حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 123
  • دیروز: 567
  • 7 روز قبل: 1983
  • 1 ماه قبل: 10436
  • کل بازدیدها: 2386887





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • دهقان


  •   آيا همه جا اكثريّت معيار است؟   ...


    قال على (عليه السلام):

    «اَيُّهَا النّاسُ لا تَسْتَوْحِشُوا فى طَريقِ الْهُدى لِقِلَّةِ اَهْلِهِ»;
    «اى مردم! در طريق هدايت از كمى طرفداران آن وحشت نكنيد»(1).

    شرح و تفسير

    يكى از آفت هاى عقل انسان، تسليم شدن در برابر اكثريّت كمّى جامعه است، كه از آن در آيات قرآن و روايات معصومان (عليهم السلام) نهى شده; بلكه در برخى از اين آيات، به مدح اقليّت و مذمّت اكثريّت پرداخته شده است; مثلا در آيه شريفه 116 سوره انعام مى خوانيم: (وَ اِنْ تُطِعْ اَكْثَرَ مَنْ فِى الاَْرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللهِ); «اگر از بيش تر كسانى كه در روى زمين هستند اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه مى كنند» علاوه بر اين، در بيش از ده آيه اكثريت به جهالت، و در 5 آيه به ناسپاسى، و در 4 آيه به فقدان ايمان، توصيف شده است.
    حال با توجّه به آنچه از آيات و روايات استفاده مى شود، كه اكثريّت مذمّت شده، و از سوى ديگر در دنياى امروز همه جا سخن از اكثريّت ها است، و امروزه بسيارى از مسايل سرنوشت ساز بشر، بر محور رأى اكثريّت دور مى زند، معيار چيست؟
    پاسخ اين است كه جوامع بشرى متفاوت است، اگر در جامعه اى صالحان متوليّان امور آن باشند، بدون شك تبعيّت از اكثريّت تقوى و صلاح است، ولى اگر هواپرستان متوليان امور جامعه اى بودند، هيچ گاه اسلام تبعيّت از اكثريّت هواپرست را سفارش و توصيه نمى كند; زيرا با منطق و عقل سازگار نيست.
    به تعبير ديگر اسلام تابع اكثريّت كيفى است، نه اكثريّت كمّى! به همين جهت خداوند متعال در آيه شريفه هفتم سوره هود و دوم سوره ملك مى فرمايد: (لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلا) و نفرمود: «اَكْثَرُ عَمَلا» چون اكثريّت كيفى مهمّ است، نه اكثريّت كمّى! ولى توجّه اين نكته مهمّ است كه مسأله اكثريّت در دنياى امروز، راه چاره بيچارگى است! زيرا معيارى براى اكثريّت كيفى در جوامع غير دينى وجود ندارد و همه مدعى هستند كه بهترين هستند. بنابراين براى حفظ نظام جامعه ناچارند طبق نظر اكثريّت عمل كنند; هر چند به مقتضاى آن، يك عالم دانشمند و مدير و مدبّر يك رأى، و يك فرد بى سواد ناآگاه هم يك رأى داشته باشد! بنابراين آيات مزبور و مانند آن ناظر به يك جامعه سالم و صالح نيست.

    پيام اين حديث
    ما نبايد در زندگى اخلاقى خويش تابع اكثريّت ها باشيم، هر چند مجبوريم در زندگى سياسى تابع باشيم. بنابراين اگر اكثريّت مردم روى زمين مال حرام مى خورند و پرهيز نمى كنند، ما نبايد به رنگ جماعت اكثريّت درآييم. اگر اكثريّت مردم به هنگام به خطر افتادن منافع خويش دروغ مى گويند، ما نبايد از صف راستگويان، به بهانه در اقليّت بودن آن ها، خارج شويم و از كمى تعداد و نفرات صادقين بترسيم و در صف دروغگويان درآييم. انسان مؤمن در مسايل اخلاقى بايد مستقل باشد، يعنى اگر تمام مردم روى زمين (فرضاً) آلوده شراب شدند او نبايد از تنهاييش در اين مسير به خود هراس راه دهد و از منطق رسواى «خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو!» پيروى كند. يا بگويد: «چه كسى راست مى گويد كه ما راست بگوييم؟» و مانند اين ها; زيرا بدون شك فرداى قيامت اين بهانه ها پذيرفته نيست. زمانى انسان صالح مى شود و در مسير سلوك الى الله قرار مى گيرد، كه نگاه نكند ديگران چه مى گويند، بلكه بنگرد خداوند چه مى گويد.
    پروردگارا ما را همواره در طريق حق بدار، و وحشت تنهايى در راه حق را از ما زايل كن.
     


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 201.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-12-26] [ 12:21:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آفت ها!   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «لِكُلِّ شَىْء آفَةٌ»;
    «هر چيزى آفتى دارد (در هر كار مراقب آفت ها باشيد)»(1).

    شرح و تفسير

    هر چيزى در جهان هستى، همان گونه كه در روايت بالا آمده، آفت يا آفت هايى دارد; يعنى تمام موجودات عالَم آسيب پذيرند و نمى توان چيزى پيدا كرد كه بى آفت باشد. به عنوان نمونه بدن خود ما انسان ها چقدر آسيب پذير و پرآفت است. انواع و اقسام بيمارى ها، كه از مرز هزاران نوع بيمارى مى گذرد، همواره سلامت انسان را تهديد مى كند. بدين جهت رشته هاى مختلف پزشكى براى مداواى آن ها به وجود آمده است، حتّى آفات يك عضو (مثلا چشم) آن قدر زياد است كه در جهان كنونى يك طبيب نمى تواند در همه مشكلات چشم متخصّص شود; بلكه چشم متخصّص هاى مختلفى دارد. روح انسان نيز چنين است; نباتات، حيوانات، جامعه انسانى و خلاصه همه چيز آفت دارد.
    با توجّه به اين اصل كلّى و فراگير، بايد در هر موفّقيت و موهبتى با دقّت مراقب آفات آن باشيم و گرنه پيروزى ها و نعمت ها در معرض خطر قرار مى گيرد. حضرت على (عليه السلام) در ادامه اين سخن آفت نزديك به سى نعمت را بيان كرده، كه در اين جا به چهار مورد آن مى پردازيم:
    1ـ «آفَةُ الْوَرَعِ قِلَّةُ الْقِناعَةِ; آفت مهمّ تقوى (و نقطه آسيب پذيرى آن) قانع نبودن در زندگى است»(2). چيزى كه انسان را به حرام مى اندازد، چيزى كه آدمى را حريص بر استفاده از اموال شبهه ناك مى كند، چيزى كه افراد ضعيف الايمان را به سوى ترك خمس و زكات سوق مى دهد، چيزى كه باعث مى شود تا انسان براى كسب اموال بيش تر به آب و آتش بزند، قانع نبودن است! اگر زندگى انسان آميخته با قناعت باشد، اداره آن آسان است. در حالات هارون الرشيد نوشته اند كه در جشن عروسى يكى از فرزندانش به جاى نُقل و سكّه، قطعه هايى از كاغذ كه بر روى هر كدام نام يك آبادى نوشته شده بود بر سر عروس خود مى ريخت!(3) روشن است وقتى كسى بخواهد اين كار را كند نمى تواند به حلال قناعت نمايد، بلكه به ناچار آلوده به غصب و غارت و چپاول و دزدى و ساير كارهاى خلاف مى شود، ولى اگر قناعت كند دست به اين كارها نمى زند.
    2ـ «آفَةُ الْقَوِىِّ اسْتِضْعافُ الْخَصْمِ; آفت نيرومند، كوچك شمردن دشمنانش مى باشد»(4). نقطه آسيب قدرتمندان و جوامع قوى اين است كه دشمنان خود را كوچك مى شمارند. نگوييد تهاجم فرهنگى مهم نيست! اگر فلان روزنامه توهين كرد، اهميّتى ندارد! اگر فلان فيلم دهن كجى كرد، تأثيرى ندارد و …; چون اگر دشمن را كوچك شمردى از او ضربه مى خورى.
    3ـ «آفَةُ الدّينِ الْهَوى; هواى نفس آفت دين است»(5). هواى نفس دين انسان را بر باد مى دهد، آفت دين يك چيز درونى به نام هواى نفس است.
    4ـ «آفَةُ الْعَقْلِ الْهَوى; هواى نفس آفت عقل انسان (نيز) هست»(6). هواى نفس عقل انسان را از كار مى اندازد و انسان را پراشتباه ظاهر مى كند. هواى پرستى حجاب مى شود. هواى پرستى هم آفت دين است و هم آفت عقل. آرى همه چيز آفت دارد، بايد آفت ها را شناخت و با آن مبارزه كرد.


    1. ميزان الحكمه، باب 97، حديث 514، (جلد اوّل، صفحه 110).
    2. ميزان الحكمة، باب 97، حديث 537، (جلد اوّل، صفحه 111).
    3. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، جلد 1، صفحه 118.
    4. ميزان الحكمة، باب 97، حديث 541، (جلد اوّل، صفحه 111).
    5. ميزان الحكمة، باب 97، حديث 513، (جلد اوّل، صفحه 110).
    6. ميزان الحكمة، باب 97، حديث 526، (جلد اوّل، صفحه 111).
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:21:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آسيابى در جهنّم!   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «اِنَّ فى جَهَنَّمَ رَحىً تَطْحَنُ، اَفَلا تَسْئَلُونى ما طَحْنُها؟ فَقيلَ لَهُ: فَما طَحْنُها يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ؟ قَالَ: اَلْعُلَماءُ الْفَجَرَةُ، وَ الْقُرّاءُ الْفَسَقَةُ، وَ الْجَبابِرَةُ الظَّلَمَةُ، وَ الْوُزَراءُ الْخَوَنَةُ، وَ الْعُرَفاءُ الْكَذَبَةُ …»;
    «در جهنّم آسيابى وجود دارد كه همواره كار مى كند. آيا نمى پرسيد كه چه چيزى را خرد مى كند؟ پرسيده شد: خوراك اين آسياب چيست؟ حضرت فرمود: دانشمندان فاجر و منحرف، قاريان فاسق، حكمرانان ستمگر، وزيران خائن و كارشناسان دروغگو، خوراك آن آسياب هستند!»(1).

    شرح و تفسير

    آتش دوزخ براى مجازات گنهكاران كافى است. آتشى كه از درون دل ها به بيرون زبانه مى كشد (اَلَّتى تَطَّلِعُ عَلَى الاَْفْئِدَةِ)(2). ولى براى برخى از جهنّميان، از جمله گروه هاى پنج گانه فوق، عذاب هاى فوق العاده اى بر آن افزوده شده، كه علّت آن ـ در مورد گروه هايى كه در اين حديث مطرح شده ـ اين است كه از مقام و موقعيّت خويش سوء استفاده كرده اند. توجّه كنيد:
    اِنَّ فى جَهَنَّمَ رَحىً تَطْحَنُ: در جهنّم آسيابى وجود دارد كه پنج گروه از انسان ها را، همانند گندمى كه تبديل به آرد مى شود، خرد مى كند! آيا نمى پرسيد كه چه كسانى خوراك اين آسياب هستند؟ مردم پرسيدند: اى اميرمؤمنان! اين آسياب چه كسانى را آسياب مى كند؟ حضرت در جواب پنج گروه را برشمرد:
    1ـ اَلْعُلَماءُ الْفَجَرَةُ: اوّلين گروه، عالمانى هستند كه چراغ در دست دارند و راهزن دين و ايمان و عقايد و اعتماد مردمند، عالم فاجر و منحرف همانند دزدى است كه چراغ در دست دزدى مى كند 
    چو دزدى با چراغ آيد *** گزيده تر برد كالا!
    2ـ وَ الْقُرّاءُ الْفَسَقَةُ: دومين گروهى كه خوراك آن آسياب هستند، قاريان فاسق مى باشند. تفاوت «علماء فاجر» و «قاريان فاسق» در اين است كه قاريان فقط معلّمان مردم در قرآن بودند، ولى علماء فاجر شامل معلّمان مردم در ساير علوم نيز مى شود. اين ها اگر فاسق باشند خطرات زيادى خواهند داشت و چون پست آن ها مهم است و با روح و قلب مردم، مخصوصاً جوانان سر و كار دارند عذابشان هم شديد است.
    3ـ وَ الْجَبابِرَةُ الظَّلَمَةُ: جابران ستمكار سومين گروهى هستند كه خوراك آن آسياب مى باشند. خطر اين گروه در مرحله بعد از علماء فاجر و قاريان فاسق است; چون آن ها عقيده مردم را دگرگون مى سازند، ولى زمامداران ستمكار بر جسم مردم ستم مى كنند.
    4ـ وَ الْوُزَراءُ الْخَوَنَةُ: وزيران جابران ستمكار هم در آن آسياب خرد مى شوند. علّت اين كه به وزراء، خائن و به زمامداران، ظالم گفته شده اين است كه: اين وزراء هم به پيشوايانشان خيانت مى كنند و بيراهه را به عنوان راه به آن ها نشان مى دهند و هم به خويشتن و ملّت خويش خيانت مى كنند.
    5ـ وَ الْعُرَفاءُ الْكَذَبَةُ: منظور از «عرفا» در اين جا كارشناسان مى باشد. بنابراين پنجمين گروه، كارشناسان و خبرگزاران و اهل خبره دروغگو هستند. تمام رسانه هاى جمعى كه به نوعى آلوده به دروغ و ارائه خلاف حقيقت هستند مشمول اين تعبير مى باشند; رسانه هايى كه بايد معرّف خوبى ها و معروف ها و صراط مستقيم باشند، آلودگى ها و دروغ ها و بى بندوبارى ها را ارائه مى كنند و مردم را غافل و گرفتار انواع بدبختى ها مى سازند.
    در ضمن از اين حديث معلوم مى شود كه جامعه بر محور اين پنج گروه دور مى زند، اگر اين ها اصلاح شوند تمام جامعه اصلاح مى شود و اگر منحرف شوند همه جامعه تباه مى گردد. و نقطه انحراف تمام اين ها يك چيز است و آن مقدّم داشتن منافع شخصى بر منافع اجتماعى و ارزش هاى مادّى بر ارزش هاى الهى!
     


     
    1. ميزان الحكمة، باب 620، حديث 2922، (جلد دوم، صفحه 173).
    2. سوره هُمزه، آيه 7.
    3. مشروح اين روايت را در مثال هاى زيباى قرآن، جلد اوّل، صفحه 230 مطالعه فرماييد.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:21:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آزادى انسان ها   ...

     

     

     

    قال على (عليه السلام):
    «اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لا اَمَةً وَ اِنَّ النّاسَ كُلُّهُمْ اَحْرارٌ»;
    «اى مردم! از حضرت آدم (عليه السلام) غلام و كنيزى خلق نشده، بلكه تمام مردم آزاد هستند!»(1).

    شرح و تفسير

    مخاطب حضرت در اين روايت تمام مردم هستند; چون گروه خاصّى را مورد خطاب قرار نداده، بلكه تمام انسان ها را مورد خطاب قرار داده است. خطاب «يا اَيُّهَا النّاسُ» در مواردى است كه جنبه حقوق بشر دارد، ولى خطاب هايى مانند «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» جنبه حقوق اسلامى دارد. طبق اين روايت، همه مردم آزادند و اساس آفرينش انسان و فرزندان آدم بر حريّت و آزادى بوده است. و اگر در جايى اين اصل نقض شود، جنبه استثنايى دارد. اين نكته كه مسأله آزادى انسان 1400 سال قبل توسّط اسلام مطرح شده، قابل تأمّل و دقّت است; زيرا در آن زمان حريّت يك اصل اساسى و يك ارزش شناخته نمى شد، برخلاف امروز كه ارزشى بودن آزادى يك امر بديهى است.
    اصل لزوم آزادى مطلبى روشن، بلكه از بديهيّات است و مورد قبول همه مى باشد و همه ملّت هاى تحت سلطه براى به دست آوردن آن مبارزه مى كنند. آنچه قابل توجّه و در خور دقّت مى باشد، دو چيز است:
    1ـ چرا آزادى يك ارزش است؟ اگر نباشد چه مى شود؟ و اگر باشد چه رخ مى دهد؟ متأسّفانه فلسفه آزادى چيزى است كه كمتر بدان پرداخته مى شود. فلسفه آزادى روشن است:
    انسان نيروها و قابليّت هايى دارد. در صورتى مى تواند اين ها را به ثمر برساند كه مانعى بر سر راه او نباشد، بتواند آزادانه علم و دانش را فراگيرد و در مسير تكامل پيش برود، تكامل بر دو پايه استوار است الف: استعدادهاى درونى. ب: نداشتن مانع، بنابراين فلسفه آزادى انسان، استفاده وى از استعدادها و لياقت هاى درونى است. و روشن است كه شكوفايى استعدادهاى درونى انسان در محيطى آزاد بهتر تحقّق پيدا مى كند. رشد بوته اى كه در يك گلدان هست با بوته اى كه در يك زمين زراعتى كاشته شده قابل مقايسه نيست.
    2ـ چه نوع آزادى مطلوب است؟
    از آنچه در نكته اوّل گذشت روشن مى شود كه آن نوع از آزادى مطلوب است كه در مسير تكامل انسان باشد. بنابراين اين فلسفه آزادى حدود آن را تبيين مى كند، زيرا آزادى اقسامى دارد:
    1ـ آزادى مطلق; اين نوع آزادى فقط در دل جنگل ها و در بين حيوانات وحشى پيدا مى شود و بس. در چنين مكان هايى هر كسى هر كار بخواهد مى كند. و روشن است كه هيچ كسى مدافع چنين آزادى نيست.
    2ـ آزادى در محدوده قوانين بشرى كه دائماً دست خوش تغيير و تفسير است; كسانى كه معتقد به دين نيستند، ولى قانون را قبول دارند آزادى آن ها بايد در چارچوبه قانون باشد و واضح است كه قانون تضادّى با آزادى ندارد، بلكه محافظ آن است.
    3ـ آزادى در محدوده ارزش هاى الهى; آزادى پيروان مكاتب الهى در چارچوبه ارزش هاى دينى است، آن ها هرگز اجازه نمى دهند كه به نام آزادى به حريم اين ارزش هاى والاى الهى و انسانى تجاوز شود.
    بديهى است نوع اوّل آزادى مطلوب هيچ بشرى نيست، و نوع دوم سرچشمه انواع مشكلات و بدبختى هاست، و تنها نوع سوم است كه مى تواند سعادت ما را تضمين كند و قبايى است كه براى قامت انسان دوخته شده است.


     
    1. ميزان الحكمة، باب 779، حديث 3556، (جلد دوم، صفحه 351).
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:21:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آرى، بهشت را به بها مى دهند!   ...

     

     

     

    قال على (عليه السلام) لِرَجُل سَأَلَهُ اَنْ يَعِظَهُ:
    «لا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُوا الاْخِرَةَ بِغَيْرِ الْعَمَلِ، وَ يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الاَْمَلِ، يَقُولُ فِى الدُّنْيا بِقَوْلِ الزّاهِدينَ وَ يَعْمَلُ فِيها بِعَمَلِ الرّاغِبينَ»;
    «حضرت در اجابت درخواست شخصى كه از او نصيحت خواست، فرمود: از كسانى مباش كه آخرت را بدون انجام اعمال صالح مى خواهند، و توبه را با آرزوهاى دراز تأخير مى اندازند، و درباره دنيا همچون زاهدان سخن مى گويند، ولى همچون دنياپرستان عمل مى كنند!»(1).

    شرح و تفسير

    به راستى سخنان حضرت على (عليه السلام) معجزه آسا است و اين جمله از درخشان ترين آن ها است. در اين جمله سه دستور مهمّ، كه خير دنيا و آخرت فرد و جامعه در آن نهفته، آمده است. توجّه كنيد:
    1ـ بهشت را به بهانه نمى دهند، و تنها سخن گفتن، بدون عمل، نجات بخش انسان نخواهد بود. تنها ادّعاى عشق به دين و ولايت و پيشوايان دين، گره اى از مشكلات ما باز نخواهد كرد و با لقلقه زبان بدون عمل، اميدى به آسودگى و راحتى در جهان آخرت نخواهد بود.
    ادّعاى دوستى و ولايت اهل البيت (عليهم السلام) زمانى كارساز است كه مجموعه اى از اعمال صالح و نيك به همراه داشته باشيم، تا اگر مرتكب لغزش ها و خطاهايى شده باشيم، ولايت و شفاعت و مانند آن، لغزش ها و خطاها را جبران كند. در ضمن از مباحث فوق روشن مى شود مدعيان عشق به خاندان پيامبر (عليهم السلام) كه هيچ توشه اى از اعمال صالح ندارند چقدر در اشتباهند.
    2ـ توبه و بازگشت به سوى خداوند با آرزوهاى طولانى سازگار نيست. مخصوصاً كه انسان از آينده خود هيچ اطّلاعى ندارد و زمان مرگ خود را نمى داند. كسى كه نمى داند يك لحظه ديگر زنده است يا مرده، چگونه آرزوهاى طولانى دارد؟! و شخصى كه آرزوهاى طولانى دارد چگونه مى تواند توبه كند؟! أجل زنگ خطر و داروى مهمّى براى درمان اين درد است. هنگامى كه اجل حضرت سليمان (عليه السلام)مى رسد حتّى اجازه نشستن به او داده نمى شود و در حال ايستاده قبض روح مى گردد!(2) بنابراين نبايد با آرزوهاى طولانى توبه را به تأخير بيندازيم.
    3ـ سومين موعظه حضرت اين است: از كسانى كه بين گفتار و عملشان تفاوت وجود دارد مباش! كسانى كه به هنگام سخن گفتن آن چنان در مورد دنيا سخن مى گويند كه گويا تارك و زاهد دنيا هستند; ولى در مقام عمل كاملا وابسته و حريص بر دنيا مى باشند. سعى كن سخن و عملت هماهنگ باشد. واى به حال من، اگر از عشق على دم مى زنم، امّا عملم هماهنگ با معاويه هاست! سخن از معنويّت و خداپرستى و روحانيّت مى گويم، ولى غرق در مادّى گرايى و تجمّل پرستى مى باشم!
    راغبين به دنيا چه كسانى هستند؟ آن ها كسانى هستند كه در سر دو راهى ها پشت به خدا و رو به دنيا مى كنند.
    مردم هنگامى كه بر سر دو راهى قرار مى گيرند، چند دسته اند:
    نخست، افرادى كه بى قيد و شرط راه دنيا را برگزيده و به خدا پشت مى كنند.
    دوم، گروهى كه عكس گروه اوّل عمل مى كنند و راه آخرت را در پيش مى گيرند.
    و گروه سوم، انسان هاى شكّاك و متحيّرند، اشخاصى همچون عمر ابن سعد كه هم طالب ملك رى به قيمت شهيد كردن امام حسين (عليه السلام)مى باشند و هم خواهان بهشت برين، و در جنگ عقل و نفس امّاره بالاخره عقل آن ها مغلوب مى گردد! بايد با اين معيار خود را بسنجيم، تا معلوم شود كه از چه گروهى هستيم.


    1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 150.
    2. تفسير نمونه، جلد 18، صفحه 44. و تاريخ انبياء، صفحه 197.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:21:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آرزوهاى طولانى!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام): 
    «ما اَطالَ اَحَدٌ الاَْمَلَ اِلاّ نَسِىَ الاَْجَلَ و اَساءَ الْعَمَلَ»;
    «هيچ انسانى آرزوهاى خود را طولانى نمى كند، مگر اين كه مرگ را فراموش مى كند و اعمال او بد مى شود!»(1).

     

    شرح و تفسير

    آرى آرزوهاى دور و دراز، انسان را گرفتار سوء رفتار و قبح اعمال مى كند. در زبان عرب دو لغت به معناى اميد و آرزوست; يكى «رجاء» و ديگرى «أمَل» است، اوّلى بار مثبت دارد و منظور از آن اميد و آرزوى سازنده است، ولى «اَمَل» گاه بار منفى دارد و به معنى آرزوهاى غيرسازنده است. ظاهراً در فارسى «اميد» معادل «رجاء» و «آرزو» معادل «امل» است. حضرت على (عليه السلام) در اين روايت پرمعنى به يكى از جنبه هاى منفى «أمل» مى پردازد و تأثير سوء آن را در اعمال انسان گوشزد مى نمايد.
    سؤال: راستى چرا «آرزوهاى طولانى» اين قدر بد است؟
    پاسخ: خاصيّت زرق و برق مادّى دنيا اين است كه از دور جاذبه قوى دارد، امّا وقتى انسان به نزديك آن مى رسد به آن عادت مى كند و جاذبه خود را از دست مى دهد. مانند موادّ مخدّر كه افراد قبل از رسيدن به آن برايشان جاذبه دارد، امّا وقتى معتاد شدند ديگر جذبه اى براى آن ها ندارد. و بايد مرتّباً مقدار آن را افزايش دهند تا در كام مرگ فرو روند.
    شخصى كه اجاره نشين است و از مشكلات آن رنج مى برد آرزو مى كند كه خانه اى ملكى، هر چند كوچك نصيبش شود و اين برايش فوق العاده جاذبه دارد، امّا هنگامى كه به آن مى رسد، پس از مدّت كوتاهى برايش عادى مى شود و آرزوى خانه اى بزرگ تر با امكانات بيش تر مى كند، امّا به آن هم قانع نيست و هر روز در فكر منزل مرفّه ترى است.
    هفت اقليم ار بگيرد پادشاه *** همچنان در بند اقليمى دگر!
    بنابراين آرزوها مرز و پايانى ندارد، بدين جهت اگر انسان بخواهد به آرزوهاى خويش برسد بايد تمام نيرويش را صرف رسيدن به آن نمايد و طبيعى است كه ديگر وقت و نيرويى ندارد كه صرف جهان آخرت نمايد. بدين جهت در احاديث معصومين آرزوهاى طولانى مذمّت گرديده و موجب فراموش كردن آخرت شمرده شده است(2).
    اين مطلب را نيز در نظر داشته باشيم كه زيادى نعمت، كه معمولا آرزوهاى طولانى در راستاى تحصيل آن است، در بسيارى از موارد مايه بدبختى است! حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) از بيابانى عبور مى كردند، فرمود: برويد مقدارى شير بياوريد و پول آن را هم به صاحب حيوان بدهيد. صاحب آن حيوان از دادن شير به پيامبر(صلى الله عليه وآله) امتناع ورزيد! پيامبر (صلى الله عليه وآله) دعا كرد كه اموالش زياد شود! از آن جا گذشتند و به شبان ديگرى رسيدند و همان تقاضا را مطرح كردند. آن شبان ادب كرد و به سرعت مقدارى شير در اختيار پيامبر (صلى الله عليه وآله) و همراهان قرار داد. حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: خدايا! به اندازه كفاف و عفاف به او نعمت ارزانى دار! اصحاب از تفاوت اين دو دعا، براى آن دو نفر پرسيدند؟ حضرت فرمود: زيادى نعمت براى شخص اوّل مايه رنج و عذاب است(3).

     

     

    1. غرر الحكم و درر الكلم، جلد 6، صفحه 101، حديث 9676.
    2. در روايتى از امام على (عليه السلام) مى خوانيم: «طُولُ الاَْمَلِ يُنْسِى الاْخِرَةَ، آرزوهاى طولانى سبب فراموشى آخرت است» (اخلاق در قرآن، جلد سوم، صفحه 188).
    3. بحار الانوار، جلد 69، صفحه 61، حديث 4.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:21:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آداب خريد و فروش   ...


    قال على (عليه السلام):

    «وَ لْيَكُنِ الْبَيعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوازينِ عَدْل وَ اَسْعار لا تُجْحِفُ بِالْفَريقَيْنِ مِنَ الْبايِعِ وَ الْمُبْتاعِ فَمَنْ قارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ اِيّاهُ فَنَكِّلْ بِه وَ عاقِبْهُ فى غَيْرِ اِسْراف»;
    «بايد معاملات با شرايط آسان صورت گيرد; با موازين عدل و نرخ هايى كه نه به فروشنده زيان برساند و نه به خريدار! و هرگاه كسى پس از نهى تو از احتكار، به چنين كارى دست بزند، او را كيفر كن! و در مجازاتش بكوش، ولى زياده روى نكن»(1).

    شرح و تفسير

    سه مشكل مهمّ جامعه ما را تهديد مى كند:
    1ـ تهاجم فرهنگى دشمن، كه بى رحمانه عقايد و آداب و رسوم ملّت مسلمان را هدف قرار داده است.
    2ـ ايجاد اختلاف و رخنه در صفوف يكپارچه و متّحد مسلمانان، كه از ابزارهاى كهنه دشمنان است.
    3ـ تورّم و گرانى بى حساب، كه با سوء مديريّت خودى ها، يا كارهاى حساب شده دشمن پديد مى آيد.
    در مورد مشكل سوم، كه موضوع روايت فوق نيز مى باشد، توجّه به نكاتى لازم است.
    الف) تورّم و گرانى در حدّ معقول و شناخته شده قابل تحمّل و تحليل اقتصادى است. امّا نرخ هاى ساعتى و قيمت هاى ناپايدار، كه هر لحظه در حال تغيير است، نوعى هرج و مرج و غارت اقتصادى است. و اين جاست كه حكّام شرع بايد در مقابل اين مسأله بايستند و با عوامل آن برخورد مناسب كنند.
    ب) از نظر شرع دست قانون گذاران بسته نيست; زيرا اين كه گفته مى شود قيمت كالا حدّ معيّنى ندارد، بلكه تابع توافق خريدار و فروشنده است، مربوط به شرايط عادى اقتصادى است; ولى حكومت اسلامى مى تواند در شرايط غيرعادى نرخ كالاها را مشخّص كند و گرنه بعضى از مردم ديگران را همانند گرگ مى خورند. بنابراين طبق عناوين ثانويّه و در شرايط ويژه اقتصادى، مى توان نرخ كالاها را مشخّص كرد و متخلّفين را مجازات نمود. بلكه از حديث فوق استفاده مى شود كه نظارت حكومت به عنوان اوّلى لازم است و وجود انواع تعزيرات، كه روى حساب و كتاب باشد، لازم و ضرورى است.
    ج) همه مردم بايد در چنين زمان هاى حسّاس همكارى نمايند و با خوددارى از خريد كالاهاى گران، عملا با گران فروشان مبارزه كنند.
    د) آخرين نكته اين كه حكومت اسلامى بايد لااقل در زمانى كه گران فروشى مردم را تحت فشار قرار داده، نرخ هاى خود را جابجا نكند.
    با رعايت نكات چهارگانه بالا مى توان گرانفروشى را كنترل كرد، تا اسلام و انقلاب را تهديد نكند.

     

     

     
    1. نهج البلاغه، نامه 53، (عهدنامه مالك اشتر).
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:21:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آثار مهمّ ذكرها!   ...

    قال على (عليه السلام):

    «يا كُمَيْلُ! قُلْ عِنْدَ كُلِّ شِدَّة «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ» و قُلْ عِنْدَ كُلِّ نِعْمَة «اَلْحَمْدُلِلّهِ» تُزْدَدْ مِنْها، وَ اِذا اَبْطَأَتِ الاَْرْزاقُ عَلَيْكَ «فَاسْتَغْفِرِ اللهَ» يُوَسَّعُ عَلَيْكَ فيها»;
    «اى كميل: در مواجهه با هر مشكلى بگو: «لا حول و لا قوّة الاّ بالله» خداوند كفايت آن مشكل را مى كند و هرگاه نعمتى به تو رسيد بگو: «الحمدلله» تا سبب فزونى نعمت گردد، و هرگاه روزى تو به تأخير افتاد، «استغفار كن» كه باعث گشايش روزى است!»(1).

     

    شرح و تفسير

    از سوى معلّمى بزرگ همچون على (عليه السلام) براى شاگرد مستعدّى چون كميل، سه ذكر بسيار عالى و مهمّ براى سه هدف بزرگ بيان شده است. آرى همه چيز در نزد معصومين (عليهم السلام) هست; حتّى اوراد و اذكار، و نيازى به ديگران نمى باشد. گفتن سه ذكر فوق، در سه زمان مخصوصى كه در روايت آمده است، آثار مهمّى دارد; ولى آنچه كه مهمّ است توجّه به اين نكته كه: «ذكر، فقط لقلقه زبان نيست» بنابراين، اگر به مفهوم اين ذكرهاى جالب، توجّه نكنيم و پيام آن ها را در جامعه پياده نكنيم، آن آثار را نخواهد داشت.
    معناى ذكر «لا حول و لاقوّة الا بالله» اين است كه تمام قدرت ها به دست خداست و حلاّل همه مشكلات اوست و هر چه هست از ناحيه اوست. اگر اين معنى را باور كنيم و در نتيجه با تمام وجود به در خانه او برويم و ايمانمان به اين مفاهيم قوى شود، يعنى حالتى شبيه حالت غريق در دريا پيدا كنيم، كه جز قدرت خداوند به هيچ چيز ديگر فكر نكنيم، خداوند در مشكلات ما را كفايت خواهد كرد.
    پيام ذكر «الحمدلله» اين است كه با رسيدن به نعمتى مغرور نشويم و حقيقتاً نعمت را از جانب او بدانيم، از آن سوء استفاده نكنيم، بخل نورزيم، در اين صورت نه تنها نعمت باقى مى ماند، بلكه فزونى مى يابد.
    و ذكر سوم (استغفراللّه) نيز چنين است. معناى استغفار اين است كه ديگر به سراغ گناه نرويم; زيرا يكى از عوامل معضلات اقتصادى در جامعه گناهان است، جامعه گناهكار جامعه فقيرى نيز خواهد بود(2). البتّه بروز اين مشكلات به هنگام گناه، زنگ بيدارباشى است براى مؤمنان.
    با اين بينش، بروز مشكلات فوق خود نعمت است، بدين جهت خداوند كفّار را به حال خود رها كرده و براى بيدارى آن ها زنگ بيدارباش نمى زند، تا در گناهان خويش غرق شوند.

     

     

    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 270.
    2. براى آگاهى بيش تر از آثار گناهان در دنيا، به كتاب تحقيقى پيرامون نماز باران، صفحه 81 به بعد، مراجعه كنيد.

     

    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:21:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آثار متفاوت عفو و بخشش   ...

    قال على (عليه السلام):

    «اَلْعَفْوُ يُفْسِدُ مِنَ اللَّئيمِ بِقَدْرِ اِصْلاحِه مِنَ الْكَريمِ»;
    «عفو و بخشش به همان مقدار كه اگر از سوى كريم باشد باعث اصلاح مى شود، اگر از ناحيه لئيم باشد باعث إفساد است»(1).

    شرح و تفسير

    اين حديث شريف را به دو شكل مى توان تفسير نمود.
    تفسير اوّل: انسان كريم هنگامى كه شخص خطاكارى را مورد عفو و بخشش خويش قرار دهد محبّت او را جلب مى كند; چرا كه عفو او آميخته با بزرگوارى و تواضع است، ولى عفو و گذشت انسان هاى لئيم و پست، چون آميخته با منّت و آزار است، سبب إفساد مى شود. و اين در واقع مصداقى از مصاديق (قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَة يَتْبَعُها اَذىً وَ اللهُ غَنِىٌّ حَليمٌ) «گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونت هاى آن ها)، از بخششى كه آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است; خداوند بى نياز و بردبار است»(2) مى باشد.
    تفسير دوم: در تفسير اوّل عفو و بخشش گاه از سوى «كريم» و گاه از سوى «لئيم» بود، كه در خطاكارى كه مورد عفو قرار گرفته دو عكس العمل متفاوت داشت، ولى طبق تفسير دوم عفو و بخشش گاه در مورد شخص «كريم» و گاه نسبت به شخص «لئيم» كه مرتكب خطا شده اند و مورد عفو قرار گرفته اند، مى باشد. طبق اين تفسير معناى روايت چنين مى شود: اگر آدم هاى كريمِ خطاكار مورد عفو قرار گيرند موجب إصلاح آنان مى گردد، ولى عفو انسان هاى پست و لئيم نه تنها موجب اصلاح آنان نمى شود، بلكه از آن سوء استفاده مى كنند و جسور و جرى شده و به فساد بيش تر مى پردازند، پس نتيجه عفو آنان إفساد است.
    پيام اخلاقى اين روايت اين است كه عفو و گذشت هم حساب و كتابى دارد، هنگامى كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مكّه را فتح كرد، فرمان عفو عمومى صادر فرمود(3). اين عفو و گذشت اثر بسيار مطلوبى در غالب مردم مكّه گذارد، ولى چند نفر را كه اصلاح پذير نبودند استثناء كرد و فرمان قتل آن ها را صادر نمود. قرآن مجيد در مورد ثمره اين عفو عمومى مى فرمايد: (يَدْخُلُونَ فى دينِ اللهِ اَفْواجاً); آن ها (مردم مكّه) به صورت گروه گروه به دين اسلام مى گرويدند»(4). اين اقبال عمومى به اسلام، كه بدون هرگونه اجبار و اكراهى بود، ثمره عفو و بخشش پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)بود. اين مسأله براى همه، مخصوصاً براى رهبران جامعه، درس بزرگى است. عفو و بخشش در آيات قرآن مجيد و روايات، به صورت گسترده مطرح شده است كه اين مختصر جاى طرح همه آن آيات نيست(5).

     


     
    1. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 419.
    2. سوره بقره، آيه 263.
    3. فروغ ابديّت، جلد دوم، صفحه 338.
    4. سوره نصر، آيه 2.
    5. به ميزان الحكمة، جلد 6، صفحه 358 به بعد، مراجعه كنيد.
     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:21:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آغاز همه كارها به نام خدا   ...

    قال على (عليه السلام):

    «كُلُّ اَمْر ذى بال لَمْ يُذْكَرْ فيهِ اسْمُ اللهِ فَهُوَ اَبْتَرُ»;
    «هر كار داراى اهميّتى كه بدون ياد خدا آغاز گردد، به سرانجام نمى رسد»(1).

    شرح و تفسير

    ياد خداوند در تمام اعمال و گفتار انسان مؤثّر است و غفلت از آن نتيجه منفى دارد. بر اين اساس در اين روايت شريف توصيه به ذكر نام الله در هر كارى شده است و روشن است كه منظور از بردن نام خدا و آغاز هر كارى به نام او، فقط گفتن بسم الله نيست، بلكه هدف اين است كه خداوند در تمام اعمال ما حضور داشته باشد، بدين جهت در اين روايت، بر خلاف روايات مشابه، به جاى «لَمْ يُبْدَأْ»(2) جمله «لَمْ يُذْكَرْ» آمده است. كه نه تنها در شروع كار، بلكه در ادامه كار هم ذكر الله لازم است.

    چگونه خدا را ياد كنيم؟
    «ذكر الله» و به ياد خالق و آفريدگار جهان هستى بودن انواعى دارد، برترين آن اين است كه انسان بداند او وجودى است وابسته، كه بدون تكيه بر خداوند، حتّى براى يك لحظه، نمى تواند به زندگى خود ادامه دهد. وابستگى ما انسان ها، بلكه تمام موجودات جهان هستى به خداوند متعال، مانند وابستگى نور چراغ ها به منبع انرژى است كه در ابتدا و ادامه نياز به آن منبع دارد. اگر انسان به اين مرحله از ياد خدا برسد و از آن غفلت نكند، بدون شك متحوّل و دگرگون مى گردد و ديگر به هيچ كس جز خدا تكيه نمى كند و امكان ندارد كه آلوده به گناه شود; زيرا چنين انسانى همواره خويش را در محضر خدا مى بيند و تمام نعمت ها و در يك جمله هستى اش را از ناحيه او مى داند و روشن است كه چنين انسانى هرگز گرفتار معصيت نمى شود. گناهان در لحظه هايى رخ مى دهد كه انسان از خدا غافل مى شود(3). انسانى كه دائماً به ياد اوست گناه نخواهد كرد.
     


     

     
    1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 305 و جلد 89، صفحه 242.
    2. جامع الصغير، جلد 2، صفحه 277، حديث 6284.
    3. مباحث مختلف مربوط به غفلت; از جمله عوامل غفلت، عواقب شوم غفلت، نشانه هاى غفلت، راه هاى زدودن غفلت، غفلت مثبت و منفى و ديگر مباحث مربوطه را در كتاب اخلاق در قرآن، جلد دوم، صفحه 324 به بعد، مطالعه فرماييد.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-12-25] [ 11:20:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.