حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
مهر 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 3550
  • دیروز: 157
  • 7 روز قبل: 2809
  • 1 ماه قبل: 5556
  • کل بازدیدها: 2379480





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • زفاک
  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ


  •   بداخلاق   ...

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [جمعه 1397-07-06] [ 03:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چه نگاه قشنگی میشه به زندگی کرد.   ...

      #طلبه_نوشت

    چه نگاه قشنگی میشه به زندگی کرد.

    گاهی اوقات آرزوهای بلندی داریم

    اهداف با ارزش ومقدس، مثل اینکه توی زندگی مثل اهل بیت باشیم.

    یا اونقدر خدمت کنیم و جهاد کنیم و….

    اما یادمون میره که اهل بیت هم در امور روزمره ی زندگی فراز و نشیب های زیادی داشتن. 

    وقتی سختی و بیماری و دلخوری و…. توی زندگی ایجاد میشه، می بریم، کم میاریم.

    شاکی و گله مندیم، ناامید .

      اما…

    خدا از درونمون آگاهه.

    پس تمام امور زندگی امتحانه.

    که چطور و با چه نگاهی به زندگی ادامه میدیم. 

    آیا حقیقتاً شکر میکنیم، یا نه 

                  اولش کلی گله میکنیم و آخرش میگیم خدایا شکرت.

    نوشته شده توسط مدیر وبلاگ حسن حسن

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 12:22:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      الماس پوشالی درونم   ...

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 09:01:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      احسان کامل   ...

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 08:41:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عمل اندک و رضای حق   ...

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 08:24:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      لذتی که از ایمان بردم.   ...

      #طلبه_نوشت

    #خاطره_واقعی
     لذتی که از ایمان بردم.

    سالها پیش با گروهی از دانشگاه  اردوی جهادی رفتیم، 

    از ویژگیهای اردوی جهادی روحیه ایثارگری پیدا کردنه. 

    دلت میخواد شهید شی، از صبح تا شب تا نصفه شب، تلاش کنی ،آخرش بری لباسای کثیف بچه های 

    گروه رو بشوری، کفشا رو واکس بزنی و….

    کلی با کوچولوهای محل و روستاهای اطراف دوست میشی و میشی همه چیز اونا.

    اما 

    آرش… 

         رفته بودم برای تدریس ریاضی ،آخه دانشجوی ریاضی بودم، توی حیاط مدرسه آرش داشت تیر  

    کمون بازی میکرد، واقعا تیر وکمون دست ساخت جالبی داشت، برام ساختش جالب بود. 

    اولین بار بود که میدیدمش. 

         اسمت چیه؟ آرش ،ولی علی اسممه. 

         یعنی چی؟ 

    اسمم علیه ،ولی  ننه م بهم میگه علی.

    مامان وبابات چی میگن.؟

    ندارم؟

    !!!…..

    چرا عزیزدلم. چون بابام توی بازی قمار مامانمو فروخت، وچون قاچاق چی شده بود،رفت زندان. 

    !!!…

    اشکال نداره خاله جونم، زندگی سخت هست اما قشنگه. 

    حالا کجایی ،مدرسه میری؟

    نه.

    چرا؟ چند سالته؟

    ده سالمه. شناسنامه ندارم ،برای همین نمی تونم برم مدرسه، ننه وبابابزرگمم باهم قهرن ،هرکدوم جدا از همن.

      علی جونم ،لکه های قهوه ای صورتت از چیه گلم؟

    هیچی خاله. 

    چرا هیچ چی ،بگو عزیز دلم. 

    ننه ام وقتی شیطونی میکنم با قاشق داغ میکنه.

    !!!…..

    داستانو به حاج آقای گروه گفتم، پیگیر شدن ،رفتن برای شناسنامه گرفتن و…

    فرداش که اومدم ، علی گفت خاله چی میخوری؟ گفتم داشتم پفک میخوردم، آخه خیلی 

    خوشمزست، دوست داری؟

    آره ،به نظرم خوشمزه ترین غذای دنیاست. 

    فدات بشم ،بیا همش مال تو. 

    از اون لحظه به بعد تنها خوشیم شده بود پفک خریدن واسه علی. 

    نوشته شده توسط مدیر وبلاگ حسن حسن

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 02:00:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.