بسيج شد و همچون سيلى پرخروش بنيان طاغوت را برانداخت.
    در عصر پيامبر (صلى الله عليه وآله)، آن حضرت با همان عرب هاى وحشى عصر جاهليّت، كه انواع ذلّت و زبونى در جامعه آنان ديده مى شد، پس از مدّت كوتاهى قسمت عمده دنيا را فتح كرد!.
    ژاپنى ها در جنگ جهانى دوم تمام هستى خود را از دست دادند، امّا اراده و پشتكار خود را حفظ كرده و با تمام قوا به فعاليّت پرداختند، تا آن جا كه هم اكنون قسمت عمده بازارهاى دنيا را در اختيار گرفته اند!.
    انسان هاى موفّق قبل از طلوع آفتاب فعاليّت خويش را آغاز مى كنند و تا دير هنگام نمى خوابند، تعطيلات فراوان ندارند و اساس برنامه آن ها بر كار و فعاليّت و عدم تعطيل است.
    در روايتى مى خوانيم كه: «عطسه از سوى خدا و خميازه از شيطان است!»(1) فلسفه آن روشن است; زيرا انسان پس از عطسه سر حال و آماده فعاليّت مى شود، ولى هنگامى كه خميازه مى كشد، نشان از تنبلى و خستگى و ميل به خواب دارد.
    آخرين نكته اين كه فقر در اين روايت تنها فقر اقتصادى نيست، بلكه فقر علمى را هم شامل مى شود. آدم هاى تنبل و ناتوان در علم هم راه به جايى نمى برند!.


     
    1. بحار الانوار، جلد 75، صفحه 59.
    2. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 52.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:26:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چراغى از پيش بفرست!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «ما تُقَدِّمْ مِنْ خَيْر يَبْقَ لَكَ ذُخْرُهُ، وَ ما تُؤَخِّرْهُ يَكُنْ لِغَيْرِكَ خَيْرُهُ»;
    «آنچه پيش از خود بفرستى براى تو ذخيره مى شود و آنچه (را براى بعد از مرگت) تأخير بيندازى، فايده اش تنها براى ديگران است (و مسؤوليّتش متوجّه توست!)»(1).

     

    شرح و تفسير

    جنون ثروت اندوزى در دنياى امروز بيش از هر زمان ديگر به چشم مى خورد، بدون اين كه حساب كنند، و از خود بپرسند كه هدف اصلى و فلسفه ثروت چيست؟ آن ها كه ديوانهوار در فكر جمع ثروتند و حتّى كمترين توجّهى به راه هاى تحصيل آن، از نظر حلال و حرام و ظلم و عدالت ندارند، آيا هيچ فكر نمى كنند ثروت هاى كلان را نه با خود مى توان برد، و نه همه آن را مى توان خورد؟! آيا با خود نمى انديشند كه جمع كردن و گذاشتن و رفتن، سپس تمام مسؤوليّت هاى آن را به دوش كشيدن، كار عاقلانه اى نيست؟!(2).
    توجّه و تفكّر در مضمون اين روايت براى همگان، مخصوصاً براى اغنياء و ثروتمندان، مى تواند زندگى آن ها را دگرگون سازد و مسير آن ها را تغيير دهد. به داستان زير توجّه كنيد:
    «يكى از ثروتمندان بزرگ به يك ضيافت و ميهمانى دعوت مى شود، شب هنگام به همراه خدمتكار خود به سمت محلّ ميهمانى حركت مى كنند، خادم كه براى رفع تاريكى و روشن شدن مسير چراغى در دست داشت، عمداً پشت سر ارباب خود حركت مى كند.
    ارباب مى گويد: چراغى كه از پشت سر حركت كند براى من چه فايده اى دارد؟ بيا جلوتر از من حركت كن تا از نور چراغ استفاده كنم.
    خادم، كه فردى باهوش و نكته سنج و موقعيّت شناس بود، ضمن تصديق و تأييد سخن ارباب خويش گفت: «آقاجان! من هم همين عقيده را دارم، مى گويم: خيرات و مبرّاتى كه پس از مرگ انسان انجام مى شود، مانند چراغ پشت سر است و اثر چندانى ندارد، براى جهان آخرتت چراغى از پيش بفرست!».
    اين سخن پرمغز خادم در آن موقعيّت مناسب اثر فراوانى بر آن فرد ثروتمند گذاشت; به گونه اى كه بسيارى از املاكش را وقف بر كارهاى خير كرد. تا آن جا كه مى گويند: بعد از موقوفات حضرت امام رضا (عليه السلام)بيش ترين موقوفات در مشهد توسّط ايشان انجام شده است!.


     
    1. نهج البلاغه، نامه 69.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 160.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.