گاهى اين سؤال عنوان مى شود كه پيامبران اولوالعزم كه داراى شريعت و كتاب آسمانى بودند طبق صريح تواريخشان، از شرق ميانه برخاستند. نوح (عليه السلام) از سرزمين «عراق» برخاست(1) و مركز دعوت ابراهيم (عليه السلام)، عراق و شام بود، و به مصر و حجاز نيز سفر كرد.

موسى (عليه السلام) از مصر برخاست، سپس به فلسطين آمد، مركز تولد و قيام و دعوت مسيح (عليه السلام) نيز شام و فلسطين بود، و پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) از سرزمين حجاز برخاست.

پيامبران ديگر نيز غالباً در همين مناطق مى زيستند به طورى كه مى توان گفت: شرق ميانه، منطقه پيامبرخيز جهان بوده است!

آيا دليلى دارد كه آنها همگى از اين منطقه جهان برخيزند؟ و آيا مناطق ديگر، نيازى به ظهور پيامبران يا پذيرش آنها را نداشته است؟

‏ با توجه به وضع پيدايش جوامع بشرى، و ظهور تمدّن انسانى، اين مسأله جاى شگفتى نيست، زيرا مورخان بزرگ جهان، تصريح مى كنند كه مشرق زمين (مخصوصاً شرق ميانه) گهواره تمدن انسانى است و منطقه اى كه به نام هلال خصيب (هلال خصيب به معنى هلال پربركت است و اشاره به منطقه اى است كه از دره نيل شروع مى شود و تا مسير دجله و فرات و اروند رود، ادامه پيدا مى كند، و به صورت يك هلال بزرگ روى نقشه جغرافيا منعكس است) زادگاه تمدنهاى بزرگ جهان است.

تمدن مصر باستان كه قديمى ترين تمدّن شناخته شده جهان است، و تمدّن بابل در عراق، و تمدن يمن در جنوب حجاز، و همچنين تمدّن ايران و شامات همه نمونه تمدنهاى معروف بشرى هستند.

آثار تاريخى مهمى كه در اين مناطق باقى مانده، و سنگ نوشته ها، همه شاهد گوياى اين مدّعا است.

قدمت تمدن انسانى در اين مناطق به هفت هزار سال يا بيشتر باز مى گردد، اين از يكسو، از سوى ديگر رابطه نزديكى ميان تمدن انسانى و ظهور پيامبران بزرگ است، زيرا انسانهاى متمدن، نياز زيادترى به آئينهاى الهى دارند، تا هم قوانين حقوقى و اجتماعى را تضمين كرده، جلو تعديات و مفاسد را بگيرد، و هم فطرت الهى آنها را شكوفا سازد، به همين دليل مى گوييم نياز بشر امروز، مخصوصاً كشورهايى كه از تمدن صنعتى، سهم بيشترى دارند، به مذهب، از هر زمانى بيشتر است.

اقوام وحشى، يا نيمهوحشى، آمادگى زيادى براى پذيرش مذاهب ندارند، و اگر هم مذهب را پذيرا شوند، قدرت نشر آن را ندارند.

ولى هنگامى كه مذهب در مراكز تمدن آشكار شود، به سرعت از آنجا به نقاط ديگر نشر پيدا مى كند، زيرا مردم مناطق ديگر، براى حل مشكلاتشان دائماً در اين مناطق رفت و آمد دارند، به علاوه وسائل نشر هرچه باشد، در اين مراكز بيشتر است.

ممكن است گفته شود، پس چرا اسلام بزرگترين آئين الهى، از يك منطقه عقب افتاده برخاست؟

ولى اگر درست به نقشه جغرافيا نگاه كنيم مى بينيم اين نقطه عقب افتاده يعنى «مكّه» در واقع، مركزى بوده كه در اطراف آن، بقاياى پنج تمدن معروف بزرگ وجود داشته، و مكّه نسبت به آنها مانند مركز دايره حساب مى شده است.

در شمال، تمدن روم شرقى و شامات، در شمال شرقى، تمدن ايران و كلده و آشور، در جنوب، تمدّن يمن، و در غرب، تمدّن مصر باستان، درست به همين دليل، هنگامى كه اسلام گسترش يافت تمام قلمرو اين تمدنهاى پنجگانه را زير سيطره خود قرار داد و همه را در خود ذوب نمود، جنبه هاى مثبت هر كدام را گرفت، و جنبه هاى منفى را حذف كرد و مسائل مهم عقيدتى و عملى را بر آن افزود و تمدن باشكوه اسلامى در سرتاسر اين مناطق ظاهر گشت.

خلاصه با توجّه به آنچه در بالا گفتيم روشن مى شود چرا خداوند حكيم پيامبران بزرگ خويش را از شرق ميانه مبعوث كرده، و چرا مشرق زمين كانون ظهور اديان بزرگ الهى است.(2)

________________________________________

1 ـ در حديثى از امام صادق (عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: كانت الكوفة و مسجدها فى زمن نوح (عليه السلام) و كان منزل نوح و قومه فى قرية على متن الفرات ممايلى غربى الكوفة: «كوفه و مسجدش، در زمان نوح (عليه السلام) وجود داشت و منزل نوح و قومش در يك آبادى، در كنار فرات در طرف غربى كوفه بود» (تفسير عياشى تفسير سوره هود، حديث 19).

2 ـ پيام 7/367.

موضوعات: 180 پرسش و پاسخ  لینک ثابت



[چهارشنبه 1395-01-25] [ 05:49:00 ب.ظ ]