حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 56
  • دیروز: 97
  • 7 روز قبل: 2214
  • 1 ماه قبل: 10090
  • کل بازدیدها: 2387784





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • مهشید ديانت خواه
  • مريم چقلوئي
  • زفاک
  • پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (س) میناب
  • عبدالله عصام رودسری
  • avije danesh
  • شمیم


  •   لباس تقوى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «فَاِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّةِ اَوْلِيائِه، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى، وَ دِرْعُ اللهِ الْحَصينَةُ»;
    «بى شك جهاد درى از درهاى بهشت است، كه خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است، جهاد لباس تقوى و زره مستحكم خداست»(1).

     

    شرح و تفسير

    تقوى در اين حديث پرمعنى به لباس تشبيه شده است. اميرمؤمنان على (عليه السلام) در حقيقت با اين جمله، به آيه 26 سوره اعراف اشاره دارد; آن جا كه خداوند متعال مى فرمايد:
    (يا بَنى آدَمَ قَدْ اَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارى سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ); «اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستاديم كه اندام شما را مى پوشاند و مايه زينت شماست; امّا لباس تقوى بهتر است. اين ها (همه) از آيات خداست، تا متذكّر نعمت هاى او شوند».
    خداوند متعال در اين آيه شريفه بر بندگان خويش به خاطر لباس منّت مى گذارد و تعبير «أنْزَلْنا» در مورد لباس جالب است، سرّ آن اين است كه خداوند آب را از آسمان نازل مى كند، حيوانات آن را مى نوشند و گياهان مورد نياز آن ها مى رويد و تغذيه مى كنند. سپس بر بدن آن ها پشم و مو مى رويد و انسان ها با آن پشم و موها براى خويش لباس تهيّه مى كنند. البتّه مى توان گفت كه در تعبيراتى مانند «أنزلنا» لازم نيست كه هميشه يك عُلوّ مكانى مثل عُلوّ آسمان نسبت به زمين باشد; بلكه علوّ مقامى هم كافى است. چرا كه خداوند مكان خاصّى ندارد.
    بنابراين چون خداوند متعال لباس را به انسان ارزانى داشته، تعبير به «انزلنا» شده است; هر چند لباس در روى زمين آماده شده باشد.

     

    نقش لباس
    لباس سه نقش اساسى دارد:
    1ـ جنبه حفاظت دارد; زيرا جلوى آسيب هاى خارجى را مى گيرد.
    2ـ ساتر العيوب است و از آشكار شدن عيوب انسان جلوگيرى مى نمايد.
    3ـ باعث زينت و احترام انسان مى شود; زيرا انسان برهنه شبيه به حيوانات است و لهذا مى توان لباس را تابلوى شخصيّت انسان دانست و بسيارى از صفات اخلاقى انسان را روى اين تابلو مى توان قرائت كرد. از تابلوى لباس به راحتى مى توان پى برد كه صاحب آن كم حوصله است يا پرحوصله؟ منظّم است، يا نامنظّم؟ تند است، يا ملايم؟ با خانواده اش مشكل دارد، يا ندارد؟
    خلاصه اين كه لباس اين سه هدف را دنبال مى كند و اگر نگاهى به لباس هايى كه اكنون پوشيده مى شود، مخصوصاً آنچه برخى از جوانان و زنان مى پوشند، بيندازيم متوجّه خواهيم شد كه متأسّفانه پاره اى از آن ها هدف هاى اصلى لباس خود را فراموش كرده اند!
    به هر حال تقوى نيز لباسى است كه اين سه هدف را دنبال مى كند:
    اوّلا: تقوى از روح انسان محافظت مى كند و او را از لغزش هاى اخلاقى حفظ مى كند; لغزش هاى اخلاقى كه نه تنها روح او را مجروح، بلكه كرامت انسانى او را نابود مى كند!.
    ثانياً: تقوى عيوب اخلاقى انسان را مى پوشاند و مانع بروز آن مى گردد.
    و ثالثاً: تقوى زينت و نشانه شخصيّت است، انسان متّقى حتّى در نزد انسان هاى بى تقوى محترم است.
    تقوى تنها يك لباس عادى و معمولى نيست، بلكه به عنوان لباس جنگ هم مى تواند مورد استفاده قرار گيرد. و از آن جا كه جهاد يك رويداد دائمى زندگى انسان است، مخصوصاً در بُعد جهاد اصغر و مبارزه با نفس، نياز به اين لباس دائمى و هميشگى است.
    بنابراين بايد همواره از اين لباس رزم سود جست، تا انسان را از آفات و خطرات حفظ كند و عيوب او را بپوشاند و زينت مناسبى برايش باشد.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 27.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [جمعه 1394-12-28] [ 11:48:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      گناهان پنهان!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَللّهُمَّ اغْفِرْلى رَمَزاتِ الاَْلْحاظِ، وَ سَقَطاتِ الاَْلْفاظِ، وَ شَهَواتِ الْجَنانِ، وَ هَفَواتِ اللِّسانِ»;
    «الهى! نگاه هاى اشارت آميز، سخنان بى فايده، خواسته هاى نابجاى دل، و لغزش هاى زبان را بر من ببخش!»(1).

     

    شرح و تفسير

    از احاديث و روايات معصومان (عليهم السلام) استفاده مى شود كه دو نوع گناه، بسيار خطرناك است:
    1ـ نخست گناهان صغيره، مخصوصاً براى افراد متديّن كه معمولا از گناهان كبيره فاصله مى گيرند و چون آن ها را با اهميّت تلقّى مى كنند آلوده آن نمى شوند، ولى نسبت به گناهان صغيره اين برخورد را ندارند و بدين جهت خطر آلودگى به آن وجود دارد.
    2ـ نوع دوم گناهانى كه مخفى و پنهان است و جز انسان و خدايش هيچ كس از آن آگاه نمى گردد.
    روايت فوق پيرامون قسم دوم اين گناهان بحث مى كند. اين روايت هر چند در قالب دعا و طلب بخشايش از اين نوع گناهان است، ولى در حقيقت نوعى درس براى مخاطبين است كه از چنان گناهانى بپرهيزند. گناهان پنهانى نظير استهزا كردن و تحقير نمودن شخصى محترم، با نگاه چشم، يا اشاره بى موردى كه باعث ريختن آبروى انسان آبرومندى گردد، يا گناهانى كه با شوخى هاى بى مورد و الفاظ بى ارزش و ناشايست انجام مى گيرد، شوخى هايى كه گاه جدّى تر از جدّى است! و برخى از اين طريق انتقام جويى مى كنند! و گناهانى نظير ريا و خودنمايى كه سدّ مهمّى در برابر قبولى طاعات و عبادات محسوب مى گردد.
    خلاصه بايد از اين نوع گناهان، كه مانعى براى انجام آن جز ايمان و تقوى وجود ندارد، به خداوند كريم پناه ببريم. و از خدا بخواهيم كه اين گناهان را بر ما ببخشد.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 78.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:48:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      كمال عفّت و خويشتن دارى   ...

     

    قال على (عليه السلام):

    «تَمامُ العِفافِ اَلرِّضا بِالکَفافِ»؛
    «كمال عفّت در آن است كه انسان به مقدار نيازش قناعت كند»(1).

     

    شرح و تفسير

    علماء علم اخلاق معتقدند كه صفات فضيلت اخلاقى حدّ وسط بين إفراط و تفريط است، كه هر دو رذيله اخلاقى محسوب مى شود. آن ها براى انسان چهار صفت اصلى اخلاقى قائلند; شجاعت، عفّت، حكمت و عدالت.
    عفّت حدّ اعتدال قوّه شهويّه است، اگر از حدّ بگذرد شهوت مى شود. شهوترانى و شهوت پرستى; البتّه شهوت به معناى عامّ كلمه; يعنى تسليم خواسته هاى نفس شدن. و اگر پايين تر از حدّ اعتدال باشد تنبلى محسوب مى شود و اگر در حدّ اعتدال باشد عفّت است. مثلا علاقه به مال و كار و فعاليّت براى تحصيل آن، اگر زياد از حدّ باشد دنياپرستى است كه مذموم مى باشد، و اگر اصلا دنبال آن نرود سستى و تنبلى است كه آن هم مذموم مى باشد، امّا اگر در حدّ اعتدال و به اندازه نياز باشد عفّت است كه امر بسيار خوبى شمرده مى شود. با توجّه به اين مقدّمه به شرح و تفسير روايت بازمى گرديم.
    حضرت مى فرمايد: «كمال عفّت در اين است كه انسان به مقدار نيازش قناعت كند».
    محقّقان مى گويند: ثروت هاى دنيا در سه مسير مصرف مى گردد:
    1ـ ضروريات زندگى; بدين معنى كه به حدّاقل احتياجات زندگى قناعت شود.
    2ـ مسايل رفاهى; كه بالاتر از ضروريات زندگى است، امّا در حدّ اسراف نيست.
    3ـ شهوات و هوس ها; متأسّفانه آمارها نشان مى دهد كه قسمت عمده ثروت هاى دنيا در مسير سوم مصرف مى شود و حدّ و حصرى ندارد و نمونه هاى فراوانى مى توان براى آن ذكر كرد كه كاخ هاى شاهان و سرمايه داران بزرگ و زرق و برق هاى دنياپرستان نمونه بارز آن است.
    روايت مزبور قطعاً شامل مورد اوّل مى شود و بدون شك مورد سوم را نفى مى كند، امّا ممكن است مورد دوم را نيز شامل شود، زيرا آنچه بالاتر از ضروريّات زندگى است و در حدّ اسراف نمى باشد، جزء نيازهاى انسان محسوب مى گردد.


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:48:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قلّه رفيع جود و سخاوت   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «غايَةُ الْجُودِ اَنْ تُعْطى مِنْ نَفْسِكَ الَْمجْهُودَ»;
    «نهايت (و قلّه رفيع) جود و بخشش آن است كه در حدّ توان، به ديگران بذل و بخشش نمايى»(1).

     

    شرح و تفسير

    در عالم هستى همه موجودات طبيعتاً بخشنده هستند و از آنچه دارند در اختيار ديگران مى گذارند; از جمله اين موجودات مى توان به خورشيد عالم افروز اشاره كرد. خورشيد دائماً در حال بخشش «نور» «حرارت» و «انرژى» به جهان هستى است. بر اثر اين بذل و بخشش، روزانه سيصد هزار ميليون تُن از وزن خورشيد كاسته مى شود! ولى اين موجود پربركت، همچون شمع مى سوزد تا محفل موجودات منظومه شمسى را روشن سازد.
    انسان كه گل سرسبد موجودات جهان هستى است، و تمام جهان هستى براى خدمت به او خلق شده اند، و مقامى بالاتر از فرشتگان و ملائك دارد، و خليفه و نماينده خداوند در زمين است، نيز بايد هماهنگ با اين قانون كلّى، ديگران را از امكاناتى كه دارد محروم نسازد و وصله اى ناهمرنگ با موجودات بخشنده جهان هستى نباشد. آيا شايسته است آدمى كه همه چيز از خداوند مى خواهد و اميدوار است خداوند حاجت هاى او را برآورده كند، و آنچه را مى خواهد به او ببخشد، خود بُخل ورزد و حاضر نباشد حاجت كسى را برآورده سازد؟
    روايت فوق به همه سفارش مى كند كه هماهنگ با نظام هستى حركت كنند و آنچه در توان دارند در كمك به ديگران مضايقه نكنند. جود و بخشش آثار مهمّى در دنيا و آخرت دارد و آثار معنوى آن به قدرى گسترده است كه حتّى ممكن است انسان هاى بى ايمانِ بخشنده را نيز از آتش نجات دهد!
    از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه به «عُدَى»، فرزند «حاتم طايى» فرمود:
    «دُفِعَ عَنْ اَبيكَ الْعَذابُ الشَّديدُ لِسَخاءِ نَفْسِه; عذاب شديد از پدرت به خاطر سخاوتش برداشته شد!»(2).
    مباحث مربوط به جود و بخشش دامنه دار است(3)، در اين جا به همين مقدار قناعت مى كنيم، به اميد آن كه ما نيز همچون ساير موجودات جهان هستى، ديگران را در امكانات خويش سهيم كنيم.


     
    1. ارشاد مفيد، صفحه 158 (به نقل از ميزان الحكمة، باب 633، حديث 2977).
    2. بحار الانوار، جلد 68، صفحه 354.
    3. مشروح اين مباحث را در «اخلاق در قرآن»، جلد 2، صفحه 385 به بعد، مطالعه فرماييد.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:48:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قلعه نفوذناپذير!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اِعْلَمُوا عِبادَ الله، اِنَّ التَّقْوى دارُ حِصْن عَزيز، وَ الْفُجُورَ دارُ حِصْن ذَليل، … اَلا وَ بِالتَّقْوى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطايا، وَ بِالْيَقينِ تُدْرَكُ الْغايَةُ الْقُصوى»;
    «اى بندگان خدا! بدانيد كه تقوى قلعه اى محكم و نيرومند است، امّا بدكارى و گناه حصارى است سست و بى دفاع … آگاه باشيد كه با تقوى مى توان ريشه گناهان را بريد و با يقين به برترين درجه مقصود نائل شد»(1).

     

    شرح و تفسير

    انسان در اين دنيا مورد هجوم انواع آفات و بلاهاست، هم از نظر جسمانى و هم از نظر روحى. خداوند متعال يك نوع ابزار دفاعى در جسم انسان قرار داده كه ميكروب ها را دفع مى كند و اگر اين نيروى دفاعى نبود انسان عمر چندانى نمى كرد. بيمارى ايدز، كه متأسّفانه ارمغان عصر ماست، نيروى دفاعى جسم انسان را از بين مى برد و گلبول هاى سفيد را نابود مى سازد.
    خداوند در مسايل روحى و اخلاقى نيز يك نيروى دفاعى آفريده كه جلوى بيمارى ها را مى گيرد و آن تقوى است; آدم بى تقوى مانند مبتلايان به ايدز مى باشد! از روايت فوق، علاوه بر تشبيه زيبايى، كه شرح آن گذشت، دو نكته ديگر روشن مى شود:
    نخست معلوم مى گردد كه تقوى همان نيروى دفاعى درونى است. تقوى همان عدالت است، و عدالت همان تقوى است، تقوى اگر به مراحل بالا برسد همان عصمت است.
    نكته دوم اين كه بهترين راه مبارزه با تهاجم فرهنگى دشمنان اسلام، تقوى است. ما براى حفظ سلامت جسم نمى توانيم تمام جامعه را از ميكروب ها پاك كنيم، امّا مى توانيم نيروى دفاعى بدن را تقويت كنيم. در مورد روح نيز چنين است كه هر چند نمى توان تمام جامعه را از همه صفات رذيله و تهاجم ضد ارزشى دشمن پاك كرد، امّا مى توان تقوى را در درون تقويت نمود. و با نيروى تقوى با آن مقابله كرد.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 157.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:47:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قلعه تسخيرناپذير تقوى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «فَاعْتَصِمُوا بِتَقْوَى اللهِ، فَاِنَّ لَها حَبْلا وَثيقاً عُرْوَتُهُ، وَمَعْقِلا مَنيعاً ذِرْوَتُهُ»;
    «(اى مسلمانان!) تقوى را پيشه خود سازيد، و به آن چنگ بزنيد; زيرا تقوى ريسمانى استوار، و دستگيره اى محكم، و پناهگاهى مطمئن است»(1).

     

    شرح و تفسير

    اميرمؤمنان على (عليه السلام) در اين فراز از خطبه خود دو تشبيه براى تقوى بيان فرموده است:
    در جمله اوّل تقوى را به ريسمانى تشبيه كرده كه دستگيره آن محكم است، چنين تشبيهى براى قرآن مجيد نيز بيان شده است(2).
    اين تشبيه ممكن است اشاره به يكى از دو چيز باشد:
    1ـ دنيا مانند چاهى است كه مردم در اعماق آن هستند، در چنين وضعيّتى ريسمان محكمى لازم است تا مردم با تمسّك به آن، از چاه نجات يابند. حضرت على (عليه السلام)تقوى را به منزله ريسمانى معرّفى كرده است كه انسان مى تواند به وسيله آن از چاه هواى نفس و جهان مادّه رهايى يابد.
    2ـ كوهنوردانى كه مى خواهند از درّه هاى خطرناك عبور كنند، معمولا يك طناب طولانى همراه دارند و همه آن ها به آن طناب متّصل هستند تا اگر يكى لغزيد، بقيّه او را نگهدارند و احتمال اين كه همه آن ها بلغزند بسيار كم است، بنابراين اگر يك نفر بلغزد سقوط نمى كند، چون به آن ريسمان متّصل است.
    شايد آيه شريفه (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لاتَفَرَّقُوا)(3) نيز اشاره به همين مطلب باشد، كه وقتى همه راهيان قلّه سعادت به ريسمان الهى چنگ زدند و به آن متّصل شدند، اگر بعضى لغزش هايى داشته باشند، ديگران او را از سقوط حفظ مى كنند.
    در تشبيه دوم، تقوى به قلّه اى تشبيه شده كه خارج از دسترس دشمن است. انسان متّقى برفراز چنين قلّه تسخيرناپذيرى قرار دارد.
    آرى با تمسّك به ريسمان تقواى الهى مى توان از چاه مخوف هواى نفس خارج شد و به قلّه كمال و سعادت صعود كرد و از دسترس دشمن در پناهگاهى مطمئن قرار گرفت.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 190.
    2. در روايتى از امام رضا (عليه السلام) قرآن به «حبل الله المتين» توصيف شده است. به ميزان الحكمة، باب 3294، حديث 16136، (جلد 8، صفحه 70) مراجعه كنيد.
    3. سوره آل عمران، آيه 103.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:47:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قرآن و بى نيازى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «وَ اعْلَمُوا اَنَّهُ لَيْسَ عَلى اَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فاقَة، وَ لا لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنىً»;
    «آگاه باشيد! هيچ كس با داشتن قرآن نيازمند نخواهد بود! و هيچ كس بدون قرآن بى نياز نخواهد بود!»(1).

     

    شرح و تفسير

    حضرت على (عليه السلام) در نهج البلاغه مطالب گوناگون و بحث هاى فراوانى پيرامون قرآن بيان كرده است. يكى از زيباترين آن ها، سخن فوق است. معناى اين روايت اين است كه تمام نيازهاى بشر در قرآن وجود دارد; نيازهاى اجتماعى، فردى، اخلاقى، اقتصادى، نظامى و مانند آن. بدين جهت اگر قرآن را داشته باشيد و به آن عمل كنيد هرگز نيازمند نخواهيد بود و اگر قرآن را رها كنيد، هر چند همه چيز داشته باشيد، هرگز بى نياز نخواهيد بود.
    نه تنها كلّ قرآن انسان را بى نياز مى كند، بلكه گاه يك آيه قرآن براى تمام عمر انسان كافى است و مى تواند سرمشق خوب و مناسبى براى سراسر زندگى او باشد. همان گونه كه آيه آخر سوره زلزال بر تمام زندگانى آن عرب بيابانى نورافشانى كرد.
    توضيح اين كه: مرد عربى(2) خدمت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! به من قرآن بياموز.
    پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)يكى از اصحابش را فراخواند و به او دستور داد كه به آن مرد عرب تعليم قرآن كند.
    صحابى رسول الله (صلى الله عليه وآله) سوره «زلزال» را به مرد عرب تعليم داد. وقتى عرب بيابانى سوره زلزال را فراگرفت، از جاى برخواست تا با پيامبر (صلى الله عليه وآله)خداحافظى كند و برود. همگان متعجّب شدند!.
    حضرت فرمود: كجا مى روى؟
    مرد عرب عرض كرد: يا رسول الله! دو آيه آخر اين سوره (فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً يَرَهُ)(3) براى تمام عمر من كافى است!
    پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: «او را به حال خود بگذاريد، كه مرد فقيهى شد!»(4).
    آرى اگر كسى معتقد باشد كه فرداى قيامت كمترين و كوچك ترين اعمال و گفتار او در مقابلش مجسّم مى شود و بايد پاسخگوى آن باشد، همين عقيده او را در تمام زندگى از خطاها و لغزش ها حفظ و به نيكى ها دعوت مى كند.
    آرى با داشتن قرآن و عمل كردن به آن نيازى وجود نخواهد داشت و بدون قرآن، هر چند تمام امكانات فراهم باشد، انسان نيازمند خواهدبود.
    برخى تصوّر مى كنند غربى هاى دورافتاده از معارف الهى و داراى تمام امكانات مادّى، انسان هاى خوشبختى هستند. در حالى كه در مهد تمدّن غرب، يعنى آمريكا، اساسى ترين نياز بشر، يعنى امنيّت، وجود ندارد! به گونه اى كه رفت و آمد در شب در بسيارى از شهرها خطرناك است! همان گونه كه تردّد در روز، اگر پول قابل توجّهى همراه انسان باشد، خالى از خطرات مهمّ نخواهد بود; چرا كه به قول يكى از دانشمندان فرانسوى تمام ارزش هاى آمريكايى در دلار خلاصه مى شود و همه چيز فداى آن مى گردد، دلار معبود آن هاست! كودكان آن ها در مدارس به روى معلّم و هم كلاسى هاى خود اسلحه مى كشند و بارها اتّفاق افتاده كه آن ها را كشته اند، موادّ مخدّر و مراكز فساد در آن جا غوغا مى كند، هر چند صنايع آن ها دنيا را پر كرده است.
    به هر حال ما مسلمانان بايد قدر اين عطيّه و نعمت بى بديل الهى را بدانيم و آن را پاس بداريم و در فهم و درك مضامين آيات نورانى آن تلاش كنيم و سپس براى عمل به اين نسخه شفابخش دامن همّت به كمر زنيم و ديگران را نيز نسبت به عمل به آن تشويق كنيم.
     


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 176.
    2. نويسنده كتاب پرتوى از قرآن، در قسمت دوم جزء سى ام كتاب مذكور، صفحه 224 مى گويد: «وى صعصعة بن ناجيه، جدّ فرزدق بوده است».
    3. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) اين دو آيه را «جامعه» ناميد و عبدالله بن مسعود، يكى از اصحاب پيامبر، آن را «محكم ترين» آيات قرآن شمرده است. (مجمع البيان، جلد 5، صفحه 527).
    4. تفسير نمونه، جلد 27، صفحه 231.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:47:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قرآن بهار دل ها   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «وَ فيهِ رَبيعُ الْقَلْبِ، وَ يَنابيعُ الْعِلْمِ، وَ ما لِلْقَلْبِ جِلاءٌ غَيْرُهُ»;
    «بهار دل ها و چشمه هاى دانش در قرآن است و براى قلب و فكر جلايى جز قرآن نتوان يافت»(1).

     

    شرح و تفسير

    جملات سه گانه فوق بسيار بلند و پرمحتوى است، مخصوصاً اگر توجّه داشته باشيم كه كسى اين جملات زيبا را در توصيف قرآن مجيد گفته، كه در دامان قرآن پرورش يافته، و از ابتدا شروع وحى بر پيامبر (صلى الله عليه وآله)تا انقطاع آن در كنار خاتم الانبيا و در خدمت قرآن بوده، و يكى از نويسندگان وحى شمرده مى شود. خلاصه، گوينده اين سخن كسى است كه قرآن را بايد از او آموخت! زيرا شاگردان او، مانند ابن عباس، مفسّران بزرگ قرآن هستند، تا چه رسد به آن حضرتش.
    با توجّه به اين مقدّمه كوتاه، نگاه كنجكاوانه اى به جملات سه گانه بالا مى كنيم:
    1ـ «وَ فيهِ رَبيعُ الْقَلْبِ»(2) در فصل بهار تمام گياهان زنده، گل ها خندان، درختان با طراوات، جنگل ها و بيابان ها سرسبز، ميوه ها آماده چيدن و خلاصه تمام طبيعت زنده، زيبا و پرشكوه و خرّم و باطراوت است. هنگامى كه نسيم قرآن بر قلب ها مىوزد بهار دل ها شروع مى شود. گل هاى اخلاق و صفات زيبا شكوفه مى كند، درختان پربار تواضع و صبر و استقامت به بار مى نشيند، و يخ هاى وجود انسان، كه بر اثر گناه به وجود آمده، كم كم آب مى شود، و آثار باقى مانده زمستان كه بوى مرگ و نابودى مى دهد به تدريج از بين مى رود. و روشن است كه هر چه بيش تر در خدمت قرآن باشيم، بهار قلب هايمان پرشكوه تر و پربارتر خواهد شد.
    2ـ «وَ يَنابيعُ الْعِلْمِ»، «ينابيع» جمع «ينبوع» به معناى «چشمه» است; نه يك چشمه بلكه چشمه هاى فراوان علم و دانش در قرآن مجيد وجود دارد. بدين جهت است كه معتقديم هر چقدر با قرآن مجيد كار شود و در آن انديشه و تدبّر گردد، مفاهيم تازه و مطالب جديدى از آن استخراج مى شود و دليل بر اين مطلب وجود نكات نو و مفاهيم جديد در كتاب هاى تفسيرى جديد، نسبت به كتب تفسيرى قديم است.
    علاّمه بلخى، يكى از علماء افغانستان، كه چهارده سال از عمرش را در زندان هاى حكومت هاى سلطنتى افغانستان بسر برد، گفت: «در طول اين مدّت موفّق شدم بيش از هزار مرتبه قرآن مجيد را ختم كنم! هر بار كه قرآن را مى خواندم به مطالب جديدى مى رسيدم كه در مرتبه قبل نرسيده بودم» و به يقين اگر باز هم تكرار مى شد، مطالب تازه ترى مكشوف مى گشت.
    ما تفسير نمونه را در طول پانزده سال به صورت مرتّب و بىوقفه نوشتيم و هفت سال هم نوشتن دوره اوّل تفسير پيام قرآن طول كشيد، جمعاً بيست و دو سال كار مستمر با قرآن داشتيم، به گونه اى كه اين كار در سفر و حضر، در تبعيد و خانه ادامه داشت و در هيچ شرايطى تعطيل نمى شد. ولى اكنون كه قرآن را مطالعه مى كنم، باز به مطالب جديدى دست مى يابم و آن ها را يادداشت نموده تا ان شاء الله در آينده منتشر سازم. آرى سرچشمه هاى جوشان علوم در قرآن مجيد است.
    3ـ «وَ ما لِلْقَلْبِ جِلاءٌ غَيْرُهُ» هرگاه احساس كردى قلبت بر اثر گناه، يا غفلت از خدا، يا دور ماندن از حق و مانند آن، زنگار گرفته، قرآن را باز كن و آياتش را تلاوت نما و در آن تدبّر كن، تا قلبت را صيقل و جلا دهد!.
    على (عليه السلام) اهل مبالغه و گزافه گويى نيست. تعبيرات سه گانه فوق حقايق انكارناپذيرى در مورد قرآن است، و لهذا در روايت ديگرى مى خوانيم:
    «كسى كه قرآن ـ با توصيف هايى كه ذكر شد ـ دارد همه چيز دارد، و كسى كه قرآن ندارد هيچ چيز ندارد; لَيْسَ عَلى أَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فاقَة، وَ لا لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنىً»(3).
    با توجّه به اين مطالب نبايد لحظه اى در عمل به قرآن ترديد و سستى كنيم، تا مبادا ديگران در عمل به قرآن از ما پيشى بجويند و نگرانى حضرت على (عليه السلام) در بستر بيمارى و در آخرين لحظات عمرش، كه فرمود: «مبادا ديگران در عمل به قرآن بر شما سبقت بگيرند»(4) تحقّق يابد!.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 176.
    2. شبيه اين جمله در خطبه 110 و 198 نهج البلاغه نيز آمده است.
    3. نهج البلاغه، خطبه 176.
    4. نهج البلاغه، نامه 47.

    منبع: کتاب 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع) - شماره 83

    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:46:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فلسفه مهمّ حجّ   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرامِ، الَّذى جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاَْنامِ، يَرِدُونَهُ وُرُودَ الاَْنْعامِ، وَ يَأْلَهُونَ اِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمامِ … وَ تَشبَّهُوا بِمَلائِكَتِهِ الْمُطيفينَ بِعَرْشِه»;

    «خداوند حجّ خانه اش را واجب كرده و آن (خانه ساده و پر رمز و راز) را مركز توجّه و اقبال مردم قرار داده است. مشتاقانِ (قرب پروردگار) بسانِ تشنه كامانى كه به آب گاه مى روند (در كنار اين چشمه فيض الهى آرام مى گيرند و) از آن بهره مى برند و مسلمانان همانند كبوتران (كه به آشيانه خويش بازمى گردند) به اين خانه پناه مى برند … و شبيه فرشتگانى هستند كه در بر گرد عرش الهى در طوافند»(1).

     

    شرح و تفسير

    حجّ از مهمّ ترين عبادات و داراى ابعاد مختلفى است، كه هر كدام از ديگرى مهم تر مى باشد. يكى از ابعاد حجّ بُعد اخلاقى آن مى باشد كه مولا اميرالمؤمنين (عليه السلام) در عبارت فوق به آن پرداخته است:
    تعابيرى زيباتر از تعبيرات فوق در مورد حجّ تصوّر نمى شود; كعبه چشمه جوشان فيض الهى، كعبه پناهگاه مطمئن مسلمانان در برابر حوادث و مشكلات سخت، و بالاخره كعبه بسان عرش الهى است، كه مطاف فرشتگان مقرّب پروردگار مى باشد. بنابراين حجّ بايد مركز و پناهگاه مسلمانان در برابر طوفان ها و حوادث و بلاها و مشكلات باشد، حجّ بايد تشنه كامان را سيراب گرداند. امّا امروزه دو خطر براى از بين بردن روح حجّ احساس مى شود، كه توجّه به آن لازم و ضرورى است:
    1ـ توجّه بيش از حدّ به زرق و برق هاى مادّى سفر حجّ، و مكّه و مدينه را به عنوان بازارى براى عرضه كالاها يا خريد كالاى مورد نظر شناختن، و با اين قصد به آن جا سفر كردن، يكى از خطراتى است كه فلسفه حجّ را تهديد مى كند. متأسّفانه تمام همّ و غمّ جمعى از زوّار از زمان ورود، تا هنگام خروج، تهيّه سوغاتى است. در حالى كه فلسفه حجّ اين است كه انسان ها را براى مدّت زمان كوتاهى از زندگى مادّى جدا كند و وارد أبعاد معنوى آن نمايد. امّا اين جاذبه هاى كاذب اقتصادى، و توجّه بيش از حدّ به مسأله سوغاتى باعث مى شود كه در همان لاك مادّى خويش باقى بمانند.
    2ـ برخى ديگر به عنوان يك سفر تفريحى به حجّ نگاه مى كنند، بدين جهت همواره در فكر تهيّه بهترين هتل ها، بهترين غذاها، بهترين وسيله هاى سوارى، و ساير امكانات بهتر هستند و خلاصه تنها به مظاهر مادّى حجّ توجّه دارند. اين خطر ديگرى است كه حجّ را تهديد مى كند.
    انقلاب اسلامى در سايه دين زنده مى ماند. به همين جهت مخالفين و معاندين انقلاب سعى دارند جنبه هاى دينى را كم رنگ يا ميان تهى كنند. بنابراين مسلمانان وظيفه دارند دعاهاى كميل، ندبه، زيارت هاى عاشورا و مانند آن، اعتكاف، نمازهاى جمعه و جماعت، عبادات اجتماعى همچون حجّ و عمره را با شكوه هر چه بيش تر انجام دهند، تا دشمنان در اين توطئه نيز با سرافكندگى و شكست عقب نشينى كنند.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه اوّل.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:46:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فرق عاقل و جاهل   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَلْعاقِلُ عَدُوُّ لَذَّتِه وَ الْجاهِلُ عَبْدُ شَهْوَتِه»;
    «انسان عاقل دشمن هوس ها و شهوات خويش است، ولى شخص نادان اسير و بنده شهوات خود مى باشد»(1).

     

    شرح و تفسير

    امتياز انسان نسبت به ساير موجودات زنده عقل اوست(2). و گرنه از نظر جسمانى بسيار ضعيف و آسيب پذير و نيازمند است، به گونه اى كه بخشى از علم طب را از حيوانات فراگرفته است! بعضى از حيوانات به هنگام بيمارى از گياهان خاصّى استفاده مى كنند و درمان مى شوند. انسان از اين حيوانات راه درمان برخى بيمارى ها را فرا گرفته است! تحمّل انسان در برابر آفات طبيعى و مشكلات بسيار كمتر از حيوانات است. به هر حال امتياز انسان به عقل اوست، عقلى كه او را حاكم مطلق بر جهان كرده است.
    ولى سؤالى كه در اين جا مطرح مى باشد اين است كه عقل چيست؟
    از ديدگاه مادّى ها عقل چيزى است كه انسان را با كمترين زحمت به بيش ترين منافع برساند! امّا از ديدگاه خداپرستان عقل چيزى است كه موجب جلب رضاى خداوند شود و انسان را به سعادت برساند!(3).
    حضرت على (عليه السلام)در تفسير عقل مى فرمايد: «عاقل كسى است كه مخالف و دشمن هواپرستى باشد و بى عقل و نادان كسى است كه اسير خواسته هاى دل خويشتن است». منظور از «لذّت» در اين روايت «هواپرستى» است و گرنه اسلام نه تنها با «لذّت» مخالف نيست(4)، بلكه دستور داده است كه هر روز بخشى از وقت انسان صرف سرگرمى هاى سالم شود، تا براى باقى مانده روز توان انجام كارها را داشته باشد. بنابراين مراد از لذّت در اين حديث هوى و هوس هاى نامشروع است.
    جمله بعدى روايت كه تصريح به كلمه «شهوت» دارد شاهد خوبى بر اين مدّعا است، طبق اين روايت شريف دنياى امروز، كه غرق در هوى و هوس، شهوات جنسى، موادّ مخدّر، فحشا، فساد، تبعيض و بى عدالتى و مانند آن است، دنياى عاقلى محسوب نمى گردد.
    پروردگارا! ما را از اسارت شهوات و بندگى هوى و هوس ها برهان!.


     
    1. ميزان الحكمة، باب 2805، حديث 13173، (جلد 6، صفحه 420).
    2. احاديث مختلف پيرامون عقل را در ميزان الحكمه، فصل 365 (جلد 6، صفحه 394 به بعد) مطالعه فرماييد. بيش از سيصد حديث در كتاب فوق پيرامون عقل ذكر شده است!
    3. شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: عقل چيست؟ امام فرمود: «ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان; عقل آن است كه انسان بر اثر آن به پرسش خداوند روى آورد و در نهايت به بهشت راه يابد». (بحارالانوار، جلد 33، صفحه 170).
    4. همان گونه كه خداوند متعال در آيه 32 سوره اعراف مى فرمايد: (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللهِ الَّتى اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيّباتِ مِنَ الرّزْقِ); بگو: «چه كسى زينت هاى الهى را كه خدا براى بندگان خود آفريده، و روزى هاى پاكيزه را حرام كرده است؟!».

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:46:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.